اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
لا حول و لا قوه، الا بالله العلی العظیم، الحمد لله الذی جعل الحمد مفتاحاً لذکره، و سبباً للمزیدِ من فضله، و دلیلاً علی آلائه و عظمته، ثمّ الصلاه و السلام علی حبیبه و خیرته ابی القاسم المصطفی محمّد، و علی آله الطیبین الطاهرین، سیَّما بقیهَ اللهِ فی
الارضین و اللعن علی اعدائهم اعداء الله اجمعین.
بحث این شب های ما در رابطه با ویژگی های آزادگان و احرار است ما می خواهیم از مکتب امام حسین بحث آزادگی و حریّت را یک مقدار باز کنیم همان جمله ای که خودش فرمود
کونوا احراراً فی دنیا کم
رو کرد به سپاه دشمن فرمود:در دنیایتان آزاره باشید،حرّ باشید گرچه حرّ بودن در پرتو دین داری خیلی با ارزش است آدم دین داشته باشد امام حسین هم به آن ها فرمود:شما دین ندارید،لقمه ی حرام می خورید،بنده ی دنیا هستید اما این حرف آخرش می خواست بفرماید حتی اگر دین هم نداشته باشید حتی اگر شما از معاد هم نترسید این کارهایی که دارید می کنید با حرّیت و آزادکی جور در نمی آید ولو بی دین باشید آب بستن به روی فرزندان کوچک کاری به دین هم نداریم این با حرّیت و آزادگی و مروّت و جوان مردی جور در می آید؟گلوی شش ماهه شکافتن،گوشواره از گوش بچه کشیدن،خیمه آتش زدن،وحشت ایجاد کردن،اسب به بدن دوانیدن،چوب خیزران به لب و دندان زدن،زن و بچه را به اسارت بردن این ها با حرّیت و آزادگی جور در نمی آید لذا جوان های عزیز من این شب ها دلم می خواهد ویژگی های احرار را در روایات به شما بگویم ببینید که اگر انسان آزاده باشد خیلی خطاها را مرتکب نمی شود به همین جهت هم در روایت داریم
الحرُّ حرُّ وَ إِنْ أُسِرَ وَ قُهِرَ
حرّ را زندانش هم کنید حرّ است،آزاده را اسیرش هم کنید آزاده است در همین روایت دارد یوسف در چاه حرّ بود در زندان هم آزاد نبود اما آزاده بود شب اول گفتم آزادی با آزادگی فرق می کند امام معصوم فرمود:یوسف در زندان بود اما حرّ بود أُسِرَ وَ قُهِرَ در چاه بود این که در روایت دارد
الحُرُّ حُرٌّ و إنْ مَسَّهُ الضُّرُّ
حرّ ضرّ هم به او برسد یعنی مصیبت یعنی مشکلات باز هم حرّ است آقا بچه از دست داده،جوان از دست داده،امام سجاد روی شتر دستش را بستند،پا را بستند،اما حرّ است
الحُرُّ حُرٌّ و إنْ مَسَّهُ الضُّرُّ
ببینید این روایت چقدر قشنگ است
إنَّ الحُرَّ حُرٌّ على جميعِ أحْوالِهِ
حرّ اگر حرّ باشد همه جا حرّ است آزاده است آدم حرّ به خودش اجازه ظلم نمی دهد،اجازه زور نمی دهد،اجازه ی اجحاف نمی دهد،ولو سختی به او برسد همین یک جا چیزی به ذهنم رسید
آقایی است در تاریخ اسلام به نام محمد ابی عمیر از اصحاب خاص امام صادق و امام کاظم است بزّاز بود ولی از بزاز ها و بازاری هایی که با سواد بوده نویسنده بوده ایشان را هارون الرشید زندانش کرد چهار سال صد و بیست ضربه شلاق به او زدند گفتند لو بده بقیه را گفت:لو نمی دهم،اسامی شاگردان امام صادق و امام کاظم را نمی گویم بالاخره بعد از چهار سال آزاد شد پانصد هزار درهم دارایی های این آدم بود یک بازاری پول دار است پانصد هزار درهم تمام این ثروتش را از دست داده بود یک درهم نداشت حالا یا گرفته بودند و یا از بین رفته بود شما ببینید
الحُرُّ حُرٌّ و إنْ مَسَّهُ الضُّرُّ
حرّ حرّ است ولو سختی ببیند از زندان آمد بیرون اتفاقاً یک آقایی ایشان ده هزار درهم از او طلب داشت آدمی به یک درهم محتاج است نان شب یک درهم ندارد ده هزار درهم طلب دارد حقش است آن بابا هم آدم خوبی بود فهمید که محمد ابن ابی عمیر از زندان آمده بیرون و گیر کرده آمد به زن و بچه اش گفت:اثاث را جمع کنید من خانه را باید بفروشم پول این بابا را بدهم این خودش نیاز دارد قول نامه کرد به قول امروزی ها خانه را پول را گرفت ده هزار درهم را گذاشت پیش محمد ابن ابی عمیر گفت:از کجا آورده ای؟گفت:به شما بدهکار بودم پولم را آوردم شما چه کار دارید؟
گفت:از کجا آوردی؟گفت:خانه ام را فروختم گفت:از مولایم امام صادق شنیدم کسی را نباید به خاطر قرضش خانه اش را به حراج باشد این هم قابل توجه آقایان بانک که گاهی توجه ندارند به این نکته نباید خانه ی کسی را به خاطر قرض زن و بچه ی کسی را نباید آواره کرد گفت:به یک درهمش نیاز دارم ولی چون اگر این پول را بگیرم زن و بچه ی تو آوراه می شوند نه این پول را بگیر و برو معامله را به هم بزن قبول نکرد این را می گویند حرّ
الحرّ حرّ علی جمیع احواله
تو گرفتاری و دردسر.ببینید امیرالمومنین وقتی صفین آمد رسید به منطقه دید آب را محاصره کردند خب لشکر بی آب اصلاً نمی تواند بجنگد آقا حمله کردند آب را آزاد کردند صعصعه ابن صوحان آمد خدمت امیرالمومنین گفت:حالا شما آب را ببندید آب را ببندید مقابله به مثل آن لبش هم بی آب آقا فرمودند:نه تنها این کار را نمی کنم بلکه خودت پیشنهاد دادی سوار اسب می شوی می روی به معاویه پیغام می دهی می گویی آب آزاد است یک وقت نترسند کسی به آن ها تیراندازی نمی کند بیایند آب ببرند این کار کربلا من کار به ضد دینی بودن آن ندارم
ان لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعادَ کونوا احراراً فی دنیا کم
آدم حرّ که آب نمی بندد روی بچه ی سه ساله،آدم حرّ که تیر نمی زند به گلوی شش ماهه این جا کربلا مظهر اسارت مظهر ذلّت در سپاه دشمن است این خیلی نکته ی دقیقی است خود ابی عبدالله به تمام لشکر حرّ آب داد در همین کربلا این را می گویند حرّ یک نفر از سپاه دشمن آمده چون در کربلا جنگ تن با تن با امام حسین کسی جرئت نمی کرد این بنده خدا هم شامی بود اهل کوفه و این ها نبود نمی شناخت فکر کرد امام حسین هم یک فرد عادی است آمد به میدان ابی عبدالله خیلی شجاع بود یعنی شما وقتی می گویید ابوالفضل چنین و علی اکبر چنین و عابس و چنین و حبیب چنین همین چنین ها خودشان می گویند:روز عاشورا ما به امام حسین پناه می بردیم
وقتی یک خرده کار سخت می شد به هم دیگر می گفتیم اُنظروا الی الحسین لا یوالی من الموت یک نگاهی به امام حسین کنید روحیه بگیرید خب این آقا آمده نمی شناسد امام حسین را در همان حملات اولیه هم ضربه خورد و پاهایش قطع شد افتاد روی زمین تمام کسانی که در دنیا بحث جنگ را می کنند این جور موقع ها جای کشتن طرف است مجروح شده به جنگ با شما آمده باید تیر خلاص را زد آقا دید ترس تمام وجودش را گرفته فرمود:می خواهی به قبیله ات بگویم بیایند و ببرند تو را؟گفت:آقا لطف می کنید آقا فریاد زدند فرمودند:بیایید و ببریدش آمدند و زیر بغل هایش را گرفتند و بردند او را.
حرّ حرّ است ببینید من یک شعری از امام حسین پیدا کردم البته بعضی ها هم به امام سجاد نسبت دادند این شعر را ولی ما در منبر ها از هنر امام حسین و ادبیات کربلا کمتر صحبت کردیم یک آقایی یک کتابی نوشته به نام ادب الحسین و حماسه ادبیات و بحث هنر در کربلا و حماسه ی امام حسین ایشان در کتاب مرحوم مجلسی در بحار هم دارد این شعر را به امام حسین نسبت می دهد خیلی قشنگ است من سه بیتش را می خوانم این شعر توصیف افراد در زمان امام حسین است توصیف کسانی است که با امام حسین درافتادند ببینید
فصار الحر للمملوک عبدا
فما للحر من قدر و جاه
حرّ شده عبد حرّیت جایی ندارد دیگر ارزشی ندارد کسی برای حرّیت و آزاوگی حساب باز نمی کند
باء الآمرون بكل عرف
آن هایی که امر به معروف می کنند نابود شدند کسی امر به معروف نمی کند
فما عن منكر في الناس ناه
کسی هم از منکر نهی نمی کند اصلاً معروف و منکر در جامعه مرده.پس چه جایش آمده؟
الان حرّ که نداریم آمر که نداریم و ناهی هم ندارین و چشده؟
فهذا شغله طمع و جمع
و هذا غافل سکران لاه
بله شغل عده ای شده جمع کردن مال و طمع و حتی از لباس ابی عبدالله هم نمی گذرد از انگشتر هم نمی گذرد از گوشواره ی گوش بچه هم نمی گذرد مستی و بی خبری و آقایان و جوان ها دقت بفرمایید شاخصه های انسان های حرّ چیست؟دیگر مقدمه بس است
یکی را دیشب گفتم
الحریه منزهه من الغل و المکر
آدم حرّ خدعه نمی کند.شما همه شنیدید مسلم ابن عقیل وقتی ابن زیاد آمد سر بزند به آن آقا و مریض شریک ابن عبدالله پشت پرده بود هماهنگ هم کرده بودند با هم که بیاید و یک لحظه ابن زیاد را به درک واصل کند خود آن آقا گفت گفت:وقتی ابن زیاد نشست همین طور که احوال مرا می پرسد شما بیا از پشت سر شرّ ابن زیاد را از کوفه کم کن می شد توجیه کرد آدم کشته قبلاً فلان کرده هر چی آن آقا سرفه کرد و اشاره کرد دیگر ابن زیاد فهمید یک خبری است پاشد و رفت بعد که مسلم آمد بیرون گفت:من که به تو گفته بودم به این راحتی می شد ابن زیاد را کشت گفت:من نتوانستم این را در ذهن خودم...
امیرالمومنین فرمود:اگر سخن از مکر باشد من خیلی راهش را بلد هستم اما قرار نیست من مثل معاویه مکر کنم آدم حرّ یک نشانه اش است مکرو خدعه و حیله در زندگی اش نیست امشب دومین علامت حرّیت را می خواهم بگویم مبتلابه هم است عنایت بفرمایید
۲-رعایت حقوق مردم.انسانی که حرّ است یکی از نشانه هایش این است به حقوق مردم اهمیّت می دهد ترک حقوق مردم نمی کند این نکته ی بسیار مهمی است توضیح می دهم شما ببینید آقایان و خواهر ها ما با افراد مختلفی سر و کار داریم همسایه،راننده تاکسی،معلم،شاگرد،همکلاسی،پدر،مادر،برادر،همسر جاهای مختلفی عبور می کنیم کوچه،خیابان،در اتوبوس،روی دوچرخه،در کلاس،در جامعه.
حضور ما در جامعه و حضور افراد مختلف اقتضای یک سری حقوق دارد اگر کسی این حقوق را رعایت کرد این می شود حرّ و آزاد متن روایت این است
ترْكُ اَلْحُقُوقِ مَذَلَّةٌ
حقوق مردم را نادیده گرفتن ذلّت و خواری است حالا آقایان در سازمان ملل هم این را توجه کردند و نشستن اعلامیه حقوق بشر نوشتند آن جا نوشتند در جنگ به بیمارستان نباید حمله شود،آب نباید بست،شیمیایی نباید زد،مسموم نباید کرد هست در اعلامیه ی حقوق بشر من کار ندارم عمل نمی کنند ولی یک چیز بین المللی عقلی و فطری است که رعایت حقوق مردم این قدر مهم است که حدیث داریم
جعَلَ اللّهُ سُبْحانَهُ حُقُوقَ عِبادِهِ مُقَدِّمَةً لِحُقُوقِهِ
خدا حقوق مردم را به حقوق خودش هم مقدم کرده یکی دارد می میرد و تشنه اش است شما هم آب دارید می خواهید وضو بگیرید و نماز بخوانید باشد تیمم کن و آب را بده به او بخورد تا این جا،آقا بدهکار هیتی و نماز می خوانی یک کسی آمده وقت هم نیست اصرار می کند حتی بعضی فتوا نقل کردند می توانید نماز را بشکنید پولش را بدهید و دوباره نماز بخوانید حقوق مردم این که در روایت دارد
ما عُبِدَ اللهُ بِشيءٍ اَفضلَ مِن اداءِ حَقِّ المُؤمِنِ
بالاترین عبادت ادای حقوق مردم است آقا حق همسایه را چقدر رعایت می کنیم؟حق پدرتان را،حق رفیقتان را،حق شهروندی را.پدرها حق فرزند را،آقایان حق همسر را.حقوق خیلی مهم است سه تا نکته ی اساسی این جا برای شما بگویم
۱.مردم در برابر رعایت حقوق مساوی هستند.
امام رضا نشسته بود سر سفره با غلام ها غذا می حورد یک کسی آمد گفت:آقا سفره ی مهم تری آن بالا است وزرا نشستند آقا فرمود:ساکت باش پدرمان یکی است،مادرمان یکی است،جدّمان یکی است آدم و حوا،دین ما یکی است،قرآن می فرماید:برتری ندارد کسی از این جهت الّا بالتقوا مگر با تقوا.
در برابر حقوق شما نگاه کنید نهج البلاغه امیرالمومنین به کمیل نامه ی توبیخ دارد به عبدالله ابن عباس نامه توبیخ دارد عبدالله ابن عباس پسرعموی او است یک زمینی را تصاحب کرده بود آقا نامه ی چهل و یک نهج البلاغه ابواسود دوئلی آدمی است که عاشق امیرالمومنین بود در مسند قضاوت صدایش را یک مقدار بالا می آورد آقا عزلش کرد فرمود:اِنّ صوتك يعلو صوت الخصمين
در برابر حقوق مردم مساوی اند،در برابر حدود آقا کسی حد الهی باید جاری شود چرا؟امیرالمومنین فرمود:بنی اسرائیل حدود بر مردم عادی جاری می کردند بر سران جاری نمی کردند یک وقتی یک استان داری داشت ایشان ازدواج کرد صدهزار درهم از بیت المال مهریه خانمش کرد آقا با خبر شد یک نامه ی توبیخی زد عزلش کرد آن هم فرار کرد البته پول را از او گرفت به چه دلیلی توی استان دار به خودت اجازه می دهی مهریه ای برای همسرت آن هم از مال عمومی مردم؟نجاشی شاعر امیرالمومنین بود در ماه رمضان شراب خورد آقا صد ضربه شلاقش زد با این که در صفین شعر می سرود در مدح امیرالمومنین،آدمی بود که به نماز امیرالمومنین می آمد جزو مریدان امیرالمومنین است در بحث حقوق
۱-مردم در برابر حقوق مساوی هستند،در برابر حدود مساوی هستند.
۲-در رابطه ی با اجرای جدود رعایت حقوق و بیت المال
ام هانی خواهر امیرالمومنین است آمد خدمت آقا خب آن موقع بیت المال را تقسیم می کردند سی درهم آقا به او داد ام هانی خواهر حضرت است و از ابوطالب هم است زن شجاعی بود همان موقع یک خانمی دیگری آمد عجم بود کنیز هم بود آقا سی درهم هم به او داد ام هانی اعتراض کرد گفت:آقا من خواهر شما هستم حرّ هستم عرب هستم این کنیز است با شما فامیل نیست عجم است آقا فرمود:خواهرجان ساکت باش این هایی که تو می گویی در قرآن ننوشته خواهر خلیفه بودن،انتساب به حکومت داشتن،عرب بودن یا حرّ بودن نه حقوق مساوی است این ها خیلی مهم است در مبانی دینی ما رعایت حقوق اقشار مختلف حالا من روایتش را از امیرالمومنین برای شما می خوانم که منظورم چیست؟این یک نشانه ی انسان حرّ در جامعه است حقّ را زیر پا نمی گذارد حقوق را رعایت می کند
از مشکلات ما
۱-نشناختن حقوق است.
۲-رعایت نکردن حقوق.
حق همسایه،آقای جوان حق پدر و مادر،پدر بزرگوار حق فرزند،دانش آموز محترم حق معلم،معلم حق دانش آموز،حق همسر هم زن و هم شوهر و حکومت حق مردم مردم حق حکومت حقوق شهروندی،حقوق حکومتی،حقوق طبیعی.
آمد خدمت امام صادق علیه السلام گفت:همسایه خیلی اذیتم می کند من هم تحمل می کنم ولی بچه هایم می گویند:تو ذلیل هستی خواری چرا با او برخورد نمی کنی؟چرا با او دعوا نمی کنی؟آقا فرمود:ذلیل او هست
إنّما الذليلُ مَن ظَلَمَ.
حق تو را نادیده گرفته.
این شاخصه ی حریّت را دقت کنید شما در کربلا اگر حقوق نظامی رعایت می شد باشد قرار است بجنگید اگر حقوق نظامی رعایت می شد این اتفاقات نمی افتاد کجای حقوق نظامی در جنگ ها اسب به بدن دوانیدن است؟کجا آتش زدن خیمه است؟کجا گوشواره از گوش کودک کشیدن است؟کجا ایجاد وحشت است؟
در یکی از جنگ ها می دانید پیغمبر اکرم یکی از جنگ هایشان به سه گروه یهودی جنگ داشتند یکی از نبردهایشان با خیبر است در جنگ خیبر در یکی از این نبردها حُیی ابن اخطب کشته شد و عده ای حُیی ابن اخطب ایشان دختری دارد به نام صفیه بلال این ها را می آورد خدمت پیامبر همین صفیه و چند نفر از خانم ها که درواقع مردانشان کشته شدند در جنگ این ها را از کنار کشته ها عبور داد یعنی جنازه هایی که آن جا بودند پدرشان،برادرشان خب بالاخره انسان است تا نگاهشان افتاد به این جنازه ها این ها شروع کردند به صورتشان زدن و ناراحت شدند
وقتی آمدند خدمت پیامبر پیامبر فهمید دید این کبودی یا ضربه ای زدند فرمودند:چه شده؟گفتند:این اتفاق افتاد حضرت بلال را توبیخ کرد فرمود:چرا این کار را کردی؟چرا این ها را از کنار بدن اجساد عبور دادی؟این نگاه به همین حقوق است حتی در جنگ.چطور بر شتران بدون جهاز سوار می کنید؟این گونه این ها را عبور می دهید از قتلگاه،این گونه به منازل ورود می دهید،این ها با حقوق نظامی جور در نمی آید این ها خلاف حریّت است این آن چیزی است که امام حسین می خواست بگوید اگر دین ندارید فکونوا احراراً فی دنیاکم.
حالا بگذارید کلی گویی نکنم ، یک نامه ای دارد امیرالمومنین به امام حسن . من خیلی به آموزش و پرورش بارها گفتیم این را به عنوان یک متن درسی بیاورند تو آموزش ها، حدود شاید بیش از صد مورد سفارش امیرالمومنین به امام حسن است . امام حسن سی و خورده ای سنشان بوده امیرالمومنین ۶۲ سال سنشان بوده آخرهای عمر آقا است از جنگ صفین که بر میگردند ظاهرا هم تو تاریخ اولین نامه ی اخلاقی است این نامه که نوشته شده حضرت با دست خودش نوشته.
فرمود قلم و کاغذ بیاورید نوشتند از پدری پیر به فرزندی جوان . از پدری که روزهای آخر عمرش است به پسری که تازه اول زندگیش است ، خیلی جالب است ، بالغ بر صد سفارش است اگر خواستید تو نهج البلاغه یا توی فضاهای مجازی بزنید نامه ی ۳۱ نهج البلاغه ، پیدا می کنید.
توصیه های امیرالمومنین ع به امام حسن راجع به رعایت حقوق
۱. پسرم ! فَاحبِب لغیرِک ماتُحبُّ لنفسِک ، هرچی برای خودت دوست داری برای مردم هم دوست داشته باش. دوست داری احترامت کنند احترام کن ، جوان ها حالا ان شالله آنهایی که ازدواج نکردند زمینه ازدواجشان فراهم شود دوست دارید بابا شدید بچه تان تحویلتان بگیرد حالا بابایتان را تحویل بگیرید! دوست دارید نگاه مردم به ناموستان نیفتد نگاه به ناموس مردم نکنید. دوست دارید مالتان را کسی نخورد ،
ببری مال مسلمان را چو مالت ببرند
بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست
مواظب باشید مال مردم نخوری.
پسرم فَاحبِب لغیرِک ماتُحبُّ لنفسِک. و اَکرِه ما تُکرِهوا له. این یک.
۲. پسرم! ولا تُظلِم کَما لا تُحِب اَن تُظلَم؛ ظلم نکن به کسی اگر دوست نداری بهت ظلم بشود. اگر حقت را بخورند بهت ظلم کنند ناراحت می شوی ، گران بهت بدهند ناراحت می شوی گران نده ، کرایه زیادی ازت بگیرند ناراحت می شوی زیادی نگیر.
یک وقتی آقا امام صادق یکی از شاگردانشان را خواستند یکی از آقایان به نام مُصادف از اصحاب امام صادق است تو کار تجارت هم بوده . کسی دنبال افزایش مال باشد از راه شرعی اشکالی ندارد اما نه که نا امنی در بازار ایجاد کند نه جامعه را بهم بریزد. این وضعی که الان در کشور به جان ارز و طلا افتادند تو ثروتمندترین کشور هم اگر اتفاق می افتاد جامعه دچار آشفتگی می شد یعنی شما تو ثروتمندترین کشورهای دنیا هم اگر مردم بریزند پول هایشان را تبدیل کنند به طلا و نقره بدهند آن کشور مگر به رودخانه و دریای ارز و دلار متصل است ؟ دچار آسیب می شود دولت هم حریف نمی شود یعنی کار از دست خارج می شود.
ما این آشفتگی بازارمان سه تا عامل دارد :
یکیش خارجی است که ان شالله خدا شرشان را به خودشان برگرداند و به زودی خبر مرگ ترامپ را بشنوید .
یکیش عامل ضعف مدیریت دولت است . نمی شود انکار کرد بلاخره عزیزان و آقایان چه ناشیانه چه بدون دقت مسئولین اقتصادی تو کشور کوتاهی هایی دارند .
بخش سومش به مردم بر می گردد، ببینید این خیلی مهم است . این را می خواهم عرض کنم : افزایش پول از راه صحیح که ضربه نزند به یک نظام و مجموعه مانعی ندارد .
امام صادق ایشان را خواست ، (این را گوش بدهند مخصوصا کسانی که کاسب اند تولید کننده اند بازاری اند)فرمودند من پولی دارم می دهم به شما برو باهاش کار کن سودش را برای من بیاور ، عیبی ندارد ما تو اسلام اینها را مجاز داریم ، اما اینی که شما پول راکد به کسی بدهی همینطوری به شما سود بدهد این ربا است .
اما رفت کار کرد درصدی را برای شما در سودش شریک بودید ، آقا هزار اشرفی به ایشان داد فرستادشان دنبال کاسبی. اینها هم رفتند و یک جنسی خریدند با یک عده ای ک رفتند مصر . به مصر که رسیدند دیدند این جنس تو بازار یک خورده کمیاب است . گفتند خب ما هم این جنس را ذخیره می کنیم تا حسابی بازار قیمت برود بالا نگه می داریم جنس را نگهداشتند تا بازار صد درصد رشد کرد از نظر خرید . مثلا جنس ۱۰ درهمی را ۲۰ درهم می خریدند وبیشتر.
جنس را تو بازار دوبرابر فروختند آقایان برگشتند آمد خدمت امام صادق دوتا کیسه گذاشت . آقا فرمود این چیه ؟ گفت : آقا اولیش که همان هزار اشرفی که به من دادید ، دومی هم فرمود هزار لشرفی سودش است . صد درصد . آقا فرمود هزار اشرفی چکار کردید مگر؟گفتند هیچی آقا جنس را احتکار کردیم نگه داشتیم قیمت رفت بالا ریختیم تو بازار. آقا فرمودند: شمشیر زدن جنگیدن راحت تر از طلب مال حلال است . آن یکی را برداشتند فرمودند بردارید بروید و قبول نکرد آقا، برگرداند و تَشَر بهشان زد .
بله چطور شما دوست نداری بهت ظلم کنند بله اگر یک کسی این بلا را سر مدینه می آورد خوب بود که شما سر مصر آوردید؟ مگر مصر و مدینه دارد؟ رعایت حقوق دومین سفارش امیرالمومنین است. فرمود: پسرم اگر دوست نداری بهت ظلم بشود ؛ولا تُظلِم کَما لا تُحِب اَن تُظلَم.
۳. اَحسِن کما تُحب ان یُحسَنَ الیک. دوست داری خدمتت کنند اگر دخترت گیر کرد تو جهیزیه کسی کمکت کند پسرت در درس و بیماری .. الان تو جامعه افرادی داریم واقعا مشکلاتی دارند اگر دوست داری مریض شدی بیایند عیادتت اگر پدرت از دنیا رفت تشییع جنازه اش بیایند اگر بچه ت مریض شد نداشتی، بیاین کمک کنند. خب حالا که این اتفاق برای دیگری افتاده تو این کار را انجام بده. فرق نمی کند المومنُون الجسد الواحد. اینجور جاها حتی نگاه به دین و مذهب طرف هم نمی شود .
مُعَل ابن خنیس می گوید آقا امام صادق عَنبان به دوش کشیده بود می رفت زِلِّه ی بنی ساعده ، یک منطقه لی بوده که فقرای اهل سنت آنجا می خوابیدند . رفتم خدمتشان گفتم آقا کجا؟ فرمودند نان می برم برایشان .گفتم آقا اینها که شما را قبول ندارند ولایت شما را قبول ندارند . گرسنه اند . مگر من می گویم ولایت من را قبول داری یانه؟
دیشب گفتم این روضه ای که به تعبیر من این اظهار تاسفی که خدا تو قرآن برای بچه هایی که زنده به گور می کردند آن بچه ها بابایشان مسلمان نبوده ؛ بایِّ ذنبِِ قُتلَت و اذا الموعدهُ سُئلَت . خیلی حرف عوامانه ای هست که ما چکار داریم بگذار بکشند تو فلسطین بگذار قتل عام کنند داعش توی سوریه ، بگذار ببرند بخورند پس چرا تو ماه رمضان می گویید اللّهم اَصلِح کلَّ فاسد ؟ بگویید اللّهم اَصلِح فاسدِ ایران، نه قم هستند شهرهای دیگر هم کار نداشته باشید یا محله ی خودمان. پس چرا می گویی اللَّهم اَشفِع کلَّ مَریض ؟یعنی مریض های بیمارستان شهید بهشتی؟ کلَّ مریض همه را شامل می شود . پس چرا می گویی اللَّهم اَغنِی کلَّ فَقیر؟ اللهم اکسُ کل عریان، اللهم فکَّ کلَّ اسیر ، پسرم اگر دوست داری بهت ظلم نشود ظلم نکن دوست داری احسان بشود .
۴. سفارش بعدی فرمود: پسرم! و ارضی من الناس بما ترضاهُ لهم من نفسِک . برای مردم بپسند آنچه برای خودت می پسندی .
۵. و لا تقُل مالا تعلَم و ان قلَّ ما تعلم . پسرم آنی که صد در صد یقین نداری نگو ، من امشب در مسجد اعظم هم گفتم اینجا هم گفتم ما یک شایعه پراکنی داریم یک شایعه پذیری ، شایعه پراکنی جلویش را نمی شود گرفت نمی توانید بگیرید . فضاهای مجازی بیمارستانی را می کشند دفنش هم می کنند ختمش هم می گیرند ولی فردا از بیمارستان مرخص می شود بابا من زنده ام.
یک کسی می گفت به یکی گفتم شایعه کردند شما مُردید ؟ گفت حالا که من را می بینی ، گفت می بینم ولی نمی توانم باور کنم برای اینکه او که این حرف را زد خیلی مورد وثوق بود ، خیلی مورد اعتماد بود. بابا مریض است می کشند هزارتومان را به ده هزار تومان. یک قصه ی کوچکی را بزرگ نمایی می کنند . ما شایعه پراکنی را نمی توانیم اما جلوی شایعه پذیری را می توانیم بگیریم به این زودی نپذیریم پخش و مطرح نکنیم حتی آنهایی که انسان یقین دارد اشاعه ی فحشا جایز نیست ،
امام صادق فرمود ذیل همین آیه: انَّ الذین یحبُّونَ ان تَشیعَ الفاحشَه، خیلی بد شده من نمی خواهم بگویم جلوی خطا را نباید گرفت اما بعضی از این خطاهای ناموسی یا مالی و اتفاقاتی که می افتد گاهی به خانواده های افراد و حیثیت فامیلشان به خاطر پخش شدن ها لطمه می خورد. امام صادق فرمود اگر کسی دوست داشته باشد ، صریح قرآن است : یحبُّونَ اَن تَشیعَ الفاحشَه، اصلا خودش هم نگوید خوشحال بشود از اینکه آبروی کسی ریخته می شود عذاب الیم دارد.
۶. امام علیه السلام فرمودند: و لا تقُل ما لا تُحب ان یقال لک ، چی بهت بگویند ناراحت می شوی؟ من از شماها سوال می کنم ، چی بگویند بهتان ناراحت می شوید؟ فحش بدهند ؟ دروغ بگویند ؟ بی احترامی کنند ؟ به پدرت توهین کنند؟ همه ی چیزهایی که اگر بهتان بگویند ناراحت می شوید خودتان به دیگران نگویید . گاهی فکر کنید کلمه ای که من روی موتور می رفتم و به راننده گفتم اگر خودم پشت فرمون بودم یک موتوری بهم می گفت خوشم می آمد؟خب نگو. جلو زن و بچه اش کوچکش نکن. درست است اشتباه کرده پیچیده بد کرده . فرمودند پسرم آنچخ که دوست نداری بشنوی به دیگران نگو. این هم یک مورد از سفارش های وجود مقدس امیرالمومنین در این نامه به فرزندشان.
۷. فرمودند: پسرم ! خودت را ، و استقبَح مِن نفسِک برای چیزی که برای نفس خودت قبیح می شماری زشت می شماری یعنی خوشت نمی آید برای مردم هم همان را قبیح بشمار.
اینها خیلی نکات مهمی است . من بحثم را جمع کردم .
نکته ی دوم اینها را می خواهم منظم بحث دستتان بیاید.شاخصه های احرار را می گوییم . دیشب گفتیم انسان های حر مکر نمی کنند ، امشب گفتیم انسان های حر رعایت حقوق مردم را می کنند. حالا مردم بگویید پدر مادر همسایه همسر راننده معلم استاد فرق نمی کند . این دومین درسی که امشب از کلام ابی عبدالله می گیریم.
به آبروی امام قسمت می دهیم همه ی ما را آشنای به حقوق و عامل به رعایت حقوق قرار بده.
حالا که داریم شاخصه های حریت را می گوییم روضه را هم از حر ابن یزید ریاحی بخوانیم. شهیدی که شاخص شد توی کربلا .
ما دوجور تغییر داریم :
♦️تغییرات تدریجی ، یواش یواش پنجاه سال ده سال بیست سال یکی عوض می شود.
♦️تغییر آنی خیلی خوشمزه هست یک لحظه ،
من تو تاریخ برایتان تغییر آنی را مثال می زنم. مثلا جادوگرها آمدند پیش فرعون ، موسی را بزنند زمین. تا موسی عصا را تبدیل به اژدها کرد قرآن می گوید اینها یک لحظه عوض شدند ایمان آوردند به موسی. گفتند الی ربِّنا ما به سوی خدا منقلبون برگشتیم.
انقلاب دوجور است : گاهی تدریجی است گاهی آنی . انقلاب آنی ،سَحره ی فرعون آنچنان عوض شدند یک عمر نان فرعون را خورده بودند آنچنان عوض شدند که وقتی فرعون گفت دست و پایتان را قطع می کنم گفتند بکن ما دست از موسی بر نمی داریم. این می شود یک جور تغییر و دگر دیسی آنی.
تو انقلاب هم داشتیم نوجوان ها جوانان تو فضاهای مجازی پیدا کنید شاید یادشان نیاید ، من هم یادم نمی آید در پانزده خرداد سال ۴۲ مرحوم شهید طیب حاج رضایی طیب میدان تهران ، آدمی بود که تو کودتای ۲۸ مرداد دخیل بود تپانچه از شاه جایزه گرفته بود آدمی بود که به شاه دوستی معروف بود ، برای تولد شاه طاق نصرت می زد.یک لحظه تو پانزده خرداد و آن سال که با عاشورا همراه شده بود و ایام عزاداری عکس امام را زد روی علَم ها و محکم ایستاد بهش گفتند بگو این سید به من پول داده ، گفت من این سید را نمی شناسم ولی من به جدش خیانت نمی کنم . اعدام شد قبرش هم در شاه عبدالعظیم است.
امام آن سالی که آمدند ایران سالی که وارد تهران شدند ۵۷، رفتند همان موقع شاه عبدالعظیم سر قبرش و آن موقع هم خبر شهادتش را در پانزده خرداد به امام دادند ایشان مقدار بالایی برایش رد مظالم داد و به طلبه ها سفارش کرده بود برایش نماز قضا بخوانند شد حر انقلاب. این عنوان حر انقلاب روی طیب حاج رضایی رفت یک لحظه تمام آن سابقه قرآن هم می گوید : نُکَفِّر یک مرتبه گذشته پاک می شود تکفیر می شود. اینجور تحولات تحولات ارزشی است منتها مرد می خواهد عزم می خواهد ،
شما می دانید حر شرح حالش توی تاریخ نیامده ولی خود آدم می تواند بفهمد یک آدممورد توجه حکومت بوده. یک فرمانده مورد توجه ابن زیاد بوده جون اولین کسی است که فرستادند راه امام حسین را ببندد. بعدا هم فرمانده های دیکر آمدند کربلا اما اول کسی است که معلوم است شاخص بوده که با هزار نفر فرستادند راه اباعبدالله را ببندد. خب راه را بسته با قصه هایی که شنیدید اما روز عاشورا این تحول در او ایجاد شد .امشب می خواهم این تحول در دل های شما ان شالله ایجاد بشود. شما هم از این مجلس اباعبدالله علیه السلام این تحول را در خودتان ایجاد کنید و اگر خطایی تو زندگیتان هست کنار بگذارید و کنار بگذاریم ان شالله.
امام حسین هم به رخَش نکشید ، تا گفت حلّی من توبَه؟ آقا فرمود بله آقاجان توبه ات قبول است . اجازه گرفت آمد میدان ایستاد در مقابل سپاه خطبه ای خواند ، که اگر طول می کشید خیلی ها را بر می گرداند عمر سعد گفت ادامه ندهد نگذارید صحبت کند. یک نیروی خودی وقتی جدا می شود حرفش موثر است این فرق می کند با حرف زهیر این از خودشان بوده . گفت یا اهل الکوفه امُّکُم الحبَلوا مادر به عزایتان بنشیند . من نه نانه برای امام حسین نوشتم نه خبر دارم قصه چیه که امام حسین دعوت شده ولی شماها خجالت نمی کشید؟ امضا کردید نامه هایتان پیش امام حسین است .
گفت و گفت وارد جنگ شد اما وقتی رو زمین افتاد حالا یا آوردنش بعضی گفتند بدن را آوردند یا خود ابی عبدالله آمد کنار بدنش سرش را به دامن گرفت . یک کارهایی با تر انجام شده که اینها بی نظیر است تو کربلا یکیش این است : هیچ شهیدی تو کربلا امام حسین دستمال به فرق یا کمرش نبسته، فرق تو کربلا زیاد شکافته اما ابی عبدالله دستمال باز کرد به فرق حر بست یعنی بدان ما تورا قبول کردیم .
دومین نکته ای که تو زندگی حر هست : امام حسین کنار بعضی شهدا آمده اما کنار حر با پسرش علی اکبر آمد. به به! ببینید قبولی را هردو آمدند .
و نکته ی سومی که بعضی از مقاتل نوشتند : آقا خودش رو کرد برای حر مرثیه خواندن ، لنعم الحر حر بني رياح صبور عند مشتبك الرماح؛ حر کارت به کجا رسیده؟ ارباب سرت را به دامن گرفته پسرش کنارت آنده ، دستمال به فرقت بسته، مرثیه برایت سروده می خواهم عرض کنم حر به این کرامت رسیدی و اینگونه جان دادی، اما نبودی کربلا وقتی اربابت تو گودی قتلگاه جان می داد؛ کسی نبود سر او را به دامن بگیرد.دور تا دورش دشمن ها حلقه زده بودند ،جوان ها ! یک نگاهی کرد ارباب بی کفنتان به سمت راست یک نگاهی کرد به سمت چپ فلم یراء اَحَدا مِن اصحابِه، دید هیچ کس نمانده
کجا رفتند آن رعنا جوانان
کجا رفتند آن پاکیزه یاران
نه تنها تنها بود تو قتلگاه یک وقت نگاه کرد دید دشمن دارد به هیمه هایش حمله می کند رو دوتا کنده های زانو بلند شد دیگر نمی توانست بایستد خیلی خون از بدنش رفته بود صدا زد : یا مسلم ابن عقیل، یا هانی ابن عروه، یا ابطال السفاء، نفرمود بیایید از من حمایت کتید ، فرمود پاشید ببینید ناموس اباعبدالله در خطر است . فَقُومُوا عَن نَوْمَتِکُمْ أَیُّهَا الْکِرامَ، وَ ادْفَعوا عَنْ آلِ الرَّسُول الطُّغاةَ اللِّئام.
لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.