اَعوذُ بِالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
لاحَولَ وَلا قُوَّهَ اِلا بِالله العَلیِ العَظیم.الَحمدُ الِله رَبِّ العالَمین وَ الصَّلاهُ وَ السَّلامُ عَلی سَیِّدَنا وَ نَبیِّنا اَبِ القاسِم مُحَمَّد و عَلی آلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرین سیَما بَقیهَ اللهِ فِی الاَرضین وَ اللَّعنُ عَلی اَعدائِهِم اَعداءِ اللهِ اَجمَعین ".
بحثی را ما امسال اول محرم شروع کردیم تحت عنوان عزت و حریه در نهضت عاشورا. یک خلاصه ی خیلی کوتاهی عرض کنم و اشاره ای کنم، بخث هایی که شب های قبل داشتیم ، پنج شب این بود که عزت و ذلت نقاط مقابل هم اند، " العزه و ضدها الذله "، اگر ادم عزیز باشد، یعنی خود باور، با صلابت، طبیعتا دست به گناه نمی زند، دست به ظلم نمی زند، دست به جنایت نمی زند، اگر کسی ذلیل شد یعنی خود باخته ، یعنی رها ، یعنی خوار، خیلی راحت دروغ می گوید ، خیلی راحت ابرو می ریزد، حتی بالاترش ، این جنایت هایی که می شود شما جایی می شنوید یک بچه ی چند ساله مثلا تجاوز شده، کسی را مصله کرده اند، سر بریده اند، این ها دلیلش خواری و ذلت نفس است، اول ادم خوار می شود بعد تن به کارهای خوار می دهد،
اگر ادم عزیز شد کارهایی هم که انجام می دهد با ان عزتش منطبق است،اصلا به خودش اجازه نمی دهد کار ناپسند انجام دهد لذا در نظام تربیت این دو خیلی مهم است جوانان، سعی کنید نفستان را عزیز بار بیاورید، حالا من راه هایش را برایتان می گویم، چند شبه باید یکی یکی بگویم، عزیز بار بیاورید، ببینیدشما ، قران کریم بیش از هفتصد ایه راجب بنی اسرائیل دارد، فقط صد تا در سوره ی بقره است، این قوم یک دوران عزت دارند و یک دوران ذلت، دوران عزتشان انجایی است که از رود نیل بیرون می ایند، حضرت موسی فرعون را انطور به اذن خدا نابود می کند، این ها حاکم می شوند، قدرت پیدا می کنند، حرف اول را دیگر می زنند،
قران می فرماید : و تمت کلمه ربک علی بنی اسرائیل همه چیز را بر بنی اسرائیل تمام کرد،فضلتکم علی العالمین در زمان خودشان این هارا اقا قرار داد، سرور قرار داد،چرا؟ چون از ذلت فرعون امدند بیرون، از ربیت فرعون بیرون امدند، به خدایی که منشا عزت است معتقد شدند، خدا هم برایشان سنگ تمام گذاشت، یک مدتی از اسمان برایشان غذا می امد، " الْمَنَّ وَ السَّلْوى "، دعا می کردند به اجابت می رسید، یک اوضاعی پیدا کردند، این دوران عزتشان اما یک سامری پیداشد از غیبت موسی بن عمران ولی خدا سوء استفاده کرد این هارا گوساله پرست کرد، " و اضلهم السامری "، اقا تمام شد، ورق برگشت، " ضربت علیهم الذله و المسکنه "، این دوایه را کنار هم بگذارید،ان جایی که " تمت کلمه ربک علی بنی اسرائیل "، ان جایی که " فضلتکم "، بالا رفتند، یک مرتبه هم ، " ضربت علیکم اذله والمسکنه "، خواز شدند، چه خواری ، چهل سال در صحرای سینا در بیابان ها سرگردان بودند، چهل سال، چقدر ادم هایشان از بین رفتند، خوار شدند،ذلیل شدند، چرا؟ چون رفتند پیرو گوساله ی سامری شدند، سامری ان هارا خوار کرد، ذلیل کرد، خیلی مهم است، مواظب باشید، در زندگی اگر کسی عزیز باشد، اگر کسی خودباور باشد رشد می کند، ترقی می کند ابی عبدالله دید بیعت با یزید ذلت است.
ببینید امام حسین را این ها می کشتند چون امام حسین بیعت نمی کرد، بالاخره یک جایی محاصره می کردند ، حالا که قرار است من کشته شوم پس بگذار یک چندتایی بکشم ، بگذار مبارزه کنم، بگذار حرف بزنم، لذا امد در صحرای کربلا فرمود : " لا اوطیکم بدی اطاع الذلیل "، من ذلیلانه خودم را تسلیم شما نمی کنم، من تسلیم نمی کنم، من می ایستم، مبارزه می کنم،
ببینید ، گاهی بعضی جوانان می پرسند می گویند : خب ، امام سجاد هم که بعدش در زمان یزید بوده، عبدالملک مروان، مگر یزید شراب نمی خورده است؟ خب عبدالملک هم می خورده است، مگر یزید فاسق نبوده خب ولید هم بوده چرا امام باقر مثلا کربلا ایجاد نکرد؟ امام صادق ایجاد نکرد؟ مگر بعد از یزید حاکمان خوب شدند که ائمه ی ما سکوت کردند ؟ نه، همین مروان، عرض می کنم که پسرش است، عبدالملک است، خیلی جنایت کار لست، چند هزار انسان کشته است، ولید بن عبدالملک در حوض شراب می رفت، اینقدر شراب می خورد که از سر حوض پایین می اید، سلیمان بن عبد الملک عیاش، می دانم فقط این داستان برای امام حسین بوده که گفت بیعت نمی کنم چطور بقیه ی ائمه نجنگیدند؟ وارد نشدند؟ تفاوتش این است، یزید آغاز یک بدعت است،
ببینید ، غدیر امامت است، خب ، شد خلافت، به هرحال کوتاهی هایی که صورت گرفت تفکر امامت یعنی جانشینی پیامبر توسط امیر المومنین و اینکه مدیر جامعه علی بن ابی طالب باشد شد ثقیفه و خلافت ، درست؟ معاویه با صلح امام حسن سر کار امد، امام حسن دید اسلام در خطر است پذیرفت که او خلیفه باشد، اما الان دارد خلافت می شود سلطنت و یزید آغاز یک بدعت است، آغاز یک چیز نامشروع است، امام حسین این آغاز را زد، دیگر نیازی نبود کربلا تکرار شود، امام حسین که این کاررا کرد یعنی عبدالمالک هم نامشروع است، یعنی مروان هم نامشروع است، دیگر نمی خواستند یک کربلای دیگری بیافرینند، امام حسین این حرف را زد، تمام کرد، ببینید ، اگر ابی عبدالله با یزید بیعت می کرد، خودش فرمود : فاتحه ی اسلام خوانده، " علی الاسلام "، شیعه هم نه! اسلام، اهل سنت هم مدیون امام حسین اند، بلک مسیحیت هم، یزید می خواست توحید را از بین ببرد، این است قصه اقایان،خواهران، جوانان عزیز که امام حسین بزرگترین درس را داد، درس عزت به جامعه ی اسلامی.
چهارنوع عزت داریم
، من این چهار قسم را بگویم بعد می روم عوامل عزت را شروع می کنم هرچندتایش را برسم این شب ها می گویم، البته ، منطقی اش این بود هرکدام از اقسام عزت را عواملش را تک تک بگوییم، منتها نمی رسیم، ما چهار پنج شب بیشتر خدمت شما نیستیم نمی رسیم
اول عزت سیاسی است، " لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا "، عزت سیاسی این است که مسلمان زیر یوق کافر نباید برود، کافر نباید بر مسلمان تسلط داشته باشد،کافر نباید مسلمان را تحقیر کند،هرکجا مسلمانان دیدند دارند تحقیر می شوند باید مقاومت کنند، این عزت سیاسی است، امام حالا شما یادتان نمی اید، البته من هم ادم نمی اید، خوانده ایم، برای سال 42 است، من متولد نشده بودم، امام وقتی کاپیتولاسیون را، رژیم پهلوی می خواست امضاء کند ، کاپیتولاسیون این بود که حق مصونیت به امریکایی ها می داد، اگر اینجا یک امریکایی ادمی می کشت ما حق نداشتیم محاکمه اش کنیم، باید می رفت امریکا، اگر مایک برخوردی با یک امریکایی می کردیم ان ها حق داشتند محاکمه کند، حق مصونیت، امام در اولین سخنرانی اش فرمود : عزت مارا پایمال کردند، عزت مارا زیر پا گذاشتند،عزت ملت ایران را از بین بردند، الان شما ببینید کشورهای منطقه ، دنیا، چرا امریکایی ها الان بر انان مسلط اند؟ چون ان هارا خوار کرده، اند، می گویند شما نمی توانید، عزت سیاسی این است که انسان در مقابل دشمن " واعدو لهم ماستطعتم من قوه "،این یک ،
دوم ، " عزت فرهنگی ، عزت فرهنگی این است که هرکسی فرهنگ خودش را به ان متوسک شود اقا ما مسلمان هستیم، ما چه نیاز به فرهنگ یونسکو داریم ، به فرهنگ غرب داریم، به فرهنگ در کشورهای دیگر تدوین می شود، مقام نعظم رهبری فرمود چرا چند نفر باید بنشینند انجا برای ما سند بنویسند، اصلا من کاری ندارم ان سند درست است یا غلط ، در مقام نقدش هم نیستم، وقتی شش هزار و خرده ای ایه ی قران داریم، وقتی نهج البلاغه و صحیفه ی سجادیه داریم، این سندفرهنگی است دیگر، مهم ترین نامه ی اخلاقی نامه ی سی و یک نهج البلاغه است، مهم ترین اعلامیه ی حقوق ، اعلامیه ی حقوق حضرت امیر به مالک اشتر است، مهم ترین معرفی حقوق رساله ی حقوق امام سجاد است، عزت فرهنگی این است که یک ملت از نظر فرهنگ نباید خوار شود، فرهنگ خودش را باید حفظ کند، این دوتا، سریع می گویم چون این هارا شب های قبل مفصل گفتم،
سوم ، عزت اجتماعی است، ادم در جامعه هم خوب است عزیز باشد، زن دوست دارد در خانه عزیز باشد، مرد دوست دارد عزیز باشد، بچه دوست دارد پیش پدر و مادر، یک میل طبیعی است ، امام سجاد دعا می کرد، " الهی اعزنی "، خدایا عزیزم کن، امام سجاد می گفت : " و فی نفسی فذللنی "، پیش خودم خوارم کن، خودم هیچ چیز برای خودم قائل نشوم، اما " وفی اعین الناس فعزنی "، پیش چشم مردم بزرگم کن، عزت به من بده، عزت می دانید خدا دادی است، ابهت، غیر از تکبر است، تکبر خوب نیست، امام حسن مجتبی امده بود دز کوچه های مدینه خیلی با ابهت بود، دورش را هم گرفته بودند، تا وارد شد " جاء رجل "، یک اقای کج سلیقه ای جلو امد این نگاهی کرد گفت : ان فیک کبرا "، چه تکبری در شما است ! .
اقا فرمودند : " الکبریاء رداء الله "، کبریایی ردای خدا است، این که در من می بینی عزت است، تکبر نیست، عز خدادادی است، شما ببینید بزرگان ما، شخصیت های ما، امام ، رهبر کبیر انقلاب ، وقتی می امدند در حسنیه جماران در مقابل مردم، در مقابل روسای جمهور دنیا، در مقابل شوارت ناتزه، امام یک پیرمرد عرض می کنم راجع به سیاسی مذهبی ، چطور ابهت ایشان ان هارا می گرفت، این عزت است، این تکبر نیست، امام کسی بود که با اشک یتیم اشک می ریخت، یک بچه ی شهید گریه می کرد متاثر می شد،
اما من یادم است ان جلسه ای که روسای جمهور دنیا امدند ، خیلی هایشان الان مرده اند، نیستند، ضیاء الحق بود که الان مرده، چند تایشان از دنیا رفته اند، یاسر عرفات بود، امام نماز مغرب را که سلام دادند برگشتند فرمودند : بنشینید من یک خرده شمارا نصیحت کنم، بیست و پنج شش رئیس جمهور از دنیا امده بودند کار جنگ را تمام کنند، بعد به ان ها فرمود : بروید به دل مردم حکومت کنید، نه به جسمشان، به جسم فایده ندارد، به جسم مردم حکومت کنید دوروز نباشید کودتا می شود سرنگون می شوید، بروید در دل مردم جا باز کنید،
این عزت است، عزت گاهی عزت اجتماعی است، عزت اجتماعی یعنی در جامعه ادم خوار نشود، خدا نکند، خدا نکند ادم، امیر المومنین یک حدیثی دارد وقت نیست بخوانم، فقط اشاره می کنم می گوید : " خدا ، از هفت مصیبت به تو پناه می برم "، شما فکر کرده اید مصیبت فقط بیماری است؟ فقط مرگ است؟ فقط بی پولی است؟ فقط ورشکستگی است؟ فقط چک برگشتی است؟ نه ، یک مصیبت هایی است که از این چیزها بالاتر است،امام صادق وقتی یک مصیبتی برایش پیش می امد، مثلا بچه مریض می شد، اتفاقی می افتاد بلافاصله می فرمود : الحمدالله الذی لم یجعل مصیبتی فی دینی "، خدایا شکر که مصیبت در دینم نیست، یک جوان نماز نخواند ، این بالاترین مصیبت است، این کم است؟
بنده ی خدا شاکر خدا باید باشد، بعضی ها فکر می کنند بعضی پدر مادرها دو نمره از بچه کم شود غصه می خورند، رتبه ی کنکور نیاورد غصه می خورند، مریض شود غصه می خورند، نماز نخواند مهم نیست. پیامبر فرمود : وای بر این پدران که غصه ی دنیای فرزندانشان را می خورند، غصه ی اخرتشان را نمی خورند، البته یک دفاعی ازشان بکنم، گاهی می ایند می گویند حاج اقا، حریف نمی شویم ، به حرف ما گوش نمی دهند، شماهارا نمی گویم، شما خوب هستید ولی ان هایی که گاهی اینطور نیستند، بله مصیبت فقط این نیست که نماز صبح انسان قضاء شود ، این خودش یک مصیبت است، حال عبادت انسان کم شود، این یک مصیبت است،
بگذارید این حدیث رابخوانم جون خیلی قشنگ است، اخر جلد نود و هشت بحار است روایت ، در خطبه های نماز جمعه اش است امیر المومنین می دانید خطبه های نهج البلاغه یک بخشی اش خطبه های نماز جمعه ی اقا است، در خطبه های نماز جمعه گفت : " اللهم نعوذ بک من سبع مصائب "، خدایا از هفت مصیبت به پناه می برم ، " عالم زَل ، عابد مَن َّ، مومن خل، موتمنا قل ، عزیز ذل ، فقیر اعتل ، غنی اقل "، همه این هفت تا مصیبت است، اقا فصاحت را ببینید ، قشنگ است، همه اش با لام تمام می شود، این مثل الرحمان ، علم القران ، خلق الانسان ، علمه البیان "، علی است، امیر بیان است، کلام علی ، کلام علی! بله پای قران هیچ چیز نمی اید، قران یک است، اما از قران که می ایی پایین ، نهج البلاغه، سخنان پیامبر، ببینید چقدر قشنگ! ردیف؛ حالا یک وقت ادم فکر می کند این هارا می چیند؟ نه! هفت مصیبت را به خدا پناه می برم، " عالم زل " عابد مل ، مومن خل ، معمتن قل ، عزیز ول ، فقیر اعتل ، غنی اقل "، اگر ترجمه نکنم فایده ندارد، باید یک ترجمه کنم حداقل ، اولی اش عالمی که بلغزد، عالم بلغزد خیلی بد است،
می دانید مردم می گویند اینکه امام جماعت ما بود، این که برای ما می خواند در جلسات، اینکه سخنرانی می کرد، این چرا همچین شد؟ البته نباید گره بزنند ولی خب می زنند، یک وقتی ابوحنیفه که فرقه های حنفیه پیرو او هستند ، حنفی های اهل سنت، یک دختر بچه داشت جلویش می رفت زمین سر بود دختر داشت می خورد زمین ، ابو حنیفه به او گفت : مراقب باش زمین نخوری ، بچه خیلی باهوش بود گفت : تو مراقب باش زمین نخوری که اگر زمین بخوری خیلی ها زمین می خورند، من زمین بخورم خودم می خورم، بله، عالم بلغزد بالاخره تاثیر دارد، اقا اینکه سخنران بود، اینکه مداحی می کرد، اینکه قران می خواند، بالاخره موثر است،
لذا اقایانی که امر دین به دستشان است باید مراقب باشند،اقایانی که لباس دین به تنشان است باید بیشتر احتیاط کنند، امام می فرمود : عالم فاسد شود عالَم فاسد می شود، پناه ببرید به خدا انشاءالله پیش نیاید که عالم بلغزد، دو ، عابد مل ، عابد ملول شود، یعنی سست شود، یک نماز می خواند دست در گوشش می کند، دست در جیبش می کند، دست در بینی اش می کند، خمیازه می کشد، تلویزیون را کم می کند، خب این چه نمازی است، اقا امام سجاد نماز می خواند ، من توقع این نماز را ندارم، یعنی از من هم ندازیم، از مراجع هم نداریم، امام سجاد نماز می خواند خانه اتش گرفت، داد زدند اتش، اتش، یکی ای اورد خاموش کرد،اقا سلام داد دید کل چیز سوخته است، خاموش کردند ، گفتند : اقا خیلی گفتیم نار، نار،نار!! فرمود : من حواسم به یک نار دیگر بود، یک اتش دیگری ، نه این اتش، بله ، حواسم به یک اتش دیگری بود، این هم دوم، عابد اگر ملول شود، مواظب باشید ، لذا روایت داریم دعارا با بی حالی نخوانید ، قساوت قلب می اورد ما دعاهایی داریم.
شما دیدید دعاهای ماه رمضان ، سحرها چقدر طولانی است؟ چون ادم وقت دارد حال هم دارد، ولی دم افطار چون حال ندارد می گوید : " اللهم لک صمنا علی رزقک افطرت "، برو سراغ خرما، تمام شد، کوتاه است دیگز، دعای ابو حمزه برای افطار که نیست، دعای ابو حمزه برای سحر است، " اللهم لک صمت و علی رزقک افطرت "، تمام شد، چون حال نیست، حساب شده است، اقا امیر المومنین دیدند یک کسی دارد دعا می خواند با بی حالی ، من نمی گویم دعا طولانی نخوانید، ان هایی که حال دارند بخوانند، فرمود : بیا ، من یک دعا به تو یاد می دهم کوتاه ، همه ی دعاها نیز در ان است، همه ی دعاها در ان است، ان را حاج شیخ عباس قمی اخر مفاتیح اورده، اخر مفاتیح یک بحثی دارد ایشان به نام دعاهایی که برای حوائج دنیا و اخرت مفید است، خیلی تکه های قشنگی دارد بخوانید یک وقتی این را، اخر مفاتیح است، در بعضی مفاتیح در حاشیه است، بعضی ها در متن، فرمود این دعای طولانی چیست با بی حالی می خوانی، بیا من یک دعا به تو یاد دهم، راحت باشی، چه بگویم اقا؟ فرمود : بگو چهار کلمه، " الحمدلله علی کل نعمه"، یعنی هرچه نعمت است شکر کردی، اب ، غذا ، خانه ، زمین، الحمدالله علی کل نعمه "، دو، استغفرالله من کل ذنب "، از هرچه گناه است استغفار کرد، سه ، " اعوذ بالله من کل شر "،
از هرچه شر است به خدا پناه اوردم ، نفس و شیطان، اسئل الله من کل خیر "، هرچه خیر هم لست به ما بده یاد بگیرید، شما جوان هستید دعای طولانی سختتان است، صبح از خانه بیرون می ایید این دعارا بخوانید.
یادم نمی رود یک وقتی مهمان بودیم یک جایی یکی از علما بودند ، بزرگان، خلاصه سفره افتاد و غذارا خوردیم، گفتند : حاج اقا دعا کنید، خدا رحمتشان کند فوت کرد، ایشان نماینده خبرگان هم بود ،عرض می کنم یک تاملی کرد و یک جمله ای گفت بعد دعا کرد، گفت :می خواهید یک دعا کنم که هرچه دعا، صد و بیست و چهار هزار پیامبر ، دوازده امام، علما، ادم های صالح، مراجع، هرچه ادم خوب ، هرچه از خدا خواستند در این دعا باشد، گفتیم اقا لابد سحر می شود دیگر، شما می خواهی یک دعا بخوانی که صد و بیست و چهار هزار پیامبر، دوازده امام، هرچه عالم، چه می خواهی بخوانی؟ گفت: من یک دعایی می خوانم کمیل در ان است، عرفه در ان است، نمی دانم صحیفه ی سجادیه در ان هست، همه ی دعاها یک خط هم بیشتر نیست، گفتیم : خب اقا یک خط بیشتر نیست خب بخوانید اقا، عیب ندارد، صد و شصت دعا فقط در قران است، نگاه کنید، صد و شصت تا در قران رب و ربنا داریم، تقریبا، کسی نشمرد بگوید صد و پنجاه و نه تا، حدودا می گویم، " رب زدنی علما "، " ربنا اتنا فی الدنیا "، " ربنا لا تزغ قلوبنا "، "ربنا افرغ علینا "، می خواهید یک دعا یادتان دهم همه ی این ها در ان باشد؟ همه ی صد و شصت تا! چه می خواهی بگویی؟ یک دقتی دیدیم این دعای نماز عید فطر را خواند، " اللهم انی اسئلک خیر ما سئلک منه عبادک الصالحون "، خدایا هرچه ادم های خوب از تو خواسته اند من هم می خواهم، این یعنی چه؟ یعنی یوسف خواسته، ابراهیم خواسته، " و اعوذ بک ممستعاذ منه عبادک المخلصون "، پناه می برم به تو از هرچه که اولیاء خدا به تو پناه بردند،
امیر المومنین فرمود : هفت مصیبت است ، من به خدا پناه می برم، عالم بلغزد، عابد سست شود،خیلی حواستان جمع باشد، یک چیزی بگویم با اینک بحث من نیست، در پرانتر می گویم، گاهی می گویند اقا چه کنیم حال عبادت؟ چه کنیم حال نماز؟ سست نشویم، ملول نشویم، کسل نشویم، اقایان به اثارش فکر کنید، اگر انسان به اثار عمل فکر کند بداند که مثلا نماز اول وقت مثل اخرت نسبت به دنیا است، اول وقت می خواند.
خدا رحمت کند ایت الله العظمی بهجت را، می فرمود : نماز اول وقت مثل لیمو شیرین است، لیمو شیرین را دیده اید باز کنید اولش شیرین است ارام ارام تلخ می شود، هرچه برود اخر وقت تلخ می شود، سنگین می شود، ایشان یک جمله ای می گفت خیلی قشنگ بود، می گفت این هایی که نماز اول وقت را تاخیر می اندازند خداهم در کارهایشان تاخیر می اندازد، می روی وام بگیری باید دو روز معطل شوی بیست روز معطل می شوی، بله! می گفت :خدا در کارهای دنیایی تان، می گفت در کار من تاخیر انداخته است، خب مثل اینکه عیب ندارد اخرین نفر راه بیندازیم دیگر، تو در کار مارا اخر وقت ها انجام می دهی ماهم کارت را اخر وقت انجام می دهیم،بله این هارا ادم فکر کند
یک چیزی گفتم یک جایی ، کربلا این را گفتم یک اقایی امد پیش من گفت : اقا عجب حرف قشنگی من دیگر این کار را انجام می دهم، گفتم اگر اولاد، بچه ها گوش دهید، جوانان گوش دهید، حالا مخصوصا ان هایی که الان زندگی تشکیل داده اند، یا بعدا می دهند، گفتم اگر بچه ها بدانند مثلا یک خانواده پنج اولاد دارد، چهارتا دارد، سه تا دارد، دوتا خواهر، برادر؛ هرچقدر ، حالا که الان امار بچه ها دارد کم می شود، انشاءالله نسل افزایش پیدا کند، گفتم : اگر بچه ها بدانند خدمت به پدر و مادر چقدر ثواب دارد، مسابقه می گذارند، یعنی پدر ، مادر دکتر رفته ، خانه می رود، اولین نفر نسخه اش را می گیرد می گوید : برادرم نیاید، بگذار من ثوابش را ببرم! الان دیده اید که پاش می دهند او می گوید او بزرگتر است بگیرد،می گوید او بیشتر به او می رسد بگیرد، این می گوید این را بیشتر لوسش کرده، این می گوید برای او بیشتر ارزش قائل است، اگر بدانید اولاد بداند خدمت به والدین چه اجری دارد مسابقه می گذارند، اقا بگذار گوشتشان را من بگیرم، بگذار نسخه ی شان را من بگیرم، بگذار من بروم خانه ی شان را تمیز کنم، بگذار من بروم برسانم، نمی دانیم،
خدا شیخ صدوق را رحمت کند یک کتابی نوشت ثواب الاعمال ، عقاب الاعمال ، حالا شما که فرصت نمی کنید بخوانید، ولی ان ها کا اهل حال هستند بخوانید ، ثواب الاعمال، عقاب الاعمال، ما دقت نمی کنیم، یعنی اقای عزیز ، جوان عزیز ، می گوید ،نماز جماعت صف اول مثل جهاد است، در رکاب پیامبر است، اگر کسی این را بداند صف اول نماز باید سر و دست می شکند، اذان را اقامه بگوییم، دو صف ملائکه به تو اقتدا می کنند؛ لباس سفید بپوشی انقد ثواب دارد، مثل عرض می کنم، انگشتر داشته باشید، یعنی ساده برایتان بگویم، یک چیزی که خیلی ذهنتان را راحت پر کند، ادم های تنبل؛ بی حال، همیشه دنبال حداقل اند، ادم های زرنگ ، کیس، باحال، دنبال حداکثر هستند. می دانید یعنی چه؟ یعنی ادم کیس زرنگ می گوید : اذان صبح چه ساعتی است ، ادم تنبل مثل بنده می گوید : افتاب کی طلوع می کند، یعنی این دنبال طلوع، چون می خواهد سه دقیقه به طلوع کردن نماز بخواند، فرق عابد فعال و منفعل این است، عابد فعال دنبال اول وقت است، عابد منفعل ملول ، دنبال اخر وقت است، دنبال طلوع است، عابد فعال دنبال تکلیف در اوردن برای خودش است، عابد منفعل دنبال تکلیف گریزی است، ببینیم می شود با درد معده روزه نگیرد؟ ببیند می شود با مسافرت روزه نگیرد؟
ببیند می شود سریع این خمس را بپیچاند و ندهد، همه اش ، او می خواهد بیشتر بدهد، این کمتر ، عابد فعال ، عابد فعال دنبال حداکثر است، این دنبال حداقل است،نمی خواهم از ان حدیث دور شوم، اصلا بماند حدیث ها، بحث مان را جمع کنم، فرمود : چون ان حدیث را هم من یکی اش راکار داشتم، ولی حیفم امد همه اش را نگویم، از هفت مصیبت به خدا پناه ببریم،عالم بلغزد ، عابد ملول شود، منفعل شود، حداکثری فکر نکند،
سوم ، مَومِنُ خَل ، مومن برایش شبه پیدا شود، خیلی سخت است بعضی جوانان پیش من می ایند، اقا در فضای مجازی اینطور نوشته ، فلان شبکه ی ماهواره اینطور گفت ، جوانان پای این فضاها ننشینید، چون شما کارشناس نیستید، اشنا نیستید، یا بلا فاصله با یک کارشناس گفتگو کنید، یا گوش ندهید؛ ببینید ادم یا مریض نمی شود، یا بلافاصله می رود پیش طبیب ، اگر به شما گفتند در این شهر وبا امده، در این شهر انفولانزای فلان امده، این غذا فلان سم را دارد، یا سر این سفره در این شهر در این منطقه یا اگر رفتی فورا برو پادزهرش را پیدا کن، اگر گرفتی این بیماری را زمینت می زند، نمی شود بعضی ها ذهنشان را با شبه مریض می کنند دنبال جوابش نمی روند، بله ، به خدا پناه ببرید مومن برایش خلل پیدا نشود،
چهارم ، " موتمنا قل "، خدایا، پناه می برم به تو به اینکه امانت دار خیانت کند، ای وای مصیبتا! امانت دار خیانت کند، حالا یک وقت شما به بنده یک کلید می سپاری صد تومن پول می دهی من خیانت کنم گناه بزرگی است ، اما وای بر ان کسی که خیانت بیاد در بیت المال! اموال معلمان ، فرهنگی ها، جمع شود، جمع شود در صندوق فرهنگیان، یک کسی یک جا این را !! ها؟ این خیلی خیانت است، ان هم با چه کسانی؟ به خادم ترین قشر این جامعه، به موثر ترین قشر این جامعه، به قشری که همه ی اقشار مدیون معلم ها هستند، از پزشک ، از روحانی ، از مراجع، از علما، از مهندسین، همه شاگرد ان کسی که القبا یاد داده ، ان کسی که اغاز را یاد داده، ما همه مدیون اموزش و پرورش، یک اداره ی مولد است، نه مصرفی ، معلمین خدم ترین انسان ها در این جامعه هستند، دارند بچه های شمارا تربیت می کنند،
عزیزان شما که خودت پنج دقیقه فرصت نمی کنی با او حرف بزنی ان هم با این حقوق اندک بنده های خدا، با این وقت فراوانی که می گذارند، سر و کله با بچه ها ان وقت از این حقوق ها این ها می ایند یک بخشی را کنار می گذارند جمع می کنند، جمع می کنند، یا وام بدهند ، یا باز نشستگی کسی بیاید ، این بدترین خیانت است، بله، موتمنا قل "، امانت داری که ، وای به حال ان کسی که گفت :هرچه بگندد نمکش می زنند، وای به روزی که بگندد نه طب شعرتان هم خوب است الحمدالله، این چهارتا، چندتایش ماند اقا؟ سه تا دیگر ماند، هفت مصیبت بود دیگر،
پنجم، عزیز ذل، این رامی خواستم، همه ی مقدمه هارا گفتم به این برسم، پناه می بریم به خدا از اینکه عزیز ذلیل شود خوار شود، دیگر تحویلش نگیرند، دعا کنید انشاءالله ، جوانان شما هم دعا کنید، دعا کنید با عزت عاقبت بخیر شوید، یک عالمی در مشهد مرا دید گفت بنشین یک قصه برایت بگویم، عجله هم داشتم ولی خب دیگر بزرگوار بود نمی شد حرفش را گوش نکنم، گفت پدر من ، با پدر بزرگم ، حالا شک دارم، رفت پیش حاج شیخ عباس قمی، صاحب مفاتیح، گفت اقای حاج شیخ عباس قمی می شود به من دعایی یاد دهی که بخوانم؟ بالاخره چه دعایی برای خود بکنم؟ ایشان فرمود : دعا کن عاقبت بخیر شوی با عزت، گفتم با عزتش دیگر چیست؟ما دعا می کنیم، شما نیز دعا می کنید به هم دیگر می گویید انشاءالله عاقبت بخیر شوید، گفتم : با عزتش دیگرچیست؟ گفت : رفتم دیدم یک اقایی که چند سال به جا افتاده بود، دیگر عذر می خواهم لگن به او می دادند زخم بستر گرفته بود، خیلی وضعش خراب بود، مومن، متدین ، عالم، اهل به اصطلاح تهجد، گفت اقای شیخ عباس قمی عاقبت بخیر شدم ولی عزیز نیستم، خوار شدم، بچه ها منتظر مرگم هستند، خجالت می کشم، به مردم بگویید دعا کنند عاقبت بخیر شوند با چه؟ با عزت!
عزیز ذلیل شود، امد پیش پیامبر خدا حضرت محمد (ص) ، گفت : یا رسول الله می خواهم پیش مردم عزیز باشم چه کنم؟ یک فرمول ساده ای به شما بگویم از قول پیامبر، یک راهکار ساده، فرمود : دوکار بکنی عزیز می شوی، یک ، احسن الیهم، به مردم خدمت کن، همه تحویلت می گیرند ، این چه ادم خوبی است، در اردو کمک می کند در مسافرت کمک میکند، در هیئت کمک می کند، خانه اش می روی کمک می کند، خانه ات می اید کمک می کند، دو، وارفض عما فی ایدیهم، پشت سر مردم حرف نزن، کار به ابروی مردم نداشته باش، کار به زندگی مردم، فضولی در زندگی مردم نکن، اگر در زندگی مردم سرک نکشی خدمت هم کردی به خدا همه دوست دارند، دیدی بعضی هارا همه می خواهند؟ می گویند این کار با کار ادم ندارد ، خدمت هم می کند، پنجمین مصیبت هم این است، عزیز ذلیل شود،
ششم ، فقیر اعتل ، فقیر مریض شود، حالا نداشت بخورد، ببینید هرچه قدر ادم فقیر باشد یک نان سنگک می خورد شب سیر می شود، اما اگر گفتند رادیولوژی است، ام ار ای است، شیمی درمانی است بنده خداچه کند، انشاءالله به حق امام حسین در این شب ششم خدا همه ی مریض هارا شفا بدهد، بالاخره بیماری یک حقیقتی است در جامعه، حالا یک وقت برای ادمی پیش می اید که می تواند معالجه کند بیمارستان خصوصی بگیرد اما این فقیر اگر پایش شکست این نمی تواند عمل کند، نمی تواند بعدا ورزش کند، بتواند کارهایش را انجام دهد، این را هم پناه ببرید به خدا که فقیر علیل هم شود
هفتم غنی اقل ، ثروتمندی که فقیر شود، کاسبی نچرخد، چک ها برگردد، رکود، که باز دعا می کنم خدا انشاءالله این رکود را از بازار ریشه کن کند، انشاءالله به کاسبی های همه ی اقشار خدا برکت دهد، این هفت مصیبت، سبع مصائب، نعوذ بالله تعالی منها، اگر الان بخوانم دیگر معنایش را متوجه می شوید، زل " عابد مل ، مومن خل ، معمتنا قل ، عزیز ذل ، فقیر اعتل ، غنی اقل ". پس دعا کنیم انشاءالله عزیز بمانیم، یک عزت ، عزت سیاسی است، یک عزت عزت فرهنگی است، اقسامش را دازیم می گوییم، یک عزت عزت اجتماعی است، انسان در جامعه عزیز باشد که این روایت امیر المومنین(ع) را به همین مناسبت من بیشتر اشاره کردم چهارم عزت اقتصادی است، حالا چه عزت سیاسی می اورد؟ چه چیزی عزت فرهنگی می اورد؟ چه چیزی عزت اجتماعی می اورد؟ چه چیزی عزت اقتصادی می اورد؟ بحث خیلی گسترده است، اصلا نمی شود در پنج شب جمع کرد ، ما مجبوریم از میان این موارد چند مورد را گزینش کنیم انشاءالله برای شما بگوییم، اولین عامل کسب عزت فردا شب لست انشاءالله که در واقع این بحث گره بخورد با یک عوامل! خدایا با عزیزان درگاهت، به ان عزیزی که تا قتلگاه رفت، سرش بالای نی رفت، جوان شش ماهه داد، اما عزتش را نفروخت، قسمت می دهم، به همه ی ما؛ به کشور ما، به جامعه ی ما عزت عنایت بفرما، دشمنان اسلام را خوار و ذلیل بگردان، السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک "
دل هارا روانه کنیم کربلا، کنار مضجع شریف اباعبدالله ، روز پنجم است امشب شب ششم ماه محرم است جای شما خابی دهه ی قبل از محرم ما کربلا منبر می رفتیم، جمعیتی بود ، خیلی انجا روضه به صفا است، اصلا خیلی روضه نمی خواهد همینطور که می خوانی نگاهت به گنبد و صحن هم هست، اصلا یک فضایی دارد، یک اشاره کنیم مردم گریه می کنند، روضه ی قاسم را انجا در حرم امام حسین خواندم، اینجا هم اشاره می کنم، گفتم : دو تفاوت قاسم بن الحسن با سایر شهدای کربلا دارد، یک تفاوت این است، سایر شهدا اجازه می گرفتند یا امام اجازه می داد یا اول می فرمود نه بعد اجازه می داد، بالاخره می رفتند، علی اکبر را بلافاصله اجازه داد، جور را دیر تر اجازه داد، یک خرده اصرار کرد اقا اجازه داد، یک تفاوت علی قاسم بن الحسن این است ببینید این هایی که صحنه ی پا بوسیدن حججی را دیدند الان می فهمند من چه می گویم، امد گفت عمو جان بروم، امام سکوت کرد ، اجازه نداد، می دانید چه کرد؟ خم شد افتاد روی پاهای امام حسین، شروع کرد پای ابی عبدالله را بوسیدن، بله!
شهید حججی اگر روی پای مادر می افتد، روی پای پدر می افتد من دیشب نجف اباد منبر بودم، شهر از عکس ایشان پر بود تاثیر روی جوانان گذاشته است، پنج شنبه هم انجا تشییع می شود، پدر و مادرش، خانواده اش انجا بودند، ببینید این تاثیر ، این بوسیدن ، این احترام، خب حالا امام قاسم بن الحسن پدر که نداشت، عمویش پدرش هم هست، امام حسین مثل پدرش است،سه سال بوده بزرگش ، تازه افتاد روی پاهای عمو ، یک وقت ادم می بوسد پا می شود نه یک وقت پشت سر هم می بوسد عمو تروخدا بگذار بروم، عمو فرمود بلند شو برو عزیزم، بلند شو برو، خوب خودش را معرفی کرد، روضه را شنیدید می خوانند من خیلی نمی خواهم روضه ی طولانی بخوانم،
فرق دومش این است، امام حسین روز عاشورا یا بدن هارا می اورد، یا بعضی هارا مثل علی اکبر جوانان اورده بودند، چند نفر هم امدند بالای سرشان امام حسین صورت روی صورت علی اکبر گذاشت، روی صورت جون گذاشت، بعضی هارا نه صورت نگذاشت، سرشان را به دامن گرفت، بعضی هارا خدمت اقا اوردند مثل حر، اما یک تفاوت دیگر هم قاسم بن الحسن دارد جوانان نوجوانان، این تفاوت هم خیلی عجیب است با هیچ کدام از شهدا این ویژگی نیست، و ان این است اباعبدالله سینه ی قاسم را به سینه ی خودش چسباند، خم شد دست برد زیر بدنش، وضع صدره علی صدره "، سینه را به سینه چسپانید، اما با این حال پاها روی زمین کشیده می شد، نمی دانم قد ابی عبدالله خمیده شد، نمی دانم قد قاسم رشید بود، نمی دانم ، همینطور بدن را می اورد، بدن علی را بردند، اقا پشت سر بود ، اما بدن قاسم را خودش اورد،مادرش هم جلوی خیمه ها ایستاده بود امد بدن را گذاشت کنار بدن علی اکبر ، بین این دو بدت نشست، یک نگاه می کرد قاسمم، یک نگاه می کرد پسرم، حالا ذوق این جمله نقل شده زبان حال است، گاهی هم می فرمود : من غریبم ، من مظلومم .
لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم .
خدایا در ظهور اقایمان تعجیل بفرما .
حاجاتما براورده بخیر بگردان، کشورمان، نظاممان، رهبر عظیم الشانمان محافظت بفرما
اموات، گذشتگان ، شهدا، شهدای مدافع حرم،شهدای دفاع مقدس، امام عزیز، دو فرزندش ، روحشان را در این جلسه شاد بگردان صلواتی عنایت بفرمایید.