اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
.بسم الله الرحمن الرحیم
لاحَولَ وَ لا قُوَّهَ اِلّا بالله العَلیِّ العَظیم. اَلحَمدُالِله رَبِّ العالَمین، بارِءِ الخَلائِقِ الاَجمَعین وارِثِ الاَنبیاءِ وَالمُرسَلین، ثُمَّ الصَّلاهُ وَ السَّلامُ عَلی حَبیبِ اِله العالَمین اَبِ القاسِم المصطفی مُحَمَّد وَ عَلی آلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرین ، سیما بَقیَهَ الله فِی الاَرضین وَ الَّعنُ عَلی اَعدائِهِم اَعداءِ الله اَجمَعین.
توفیق شد دیشب به عنوان یکی از مهم ترین پیام های عاشورا بحث امید و امیدواری را مطرح کردیم. گفتیم یکی از مهم ترین درس های نهضت امام حسین است که انسان نباید ناامید باشد ولو همه ی عوامل دست به دست هم زده و به حسب ظاهر هیچ روزنه ای نیست ، به قول امروزی ها کار به استخوان رسیده است چون امام حسین در شرایطی گفت امید ، " اَللّهُمَّ اَنتَ الرَّجائی "، در شرایطی به زن و بچه اش گفت نگران نباشید ، خدا حافظتان است ، خدا شمارا محافظت می کند، دشمنتان نابود می شود که هرچه آدم نگاه می کند هیچ ، به حسب علمی خودمان را می گویم ، ظاهر، هیچ روزنه ی امیدی نیست ، به بچه رحم کردند ، به خیمه رحم کردند ، آب را نبستند ، عزیزان را نکشتند ، همه ی اتفاقاتی که خیلی از موقع ها آقایان یکی اش در زندگی ما پیش می آید ناامید می شویم ، اما مجموعه ای از عوامل دست به دست هم زده اند ، باز امام حسین می گوید " اَللّهُمَّ اَنتَ الرَّجائی "، خیلی مهم است این درس را باید کار شود ،
تازه یک چیزی امشب اضافه کنم که این را شاید کم تر شنیده باشید ، نه تنها امام این شرایط را دارد آدم هایی که منفی می گویند ، خلاصه تزریق می کنند که آقا کجا می روی ، می خواهی چه کنی ، تاثیری ندارد ، این ها هم خودشان یک جریان مفصلی اند ، ببینید ، دو تا بحث است ، یک وقت یک کسی مریض شده بود، آن آقا را من میشناسم ، از علما هم بود ، خب مریضی اش مریضی بدی بود خودش به اندازه ی خودش ناراحت بود یک کسی عیادتش آمده بود ، او هم به او گفت که آقا ناراحت نباش، پدر من با همین بیماری مرد ، به یک سال نکشید ، خب این می شود دوتا ، یعنی خودت که مریض هستی و یکی هم آمده است روحیه بدهد
واقعا عجیب است من امروز تاریخ را نگاه می کردم حالا چندتایش را هم یادداشت کردم، این هایی که به امام حسین می گویند آقا فایده ندارد ، کجا می روی ، مگر با برادرت چه کردند ، با داداش برادرت ، آدم های خیرخواهی هم هستند، یعنی فکر نکنید یزیدی اند ، نه ! کاملا امام حسین را دوست دارند از بنی امیه بدشان می آید، کاملا به ابی عبدالله علاقه دارند، من امروز نگاه می کردم شاید بیش از بیست مورد از اینطور آدم ها، ببینید ، شما خودت یک وقت مثلا یک سفری می خواهی بروی ، دانشگاهی قبول شده ای ، خودت می گویی بروم ، نروم ، یا داری فکر می کنی ، حالا همه هم بگویند نرو! ابی عبدالله که مصمم است برود
اما جملات را ببینید من چندتا را یادداشت کردم ، یکی از این ها آقایی است به نام ابوبکر بن عبدالرحمان مخزومی ، برای اینکه حالا بدانید این آدم کیست، این جزو فقهای سبعه ی مدینه است ، یعنی چه؟ یعنی ما هفت فقیه ، مرجع ، عالم بزرگ در مدینه داشتیم که این ها مراجعات احکام و مسائل مردم بودند ، یکی شان ایشان است ، پس آدم حسابی است ، حالا آن شش تایشان هم مثلا سعید بن مصیب یکی شان است ، قاسم بن محمد بن ابی بکر که جد مادری امام صادق (ع) است یکی شان است، این آقای ابوبکر بن عبدالرحمان مخزومی را به او می گویند راهب قریش ! اینقدر متدین است ، اینقدر اهل نماز و عبادت و یک عمر زندگی دینی داشته است ببینید بی دین نیست، با بنی امیه هم خوب نیست ، وقتی آقا آمدند بروند ، جلوی آقا در مکه رفت ، گفت" یَابن عَم " ، پسر عمو ، یک فامیلی با امام دارد ، " یا بنَ عَم قَد رَاَیتَ ما صَنَعَ اَهلُ العَراق بِاَبیک وَ اَخیک"، شما که دیدید مردم عراق با پدرت چه کردند، با برادرت امام حسن چه کردند ، "یابن رسول الله "، شما ، " فَیُقاتِلُکَ مَن قَد وَعَدَکَ اَن یَنصُرَک "، دروغ هم نمی گوید، آقا این هایی که به شما وعده ی یاری دادند شمارا می کشند ، شمارا می کشند ، می شناسد ، می داند وضعیت کوفه را ، فَیُقاتِلُکَ مَن قَد وَعَدَکَ اَن یَنصُرَک "، آقا اباعبدالله (ع) به او فرمودند که " یَقضی اللهُ ما یَشاء "، هرچه خدا بخواهد همان است ،
ببینید این یکی از آن ها است که دارد انرژی منفی می دهد ، آقا نروید ، حالا یکی دیگرشان ، این که آدم خیلی با کلاسی است ، خیلی بالا است ، ابا سعید خدری ، هزار و صد و خرده ای فقط حدیث دارد شما در کتاب های ما نگاه کنید ، اصلا در اینترنت بزنید ، ابو سعید خدری بخوانید ، ابو سعید از اصحاب پیغمبر است ، پدرش در خندق خدمت پیغمبر آوردش گفت آورده ام که در خندق بجنگد ، حضرت گفت چند سال است ، گفت سیزده سال ، گفت نمی شود این سنش خیلی کم است ، در خندق نگذاشت ، ولی بعد ها در صفین بوده است، در نهروان بوده است ، جزو خواص امیر المومنین ، عاشق امیر المومنین است روایاتی در فضیلت امیر المومنین نقل کرده است
اصلا یکی از راویان " مَن کُنتُ مَولاه فَعلی مَولاه "، ایشان است ، یعنی راوی حدیث قدیر است ، هیچ با بنی امیه هم ارتباطی ندارد ، آدم بدی نیست ، وقتی امام آمد حرکت کند این را گفت ، گفت " یابن رَسول الله اِنّی لَکُم ناصِح "، من خیرخواه و مشفق شما هستم ، من دلم برای شما می سوزد ، یک چیزی بگویم " مَن فاضَ بِهِم فاضَ بِسَهم الاخیه "، هرکس به این مردم تکیه کند تیرش به خطا رفته است، این ها آدم هایی نیستند که پشت شما بایستند ، ببینید دروغ هم نگفته است ، می خواهم ببینید این هایی که می خواهند جلوی هدف امام را بگیرند، من اگر وقت بود همه را برای شما می گفتم
نمیخواهم همه را بحث کنم ، یکی از این ها بشر بن قالب است. ایشان کسی است که از عراق آمده بود در مسیر با امام حسین ملاقات کرد.امام از مکه می آمد این از عراق می آمد ، آقا به او فرمود از کجا می آیی؟ گفت عراق. فرمود " کَیفَ خَلَّفتَ اَهلَ العَراق "، چطور بودند مردم عراق؟ گفت آقا خلاصه به شما بگویم ، " قُلوبُهُم مَعَک ، صُیوفُهُم مَعَ بَنی امیه "، شمارا دوست دارند ولی برای بنی امیه می جنگند ، این ها اگر پای شمشیر باشد از یزید حمایت می کنند ، چون او پول می دهد ، اگر بحث دوستی باشد شما را دوست دارند ، خب این سه تا! دیگر بقیه اش را نگویم.
عبدالله بن عباس که من مفصل عبدالله بن عباس را دیده ام ، برای آقا قسم خورد گفت به خدا قسم من بنی امیه را کافر می دانم ، " اَنتَ رَاسُ الفَخار " ، شما آقای ما هستی ، گل ما هستی ، ما از شما بالاتر نداریم اما پسر پیغمبر نرو! مسیرت را عوض کن و به یمن برو، حداقل به یمن برو شما که می خواهی بروی ، عبدالله بن عمر ، عبدالله بن جعفر ، این ها خیلی اند ، آمار بالایی از این کسان، اما یک چیزی را توجه ندارند ، مثلا این که شما باید از یک راهی از مین رد شوی ، می دانید کشته می شوید، ولی راهت باید باز شود ، امام می داند آخر این کار شهادت است ، اما یک تکلیف است باید مشروعیت یزید را بزند ، اعلام کند ،ببینید امام حسین بین دو چیز مانده است ، مقاومت ، تسلیم.
همین که مقام معظم رهبری هم فرمودند راجب جریان ما با آمریکا ، یا تسلیم است، تسلیم که شد یعنی یک مهر تایید خورده است پای حکومت بنی امیه ، دیگر تا قیامت هم نمی شود بر داشت ، آقا امام تایید کرده است، امام نمی خواهد تسلیم شود پس اسمش می شود مقاومت ! مقاومت هم منجر به شهادت می شود ، باشد ، عرض کردم درست مثل کسی که می گویند شما این راه را بروی مین است ، اصلا فرمانده می گوید این صد تا شهید می شوند، می داند ، اما راه باز می شود ، ابی عبدالله (ع) با علم به شهادت می خواهد مشروعیت حکومت یزید را بزند چون بعضی اوقات من قبلا هم شاید این را گفته ام، می گویند یزید شرب خمر می کرد ، یزید میمون باز بود ، بله،عبد الملک هم بود ولید هم بود ، متوکل هم بود این دلیل نیست آقایان ، این فقط دلیل نیست ، این ها بخشی از دلیل است ، دلیل اصلی این است که بدعت دارد درست می شود، دارد می شود سلطنت ، چون خیلی از شما جوان هستید من بیشتر می خواهم تاریخ را باز کنم ،
ببینید حالا ثقیفه که پیش آمد، بعد از ثقیفه خب امیر المومنین ، بعد امام حسن، امام حسن صلح و واگذار شد به معاویه ، تا اینجا را بیاییم جلو ، تا اینجا را نمی خواهم بگویم مشروع است ، ولی یک صورت مسئله ای دارد بالاخره یک عده ای جمع شده اند یک اتفاقاتی اما یزید یک بدعت جالب است مروان هم با یزید مخالف است. عایشه هم با یزید مخالف است ، حتی این نیروهای وابسته به حکومت هم به معاویه می گفتند اورا سرکار نگذار، لذا با این موجی که دارند ایجاد می کنند ، ناامیدی ، آقا ام سلمه جلوی امام حسین را گرفت گفت آقا نرو نرو، پیغمبر برای من تعریف کرده است شمارا می کشند ، برادر امام حسین جلویش را گرفت ، عبدالله بن مطیع ،
حالا عرض کردم مثل اینکه شما خودت یک سفر سختی می خواهی بروی همه بیایند بگویند نرو! این بمب باران ناامیدی! با آن وضعیت اما امام اوج امید، اوج امید ، آن وقت این پیام در کربلا موج می زند ، آقا الان بعضی ها یک مریضی می گیرند ناامید می شوند ، داغ میبینند ناامید می شوند ، یک کنکور شکست می خورند ، یک ازدواج ، یک طلاق برایش پیش می آید به هرحال در زندگی همه ی شما جوان هستید شاید کمتر ، بعدا در آینده بیشتر با این ها برخورد می کنید ، برایتان این اتفاقات پیش می آید اما این اوج امید ، " اَللّهُمَّ اَنتَ الرَّجائی فی کُلِّ کَربه"،
ببینید من یک آیه ای برایتان بخوانم ساده بگویم ، دیشب هم گفتم من باید روان صحبت کنم خدا در قران می فرماید حالا آیه اش را برایتان می خوانم ، گاهی کار به جایی می رسید که انبیاء هم ، عذر می خواهم نمی گویم مایوس ، چون یاس صفت کافر است ،انبیاء هم به مرز یاس می رسیدند ، یعنی آن قدر کار سخت می شد ، من بخوانم نگویید این حرف هارا از خود در می آورم ببینید ، "حَتّی اِذِستَیاَسَ الرُّسُل "، علامه ی طباطبایی می گوید " استیاس غیر از یاس است خدا نمی گوید "حَتّی اِذا یَئِسوا "، نمی گوید انبیاء مایوس شدند ، " حَتّی اِذِستَیاَسَ الرُّسُل "، کار به جایی رسید که انبیاء هم به مرز یاس رسیدند ، آقا حضرت موسی ، فرعون پشت سرش ، دریا جلویش ، چه کنیم؟ برگردد او می کشد ، جلو برود آب غرقش می کند ، تا اینجا ،
آقا جناب یونس در شکم ماهی زیر دریا افتاده است ، " وَ ذَالنّونِ اِذ ذَهَبَ مُغاضِبا"، ماهی بالا پایین می رود،" فَظَنَّ اَن لَن نَقدِرَ عَلَیه "دیگر گفت فایده ندارد ، " فَنادی فِی الظُّلُمات "، آقا جناب عرض می کنم حضرت زکیا ، جناب یحیی ، سر حضرت یحیی را از بدن بریده اند فرستاده اند برای حاکم ستمگر ، امام حسین خودش به عبدالله بن عمر فرمود ، فرمود بنی اسرائیل ، یک ، دقت کنید ، یک ، اذان صبح تا طلوع فجر ، چقدر طول می کشد ؟ بگویید دو ساعت ، هفتاد پیغمبر را سر بریدند ، خدا می فرماید ، من آیه اش را برایتان بخوانم ، " حَتّی اِذِستَیاَسَ الرُّسُل "، گاهی کار به جایی می رسد که انبیاء به مرز یاس می رسند ، " وَظَنّو اَنَّهُم قَد کُذِبوا"، می گویند تمام شد ، ما دیگر موفق نمی شویم ، آن وقت " جاءَ هُم نَصرُنا "، یک مرتبه خدا می گوید موسی عصا را بزن ، می شکافد ،
یک دفعه ماهی یک آه می کشد پرت می شود وسط بیابان ، حضرت یونس ، تمام شد ، وسط بیابان ، یک کدو هم ، یک بوته ی کدو هم آنجا بود ، از آن هم کمی خورد و جان گرفت وبلند شد سراغ قومش آمد ، یونس واقعا کف دریا فکر نمی کرد ، " وَ نَجَّیناهُم مِنَ الغَم "، من نگاه می کردم قران را ، یادم نیست هفت هشت مورد " نَجَّینا "، در قران داریم حالا بعضی هایش را نوشته ام ، " نَجَّینا شُعَیبا ، نَجَّینا صالحََا "، یعنی کار که به استخوان رسید یک مرتبه!
لذا در ناامیدی بسی امید است. پایان شب سیه سفید است. اصلا جوانان نگذارید در زندگی تان ، آغاز کارتان است حالا بعضی ها مثل من در جلسه هستند حالا یک مقداری از این مرز عبور کرده اند ، شکست ، اتفاق ، حادثه در زندگی پیش می آید ، گناه ، دیشب ده دوازده عامل یاس را شمردم دیگر ، گناه ، شکست ، مقایسه ، اتفاقات ، حوادث ، این بحث امید خیلی بحث مهم و قابل تاملی است. یک نکته ای برایتان بگویم شاید کمتر شنیده باشید ، آقایان بحث می کنند که در قرآن امیدوار کننده ترین آیه کدام است؟ قرآن چند آیه دارد؟ شش هزار و ششصد و خرده ای! امیدوارکننده ترین آیه ، آقا همان که وقتی می خوانید کیف می کنید، امید پیدا می کنید. من اوایل فکر می کردم ، دو تا ، سه تا ، چهار تا است، بعد رفتم دیدم سی و دو آیه سی و دوتا آیه در قران همین طور هم نه که کیلویی کسی بگوید، روایت داشته است ،
مثلا امیر المومنین فرموده است این امیدوارکننده ترین ایه است امام باقر فرموده است این امیدوارکننده ترین ایه است، بگذارید از این دوتا بیست و هشت تایش را فاکتور می گیرم چهارتایش را برایتان می گویم، آقا سوال، کدام آیه در قران خیلی امید می آورد؟ یک، این روایت از امیر المومنین است و از ائمه ی دیگر هم داریم که فرمود " ما فِی القُرانِ آیه اَوسَع"، ما در قران ایه ی از این گسترده تر نداریم ، از این بزرگ تر ، از این امید بخش تر ، ایه ی پنجاه و سه ی سور ی زمر ، " قُل یاعِبادیَ الَّذینَ اَسرَفو عَلی اَنفُسِهِم "،
علامه ی طباطبایی می گوید اشتباه نکنید این ایه خطاب به گناه کار نیست ، خطاب به کافر است ، می گوید گفته است عبادی ولی منظور کافر است و ان کافر هم بنده ی خدا است ، ای بنده های گناه کار ، نه، بنده های کافر! " لا تَقنَطوا مِن رَحمَتِ الله اِن الله یَغفِرُ الذُّنوبَ جَمیعا اِنه هُوَ الغَفورُ الرَّحیم "، ببینید ، می گوید "یَغفِرُ الذُّنوب" ، دوباره می گوید " جَمیعاََ "، همه ی گناهان را می بخشد ، غفور هستم ، رحیم هستم ،
می دانید که خیلی قصه نوشته اند ذیل این آیه از جمله نوشته اند که یک روز پیغمبر خدا حضرت محمد (ص) ،نشسته بود گفتند اقا یک کسی می خواهد شما راببیند فرمود چه کسی است؟ گفتند نمی دانیم ، صورتش را بسته است ، کافر است، بگویید بیاید . خدمت حضرت امد گفت آقا من می توانم مسلمان شوم؟ آقا گفت چرا نمی شود؟ خدا مرا می بخشد؟ چرا نمی بخشد.شهادتین گفت و مسلمان شد. آقا فرمودند خب حالا تو چه کسی هستی ؟صورتش را باز کرد و گفت من قاتل عموی شما حمزه سید الشهدا هستم، من همانی هستم که در احد حمزه را به شهادت رساندم، خب شما نگاه کنید ، وحشی بود. گفت من همان هستم که جگر حمزه را بیرون کشید که حضرت یک مرتبه اصلا حالش عوض شد فرمود برو جایی که من شمارا دیگر نبینم ، ولی توبه کرد حالا اینکه موفق شد حفظ کند یا نه را من کاری ندارم ، بعد دنبالش رفت، یعنی این آیه اینجا نازل شد ، " قُل یاعِبادیَ الَّذینَ اَسرَفو عَلی اَنفُسِهِم لا تَقنَطوا مِن رَحمَتِ الله "،
بعضی ها دیگر نوشتند که یک روز پیغمبر مسجد بود یک اقایی گفت یا رسول الله یک آقایی دم در دارد خودش را می کشد، گریه می کند ، ناله می کند، در سرش می زند ، اسمش هم بهلول نباش است. نباش ، چرا به او می گویند نباش؟ چون نبش قبر می کرد، مرده را که امروز دفن می کردند می آمد نصف شب از کفنش حالا سالم بود دیگر ، الان دزدی ها پیشرفته شده است می گویند آمد چند میلیارد یکی برد. قدیم ک اینقدر نبود، نه پول اینقدر بوده است ، نه ایتقدر رابطه بوده است ، نه اینقدر دست ها باز بوده است ، نه اینقدر دست ها درهم بوده است ، نه اینقدر افراد وارد بودند
الان خلاصه متاسفانه گاهی چهره هایی که گاهی متاسفانه البته اسلام به ذات خود ندارد عیبی ، هر عیبی که هست از مسلمانی ما است ، فرودگاه تهران بودم یک آقایی گفت آقا همه چیز تمام شد ، گفتم چه شد ؟ گفت فلانی را گرفتند گفتم مگر فلانی همه چیز بود ؟ مگر فلانی همه چیز انقلاب و نظام فلانی است ، نه ، این ها نباید باعث یاس شود ولی خب تاثیر منفی دارد ، این ها گناهشان چند برابر است، این هایی ک به اسم دین یک مدتی وارد عرصه شده اند حالامی بیند یک خطای بزرگی مرتکب شده است ، هیئتی ، مسجدی ، مداح، فلان دورش ، یک مرتبه آقا فلان جرم را مرتکب شده است ، این ها گناهشان مضاعف است ، این ها لطمه ی شان به دین زیاد است.
حالا ، به او بگویید بیاید ، اقا آمد گفت من نباش هستم، اسمم روی من است ، نبش قبر ، کفن می دزدم و مرتکب فحشا شده ام با یکی از جنازه ها. دیگر از این بالاتر؟! خب ببینید آقا ، آقا فرمودند تو خیلی وضعت خراب است. حالا تعبیر از من است ، گفت برو برو ، دور شو، اصلا پیغمبر ردش کرد ، اقا سر به بیابان گذاشت چهل روز گریه ، ناله ، فریاد ، تا اینکه این آیه نازل شد ، " قُل یا عِبادیَ الَّذینَ اَسرَفو عَلی "، پیغمبر برو اورا بیاور، خدا توبه اش را قبول می کند ،
این است ، همه ی حرف ، سوال ، امیدوار کننده ترین آیه در قرآن کدام آیه است؟ یکی اش این ایه است که حر بالاترین مصداقش است. چگونه تغییر کرد! دو ، این آیه ، " وَلَسَوفَ یُعطیکَ رَبُّکَ فَتَرضی "، سوره ی والضُّحی ، " وَالضُّحی وَ الَّیلِ اِذا سَجی "، آیه ی پنجم است ، خدا، پیغمبر در بستر بود جبرئل آمد پیغمبر به تو حق شفاعت می دهیم تا راضی شوی، نمی گوییم ده هزار ، نمی گوییم بیست هزار ، نمی گوییم صد هزار ، " وَلَسَوفَ یُعطیکَ رَبُّکَ فَتَرضی "، هرچه قدر دلت می خواهد شفاعت کن، هرچقدر دلت می خواهد که پیغمبر یک لبخندی زد ، امام باقر یک لبخندی زد به یک کسی گفت شما اهل عراق ، کدام آیه را گسترده ترین ایه در قران می دانید؟ گفت اقا این ایه! " قُل یا عِبادیَ الَّذینَ اَسرَفوا "، اقا فرمود نه، ما اهل بیت این ایه را گسترده ترین می دانیم ، اَرج الایَه "، " وَ لَسَوفَ یُعطیکَ "، این ها باهم منافات هم ندارند ،
اقایان ، خواهران ، گفتم چهارتا ، سومی این سومی روایت از امیر المومنین است که حضرت این احتمال را تقویت کرد ، آیه ی صد و چهارده سوره ی هود ، فرمود ، این ارجل آیه فی قرآن است. امیدوارکننده ترین ایه که جوانان دقت کنید خیلی به ادم امید می دهد فرمود ان این است ، فرمود نمازهایتان را بخوانید خداوند شمارا می بخشد ، مستحبات هم حالا نتوانستید مانعی ندارد شما این نماز واجبت را ، " اَقِمِ الصَّلاه طَرَفَیِ النَّهار "، نماز را دو طرف نهار بخوانید ، یعنی چه؟ یکی اش که می شود صبح ، یکی اش می شود مغرب. "طَرَفَیِ النَّهار" می شود صبح و مغرب "وَ زُلَفََا مِنَ الَّیل" ، یکی اش هم شب می شود که عشاء ، حالا این جا سه تا است ، ظهر و عصر در آن نیست ، گرچه مفسران خیلی زود تلاش کردند طوری آیه را معنا کنند که پنج تا نماز از آن در بیاید ، ولی نیازی نیست ، نماز عصر را جای دیگر گفته است ، " صَلاهِ الوُسطی "، نماز ظهر را جای دیگر گفته است ،
این ایه در مقام ببینید مثل اینکه شما فرض کنید جایی یک میزی چیده اند، پنجاه رقم ، بیست رقم ، ده رقم غذاست ، می گویند بفرمایید برنج یخ کرد.یعنی خورش یخ کرد؟ بابا همه اش باهم است ، فرق نمی کند ، این آیه می خواهد اصل نماز را بگوید این سه تا را هم مثال زده است، " اَقِمِ الصَّلاه " ، مردم نماز بخوانید ،" طَرَفَیِ النَّهار "، نهار یکی اش می شود صبح ، یکی اش می شود مغرب ، " وَزُلَفاَ مِنَ الَّیل "، یکی هم عشاء ، " اِنَّ الحَسَناتِ یُذهِبنَ السَّیِّئات "،نماز مثل کارواش است ، می شورد و می برد ، عیب را می برد، اشکالات را می برد ، پاک می کند شمارا ، این هم آیه ی سوم ، آیه ی چهارم ، " اِنَّ رَبَّک لَذو مَغفِرَهِ لِلنّاس عَلی ظُلمِهِم "، سوره ی رعد آیه ی شش ، پس ما سی و دو ایه در قران داریم تحت عنوان امیدوار کننده ترین ایه، جوانان عزیز ، برادران ، خواهران، پیام مهم کربلا این است ، هیچ گاه در زندگی تان امید را از دست ندهید ، خیلی بگویید " لا حَولَ وَلا قُوَّهَ اِلاّ بِالله العَلیِ العَظیم "، حول با خدا است، قوه با خدا است ،
من یک روایت دیدم برایتان بگویم خیلی قشنگ است یک قصه است، اول حدیث می خوانم بعد قصه ، امام صادق فرمود اگر خواستی کسی را نفرین کنی ، و خواست قسم بخورد ، مثلا آقا حالا در عراق من دیده ام فرض کنید کاسبانشان ، راننده هایشان ، مردمشان ، اگر کربلا اتفاقی بیفتد به او بگویی به حضرت ابالفضل قسم بخور ، می گوید نه به عباس قسم نمی خورم، ما یک رفیقی داریم ایشان در شورای حل اختلاف است ، در یکی از شهر هایی که حالا بیشتر هم درواقع افراد معمولی زندگی می کنند می گفت که ، طرف دعوایش می شد ، خب ، قانون دادگاه این است ، اگر کسی مدعی است باید دلیل بیاورد، اگر کسی منکر است باید قسم بخورد ، آقا شما می گویید ده هزار تومان از من می خواهی شاهد بیاور ، نداری من قسم می خورم به خدا نمی خواهد ، حکم می کند می کند و تمام، می گفت ما یک مدتی گذشت دیدیم تند تند مردم قسم می خورند ، ولله ، بالله ، می گفت یک بار گفتم بگذارید من این قسم را عوض کنم ، می گویم بیاید به حضرت عباس قسم بخورید. گفتیم شرعی اش الله ، بالله ،است ، گفتم نه، میگفت یک مقدار زیادی از این قسم ها کردم گفت به خدا می خورم ولی به حضرت عباس نمی خورم یک احترامی قائل است ،
حالا این که من دارم امشب برایتان نقل می کنم متن حدیث است ، خیلی جالب است، وجود مقدس امام صادق فرمود اگر یک ظالمی، یک قصه هم دارد قصه اش را میگویم ، یک کسی گفت من قسم می خورم ، به او بگو این طور قسم بخورد ، بگوید " والله "، اگر دروغ بگویم حول و قوه ی الهی از من برداشته شود ، به حول و قوه ی خودم واگذار شود ، فرمود اگر کسی این طور قسم خورد و دروغ می گوید خدا زود او را عقاب می کند اما اگر گفت قسم به خدای رحیم و رحمان و ودود اینقدر خدارا تعریف کرده است صبرش زیاد است ، فرمود بگو این طوری بگوید ، بگوید " بَرِئتُ مِن حَولِ الله وَ قُوَّتِهِ "، من اگر دروغ بگویم اصلا دیگر نمی خواهم خدا حول و قوه اش را شامل من کند
آنوقت قصه اش این است، قصه اش این است ، یک کسی رفت پیش منصور دوانیقی خبیث سقایت کرد علیه امام صادق (ع) گفت امام صادق دارد اسلحه جمع می کند می خواهد قیام کند و فلان است ، منصور خبیث امام صادق را احضار کرد گفت آقا چه می کنی ؟ آقا فرمود چه شده؟ گفت به من گزارش دادند شما اسلحه جمع می کنی ، پول جمع می کنی ، قصد تشکیل حکومت داری ، آقا فرمود دروغ است، گفت دروغ است؟ این اقا می گوید. گفت دروغ می گوید. گفت می خواهید قسم بخورد؟ آقا فرمود بخورد. آن بنده ی خدا گفت "وَ الله الَّذی لا اِلهَ اِلّا هو هُوَ الرَّحمنُ الرَّحیم عالِمُ الغَیبِ وَ الشَّهادَه "، آقا فرمود صبر کن اینطور نمی شود قسم بخوری، آن چیزی که من می گویم قسم بخور، بگو والله "، قسم به خدا ، اگر دروغ بگویم " بَرِئتُ مِن حَولِهِ وَ قُوَّته "، خدا حول و قوه اش را از پشت من بردارد به خودم واگذار شود ، گفت آقا این چه طور قسمی است؟ فرمود مگر تو نمی گویی خبر داری؟ مگر نمی گویی راست می گویی؟ این قسمی که من می گویم را بخور ، ولی اگر دروغ بگویی از این مجلس نمی توانی بروی ، می میری! باور نکرد. قسم را خورد " فَوَقَعَ مَیِّتا "، همان جا افتاد، به درک واصل شد که منصور وحشت کرد ، گفت آقا چه کردید؟ فرمود این قسمی است که اگر ظالمی اگر دروغ گویی بخورد عقوبتش تسریع می شود ،
حالا آقایان قوه ی قضائیه یاد نگیرند از فردا این قسم را بگویند بخورند، یکی یکی آمار مرده ها بالا رود ولی کلا دارم عرض می کنم ، بله! ببینید اگر کسی گفت من حول قوه ی " خیلی مهم است ، بله یک وقت شما رحمان و رحیم و ، این هارا می گویی اما وقتی شما ، خدا در قران می گوید کسی بخواهد با ما بازی کند ، مکر بکند " و مَکَروا وَ مَکَرَ الله وَ اللهُ خَیرُ الماکِرین "،
پنج اثر امیدواری
چه امید می آورد ، چه امید می برد اگر انسان در زندگی اش امید داشت ،
یک ، انگیزه پیدا می کند ، یعنی چه؟ یعنی تلاش می کند ، کوشش می کند ، ببینید علامه امینی امیدوار بود از علی دفاع کند ، سی سال خسته نشد ، نشست القدیر نوشت، انگیزه ایجاد می کند ، ده سال است دعا می کند چون امیدوار است ناامید نمی شود ، سی و خرده ای سال حضرت یعقوب ، آقا ما یک هفته بچه ی مان گم شود دیگر نا امید می شویم ، سی و خرده ای سال تازه به او می گفتند مرده! گرگ خورده است. دیگر نیست.بابا بچه های خودش می گفتند ، ده برادر، می گفت بروید و بگردید ، " تَحَصَّصوا مِن یوسُفَ وَ اَخیه وَ لا تَایئَسوا مِن رَوحِ الله "، انگیزه ی یعقوب آن قدر قوی است چشمش ر ا از دست داد یوسف را ول نکرد بالاخره هم به او رسید ،
ادم امیدوار یک انگیزه دارد ، اقا ابی عبدالله گوشواره از گوش بچه هایت هایش می کشیدند ، زینبت اسیر می شود ، سرت بالای نیزه می رود ، " اربا ازبا "، انگیزه قوی است ،این است ، اگر انگیزه قوی شد این یکی از آثار امیدواری است،
دوم، تلاش " فَمَن کانَ یَرجو لِقاءَ رَبِّه فَلیَعمَل عَملا صالحاََ "، آدمی که امید دارد تلاش می کند ، یک بار شکست خورد ، دو بار شکست خورد، ده بار شکست خورد ، می رود تا موفق شود ، پس امید انگیزه می آورد، دو، امید تلاش می آورد، کوشش می آورد بعضی از شما در جنگ دیدید من یادم است سال شصت که تازه جنگ شروع شده بود یکی دو سال مدتی گذشته بود من محصل دبیرستان بودم ، دوم یا سوم دبیرستان با یک ماشینی اصفهان رفتم هنوز این در خاطرم مانده است جا نبود نشستم بغل دست راننده که جایی که شاگرد می نشیند با این راننده گپ می زدیم هنوز عملیات بیت المقدس و فتح المبین نشده بود ، پنج استان مارا عراق اشغال کرده بود ، بمب در شهرها می خورد ، یک اوضاعی بود دیگر ، من هم طلبه نبودم ، من سال شصت و دو طلبه شدم ، این که می گویم سال شصت است ، دبیرستان می رفتم ،
این آقا صحبت می کرد و می گفت فلانی ، حالا مرا نمی شناخت ، همین طوری حرف می زدیم گفت فلانی ایران هر حکومتی آمده است یک تکه از این خاک را بخشیده است ، یک مقدارش را قاجار داده است ،یک مقدارش را پهلوی داد ، حالا این ها هم یک استان را به عراق بدهند تمام شود چیست این جنگ! یعنی اینقدر ساده ناامید بود، این خوزستان هم ، بعد این را می گفت یک خورده جمعیت کمتر ، راحت تر! آقا اگر امروز وزیر خارجه ی ایران در اروپا می ایستد محکم پشت تریبون می گوید افتخار جمهوری اسلامی این است چهل سال است خاک نداده است این اقتدار را از کجا دارد؟ این را از این شهید زین الدین دارد ، جانش را این ها دادند ، از شهید همت دارد ، از شهید بابایی دارد که می ایستاد آقا جمهوری اسلامی چهل سال است تمام حکومت های قبل از ما ، ایران که این نبوده است ،
ایران خیلی بزرگ تر از این حرف ها بوده است، یکی از این گوشه برده است ، یکی از آن گوشه برده است اما جمهوری اسلامی اجازه نداده است. خب همین جوانان جنگ را اداره کردند. امید ، امیدی که امام می داد ، امیدی که امروز رهبری می دهد، آقا اسرائیل نخواهد ماند ، دشمن از بین خواهد رفت ، من نمی دانم ایشان اخیرا فرمودند هنوز بعضی ها به دشمن تکیه دارند. آقا دو عکس با دشمن انداختن مشکل را حل نمی کند. مگر کره ای ها ننداختند؟ حل شد مشکلش؟ مگر افغانستان اینقدر رابطه اش با امریکا صمیمی نیست؟ چطور دارند کشور را در معرض هجمه قرار داده اند، اینطور نیست ، مقاومت و تسلیم فرقش این است ، تسلیم اگر شدی باید هرچه داری بدهی چیزی هم به دست نمی آوری اما مقاومت اگر کردی نتیجه اش همین است که شما می بینید امروز اینکه اتفاقاتی که در دنیا دارد می افتد، افتادن آن پهپاد ، اتفاقات در یمن ، جاهای دیگر ، خب شما فکر نکنید چپ و راست امریکایی ها پیام می دهند ما قصد جنگ نداریم ، خیلی دلسوز هستند ، نه، مهربان نیستند توان جنگ ندارند
، سید حسن نصرالله حفظه الله ، یک جمله ی کلیدی گفت ، گفت ایران یعنی محور مقاومت در دنیا یعنی اگر در ایران جنگ شد ما در لبنان هستیم در یمن هستیم در فلسطین هستیم ، سراسر دنیا ایران نفوذ دارد ، ایران یعنی محور مقاومت در دنیا نه این مساحت چند هکتاری ، نه، این خیلی مهم است، امید است که انگیزه می دهد ، امید است که تلاش می دهد،
سوم ، امید استقامت می دهد ،
چهارم ، امید آسانی می آورد ، "اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا"، این آیه ی قران است، سهولت می آید ،" اَلَم نَشرَح لَکَ صَدرَک" ، مگر خدا به پیغمبر نمی فرماید؟ و آخرین نکته این که امید سلامت روان می آورد ، هیچ وقت امیدوار فکر خودکشی نمی کند ، هیچ وقت امیدوار افسردگی نمی گیرد ، هیچ وقت امیدوار دست به کارهای خطرناک نمی زند ، این امید است که برای انسان انگیزه و تلاش و مقاومت و سلامت روح و روان می آورد لذا "عَلیکُم بِالرَّجاء". بر شما باد به امید! همه ی تان حفظ هستید ، در دعای کمیل ، " اِرحَم مَن رَاسُ مالِهِ الرَّجاء"، رجاء سرمایه ی رشد و ترقی است حالا عوامل امیدی و ناامیدی را انشاءالله شب های دیگر بحث می کنیم.
" السَّلامُ عَلَیک یا اَباعَبدالله وَ عَلی الارواحِ الَّتی حَلَّت بِفِنائِک عَلَیک مِنّی سَلامُ الله اَبَداََ ما بَقیتُ وَ بَقیَ الَّیلُ وَ النَّهار وَ لا جَعَلهُ اللهُ اخِرَ العَهدِ مِنّی لِزیارَتِکُم "، هرجا که نشسته اید این دل هارا روانه کنید کربلا، " السَّلامُ عَلَی الحُسین وَ عَلی علی بنِ الحُسَین وَ عَلی اَولادِ الحُسَین وَ عَلی اَصحابِ الحُسَین"،
حسین ای معنی دریای رحمت ، رحمت الله الواسعه، حسین ای معنی دریای رحمت کلید اعظم دریای حکمت ، تو ای عطشان خون ، تو ای عطشان دشت خون که هستی، چه کردی ابی عبدالله ، چه کردی ! تو ای شب دوم محرم است این همه جمعیت اینجا جمع شده است، این همه جوان،
تو ای عطشان دشت خون که هستی
که در هرقطره ی خونت نشستی"،
آقای من نه تنها روی دل سوی تو باشد
خدا هم عاشق روی تو باشد ، خدا هم عاشق روی تو باشد
"، ثارالله است، خون خدا است، ابی عبدالله ملائک در عزایت گریه کردند ، نه ، رسولان هم برایت گریه کردند، امام حسین شخصیتی است که همه ی انبیاء ، همه ی عالم برایش اشک ریختند ، آقاجانم این یک بیت زبان حال این جوانان است، زبان حال من و شما است، کاری از ما بر نمی آید اما این کار را انجام می دهیم. من ز هر قطره ی ابی که نوشم به یاد آن لب عطشان خروشم، همین قدر از من بر می آید که وقتی آب می خورم بگویم " صلی الله علیک یا اباعبدالله "، من را از هر قطره ی ابی که نوشم به یاد ان لب عطشان خروشم، چه ورودی داشت فردا به کربلا، سید به جان زینب تا امد پیاده شود محرمان دورش را گرفتند، عمه دستت را به من بده ، خواهر پایت را روی زانوی من بگذار ، مگر عباس گذاشت نامحرم زینب را ببیند ، مگر اکبر گذاشت زینب تنها بماند ، دور تا دورش را گرفتند ، شاید اول خیمه ای هم که نصب کردند خیمه ی زینب بود. خیمه ی رباب بود، زن ها بروند امنیت پیدا کنند ، ابی عبدالله خیمه ی عمه جان سادات را وسط خیمه ی مرد ها گذاشت ، یعنی محرم ها، خیمه ی عباس ، خیمه ی اکبر، خیمه هارا سرپا کرد،ای روزگار دوم محرم را دیدی ، یازدهم محرم را هم دیدی، عمه یک جان نگاه کرد سادات به کنار نهر علقمه، گفت اَخی العَبّاس"، داداش تو مرا سوار کردی، تو مرا پیاده کردی ، بلند شو ببین کسی نیست زیر بدن زینب را بگیرد. برای اخرین خداحافظ در گودی قتلگاه امد گفت ما روضه می خوانیم و شما هم گریه می کنید، اما
این روضه خوان وقتی گریه کرد دشمن هم گریه کرد ، رو کرد به برادر گفت داداش دارم میروم اما قربان دل داغ دیده ات ، قربان لب های تشنه ات ، قربان حلقوم بریده ات ، برادر ، اگر به خودم بود نمی رفتم ، نمی روم ولی مرا به تازیانه می برند ، آن قدر تازیانه ها بالا امد که صدای دختر کوچکش در آمد گفت بابا بابا بلند شو ببین عمه ام را دارند می زنند. لا حَولَ و لا قُوَّهَ اِلّا بِاللهِ العَلیِ العَظیم "، " اَللهُمَّ اجعَل مَحیایَ مَحیا مُحَمَّدِ وَ آلِ مُحَمَّد و مَماتی مَماتَ مُحَمَّد وَ اَلِ مُحَمَّد ، اَللّهُمَّ اجعَل لی عِندَکَ وَجیهاَ باِلحُسَین علیه السلام "،
خدایا در ظهور آقایمان تعجیل بفرما ،
عاقبتمان ختم بخیر بنما ، جوانانمان را مومن ، متدین ، اهل نماز قرار بده،
بیماران ، سفارش کنندگان ، جانبازان ، لباس عافیت بپوشان،
خدایا این کشور ولایت ، این کشور امام حسین ، این کشور روضه ، این کشور بقیه الله را در پناه امام زمان از خطرات محفوظ بدار ،
رهبر محبوب دلسوز مارا سلامت و عزت عنایت بفرما ،
اموات ، گذشتگان ، شهدا، شهدایی که در کنار مضجعشان هستیم ، امام عزیز....