اَعوذُ بِالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
لاحَولَ وَلا قُوَّهَ اِلا بِالله العَلیِ العَظیم.الَحمدُ الِله رَبِّ العالَمین وَ الصَّلاهُ وَ السَّلامُ عَلی سَیِّدَنا وَ نَبیِّنا اَبِ القاسِم مُحَمَّد و عَلی آلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرین سیَما بَقیهَ اللهِ فِی الاَرضین وَ اللَّعنُ عَلی اَعدائِهِم اَعداءِ اللهِ اَجمَعین "
بحث عزت در نهضت عاشورا را داریم مطرح می کنیم.گفتیم، بزرگترین پیام عاشورا عزت بخشیدن به انسان ها و عزت بخشیدن به جامعه است و بزرگترین درواقع،پیامی که امام حسین به همه ی دنیا داد، زیر بار ذلت و خواری نرفتن است. عزت هم معنا کردیم، یعنی ابهت، یعنی عظمت، یعنی صلابت،یعنی شکست ناپذیری، دقت کنید منظورم از عزت قدرت نیست، کسی فکر نکند فرعون در کاخش عزیز است، او قدرش بیشتر است، یا یزید در مجلسش اهل بیت را به عنوان اسیر اورده اند او عزیز است نه یزید در اوج قدرت ذلیل است ، " انما الذلیل من ظلم "، باور ما این است ظالم ذلیل است، مظلوم عزیز است،
لذا این پیام مهمی است در نهضت عاشورا و من مخصوصا این بحث را امسال مطرح کردم که یک قدری کاربردی باشد ببینیم چجور ما عزیز می شویم، چه جور ما صلابت پیدا می کنیم، یک راهش را دیشب گفتم عزیزانی که بودید گفتم حدیث داریم ، " اعز امر الله یعزک الله "، امر خدارا عزیز بشمارید، خداهم شمارا عزیز می کند، امر خدا چیست، نماز است روزه است، نهی خدا، این هارا انسان اگر به اوامر الهی و نواهی الهی اهمیت بدهد خدای تبارک و تعالی هم اورا عزیز می کند. یک راهی را امشب عرض می کنم خوب گوش دهید سعی می کنم خلاصه تقدیم کنم، و ان ولایت پذیری است. حدیثش را بخوانم، طاعه ولاه الامر تمام العز "،اطاعت از والیان و ولی امر و حاکم در واقع معصوم .
این تمام عزت است، طاعه ولاه الامر"، ولایت پذیری ، خدا مرحوم شهید مطهری را رحمت کند که من توصیه می کنم جوانان علی رغم اینکه چهل سال است از فوت ایشان گذشته ، ولی کتاب های ایشان راگاهی بخوانید، شبه تان رفع می شوید، ایشان پنجاه و خرده ای کتاب دارد ، در همه ی بحث ها امام کمتر کسی را تایید صددرصد می گذاشتند. فرمودند : همه ی اثار اقای مطهری مفید است. یک کتاب دارد به نام ولاء ولایت "،ولایت و ولاء، کتاب خوبی است، دقت کنید این دسته بندی را من از قول ایشان دارم می گویم،ایشان می گوید ما دوجور ولایت داریم همه ی من و شما که اینجا نشستیم همه ی مردم زیر این اسمان، بالاخره زیر ولایت یک کسی هستند، سرپرست یک حاکمی ، یکی به انان خط می دهد، می گوید دوجور ولایت داریم، یک ، ولایت سلبی ، دو اثباتی. ولایت رحمانی ، ولایت شیطانی.
قران هم می فرماید ، می فرماید : آن هایی که کافر اند با خدا کار ندارند ، ولی ان ها طاغوت است، " والذین کفروا اولیائهم الطاغوت "، یک شیطان است، "ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم "، وای به ان ادمی که ولی اش شیطان شود، شیطان خودش کیست که بخواهد ولی دیگران شود، خودش منحرف است، خودش ضال است، خودش گمراه است حال بخواهد ولی و سرپرستی یک عده ی دیگری راهم کند، انشاءالله در این جلسه ی ما هیچ کس نیست که ولی او شیطان باشد ، ولی او طاغوت باشد، یک حدیث برایتان بخوانم:
یک وقتی حضرت موسی به شیطان گفت تو چطور بر آدم ها مسلط می شوی، چه کار کنند زود به چنگ خودت می گیری؟ شیطان گفت : سه کار اگر در ادم ها پیدا شود این ها لشکر من اند، من این هارا زود جذب می کنم"، من سوال و جوابشان را برایتان بگویم،حضرت موسی پرسید "کیف استحوست علی الانسان ؟ " ببینید شما همیشه از یک دزد بپرس شما چطور قفل را باز می کنی، خودش برایت بهتر می گوید تا شما بیایی فکرکنی، چطور از دیوار خانه ی مردم بالا می روی؟ چطور دزدی می کنی دستت هم خاکی نمی شود ناگهان می گویند اینقدر اختلاس کرد، می گویند اینقدر از صندوق فلان برد، چه کار میکنی ، راهش را بگو، به هرحال مجرم را، این هایی که مجرم را می گیرند در اگاهی و این ها ، از این ها سوال می کنند تو چطور ، این بابا ماشین را قفل زده بود قفل و فرمان داشت چطور باز ان را بردی؟ خودش تعریف می کند برایت،
خب شیطان تو که دین مردم را می بری چطور می بری؟ گفت : سه چیز در انسان باشد من بر او زود مسلط می شوم،
یک ، می گفت : " لذا عجب بنفسه "، عجب بگیردش، غرور که ادم را گرفت پیش خدا بندگی نمی کند، غرور که ادم را گرفت ، علم من، کلاس من، جوانی من، شیطان از مغرور ها خیلی خوشش می اید، چون خودش مغرور بوده، بر ادم سجده نکرد غرور داشت، دو ، یکی از اسامی شیطان می دانید چیست؟ غرور است،
دومین مطلب گفت ، " استکثر عمله "، کسانی که عمل خودشان را بزرگ می دانند، اینقدر حج، اینقدر عمره، اینقدر فلان، بزرگ بینی می کنند در عملشان،مطرح می کنند،
سوم گفت : " نسی ذنوبه "، کسانی که گناهانشان را فراموش می کنند ، این مثلث سه ضلعی راه نفوذ من است، گناه فراموش کند توبه نمی کند، عملش را بزرگ ببیند متکبر می شود، عجب بگیردش مغرور می شود، پس ما دو جور ولایت داریم ، ولایت اول ، ولایت شیطان و طاغوت است با این کاری نداریم، ولایت دوم ولایت خاص است، دقت بفرمایید چه کسی برما ولایت دارد ؟ اول خدا، " الله ولی الذین ءامنو "، دوم پیامبر ، " انما ولیکم الله و رسوله "، سوم طبق نص قران دوازده امام، " اطیعو الله و اطیعو الرسول و اولی الامر "، حالا خدا شفاف در قران گفته، خدا، نمی شود کسی دیگر بگوید منظورش چیز دیگر بوده، رسول هم روشن است ولی امام را مستقیم نفرموده : ائمه ی اثنا عشر، یا قران بگوید امیر المومنین ، امام حسن، امام حسین ، اخر بعضی ها می گویند خب خدا ان را هم می گفت، اسم ائمه را هم در قران می اورد کارتمام می شد، اصلا خدا بنایش بر ازمایش بشر است، ببیند چجور بشر پیروی می کنند از حرف های او، از سخنان او، دوتا را محکم وشفاف فرموده ،
سومی را وصفش را گفته، اولی الامر ، یا ان کسی که در نماز می فرماید در حال رکوع سجده می دهد ، " الذین یوتون الزکاه و هم راکعون "، این ولایت سوم، درست شد؟ خوب دقت کنید بحثم را امشب، چون گاهی خیلی بین مردم این موارد خلط می شود، مرحوم اقای مطهری می گوید ما نسبت به ائمه و پیامبر خدا حالا من الان بیشتر بحثم روی امام است، امام معصوم، و رسول خدا، فرق نمی کند،
می فرماید : ما چهارنوع ولایت داریم، اگر کسی این چهار تارا داشت این " من مات و لم یعرف "، دیگر نیست، این یعنی امام زمانش را شناخته، این چهار ولاء، چهار ولایت را من برای شما یکی یکی توضیح بدهم،
یک، اولین ولایت ولایت محبت است، یعنی می گوید من حضرت علی را دوست دارم، این یک ولاین است دیگر، خب این ولایت خوب است، قران هم می گوید : " قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی "، مردم نسل مرا دوست داشته باشید، الان برادران اهل سنت خیلی محب اهل بیتند، حتی وهابی ها کتاب نوشتند، من در عربستان خریدم، "علموا اولادکم حب اهل بیت نبیکم "، به بچه هایتان محبت اهل بیت را یاد دهید، حالا این هایی که در فرقه ی اسلام اند، مسیحی ها، جورج جرداق از عاشقان امیر المومنین است،انتوان بارا یک نویسنده ی مسیحی است، می گوید دنبال قبر امام حسین نگردید " فمشهده قلبی "، جایش در قلب ماست، اشعار درباره امام حسین دارد، چقدر تعریف دارد ، تمجید دارد، این ها کارشان هم گیر بیفتد به امام حسین متوسل شوند کارشان راه می افتد،
یعنی یک اقایی بود یوسف بن یعقوب، این کارش گیر افتاد، متوکل عباسی اورا احضار کرد، مسیحی است، یک همسایه ی مسلمان داشت رفت پیش او، گفت :می شود من یک پولی نذر این امام هادی شما کنم مشکلم حل شود؟ گفت چرا نمی شود! صد دینار نذر امام هادی کرد امد سامرا، گفت خب اول بروم پول را بدهم اصلا شاید متوکل مارا کشت دیگر نشد، امد در خانه ی امام هادی بلد هم نبود مرکبش یک جایی بود ایستاد، فهمید که اینجا باید یک خبری باشد دیگر مرکب حرکت نمی کند در باز شد یک نفر گفت یوسف بن یعقوب خوش امدی، داخل خانه رفت اقا امام هادی فرمودند نترس ، متوکل با تو کاری ندارد نذرت را ادا کن، صد دینار را به اقا تقدیم کرد، چند تا معجزه هم دیدم مرکب ایستاد ان اقا اسمش را گفت، امام هادی نذرش را گفت، فرمود هیچ کاری با تو ندارد ما برایت دعا کردیم برو، همینطور که می رفت اقا فرمود بعضی ها فکر می کنند ما فقط کار شیعیان و مسلمانان و پیروان را راه می اندازیم، نه، این اقا اصلامارا قبول ندارد، اتفاقا مسلمان هم نشد، مسیحی هم از دنیا رفت، منتها یک پسری داشت اقا این راهم گفت، فرمود : یک پسری را خدا به او می دهد این مرید ما می شود پسرش از ان شیعیان خیلی معتقد شد،
ببینید الان من کاظمین پنج شنبه ی گذشته بودم، همین چهارشنبه ی گذشته، بسیاری از این ها در کنار قبر امام کاظم و جواد از بغداد می ایند از اهلدسنت فرقه های مختلف، می ایند تبرک می جویند، این ولاء ولای محبت است، این حداقل ولایت است، حداقل ولایت است، اثار هم دارد، در رفع نیاز، در ارتباط، در عرض می کنم تسهیل در امور،
دومین ولاء ، ولاء مرجعیت دینی و علمی است، یعنی کسی بگوید من ائمه را دوست دارم ، دو ، از نظر دینی و علمی هم ان ها را افضل می دانم، من دینم را از کسی دیگر نمی گیرم، ان چیزی که امام صادق گفته، ان چیزی که امام باقر گفته، این هم در ان حرف نیست، نه ما حرف نداریم
منصور دوانقی با ان خباثتش در اتاق قدم می زد، ان شخص می گوید به او گفتم چه شده خیلی ناراحتی ، گفت : " هذا الشجا فی حلقی اعلم اهل زمان "، این استخوان در گلوی من عالم ترین ادم زمان خودش است یعنی امام صادق (ع) .بارها خلفا اعلام کردند ، علی اعلمنا افضلنا، اعلام می کردند، مرجعیت علمی، شما پایان نامه های کار شده، ان بیست و پنج سالی که حضرت امیر از خلافت دور بودند به فریاد اسلام رسیدند در واقع، چون می امدند پیامبر از دنیا رفته بود ، گروه های مختلف می امدند راجب مسائل مختلف سوال می کردند حضرت پاسخ می داد، علمیت ائمه مرجعیت ائمه را قبول دارند،
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه اش می فرماید تردیدی نداریم اعلم بودن و افضل بودن علمی امیر المومنین. این دوتا، کسی بگوید اقا من ولاء محبت دارم، ولاء مرجعیت دینی هم دارم، ائمه را عالم ترین می دانم، خب می اییم جلو، سوم، اینجا دیگر کار یک خرده خط ها جدا می شوند،
سوم ولاء الزعامه "، یعنی بعد از رسول خدا مستحق زعامت جامعه، اداره ی سیاسی جامعه، اداره ی حکومت هم امام است، این را دیگر ابن ابی تاحدید نمی گوید ، می گوید نه، صلاح نبود مثلا امیر المومنین مثلا به خلافت برسد، یا از نظر علمی قبول داریم، خیلی هایشان می گفتند در قضیه ی سقیفه می گفتند ما جایگاه علی را قبول داریم ولی الان صلاح نیست ایشان مسئولیت جامعه را داشته باشد ، ولاء زعامت همان است که می گویید اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم "، ممکن است این اتفاق برای ائمه نیفتاده شما در طول دویست و پنجا سال که یازده امام در میان جامعه بودند کمتر از پنج سال حکومت بود، حضرت علی یک چند ماه هم امام حسن مجتبی ولی ما باورمان این است، این ایه ای که دیشب خواندم بعضی ها یادشان است، قل اللهم مالک الملک "، که خدا می فرماید ما ملک زا می دهیم یک کسی از امام صادق پرسید پس خدا به بنی امیه ملک داده؟ خدا به بنی عباس ملک داده؟ فرمود نه، "، قل اللهم مالک الملک "،، یعنی خدا ملک را به ما داده، منتها این ها از ما غصب کردند " اخذوا منا "،
پس ولاء محبت ، خیلی ها دارند حتی مسیحی ها، ولاء علمیت ، عالم دانستن ، برتر دانستن، خود ابو حنیفه که بسیاری از فرقه های حنفی اورا امام می دانند ابو حنیفه گفت من ان دوسالی که پیش امام صادق بودم خیلی چیزها یاد گرفتم، سوم، ولاء الزعامت، این است که شیعه را متفاوت می کند، مامعتقدیم جایگاه اداره وحکومت جامعه بعد از رسول خدا دز اختیار ائمه بود حالا ولو در اختیارشان قرار نگرفت، ولی انشاءالله در اختیار امام زمان (ع) قرار می گیرد،چهارم ، خیلی از من می پرسند این معرفت امام یعنی چه، معرفت امام یعنی همه ی این چهارتارا، اگر کسی اولی را داشت معرفت شماره ی یک است، دو شماره ی دو می اید بالا، کاملترینش این چهارتاست،
ولاء چهارم اقای مطهری می فرماید : ولاء تصرف! ولاء حاکمیت بر دل ، ان نبی اولاء بالمومنین من انفسهم، پیامبر نسبت به شما از جان شما اولویتش بالاتر است، اگر امام صادق یا پیامبر به حنظله می فرماید فردا باید بروی جنگ ولو داماد یک شبه است می اید، ان نبی اولا بالمومنین "، ان ولائی که می گوییم امام از انگیزه ی ما هم خبر دارد ، می تواند ول حر را جذب کند ، می تواند تاثیر بر قلوب بگذارد، ان ولائی که معتقد هستیم برکت در عالم به یمن امام است این دیگر نهایت ولایت است،جوانان عزیز، برادران ، خواهران، این چهار ولائی که من خدمت شما عرض کردم اگر می گوییم ولایت الطاعه ولاه الامه تمام العز "، این است، کسب تمام این مراحل را قائل باشد و پیروی از امام معصوم داشته باشد، این راجع به ائمه ی معصومین ، به همین جهت هم در روایات ما اگر نگاه کنید حالا من یک روایت را از امیر المومنین نوشته ام ، شب جمعه است شب صلوات است، نثار روحشان یک صلوانی عنایت کنید.
همین جا یک چیزی را در پرانتز بگویم چون خیلی سوال می کنند در این شبکه ها هم گاهی شبهه می کنند، می گویند این هایی که امام حسین را کشتند که شیعه بودند، پیرو امام حسین بودند از کوفه بودند از بصره بودند، بدانید مردم کوفه ان ولاء اول را فقط دارند، یعنی ولایت محبت. دوست دارند این هارا، و این دوستی ممکن است باترس کنار برود، یعنی شما دوست داری ولی میترسی خودت را کنار می کشی، کما اینکه فرزدق به امام حسین گفت ، گفت اقا تمام این هایی که دارند می ایند با شما بجنگند همه دوست دارند، سیوفهم علیک ، اما با شما می جنگند ،
در بعضی منابع نقل شده شیوخ کوفه در جنگ کربلاوقتی اوضاع به هم می ریخت یک جایی می رفتند پشت کوهی دعا می کردند برای پیروزی امام حسین ، ببین ولاء محبت ، امام حسین از مکه امد بیاید بیرون عبدالله بن عمر پسر خلیفه ی دوم اقارا ملاقات کرد ، اقا را در آغوش گرفت، گفت می شود بگذارید من این سینه ی شمارا ببوسم؟ این بوسه گاه پیامبر است ایشان خب پیامبر را درک کرده، می شود من این سینه را ببوسم؟ سینه ی ابی عبدالله را بوسید، ولاء محبت دارد، اما ولاء زعامت ولاء اطاعت ، نه اگر ان را داشت که دنبال امام می رفت، امام گفت حالا مرا یاری می کنی؟ گفت نه اقا مرا معاف کنید، من در امور سیاسی دخالت نمی کنم،
ببینید پسر عمر عاص در مسجد نشسته بود امام حسین امد عبور کند، به این اطرافیانش گفت که هرکس دلش می خواهد در دنیا یک چهره ی بهشتی ببیند به این اقا نگاه کند، همین اقا که دارد رد می شود، " من اراد ینظر الی رجل من اهل الجنه فلینظر الی حسین ین علی "، یکی از رفیق هایش که کنارش بود گفت تو واقعا این هارا اینقدر دوست داری؟ گفت اری، نوه های پیامبرند، اهل بهشت هستند، گفت اگر اعتقادت این است ، چرا در صفین با او جنگیدی؟ این داستان را گوش دهید حرفم روشن می شود، در صفین عمرالله بن عمر عاص با پدرش با امیر المومنین پدر امام حسین جنگیدند، گفت چرا جنگیدی؟ گفت انجا فرق می کرد پدرم گفت ، پدرم بر من ولایت دارد، پدرم است، سرپرستم است، بابایم گفت، خب بابایت بگوید ، امام که از پدر بالاتر است، گفت نه، بابا بالاتر است، امدند پیش خود امام حسین سوال کردند اقا فرمودند بله، اطاعت پدر جایی است که منافات با اطاعت امام نداشته باشد، ببینید اشکال عبدالله بن عمر عاص در این بود که عمرعاص ولایت های بعدی را نداشت ولایت محبت را داشت، چون ولایت محبت داشت بابایش می گوید برویم با امام حسین بجنگیم می اید ولی اقا را دوست دارد، این هایی که در مقابل امام حسین صف کشیدند این ها دوست دار بودند ولی امام را زعیم نمی دانستند، امام را مرجع علمی نمی دانستند، نه امام را با قدرت تصرف ، با ان جایگاه درونی ، اولی بکم نمی دانستند،
لذا این را دقت کنید، رسول خدا روز غدیر چه فرمود ؟ الست اولی بکم من انفسکم ، "، من ولایت بر خود شماها هم ندارم؟ نگفت که ایا شما مرا دوست ندارید؟ بگویند چرا ، پس علی را دوست داشته باشید، کسی با دوستی مشکل نداشت، بارها پیامبر فرموده بود حب علی، میزان است ، اگر عالم هستی حب علی بن ابی طالب داشتند عذاب نمی شد، جهنم افریده نمی شد، بارها فرموده بود، اهل بیت مرا اکرام کنید، این که مراسم رسمی نمی خواهد جلویی ها برگردند عقبی ها بیایند فاصله بیندازید ، اعلام رسمی کنید ایه نازل شود، ما در سرتاسر قران ، من این را در پیام غدیر گفتم، در سرتاسر قران سه جا داریم نعمت تمام شد، تمام شد ، تمام، یک ، دز فتح مکه، خدا می گوید مسلمانان نعمت تمام شد، بیا، مکه هم شد جزو اسلام، دو، در تغییر قبله، می فرماید نعمت تمام شد ،شما قبله پیدا کردید، دیگر رو به بیت المقدس نماز نخوانید، ولی در سرتاسر قران فقط یک جا داریم ، نعمت تمام شد و دین چه شد؟ کامل شد، اکملت واتممت فقط یک جا هست، خیلی حرف سخیفی است، وقتی کسی بگوید پیامبر مردم را به دوستی علی خواند، و بعد ایه نازل شد الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی "،، عقل نمی پذیرد، ولایتی که پیامبر در غدیر فریاد زد این چهارتا بود، مخصوصا ان ولایت تصرف و زعامت، ما بحثمان این است، این روایت را ببینید ، امیر المومنین فرمود :اگر کسی می خواهد ائمه را بشناسد، باید به این چهارتا معتقد باشد فرمود : الامام المستحق للامام له علامات "،، بعد از پیامبر امامی که استحقاق دارد جامعه را اداره کند چهار ویژگی باید داشته باشد، این روایت در منابع امده، اقایان خواهران عزیزان این که امام حسین فرمود ، اخر یک وقتی امام حسین فرمود معرفت خدا خیلی بالاست، بروید خدارا پیدا کنید معرفت پیدا کنید ، یکی گفت اقا چطور ، خیلی مهم است چون امام الی الله تدعون ، به تدعون شمارا به راه خدا می کشد، امیر المومنین با نهج البلاغه اش مردم را خدا شناس می کند، امام حسین با دعای عرفه اش مردم را خدا شناس می کند،
فرمود : اگر کسی می خواهد باور به امام داشته باشد این چهارتا را باید معتقد باشد ،
یک ، ان یعلم او یعلم انه معصوم "، امام را معصوم بداند ، یعنی هر همه ی مضلات، لغزش ها، مکروهات،
دو، ان یکون اعلم الناس "، امام را عالم ترین مردم در جامعه بداند، بحلاله و حرامه و جمیع ما یحتاج الیه الناس "، نه فقط حلال و حرام، هرچه مردم نیاز دارند، اگر کسی خدمت حضرت علی می رسید یک سوال زمین شناسی می کرد اقا نمی گفت رشته ی من نیست، برو از یک زمین شناس بپرس، بله، کسانی نبودند بپرسند، ولی اگر یک جابر ابن حیانی پیدا شده امام صادق بحث شیمی را برایش مطرح کرد، اگر یک ادمی امده خواسته بفهمد یک بحثی از کرات و اسمان ها ، برایش توضیح دادند، جمیع ان چیزی که مردم نیاز دارند، لذا وقتی امام زمان ظهور کنند علم کامل می شود،
سوم ان یکون اشجع الناس "، معتقد باشد امام شجاع ترین مردم است و چهارم ان یکون اسخ الناس "، امام سخی ترین مردم است، این بحث اول من ، بیارم جلو باری دیگر بحث را، چون بحث یک خرده امشب سنگین شده ، دسته بندی شده به شما بگویم ،
خلاصه ی بحث این شد ، ما دوجور ولایت داریم منفی ، مثبت،
ولایت منفی ولایت طاغوت است ولایت شیطان است، رویش ضرب در می کشیم، ولایت مثبت اول خدا، اطیعو الله ، پیامبر و رسول، اولی الامر نسبت به ولایت پیامبر و امام چهار ولایت را باید قائل باشیم، محبت، علمیت ، زعامت و سرپرستی تصرف بر قلوب ،خب ، حالا ممکن است شما سوال کنید من چند دقیقه ی کوتاه وقت دارم این را بگویم، ارتباط این ولایت با ولایت فقیه چیست؟ الان که امام در جامعه نیست، یعنی امام حضور فیزیکی ندارد بین ما نیست، دوران غیبت کدام یک از این مقامات به فقیه منتقل می شود؟ ها، این بحث مهمی است، چون بعضی ها دقت ندارند بی توجهی می کنند یک چیزی به زبان می اوردند اقا ولایت فقیه که ولایت فرد است، چه فرقی با نظام هایی که یک فرد اداره می کند؟ این ایا مستلزم دیکتاتوری نیست؟ اقایان، خواهران، در اداره ی جامعه بعد از رسول خدا، بعد از غیبت امام زمان یعنی الان که ما هستیم،
ما سه جور نظام داریم:
نظامی که به سلیقه ی مردم است، به ان می گویند لیبرال، من در بعضی از این کشورها یک وقت یک جایی رد می شدم، یک چراغ قرمز بود، یکی از این کشورها برای سخنرانی رفته بودم، چند روز بعد دیدم ان چراغ را برداشتند، از ان اقایی که همراهم بوددپرسیدم اینجا چراغ بود، گفت این ها برای گذاشتن و برداشتن چراغ قرمز هم رای می گیرند، دموکراسی، رای گذاری شده هفته ی پیش ، مردم گفتند این چراغ را برداشتند ، بگویندبگذارید، نظام کاملا با سلیقه ی مردم است، این نظام لیبرال،
نظام دوم نظام دیکتاتوری است، یعنی یک حاکم، یک صدامی ، یک مرسی، یک قزاقی ، ادم هایی در دنیا می ایند می گویند حرف حرف من است، همین که الان شما در کشورهای عربی می بینید، دنیا می بینید
نظام سوم نظام حاکمیت الهی است، قانون الهی است، ولایت فقیه یعنی ولایت الهی، یعنی حاکمیت قانون الهی ، فقیه نمی گوید من می گویم ، می گوید قران می گوید ، نمی گوید من می گویم، می گوید رسول خدا می گوید، فقیه کسی است که در زمان غیبت اهداف ائمه و رسول خدارابرای مردم پیاده می کند، لذا ولایت فقیه به معنای استمرار کار معصوم است، یعنی اگر امام زمان در بین مردم باشد امام صادق که در بین مردم بود جواب سوال نمی داد؟ دیه نمی گرفت اگر کسی مثلا مستحق دیه بود، قصاص نمی کرد؟ حدود اجرا نمی کرد، مردم را عزل و نصب نمی کرد،پیامبر اکرم فرمانده نمی گذاشت،فرماندار نمی گذاشت؟؟، بعضی هامی گویتد رابطه اش با مرجعیت چیست؟ اقایان، مرجعیت متفاوت است، مرجعیت پاسخ گویی به مسائل دینی و احکام مردم است، ممکن است پنجاه تا مرجع در یک کشور باشد ، مقلدای خودش، اقا احکام نماز، مراجعه کنید، احکام خمس ، مراجعه کنید، احکام زکات، مراجعه کنید، اما برای یک کشور که حکومت دینی دارد، می خواهند تصمیم بگیرند جنگ یا صلح؟ یک نفر ، قطعنامه یا ادامه ی جنگ؟ یک نفر ، حج تعطیل یا ادامه پیدا کند، یک نفر! ایا فقیه می تواند حج را بردارد؟ نه چه کاره است که بردارد؟ حج مال خداست، حج قانون خداست، می تواند بگوید امسال به دلیل مسائل امنیتی حج تعطیل است، ایا فقیه می تواند بگوید مردم نماز نخوانند؟ نه اصلا، فقیه امده است مردم نماز بخوانند، حج روند، احکام پیاده شود، اما در اجرا و در پیاده کردن مسائل دینی تصمیم به یک نفر است،
لذا ممکن است این فقیه یا مرجع باهم جمع شود کما اینکه زمان امام ، امام هم مرجع بود هم فقیه بود، الان مقام معظم رهبری هم مرجعیت دارند هم فقاهت، اما الزام ندارد، ممکن است فقیه مرجع هم نباشد یعنی بتواند جامعه را اداره کند، حتی ممکن است در میان کسانی که برای جامعه فقیه انتخاب می شود مراجع عالم تر هم وجود داشته باشد، ولی کار فقیه کار اداره است، کار سیاست و کار بصیرت و اگاهی با امور زمان است و لذا در قانون اساسی به عنوان یک اصل دیده شده، اشتباه نشود، مقامات و جایگاه معصوم امام معصوم است، فقیه عصمت دارد؟ نه، فقیه عدالت دارد امام علمش لدنی است، فقیه علمش لدنی است؟ نخیر، فقیه علم را یاد می گیرد، انتصابی است، امام ولایت تکوینی دارد اما فقیه عرض می کنم که تصرف در عالم هستی و به ان معنایی که معصوم دارد ندارد ! تفاوت است،
اما کار امام در زمان غیبت تعطیل نمی شود منتها دو حالت دارد ، اگر حکومت دینی نباشد مثل زمان طاغوت، انجا هم ولی فقیه است، انجا هم خدمت امام رسیدند، خدمت بزرگان می رسیدند، اما اگر چنانچه حکومت تشکیل شود فقیه ان جامعه را اداره می کند لذا ولایت فقیه یعنی حاکمیت قانون الهی، یعنی حاکمیت قانون قران، در واقع فقیه مجری قران است، کما اینکه خدا به پیامبرش حضرت محمد (ص) می فرماید :تو هم مبین هستی تو هم مذکر هستی "، حرف، حرف خدا است، تو ان چیزی که می گوییم را بیان می کنی " لتبین للناس "، برای مردم تبیین کنی حالا اگر یک جامعه ای عرضم تمام؛ ولایت پذیر شد عزیز می شود، ولایت خدا ، ولایت رسول خدا، ولایت ائمه ی معصومین ، با تفاوت مراتبی که دارد و در زمان غیبت ولایت کسی که اهداف معصوم را در جامعه پیاده می کند فقیه دینی است
و لذا الان این عزتی که الان ملت ما دارند جوانان ما دارند شما ببینید امام واقعا به مردم عزت داد؟ چرا؟ چون حاکمیت دین را برای مردم گذاشت، این است که " طاعه ولاه الامر تمام العز ". دو راه کسب عزت را دیشب و امشب برایتان گفتیم. دیشب تکلیف گرایی امشب ولایت مداری. بقیه را هم انشاءالله طلبتان، شب های دیگر عرض کنیم و تبیین کنیم، البته این بحث عزت اگر زنده باشیم انشاءالله سال اینده هم شاید ادامه بدهیم، چون اسبابش تمام نمی شود، عرض کردم، بیش از بیست و پنج ، شش عامل است که ما امسال سه چهارتایش رابرایتان بیان کردیم، خدایا توعزیزی قران کریم بارها خدارا به صفات عزیز بودن معرفی کرده و حدیث داریم هر روز در عالم یک منادی ندا می دهد ، ایهاالناس ، ان ربکم العزیز فمن اراد عزه الدارین فلیطع العزیز "مردم خدا عزیز است هرکس هم عزت می خواهد برود در خانه ی خدا، خدایا به عزتت قسمت می دهم ملت ما جوانان ما عزت عنایت بفرما
خدا کسی را عزیز کند هیچ کس نمی تواند ذلیلش کند روایت داریم فرشته ها دو جا خیلی تعجب می کنند، یکی کسی را خدا بخواهد عزیز کند مردم بخواهند ذلیلش کنند، می خواستند علی را خوار کنند خدا اوردش بالا، اهل بیت رابرد بالا، یکی هم خدا بخواهد کسی را زمین بزند مردم بخواهند بالا ببرند، خواستند بنی امیه را بالا ببرند، عزت دست خداست، تعز من تشاء و تذل من تشاء. چهارده قرن گذشته این مجالس اباعبدالله است، نه اینجا جاهای دیگر هم همین است، کشور های دیگر هم همین است، هیچ دستی هم پشت کار نیست، فقط دست خدا و اراده ی الهی و ان محبت مکنون در قلوب .
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک ".
دل هارا روانه کنیم کربلا دیگر امشب جلسه برای شما جوانان است، امشب منسوب به علی اکبر (ع) است کانون توجه علی اکبر ، کانون توجه امام حسین به پایین پاست، به پای علی اکبر خدا قسمتتان کند کربلا بروید مرحوم ایت الله العظمی مرعشی فرمودند رفتم در حرم امام حسین فکر کردم کجا بنشینم، دیدم کانون توجه امام حسین پایین پایش به علی اکبر، پدر جوانش را خیلی دوست دارد ،،رفتم انجا نشستم حرف هایم را به امام حسین زدم لذا من کربلا به رفقا می گفتم وارد حرم می شوید، اول بروید کنارقبر علی اکبر، صورت را بگذار بر روی قبر علی اکبر اورا واسطه کن بتوانید با امام حسین سخن بگویید ، یادم نیست ولی من ندیدم این را از اقای کوثری خدا رحمت کند من این را شنیده بودم در روضه هایش ایشان ادمی بود که بی سند حرف نمی زد، می گفت امام صادق فرمود هروقت رفتید کربلا اول سه مرتبه صورت روی قبر علی اکبر بگذاریو بعد روید زیارت قبر جد، بعد ایشان می فرمود ، می فرمود شاید وجهش این است که روز عاشورا ابی عبدالله سه مرتبه خم شد صورت روی صورت علی گذاشت، امشب برویم در خانه ی این جوان ابی عبدالله، نمی دانم جوان ها با چه حاجتی نشسته اید، می خواهید دانشگاه قبول شوید، ازدواج می خواهید، کار می خواهید، نمی دانم مخصوصا جوانانی که گرفتاری دارند، بیماری دارند، امشب مد نظر کنید علی اکبر (ع) را واسطه کنید، امام حسینی که به جون گفت برگرد، به نافع گفت برگزد، به قاسم اجازه نداد ، به جناده گفت برو تقریبا هرکس امده اقا یک جوری خواسته بگوید اگر می خواهی برو ، اما تا پسر خودش امد گفت بروم؟ فرمود برو بلافاصله به او اجازه داد، زود هم اورا از خودش جدا کرد، جلویش هم گریه نکرد که بچه ی جوان نبیند ناراحت نشود، جوان را راهی کرد، همچین که پشتش را کرد علی ازپشت سر یک نگاهی به قد و بالای علی کرد ، و نظر الیه نظر عایس "، یک نگاه مایوسانه ای کرد، پدران شهید مرا ببخشند، ان ها هم غالبا جلوی بچه گریه نمی کردند وقتی جوان می رفت پشت سرش، ثوابش امشب برسد به روح شهید حججی با ان صلابتش و عزتش ، به شهیدانی که کنار مضجع شریفشان نشسته اید، علی اکبر امد منتها قبل اینکه برود میدان رفت جلوی خیمه با زن ها خداحافظی کند، اخر دور تا دورش را حلقه زدند، عمه ها، خواهران، هرکسی یک جوری یک مطلبی می گوید جوان امام حسین است، شجاع است، وقتی خودش را معرفی کرد انا علی بن الحسین ابن ،علی اولین کسی است که از بنی هاشم، تا حالا هرکسی امده از اصحاب بوده، تا نام علی را شنیدند این ها بغض داشتند با امیر المومنین، اقا این را محاصره کردند، من گفتم جنگ کربلا جنگ بی انصافی بوده، تن به تن به علی اکبر می جنگیدند، اب به او می رساندند هرچقدر می امدند او از پا در نمی امد، اما وقتی دیدند حریف نمی شوند محاصره اش کردند فقطعو ها و صیوفها اربا اربا، شما اگر بدن اربا اربا را دیدیدو دیدید پدرش با صلابت ایستاد نیامد در مقابل ، ان زمان که اینطور شد ندید صحنه را، اما ابی عبدالله وقتی رسید کنار بدن دید بدن را قطعه قطعه کردند خود را روی بدن انداخت، از ته دل فریاد زد ولدی یا علی، حمید بن مسلم می گوید اوضاعی شد من گفتم الان ابی عبدالله جان می دهد اما یک وقت دیدم فخرجت من الفستاد "،، زینب علیها سلام عقیله بنی هاشم از خیمه بیرون امد ، اول نگفت ای عزیز برادرم ، گفت ای برادرم، داداشم دارد از دست می رود ای حسینم، وای خیاه، بعد گفت وابن خیاه ، ابی عبدالله را از کنار بدن جدا کرد وانکبت علیه خودش را انداخت روی بدن.صلی الله علیک یا اباعبدالله ساعدالله قلبک المحموم یا حسین یک دعا می کنم و جلسه را واگذار می کنم
خدایا به جوان ابی عبدالله قسمت می دهم هرکجای این عالم در این ایران اسلامی جوان از دختر وپسر همه ی شان را مومن متدین اهل نماز اشتغال و ازدواجشان فراهم بفرما. صلواتی عنایت بفرمایید