بسم الله الرحمن الرحیم
لا حول و لا قوَّه الّا بالله العلی العظیم
الحمدالله رب العالمین بارئ الخَلائِق اَجمعین باعث الانبیاء و المرسلین ثُمَّ الصلاهُ و السَّلامُ علی حبیبِ اِله العالمین ابالقاسم المصطفی محمد .
ان شالله خداوند عزاداری همه ی ما و شما را قبول بفرماید برای سلامتی وجود مقدس بقیه الله الاعظم ارواحنا فداه و عرض تسلیت به پیشگاه مقدسشان صلواتی عنایت کنید .
توفیقی شد این روزها که امروز چهارمین روز این جلسه است بحثی را در رابطه ی با مخالفان حرکت امام حسین به کوفه و عراق و دلایل مخالفتشان و پاسخ هایی که امام به آنها داده ، مطرح می کردیم.
خلاصه ی بحث این بود که یک طیف نسبتاً عظیمی از رفتن امام حسین به کوفه منع می کردند . حالا بعضی از اینها معتقد به امام بودند امام را قبول داشتند ، مثل عبدالله ابن عبلس عبدالله ابن جعفر ، بعضی ها آدم های معمولی بودند عافیت طلب بودند مثل احنف ابن قیس، بعضی ها هم نیروهای حکومت بودند .
ما روزهای گذشته کلمات بعضی از این مخالفین را خدمت شما عرض کردیم ، امروز دو مورد را اشاره می کنم عنایت بفرمایید و یک پاسخ کلی عرض می کنم.
یکی از کسانی که مخالفت کرد رسماً نامه نوشت برای امام حسین گفت آقا نروید به عراق این سفر به صلاح شما نیست آقایی است به نام مِسوَر ابن مخرَمَه، مِسور مثل مِسگر نوشته می شود منتها به جای گاف واو دارد . ایشان نانه ای نوشت به امام حسین که من نامه اش را برای شما می خوانم که تو نامه چی نوشته ، منتها قبل از آنکه نامه اش را بخوانم این را بگویم : ایشان زمان رحلت پیغمبر ۸ سالش بوده از اصحاب پیغمبر است ولی کوچک بود بچه بود خیلی در زمان پیامبر سن و سالی ندارد چون در سال دوم هجری به دنیا آمده قاعدتاً در زمان رحلت پیغمبر خدا یک بچه ی ۸ ساله است . در کربلا یک آدمی است حدود پنجاه و هفت هشت سال . تقریبا هم سن امام حسین است . این آدم یک نامه ای نوشت به امام حسین علیه السلام که متن نامه اش این است :
بسم الله الرحمن الرحیم ؛ ایّاکَ اَن تقطرَّ بِکُتب اهل العراق ، ، امام حسین ، به نامه ی مردم عراق گول نخور ، اینها نامه هایشان تاثیر و پشتوانه ای ندارد، و یقول لکَ اِبن زبیر اَلحِق بهِم ، درست این عبدالله ابن زبیر به شما می گوید برو و به نامه ها جواب بده ولی عبدالله ابن زبیر فکر خودش است ، فانهم ناصروک، عبدالله ابن زبیر می گوید برو اینها یاری ات می کنند اما من به شما چیز دیگر می گویم : ایّاک اَن تبرحَ الحرَم از من می شنوی پایت را از مکه بیرون نگذار بمان تو مکه. فانَّهم استدلالش این است ؛ گفت مگر مردم کوفه شمارا دوست ندارند ؟ هزار نفر دو هزار نفر سوار شتر و اسب بشوند به خودشان زحمت بدهند بیایند مکه شمارا یاری کنند چرا شما بروی آنها را کمک کنی ؟ آنها بیایند . فانهم اِن کانت لهم بکَ حاجَه فَسَیضربونَ عباتَ الاِبل این اصطلاح است یعنی بزنند به شتر سوار شتر بشوند و به خودشان زحمت بدهند و همین ده دوازده هزارتا لااقل هزارتایشان بیایند مکه، بنشینند شما بروی سراغشان ؟
فَسَیضربونَ عباتَ الاِبل حتی یُعافوک ، با شما ملاقات کنند حالا از اینجا هرکجا خواستید باهم بروید . این نامه ی ایشان نوشته. این آدم آدم علیه السلامی نیست ، این مسور ، و تو تاریخ به بدی ازش ذکر شده درست است نامه اش به نظر نامه ی قشنگ و خیرخواهانه ای می آید اما از کسانی است که امام حسین علیه السلام را یاری نکرد بعد از شهادت امام حسین هم رفت به عبدالله ابن زبیر تو مکه پیوست جزو فرماندهان عبدالله ابن زبیر است که روزی که کعبه را به منجنیق بستند سنگ باران کردند و سال ۶۴ وقتی مکه را به سنگ بستند ایشان تو مکه کشته شد ، یعنی این آقا سه سال بعد از کربلا از بین رفته منتها اگر کربلا می آمد چقدر امروز برایش خوب بود! توفیق را ببینید کم توفیقی را ببینید . مسور بن مخرمَه سال ۶۴ تو سنگ باران کعبه کشته شد که آن حسین ابن نُمیر که تو فیلم مختار هم این را منعکس کردند وقتی سنگ باران کرد خانه ی خدا را با آن سنگ های آتشین ایشان در آنجا به تعبیر من به درک واصل شد .
این آقای مسوَر هست که نامه ای برای اباعبدالله فرزند رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله نوشته ، ضمن اینکه حالا متاسفانه گاهی روایات جعلی هم توی تاریخ دارد ، که این روایات تو بعضی از منابع ما آمده روایات جعلی هم دارد لذا آدم علیه السلامی نیست . که نمی دانم بگویم این جمله را یا نه آن دروغ معروفی که متاسفانه در کتاب های اهل سنت آمده و تو بعضی از منابع راه پیدا کرده حتی صحیح بخاری هم این داستان را دارد ؛ داستان پیشنهاد ازدواج امیرالمومنین به دختر ابوجهل که از دروغ های تاریخ است از دروغ های مسلّم تاریه است این را همین آقا نقل کرده مسور نقل کرده که امیرالمومنین از دختر ابی جهل خاستگاری کرد حضرت زهرا سلام الله ناراحت شدند پیش پیغمبر رفتند و پیغمبر مانع شدند . این دروغ محض تاریخی است که متاسفانه صحیح بخاری هم آورده . خیلی هم اهل سنت روی این مانور می دهند .
من یک وقتی محضر مقام معظم رهبری بودم ،موضوع حدیث فاطمهُ بضعهُُ منّی ؛ مطرح شد که حدیث خیلی مهمی است ، ایشان همین را فرمودند این روایت به این زیبایی را همین آدم خرابش کرده این مسور ابن مخرمه یک حدیث جعلی دروغی درست کرده داستان پیشنهاد ازدواج امیرالمومنین به دختر ابوجهل که سر تا پایش کذب محض است همین آدمی که به امام حسین نامه نوشته ، این را آورده متاسفانه تو تمام کتاب های صحیح اهل سنت همین داستان نقل شده که داستان بی پایه ای است .
این آدم به امام حسین نامه نوشت ؛ آقا ایاک اَن تقطرَّ بکتب اهل العراق آقا شما گول نامه های مردم عراق را نخور خیلی به شما علاقه دارند اینها به خودشان زحمت بدهند ان کانت لهم بک حاجه ....خودشان بلند شوند خدمت شما بیایند.
آقا دوتا کلمه بهش جواب داد ، من روز قبل هم گفتم بعضی هارا امام حسین جوابشان را خیلی مبهم می داد. تشکر کردند و فرمودند: استخیروا الله . من از خدا طلب خیر می کنم همین. تمام جواب امام حسین به نامه ی این مسور دوتا کلمه است استخیروا الله . این یکی از مخالفین حرکت امام حسین است.
یک شخصیت دیگر از مخالفان که حالا من اسمش را خیلی مخالف نمی گذارم ، این را می گویم یکی از پرسش کنندگان جابر ابن عبدالله انصاری است همین آقایی که اربعین آمده کربلا خیلی هم به آقا علاقه دارد البته یک نکته ی علمی بگویم حالا اهل علم تو جلسه زیادند ، آقایی است به نام ابن حمزه ی طوسی بعضی ها ایشان را با شیخ طوسی قاطی کردند این شیخ طوسی نیست این را بهش می گویند ابوجعفر ثانی . ابن حمزه ی طوسی یک کتابی دارد به نام الثاقبُ فی المناقب این داستان را ایشان آورده جای دیگر من ندیدم قرن ششم ایشان آورده روایت هم مرسل است ، لذا از سندش که عبور کنیم و از مدرکش که ایشان این روایت را آورده من حالا داستان را برایتان عرض می کنم ؛ که من هرگز این تعبیر را به کار نمی برم که جابر در زمره ی مخالفان حرکت امام حسین است ، نه ؛ یک پرسشی از امام کرده سندش هم الثاقبُ فی المناقب ابن حمزه ی طوسی قرن ششم ، نه شیخ طوسی که خیلی قبل از اوست.
ایشان می گوید جابر آمد خدمت امام حسین ، گفت : آقا انتَ ولدُ رسول الله و احدُ السِّبتَیه شما پسر پیغمبری نوه رسول خدایی همه هم قبول دارند . لا اَرا الّا انَّکَ تُصالح کما صالحَ اخوکَ الحسن ، شما هم مثل برادرت امام حسن صلح کن ، مگر او با معاویه کنا نیامد مگر تن به صلح نداد همین صلح را شماهم ادامه بده ، فانَّهُ کان موفقاً راشِداً؛ مگر امام حسن امام نبود ؟ مگر در این صلح اهل رشد نبود؟ مگر این تشخیص را نداد؟ شما هم این را انحام بدهید .
آقا فرمودند : یا جابر قد فعَلَ (نکته اینجاست)فَعَل اَخی ذلک باَمر الله ، برادرم به فرمان خدا صلح کرد ، و امر رسوله و فرمان پیغمبر خدا و اِنّی اَیضاً اَفعلُ بِامرالله و رَسوله ، من هم دقیقا عین برادرم. شما می دانید ائمه ی ما هیچ وقت همدیگر را نفی نکردند، برخلاف دولت ها که می بینی هر دولتی می آید می گوید قبلی اشتباه کرد اصلا تو سیره ی ائمه اینطور نیست شما هر امامی ببینید اصلا یک نور و حقیقت هستند . فرمود برادرم به فرمان خدا و پیغمبرش صلح کرد . من هم به فرمان خدا و پیغمبر این جنگ را انجام می دهم.
آقایان دقت کنید من نکته ای بگویم و بحث را جمع کنم.
و آن نکته این است : همه ی کسانی که کتاب نوشتند تحلیل می کنند چرا امام حسین رفت چرا نرفت چرا ؟ یک چیز را نادیده گرفتند ؛ آقا امام است معصوم است حق بر محور او می چرخد ، لذا من گاهی این تعبیر را به کار بردم ما بگوییم امیرالمومنین حق محور است یا محور حق است کدامش؟ امیرالمومنین حق محور است ؟ یا محور حق است ؟ محور حق است ، علیُُ مع الحق و الحقُّ مع العلی ،این خیلی روشن است . آقایان این جمله را نادیده گرفتند اینهایی که معترض بودند همین هایی که الان هی تحلیل می کنند اگر نمی رفت ...آقا، امام است ، والحق معکم و فیکم و منکم و الیکم و انتم اهلُه تمام شد . این زیارت جامعه ی کبیره است ، حق در شماست با شماست .. اصلا شما خودتان .
یک خطبه ای دارد امیرالمومنین این خطبه خیلی عجیب است این را من خواهش می کنم ببینیدخطبه ی ۸۷ نهج البلاغه غوغا کرده راجع به معرفی ائمه ، می گوید :
مردم ! هُم عیشُ لعلم و موتُ الجهل ، علم درِ خانه ی اینهاست جهالت با ائمه نابود می شود، لا یخالفونَ الحق و لا یختلِفون اینها نه از حق جدا می شوند نه با حق مخالفت می کنند ؛ تمام شد .
اکثر این مخالفین امام شناسی شان ضعیف است . اگر امام را بشناسند که: فَالرّاغِبُ عَنْكُمْ مارِقٌ وَ اللاّزِمُ لَكُم لاحِقٌ ، وَ الْمُقَصِّرُ فى حَقِّكُمْ زاهِقٌ، اصلا سوال نمی کنند از امام حسین جای سوال نیست . این خیلی نکته ی مهمی است .
سه نفر تو جمل آمدند خدمت امیرالمومنین ، یکیشان حارث ابن حوت است یکیشان عبدالله ابن عمر پسر خلیفه ی دوم است یکی هم یک آقای دیگر به نام سعید ابن مالک . آقا ما معذوریم از یاری شما ، آن طرف مسلمان این طرف مسلمان ، آنور اصحاب اینور اصحاب آنور یا رسول الله اینور یا رسول الله ، آنور نماز اینور نماز ما نماز می خوانیم آنها هم می خوانند اصلا ما نمی توانیم با مسلمان بجنگیم . جمله ی جالبی است وجود مقدس امیرالمومنین علیه السلام به اینها این جمله را فرمود : شما ها مشکلتان این است حق را نمی شناسید اگر حق را می شناختید نگاه نمی کردید آنور طلحه هست باشد زبیر است هرکه می خواهد باشد ، و سه تایی هم تو جمل کنار کشیدند هیچ کدامشان حضرت امیر را یاری نکردند.
برادران عزیزان سروران اساتید من! من حرفم این است ما توداستان کربلا یک چیز را کمرنگ کردیم و آن امام شناسی است ، اگر کسی تعبیر امیرالمومنین را نگاه کنید ، طهَّرَنا و عَصَمنا و جَعَلَنا شُهداء علی خَلقِه ، جَعَلَنا معَ القرآن ، بیشتر گوش بدهید ، جَعَلَنا مع القرآن ، ما را خدا با قرآن قرار داده و جَعَلَ القرآنَ مَعَنا، قرآن هم با ما است. تو نهج البلاغه فرمود قرآن کتاب است هو خط ٌّ مستور بين الدَّفَّتَيْن و لابدَّ له من تَرجُمان؛ توضیح دهنده می خواهد . فرمود: ما لا نُفارقُهُ و لا یُفارقُنا ، نه ما از قرآن حدا می شویم این روشن است نه قرآن از ما جدا می شود. لذا اگر کسی یک قدری این فرازهای زیارت جامعه کبیره را دقت کند ببینید ؛ ما حرفمان این است ما یازده تا امام داشتیم ۲۵۰ سال تو جامعه بودند ، خدا رحمت کند شهید مطهری را ، می گوید موضع هایشان هم باهم متفاوت است ، یک امامی ۱۴ سال زندان است یک امامی ۳ سال ولیعهد است . یک امامی ۳۴ سال شاگرد پرورش می دهد مثل امام صادق یک امامی هم ۳۴ سال ۱۷۰ تا شاگرد دارد مثل امام سجاد. یک امامی مثل امام حسن مجبور می شود مای صلح بنشیند یک امامی مثل امام حسین شش ماهه اش را می دهد.
تمام عملکرد ائمه تو این یکجمله جمع است : و سرتُم فی ذلک مِنهُ الی الرضاء و سَلَّمتم لَهُ القضاء. این مهم است و قدَّمتم من رسُلِه مَن مَضی؛ شما همه عملکردتان مطابق رضایت خداست ، تسلیم خداست شما تو انبیای الهی هم این مسائل را می بینید ، و لذا علت اینکه امام حسین نامه ای که به مردم کوفه نوشته ، من به شما بگویم مردم کوفه شیعه ی امیرالمومنین نیستند مردم کوفه شیعه ی عثمانی اند منتها امام حسین را دوسن دارند علاقه دارند . یک کتابی نوشته آقایی کتاب خوبی است تو بازار هست ، تفکر عثمانی در نهضت کربلا ؛ خیلی کتاب خوبی است چون تو این شبکه های مجازی این حرف هارا می زنند که شیعه ها امام حسین را کشتند ، نه عزیز من این کسانی که کربلا جمع شدند اینها شیعه امیرالمومنین نبودند اینها معتقد به امامت امیرالمومنین نبودند اینها کسانی بودند در سپاه عمرسعد و مردم کوفه که امام را به عنوان ، چون یک اوضاعی بهم ریخته بود امام را به عنوان یک کسی که اوضاع را بهبود بدهد می خواستند امامت امام را معتقد نبودند و لذا نامه ای که مسلم ابن عقیل برای مردم کوفه آورده متنش این است :
( دوازده هزارتا نامه نوشتند آقا تو مکه آخرین کسی که نامه را برای امام حسین آورد یک آقایی است به نام سعید و یکی دیگر آقا گرفت جواب نوشت و داد مسلم ببرد ، )نامه این است :
بسم الله الرحمن الرحیم ؛ نامه من حسین ابن علی علیه السلام، نامه از امام حسین است به مردم کوفه ؛ چیه نامه؟ و لامری مالامام الّا الحاکم بالکتاب ، اصلا نامه صحبت از این نیست که من بیایم کجا باید بروم زن و بجه را کجا جا بدهم نامه راجع به امامت است و لامری مالامام الا الحاکم بالکتاب. مردم کوفه من امامم محورم قرآن است . این یک. و القائم بالقسط محورم عدالت است ، والدائن بدین الحق محورم دین است ، و الحابِس نفسَهُ علی ذات الله والسلام .
همه ی نامه یک خط است ؛
امام چهار چیز برایش ملاک است : قرآن ،عدالت ، دین ، خدا. و ادامه اش که ایشان نماینده ی من است مورد ثقه ی من است .
این بحث امروز من که به همین جا اکتفا می کنم که دوتا از مخالفین را امروز گفتم ، یکی مسوَر، که آدم علیه السلامی نیست سال ۶۴ تو لشکر ابن زبیر به درک واصل شد روایات جعلی هم تو منابع دارد . آقا هم تو هیچ کدام از نامه ها به هیچ کدام از نویسنده های نامه هیچ جسارتی نکرده ، تمامش را با احترام از جمله همین آقا که امام فرمودند اَستخیروا الله .
یکی هم جابر این عبدالله انصاری در این روایت مرسلی که عرض کردم دارد که اعتراض نکرد پرسش کرد بلاخره پرسش گری از معصوم اشکال ندارد نقد معصوم جایز نیست. نقد معصوم یعنی زیر سوال بردن عصمت امام امام معصوم است. سوال کرد آقا یابن رسول الله چرا شما مثل برادرتان امام حسن که آقا حوابشان هنین بود که هردو به امر خدا بوده .
این همان چیزی است که ما معتقدیم امام معصوم است عصمکم اللا من الضلل و طهرکم من الدنَز ، وقتی شد عصمکم الله من الضلل دیگر چشمت را ببند برو دنبال امیرالمومنین ، نگو این زبیر است باشد نگو این طلحه است نگو این زن پیغمبر است ، اصلا کاری ندارد عصمکم الله من الضلل ،
شما امروز را نگاه نکنید امروز اعتقادات مردم به امامت خیلی قوی تر است ، اصلا قابل مقایسه نیست کار شده رویش. شما زمان ابی عبدالله و زمان ائمه اینکه امام سجاد می گوید ۲۰ نفر تو مدینه نیست مارا دوست داشته باشد ، اعتقاد به امامت قوی نبوده در زمان ائمه.
شما محمد ابن مسلم و زراره و ابن ابی یعفور را بگذارید کنار ، در چهارهزارتا شاگرد ، امام صادق را به عنوان امام می شناختند ؟ضعف شناخت امام تو جامعه بو که امام حسین با ۳۰ ۴۰ نفر خب بقیه که بستگان خودش هستند همه ی ۷۰ و چند نفر نصفش که بستگان خودش هستند. امام حسین در کربلا اینطور غریبانه به شهادت می رسد .
و لذا من بحثم این است رو منبرها برای جوانان حالا ما خودمان هم بحث می کنیم باید تو تقویت امامت کار کرد. امروز هم بحث روز است که جامعه نیاز به امام زمان دارد ولو امام دیده نشود امام نقشی دارد که حضورش آن نقش را کمرنگ نمی کند یعنی باشد یا نباشد سکّان است. شما جاذبه را می بینید مگر؟ نقشش را می بینی شمارا روی زمین نگه داشته . امام واسطه است امام داعی است امام سامع است امام شاهد است امام ناظر است ، نقش ناظر و شاهد و داعی و سکّان بودن نیازی به حضور امام تو جامعه ندارد. بعضی ها تصورشان این است که امام زمان غایب است یعنی راکد و بایگانی است نه، امام در صحنه هست امام حاضر و ناظر است ، اگر این امامت تقویت شد آن وقت آن اعتراضات جوابش داده می شود که الحقُّ معکم و فیکم و منکم و الیکم و انتم اهله ، این پاسخ همه ی کسانی است که به امام حسین اعتراض می کردند. این خودش محور حق است شما می خواهی حق را به او نشان بدهید؟ خودش محور حق است .
ان شالله خداوند به همه مان توفیق شناخت ائمه لگعلیهم السلام را عنایت بفرماید
السلام علیک یا اباعبدالله السلام علیک یابن رسول الله .
خدا رحمت کند یک دیوانی دارد سید نصرالله حائری، ایشان زمان نادرشاه بوده ۱۱۶۸ از دنیا رفته ، از علمای کربلا است مدتی هم تو مکه بوده . ایران هم آمده یک دیوان شعری دارد اصالتا اهل بحرین است . در این دیوانش یک شعری دارد که حالا من امروز برای شما می خوانم .
آنجا می گوید : بعضی از بانوان اهل بحرین در مکاشفه ای حضرت زهرا سلام الله عبیها را خواب دیدند یا به هرحال رویت کردند . یک دو بیت شعر حضرت زهرا راجع به امام حسین گفتند. ایشان این دو شعر را نقل کرده بعد خودش چند تا شعر هم بهش اضافه کرده حالا شعرهای سید نصرالله حائری امروز باشد روضه ی من با شما که ایشان معتقد است ، حالا ما با خواب حکم شرعی ثابت کنیم کسی بگوید خواب نقل نکنید . نه ؛ یک داستانی است یک جریانی است یک عالمی در کتابش نقل کرده مضمون هم خوب است . می گوید آن شعری که به حضرت زهرا منسوب است این است :
واحسیناه ذبیحاً من قفاء
واحسیناه غسیلا بالدماء
معنایش این است : حسینم از قفا تورا سر بریدند با خونت هم تو را غسل دادند. ایشان شعر را اضافه کرده ، شما می دانید میت را که به خاک می سپارند کافور می آورند. می گوید
حسین جان خاک کربلا کافورت بود، وقتی میتی را می خواهند به خاک بسپارند پنبه می گذارند تو بدنش ، کفن می آورند می گوید کفن این خاک هایی بود که دور تا دور بدن تورا گرفته بود.
واحسیناه ذبیحاً من قفاء
واحسیناه غسیلاً بالدماء
وا غَریبا قُطْنُهُ شَیْبَتُهُ
اِذْ عدا كافُورُهُ عَفْر الثَّرى
واسَلیبا نَسَجَتْ اَكْفانَهُ
مِنْ ثَرَى الطَّفِّ دَبُورٌ وَصَبا
واذَبیحا یَتَلَظّى عَطَشا
آقایی که تلظی می کردی یعنی لبهای خشکیده ات بهم می خورد .
واذَبیحا یَتَلَظّى عَطَشا
وَاَبوُهُ صاحِبُ الْحَوْضِ غَداً
بوی بهشت می وزد از کربلای تو . کربلا رفته ها!
بوی بهشت می وزد از کربلای از تو
ای کشته ای که جان دو عالم فدای تو
آقای من در حیرتم چه شد که نشد آسمان خراب
وقتی شنید ناله ی وا غربتای تو
هی صدا می زد هل من معین یُعیننی
آقا زبانحال اینجمعیت امروز این است : ما را هم ای حسین گدایی حساب کن (دستهایمان دراز است آقا )
ما را هم ای حسین گدایی حساب کن
آخر کجا رود به جز این در گدای تو؟
حسین ...حسین... اباعبدالله مولای من !
برخیز باز و بر سر نی آیه ای بخوان
برخیز باز و بر سر نی آیه ای بخوان
ای من فدای آن سر از تن جدای تو
شماها اینهارا می شنوید از من گریه می کنید اما سیدها عمه جانتان تماشا می کرد
خودم دیدم ز بالای بلندی
که محبوب خدا را سر بریدند
خودم دیدم گلوی اصغرم را
خودم در بر کشیدم اکبرم را
صلی الله علیک یا اباعبدالله یا رحمه الله الواسعه.