اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
لا حول و لا قوه، الا بالله العلی العظیم، الحمد لله الذی جعل الحمد مفتاحاً لذکره، و سبباً للمزیدِ من فضله، و دلیلاً علی آلائه و عظمته، ثمّ الصلاه و السلام علی حبیبه و خیرته ابی القاسم المصطفی محمّد، و علی آله الطیبین الطاهرین، سیَّما بقیهَ اللهِ فی الارضین و اللعن علی اعدائهم اعداء الله اجمعین.
خدا را شاکریم سومین شبی است که در محفل نورانی در جمع شما جوان های عزیز و عزاداران حسینی پای معارف کربلا و عاشورا می نشینیم بحث امسال ما با تکیه به آن کلام آخر امام حسین است که فرمود:
ان لم لکن دین و کنتم لا تخافون معاد اگر دین ندارید که نداشتند از قیامت هم که نمی ترسید که نمی ترسیدند و الّا این جنایت را مرتکب نمی شدند اما فکونوا احراراً فی دنیاکم آزاده باشید و آزادگی داشته باشید این احراراً فی دنیاکُم یعنی چه؟چه می خواهد بگوید؟آقایان و عزیزان این نمی خواهد بگوید عیب ندارد آدم دین نداشته باشد و قیامت را قبول نداشته باشد نه دین که اساس است قیامت که لازم است این می خواهد بفرماید: اگر کسی آزادگی حریّت داشته باشد ولو دین نداشته باشد خیلی از کارها را انجام نمی دهد خیلی از کاررهای ناپسند را از آن دوری می کند این خیلی حرف مهمی است
آزادگی یعنی مدیریّت عقل و خرد آزادگی یعنی جوانمردی،فتوت،وارستگی،ذلیل نبودن،وابسته نبودن،مرد بودن ببینید چه می خواهم بگویم خب حالا این ها آمدند کربلا با امام حسین جنگیدند آن ها هم صحبت هایی کردند عده ای شهید و عده ای از سپاه آن ها به درک واصل شدند این کارهایی که در کربلا شده گوشواره از گوش بچه کشیدن، خیمه آتش زدن،اسب روب بدن دوانیدن،تیر به گلوی شش ماهه زدن این ها در هیچ مذهب و مرامی پسندیده نیست
امام این جمله را درصبح عاشورا نفرمود این جمله را لحظه ای فرمود که این به خیمه ها حمله کردند کونوا احراراً فی دنیاکم حرّیت آزادگی بسیار صفت مهمی است خیلی ارزشمند است نمی خواهد بگوید دین نداشته باشید دین خیلی باارزش است اما اگر قرار شد یک کسی نه دین داشته باشد و نه آزادگی خطرش خیلی بیشتر از آن کسی است که فقط دین ندارد اما آزادگی دارد انسان آزاده به خودش اجازه نمی دهد خیلی از کارها را انجام بدهد من سه مثال تاریخی برای شما می زنم شما گوش دهید سه تا آدم قبل از اسلام هنوز پیغمبری نیامده نمازی نیامده و دینی نیست قبل از اسلام سه تا آدم مثبت ما غالباً وقتی قبل از اسلام صحبت می کنیم می رویم روی جاهلیت و افراد منفی اما این سه تا مثال را خوب گوش دهید
یکی جعفر ابن طالب است ایشان برادر امیرالمومنین است حضرت ابوطالب چهار تا پسر داشتند عقیل،طالب،جعفر و علی علیه السلام جعفر شهید موته است الان قبرش در اردن واقع شده دو تا دستش را در موته از دست داد به حالت روزه دار هم شهید شد ایشان یک وقتی ایستاده بود پیش پیغمبر داشت با حضرت صحبت می کرد جبرئیل آمد گفت:یا رسول الله خدا می گوید من این جعفر را قبل از اسلام هم دوستش داشتم به خاطر چهار تا ویژگی اش ببینید بحث دین الان نیست به خاطر چهار ویژگی اش جبرئیل رفت پیغمبر زد روی شانه ی جعفر آقا تو چه ویژگی هایی داشتی که ما تا الان خبر نداشتیم و خدا می گوید که دوستت دارم به خاطر چهار ویژگی که قبل از اسلام داشتی گفت:یا رسول الله چون شما پرسیدید می گویم
۱-من قبل از اسلام بت نمی پرستیدم کسی نگفته بود به من که بت بد است شما هم نیامده بودید که بگویید بت پرستی حرام است ولی خودم تشخیص می دادم این سنگ و چوب به درد پرستیدن نمی خورد این را می گویند:آزادگی ببینید این مدیریّت عقل است خودش تشخیص می دهد.
۲-یا رسول الله من دروغ نمی گفتم چون می دانستم اعتمادها از بین می رود آخر دروغ بگویید و به شما دروغ می گویند و خدای ناکرده جامعه ای که با دروغ بیاید بالا همه لطمه می بینند حتی دروغگو.
۳-یا رسول الله همه ی حجاز اهل شراب خوری بودند ولی من مشروب نمی خوردم چون می دانستم عقل و شعور را می برد و درک را از انسان می گیرد.
۴-هیچ گاه من روابط جنسی حرام نداشتم اسلامی نیامده بود که بگوید زنا حرام است چون می دانستم اگر من این روابط را برقرار کنم بالاخره یک روز خانواده ی خودم گرفتار می شوند خواهرم،دخترم،مادرم حاضر نبودم حضرت فرمود:مرحباً بِک.باریکلا بی خود نیست که خدا دوستت دارد ببینید این ها هیچ ربطی به دین ندارد هنوز پیغمبر می دانید مُذکّر است خیلی چیزها را موسس نیست یعنی یاد آود است فَذَکّر اگر کسی آزادگی در زندگی اش باشد
الحرّ حرّ جمیع احوالها
و لذا امروز مخاطبم در جامعه هم شما هستید و هم بینندگان این برنامه را می بینند و هم مسئولین واقعاً صفت آزادگی اجازه نمی دهد کسی احتکار کند اصلاً اسلام هم نگفته که احتکار حرام است اجازه نمی دهد مایحتاج مردم را مخفی کنند،اجازه نمی دهد وسایلی که بچه استفاده می کند دارویی که باید در داروخانه استفاده شود اجازه نمی دهد این ها یک جایی انبار شود اجازه نمی دهد بازار به آشفتگی کشیده شود اگر آزادگی باشد عرض کردم اصلاً از کانال دین می آییم بیرون این حرّیت به قول دهخدا در فرهنگش می گوید:آزادگی یعنی جوانمردی،فتوّت،مردانگی یعنی تعبّد و درواقع التزام به ارزش های اخلاقی این یک مثال.
یک آقایی است به نام زید ابن عمر این پسرعموی خلیفه ی دوم است یعنی خطّاب پدر خلیفه ی دوم عموی این است خوب گوش دهید خیلی جالب است داستانش این پیغمبر را درک نکرد اسلام را درک نکرد پیغمبر را چرا اصلاً زمانی که رسول خدا مبعوث شد این مرده بود ایشان قبل از اسلام وقتی می دید این دخترها را زنده به گور می کنند می رفت و می گفت: نکنید آقایان عزیز و خواهران گرامی این بأي ذنب قتلت؟خدا برای بچه ی های مشرک گفته بأي ذنب قتلت؟اصلاً دین نداشتند پدرهایشان خدا می گوید:بأي ذنب قتلت؟ بچه کشی ممنوع است ولو مشرک این می رفت ابن بچه ها را از پدرهایشان می گرفت دایه برایشان می گذاشت بزرگ می کرد بعد مثلاً ده دوازده سال چهارده سال که می شد به آن ها می گفت:ببینید این همان دختر است که می خواستید زنده به گورش کنید حالا بزرگ شده می خواهی قبولش کنید نمی خواهید خودم شوهرش می دهم،زندگی به آن ها می داد جهیزیه می داد چقدر بچه را از مرگ نجات داد.
وقتی می دید این مشرکین برای این بت هایشان قربانی می کنند جلوی این بت ها گوسفند قربانی می کردند و خونش را می پاشیدن راحت می گفتند این بت و سنگ که نمی تواندگوشت بخورد مردم که می رفتند گوشت ها را می بردند خانه کباب می کردند و خودشان می خوردند این سران آن ها به مردم می گفتند:شما نذر کنید و این گوشت ها را بیاورید فریاد می زد می گفت:بت که قربانی نمی تواند قبول کند اصلاً اصل این بت یک چیز من درآوردی است مبارزه می کرد بت نمی پرستید یکی از ویژگی های دیگری که در زندگی اش بود خیلی جالب است این است که مهمان دار بود به فقرا می رسید یک شعری دارد من برای شما بخوانم این جالب است چون این مسلمان نبود یعنی اصلاً اسلام را ندید می گفت:
وربّ واحِدا اَم اَلفِ ربّه
ادینه تقسِّم اموره
من یک خدا بپرستم بهتر است یا هزار خدا یکی با خرما خدا درست کرد،یکی با سنگ درست کرده،یکی با چوب درست کرده.می گفت:من خدای واحد می پرستم ببینید هنوز پیغمبر نیامده بود فریاد بزند لا الهَ الّا الله تفلحوا بعد می گفت:
عزلت لات و العزی جمیعاً
من نه با بت لات کار دارم نه عزّی
کذالک یفعل الجل صبوروا
انسان صابر و عقل سراغ لات و عزّی نمی رود
ولکن اعبدالرحمن ربّی
من خدای واحد را پرستش می کنم و ادامه ی اشعارش که الان کار ندارم ایشان گاهی با پیغمبر هم گاهی ملاقلات می کرد می گفت:می آمد می گفت یا رسول الله من شام رفتم،موصل رفتم خیلی دارم می گردم در دین تحقیق می کنم البته رسول الله را من می گویم ایشان آن موقع به اسم صدا می زد پیامبر را این خطّاب عمویش آن قدر این را زد شکنجه کرد واین از کسانی است که از مکه بیرونش کردند به خاطر عقایدش و رفت در غار حرا شما شنیدید پیغمبر قبل از بعثت غار حرا می رفت این آدم در غار حرا سکنا گزید و دیگر در مکه راهش نمی دادند قبل از اسلام هم از دنیا رفت یک کسی می گوید:رفتم پیش پیغمبر گفتم یا رسول الله این آدم بهشت می رود یا جهنم تکلیف این چیست؟
زید ابن عَمر رسول خدا فرمود:والله یبعث امه واحده این روز قیامت یک امّت محشور می شود می خوانید در قرآن به چه کسی گفت:امت محشور می شود دیگر حضرت ابراهیم حضرت امام رهبر کبیر انقلاب این تعبیر را راجع به شهید بهشتی هم به کار برد بهشتی یک امّت بود پیغمبر اکرم فرمود:یبعث امه واحده این یک امّت محشورمی شود خب این آزادگی،فهم،درک به او اجازه نمی داد که به او دروغ بگوید دختر زنده به گور کند،آدم کشی کند.
یک آقایی است به نام جارود ابن علاء ایشان اهل بحرین بود مسیحی بود با بیست نفر آمد خدمت رسول خدا و خم شد دست پیغمبر را بوسید حضرت به او فرمود:می دانی خدا تو را دوست دارد؟چرا یا رسول الله فرمود:به خاطر دو چیز یکی این که تو خیلی صبوری،حلیم و بردبار هستی و یکی هم خیلی به مردم خدمت می کنی ببینید این اسلام است یعنی ارزش های قبل از اسلام آوردن طرف را هم تجلیل می کند من حرفم این است آزادگی آدمی که آزادگی و حرّیت در زندگی اش است ظلم نمی کند،کلو نمی زند،خطا نمی کند،آزادگی بهداو اجازه نمی دهد به مردم اجحاف کند آزادگی به او اجازه نمی دهد ارزش ها را نادیده بگیرد همه ی حرفم در این یک کلمه است این که امام حسین فرمود:
فکونوا احراراً فی دنیاکُم حالا بیاییم سراغ کربلا چند جا امام حسین این اظهار را کرد یک تاریخی به شما عرض کنم از کربلا حالا شاید هم قبلاً اشاره کردم نمی دانم ولی جالب است آقایان و خوهران می دانید
معاویه در ماه رجب حالا چهارم رجب یا هشتم رجب مرد به درک واصل شد در شام در بستر که افتاده بود این مشاورش را صدا زد این را جالب است بدانید ایشان یک مشاوری داشت مسیحی بود با این که استخدام نیرو های مسیحی در دربار ممنوع بود اما این مشاور را گذاشته بود به نام سرجون این مشاور را صدا زد گفت:ولیعهد کجاست؟گفت:قربان ولیعهد دنبال خوش گذرانی اش است رفته با رفقایش شکارگاه و معلوم نیست که کی برگردد یزید سی و پنج سالش بود آن موقع حکم ولایت عهدی دارد گفت:من دارم می میرم مملکت که نمی تواند بدون حاکم باشد بروید پیدایش کنید
گفتند:جناب معاویه ما تا برویم پیدایش کنیم طول می کشد پنج روز ده روز شما یک قائم مقام و یا یک کسی را بگذار فعلاً جای خودت کشور را اداره کند تا یزید برگردد یک آقایی است به نام ضحاک ابن قیس این را معاویه گذاشت به عنوان جایگاه خودش و قائم مقام یزید که معاویه مرد و بدنش را دفن کردند تا ده روز یزید نیامد یعنی پسرش یزید نبود موقع مرگ پدرش بعد از ده روز که آمد خبر مرگ معاویه را به او دادند و اظهار تاسف کرد و گفت:خب تکلیف چیست؟گفتند:این آقا را پدرت گذاشته تا تو بیایی حالا که تو آمدی زمام این کشور دست تو گفت:من که کشور داری بلد نیستم یک آدم خیلی عیّاشی بود یزید خیلی خوش گذران بود خیلی هم عمر نکرد سی و هشت سال و خرده ای سه سال و نیم بعد از حکومتش مرد به درک واصل شد یعنی تمام دوران حکومتش سه سال وشش ماه بود سال شصت و چهار کربلا شصت و یک را آفرید شصت و چهار هم از دنیا رفت
منظورم این جا است به این آقا گفت:تو مشاور قوی هستی تو به من مشاوره بده که او به او گفت:ببین پدرت یک جوری مردم را بار آورده راحت با تو بیعت می کنند شام و جاهای دیگر شامی ها جاهل هستند و بقیه هم ترسو نترس همه جا با تو بیعت می کنند هیچ مخالفی در این کشور بزرگ ندارد این کشور آن زمان خیلی بزرگ بود شام بود،عراق بود،مدینه بود،حجاز بود همه با تو بیعت می کنند منتها از سه نفر نگران هستم یکی حسین ابن علی است یکی عبدالله ابن زبیر و یکی هم عبدالله ابن عباس آن دوتای آخری را می شود یک جوری آرام نگه داشت یا زندان کرد یا تطمیع کرد اما حسین ابن علی او را باید از او بیعت بگیری این جا بود که او نوشت به حاکم مدینه اباعبدالله علیه السلام را خواستند و این مشورت را هم این شخص میسحی به او داد حالا منظورم اینجا است وقتی وارد دارالعماره ی مدینه شد وجود مقدس اباعبدالله حسین و آن ها شروع کردند به تهدید کردن فرمود:ایهّاالامیر آزادگی را می خواهم بگویم أَیُّهَا الاَمیرُ! إِنّا أَهْلُ بَیْتِ النَّبُوَّةِ وَ مَعْدِنُ الرِّسالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلائِکَةِ وَ مَحَلُّ الرَّحْمَةِ وَ بِنا فَتَحَ اللّهُ وَ بِنا خَتَمَ الله
ما خاندان کرامت هستیم ما خاندان عظمت هستیم ملائکه با خاندان ماست ما زیر بار ذلّت نمی رویم هیچ گاه من ذلیلانه خودم را تسلیم شما نمی کنم و هیچ گاه از دست شما نمی گریزم.با شجاعت مقابل فرمان دار مدینه ایستاد و آمد مکه و بعد هم کربلا و این قصه هایی که درست شد امام حسین این شاخصه در زندگی اش مهمترین شاخصه است آزادگی هیهات منّالذلّه شعار ابی عبدالله بود بارها به اشکال مختلف این کلام را فرمود اما در مقابل سپاهی قرار دارد که نه تنها دین ندارند نه تنها خوف از معاد ندارند آزادگی هم ندارند
و لذا عصر عاشورا فرمود:کونوا احراراً فی دنیاکم من خواهشم این است جوان های عزیز یک وقت فرصت می کنید این ها را در فضاهای مجازی هم پیدا می شود خطبه های امام حسین سخنرانی های امام خسین روز عاشورا یک دور مرور کنید خیلی جالب است ببینید چگونه سخن گفته و چه جواب هایی شنیده امام سجاد می گوید:پدرم عمامه ی پیغمبر را گذاشت روی سرش می دانید این ها این چیزها برایشان مقدس بود(ائمه ی ما دوجور میراث از پیغمبر دارند امام زمان ارواحنا الفدا هم دارد یک نیراث مادی مثلاً شمشیر پیغمبر،عمامه ی پیغمبر،انگشتر پیغمبر،قرآن پیغمبر رسول خدا هنگام جان دادن بلال می گوید:مرا صدا زد فرمود:همه ی این ها را بیاور و تحویل امیرالمومنین داد این ها پیش امام صادق و امام باقر علیه السلام بوده حتی بعضی از میراث انبیای قبل مثل انگشتر حضرت سلیمان مثل پیراهن حضرت ابراهیم این ها را ما می گوییم مواریث مادی و لذا بعضی اوقات ائمه ی ما می گفتند پیراهنی که یوسف بر چشم پدرش گذاشت این پیش ما مانده این شمشیر رسول الله است این عصای پیغمبر است این ها پیش امام حسین بود)حضرت عمامه ی پیغمبر را گذاشت و شمشیر پیغمبر هم برداشت چون شناخته شده بود علامت داشت دست گرفت
امام سجاد می گوید:پدرم آمد وسط میدان من رصد می کردم دیدم نادا باعلاء صوتِ خیلی جالب است این روایت گوش کنید در منابع مختلفی آمده با صدای بلند پدرم که همه بشنوند همه هم ساکت شدند به تصرّف امام حسین چند تا قسم داد به این ها گفت:اُنشدکم بالله شما را به خدا قسم هل تعلمون ان جدّی رسول الله می دانید جدّ من کیست؟پیغمبر است حالا یا همه شان یا چند نفر به نمایندگی بالاخره قالوا چون ندارد یک نفر گفتند: همه با هم یا عدّه ای از این هایی که به هر حال سخنگو بودند قالوا: اللهم نعم بله آقا ما می دانیم جدّت پیغمبر است فرمود:اُنشدکم بالله هل تعلمون جدّتی خدیجه الکبری ....می دانید خدیجه ی کبری اسلام افتخاراتش به چیست؟پیغمبر است،امیرالمومنین و حضرت زهراو خدیجه و کبری و این ها هستند تک تک این افتخارات را شمرد گفتند:بله می دانیم فرمود:اُنشدکم بالله قسمتان می دهم به خدا هل تعلمون امّی فاطمه می دانید مادرم حضرت زهرا است؟ گفتند: بله این را هم می دانیم و نعم مردمی که در کربلا بودند مردم شام نیستند مردم کوفه اند این ها را می شناسند با این ها آشنا هستند در این کوفه حضرت امیر حکومت کرده جهل نبوده یقین به حقانیت این ها داشتند اما قرآن می فرماید می فرماید:بعضی ها معجزه ی حضرت موسی را دیدند عصا را اژدها کرد
و جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ
الله اکبر عجب آیه ای است جحدوا بها انکار کردند به زبانشان در حالی که به قلبشان یقین داشتند حق با موسی است چرا آدم این طور می شود؟تعصب،حبّ دنیا،لقمه ی حرام،هوای نفس،تقلید کورکورانه این ها باعث می شود بله آقا فرمودند:قسمتان می دهم به خدا ببینید دو تا شخصیّت خیلی مطرح بودند در صدر اسلام یکی حمزه است و یکی جعفر ابن ابیطالب که امیرالمومنین هم وقتی از سقیفه آمد بیرون فرمود:وا حمزتا وا جعفرا حمزه و جعفر کجایند؟
امام سجاد هم منبر شام فرمود:عمویم حمزه از عمویم جعفر است حمزه و جعفر شخصیت های به قول امروزی ها شهدای شاخص هستند حمزه سیدالشهدا است فرمود:می دانید حمزه عموی بابای من است؟قالوا:اللّهم نعم خوب دقت کنید بله این را هم قبول داریم فرمود:یک سوال دیگر می دانید جعفر عموی خود من است؟گفتند:این هم می دانیم ،فرمود:اینی که سر من است می بینید هذه عمامه الرسول الله عمامه ی پیغمبر پیش من چه کار می کند؟الان یک موی پیغمبر در موزه در ترکیه مردم می روند صف می ایستند حالا درست یا غلط را کاری ندارم که واقعی هست یا نیست منسوب به پیغمبر است که مردم بروند برای دیدنش صف می کشند پیغمبری که وضو می گرفت آب وضویش را به عنوان تبرّک می بردند حالا عمامه اش روی سر امام حسین است خب این عمامه روی سر من چه کار می کند؟
بله این را هم می شناسیم اللّهم نعم،فرمود:این شمشیر را می بینید؟انشدکم بالله قسمتان می دهم به خدا این سیف رسول خدا نیست؟گفتند چرا تمام شد حالا دقّت بفرمایید فرمود:فَبِمَ تَسْتَحِلُّونَ دَمِي؟ یک سوال مرا جواب بدهید چرا خون مرا مباح می دانید؟چرا مرا می کشید؟جرم مرا بگویید به چه دلیلی یزید که نامشروع است من اعلام کردم اصلاً طبق دین هم نمی گوییم طبق قرارداد طبق معاهده ای که با امام حسن بسته بود معاویه نباید بعد خودش کسی را جای خودش می گذاشت گفت:خیانت کرد به این معاهده او پشت کرد به این معاهده به چه دلیلی مرا می کشید؟فَبِمَ تَسْتَحِلُّونَ دَمِي؟ساکت شدند جواب ندارند فرمود:خب حالا با این حرف هایی که زدم بر می گردید؟فکر می کنید چه گفتند؟گفتند:یا حسین انا غیرتاركيك حتى تذوق الموت عطشا همه ی این ها را قبول داریم ولی رهایت نمی کنیم تا تشنه تو را به شهادت برسانیم این جا بود که امام حسین امام سجاد می گوید:دست برد زیر محاسنش اخذ بالحیه دست برد زیر محاسنش به طرف آسمان و عرض کرد خدایا همان طور که غضب کردی بر یهود غضب کردی بر نصارا غضب کردی بر مجوس غضب کردی بر قاتلان انبیاء خدایا غضبت را شامل کسانی که پسر پیغمبر خودشان را دارند می کُشند کن.
این حرف است ببینید داستان کربلا ما که نمی خواهیم تاریخ نقل کنیم و رد شویم ما باید این مباحث را امروز در جامعه پیدا کنیم امروز ببینیم حق چیست؟چگونه از حق دفاع کرد؟چگونه از ارزش ها باید دفاع کرد؟خیلی راحت بعضی ها دلشان می خواست سفره ی انقلاب جمع شود سفره ی نظام جمع شود فکر می کنند این سفره راحت افتاده این سفره خیلی ساده پهن شده هنوز ما شرمنده ی شهدایی هستیم صد و سی پنج تا از آن ها امروز وارد کشور شدند هنوز شرمنده ی جانبازانی هستیم که سی سال است که بعضی هایشان روی تخت افتادند بدنشان دچار زخم و آسیب شده هنوز شرمنده ی مادران و پدرانی هستیم که چند فرزند سه فرزند چهار فرزند مگر این سفره به این آسانی افتاد که چهارتا قیمت بالا پایین کردن آشفتگی بازار و نه این اوضاع تمام می شود؟آرام می شود این کشور از این بحران ها زیاد داشته اما کسانی که فکر می کنند انقلاب به خط پایان رسیده خودشان به خط پایان رسیدند این طور نیست این نظام نظامی است که پر هزینه به دست آمده من آمار کل شهدا را ندارم ولی همین استان قم بالای شش هزار،استان گیلان هشت هزار،فلان استان ده هزارتا روی هم بزنید به صدها هزار رسیده این آمار شهدا در انقلاب در جنگ در اتفاقاتی که این روزها در مرزهای بیرون از کشور ما افتاد این حرف اصلی ما است امروز آزادگی جوان های عزیز اگر آزادگی در زندگیتان باشد خیلی کارها را انجام نمی دهید من یکی از آن را می گویم حالا چون امشب دیر شده بیشتر از این معطل نمی کنم شما را چون از فردا شب بحث ما همین است شاخصه های آزادگی می خواهیم ببینیم آزادگان افرادی که حرّ هستند ویژگی آن ها چیست؟یکی را امشب می گویم و بقیه را شب های دیگر.
اول عرایضم هم گفتم بحث در را در دو جنبه بردیم حرّی که دین دارد و حرّی که دین ندارد چون امام حسین فرمود:اگر هم دین ندارید آزاده باشید بله دین دار حرّ خیلی با ارزش است اما اگر کسی بی دین هم بود حتی اگر حرّ بود باز هم ارزش است یعنی باز هم جنایت نمی کند آدم نمی کشد حالا من شاخصه های آزادگی را برای شما شروع می کنم از امشب یکی را می گویم و شب های بعد بقیه اش را.
فرمود:الحّرُ منزّه من قلّ و المکر
یکی از ویژگی های انسان های حرّ این است مکر و قلّ و توطئه و خدعه و نیرنگ و فریب در زندگی شان نیست کسانی که اهل فریب هستمد حرّ نیستند،کسانی که اهل مکر هستند
مکر چهار قسم است
۱-مکر با خدا که بدترین مکر است
و مکروا و مکرالله و الله خیرالماکرین
مکر با خدا این است خدای ناکرده ریا در کار خودتان کنید نفاق داشته باشید قول به خدا بدهید و عمل نکنید مکر به خدا این است به اسم خدا و دین کلاه سر مردم بگذارید.
۲-مکر با مردم.
۳-مکر با اهل بیت.کسی اهل بیت را وسیله ی اهداف خودش قرار بدهد مجلس امام حسین را وسیله ی اهداف خودش قرار بدهد به نام اهل بیت دیدید متاسفانه بعضی این طور هستند نام اهل بیت را می خواهند پل برای اهداف شخصی کنند.
۴-مکر به خود،بعضی ها کلاه سر خودشان می گذارند خدعه به خودشان می کنند.تمام این اقسام مکر از زندکی انسان های آزاده دور است.
یک ذکر هم به شما یاد بدهم از امام صادق علیه السلام فرمود:اگر می ترسید در زندگی شما مکر و خدعه شامل شما شود این دعا و ذکر قرآن را بگویید
افوّض امری الی الله انّ الله بصیر بالعباد.
این آیه راجع به مومن ال فرعون است ایشان از پیروان حضرت موسی بود در دربار فرعون بود ایمانش را مخفی می کرد می خواستند خدعه کنند با او قرآن می گوید:او برای پرهیز از خدعه و مکر می گفت:افوّض امری الی الله انّ الله بصیر بالعباد.
این ذکر قرآنی است که آموزش امام صادق علیه السلام است.امام سجاد هم یک دعایی دارد در صحیفه ی سجادیه برای برخورد با مکر دعای چهل و نه صحیفه است حالا آن هایی که صحیفه ی سجادیه دارید می توانید ملاحظه کنید. پس ما دو سه شب مقدمه گفتیم تازه رسیدیم به اول بحث نخستین شاخصه ی حرّیت پرهیز از مکر و خدعه است حالا ان شاء الله شاخصه های دیگرش را هم باشد برای شب های بعد.
خدایا به ابروی اهل بیت قسمت می دهم همه ی ما را عامل به این کلمات و احادیث نورانی قرار بده.
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللّهُ اخِرَالْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
ظهر عاشورا ابی عبدالله ایستاد به نماز البته همه به ایشان اقتدا نکردند دو بخش کرد لشکر را یک گروه اقتدا کردند گروه بعدی رکعت بعد نماز خوف است آن گروه اول که اقتدا کردند گروه دوم مواظبت می کردند جزو آن گروه دوم حبیب ابن مظاهر است اباعبدالله نماز را بست یکی از سپاهیان دشمن فریاد زد حسین نماز تو قبول نیست حبیب شمشیر دست گرفت ظهر عاشورا اول اذات فریاد زد نانجیب نماز حسین قبول نیست؟
حسین تجسم نماز است با او درگیر شد و او را به درک واصل کرد حبیب را محاصره کردند پیرمرد روشن ضمیر جوان اندیشه مبارزه کرد هفتاد و پنج سال تقریباً سنش است و بالاخره بعد از نماز ابی عبدالله یک وقت دید صدای ناله ی حبیب می آید آمد سرش را به دامن گرفت پنج نفر یا شش نفر را امام حسین حالا غیر بنی هاشم حضرت ابوالفضل عباس،علی اکبر،حضرت قاسم از بنی هاشم از اصحاب پنج یا شش نفر را امام حسین بالای سرشان آمد که یکی حبیب ابن مظاهر است ان شاءالله خدا قسمتتان کند همین اربعین مشرّف شوید کربلا و من امید دارم امسال اربعین به کوری چشم دشمن شلوغ ترین حضور در حرم امام حسین علیه السلام ان شاءالله باشد و خدا هم موانعش را رفع کند
روی قبر یک پارچه ی سبز انداختند این کلمه روی آن نوشته همین شب جمعه من کربلا بودم هر دفعه هم می روم این را می خوانم امام حسین سرش را به دامن گرفت فرمود:لله درّک یا حبیب خدا به تو اجر دهد خدا به تو پاداش دهد کِانت فاضلا تو فاضل بودی تختم القرآن ببینید روی چه چیزی دست گذاشت جوان ها این ها را کسانی می گویم که گاهی هفته به هفته در خانه قرآن باز نمی کنند تختخم القرآن فی لیله الواحِده در یک شب یک ختم قرآن می کردی یعنی کل قرآن را در یک شب حدّ اقل هفت هشت ساعت وقت می گیرد تختم القرآن فی لیله الواحِده گاهی یک ختم قرآن در یک شب داشتی حبیب در دامن اربابش اباعبدالله جان داد می دانید سرهای شهدای کربلا را هر کدام را یک کسی آورد کوفه یک کسی شنیده بود برای سر حبیب صد دینار جایزه می دهند دنیا پرستی چه می کند؟
خیلی تلاش کرد این سر را از عمر سعد گرفت گفت:من این را باید ببرم و این را بست به گردن اسب حرکت کرد به سمت کوفه می گوید:وارد کوفه شدم دیدم یک جوان چهارده پانزده ساله ای در روایت دارد تازه به سن بلوغ رسیده بود همه اش خیره خیره به این سر نگاه می کند وارد دربار شدم دنبالم آمد آمدم بیرون دنبالم آمد صدایش زدم گفتم چیست؟گفت:من پسر حبیب ابن مظاهر هستم قاسم، می شود این سر را به من بدهی من آن را دفن کنم گفت:ابدا نداد حاضر نشد و قاسم فرزند حبیب با یک نگاه حسرتی به سر بابا نگاه کرد و آن نانجیب سر را برد شب سوم ایت می خواهم بگویم آقازاده ی حبیب سر بابا را خواست اما به او ندادند ولی دختر سه ساله ی ابی عبدالله سر بابا نخواسته بود خود بابا را خواسته بود می گفت:این ابی الحسین؟بابایم کجاست؟ناخواسته سر در دامنش قرار گرفت یک خرده خیره خیره به این سر نگاه کرد چقدر قشنگ و جانسوز روضه خواند گرفتار ها مریض دارها جوان ها آن هایی که کار دارید دامن این نازدانه را رها نکنید یک وقتی این سر را برداشت با این دست های کوچکش بابا چه کسی پیشانی ات را شکسته؟بابا چرا لب هایت سیاه شد چه کسی به لب هایت چوب خیزران زد؟بابا چه کسی رگ های حلقومت را بریده؟بابا چه کسی حاضر شده مرا در کودکی یتیم کند؟یا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي! یک وقت دیدند سر یک طرف نازدانه یک طرف فلما حرّکوها فارققت روحها من جسد الشریف.
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلی العظیم.