بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
.لاحَولَ وَلا قُوَّهَ اِلا بِالله العَلیِ العَظیم.
الحَمدُ الله الَّذی جَعَلَ الحَمد مِفتاحَ لِذِکرِه وَ سَببَا لِلمَزیدِ مِن فَضلِه وَ دَلیلاَ عَلی الائِه وَ عَظِمَتِه ثُمَّ الصَّلاهُ وَ السَّلامُ عَلی حَبیبِه وَ خیَرَتِه اَبی القاسِمِ المُصطَفی مُحَمَّد و عَلی آلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرین سیَما بَقیهَ اللهِ فِی الاَرضین وَ اللَّعنُ عَلی اَعدائِهِم اَعداءِ اللهِ اَجمَعین ".
شب اخر این جلسه است، اجازه دهید از زبان امام زمان اروحنا فداه که امشب عزادار واقعی ایشان است، یک مقداری امام حسین را معرفی کنیم، معرفی امامی از زبان امام، امام زمان نهمین فرزند امام حسین است، چون خودش فرمود ، فرمود : التاسع مِنَ وُلدی " ، نهمین فرزند من حجت خداست که " یُحیِی الاَرضَ بَعدَ مَوتِها"، زمین را حیات می بخشد زنده می کند، " و یُقلع الارض من عدلا وقسطا "، زمین را پر از عدالت می کند ، اتفاقا ائمه هم وقتی می خواستند امام زمان را معرفی کنند خود پیامبر اکرم، خود امیر المومنین می فرمودند : نهمین امام از نسل امام حسین، روی این نکته تاکید داشتند، ایشان یک زیارتی داشتند به نام زیارت ناحیه ی مقدسه، این زیارت در مفاتیح نیامده است،
حاج شیخ عباس قمی خب همه ی مطالب را در مفاتیح نیاورده است ولی این زیارت جداگانه در منایع امده است، چاپ شده ، منتشر شده، دوتا زیارت ناحیه ی مقدسه هم هست ، در یکی اش اسامی شهدا هم هست، نام میبرد، تک تک شهدا را نام میبرد ، در یکی دیگر نه، اشاره به سلام هاییست که اشاره به امام حسین و اصحابش است، در ان ناحیه ی مقدسه ی معروف ، امام زمان وقتی می خواهد امام حسین را معرفی کند مواردی را می فرمایند من پنج تایش را امشب برایتان می گویم،
معرفی امام حسین از زبان امام زمان: " حسین جان "
یکم ، " کنت لِرسول وَلَدا وَ لِلقُران سَنَدا وَ لِلامته عَضدا "، حالا همین سه تایش را اول بگوییم، تو برای پیامبر پسری، " ولد "، برای قران سندی ، برای مردم عزد ، یعنی بازو، دقت بفرمایید این عبارت را حفظش کنیم، " للرَسول وَلدا لِلقران سَندا وِلِلامَّته عَضدا "، خیلی زیبا معرفی کرد، پسر پیامبر اتفاقا بنی امیه و بنی عباس خیلی حساس بودند که چرا به این ها پسر پیامبر می گویند ،
اصلا هارون الرشید به موسی بن جعفر اعتراض کرد، گفت : شما پسران ابی طالب هستید، چرا به شما می گویند " یا بن رسول الله " چون این ها از مادر به پیامبر می رسند، به اصطلاح از پدر که نمی رسند، الان در بین ما هم عرض می کنم تقریبا گاهی اوقات اینطور است متاسفانه، اگر یک مادری سید باشد می گویند دیگ فرزندش را سید خطاب نمی کنند در صورتی که این سیادت به نسل اول منتقل می شود، این فرزند هم فرق نمی کند بعضی فقها حتی فتوایشان این است که او خمس به او تعلق می گیرد، انوقت مسئله ی حالا نسل های بعدی یک بحث دیگری است، باید مسئله ی فقهی اش دیده شود اما انتقال درواقع، انتساب امام حسین، ائمه به پیامبر از طریق حضرت زهرا است،
بعد به امام کاظم گفت اگر یک دلیل قانع کننده ای برای من نیاوری من جلوی اورا می گیرم دیگر نمیگذارم با شما بگویند یابن رسول الله ، اقا فرمودند که شما قران که خواندی ، یا می خوانند برایتان، خدا وقتی بچه های ابراهیم را می شمارد، حضرت ابراهیم فرزندانش اسحاق اند، یعقوب اند، تا جایی که می رسد " و من ذریته عیسی بن مریم"، یکی از فرزندان و ذریه ی حضرت ابراهیم عیسی بن مریم است، خب عیسی بن مریم که پدر نواشته است، از مادر به حضرت ابراهیم می رسد، دیگر او قانع شد، و ایه ی مباهله،قران در ایه ی مباهله می گوید : پیامبر پسرهایش را اورد،" اَبناءَهُما "، اَبنائِنا و اَبنائَکم "، اَبنائَنا پسر هاست، صراحتا دارد می گوید ابناء،
بر همین جهت هم، یک وقتی هارون الرشید امده بود مدینه جلوی قبر پیامبر ایستاد گفت :السَّلام عَلیک یَابنَ عم "، سلام پسر عمو، خب این ها نوه های عباس اند ، عباس هم عموی پیامبر است، امام کاظم پشت سر صدا زد ، " السَّلامُ علی ابتا"، یعنی پیامبر پدر ماست، اگر تو می گویی یابن عم، خود حضرت امیر در صفین وقتی حمله می کردند محمد حنفیه امام حسن، امام حسین حتی ابالفضل العباس،فریاد می زد گاهی می فرمود : اَمسِکوا هذین غُلامَین اَبناءِ رَسولِ الله "، بچه های پیامبر را مراقب باشید پسرهای پیامبرند، می گفتند اقا خب ان بقیه ، می گفت ان ها فرزند من اند،محمد حنفیه پسر من است اما اینان پسران پیامبرند.
این " ولدا"فرزند بودن ولذا عنایت داریم ما در زیارت نامه شان می گوییم " السَّلام عَلیک یا بن رسول الله "، تو برای پیامبر پسر هستی، این یک ویژگی ؛
دوم، برای قران سندی، ببینید قران یک سلسله ایات است، بیست و سه سال نازل شده ، با رحلت پیامبر هم نزولش تمام شده هیچ احدی هم نتوانسته به این قران اضافه کند یا کم کند اعتقاد ما این است، اینقدر دقیق بوده، یعنی یک کاری که پیامبر برای حفظ قران کرد مسئله ی حافظا بود، پیامبر وقتی ایه نازل می شد ده تا ایه را می خواند می گفت بروید حفظ کنید برگردید، لذا حافظ زیاد داشتیم، اگر کسی یک کلمه ای می خواست اضافه یا کم کند محکم جلویش را می گرفتند خود خدا هم فرمود : " اِنّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّکرَ وَ اِنّا لَه لَحافِظون "،
حالا این اقایانی که نسبت می دهند وهابی ها می گویند اقا شیعه می می گوید: " قران تحریف شده است، حرفی است این قران ماست قران هایی که در ایران چاپ می شود، خدا رحمت کند مرحوم ایت الله عظمی گلپایگانی زمان طاغوت فرمودند من دیدم که سه تا اشکال به ما زیاد می گیرند، یکی می گویند قران شما متفاوت است، یکی می گویند شما حافظ قران ندارید، کم دارید، یکی هم می گویند که قران خواندن بلد نیستند خیلی ها، ایشان فرمود من تصمیم گرفتم با این سه مشکل برخورد کنم و لذا ایشان یک موسسه ای تشکیل داد به نام دارالقران الکریم که هنوز هم ان مجموعه ی شان هست و فعال هست سه تا کار مهم کرد اولین کاری که کرد با موسسه ی دار القران قران را چاپ کرد فرستادسراسر دنیا، مصر، عربستان، چه حرفی است، قران چاپ ایران و چاپ دیگر نداریم حالا ممکن است خطش فرق کند ، رسم الخط متفاوت ولی قران، حتی قرائت هم الان واحد شده، با اینکه می دانید اختلاف قرائت ما داریم، الان قرائت هم در سراسر دنیا حتی صفحه ها الان واحد شده همه را یک جور می زنند،
دومین کاری که کرد فرمود اگر کسانی حفظ قران کنند من ماهیانه حقوق می دهم ولو غیر طلبه، عده ی زیادی خب وضعیت اقتصادی هم ان زمان ها خوب نبود حالا انگیزه ایجاد کرد،فرمود من ماهیانه حقوق می دهم، لذا تعداد زیادی حافظ قران تربیت کرد، البته الان بالحمدالله خیلی حافظ قران زیاد شده است، و سوم با اموزش و پرورش صحبت کرد تعدادی از طلبه های جوان را فرستاد در مدارس اموزش قران ، حالا الحمدالله به برکت جمهوری اسلامی بچه ها قران را یاد می گیرند، الان چهارم پنجم ابتدایی قشنگ قران می خوانند، به هرحال این قران به دست ما رسید ، این قران امیر المومنین می فرماید این ها خط است این ها نوشته است،پشتوانه می خواهد،
امام زمان می فرماید حسین جان تو پشتوانه ی این قران هستی، سند به چیزی می گویند که اعتبار است، ببینید شما مثلا حیف که وقت نیست والا من یکی یکی برایتان می خواندم ببینید چجور امام حسین پشتوانه ی قران، همین ایه، " یا اَیَّتُهَا النَّفسُ المُطمَئِنَّه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه، فَادخُلی فِی عِبادی وَادخُلی جَنَّتی"، چرا حدیث داریم سوره ی فجر را زیاد بخوانید؟ سوره ی فجر دارد سوره الحسین، اِقرَءو سورهُ الفَجر فی فَرایِضِکُم وَ نَوافِلِکُم "، نماز های مستحبی و واجبتان حالا بعضی ها می گویند ما بلد نیستیم اشکال ندارد از رو بحوانید ، ده بار بخوانید حفظ می شوید، فقط قُل هُوَ الله " نخوانید ان سوره های دیگر را هم بخوانید ، البته قل هو الله خیلی ثواب دارد، عرض می کنم که فرمود سوره ی فجر را بخوانید، سوره ی فجر سورا ی امام حسین است،
همین ایه ی سوره ی توبه، شما نگاه کنید ، ایه ی صد و دوازده سوره ی توبه، عرض کردم وقت نیست وگرنه من منطبق می کردم، این نه تا ویژگی که خدا برای شهدا ، برای رزمندگان، برای کسانی که جانشان را می خرد شمرده است، التّائِبونَ العابِدونَ الحامِدونَ السائِحونَ الرّاکِعونَ السّاجِدونَ وَ الامِرونَ بِالمعروف وَ النّاهونَ عَنِ المُنکَرِ وَ الحافِظونَ لِحُدودِ الله"، می گوید این هارا ما جانشان را می خریم، " اِنَّ الله اشتَری مِنَ المُومِنینَ اَموالِهُم وَ اَنفُسِهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّه "، شما این ایه را بخواهید تطبیق بدهید بر امام حسین، التائبون ، حر، زهیر،سعد،حطوف، وهب،این ها روز عاشورا خیلی هایشان امدند پیوستند ، " العابِدون "،
دیشب در خیمه های اباعبدالله، " یصلون " ، " یتضرعون "،خود امام حسین چندین بار با صدای بلند قران خواند، اصحاب ابی عبدالله کَثیرهُ الصَّلاه ، کَثیرَهُ الدُّعاء ، " الحامِدون "، ذکر خدا، " لا حَولَ وَ لا قُوَّهَ اِلّا بِالله "،امروز در کربلا می پیچید، خود امام حسین حمله می کرد، " لا حَوَلَ وَ لا قُوَّه اِلا بِالله "، السائِحون یعنی جهاد ، چه جهادی بالاتر از جهاد امام، " الراکِعون "، رکوع امروز ظهر، " الساجِدون "، سجده ای که امروز با تیر و نیزه تمام شد، " الامِرونَ بالمعروف "، چه کسی بزرگتر از امام حسین امر به معروف کرد، " الناهونَ عَنِ المُنکَر "، بله حسین جان، تو سند قرانی عرض کردم این بایدچند تا رساله شود، مستندات قرانی قیام امام حسین ، ایه ی صبر، " اِنّا لله وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعون "، فَبَشِّرِ الصّابِرین الَّذینَ اِذا اَصابَتهُم مُصبیَه قالو اِنا لله وَ اِنّا اِلیه راجِعون "، صبور تر از امام حسین چه کسی سراغ دارد،
ایه ی اخلاص، مخلص تر از امام حسین، ایه ی رضایت خدا، حسین جان تو سند قران هستی، " للقُرانِ سَنَدا "،جوانان عزیز شب اخر عرایض ماست، دیگر فرداهم روز اداری و مدرسه ، امشب زودتر یک خرده بحث جمع شود، با قران انس داشته باشید، قران یاد بگیرید، قران بخوانید قران ببینید، زندگیتان نورانی می شود، با برکت می شود، خدا در زندگیتان خیلی گشایش ایجاد می کند، قران نور است، قران هدایت است قران شفاء است،این که ابی عبدالله (ع) ، بریل می گوید دیشب با صدای بلند این ایه را می خواند، " وَ ماکانَ اللهُ لِیَذَرَ المُومِنینَ عَلی ما اَنتُم عَلیه حَتّی یَمیزَ الخَبیثَ مِنَ الطَّیِّب "،بالاخره خبیث از طیب جدا می شود، حق از باطل جدا می شود، سوره ی ال عمران ایه ی 179، این ایه ای است که دیشب امام حسین می خواند،
این که فردا صبح وقتی سز مقدسش را بالای نی کردند، دوازدهم اوردند در کوفه، اباسعید خضری می گویند من در اتاقم بودم یک وقت دیدم صدا در کوفه پیجید، ایه تاریخ نوشته است از سر مقدس امام حسین شنیده شد ، یکی اش همین ایه است سوره ی کهف، یکی اش که یک یهودی را مسلمان کرد، این مسیر وقتی سر مبارک اباعبدالله را شام بردند، این اقا وقتی شتید مسلمان شد این ایه ی " وَ سَیَعلَمُ الَّذینَ ظَلَمو اَیُّ مُنقَلَبِ یَنقَلبون "، حسین برای قران سند است، لذا من بارها گفتم دنیای اسلام مدیون امام حسین است نه شیعه، اگر یزید فرمانده بود قران نمی ماند، قران از بین رفته بود، " لِلقرانِ سَنَدا "؛ شما خانه ی بی سند، ماشین بی سند، موتور بی سند، وسیله ی بی سند بدرد نمیخورد، کسی نمی خرد، حفظ نمی شود، سند عامل حفظ است،
ما می توانیم محکم بایستیم بگوییم ایه ی صبر اباعبدالله، ایه ی جهاد اباعبدالله ، ایه ی اخلاص اباعبدالله ، ایه ی ایثار اباعبدالله، " اعبدوا ربکم "، ایه ی عبادت ، اباعبدالله ،همین امروز چندبار این ایه را خوانده باشد خوب است؟ من امروز تاریخ نگاه می کردم نوشته بود پشت سر هرکسی که امد وداع کند اقا این ایه را خواند، هرکسی که امد دواع کند البته به بعضی ها نرسیدند امروز، در حمله ی اول تعداد تقریبا زیادی شهید شدند وقتی تیر باران شد ولی این میزانی که ماندند حالا بیست تا ، سی تا، چهل تا از بنی هاشم ، اصحاب، در تاریخ دارد " ما وعد اَحدُُ"، هرکسی امد با امام حسین وداع کند اقا به او اجازه داد پشت سرش اقا این ایه را خواند ، " مِنَ المُومِنینَ رِجالُُ صَدَقو ما عهَدو اللهَ عَلَیه "، بعضی از مومنان راست می گویند، وفادارند، " فَمِنهُم مَن قَضی نَحبَه "، بعضی ها رفتند ، " وَ مِنهُم مَن یَنتَظِر "، بعضی ها منتظرند،
وقتی حمزه شهید شد حمزه سید الشهدا، جعفر بن ابی طالب هم شهید شد خیلی حضرت علی بی تابی می کرد، مخصوصا بعد از پیامبر مرتب این ایه را می خواند، می فرمود : " مِنهُم مَن قَضی نَحبه "، حمزه بود، جعفر بود، شهید شدند، " وَ اَنا المُنتَظِر "، من هم منتظر هستم، " و ما بَدَّلتُ تَبدیلا "، رای من عوض نمی شود، حضرت امیر خیلی این ایه را می خواند امروز هم خیلی امام حسین این ایه را خواند، و لذا شب نوزدهم، ام کلثوم می گوید اقا به اسمان نگاه می کرد می فرمود : " امشب همان شب است ، من منتظرم " ، " مِنَ المُومِنینَ رِجالُُ صَدَقوا" ، حسین جان برای قران سندی، این دوتا،
سوم، " ولِلاُمَّه عَضدا "، بازوی امت هستی ، اقایان ، جوانان ، خواهران،یکی از ویژگی های ائمه ی ما خیر رسانی است، ائمه ی ما کریم هستند، کریم یعنی کسی که خیر می رساند ، " سَجِّیَّتُکُمُ الکَرَم "، کرم صفت خداست، همه اش به دیگران به قول معروف بار از دوش دیگران بردارم، شما همین اقا امام حسین بدن مقدسش را وقتی امام سجاد امد به خاک بسپارد بعضی ها گفتند : اقا یک سری از این زخم ها کهنه است قدیمی است، مثل جای چیزی است که مانده فرمود این ها جای انبان های نانی است که پدرم به دوش می گرفت در خانه ی فقرا می برد، انبان های غذا ، مثل پدرش امیر المومنین! این امام حسین (ع) است،
دیگر حالااگر فرصت بود می گفتم چقدر نسبت به مردم ، چقدر نسبت به خدمت به مردم ، یک داستانی است شنیدنی است، یک وقتی ایشان امدند از منزل بیرون دیدند یک غلامی ، یک برده ای نشسته است،یک سفره ی نانی هم گذاشته بخورد، یک سگی جلوی او امد چنباده زد، اقا ابی عبدالله این اقا را می دیدند ولی ان اقا را نمی دید، یک قطعه از این نان را برای این سگ انداخت، سگ سیر نشد،باز شروع کرد زوزه کشیدن، قطعه ی نان دوم ،سوم، چیزی در ان نبود دیگر، سفره اش را جمع کرد، دست هایش را بالااورد گفت : خدایا من این حیوان را سیر کردم، حالا امروز در دنیا حمایت از حیوانات اوردید بابا اسلام، خیلی به این چیز ها، ما اینقدر روایت راجع به حقوق حیوانات داریم،
می گوید اقا روی اسب سوار هستید باهم حرف نزنید، می خواهید حرف بزنید پیاده شوید حیوان اذیت نشود، به اب رسیدید رد نشوید بگذارید اب بخورد، جلوی حیوان ذبح نکنید، اگر حیوان خانگی دارید کراهت دارد ذبحش کنید، به جایش یک گوسفند بخر، مرغ دیگر بخر چون در خانه ی تو بزرگ شده، اسلام خیلی نسبت به حقوق حیوانات، روایات را نگاه کنید، اقا دیدند این دستش را اورد بالا گفت : خدایا من این حیوان را سیر کردم توهم من را نجات بده اقا امدند جلو فرمودند که : مشکلت چیست؟ من دیدم تو چکار کردی ، ایثار کردی خودت نخوردی، همه ی نان را به این حیوان دادی، گفت : اقا من در خانه ی یهودی غلام هستم، برده ام، خیلی سختم است، اعمال می خواهم انجام بدهم، نماز ، ادم خوبی است ارباب من ولی دلم می خواهد برای خودم ازاد باشم، فرمودند: پول تو چقدر است؟ گفت : دویست درهم، فرمودند: من این کار را برایت انجام می دهم، ازادت می کنم، اقا دویست درهم برداشتند امدند درخانه ی این یهودی در زدند، طرف در را باز کرد اباعبدالله خیلی برای امام حسین مردم احترام قائل بودند در مدینه،اقا زاده بود ، حتی مسیحی ها، یهودی ها،خیلی خوشحال شد اقا شما کجا اینجا کجا، فرمودند این غلام را به من ببخش، این هم دویست درهم گفت : اقا به یمن قدم شما دویست درهم را به خودش می دهم همینطوری ازادش کردم، هم پول را به خودش داد، هم غلام را ازاد کرد،
اقا امد برود خانم این یهودی دوید گفت : بگذار امام حسین بماند من یک کاری دارم، گفت : چه کار داری؟ گفت : من مدتی است راجع به اسلام تحقیق کردم، خیلی دوست دارم مسلمان شوم، حالا اقا تا اینجا امده پسر پیامبر است اخر ، بگذار من هم مسلمان شوم، گفت : خانم شما ادم دقیقی هستی ، لابد به نتیجه ای رسیدی، اگر واقعا اسلام حق است چرا تو مسلمان شوی، خب من هم می شوم، مرد مسلمان شد، زن مسلمان شد، غلام ازاد شد، پول گیرش امد، اقا امدند کنار فرمودند : حالا فهمیدم جدم رسول خدا فرمود : بعد از نماز چیزی بالاتر از ادخال سرور در قلب مومن نیست. ببینید چقدز قبلش شاد شد!
می دانید شما خیلی روایت داریم اصلا می دانید ما در بهشت ، یک خانه ای داریم یه نام خانه ی شادی، البته نه مثل خانه ی شادی، مثل دنیا و اروپا، انجا که وضعش خراب است، اینجا وضعش خوب است، ان ها مرکز لغو اند، متاسفانه، لهو و لغو و بیهودگی را با شادی قاطی می کنیم، اختلاط زن و مرد و موسیقی مبتذل، این ها که نشد شادی، این ها اخرش غم است، سرور و شادی دینی اسلام " یَفرَحونَ لِفَرَحِنا وَ یَحزَنونَ بِحُزنِنا "،اسلام هم شادی دارد، حالا بحث من امشب این نیست، ولی چند شب مسجد اعظم بحث من این شب ها اتفاقا همین شادی های مثبت بود، بحث کردم انجا، چقدر روایات داریم حالا ان هایی که اهل مطالعه هستید روایتش را نگاه کنید در " خصال صدوق "،است من نمی رسم بخوانم فرمود : "اَلنَّشْوَةُ فِي عَشْرِ أَشْيَاءَ "، ده چیز شادی افرین است، خیلی روایت قشنگی است، " المَشی وَالرُّکوب وَ الاِرتِماس فِی الماء "، پیاده روی ، در اب فرو رفتن، عرض می کنم اسب سواری، مسابقات سواری، روایت خیلی قشنگی است، نگاه به جنگل ، نگاه به صحرا، گفتگوی باهم، اسلام مخالف شادی نیست، مردم را سر کار گذاشتن که شادی نیست، تمسخر کردن که شادی نیست، دست انداختن که شادی نیست،
می امد عبای پیامبر را می کشید از پشت سر همه می خندیدند، حضرت هیچ چیز نمی گفت، دوباره می کشید، شکلک در می اورد ، این خنداندن است؟ این دست انداختن است، حکم بن ابی العاص، یک بار، دوبار، سه بار، یک بار پیامبر برگشت گفت : کُن کَذالِک ، مثل اینکه تو دوست نداری مثل ادم راه بروی، همینطور ماند ، تا اخر عمرش رعشه گرفت ، تا اخر عمرش
در عروسی امام جواد، یک مطرب اورده بودند، می نواخت، مامون مخصوصا گفته بود ، گفت برو حال این هارا، حال معنوی را از این عروسی بگیر، عروسی اقا من نمی گویم شاد نباشیم، من نمی گویم در عروسی قاری قران دعوت کنیم یا مداح دعوت کنید روضه ی امام حسین بخواند، نه، اما شادی غیر از ابتذال است، همینطور که شروع کرد به نواختن ، امام جواد، نوجوان بود، با ام فضل ازدواج کرده بود، البته ام فضل بچه دار نشده بود،
مادر امام هادی کسی دیگر است، سمانه است اسمش، اقا فرمودند : " تعطیلش کن ، گوش نکرد، بیشتر کشید زیر این اسبابی که داشت، محکم تر شروع کرد زدن ، حضرت فرمود : اِتَّقِ الله یا ذالاُثنون "، ولایت تکوینی، بترس از خدا، یک محاسن بلندی داشت، " یا ذلاُثنون" ، یعنی صاحب ریش ، اقا وسایل از دستش افتاد دیگر تا اخر عمر هم نتوانست بنوازد، این غیر از ان است، شادی اسلامی، اقا فرمود : ادخال سرور معنی اش این است، در بهشت یک جایی داریم " دارُ الفَرَح "، خانه ی شادی، فکر می کنید چه کسانی می روند انجا؟ روایت دارد کسی که بچه ها را شاد می کند، خوشحال می کند،
من در حالات یکی از علمای اصفهان خواندم، ایشان ، ببینید کسی از دنیا می رود برای مسجد می دهد، برای حسینیه نی دهد، می دانید نوقوفات در کشور ما، نود درصد به بالایش برای امام حسین است، گاهی هم اقایان اداره اوقاف می گویند، می گویند یک خرده هم به مردم بگویید برای مسائل دیگر هم وقف کنند، برای قران ، برای برنامه های مذهبی، برای مدارس مذهبی، برای خوابگاه های دانشجویی، برای مدارس، البته امام حسین نباید کم رنگ شود، جای خودش،
خب این نکته ی مهمی است که ان اقا در اصفهان در حالاتش خواندم وقتی از دنیا رفت یک اموالی داشت گفت کل این هارا تنقلات بخرید، گردو ، بادام، عرض می کنم این چیزها مثل پسته، این هایی که خوب هستند نه پفک و چیپس، این ها بدرد نمی خورند، ان موقع هم لابد این چیز ها نبوده است، مال زمان طاغوت است، گفت : این هارا بخرید ، وصیت کرد، گفت بدهید به خادمان مسجد ها، یکی یک گونی ، ده کیلو، پنج کیلو، بچه هایی که در مسجد می ایند یکی یک مشت به این ها بده، حالا دست همه ی خادمان را می بوسیم، ولی بعضا اینقدر بد برخورد می کنند دیگر بچه مسجد نمی اید، زده می شود، پیامبر اکرم دارد می رود مسجد بچه ها دورش را گرفتند یا رسول الله با ما بازی می کنی؟ بله، عبا را گذاشت کنار،
اقا گاهی پیامبر این حسن و حسین را روی دوش سوار می کرد در اتاق راه می برد، امام حسن بغلش امد الله اکبر بدهد نمی توانست، حالا جمعیت هم ایستاده اند نماز جمعیت، این امد بگوید ، اخرش پیامبر اکرم هفت مرتبه الله اکبر گفت، هفت مرتبه، ما شب تاسوعا محضر مقام معظم رهبری بودیم، یکی از نوه های ایشان از لای جمعیت دوید می خواست برود پیش پدر بزرگش(حضرت) ، خب پاسداران می خواستند نگذارند، اخر جلسه ی رسمی است،همه نشسته اند، منبر، مداحی،روسا، مسئولین، ایشان فرمودند : بیاریدش، گرفتند این بچه را نشاندند روی زانو تا اخر مجلس تقریبا حالا فیلم و عکسش را هم گرفته اند شاید در فضای مجازی باشد من کنار اقا نشسته بودم، تقریبا تا اخر مجلس این بچه همینطور روی زانوی ایشان ایشان هم با این دست مجروحشان که انشاءالله خداوند به ایشان سلامتی بدهد این دستشان را موازی این بچه کرده بودند در طول روضه تقریبا شاید بیست ، بیست و پنج دقیقه این بچه روی پای این اقا بود، در مجلس رسمی عرض کردم کشوری، دنیایی، پخش می شود باشد اقا، نوه اش امده دوست دارد، پیامبر با این ها مشغول بازی شدند، موقع نماز شد، فرمود از منزل یک قدری گردو بیاورید به این بچه ها بدهید من بروم نماز!بله، این در واقع ویژگی است که در سیره ی ائمه ی ما بوده است، ادخال سرور،
بحثم را جمع کنم، حسین جان، امام زمان دارد معرفی می کند، امشب امام حسین را از زبان فرزندش بشنویم، جد را از زبان فرزندش معرفی کنیم، بله، در زیارت ناحیه ی مقدسه مصیبت هم خوانده، من مصیبتش را الان نمی خوانم، دارم معرفی اش را می گویم، سه تایش را عرض کردم، " لِلرَّسُولِ وَلَدَاً وَ لِلْقُرْآنِ سَنَدَاً وَ لِلْاُمَّةِ عَضُدَاً "، واقعا عضد و بازوی امت بودی، خدا می داند اگر امام حسین نبود ،
شما همین امروز ببینید ، دنیا، نه اینجا، لندن ، جاهای دیگر، کشور های مختلف، دنیا از امام حسین متاثر است، شما می دانید چقدر ادم با مکتب امام حسین عوض شدند؟ این اقای ادریس مغربی یک کتابی نوشته است، اهل مراکش است، شیعه شده است، اسمش را هم گذاشته است " شیعنی الحسین "، در بازار هست، امام حسین مرا شیعه کرد، امام حسین خیلی شویندگی دارد، خیلی ادم عوض می کند، خیلی تغییر ایجاد می کند، غوغا ایجاد می کند، شما یک اربعین را فقط نگاه کنید، " للامته عَضدا "،
واقعا اگر عاشورا نبود لذا ان اقا در اسرائیل گفت، گفت شیعه، یک بال سبز دارد، یک بال سرخ،این هارا باید برید، زمین می خورد، بال سرخش عاشوراست، بال سبزش ظهور است، انتظار است، گفت : این ها به این دو، یکی عاشورا، یکی ظهور، ظهور را به ان امید دارند ، عاشورا به عنوان پشتوانه اش است، فرمود این پرنده ای است، تشیهع مثل پرنده ای است که با این دوبال دارد پرواز می کند، یکی ظهور که امید می دهد، می گوید : اقایمان می اید، " این مُعِزُّ الاَولیاء "، عزیز می کند ، مُذِلُّ الاَعداء "، و یکی هم موضوع عاشورای اباعبدالله، حسین جان، این ویژگی دومت،
چهارم، " و فی طاعَهِ الله مُجتَهدََا "، تمام تلاشت برای خدا بود، می فرماید دعای عرفه را نگاه کنید، " اللّهُمَّ الجعَلنی اَخشاکَ کَانّی اَراک "، خدایا اینقدر از تو بترسم گویا تورا می بینم، " امیه عین لا تَراک "، مناجات های امام حسین، دعاهای امام حسین، همین امروز وقتی امد برود میدان با همه وداع کرد، بعد از ظهر بود،
امام سجاد می گوید : اقا امدند در خیمه ی من، البته راوی حدیث امام باقر است ، ابی الجارود می گوید : امام باقر فرمودند : " جدم رفتند داخل خیمه ی پدرم حتما حضرت سجاد تعریف کرده برای فرزندش یا امام باقر انجا حاضر بوده، می گوید : به امام سجاد (ع) ، فرمودند پسرم یک سری امانت من گذاشته ام پیش ام سلمه، ام سلمه خیلی زن محترمی است، خیلی، امام حسین را یک طورهایی بزرگ کرده، ربته"، امام حسین به او می گفت : مادر! گقت یک سری چیزهایی گذاشته ام پیش ام سلمه، یادگار ای پیامبر اند سلاح است، عصای پیامبر است، یک سری کتاب است، اثار است، این هارا از او بگیر، یک کتابی هم دادم به خواهرت فاطمه ی بنت الحسین، این را هم از او بگیر که من باز روایتش را پیدا کردم، فاطمه ی بنت الحسین می گوید پدرم به من یک مصحفی داد که من این را نگه دارم،
چون امام سجاد خودش چیزی را نمی توانست نگه دارد، با زحمت سوار اسب می شد، این بیماری که موقت هم بود، چندروز بیشتر نبود ولی خب انجا دیگر امام را زمین گیر کرد، می گوید : این کتاب پیش من بود که ابی الجارود از امام باقر سوال کرد اقا این کتاب چه بوده است، فرمود :تمام احکامی که مردم نیاز دارند در ان بوده است؛ حالا نمی دانم مصحف حضرت زهرا بوده، املای حضرت امیر بوده،
بعد به امام سجاد سه مطلب فرمود ، خیلی مهم است ببین یک پدری که دارد می رود، یک امامی که دارد می رود واگذار می کند پست را یه امام دیگر، حرف های اخرش خیلی باید مهم باشد،
یک : اولین حرفی که زد پسرم یا بُنَیَّ إِیَّاکَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا یَجِدُ عَلَیْکَ نَاصِراً إِلَّا اللهَ "، از ظلم در زندگی ات بپرهیز، ظالم ذلیل می شود، ظالم زمین میخورد مخصوصا ظلم به ان کسانی که پارتی ندارند،
این پیرزن نمی فهمد به او گران داده ای، این که مسافر است نمی فهمد از او زیادی گرفته ای، خیر ندارد ا از کشور دیگر امده است، خبر از کرایه های اینجا ندارد کرایه مشهد،مثال عرض می کنم، این متوجه نمی شود، یک دقت به یک کسی ادم ظلم می کند می فهمید می رود پیگیر می شود شکایت می کند، همه اش بد است ، مخصوصا ظلم به قشر ضعیف، کاری ازش بر نمی اید،
دو، پسرم ، " اِصْبِرْ عَلَى الْحَقِّ وَ اِنْ كانَ مُرّا"، این ها اخرین کلمات اربابتان است امروز، به امام سجاد زد، دوم اینکه حق بگو ولو تلخ است، بله بعضی جاها ادم حق بگوید تلخ است، حق شیرین باشد،به نفع ادم باشد که هنر نیست، من یک جمله بگویم رای این پلیس برگردد مرا جریمه کند، رای این دادگاه برگردد به نفع ان طرف قضاوت کند، یک عبارت بگویم یک مرتبه یک بیمه نامه حکمش عوض می شود و علیه من می شود،
بله، بعضی اوقات انسان حق را نمی گوید چون به ضررش است،پسرم حق را بگو ولو تلخ باشدو بعد هم ان دعای معروف " بِحق طاها و یاسین "، کربلا با دعا تمام شد " وَفی طاعَهِ الله مُجتَهِدََا "،
پنجم : حافظا لِلعَهدِ وَ المیثاق ، حسین جان تو وفادار به عهد و میثاق بودی، من عرضم تمام، قول دادم امشب کمتر صحبت کنم، به همین میزان اکتفا می کنم، امام زمان ، حسین اباعبدالله (ع) را با این پنج ویژگی ، فرزند رسول خدا، سند قران، پشتوانه ی امت، تلاشگر در راه خدا، " وفی طاعَهِ الله مُجتهدََا و حافظ عهد و پیمان، خدایا ماراهم ،به ما هم توفیق عمل به این کلمات نورانی را عنایت بفرما.
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ "، اقا امشب شب بسیار حساسی است، سخ تر است دیشب بوده، دیشب امام حسین بود، ابالفضل العباس یود، دور زینب بودند بچه ها بودتد، اما امشب یک شب استثنایی است، مخصوصا عقیله ی بنی هاشم، شبی به صعوبت امشب بر زینب نگذشته است، جنازه ها روی زمین، خیمه ها اتش گرفته است، بچه ها هرکسی یک بدنی را بغل کرده، این بیست و هفت بچه بین این ها بودند، همه در این بیابان پخش شدند، وقتی دستور امد " عَلَیکُنَّ بِالفَرار "بر شما باد فرار، این ها پخش شدند در بیابان، خیلی امشب سخت بوده است، خیلی سخت، امام حسین خیمه هایش را یک جوری بسته بود که دشمن نتواند نفوذ کند، به قول بعضی ها نعل اسبی یعنی یک طوری بسته بود که فقط یک راه باشد، دشمن از وسطش نتواند بیاید، از پشت نتواند بیاید، گودال هم کنده بود فقط راه ورود و خروش یک جا بود، فاطمه ی بنت الحسین می گوید من کنار خیمه ایستادم بدن پدرم ، برادرانم روی زمین ، ببینم چه اتفاقی می افتد، الان چه می خواهد شود، دیدم ده نفر سوار بر است مثل یک نیروی جدید هستند، این اسب ها جدید اند، دیگر کسی نمانده برای شهادت، برای جه نیروی جدید، اماده نفس، تازه نفس امده؟ یک وقت دیدم عمر سعد فریاد زد بر بدن ها بتازید، می گوید جلوی چشم دختر و خواهر روی بدن ابی عبدالله اسب دوانیدند، نمی دانم، نمی دانم، می گویند سینه با پشت یکی شد، این اسب هارا بر این بدن ها دواندند، می گوید من دستم را روی صورت گذاشتم که نبینم، دارد صحنه را تعریف می کند می گوید : بعد از این جریان گفت : حالا به خیمه ها حمله کنید امشب، می گوید راهم که بیشتر نبود، امام سجاد فرمود : فرار کنید، راه فرار امام همینجا بود، از همین مسیری فرار کردیم که دشمن هم حمله کرد، هرکس به ما رسید تازیانه زد، چوب های اتش، تیرهای اتش با طرف خیمه ها، بابا، اتش به اشیانه ی مرغی می زنند گیرم که خیمه خیمه ی آل عبا نبود ،امشب خیمه ها سوزانده شد، بچه ها مورد حجمه قرار گرفتند، عقیله ی بنی هاشم یک وقتی ، یک بخشی از امشب را برای پیدا کردن بچه ها گذاشت، خواهرانی که اینجا هستید، اقایان و خواهرانی که صدای مرا می شنوید، این اخرین پیام است، من عرض کنم و عرضم تمام، می گوید: امدم بالای سر یک دختر بچه ای از حال رفته بود، یک قدری اب ازاد شد امشب، اب به سر و صورتش زدند، چشمان را باز کرد، تا مرا دیدنگفت : عمه بابام،نگفت عمه غذام، نگفت عمه اب،نگفت عمه جا، گفت عمه یک قطعه پارچه بده نامحرم مرا نبیند، یک قطعه پارچه بده صورتم را بپوشانم،سختم است بگویم ولی بعضی مقاتل دارد صدا زد عمه عمتک مثله "، لذا ان اقا نقل می کند، می گوید زینب استین جلوی صورتش می گیرد، دیدم دست روی سر می گذارد، البته حجاب های اینها متعدد بوده، کم هم شود برای این ها سخت است، امشب این وضعیت بود، نمی دانم نقل شده امشب رباب یک حال دیگری داشت، می گشت دنبال نازدانه اش، دنبال علی اصغرش، حالا هرکجا نشستی از همین جا سه مرتبه یا حسین