اَعوذُ بِالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم .
بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم ،
لا حَولَ وَ لا قُوَّه اِلّا بِالله العَلی العَظیم. اَلحَمدُ اللهِ الَّذی جَعَلَ الحَمدَ مِفتاحَ لِذِکرِه وَ سَبَبَا لِلمَزید مِن فَضلِه وَ دَلیلَا عَلی آلائِه وَ عَظِمَتِه ،ثُمَّ الصَّلاهُ وَ السَّلامُ عَلی حَبیبَه وَ خِیَرَتِه اَبَ القاسِم المُصطَفی مُحَمَّد وَ عَلی آلِه الطَّیبینَ الطّاهِرین سیما بَقیهَ اللهِ فِی الاَرضین وَ الَّعنُ عَلی اَعدائِهِم اَعداءِ الله اَجمَعین.
در رابطه با بحث امیدواری، دیشب یک روایتی را خواندیم که ناقص ماند، قول دادیم امشب کاملش کنیم.روایت این قدر مهم است که امام معصوم هشت مرتبه احسنت فرموده اند،"احسنت والله"" احسنت والله". روایت این قدر مهم است که امام صادق فرموده اند تورات و انجیل و قرآن و زبور و همه ی کتب آسمانی را اگر چکیده اش را بخواهی در بیاوری همین روایت می شود. وقتی این حدیث تمام شد آقا فرمودند والله این چهار کتاب که حالا اسم برده شده است از آن در قران و سایر کتب " ترجو الی هذه الثمان المسائل"، برمیگردد به همین هشت مطلب.
داستان این بود که یکی از شاگردان امام صادق محضر اقا رسید آقا یک آزمونی از او گرفت فرمود، این سال هایی که پیش ما بودی چه از ما یاد گرفتی؟ بالاخره رمز موفقیت خودت را برای ما بگو.ایشان هشت نگاه را برای امام صادق بیان کرد که آقا من از هر نگاهی چه استفاده ای کردم.ببینید جوانان نگاه ها باهم فرق می کنند، گاهی مثلا سه نفر کنار دریا می روند ، یکی نگاه می کند به ماهی های دریا، یکی اش را بگیریم کباب کنیم ، خب این نگاهش نگاه شکمی است. یکی نگاه می کند به عظمت خدا، چه آفریده است ! این نگاهش نگاه عرفانی است. یکی هم می گردد این زن های بد حجاب ، این نگاهش نگاه معصیت است .
همه اش هم نگاه است، یک چیز بیشتر است. یعنی ما نگاه بی بار داریم مثل اینکه شما به یک دیوار نگاه کنی ، نگاه با بار منفی داریم ، نگاه تحقیر ، نگاه خیانت ، نگاه شهوت ، نگاه با بار مثبت داریم ، نگاه عبرت ، نگاه عبادت ، بستگی دارد. یک جنازه ای را که تشییع می کنند یکی که اهل شکم است می گوید خدا رحمتش کند امشب کدام تالار شام می دهند؟ خب ، این نگاهش به این جنازه همین است. یکی هم که حالا دنبال لباس و پتو و باقی مانده های وسایل میت است می گوید بازماندگانش کیست که ما برویم این هارا از آن ها بگیریم ؟ یکی هم می گوید اسمش چیست ؟ من امشب برایش نماز وحشت بخوانم. یکی هم ممکن است بگوید آقا ، این جنازه را دارند می برند ، فردا هم مرا می برند ، یک کاری انجام بده. یک جنازه چهار پنج تا هر کسی از ظن خود شد یار من! خیلی مهم است.
این آقا هشت تا نگاه زیبا به اطراف خودش داشته است ، من دیشب چهار تایش را گفته ام ولی امشب خلاصه اش را می گویم چون مطالبی جدیدتری می خواهم عرض کنم امشب هشت تارا برایتان می گویم اگرچه از بعضی شان رد شوم. در واقع در این حدیث هشت تا "رَاَیتُ" داریم. می گوید " رَاَیتُ " آقا می گوید احسنت ، رَاَیتُ ، اَحسَنت، باریکَ الله ، آدمی که امام صادق هشت مرتبه به او "احسنت والله" بگوید ، او چه آدمی است که یعنی چقدر مطالبش پخته است؟ ببینید ، امام صادق نفرموده است ، او دارد می گوید ، امام دارد تایید می کند ، گرچه الان برای ما حدیث است ، همین حرف های این برای ما حدیث است چون امام اورا تایید کرده است، اما وقتی حرف هایش تمام می شود آقا بگوید که تو همه ی این هشت تایی که گفتی را خلاصه ی قرآن بود ، الله اکبر! تورات ، انجیل، زبور و سایر الکتب است.
معلوم می شود خیلی آدم پخته ای بوده است این راوی. آقا فرمود خب بگو ! " اَیُّ شَیِ تَعَلَّمتُ مِنّی"، تو از ما ببین حرف هایی که می زند از خودش که نیست از امام یاد گرفته است ، چه از ما یاد گرفته ای ، گفت آقا یک ، حالا من همه ی حدیث هایش را عربی هایش را نمی خوانم توضیح می دهم ، " رَاَیتُ کُلِّ مَحبوبِ یُفارِقُ عِندَ المَوت حَبیبَه "، آقا من قبرستان رفتم، دیدم هرکسی را که خاک می کنند هیچ چیز را خودش در قبر نمی برد ، خانه دارد ، کارخانه دارد ، ماشین دارد ، کتاب دارد ، طلا دارد ، رفتم در فکر گفتم من یک چیزی پیدا کنم با خودم ببرم که میشود برد. آقا الان شما فرودگاه که می روید می گوید این جنس نمی شود، این نمی شود ، ای
نه نمی شود ، می گوید چه می شود برد؟ من رفتم در فکر ، دیدم تنها چیزی که می شود با خود برد عمل است. لذا وقتم را روی عمل گذاشتم. جوانان ،ببینید ، زیبا هستید ، خوش به حالتان ، موتور دارید ، خوب است ، ماشین دارید ، خوب است ، موبایل دارید ، موبایلتان نمیدانم مدلش فلان است ، اما آن چیزی که با شما در قبر می آید ، حالا چه جوان ، چه پیر ، الان مرگ دیگر پیر و جوان ندارد. آن نماز صبح است ، یعنی سه ساعت هم که بازی کلش بکنید ، نمی گویم اشکال دارد ، بازی کن ، عیب ندارد اما اهمیت بدهید، آن چیزی که همراه شما می آید ، " اِن قُبِلَت قُبِلَ ماسِواها" آن نماز صبحتان است. آن نماز ظهرتان است. آن اهمیت دادن به حلال و حرامتان است.عمل، عمل!
خدا رحمت کند مرحوم نادعلی کربلایی حالا در فضای مجازی بزنید عکسش را می بینید ، یک ریش بلندی داشت ، مداح جبهه بود ، سه تا پسرش در جبهه شهید شدند.پدر سه شهید است ، ایشان یکی از دوستان که الان هست ، میگفت سال هشتاد و دو این آقا مرد ، همین ناد علی کربلایی. می گوید من کنارش بودم ، از هوش رفته بود ، رفقا گفتند یک زیارت عاشورا برایش بخوانیم ، کنارش بخوانید ، گفت من شروع کردم زیارت عاشورا خواندن ، تا رسیدم به اینجا ، " اَللّهُمَّ الرزُقنی شَفاعَهَ الحُسَین یَومَ ال..."، می گفت بلند شد سه مرتبه گفت " السَّلام عَلَیک یا اباعبدالله "، " السَّلامُ عَلَیک یا اَبا عَبدالله "، و جان داد ، این ناد علی کربلایی پدر سه شهید ، یک شعرش در جبهه ها معروف بود ، این بود، یک شعری در جبهه ها می خواند معروف بود ، می گفت ،
" ای دوست برای دوست جان باید داد،
در راه محبت امتحان باید داد ،
ای دوست برای دوست جان باید داد
در راه محبت امتحان باید داد ،
تنها نبود شرط محبت گفتن
یک مرتبه هم عمل نشان باید داد "،
گفتن که نمی شود ، ابودجانه در جنگ احد پیش پیغمبر آمد ، می دانید ابودجانه آدم با کلاسی است ، از آن اصحاب ویژه ی خاصی پیغمبر و امیرالمومنین ، از آن هایی است که گفته اند این آیه ی " کَاَنَّهُم بُنیانُ مَرصوص "، درباره ی ایشان است در قران ، امیر المومنین و حمزه 2-ردیف ، خواستم بگویید کجای کلاس است ، حمزه، امیر المومنین ، ابودجانه ، شهید هم شد، بعد از پیغمبر شهید شد ، خیلی ادم خوبی است ،
همین قدر به شما بگویم ، یک کسی می گوید ابودجانه مریض بود به عیادتش رفتم، گفتم چطوری؟ گفت خیلی خوبم. گفتم تو که مریض هستی ، گفت مریضی هم خوب است. کفاره ی گناه است. گفتم ابودجانه یک چیزی بگو من استفاده کنم ، گفت من در این عمری که از خدا گرفتم ، دوکار را سعی کردم انجام دهم ، یک: چیزی که به من مربوط نبوده را درآن حرف نزدم، آقا به من ربطی ندارد ، ، درکارهایی که به من ربط نداشته است حرف نزدم ،
دو : تا توانسته ام به مردم خیر رسانده ام ، آقا در جنگ احد همه داشتند فرار می کردند، جنگ احد اوضاع به هم ریخت ، پیغمبر دید ابودجانه ایستاده است شمشیرش هم دستش است ، فرمود تو چرا فرار نمی کنی ؟ گفت یا رَسولَ الله! " اِلی عَینَ اَفِر"، کجا فرار کنم؟ " اِلی مال اَو اِلی زَوجه"، برم پیش زن می میرد ، بروم پیش مال از بین می رود ، بروم پیش اولاد وفا ندارد ، حضرت او را دعا کرد ، ببینید این تفکر که انسان بداند،
خوب دقت کنید چه عرض می کنم ، " رَاَیتُ"، آقاجان امام صادق من قبرستان رفتم ، تشییع جنازه رفتم ، دیدم هرکسی را که در قبر می گذارند ، آقا امام رهبر کبیر انقلاب که بر دنیا نامش می درخشد ، با یک کفن دفنش کردند. آقا، نگاه کنید دیگر! بزرگان، شخصیت ها، مراجع، برگردید به آدم های بد، حالا این ها که از خوب ها مثال زدم، فراعنه ،سلیمان با آن عظمتش ، آقا یا امام صادق من دیدم یک چیزی است که از آدم جدا نمی شود ، رفتم سراغ آن و آن عمل است. سعی کردم این را سالم تحویل بدهم. درست، جوان عزیز به خدا بحث نماز و دعا و عبادت و خوبی شما ربطی به من و پدر و مادرتان و نظام و آن مسئول خیانت کرد، آن آقا سرقت کرد ، آن یکی اختلاس کرد ، این آخوند بدکار درآمد ، پدرت باتو تندی کرد ، این هارا گره نزنید ،
هیچ گاه دارویتان را به خاطر عملکرد غلط یک پزشک قطع نکنید ، آقا شما شربت سرماخوردگی را خالی کنید در سطل بگویید چه؟ پزشک بد اخلاق است. تو مریض می مانی. عمل! دو داستان برایتان بگویم ، حنظله بن اسعد روز عاشورا آمد خدمت امام حسین (ع)، او هم از این شهدایی است که اسمشان کمتر برده می شود ، گفت آقا اجازه می دهی به میدان بروم ؟ آقا گفت برو. گفت قبلش بروم یک خرده با این ها حرف بزنم بلکه آدم شوند ، آمد مقابل لشکر عمر بن سعد ایستاد گفت ، بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم یا قَوم اِنّی اَخافُ عَلَیکُم یَومَ التَّناد ، لاتَقتُلو حُسَینا فَیَسحَتُکُمُ اللهُ العَذاب "، اولی آیه ی قرآن است ، گفت از قیامت بترسید ، پسر فاطمه را نکشید ، عذاب، شمارا می گیرد ، آقا سر وصدا کردند ، حرف در گوششان نمیرفت ، آقا فرمود برگرد. وقتی برگشت فرمود " یا بن سَعَد رَحِمَکَ الله"، خیلی متشکر ، تو زحمت خودت را کشیدی " وَاعلَم اَنَّهُم قَد اِستَوجَبُ العَذاب "، خیالت راحت باشد این ها تمامشان عذاب می شوند ، گفت خب آقا ، حال اجازه می دهید ؟ " اروحُ اِلَی الاخِره "، عبارت را ببینید ، من برم دنبال بهشت ؟ آقا فرمود "روح اِلَی الخَیر "، میدان آمد ، رجزی خواند و به شهادت رسید.
حنظله، ببینید این دین جوانان ساده به دست ما نیامده است ، چندروز قبل از کنار قبر یک شهیدی رد می شدم ، دیدم یک تابلو زده است ، توجهم جلب شد ، شاید بیست سالش بود ، دیدم نوشته است ، من بدنم را به خاک سپردم، اما انقلاب را به شما سپردم. من بدنم را ، بله این شهدایی که الان بیرون جمعیت کنار قبرشان نشسته اند ، این جوان هجده ساله ، هفده ساله بدنش را به خاک سپرد اما این انقلاب را به دست ما سپرد. درود خدا و رحمت خدا بر شهید چمران. آخربن مناجاتی که دارد ، آقایان، چمران وزیر بوده است ، بعضی جوانان شاید ندانند ، وزید دفاع بود اما عارف بود ، متدین بود ، می شود وزیر بود و چمران بود، می شود رئیس جمهور بود و رجایی بود.می شود زیئس قوه ی قضائیه بود و شهید بهشتی بود. چرا نمی شود ؟
فکر نکنید هرکس که رئیس قوه شد، هرکس که رئیس جمهور شدو وزیر شد نمیتواند متدین باشد ، ما وزیر دفاعی مثل چمران دیدیم ، ما وزیر نفتی مثل آن شهید بزرگوار دیدیم. تندگویان دیدیم. ما اینهارا دیدیم. چگونه جانشان را فدا کردند. خیلی زیباست. من امروز می خواندم اشکم در آمد ، بزنید در فضاها پیدا می کنید ، ببینید شهید چمران چه می گوید ، "خدایا تورا شکر می کنم که با فقرا آشنایم کردی تا سختی و گرسنگی را احساس کنم. خدایا هدایتم کن که ظلم نکنم که ظلم نابخشودنی است، خدایا ارشادم کن که بی انصافی نکنم که آن که انصاف ندارد شرف ندارد، خدایا راهنمایی ام کن حق کسی را ضایع نکنم که کیفر بزرگی دارد"، آقا انگار یک تحصیل کرده ی حوزه است ، می دانید شهید چمران دانشجو و استاد ویژه بود ، تحصیل کرده ی دانشگاه و حوزه، عرض کردم مرد بسیار بزرگی بود.
ببینید چقدر زیبا مناجات می کند. خدایا، مرا از خطر غرور نجات بده تا جمال و زیبایی تورا ببینم"، یعنی آدم های مغرور خدارا نمی بینند، اینجایش خیلی قشنگ است ، " خدایا من کوچکم، ضعیفم،ناچیزم،پرکاهی در مقابل طوفان ها هستم،خدایا به من دیده ی عبرت بین بده، به من دیده ی عبرت بین بده تا خود را نبینم و تورا ببینم"، خب، این ها حرف های مهمی است، این شهدای عزیز ، این شخصیت هایی که از آنان نام بردم بعضی شان را، اینان شاگرد مکتب همین ابی عبدالله (ع) اند، ما سابق اگر می گفتیم ، حنظله می گفتیم ، عابس اگر می گفتیم ، یک خورده سخت تر بود ، امروز وقتی می گوییم عابس ، و می گوییم شهید حججی ، من بارها گفته ام ، شهدای کربلا بی نظیرند.
امام حسین فرمود اصحابی با وفاتر از این ها سراغ ندارم. شهدای ما خودشان را خاک پای شهدا می دانند اما دیدیم چگونه آرام ایستاد شهید حججی و سر از بدنش جدا شد. دیدیم چگونه شخصیت هایی مثل شهید زین الدین ، چه آرام ، با بچه ، با زن ، با زندگی همه را کنار گذاشتند و جانشان را در این مسیر فدا کردند. جوانان ما پیش این شهدا مسئول هستیم.
اگر قیامت جلوی مارا گرفت که مادر همین شهید در این دنیا من چهارتا بچه دادم ، شما چه کردید؟ چقدر ؟ بچه ی من رفت شما نماز بخوانید ، بچه ی من رفت شما حجابتان را رعایت کنید ، جوان من رفت در این مملکت دروغ نباشد ، خیانت نباشد ، فرزند من رفت فقیه جامعه حفظ شود ، به حرف رهبر گوش داده شود ، باید جواب بدهیم.
آقا جان امام صادق من هشت تا نگاه در این جامعه داشتم، اولی نگاه کردم دیدم هرکسی که در قبر می رود هیچ چیز نمی برد ، ولو میلیاردر! فقط یک چیز می برد آن هم عمل است ، لذا سعی کردم به عمل خودم برسم. این یک.
دو، "رَاَیتُ قَومَا یَفخَرونَ بِالحَسَب وَ آخَرون بِالمال وَ الوَلَد "، دیدم هرکسی به یک چیزی می نازد ،یکی می گوید ماشینم ، یکی می گوید قیافه ام ، یکی می گوید کارخانه ام ، یکی می گوید دلارم ، یکی می گوید ریاستم ، من رفتم در قرآن ببینم به چه چیز باید نازید؟ دیدم خدا می گوید " اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَاللهِ اَتقاکُم"، آقایان آن چیزی که میشود به آن نازید تقواست. آخر یک وقتی یک کسی به سلمان گفت پدرت کیست ؟ خواست اورا تحقیر کند. تو که عرب نیستی. تو که اجدادت مسلمان نبودند. مادرت کیست؟ سلمان یک نگاهی به او کرد ، دید این آدم متکبری است ، می خواهد اورا تحقیر کند، جواب متکبر را باید محکم داد ، " التَّکَبُّر مَعَ المُتَکَبِّر عِباده"، گفت یک شناسنامه ای به تو می دهم که اسم جفتمان در ان است، اول من و اول تو یک نطفه بودیم ،درست است ؟ آخر من و آخر تو هم یک مرده ی متعفن است.
روز قیامت هم " اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَ اللهِ اَتقاکُم"،می دانید این آیه کجا نازل شده است ؟ پیغمبر اکرم وقتی مکه را فتح کرد، به بلال فرمود برو بالای بام اذان بگو، خب بلال ، سیاه چهره بود ، شهرتی هم نداشت ، یک فرد عادی بود از نظر آنان ، مردم مکه هم مغرور بودند ، ابوسفیان ها داشتند ، راسا داشتند، این همه آدم ، پیغمبر ایشان را گذاشت سخن گو، موذن، یک کسی به آن بغل دستی اش گفت خوب شد پدرمان مرد ، همچنین روزی را ندید. آخر این کیست رفته است بالا و اذان می گوید ؟ این آیه اینجا نازل شد که " اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَ اللهِ اَتقاکُم"..