بسم الله الرحمن الرحیم
در سفر به عراق و آمار و حرف های مخالفین صحبت می کردیم که چرا با رفتن اباعبدالله به این سفر مخالف بودند دلایلشان چه بود و پاسخ های امام حسین چه بود؟
دیروز از محمد حنفیه گفتیم از سایر افراد امروز که روز آخر جلسه ی ما است البته جلسه در روزهای آینده ادامه دارد تا بنده پنج روز قول داده بودم .
امروز سخنی را از یکی از فرزندان امیرالمومنین علیه السلام نقل می کنیم . کوچک ترین و آخرین پسر امیرالمومنین فرزندی است به نام عمر ابن علی که به عمر اطرَف معروف هست. ایشان مادرش سهبا است ، البته یک قبری توی عراق بهش منسوب است آنجا عمران ابن علی نوشتند اسمش را تحت عنوان عمران آوردند ولی تاریخ با این عنوان از او یاد کرده عمر ابن علی. دیشب در مسجد اعظم هم گفتم ، اسامی در قرن اول و دوم و اینها تقریبا در زمان ائمه به هیچ وجه تعیّن نداشته ، یعنی شما هفت تا
هشت تا از یاران امام صادق اسمشان معاویه است ، هیچ وقت وقتی معاویه را اسم می گذاشتند کسی فکر نمی کرد یعنی معاویه ابن ابی سفیان ؛ ولی امروز تا ما می گوییم معاویه ذهن شما می رود رو آن معاویه .
دیگر امروز صلاح نیست این اسامی روی بچه های شیعه گذاشته بشود جون این اسامی اسامی تعیّن پیدا کرده. مثلا یزید؛ شما الان می گویی یزید همه لعنت می کنید در صورتی که دو سه تا شهید تو کربلا به اسم یزید داریم. یکی از شهدای کربلا یزید ابن ثُبَیت است ، یزید ابن ثبیت امام زمان بهش سلام فرستاده تو زیارت ناحیه ی مقدسه السلام علی یزید ابن ثبیت و ابنی، یکی از یاران ویژه ی امام حسین که آقا از او تشکر کرده یزید ابن مسعود نهشقی است او هماسمش یزید است .
یکی دیگر از شهدای کربلا یزید بن مهاجر است ، اما امروز اگر شما بگویید یزید همه ذهن ها می رود روی یزید ابن معاویه و درست هم هست کسی امروز اسم بچه اش را یزید نمی گذارد آن زمان اصلا اسم ها تعیّن نداشته . یا مثلا نام بعضی از اصحاب امام صادق عمر ابن حنظله ، شیعه بودند پیرو امام صادق بودند ، خودِ یکی از شهدای به نامِ کربلا که متاسفانه کم ازش یاد می شود البته ما دیشب روضه اش را خیلی جاها خواندیم ابوبکربن حسن است ایشان فرزند امام مجتبی است بزرگتر از قاسم ابن الحسن است به درجه ی رفیع شهادت رسیده ، اینها طبیعتاً در زمان رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله و در زمان ائمه علیهم السلام اینها را دقت بفرمایید عبارتی که می گویم اسامی تعیّن نداشته و لذا اینی که حالا تو فضاهای مجازی و تو شبکه های ماهواره ای گاهی می خواهند اشکال کنند اِ ببین پس نام فلانی معاویه هست ، نام فلانی یزید است ، حالا چون مثلا نام یک شخص یزید است یعنی یزید را قبول دارد ؟ دلیل نمی شود که اصلا نام یزید یک اسم بوده اسمی که معنای بدی هم ندارد معنای منفی ندارد به معنای زائد زیاد کردن افزودن.
لذا این شبهه ای که شاید همه هم تو این شبکه هایشان تکرار می کنند تو ماهواره ها. هزاربار جواب دادند ،بعضی ها هم اینها را یکبار می خوانند فکر می کنند مطلب جدیدی پیدا کردند نه اسم در زمان قرن اول و دوم تفپعین نداشته عرض کردم سه تا یا دوتا سهید تو کربلا به نام یزید داریم ، من گفتم یکی از شهدای کربلا یزید شما فورا لعنت می کنید ؟ صبر کنید آقا این یزید ابن ثبیت است ، یزید ابن مهاجر است . یزید ابن مسعود نهشلی البته کربلا نبوده از اصحاب و یاران امام است.
عمربن حنظله معاویه بن ابو وهب. هفت هشت تا از یاران امام صادق اسمشان معاویه هست . اما امروز این اسامی چون تعین پیدا کرده نباید روی بچه ها گذاشت علتش این است والّا آن زمان اینطور نبوده امام مجتبی ابوبکر بن حسن از فرزندانشان است جزو شهدای کربلا هم هست .این فرزند امیرالمومنین به نام عمر بن علی یا عمر اطرف مادرش خانمی است به نام سهبا ، عرض کردیم یکی از کسانی که به امام گفت آقا نروید کربلا ایشان هست. بحث ما این است مخالفین حرکت امام حسین به کربلا. حالا من عرائض ایشان را خدمتتان می گویم.
آمد خدمت ابی عبدالله گفت : جعلتُ فداک جانم به فدای شما ، البته ما نمره ی عباس را که این نمی دهیم هیچ وقت نمی دهیم به محمد بن حنفیه هم نمی دهیم ، ابوالفضل است اشهدلک بالتسلیم و التصدیق و الوفا و النصیحَه. دیروز گفتم محمدبن حنفیه چهارده تا پسر دارد هیچکدام کربلا نیستند ، ما نمره ی عباس و برادرانش نمره ی ویژه است ایشان هم امام حسین را یاری نکرده این برادر .
فقط گفت :حدَّثنی اخوک ابومحمدبن الحسن عن ابیه . همینطور که دارد با امام حسین حرف می زد گفت : برادر داداش شما ، حالا داداش ایشان هم می شود ولی چون آنها پدر مادر یکی اند گفت برادر شما امام حسن یک چیزی به من گفت ، آمد بگوید گریه اش گرفت هق و هق زد زیر گریه . در روایت دارد : که ثمَّ سبقتهُ الدمعه اشک از چشمانش جاری شد و علی شهیقَهُ زجه زد گریه کرد نتوانست حرفش را بزند . آقا دید این حالش بد شد ضَمَّهُ علی صدره آقا چسباندش به سینه و دست روی سرش کشید و آرامش کرد گفت چی می خواهی بگویی که گیر کردی؟ بگذار من بگویم ؛ حدَّثَکَ عنی مقتول گفت من شهید می شوم من کشته می شوم ؟ گفت : نه . آقا فرمود نه چیه ؟ بگو دیگر ، گفت بله برادر.
برادرمان امام حسن به من فرمودند که شما شهید می شوی پس نرو عراق. آقا فرمود که : تو فکر می کنی تویک جیزی را می دانی که من نمی دانم؟ امام است حالا تو از برادرم شنیدی آقا فرمود: حدّثنی ابی عنَّ رسول الله ، پدرم به من خبر داد پیغمبر اخبرَ بقتله ی و قتلی ، پدرم خبر داد که رسول خدا هم از شهادت خودش خبر داده یعنی امیرالمومنین هم شهادت من روایت تو کامل الزیارات است، شبی که پیامبر رفت معراج خدا بهش فرمود: ما سه جا می خواهیم تورا امتحان کنیم . گفت خدایا می شود بگویی این سه جا چیه ؟ به ما بگویند قاطی می کنیم به ما بگویند امتحان تو داغ اولاد است از خدا اصلا اولاد نمی خواهم ، به ما بگویند امتحان تو مثلا فلان .. ماها تحمل نداریم.
سه جا را خدا بهش گفت ، روایت پایان کامل الزیارات است .
پیغمبر! امتحان اول : تکذیب است ، تا می گویی من پیغمبرم بهت می گویند دروغ می گویی . گفت باشد خدایا صبر می کنم تسلیمم. سلَّمتُ و رضیتُ بما رضیَ الله.
امتحان دوم : جوع است گرسنگی تو شعب ابیطالب باید گرسنگی بکشی . گفت خدایا قبول دارم .
امتحان سوم : خدا شروع کرد : امّا ابنتُکَ فاطمه ، دخترت زهرا کتک می خورد ، فرزندش سقط می شود ، اخوک امیرالمومنین به شهادت می رسد حسن به سَم . تمام اینها ببینید آقایان می داتید که کامل الزیارات را یک متن معتبری می دانند علما. این روایت آنجاست . پیغمبر اینهارا خبر داشت .
امام حسین فرمود : برادر تو فکر می کنی چیزی می دانی که من نمی دانم؟ بگذار کمی بالاتر هم برایت بگویم ، پدرم به من خبر داد انَّ تربتی تکون بقرب تربت قبر من و بابایم بهم نزدیک است. نزدیک است دیگر الان ۴۰ دقیقه از کربلا تا نجف هست. قبرمان بهم نزدیک است اینطور نیست من مدینه باشم پدرم عراق نه . اما اینی که می گویی نگو عراق . برادر! انهُ لا اعطی الدنیَّه النفسی ابدا راحت باشد من تن به ذلت نمی دهم .
خبر از شهادت دلیل بر این نمی شود که من تن... دیروز گفتم ام سلمه وقتی به ایشان گفت آقا لا تَخرُج الی العراق ، آقا فرمود ام سلمه من نروم من را می کشند لَان لم اُخرج اُقتَل ، من تو خانه بنشینم من را ترور می کنند. من نمی نشینم بلاخره بگذر صدایی ایجاد کنم . من بارها گفتم چرا عمر سعد می خواست شب عاشورا قصه تمام شود؟ شب باشد تاریک باشد معلوم نباشد کی خوانده کی رجز خوانده آقا فرمود امشب نه فردا صبح. بگذار آفتاب بزند روشن شود همه ببینند ، تمام اینها تو تاریخ ثبت بشود اثر بگذارد.
این مخالفتی که ایشان با امام حسین کرد. تقریبا تو این پنج روز ما ده پانزده مورد ازمخالفت هارا گفتیم. ابوبکر بن عبدالرحمان مخزومی را گفتیم محمد حنفیه را گفتیم . اما امردز یک توضیح و جمع بندی کنم و بحث را جمع کنم.
ببینید آقایان ! کوفه گفتند حدود ۲۰ تا ۲۵ هزار آن زمان خانه توش بوده ، شهر کوفه سال هفدهم درست شده یعنی زمان خلیفه ی دوم او تاسیس کرد . تا زمان کربلا یک شهری است که تقریبا مثلا ۴۰ سال از تاسیسش می گذرد هی خورد خورد آمدند خانه ساختند ،
چهار گروه تو کوفه زندگی می کنند . چون اینها شبهه هست تو فضاهای مجازی عرض میکنم.
چهار گروه :
۱. شیعه. شیعیانی که تو کوفه هستند مثل مسلم بن اوسجع.
۲. کسانی که درکوفه زندگی می کنند هواداران بنی امیه اند . اینها اصلا حکومتی اند مثل امر ابن حریث، که جلوی خانه اش میثم تمار را به دار زدند . همچین ادمی.
۳. گروهی از مسیحیان و غیر مسلمانان اند .
۴. موالی هل و افرادی که اصلا عرب نیستند و در کوفه هستند .
این ترکیب جمعیتی کوفه هست . ما با سه گروهشان که کاری نداریم ، اما آن شیعیانی که در کوفه زندگی می کنند سه دسته هستند اینها یکسان نیستند ، یک کتابی نوشته آقایی، تفکر عثمانی در کربلا کتاب خوبی است تو بازار هست نویسنده اش از دوستان ماست من ایشان را می شناسم خیلی روی این کتاب کار کرده آقای هدایت پناه. شیعیانی که در کوفه هستند سه دسته هستند ؛
طبق روایت امام صادق امام سجاد ، که فرمودند شیعه های ما سه دسته هستند :
۱. فرمود گروه اول : وطَبَقَةٌ يُحِبّونا فِي السِّرِّ والعَلانِيَةِ هُمُ النَّمَطُ الأَعلى آنهایی که واقعا مارا می خواهند مخفی آشکار بازی همنمی کنند فیلم هم در نمی آورند . با ما هستند آشکار و مخفی اما هم الاَقلّون کم هستند . الاعظمون عندالله قدراً، پیش خدا خیلی مقام دارند خیلی هم آدم های خوبی اند خیلی هم کم اند. مثل ابوسَمامه مثل حبیب ابن مظاهر مثل مسلم ابن اوسجع مثل بریر ، اینها دسته ای هستند شیعیانی که آشکار مخفی جنگ صلح با ما هستند به ما پشت نمی کنند پیش خدا مقام دارند تعدادشان کم است.
۲. والطَّبَقَةُ الثّانِيَةُ النَّمَطُ الأَسفَلُ ، أحَبّونا فِي العَلانِيَةِ اینها که خیلی بدبختند شیعه هستند احبّونا فی العلانیه آشکار مارا دوست دارند . می آید خدمت امام حسین دست امام را می بوسند اسب هم به امام می دهد عاشق امام هست اما تو زبان. وساروا بِسيرَةِ المُلوكِ ، فَأَلسِنَتُهُم مَعَنا وسُيوفُهُم عَلَينا زبانشان با ماست اما شمشیرشان علیه ماست . کربلا جند هزارتا از همین ها جمع شدند ما که به اینها نمی گوییم شیعه ی علی، زبانشان با امام حسین است پشت سر امام ، حر خودش آمده به امام پیوسته لشکرش که نیامده این هزار نفری که به امام حسین اقتدا کردند همین ها تو کربلا با امام جنگیدند و لذا بعضی از کتابها نوشتند شیوخ کوفه بعضی از بزرگان کوفه تو لشکر عمر سعد رفته بودند دست بلند کردند تو عاشورا دعا می کردند برای پیروزی امام حسین ، تو لشکر عمر سعد بودند ، با امام حسین هم می جنمیدند ولی دعا می کردند برای پیروزی امام. اینها به درد نمی خورد کسانی که زبانشان با ماست و قلبشان نیست.این هم به درد نمی خورد
۳. والطَّبَقَةُ الثّالِثَةُ النَّمَطُ الأَوسَطُ ،اینها حد وسطند . أحَبّونا فِي السِّرِّ ولَم يُحِبّونا فِي العَلانِيَةِ ، اینها تو خانه شان مارا دوست دارند اما تو آشکار اعلام نمی کنند ؛ علشق ما هستند. .ببینید شدند سه دسته ، من یکبار دیگر بگویم :
با زبان و دل مارا می خواهند مثل حبیب.
با زبان می خواهند با دل نمی خواهند .
سوم آنهایی که با دلشان می خواهند اما تو آشکار نمی آیند اعلام کنند .
جالب است این دسته ی سوم امام صادق فرمودند الصَّوّامونَ بِالنَّهارِ القَوّامونَ بِاللَّيلِ تَرى أثَرَ الرَّهبانِيَّةِ في وُجُوهِهِم ، أهلُ سِلمٍ وانقِيادٍ؛ روزه می گیرند خب یکی از اینها خواجه ربیع بود دیگر تو غار عبادت می کرد امام حسین را یاری نکرد . فرمود اهل روزه اند اهل نمازند اهل دعا اند و و و ..
اما به قول یکی می گفت حاشیه های مفاتیح را هم می خواند مفاتیح آن زمان نبوده ها یک جایی بودیم قبل محرم یک آقایی مداحی می کرد خیلی احساساتی شد گفت ریختند تو خیمه ها آتش زدند همه چیز را حتی قرآن ها را حتی مفاتیح را آتش زدند. گفتم آقا مفاتیح که از شیخ عبلس قمی است خیلی وقت نیست که نوشته مفاتیح آتش زدند چیه ؟ گفت من فکر می کردم مفاتیح زمان پیغمبر بوده .
الشّيعَةُ ثَلاثَةُ أصْنافٍ ، شیعه ها سه دسته هستند :
♦️صنفُُ یَتزَیَّنون بنا، بعضی ها فقط مارا یدک می کشند . فقط بتواند به اسم ما ، مثلا انگشتری دست کند سجده برود یک مرتبه بگویند ده میلیارد بانک سرمایه را برد ، یکمرتبه بگویند کجا .. آقا این تدین تدینِ اختلاسی است به درد نمی خورد یعنی الان بعضی از این جریان هایی که گیر افتادند و من هم کمابیش می شناسمشان بعضی هایشان هیئت دار بودند مجلس دار بودند بعضی از این جریان هایی که گیر افتادند روضه های با چند هزار جمعیت داشتند . پوشش بوده این اسم ماست ، این به درد نمی خورد. یَتزَیَّنون بِنا.
♦️صنفُُ یستاکلونَ بنا، یک عده ای مارا وسیله ی منافع شخصی خودشان قرار می دهند ، پنج میلیون کمک می کند برای مسجد که شما امضا کنی برود ده میلیارد وام فلان جا بگیرد ، بعدا نیاید قسطش را بدهد ، این پولی که دارد به مسجد و روضه می دهد این برای خدا نیست این پشتش یک کار دیگر هست .
فرمود شیعه های ما صنفُ منّا و الینا، بعضی ها با ما هستند به سوی ما هستند همیشه با ما هستند ولذا من فقط یک بخشی از این حدیث را بخوانم و دیگر بقیه را خودتان تو منابع ببینید .
امیرالمومنان علی ابن ابیطالب علیه السلام ، من فقط همین یک تکه را نی گویم روایت طولانی تر است . فرمود: شیعتُنا المتباذلونَ فی ولایتنا ، شیعه های ما کسی اند که در راه ولایت ما بذل می کنند ، بذل یعنی هزینه .
امام صادق فرمود : شیعه های ما شناخته می شوند به خصالِِ منها البذل، و الاحسان. اهل بذل و احسانند.
امام حسین هم فرمود: هرکه مَن کانَ باذلاً
شیعه باید باذل باشد باذل یعنی اهل بذل اهل بخشش. مَن کانَ باذلاً فینا، بَذَلَ مُهجته فیک ، شیعتنا المتباذلون فی ولایتنا ،
حالا این متباذل یک وقت جان است مثل میثم درود خدا بر او. خیلی وقت از ایام شهادتش نمی گذرد. مثل عمار ، مثل حبیب.
یک وقت قلم است ؛ سی سال علامه امینی روزی ۱۷ ساعت می نشیند الغدیر می نویسد ده هزار کتاب را زیر و رو می کند این کار کمی است ؟ قلم و وقت و زندگی اش .
یک وقت آبرو است ؛ آبرویش را یک کسی می گذارد وسط . امام تو قطعنانه فرمود من آبرویم را با خدا معامله کردم، بگذار هرچه می خواهند به من بگویند. یک وقت این بذل بذل مال است مثل خدیجه ی کبری همه ثروتش را در اختیار رسول خدا می گذارد .
من جایی گفتم آن روزها خیلی هم جوان بودم گفتم : هرکداممان بنشینیم بسم الله الرحمن الرحیم ما چی برای اهل بیت بذل کردیم ؟ دعبل زبان داد حرف زد شعر گفت ، علامه قلم زد، میثم جان داد، خدیجه کبری پول داد . شما چکار کردی من چکار کردم ؟ گفتم گیرتان نمی اندازم، آقا خدا یک نوه بهت داده اسمش را بگذارد علی این می شود باذلاً همین هم خوب است همین که اسم علی را ترویج می کند اسم های اجق وجق نمی گذارد رو بچه ، آقا شما ازت می آید یک پیراهن مشکی برای امام حسین بپوشی می آید یک پرچم درِ خانه ات بزنی ، مثلا روز شهادت امیرالمومنین مغازه اش را ببندد. فرقی نمی کند رانتده تاکسی ازش می آید روز عاشورا کرایه نگیرد ، من امروز وقف امام حسینم .
خدا رحمت کند علامه ی امینی آمد به خواب یک کسی کفت به آقای جعفری پیغام بدهید بگویید من دستم از دنیا کوتاه است تو که هستی یک کاری برای علی بکن. کی این حرف را می زند؟ علامه امینی که زندگیش وقف امیرالمومنین است . وقتی می گوید به آقای جعفری گفتم ، ایشان گریه افتاد و بعد بلند شد این شرح نهج البلاغه را نوشت.
آقایان الان شاید هیچ زمانی شیعه اینطور شرایط نداشته الحمدالله کشور شیعه تلویزیون صدا سیما همه چیز در اختیار است . هرکسی ببیند چقدر ازش می آید یکی با شعرش یکی با کتابش یکی با پاسخ دادن تو فضای مجازیش یکی با پول اندکش ، مَن کان باذلاً شیعتنا المتباذلون فی ولایتنا ؛ حالا دیگر بقیه را نخواندم المتَحابُّون فی موَدَّتنا المُتزاورون فی احیا امرنا ...
شیعه باید اهل بذل و هزینه باشد . حضرت زهرا به من و شما یاد داد بذل را ، جانش را بذل کرد پهلو و بازویش را بذل کرد عمرش را بذل کرد زبانش را بذل کرد آبرویش را .. همه چیز را گذاشت برای دفاع از امیرالمومنین . زهرای مرضیه ای که حاضر نیست نامحرم صدایش را بشنود چهل شب درِ خانه ی مهاجر و انصار رفت خطبه خواند ، همین قدر گفت قبر من مخفی باشد این هم بذل برای امیرالمومنین است ، همین قدر که فرمود من از شما راضی نیستم این هم بذل است . یعنی همه ی زندگی اش را برای امیرالمومنین گذاشت. غیر از این باشد نمی شود.
و ابی عبدالله علیه السلام یک همچین آدم هایی را می خواهد یعنی آدمی مثل نافع بن هلال که بگوید : نُوالی مُن والاک و نعادی من عاداک ، آقا من از در خانه ی شما جایی نمی روم شمشیر باید زده بشود و از خون اینها ریخته بشود.
آدمی می خواهد مثل محمد ابن بشیر ؛ بگوید : اکلتنا سباع الفارقتُک .
معلوم است ببینید جنگ و شهادت شهید حججی ها شهیدهای مدافع ما اینها را دیدیم ولی فردا به شما بگویند یک آزمون کشته می شوید چند نفر آدم می ایستند ؟ زنم داری بچه داری خانه داری ، خودتان را بگذارید جای آدمها. فرداشب جنازه ت رو زمین است ، خیلی آدممی خواهد بماند اینی که انام حسین فرمود من اصاحبی باوفاتر از شما سراغ ندارم؛ خیلی راحت طرف آمده می گوید: لی اولادی صِغار ، من زن و بچه دارم خداحافظ رفت . کاسبی دارم رفت . و لذا کسی با این اصحاب قیاس نمی شود،اصحابی که امام حسین شب عاشورا فرنود باوفاتر از شما سراغ ندارم. چون ماها غالبا افق جلوی پایمان را می بینیم. مثلا همین عبیدالله حر جحفی ۷، ۸ سال بعدش مُرد ، مسور ابن مخرمه چهار سال بعدش مرد . عبدالله ابن عمر عبدالله ابن عباس چقدر بعد از کربلا ماندند؟ این تشخیصِ خیلی مهم است که دیروز این جمله را گفتم چون خیلی جمله ی قشنگی است یکبار دیگر می گویم و
عرضم تمام :
گفتم ؛ علی حق محور نبود علی محور حق بود ، اگر حق را می شناسید ، نه اینکه حقی باشد بعد علی را با آن حق بشناسید آن مشکل است علی خودش محور حق است . علیُُ مع الحق گرچه حق محور هم هست اما مهم تر از حق محور بودن این است که ایشان محور حق است .لذا به سعد ابن مالک و عبدالله ابن عمر و حارث ابن حوت تو جمل فرمود شما نمی شناسید بروید حق را بشناسید اگر حق را می شناختید تردید نمی کردید .
ان شالله خداوند به ماهم توفیق بدهد برای امام زمان باذل باشیم. و در رکاب امام زمان حرف نزنیم واقعا بگوییم المستشهدین بین یدیه . اگر فردا صبح امام زمان گفت بیا باید هم کشته شوی بگوییم چشم.
قلَّت دیّانون نباشیم.
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح اللتی حلت بفنائک علیک منّی سلام الله ابدا ما بقیت و بقیَ اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم
السلام علی الحسین و عَلی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین .
خالق عشق و محبت یا حسین ، عشق و مخبت را ایجاد کرد .
خالق عشق و محبت یا حسین
ای قتیل دشت غربت یا حسین
ای گل صحرا نبرد فاطمه
ای صفای آل عصمت یا حسین
آِقاجانم
ای که جانت سوخت از لب تشنگی . تاقیامت شیعه آب می خورد به یاد لبهای شماست ،
ای که جانت سوخت از لب تشنگی
ای فدای کام خشکت یا حسین
ای فدای کام خشکت یا حسین
آن قدر سوز عطش بالا گرفت
تا که شد بی نور چشمت یا حسین
این را من نمی گویم جبرییل برای حضرت آدم گفت. گفت آدم انقدر این حسین تشنه می شود وقتی نگاه می کند دیگر آسمان را نمی بیند غبار می بیند.
آن قدر سوز عطش بالا گرفت
تا که شد بی نور چشمت یا حسین
آقا حرف زبانحال این جمعیت این است :
دوست دارم پیشت آیم لحظه ای
تا نمایم با تو صحبت یا حسین
دارد جان می دهد ، تو گودی قتلگاه افتاده دور تا دورش را محاصره کردند از صبح داغ دیده داغ علی اکبر داغ اصغر دیگر راحت تو گودی قتلگاه افتاده جان بدهد دیگر کسی نیست حتی زن و بچه را برگرداند به خواهر هم فرمود برو.
اما یک وقت نگاه کرد آقازاده امام حسن خودش را انداخت رو عمو ؛ عمو برگرد برگرد ، این را من می گویم ؛ عمو بسته به خدا من به اندازه کافی داغ دیدم لحظاتی قبل شش ماهه رو دستش جان داده لحظاتی قبل کنار بدن قاسم آمده . گفت نمی روم عمو ؛ به تو تیر بزنند و من سالم باشم دستهایش را آورد دشمن دست را قطع کرد بازو را شکست .
یا اباعبدالله . شما سابقه ی بازو شکستن دیدن داری، مدینه هم ایستاده بودی به بازوی مادرت ضربه زدند ، مدینه هم ایستاده بودی جلوی چشمت به مادرت ...
من ایستاده بودم دیدم که مادرم را
دشمن گهی به کوچه گاهی به خانه می زد
و سیعلم الذین ظلموا ایَّ منقلبِِ ینقلبون