بسم الله الرحمن الرحیم
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً و َناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً.
انشأالله خداوند دل های مارا به نور معارف اهل بیت و قرآن نورانی بگرداند به برکت صلواتی بر محمد و آل محمد.
بحث ما که دیروز شروع کردیم در رابطه با مخالفین حرکت امام حسین علیه السلام به کربلا و پاسخ هایی بود که امام حسین علیه السلام به این مخالفین دادند. دیروز دسته بندی کردیم وگفتیم که مخالفین سه دسته بودند.
مخالفان امام حسین علیه السلام و انگیزه های آنان :
١.مزدوران حکومت که اصرار بر بیعت ابا عبدالله داشتند و مخالف بوجود آمدن جنگ و موافق تثبیت جایگاه یزید بودند همچون فرماندار مکه عمروابن سعید.
٢.کسانی که به حقانیت امام واقف بودند و معترض به حکومت یزید بودند، ولی انسان هایی عافیت طلب بودند وامام شناس نبودند، درنتیجه سکوت اختیار کردند. همچون عبدالله ابن عمر و احنف ابن قیس.
٣.مخالفین خواص:همچون اُم سَلَمه و عبدالله ابن عباس.همان کسانی که شاگرد مکتب اهل بیت بودند که بیشتر آنها از روی دلسوزی چنین پیشنهادی را به امام می دادند زیرا می دانستند که مردم عراق مردم قابل اعتمادی نیستند.
حالا من دو مورد از این موارد را گفته و پاسخ امام حسین علیه السلام به ایشان را متذکر می شوم.
یکی از این ها اَبا سعید خُدری است؛نام اصلی وی سعد ابن مالک است،که اَبا سعید کنیه وی می باشد. هر اسمی در عرب یک کنیه هم دارد. ایشان از کسانی است که از خندق آمد خدمت پیامبر و گفت که من می خواهم بجنگم، پیغمبر نیز به ایشان فرمودند که تو سنی نداری زیرا ابا سعید درآن زمان تنها ۱۳سال داشت.
بنابراین؛ اجازه حضور در جنگ را به وی نداد. اما بعدها در جنگ هایی همچون صفین، نهروان حضور داشته همچنین درغدیر حضور داشته و علامه امینی حدیث غدیر را از وی نقل کرده و ازجمله کسانی است که مدافع امیرالمؤمنین بوده و بیش از هزار روایت درمنابع ما دارد. که حالا برای اینکه قدری دل شما روشن شود .
ذکر علیٌ عباده
من یکی از روایاتش را برایتان عرض میکنم که ببینید این آدم چه جایگاهی دارد. این روایت در منابع آمده.
ابا سعید می گوید من خدمت پیامبر نشسته بودم؛ ظاهرا اوخر عمر پیغمبرهم بوده،ناگهان یک آقایی قدبلند و خوش هیکلی وارد مسجد شد که تعبیر این است : رجُلٌ طَویلُ القامَة عظیم الهامة.
یک مردی قدبلند و باعظمت و خوش هیکل که کسی هم وی را نمی شناخت، وارد شد و سپس مستقیم به سراغ پیغمبر رفت درحالیکه اصحاب هم نشسته بودند. گفت:یا رسول الله...... اَینُ علی ابن ابی طالب من قبلک؟ علی کجای دل شماست؟و چقدر دوستش دارید؟درحالی که همه در فکر فرو رفتند که وی کیست و چه می پرسد؟ فبَکاء رسول الله بُکاءَ شدیداً یک مرتبه پیغمبر به گریه افتاد و شروع کرد به اشک ریختن حتی السَقَط خَدَّهُ فی الارض تا حدی که اشک هایش بر زمین می ریخت. وَ اَخَذَ بقائِمَة المنبر بلند شد وپایه منبر را گرفت و حضرت ایستاد. فرمود:وَالَّذی فَلَقَ الحَقَّة وَبَرَءَالنَّسَمَ وَسَطَحَ الارضَ علی وجه سه تا قسم خورد:
♦️۱-قسم بدان خدایی که دونه را از دل زمین بیرون می کشاند
♦️۲-قسم بدان خدایی که انسان را آفریده
♦️۳-قسم بدان خدایی که زمین را زیر باران گستراند.
لَقَد سَئَلتَنی آقایی که آمدی جلو و سوال میکنی که علی کجای قلب تواست. لَقَدْ سَأَلْتَنِی عَنْ سَیِّدِ کُلِّ أَبْیَضَ وَ أَسْوَد وَ أَوَّلُ مَنْ صَامَ وَ زَکَى وَ تَصَدَّقَ وَ صَلَّى الْقِبْلَتَیْنِ وَ بَایَعَ الْبَیْعَتَیْنِ وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَیْنِ وَ حَمَلَ الرَّایَتَیْنِ وَ فَتَحَ بَدْراً وَ حُنَیْنَ ثُمَّ لَمْ یَعْصِ اللَّهَ طَرْفَةَ عَیْنٍ.
پیامبر برای امیرالمؤمنین سنگ تمام گذاشتند.
راجع به چه کسی ازمن سؤال می کنی؟
از آقای هر سفید و سیاه سَیِّدُ کُلِّ أَبْیَضَ و أَسْوَد از کسی که اولین روزه بگیر بود، اولین مسلمان بود، اولین مؤمن بود؛ از کسی که بر دو قبله نماز اقامه کرد، هم بر بیت المقدس وهم بر بیت الحرام و کعبه،از کسی که دوبیعت کرد؛ هم بیعت رضوان و هم بیعت عَقَبه،از کسی که دوبار هجرت نمود؛ که علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار بحث می کند که دو هجرت حضرت امیر چه بوده. ایشان هجرت حبشه که حضور نداشتند بلکه در هجرت مدینه حضور داشتند؛ ایشان می فرماید منظور پیامبر اکرم حضرت محمد صلی الله علیه وآله هجرت به شعب ابی طالب و هجرت به مدینه است که امام سجاد نیز در خطبه ای دارد :
هاجَرَ هِجرَتَین، بایِعَ بیعَتَین صلی القِبلَتَین
خب آن دو قبله که واضح است که همان کعبه و بیت المقدس است و دو بیعت نیز مشخص است که همان بیعت رضوان و عَقَبه می باشد.
دو هجرت هم که علامه مجلسی درعقول که توضیح بحار می باشد می فرماید :شعب ابی طالب و هجرت به مدینه می باشد. و حَمَل رائَتَین دو جای مهم پرچم را برداشت و پیش رفت که یک مورد جنگ بدر بود و مورد دیگر جنگ احد. وفَتَحَ بَدرَ وَ حُنَین
علی کیه؟ آقایی که وارد شدی و می گویی علی کجای قلب تو است! کسی هم این آقا را نمی شناسد.
رجُلٌ طَویلُ القامَة عظیم الهامَة آمده خدمت پیامبر به نقل از ابا سعید، اَینَ مِن قَلبِک؟ بعد این مهم است که فرمود :
تمَّ لَم یَعصِ اللَّه طَرفَةَ عَین. یک لحظه معصیت خدا نکرد و درتمام زندگی خود بندگی خدارا کرد. ثُمَّ غابَ. یک مرتبه این آقا غیب شد. همه برایشان سؤال شده بود که داستان چیست.
اَبا سعید می گوید پیغمبر از میان همه جمعیت رو کرد به من فرمود یا اَبا جُهَینَة هَل عَرَفتَ مَن کانَ یُخاطِبُنی فی ابن اَمی؟ شناختی کسی که آمد و از من چنین سؤالی کرد که بود؟ قُلتُ لا. گفتم نه. فرمود: واللّه جبرییل هَبَطَ مِن السماءِ الی الأرض. وی جبرئیل بود. چون جبرئیل در قالب کالبد انسان بر پیامبر نازل می شد. گاهی به چهره دهلی کلبی گاهی به چهره های دیگر. به چهره های عادی اش دوبار بر پیامبر نازل شد.
هذا وَاللّه جبرئیل هَبَطَ وَمِنَ اسَّمأ الَی الأرض لِیَئخُذَ اُحودَکُم وَمواثیقَکُم لِعلی ابن ابی طالب. آمد یک امتحانی از این جمع بگیرد. درواقع مردم پیمانی را اینگونه از زبان من بشنوند. من بارها گفته ام فضائل حضرت امیر و امامت ایشان فقط در قضیه غدیر مطرح نیست بلکه مواقع گوناگونی پیغمبر مطرح کرده است از جمله دراین مورد. بنابراین توجه بفرمایید بحث ما دراین چند روز چیست ، بحث ما مخالفین حرکت اَبا عبدالله به کربلا و کوفه است. چرا مخالفت کردند، چه کسانی مخالفت کردند و امام چه جوابی دادند. یکی از مخالفین اَبا سعید می باشد؛که برای خود استدلال هم داردکه من برایتان می خوانم.
گفت:
یا حُسین ما بََلعتُ وَمِنهُم وَفا اهل کوفه سه مورد را دارا نیستند. همان هایی که شمارا دعوت نمودند.
١.وفا
٢.والله لَهُم مالَهُم مِن النیّات انگیزه هایشان هم انگیزه هایی دروغ است. می گویندبا توهستیم ولی بیخود می گویند.
٣،۴وَلا عزم وَلا صبر.
توجه کنید این استدلالی است که جناب اباسعید خُدری برای امام حسین علیه السلام کردند. آقا این مردم چهار چیز ندارند. وفا، انگیزه صحیح، صبر و عزم.
شما فکر کردید که این ها پای شما می ایستند؟! بعد برای اینکه استدلالش را دوقبضه کند فرمود:آقا من خودم از بابایت امیرالمؤمنین شنیدم:
سمِعتُ اَباک وَالله بابات امیرالمؤمنین خودش فرمود بخدا قسم لَقَد مَلولی این ها مرا خسته کرده اند. این ها مرا ناراحت کرده اند. اَبغَضُنی خب شما ببین دیروز گفتم اونهایی که مخالفت کردند بعضی ها مأمور بودند همچون عمروبن سعید،برخی عافیت طلب بودند؛ همچون عبدالله بن عمر اما شما اَبا سعید را که نمی توانید در این گروه قرار دهید. اَبا سعید هزارو صدو هفتاد تا روایت در منابع ما دارد. اَبا سعید را امام صادق علیه السلام مدح نموده. اَبا سعید شخصیتی است که سابقه در نهروان و صفین دارد و در غدیر و جنگ های پیغمبر حضور داشته است. مخالفت می کند با امام و می گوید آقا این حرکت را انجام ندهید.
آقا هم از وی تشکّر کرد و هیچ جوابی به وی نداد.مثل خیلی از جواب هایی که به خیلی ها داد.
انَّ الله یَفعَلُ ما یشاء یَغضِ ما یَکون جواب های کلی.این یکی از مخالفین بود.
مخالف دیگر باحرکت امام و مانع دیگر اُمِّ سَلَمه است. ما یک پایان نامه دکتری را روی اُم سَلَمه کار کردیم نزدیک ٣٠٠صفحه حالا انشأالله چاپ می شود.
یعنی من مشاور بودم دانشگاه شهید بهشتی یک پایان نامه مفصلی تقریبا و خیلی گسترده نزدیک سیصد چهار صد صفحه راجب اُمّ سَلَمه کار کردیم و انشأالله منتشر خواهد شد. مفصل نقش ایشان در گسترش شیعه چون خدمت مقام معظم رهبری حَفَظَ الله رسیدیم برای حضرت خدیجه ایشان فرمودند که رو اُمِّ سَلَمه هم کار کنید. ایشان شخصیت بارز و ولایی است. مدافع ولایت بوده،خیلی مورد توجه اَئِمه بوده و مخصوصا در قصه جمل شاهکار کرده است. سخت مقابل عایشه ایستاد و از اهل بیت علیهم السلام دفاع کرد و تا آخر نیز مورد احترام اهل بیت علیهم السلام بوده است.
خب این اُمِّ سَلَمه است و من اگر بخواهم شرح حالش را بگویم باید دوساعت صحبت کنم؛خودش و جریانش با پیغمبر چون عمرش هم نسبتاً طولانی بوده. ایشان تقریبا تا کربلا که سال شصت و یک است خب زنده است.حساب کنید پیغمبر سال یازدهم هجری از دنیا رفت. پنجاه سال تا کربلا ایشان زنده است. وتاریخ گسترده ای دارد با امیرالمؤمنین و امام حسن و روایاتی از وی نقل شده.
ایشان می گوید یک روز با پیامبر در خانه من بود و امام حسین علیه السلام کودک بود. می دونید امام حسین علیه السلام به ایشان می گفت مادر یا اُمی،ایشان نقل می کند امام حسین علیه السلام کودک بودواردشدسپس جبرئیل هم رسید. به پیامبر عرض کرد :اَ تُحِبُّ حُسینا؟ حسین را دوست داری؟
پیامبر فرمود: حسین جان من است و هستی من است. نَعَم. بعد جبرئیل این جمله را گفت :
فاِنَّ اُمَّتِکَ سَتَقتُلُ امت تو این حسین را به شهادت می رسانند.
می گوید قصه که تمام شد من گفتم یا رسول الله چه می گوید؟
حضرت فرمود یک شیشه خاک به من داد و گفتند :این خاک کربلا است؛ هر وقت دیدی این خاک تبدیل به خون شد تَدورُالدَّماء بدان که حسین من را به شهادت رساندند. هیچکسی در تاریخ این امتیاز را ندارد. درمیان تمام افراد تنها کسی که، چرا خاک کربلا را دیده اند اما کسی که شیشه و خاک کربلا در اختیارش بوده است قبل از شهادت، شما الآن خاک کربلا دارید ولی بعد از شهادت است،اُمِّ سَلَمه است.
ایشان وقتی که امام حسین علیه السلام می خواستند مدینه را ترک کنند آمد جلو و فرمود :لا تَخرُجُ الی العراق به عراق نرو. فرمود :اِنّی سَمِعتُ جَدِّکَ سَقُل اِنَّکَ مَقتول من از جدتان رسول خدا شنیدم شما شهید می شوی و عِندی تربة من خاک کربلایت را هم دارم می خواهی به شما نشان دهم.!
قبل از آنکه برود خاک را بیاورد اَبا عبدالله علیه السلام یک شیشه خاک دیگر به وی داد و فرمود که آن همین نیست؟ گفت: چرا!
اما این راهم داشته باشید که دوتا بود. لذا دوتا شیشه خاک بود. بعد فرمود :
مادر بیا جلو محرم هم بودند خب.فَمَسَحَ عَینَیها اَبا عبدالله دستی به چشمانش کشید. اُمِّ سَلَمه می گوید یک لحظه ثُمَّ مَسَحَ بیَده علی وجه ها فَرَئَت مَسرَعَهُ وَمَسرَعَ اَصحابَهُ وَ اَعطاها تُربَتةً اُخری.
مادرجان میگویی شیشه ای خاک از پیغمبر داری،اصلا بگذار من کل کربلا را به تو نشان دهم. می گوید یک لحظه اُمِّ سَلَمه صحنه کربلا را دید. خب امام است و تصرف دارد، این هیچ استبعادی ندارد. چنانچه حضرت عیسی مرده را زنده می نمود و حضرت موسی با کوبیدن عصا بر زمین نیل را شکافت درصورتی که ائمه ما جایگاهشان از انبیا بالاتر است غیراز رسول خدا که زیر آسمان خدا کسی از او بالاتر نیست و جایگاه وی را دارا نمی باشد. بارها گفتیه ایم که پیغمبر نوک حرم قرار دارد. دیگر چیزی نگفت.
فرَئَت مَسرَعَهُ وَ مَسرَعَ اَصحابِهِ و اَعطاهُ تُربَةً اُخری در بحار الانوار آماده است و در جاهای دیگری نیز آمده است. لذا اینکه گفتند اُم سَلَمه شیشه خاک داشته دو شیشه خاک داشته. یکی از امام حسین علیه السلام و دیگری از پیغمبر که عصر عاشورا وقتی دوید در کوچه های مدینه وا حسینا وا شهیدا به وی گفتند چه می گویی؟! خب مثل زمان حال نیست که موبایل و امکانات باشد و خبر زود ارسال شود. گفت:شیشه خون شد و من پیامبر را در خواب دیدم که صدا می زد وا حسینا. لذا خبر شهادت اَبا عبدالله در مدینه ابتدا توسط اُم سَلَمه اعلام شد. حالا شما بنگرید من روضه نمی خوانم می خواهم این را بحث کنم.
که دو مخالف حرکت امام حسین علیه السلام به عراق که یکی اَبا سعید و دیگری اُم سَلَمه. دیروز عبدالله بن عمر و عبدالله بن عباس و این ها را گفته ام.
بنای ما بر این است که در روضه امروز این بحث را داشته باشیم.
من یک جمله بگویم و دعایتان کنم.
در تُحفِةُ العقول البته در بحار الانوار هم در جلد نود و هفت هست، که تُحفِةُ العقول راحت تر است که در صفحه دویست و سی و هفت یک خطبه ای از امام حسین علیه السلام آورده نزدیک به دو صفحه می باشد. من این را بگویم که جواب امام حسین علیه السلام به همه این هااست. آقا در آن خطبه اول خطبه سه تا آیه قرائت کرده، آیه ۶٣ سوره مائده، آیه ٧٨ سوره مائده و آیه ۴۴ سوره مائده.
سه آیه امام خوانده و جواب تمام مخالفان حرکت خود به سمت کربلا را داده است؛همان هایی که فکر می کنند دارند برای امام حسین علیه السلام خیر خواهی می کنند. واقعا هم خیر خواه بودند زیرا می گفتند :
اِنّی لَکُم ناصِح اِنّی لَکُم مُشفِق ،هیچ کجا، حتی یک جا هم من ندیدم امام حسین علیه السلام با این هایی که می گویند نروید عراق حتی عبدالله بن عمر حتی عبدالله بن زبیر تندی نکردند؛بلکه تشکر هم کرده اند. اِجتَهَدتَ فی رَأیِک یک جا برخورد نکرده است اما جواب امام را اگر می خواهید این سه تا آیه را تُهَفِةُ العقول آنجا آورده است.
جواب امام حسین علیه السلام به مخالفان :
١.آیه ۶٣ سوره مائده :
لوْلَا يَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ ۚ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَصْنَعُونَ
این آیه راجب علمای یهود و مسیحی است. رَبّانیّون یعنی علمای یهودی چون مردم را به خدا دعوت می کردند به آنها می گفتند رَبّانیّون.
أَحبار، حِبر به معنای نیکی است. علمای مسیحی چون مردم را به نیکی دعوت می کردند، لذا به علمای یهود می گویند أَحبار و به علمای مسیحی می گویند رَبّانی. پیغمبر! اگر علمای یهود و بنی اسرائیل و نصاری جلوی گناه را گرفته بودند این گونه نمی شد؛جلوی حرام خوری را گرفته بودند این گونه نمی شد. می دانید چه می خواهد بگوید! اَبا عبدالله می خواهد بگوید من اگر بروم می دانم شهید می شوم ولی می خواهم جلوی گناه و منکَر را بگیرم. ببینید امام دوتا راه داشت دیگر به گونه ای که یکی تسلیم و دیگری مقاومت!خودش هم به اُمّ سَلَمه فرمود :
اُمّ سَلَمه لئَن لَم اُخرَج اُقتَل من قیام هم نکنم مرا می کشند؛حال که قرار است کشته شوم بگذار به بهترین نحو شهید شوم و قیام کنم. ببینید اَبی عبدالله حتی اگر به مدینه باز می گشت وی را ترور می کردند؛ لذا امام این آیه را خواند که می گوید چرا دانشمندان یهود و نصاری جلوی گناه را نمی گیرند.
٢.آیه ٧٨ سوره مائده
لعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَىٰ لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ۚ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ لعنت خدا، حضرت داوود، حضرت عیسی، ببینید این لعنت را خداوند سفارشی کرده است،نه فقط خود.لعنت های قرآن سه گونه است و چهل و یک بار درقرآن لعن آمده است.
لعنت های قرآن :
١.گاهی بر ظالمین لعنت کرده مثلا لعنت الله علی القوم الظالمین.
٢.گاهی بعضی ها را هم نام برده مانند لعنت ناس و ملائکه و حضرت عیسی و...
٣.بعضی اوقات که تعبیر من اینگونه است که به اصطلاح خداوند حرصش گرفته و خلاصه کاروعمل بسیار ناپسند بوده می فرماید لعنت تمام لعنت کننده ها
یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون
هرچه لعنت کننده دراین عالم است لعنتش بر آن علمایی که کتمان می کنند.
اَلَّذینَ یَکتُمون که ابن عباس می گوید این آیه اَشَدُّ الٱیة فی القرآن است؛که خدا با چه شدتی برخورد کرده است با کسانی که می توانند ولی حرف نمی زنند.آقا امام حسین علیه السلام می تواند با خونش و قیامش مشروعیّت یزید را زیر سؤال ببرد.این دومین آیه ای بود که امام خواند
سوّمین آیه ای که امام حسین علیه السلام خواند آیه ۴۴سوره مائده بود.
٣.فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا ۚ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ.
از من بترسید و از کس دیگری نترسید. اگر کسی پرسید خلاصه پاسخ امام حسین علیه السلام به تمام مخالفانش چیست باید گفت این سه آیه است.
که هر سه مورد آن در سوره مائده است؛ آیه ۴۴،۶٣و٧٨این سوره، که خیلی خلاصه و چکیده و سعی کردم به دور از حاشیه برایتان نقل کنم.
لذا داستان قیام اَبی عبدالله داستان مبارزه با اثم، منکرو ظلم است.
لذا حتی علم به شهادت هم باشد، خب چه اشکالی دارد! شما مثلا فرض بکنید می گویند آنجا دشمن است و اینجا مین قرار دارد و صدنفر باید عبور کنند تا دشمن از بین برود. شاید کشته شوند و حتما می شوند و به شهادت می رسند ولی کسی آنها را مذمّت نمی کند. یعنی علم به شهادت اَبی عبدالله با این تأثیرات هیچ نیازی هم نیست منکر امام شد؛درواقع اصلا نمی توان منکر شد و نیاز به این کار نیست؛ زیرا از آنجا که هدف امام را حکومت تلقی کرده اید در علم امام حسین علیه السلام به تردید افتاده اید. توجیه می کنند و می گویند امام خبر نداشت و بی اطلاع بود. خیر. هدف را دیروز عرض کردم که اقامه دین، مبارزه با منکر، اصلاح و تکلیف است؛ وقتیکه این اهداف قیام امام حسین را درک کردید اصلا نیازی نیست علم باشد یا نباشد؛ زیرا اهمیتی ندارد و هیچ تأثیری بر عمل امام نمی گذارد.انشأالله خداوند به همه ما توفیق دهد که بیشتر آشنا شویم. همین امروز مگر وقتی وارد شد نفرمود که :هاونا مَحَلِّ قُبورِنا این ها را که نم توان توجیه نمود. مَعَ حَتّی رِکابِنا،مگر نفرمود آقا اینجا محل شهادت و محل ریختن خون مااست. اما هدف به قدری عالی است که تمام این هارا درواقع می توان در پرتو وی معنا نمود.
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللّهُ اخِرَالْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ.
حلّا بِکَ عَلَی الحُسینِ وَ اَهلِهِ حَلّا بِکَ لِمَن بَکاء مُحَمَّدٌ فَلَقد بَکاء فی السَّماء ملائِکُ
آسمانی ها برای حسین علیه السلام گریه کرده اند فَلَقَد بَکَئتهُ فِی السَّماءِ مَلائِکُ زُهَرٌ کِرامون راکِعونَ وَ سُجَّدُ هذا حُسَینٌ بِالسُّیوفِ مُبَذَّهُ مُتِخَضِّبٌ بِدِماء مُستَشهَدون یا رسول الله کَیفَ القرار و فِی السِّبا یا زِینَبُ تَدعو بِفَرطِ الحرارةٍ یا اَحمَدُ سیدا به جانتان امروز با یک عظمتی در کربلا پیاده شد، تنها نبود؛ ناراحت بود و تا وارد شد گفت :برادر این سرزمین چه سرزمینی است که یک مرتبه دلم را غم و اندوه گرفت اما تنها نبود خیمه اش را میان خیمه محرم ها زدند.
دویدندخیمه اش را نصب کردند، یکی می آید و می گوید عمه دستت را به من بده. عمه پایت را روی زانوی من بگذار، خواهر بردرانش هستند و با چه اُبُهَتی وارد کربلا شد اما هر ورودی یک خروجی هم دارد.
یک روز هم آمد که از این سرزمین برود ولی هرچه نگاه کرد احدی را ندید. نمی دانم این مَقتَل است یا نه ولی در بعضی از زیارت نامه ها آمده است که رو کرد به سوی نهر علقمه اَخِ العباس برادرم عباسم پاشو پاشو خواهرت را سوار کن.
آمد در گودی قتلگاه برای آخرین وداع فَوَاللّهِ بَکَأ وَ اَبکَ کُلَّ عَدُوٍّ وَ صَدیق حسینم نمی خواهم از کنارت بروم بسوی شام و کوفه ام چه ظالمانه می برند، نمی روم ولی مرا به تازیانه می برند.
صلی الله علیک یا مَظلوم یا اَبا عبدالله یا رَحمَتِ اللّهِ الواسِعه وَ یا بابَ النِّجاتَ الاُمّه