اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
.بسم الله الرحمن الرحیم
.لاحَولَ وَ لا قُوَّهَ اِلّا بالله العَلیِّ العَظیم. اَلحَمدُالِله رَبِّ العالَمین، بارِءِ الخَلائِقِ الاَجمَعین وارِثِ الاَنبیاءِ وَالمُرسَلین، ثُمَّ الصَّلاهُ وَ السَّلامُ عَلی حَبیبِ اِله العالَمین اَبِ القاسِم مُحَمَّد وَ عَلی آلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرین ، سیما بَقیَهَ الله فِی الاَرضین وَ الَّعنُ الدائِم عَلی اَعدائِهِم اَعداءِ الله اَجمَعین.
تسلیت عرض می کنیم هلول ماه محرم، ماه عزاداری حضرت اباعبدالله(ع) را،ابتدا خدمت وجود مقدس بقیه الله اعظم ارواحنا فداه و همه ی شما برادران و خواهران. هر هلولی یک پیامی دارد مثلا مهر که می شود می گویند بوی مدرسه می آید ، بچه ها در کوچه می روند درس می خوانند، کلاس می روند ، سرویس می گیرند، ذی الحجه که می شود بوی حج می آید، همه، آن هایی که حاجی هستند حالا تعداد زیادی هم اطرافیانشان ،حداقل صحبت از آمادگی برای حج در ماه رمضان یک هلول دیگری است ، هلول عبادت است ، هلول روزه است ، معنویت است ، حتی مناسبت های شمسی مثلا نوروز ، شما ببنید یک هلول نوروز مردم در جنب و جوش هستند ، خانه تکانی می کنند
اما هلول محرم با همه ی هلول ها فرق می کند.باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است " ، هلول غم است ، هلول عزا است ، هلول اندوه است، سر های قدسیان همه بر زانوی غم است "، و لذا روایاتی که از ائمه ی معصومین (ع) داریم مثلا امام رضا می فرماید پدرم هلول ماه محرم دیگر تبسم بر لب هایش نبود ، " اذا دَخَلَ شَهرُ المُحَرَّم لایُری اَبی ضاحِکَا "،
جالب است یک روایتی امروز می دیدم که یک کسی می گوید ما هر روزی پیش امام صادق اسم امام حسین را می بردیم دیگر تا شب آقا را متبسم نمی دیدیم ، ببینید متن روایت این است می فرماید " تعبیر از از راوی حدیث است ، می گوید که وقتی " اِذا ذُکِرَ الحُسَین بن علی (ع) عِندَ اَبی عَبدِالله "، وقتی نام امام حسین (ع) پیش ابا عبدالله برده می شد یعنی امام صادق ، " فَما رای ابی عَبدالله مُتَبَسِّما "، کسی دیگر لبخند به چهره ی امام صادق نمی دید ، این اندوه محرم زیاد می شد تا روز عاشورا که دیگر به اوج خودش می رسید .
برادران عزیز ، جوان های گرامی ، یک خاصیتی در این مجلس امام حسین (ع) است که در نوار و سی دی و کلیپ و تلویزیون نیست. من نمی خواهم آن هارا رد کنم حالا یک سری در تلویزیون سخنرانی گوش می دهند ، یک عده کلیپ های در ماشین می گذرند ،اما یک خصوصیتی است ببینید ، امام صادق فرمود "مَن جَلِسَ مَجلِساَ "، اگر کسی آمد نشست ، در روضه ی امام حسین نشست ، " مَن جَلِس مَجلِساَ یُحیی فیهِ اَمرُنا "، مجلسی که حرف ما زده می شود ، حرف ماه زده می شود ، " لَم یَموت قَلبُه یَومَ تَموتُ القُلوب "، روز قیامت ، قلبش نمی میرد ،
این مجلس ها آدم را زنده نگه می دارد ، این مجلس ها خودش خصوصیتش این نشاط است ، ببینید ، برخلاف این که حالا بعضی ، حالا ناآگاهانه یا انشاءالله خطا مثلا می گویند این مجالس باعث افسردگی می شوند، این خلاف این حدیث است ، می گوید " لم یَموت "، ببینید ، " لَم یَموتُ قَلبُه یَومَ یَموتُ القُلوب ،"، روزی که قلب ها می میرند این قلب زنده است و نشاط دارد،
خیلی عجیب است !در جلد چهل و چهار بهار من امروز یک روایتی می دیدم خیلی جالب است می دانید ائمه ی ما بعضی وقت ها که حدیث می فرمودند می گفتند ، مثل ما که در فارسی گوییم باید این حرف را با طلا نوشت ، می گفتند با طلا باید این را نوشت ، این حدیث در جلد چهل و چهار بهار صفحه ی دویست و هفتاد و هشت از امام صادق (ع) است ، فرمود " یَجِب اَن یُکتَبَ بِالذَّهَب "، سزاوار است این حدیث را با طلا بنویسید ، یعنی شما طلا کوب کنید و در منزلتان بگذارید، " یَجِب اَن یُکتَبَ بِالذَّهَب "، آب هم نه ، آب طلا ، با خود طلا که خیلی قیمتش بالا است نوشته شود ،
حدیث این است که امام صادق (ع) فرمود با طلا نوشته شود ،فرمود"نَفَسُ المَحموم لِظُلمِنا تَسبیح "، آقا کسی در این مجالس من نفس بکشد تسبیح است مثل ماه رمضان که نفس آدم تسبیح است ، " نَفَسُ المَحموم "، یک آهی در مجالس ما بکشد ، عجب ، به ابی عبدالله این قدر ظلم شد ، این تسبیح است، بعد فرمود " و "هَمُّه لَنا عِبادَه"، همین قدر که غم مارا داشته باشد عبادت است ، غم است ،
در همین دوماه ، کل کشور حتی این ها که مذهبشان ضعیف است ، شما که عروسی ندارید تالاری در این مملکت ،در این دوماه مجلس نمی گیرید ، حتی این هایی که حالا مثلا خیلی کلاس مذهبی شان بالا نیست ولی این احتمام را به این دوماه دارند بعد فرمود "وَ کِتمانُ السِّرِّنا جِهادُ فی سَبیلِ الله "، سه مطلب فرمود که فرمودیم با طلا نوشته شود ، یکی اگر کسی در مجلس ما نفس بکشد ، تسبیح است ، کسی هم و غصه ی برای امام حسین ، غصه یعنی درواقع آن اندوه برای ابی عبدالله داشته باشد ، این در زندگی اش عبادت است و کسی سر مارا بپوشاند ،
اهل بیت یک مطالبی فرمودند گاهی نمی شود همه جا گفت ، واقعا مثلا خود امام صادق گاهی اطرافش را نگاه کرده است و گفته است ، یا مثلا خود امام باقر به بعضی ها فرمود جای دیگر نگویید ! فرمود این ها را هم مخفی کنید این جهاد در راه خدا است ، خیلی آقا خیلی، خوش به حالتان است که از شب اول اسمتان را جزو عزاداران حسینی ثبت و ضبط کردید من امشب سه مطلب را هم به شما یاد بدهم ، هر سه تا هم حدیث دارد ، یکی امام صادق فرمود ، نام امام حسین را شنیدید سه مرتبه بگویید " صَلَّی الله عَلَیک یا اَبا عَبدِالله "، از فردا این را تا آخر محرم الصفر ، دوماه بگویید " صَلَّی الله "، صبح به صبح ، دوم فرمود نام اصحاب امام حسین را شنیدید ، آقا ماروی منبر گفتیم , آقا در خیابان یک دفعه شنید " زهیر"،فرمود بگویید " یا لَیتَنی کُنتُ مَعَهُم فَاَفوزَ فَوزاَ عَظیما "، آن اولی را اگر گفتید می شود زائر امام حسین ،
آن دومی را اگر گفتید فرمود جزو شهدای کربلا می شوید ، و سوم فرمود مرتب بگویید " لَعَنَ الله قاتِلیکَ یا اَباعَبدِالله"، یعنی در کربلا سه محور را به ما یاد دادند ، با امام حسین " صَلَّی الله "، با اصحاب " یا لَیتَنی "، با قاتل ها اسم یزید می آید شمر می اید ، " لَعَنَ الله قاتِلیکَ یا اَباعَبدِالله"، این اهمیت مجلس امام حسین است که حالا من چند تا اشاره کردم ،
اگر بخواهم خلاصه کنم حضور شما در این مجالس یک ، عبادت ، دو ، مشمول دعای اهل بیت ، حضرت زهرا شمارا دعا می کند ، مجلس پسر مرا گرم کردید،
سه ، شادمانی اهل بیت است یعنی وقتی امام باقر فرمود شما که دور هم جمع می شوید حرف مارا می زنید ما خوش حال می شویم ،
چهار، آمرزش گناه ما هم که گذشته ی مان خیلی خراب است، پنج ، عبور از صراط است ، شش ، زنده شدن دل ها است ، هفت، توفیقاتتان در زندگی زیاد می شود ، یعنی همین شما این هفت مورد را خود شرکت در مجلس ابا عبدالله (ع) حتی گاهی مورد پسند آدم هم نیست آقا منبری آن چیزی که من میخواهم را نمی گوید ، اما همین قدر که شما مجلس ابی عبدالله را گرم نگه می دارید ، این آثار بر آن مترتب است.
من یک دو فراز از فرمایشات مقام معظم رهبری را راجب مجلس امام حسین برایتان بخوانم بعد بگویم بحث من امسال چیست. این ها فرمایشات رهبری است، یکی از بزرگ ترین نعمت ها نعمت ، دقت کنید این عبارت را ، یکی از بزرگ ترین نعمت ها، نعمت مجلس عزا و نعمت محرم و نعمت عاشورا برای جامعه ی شیعی است. یک فراز دیگری ایشان ، " عزاداری سنتی "، همین سینه زنی این ها که دور هم انجام می دهیم چون ائمه ی ما گاهی یکی پیش آن ها می آید شعر بخواند آقا می فرمود سنتی بخوان ، همان طور که در جلسات خودتان می خوانید ،" عزاداری سنتی باعث تقرب بیشتر مردم به دین می شود." بعد ایشان در یک جای دیگر می فرماید "
عزاداری امام حسین سه ویژگی دارد :
یک ، ایجاد معرفت ، "، بله، حالا در این مجالس ما حرف می زنیم ، حدیث می خوانیم ، آیه ، به چه بهانه ای ما شمارا به مجلس می آوردیم برایتان حدیث بخوانیم ، "
دو، ایجاد عاطفه ، یک تخلیف قلبی در ذهن انسان ایجاد می شود ، همان که اشاره کردم ، زنده شدن و سوم ایجاد روشنی و بصیرت". این ها نکاتی هستند که تاثیر این مجالس در زندگی ما دارد.
خب ما تمام این ده دوازده سال که در این هیئت منبر رفتیم ، نمی دانم چند سال است ، یک بحث مشخصی داشتیم ، خیلی شان هم چاپ شده اند ، مثلا سال گذشته بحث آزادی را داشتیم ، آزادگی ، یک سال رجزای امام حسین را گفتیم ، یک سال ویژگی های اصحاب را گفتیم ، امسال دوستان پیش من آمدند گفتند چه می خواهی بگویی؟ من واقعیتش یک ماه بود با خود درگیر بودم ، شدید بیست بحث را نوشتم خط زدم آخرش گفتم من امسال می خواهم راجب امید صحبت کنم، امیدواری ، چون گاهی انسان یک ناامیدی در جامعه احساس می کند به دلایلی که می گویم ، حالا یکی اختلاس می کند، یک جا دزدی می کند، یک جا کم فروشی می شود ، یک شکستی در زندگی پیش می آید ، این ناامیدی یک خره است ، مثل جزام ، اگر به جان جامعه بیفتد بیچاره میکند جامعه را ،
لذا من گفتم آقا من این ده شب را می خواهم راجب امیدواری ، عوامل امبد، عوامل ناامیدی ، به درد شما جوانان هم می خورد بالاخره جوان هستید دیگر ، حالا اگر کسی گفت آقا این کجای کربلا استفاده می شود ، اتفاقا قوی ترین پیام کربلا امید است ، چرا؟ چون شما در کربلا تمام عوامل ناامیدی هست، یعنی چه عوامل امیدی؟ یعنی یکی اش کافی است ادم را نامید کند ، حالا گوش بدهید می گویم، سی هزار آدم صد نفر را محاصره کرده اند، خب چه کنیم ، این یکی اش! دو ، آب را بسته اند، آقا تشنگی، تمام یارانتان را قرار است شهید کنند، زن و بچه را قرار است اسیر کنند ، نگاه کنید دیگر ، اخر یک کمبود ، ناامیدی از کجا می آید؟ از کمبود می آید ، از سختی می آید ، ار حرف گوش ندادن ، حرف که گوش نمی کنند ، کمبود هم که هست ، محاصره هم که کرده اند ، من خواهش می کنم دقت کنید ، امام حسین ، این ها را ما از کنارشان رد می شویم ،
صبح عاشورا از خیمه بیرون آمده است، که امام سجاد فرمود سی هزار نفر پدرم را محاصره کرده بودند " کلا یَتَقَرُّب اِلَی الله بِدَمه "، به نام دین می خواستند پدرم را شهید کنند ، حالا این آقا آمده است صبح عاشورا از خیمه بیرون چه می گوید؟، بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم اللّهُمَّ اَن تَسِّقَطی فی کُلِّ حال وَ رَجائی فی کُلِّ شِدَّه"، رجاء یعنی امید، خدایا امید من تو هستی! خیلی حرف است.
خب ، حالا شما این مفاتیح را نگاه کنید در مفاتیح حاج شیخ عباس قمی در اول مفاتیح پانزده تا مناجات اورده است ، مناجات توبه کننده ، مناجات شکوه کننده مناجات محب ،حالا یک بار نگاه کنید ، خدا اقای مجتهدی را رحمت کند می گفت بعضی چیزهارا یک بار نوبر کنید ، شما یک بار این نماز جعفر را در عمرتان بخوانید ببینید چیست ، در عمرتان یک بار مثلا بعضی چیزهارا شاید دوست نداشته باشید می گویید یک بار میخورم ، یک بار این مناجات هارا نگاه کنید، یکی اش این مناجات راجین است. امیدواران! آقا امید خیلی مهم است ، امید قطب نمای حرکت انسان است. امید عامل رشد انسان است ،
همین آقا یک حرفی هم عصر عاشورا زده است ، چه موقع ؟ تمام بدن ها روی زمین بود. " اِرباَ اِربا "، دشمن هم چوب به دست و آتش به دست می خواهد خیمه هایش را آتش بزند، خود ابی عبدالله مانده است که این ها می خواهند به شهادت برسانند ، در چنین وضعیتی ! من فکر نکنم تا به حال برای کسی این طور پیش آمده باشد ، دو برادرش ، پسرش ، پسر برادرش، یار، همه شاید شدند، اصلا کربلا خون است ، خودش هم غرق خون است ، زن و بچه دورش ریخته اند ، خداحافظی ، چه می گوید ، " بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم اِستَعِدّو لِلبَلاء "، آماده باشید برای آزمایش ، " وَاعلَمو اَنَّ الله حافظَکُم وَ حامیکُم "، بدانید خداوند محافظ شما است و از شما حمایت می کند ،
آقا شما امیدوارانه تر از این کلام پیدا می کنید؟ عصر عاشورا ، خب ، قربانت برم یا اباعبدالله، ما با چه دل خوش کنیم؟ به این ، " و سَیُنجیکُم مِن شَرِّ الاَعداء "، خدا همه ی شمارا از دست این ها نجات می دهد ، " و یَجعَلُ عَاقِبَتَ اَمرَکُم خَیراَ "، عاقبت شما خیر است ، " وَ یُعَذِّبُ اَعدائَکُم بِاَنواعِ البَلاء"، تمام این دشمنان بدبخت می شوند ، هیچ غصه نخورید ،
خدا رحمت کند شهید مطهری را ، می گوید امام حسین ، خیلی حرف قشنگی است ، می گوید امام حسین (ع) روز عاشورا قبل از به نتیجه رسیدن ، نتیجه را می دید. یک مثال برای شما جوانان بزنم ، خب من باید خیلی ساده حرف بزنم، نمی توانم هوای خواص جلسه را داشته باشم ، باید هوای شما جوانان را هم داشته باشم، یک وقتی خدمت مقام معظم رهبری هم گفتم شب هایی که آنجا منبر می رفتم ، آقا من باید برای این جوانان حرف بزنم من نمی توانم هوای خواص جلسه را داشته باشم ، مخاطب من جوانان هستند. ببینید ، شما کنکور شرکت کرده اید ، معلم می گوید پزشکی شما قبول هستی. بابا نتیجه هنوز نیامده است، می گوید نتیجه را من میدانم، تو قبول هستی ، برو !
دیدید بعضی ها قبل از وصول می گوید امام حسین قبل از حضور ، شما دیدید بعضی پزشک ها پیش آن ها می روید می گویند بیماریتان فلان است ، ولی برو آزمایش را هم بده ، وقتی آزمایش را می دهی می گوید من که گفتم ، من قبل از نتیجه، نتیجه را گفتم ، آقا در دو کلمه امام حسین عصر عاشورا قبل از اینکه این اتفاق تمام شود هنوز امتحان تمام نشده است ، نتیجه را بیان کرد! فرمود ، " سَیُنجیکُم مِن شَرِّ الاَعداء وَ یُعَذِّبُ اَعدائِکُم بِاَنواعِ البَلاء "، دو کلمه! شما نجات پیدا می کنید دشمن شما هم سقوط می کند خیالتان راحت باشد ، حالا دیگر آتش زدند ، فریاد زدند، کتک زدند ، اسب بر بدن دواندند، هر غلط و هرکاری می خواهند بکنند هیچ اتفاقی نمی افتد، این اطمینان امید است. چرا من امسال گفتم عنوان بحث مرا امیدواری بگذارند ؟
امید! حالا با هم برویم جلو من می آیم برایتان بحث می کنم که چقدر این بحث مهم است. حال بگذارید ده عامل ناامیدی را برایتان بشمارم. این ها که داریم می گوییم تیتر است، شب ها دیگر ارام ارام برای چه ادم ها نا امید می شوند؟ یک ، گناه، آقا چند روز قبل یک جایی بودم یک جوانی مغازه داشت رفتم چیزی بخرم آمدم به او پول بدهم ناگهان گریه کرد، گفتم چیست؟ گفت تا خرخره ام مشروب خورده ام. گفتم خب من چه کار کنم؟ گفت بقیه اش راهم برایت نمی گویم. همه کاری ! همه خلافی ! سنی هم ندارم هجده نوزده سال! ولی از خودم بدم می آید ، متنفرم ، الان می خواهم این سنگ ترازو را در سر خود بزنم، کاسب بود ، نمیدانم چرا اینطور شدم ، نمی دانم، حالا من، دیگر فایدا ای دارد، منی که به امام حسین پشت کردم ، منی که شراب خوردم ، منی که علان ، ببینید این میشود ناامیدی در اثر ، این همانی است که قران می گوید " قُل یا عِبادِیَ الّذینَ اَسرَفو عَلی اَنفُسِهِم لا تَقنَطو مِن رَحمَه الله "، تمام این ها در کربلا شاهد دارد ، حر اگر این فکر را کرده بود ، ما که از گذشته ی حر خبر نداریم ، من که نمی دانم ، بالاخره حر حقوق بگیر یزید بوده است ، فرمانده ی یزید بوده است ، در سپاه دشمن بوده است ، چکار کرده برای آنان، چه ماموریت هایی رفته است ، کجا حاضر شده است ، ما یکی اش را می دانیم که بستن راه امام حسین است.
این قدر هم آدم معتبری هست که هنوز به عمر سعد نگفته اند برو ، به شمر نگفته اند، اول به او گفته اند برو، معلوم است که اول کسی است که این ماموریت را به او داده اند. گاهی گناه باعث می شود، دو ، شکست ، در کنکور رتبه نیاورده یا ازدواج نتوانسته بکند یا در شغلی باقی آورده ناامید است ، پیش امام صادق آمده است زانوی غم بغل کرده بود ، آقا گفت چه شده؟ گفت ور شکست شدم ، هیچ چیز ندارم.
سه ، یکنواختی ، آقا صبح بروم سرکار ، ظهر می آیم ، شب می خوابم ، خسته کرده است این زندگی مرا، این قدر یکنواخت ، ثابت ، هیچ تنوعی ، خب! این ها همه راه کار دارد ، این ها همه جواب دارد، تمام این ها یکی یکی جواب دارند، من امشب دارم تیتر هارا می گویم ، چرا ناامید می شوند، می دانید ، من یک بررسی کردم شاید نزدیک پنجاه کتاب در این موضوع فقط غربی ها نوشته اند، یکی اش را امروز می دیدم یک خانمی نوشته بود اگر اشتباه نکنم ، خداحافظ ناامیدی ، سلام امید.
خیلی از این کتاب ها در بازار است. امیدواری در زندگی ، رضایت از زندگی ، راه مبارزه با یاس خیلی هم پرفروش هستند این کتاب ها ، چون این بحث یاس و ناامیدی در غربی ها بیشتر است ، حالا ما امام حسین یک جلسه ای بالاخره دورهم جمع می شویم با هم حرف می زنیم، آن ها این طور جلسات را کم تر دارند! گاهی شکست است. چهارم ، مقایسه! فلانی ببینید کجا رسیده است و ما کجا هستیم. سفر کوچکش خارج است ولی ما هنوز فلان روستا را هم نرفتیم. مقایسه گاهی موقع ها باعث ناامیدی می شود. او ماشینش است، آن خانه است است ، پنج، نرسیدن به حاجت ها!
این خیلی زیاد است آقا دعایی می کند ده سال دیگر ، پنج سال دیگر به سیم آخر زده است ، آقا چرا این ازدواج اتفاق نمی افتد، چرا این کار جور نمی شود، دقت کنید این طور هست یا نیست ، طرد شدن ، حالا طلاق گرفته است طرد شده است ، همسر از دست داده است یا از خانه رانده شده است یا کسی تحویلش نمی گیرید ، یا یک پست مهمی داشته است یک مرتبه زیرو رو شده است و زندان افتاده است. این ناامید می شود ، خود باختگی! سرمایه های خودش را نادیده گرفته است. این ها همه تیتر هستند که دارم می گویم. ترس از مرگ ، آقا خیلی این طور هستند ، ترس از مرگ این هارا بازداشته است ، یکی رفته بود در قبر می خوابید ، امیر المومنین آمد گفت بلند شو ! بلند شو اینکار را نکن ، دشمن خودت نباش! زندگی ات را بکن. کمبود ها و فقدان ها،
آقا یک تصادفی کرده است انشاءالله برایتان پیش نیاید ، قطع نخاع شده است ، یک اتفاقی افتاده است چند روز قبل در مشهد یک آقایی را دیدم از آقایان مشهور هم بود با ما رفیق است امد جلوی من و دست می مالد و با من حرف می زند. گفتم چه شده گفت نور چشم من یک هفته است پریده ، هیچ چیز نمی بینم ، فقط شبح می بینم، خب این آقا اهل مطالعه ، اهل منبر، اهل تحقیق حالا هیچ چیز دیگر نمی تواند ببیند ، حالا سن هم ندارد ، یک مرتبه نور چشمش ، اتفاق افتاده است دیگر ، پس تمام این ها ببینید ، اقایان ، خواهران، جوانان ، ما در زندگی یک سرمایه هایی داریم که باهم متفاوت نیستند، مهم سرمایه نیست ، مهم مدیریت سرمایه است. آقا یکی پرادو سوار است ، یکی پراید ، اختلاف قیمتش خیلی است ، بالاخره آن چند میلیون است، میلیارد است ، این خیلی کم تر ، مهم این نیست که سرمایه است چیست ، یکی لیسانس دارد یکی دکترا ، یکی پدر پول دار دارد و یکی اصلا پدر ندارد مثل پیغمبر یتیم به دنیا آمد.
مهم این است ، ببینید این سرمایه مدیریت بشود ، من بتوانم بااین پراید زندگی ام را بچرحانم ، با یتیمی زندگی ام را بچرخانم ، با این فقدان ، این که بنشینم بگویم او پرادو دارد ، او ماشین دارد ، این درست نیس ، خدا خودش در قرآن می فرماید ما شمارا مختلف آفریدیم ، " وَ جَعَلنا شُعوباَ وَ قَبائِل "، اما امام جواد فرمود اگر مردم همه مساوی بودند هلاک می شدند ، یعنی همه ی قیافه ها مثل هم بود ، قد ها مثل هم بود ، اصلا کسی دیگری را نمی شناخت ، نمی شود کسی بگوید حالا که من از پا محروم هستم از چشم محروم هستم از پدرم محروم هستم ، نه اقا ببینید سرمایه ی شما این است ، به یکی هزار تومن می دهند یه یکی یک میلیون ،هرکدام باید بتواند با همین ، اصلا مقایسه غلط است. اصلا غلط است! شما که نمی توانید حتی در اصحاب ائمه هم این طور است شما نمی تواند سلمان را با ابوذر مقایسه کنید ، او یک جایگاه دارد ، آن یکی یک جایگاه دارد،
ائمه ی ما گاهی موقع ها یک حرفی را به کسی میزنند به کسی دیگر نمی زدند ، جوانان ! من همه ی حرف من امسال روی این یک جمله است ، چه کنیم امیدوار باشیم ؟ از کربلا! نه گناه ، نه شکست ، نه فقدان ، نه کمبود سرمایه ، نه ترس ، نه مقابسه ، نگذارد در زندگی مان این ناامیدی ب
یاید ، این که مقام معظم رهبری در جمع دانشجوها ، دوسه دانشجو صحبت کردند ، یکی از آن ها من رسیدم گوش کنم یک چیزی گفت آقا فرمودند درست می گویی ولی امیدوار باش! مرتب هم می فرمایند ، میفرمایند من با ناامیدی مخالفم. ده مسئول برده اند و خورده اند ، هزار مسئول را که زیر سوال نمی برند! دوتا ، سه تا ، پنج تا، بیست تا ، پنجاه تا قاضی اند اشتباه کرده اند، سه هزار قاضی را که زیر سوال نمی برند ، پنجاه کار گزار بچه ی ده تا مسئول هم رفته است آن طرف آب ،فلان کرده و چه کرده شما همه ی مسئولین و خودش را زیر سوال نمیبرید ، این خیلی مهم است ،
الان این طور شده است به او می گویی حجابت ، می گوید شما برو جلوی دزدهارا بگیر، بابا! الان شما بد حجاب هستی ، من با تو کار دارم ، مثل کسی که سرما خورده است ، می گوییم دارو بخور ، میگوید برو جلوی سرطان را بگیر ، خب بابا تو سرما خورده ای باید خوب شوی ، آقاجان دروغ نگو، خیلی زرنگ هستی برو جلوی فلان اقا را بگیر، آقای عزیزم من الان با شما سرو کار دارم ، این فرافکنی است امید ، امید ، امید، امسال بحث من است. یک داستان قشنگ برایتان بگویم بحث امشب هم تمام به شرط یک صلوات بر محمد و آل محمد!
حالا امید را نگاه کنید، خوب گوش بدهید، این هم حتی در بهار است ، یک شب امیرالمومنین و عده ای از اصحاب آمدند مسجد الحرام، انشاءالله خدا قسمت همه ی شما کند مکه بروید. آقا دیدند که یک کسی این پرده ی کربلا را چسپیده است دارد دعا می کند و اشک می ریزد ، خیلی قشنگ است داستانش ، آقا عقب ایستادند ، ظاهرا آن آقا حضرت را ندید ، ببینید چقدر قشنگ دعا می کند، جوانان دعا را یاد بگیرید، می گوید" یا صاحِبَ البَیت البِیتُ بِیتُک "، صاحب خانه ! اینجا خانه ی تواست ، می گویند خانه ی خدا دیگر ! خانه ی پیغمبر خدا که نمی گویند ، والضَّیفُ ضَیفُک "،من هم مهمان تو هستم ، خودت گفتی بیا آمدم " وَلِکُلِّ ضَیفُ غَرّا "، خودت گفتی هر مهمانی را باید پذیرایی کرد ،
روایت داریم که اگر مهمان در خانه آمد هرچه داری جلویش بگذار و مهمان را از خانه ات نران. حالا من با حرف خودت می خواهم با خودت حرف بزنم. تو صاحب خانه هستی، من هم مهمانم ، خودت هم گفتی هرچه داری جلوی مهمان بگذار! ای صاحب خانه تو یک چیزی داری خیلی قشنگ است ، خیلی عالی است ، به نام آمرزش ، امشب جلوی من بگذار هرچه گناه کردن ببخش ، " فَاجعَل غرای تِلکَ الَّیلَ المَغفِرَه"، امشب مرا با مغفرت پذیرایی کن.
آقا حضرت علی (ع) دارد گوش می دهد تمام شد. آقا به اصحابش فرمود امشب خدا اورا آمرزید چون خودش گفته مهمان را نباید رد کرد! اینقدر امیدوارانه با خدا حرف زد ، فرمود " الله اَکرَمُ مِن اَن یَرُدَّ ضَیفَه "، مطمئن باشید خدا اورا رد نمی کند، حالا آن بنده خدا هنوز خیر ندارد ، رفت شب دوم ، یاد بگیرید دعارا ، بعضی ها اینقدر بی ادب با خدا حرف می زنند ، حاشا به کرمت! اگر بچه ام خوب نشود دیگر نماز نمی خوانم.
خب نخوان! مگر نماز را برای خوب شدن بچه ات می خوانی؟! حالا شب های دیگر برایتان می گویم ، ما یک مقداری سطح توقعاتمان باید منطقی باشد، آقا سنگ بزن به پیشانی چه کسی؟ خب خدا این را پنبه اش می کرده است که نشکند ، عزیز من سنگ می شکند ،مگر خدا اینجا نشسته است که خراب کاری مارادرست کند؟صد و چهل تا ، پنجاه تا شصت تا در جاده رفته ای ، سبقت غیر مجاز گرفته ای زدی خانمت از بین رفته است ، بچه ات بیمارستان است ، خودت قطع نخاع هستی بعد خدا را به چالش می کشی ، صد و چهل تا می رفتی یک طرفه می رفتی ، عرض کردم مثل این می ماند یک کسی سنگ بزند بگوید خدایا چرا پنبه اش نکردی؟ قرار نیست خدا ، به صورت کسی زنگ بزنید او پنبه کند ؟ شما تند بروی ، اتفاق است خودت باعث شدی ، گاهی توقعات ما ناامیدی می آورد ،
شب دوم آمدند دیدند دارد این را می گوید ، دقت کنید ، خیلی قشنگ است ، " یا عَزیزاَ فی عِزِّک "، ای خدایی که خیلی عزیز هستی، " تُعِزُّ مَن تَشاء "، فَلا اَعَزُّ مِنک ، اصلا عزیزتر از تو وجود ندارد ، " اَعِزَّنی بِعِزِّ عِزِّکَ فی عِز "، هفت هشت تا عز دارد. خدایا به آن عزتت من را هم عزیز کن. آقا به اصحابش فرمود می دانید ، بقیه اش را نگفتم " و اَعطِنی ما لا یُعطینی اَحداَ غَیرُک وَ اصرِف عَنّی مالا یَصرِفُهُ اَحداَ غَیرُک "، خدایا یک چیزی به من بده که هیچ کس به کسی نمی دهد، یک چیزی از من دور کن که هیچ کس از کسی نمی تواند دور کند. آقا به اصحابش فرمود فهمیدید چه خواست؟ گفتند نه آقا ما نفهمیدیم خیلی معمایی سوال کرد.
خدایا یک چیزی به من بده که هیچ کس نمی تواند به کسی بدهد، یک چیزی از من دور کن که هیچ کس نمی تواند از کسی دور کند ، آقا فرمود روشن است ، اولی بهشت است ، دومی جهنم است ، چه کسی می تواند به شما بدهد؟ هیچ کس! چه کسی می تواند از شما جهنم را دور کند؟ فرمود امشب از خدا بهشت خواست و دوری از جهنم. به خانه ی خدا قسم امشب حاجتش براورده شد. شب سوم آقا آمدند دیدند باز دارد دعا می کند ، می گوید ، ای خدایی که همه جا هستی، همه جا هستی، حالت عربی هایش را نخوانم. خدایا چهارهزار درهم هم پول هم به من بده. دیشب پول نگفتم ، پریشب هم پول نگفتم ، امشب هزار درهمش را می خواهم مهریه بدهم ، اَلف،معلوم است بنده خداگرفتار بوده است ، انشاءالله خدا این زندانی مهریه را هم نجات دهد. " الف لِلصِّداق ، اَلفُ لِلدّین "، هزارتایش را هم می خواهم دین بدهم ، " اَلفُ الِلبَیت "، هزارتایش را هم می خواهم خانه بخرم یا اجاره کنم ، بقیه اش را هم می خواهم با آن ها زندگی ام را بچرخانم. قانع هستم، چهار هزار درهم. مهریه ام را بدهم ، چه شد دیگر؟ قرضم را بدهم ، خانه ام بگیرم بگیرم ، زندگی ام بکنم ، آقا روی شانه اش زد فرمود می دانستی ما سه شب است داریم حرف هایت را گوش می دهیم؟ گفت اقا شما امیرالمومنین علی بن ابی طالب ، جانم به فدایتان! فرمود اولی و دومی که درست شد ، خیالت راحت! اما سومی اش را بیا مدینه محله ی بنی هاشم در خانه ی من ، علی بن ابی طالب ، من این چهار هزار درهم را به تو می گویم ، گفت آقا من از کجا پیدا کنم ؟ گفت بیا مدینه ، هرکجا بگویی خانه ی علی تورا نشان می دهند ،
یک روز امام حسین داشت در کوچه های مدینه بازی می کرد، بچه بود ، این آقا آمد ، دوید گفت بابا ، همان که در مکه به او قول دادی آمده است. آقا سلمان را صدا زد ، سلمان ما هیچ چیزی نداریم. یک باغ پیغمبر به من سپرده ، واگذار کرده است ، برو ببین در بازار چند میتوانی بفروشی ، آمد گفت آقا خوب می خرند به قول امروزی ها خوب می خرند ، سلمان فرمود دوازده هزار درهم ، فرمود سریع پولش کن و بیا! قنبر آمد ، سلمان آمد دوازده هزار درهم ، آقا چهار هزار درهمش را به او داد، همین شخص که در بهار دارد روایت خیلی عجیب است می گوید تا شب بقیه اش را فقرای مدینه خبر شدند صف کشیدند ، آقا به این فقرا مشت مشت داد. شب یک درهمش نماند. تمام دوازده هزار درهم را جانم به فدای این امیر بذال! امیر اهل بذل! ببینید این را می گویند امید! مهریه ، کار خانه دارد ، قرض دارد ولی اول سراغ این ها نرفته است ، اول از خدا چه چیزی خواست؟ مغفرت ، بعد بهشت، بعد سراغ این حاجت آمد، خب خدایا به همه ی ما امید عنایت بفرما،
السلام علیک یا اباعبدالله ، شب اول است ، از همین امشب دل هایتان را کربلا روانه کنید یک سلامی به ارباب بی کفنمان بدهیم ، هرکجا نشسته اید با احترام : " السَّلامُ عَلَیک یا اَباعَبدالله وَ عَلی الارواحِ الَّتی حَلَّت بِفِنائِک عَلَیک مِنّی سَلامُ الله اَبَداََ ما بَقیتُ وَ بَقیَ الَّیلُ وَ النَّهاروَ لا جَعَلهُ اللهُ اخِرَ العَهدِ مِنّی لِزیارَتِکُم ، السَّلامُ عَلَی الحُسین وَ عَلی علی بنِ الحُسَین وَ عَلی اَولادِ الحُسَین وَ عَلی اَصحابِ الحُسَین"، عالم محرم است ، سلام علی الحسین ، هرکجا نشسته ای دل هارا کربلا روانه کنید ، عالم محرم است ، سلام علی الحسین این ذکر عالم است ، سلام علی الحسین ، شما ام با من زمزمه کنید ، عالم محرم است" سلام علی الحسین این ذکر عالم است سلام علی الحسین "، این جمله لازم است بگوییم و بشنویم، هر جا که پرچم است سلام علی الحسین ، هرجا که پرچم است سلام علی الحسین ، تنها همین دم است بعد از خدا و قبله و سوال درون قبر تنها همین دم است سلام علی الحسین ، هم ذکر فاطمه است سلام علی الحسین ، هم ذکر خاتم است سلام علی الحسین "، یک جمله گفتم و دعایتان کردم ،
هرکس ز بهترین دم عالم سوال کرد ، اگر کسی از تو پرسید بهترین دم آدم چیست ؟
هر کس ز بهترین دم عالم سوال کرد ،
گویید این دم است سلام علی الحسین ،
آخر سلام را ابی عبدالله جواب می دهد، مطمئن باشید ، دیر و زود ندارد ، حتما جواب می دهد ، ابا عبدالله سلام را پاسخ می دهد، من این را از خودم نمی گویم تاریخ این را می گوید ، مسلم بن عقیل یک سلام بالای دار الاماره به ایشان داد ، ابی عبدالله دست روی سر بچه اش کشید ، دخترش را در آغوش گرفت ، صبر کرد یک جایی جواب سلام را بدهد که بدرد مسلم بخورد ، کجا؟ در گودی قتلگاه ، آنجایی که روی دو کنده های های زانو بلند شد ، غرق خون ، صدا زد یا مسلم بن عقیل ، دم آخر چو مسلم یاد شه کرد.