بسم الله الرحمن الرحیم
لاحولَ ولا قوه الّا بالله العلی العظیم الحمدالله رب العالمین الصلاهُ و السلامُ علی سیدنا و نبیینا ابالقاسم محمد و علی آله الطَّیبین الطاهرین سییَّما بقیه الله فی الارضین و لعن علی اعدائهم اعداء الله اجمعین .
شب جمعه است ، شب یازدهممحرم و شب پایانیِ این جلسه ی بسیار با شکوه و با عظمت . من بحث شب های قبل را در شب های گذشته برای شما گفتیم. دوری از مکر دفاع از مظلوم ، بحث غیرت ، و موارد دیگری که اشاره شد . امشب من مطلب دیگری می خواهم عرض کنم که کاش فرصت بود یک دهه رویش صحبت می کردم ولی به اندازه ی وقت کوتاه امشب تقدیم می کنم مباحث را .
عزیزان! کربلا با یک تیر آغاز شد و با یک تیر تمام شد . تیر نخست را امروز صبح عمر سعد به سوی خیمه های ابی عبدالله زد ، و گفت شاهد باشید پیش امیر من نخستین تیر را زدم. بعد تیر آخر را حرمله به قلب مقدس اباعبدالله زد ، که منجر به سقوط ابی عبدالله از روی اسب و شهادتش شد. خب یک حادثه ی چند ساعته. تمام شد . اما به دنبال خودش یک جریانی را آورد به نام پشیمان ها، نادم ها، توابین کسانی که احساس گناه می کردند ، موضوع بحث امشب من ندامت و پشیمانی است که این واژه هفت مرتبه توی قرآن آمده.
سه چهارتا آیه را می خوانم:
مثلا؛ هابیل و قابیل وقتی برادرش را به قتل رساند رو چی؟ چیز بیخودی چیز حسادت ساده، بلاخره داداشش را کشت و بعد دفن کرد ، قرآن می فرماید: بدن برادرش را که گذاشت توی قبر؛ فاصبَحَ مِنَ النّادِمین ،پشیمان شد ، چه کاری بود ما کردیم ؟
♦️دوم؛ قرآن می فرماید : شتر حضرت صالح را وقتی کشتند یک شب دیگر هم گفتم حضرت صالح گفت سه روز دیگر عذاب می آید فایده هم ندارد همه تان بروید تو خانه بنشینید؛ تَمتَّعوا فی دارِکُم ثَلاثَه اَیّام ، قرآن می فرماید : فَعَقروها ، شتر را عقر کردند ، یعنی کشتند ، فاصبحُوا نادمین ، بعدش پشیمان شدند . اما نه این پشیمانی به درد قابیل خورد و نه به درد اینها.
♦️سومین مورد؛ قرآن می فرماید : بعضی ها وقتی می آیند به صحرای محشر می بینند همه اینهایی که گفته بودند درست است هم صراط است هم میزان است هم حساب است هم کتاب است ، هم بهشت و جهنم است عذاب را که می بینند گناهکاران مجرم ها، جالب است ، فاسَرُّ نَدامَه ، لما راوء العذاب ، وقتی عذاب را می بینند پشیمان می شوند . حالا یک نکته قشنگی هم اینجا هست می فرماید : اسَرّوا یعنی پشیمانی شان را مخفی می کنند .از امام معصوم روایت داریم برای اینکه خجالت می کشند سرزنششان نکنند مخفی می کنند.
اصلا ندامت خوب است یا بد است ؟ مسئلهُُ پشیمانی ..
اگر یک کسی خطایی می کند بعدش می گوید خوب کاری کردم باز هم می کنم به این می گویند لجاجت این بد است . ندامت یعنی پشیمانی ،پشیمانی از کار زشت خوب است؛ یکی آدم کشته بعد بگوید چه کار بدی کردیم کاش نمی کردیم. اگر بگوید خوب کاری کردم باز هم بیایم بیرون می کشم بد است .
پس یک : تا اینجا خوب است یعنی ندامت در مقابل لجاجت .
اما یک جور دیگر بحث می کنم از شما سوال می کنم توبه خوب است یا بد است ؟ همه می گویند خوب است . بله خوب است توبه در برابر چی خوبه ، در برابر کسی که توبه نکند و گناه نکند اما به نظر شما ترک گناه از توبه بهتر نیست ؟ توبه یک درمان است اگر کسی گناه کرد توبه می کند . پس توبه دوتا نگاه می شود بهش کرد .
اصلا مثال ساده می زنم ،درمان خوب است یا نه؟ کسی سرطان دارد شیمی درمانی می شود ، کسی مثلا تومار دارد جراحی می شود پایش شکسته درمان خوب است ؟ بله ولی بینی و بین الله مریض نشدن بهتر از درمان نیست ؟ آدم مریض نشود بهتر است . اگر شد ، درمان خوب است . اگر گناه کرد توبه خوب است ، اگر جنایت کرد خطا کرد ندامت خوب است .
اما این سه تا واژه که امشب ردیف کردم دوجور است : مفید و غیر مفید. مریض را می آورند بیمارستان پزشک یک عکس می گیرد تصویر برداری می کند می گوید این سرطان قابل درمان نیست ، تمام بدن را گرفته . یک ماه دیگر زنده است درمان خوب است ولی به دردش نمی خورد چون کار از کار گذشته . درمان خوب است اما می آید می گوید آقا دیر فهمیدی این تومار همه ی مغز را گرفته و شما را دیگر کاری نمی شود کرد . بله درمانی که مفید است بیماری گسترش پیدا نکرده باشد بیماری کوچک باشد سرما خورده پایش شکسته ، یا مثلا قابل حل است .
توبه هم همین است مثلا یزید می تواند توبه کند ؟ توبه ی چی بکند ؟ قتل امام حسبن مگر توبه دارد؟
یک مثال دیگر ؛ الان یک کسی توی دعوایی عصبانی شده زده طرف را کشته حکم قصاصش هم صادر شده خب این پشیمان بشود قصاص اجرا نمی شود؟ آقا تند رفته تو جاده ، یا سبقت غیر مجاز گرفته یا بی توجهی کرده اتفاق افتاده دیگر اخیرا چقدر آدم توی اتوبوس از بین رفتند ؟ آقا تصادف کرده تو دره زن و بچه و خانواده و همه را از دست داده بعد پشیمان است خب اینها زنده می شوند؟
پشیمانی دو جور است:
♦️من یک دروغی گفتم پشیمان شدم دیگر ان شالله تکرار نمی کنم یک خطایی کردم ، اما پشیمانی هایی داریم که قابل جبران نیست لذا دقت بفرمایید ندامت پشیمانی خب مثلا قابیل پشیمان شده چکار کند ؟ قاتل برادرت هستی، ملعون شدی. شتر صالح را قرآن می فرماید : فاصبحوا من النادمین . پس کاری باید کرد که اول آدم پشیمان نشود .
علاج واقعه از وقوع است تند نمی رفتی آدم نمی کشتی ، بله اگر این اتفاق افتاد آن پشیمانی از لجاجت بهتر است از اینکه بگویی باز هم می کشم باز هم اگر ازدوان کنم تند می روم زنم را پرت می کنم تو دره ، تو خیلی پررویی، نه بگو دفعه دیگر یواش می روم ان شاءالله اگر خدا اولاد داد . اما ندامت اینطور نیست که همیشه موثر باشد بتواند کار را کاهش بدهد.
من دوتا مطلب می خواهم بگویم:
۱. چه کنیم پشیمان نشویم ؟
۲. چی باعث پشیمانی می شود؟
به قول آن آقا گفت دومی را اول می گویم .اول چی باعث پشیمانی می شود؟ عوامل پشیمانی را من امشب برای شما می شمارم اگر بشمارم بحث دوم هم توش روشن می شود یعنی از اینها پرهیز کنیم ، ولی من آن را هم خدمتان می گویم ده تا عامل نوشتم عرض کردم من یادداشت هایی که دارم ده جلسه است برای این بحث ، می توانستم بگذارم یک دهه ی دیگر رویش صحبت کنم ولی حیفم آمد امشب مقداری برای شما بگویم . این چند عاملی که که می گویم دقت کنید :
عوامل پشیمانی
۱. مَن قَصُرَ عن فِعلِ الخَیر نَدِمَ : هرکه تو کار خیر کوتاهی کرد پشیمان می شود . آدم هایی که جنگ بود و نرفتند پشیمان شدند . آدم هایی که امام حسین صدا زد نرفتند پشیمان شدند . ببینید ما تو کربلا دو دسته پشیمان داریم:
یکیش که واقعا به درد نمی خورد مثلا یزید پشیمان شود عمر سعد پشیمان شود ابن زیاد پشیمان شود ، جنایت کردند .
اما یک پشیمان هایی داریم مثل :
♦️ طرمّاح ، که آدم خوبی است ۲۸ ذی الحجه دو روز به محرم اینها چهارتا بودند با امام حسین ملاقات کردند آقا فرمود من را یاری کنید، گفتند چشم ما برای همین آمدیم ، فقط اجازه بدهید من بروم کوفه یک خورده کارهای تجاری و مالی ام را جمع و جور کنم بیایم . جالب است امام بهش فرمود: فَاِن کُنتَ فاعِلا، اگر واقعا می خواهی مارا یاری کنی فَعجِّل زود باش ، ببین امام وقتی می گوید فعجل اصلا نرو ، بمان بده کار را یکی انجام بدهد امام افقی را می بیند.
جنّی ها آمدند خدمت امام حسین گفتند ما کار را یک لحظه تمام می کنیم همه را نابود می کنیم ، آقا فرمود نه من می خواهم کار طبیعی پیش برود .
فَعجِّل، حالا راهش را نبند ، آقا رفت برگشت امام حسین شهید شده بود هی غصه می خورد پشیمان بود.
♦️ عبیدالله حر جعفی آدم علیه السلامی هم نیست سابقه اش خیلی بد است ، سابقه اش انقدر بد است که بدانید تو صفین جزو فرماندهان معاویه است با امیرالمومنین جنگیده تو فیلم مختار هم اگر دقت کرده باشین از مختار هم بعدا جدا شد بِن حُر عبیدالله ابن حر جعفی همان آدم است که ایستاد و چند نفر یاران مختار همه را گردن زدند این ایستاده بود تو صحنه. خودش آمد ، پیغام نداد سفیر نفرستاد که خودش می گوید: یادم نمی رود حسین وقتی می آمد بچه هایش دامنش را گرفته بودند یعنی کار عاطفی هم کرد امام حسین بلکه رو این اثر بگذارد یعنی حسین تنهاست .
می گوید جاءَ الحسین و سِبیانُهُ حولَه، در حالی آمد که بچه هایش دورش را گرفته بودند فرمود: ببین پسر حر جعفی ! تو آدم خوبی نبودی گذشته ات خراب است ولی من را یاری کن من قول می دهم جدم شفاعتت را بکند. بدبخت به این قشنگی امام راه بهت نشان می دهد ، گفت آقا من اسب و شمشیر می خواهی می دهم خودم هم نمی آیم. بعد از کربلا ظاهرا جزو اولین کسانی است که آمده بدن امام حسین را دیده هنوز دفن نشده بود شاید مثلا دوازدهم محرم آمده نگاه کرد به این بدن های روی زمین خیلی پشیمان شد ، رو کرد به خودش گفت: فَیا لَک حَسرَتاً ما دُمتَ حَیّاً، تا زنده ای بسوز پسر پیغمبر را تنها گذاشتی؟ اگر به پسر پیغمبر ملحق شده بودی آینده ی خوبی داشت. این پشیمان است .
♦️مثال سوم : امام حسین نامه نوشت به مردم بصره ، یک آقایی است به نام یزید ابن مسعود نحشقی، ایشان نامه ای به امام نوشت گفت آقا من نیرو جمع می کنم می آیم ، دویست نفر آدم جمع کرد خیلی است ، یک خانه ای را کانون قرار داد گفت بفرستید هنوز مانده بود یکی دوماه به محرم ، گفت بفرستید اطراف تو بصره مخفیانه ، چون حاکم بصره همین ابن زیاد بوده و آدم خبیثی بود. گفت بفرستید مخفیانه یکی دوتا سه تا هی ثبت نام کنید . هی خواست آمار را ببرد بالا تا دویست نفر را آماده کرد و به آقا نامه نوشت ما می آییم حرکت کرد امام حسین شهید شده بود پشیمان شد . خبر شهادت . پشیمانیِ اینها بر جرم نیست جرم به این معنا که تو کربلا بوده باشند امام حسین را کشته باشند سنگ زده باشند . نه یک سری از این پشیمان ها مثل یزید اگر راست بگوید این پشیمانی بعد از شهادت ابی عبدالله است مثل کسی که آب را بست پشیمان شده بود.
پس یک عامل پشیمانی کوتاهی در کار خیر است . یک چیزی بگویم جوان های عزیز!یک وقتی مقام معظم رهبری توی انتخابات ریاست جمهوری بوده محلس بوده فرمودند اول صبح بروید رای بدهید بلاخره کار خیر است زود بروید ، شاید نتوانستید دوام بیاورید اتفاقا همان سال خدا رحمت کند مرحوم آیت الله طبرسی در تولیت آستان قدس ایشان آمد رای داد بعد از ظهرش از دنیا رفت یعنی رای داد و مرد اگر گفته بود عصر رای می دهم نمی توانست رای بدهد نبود . نگو حالا ساعت چهار نماز می خوانم بله برای نماز خدا چند ساعت وقت داده ، صبح هم تا دم آقتاب وقت دارید . کار خیر را در روایت داریم عجله کنید . سرعت بدهید ، زود انجام بدهید ؛ من فُتحَ له باب الخیر، در روایت داریم وقتی دست تو جیبت می کنی پول بدهی زود بده ، فکر نکن شیطان ها مانع می شوند . زود جلو کار خیر را می گیرند . ببینید قرآن کریم می فرماید تو خیر یسارعون سرعت . منّاع نباشید. پس یک عامل ندامت کوتاهی در کار خیر که من ده ها مثال دارم برای شما بزنم کسانی که کوتاهی کردند و بعد پشیمان شدند.
۲.من زرعَ شراً یحصَلُ ندامتاً، هرکه درخت شر بکارد محصولش ندامت است ، آدم های شر ببینید شما تاریخ را نگاه کنید کسانی که اهل شر بودند شر آفرین بودند کسی که شر باشد حالا شرور بودن به زن و بچه اش و خودش لطمه می زند غضبش عصبانیتش به زندان می افتد مالش را از دست می دهد دعوا می شود بینی می شکند یعنی همیشه شر بودن به دنبالش ندامت هست. این هم یکی از عواملی است که موجب می شود
به همین جهت هم تو روایات داریم : ایّاک و الغضَب غضب هم یک شر است بپرهیزید از عصبانیت فاولَّهُ جُنون و آخرُهُ نَدَم اول عصبانیت جنون است آخرش هم پشیمانی است ، اینهایی که در دعوا می بینی یک رسم خوبی که ماها داریم گاهی طرف را می گیریم نمی گذاریم برود جلو .
من الان می آمدم تو خیابان یک آقایی موتوری با سمندی دعوا شد ، نمی دانستم کی مقصر بود خب آن آقا خانمش عقب موتور بود پرید پایین؛ یک جوانی خیلی خوشم آمد گفت فدایت بشوم دورت بگردم تو زن دنبالت است برو ، نایست حیا کن و رفت . این آدم حالیش است تو کوتاه بیا زن و بچه دنبالت است او هم یک چیزی گفته یک غلطی کرده .
ما یک چیزی داریم تو اسلام به نام تغافل ؛ امیرالمومنین می گوید : به خدا قسم به من فحش می داد یکی گفتم ان شاءلله با من نیست : و لقد اَمرُّ علی اللَعیم یَسُبُّنی ، به خدا قسم رد می شدم یکی یسبنی به من فحش می داد فمضیتُ فقلتُ ما یَعنی، گفتم ان شالله با من نیست .
من گاهی زندان ها رفتم برای سخنرانی ، دلایل پشیمانی ها غضب است شر بودن است بی دقتی کردن است آن جنون واقعا جنون است؛ اینکه گفتند اگر عصبانی شدی آب بنوش غسل کن وضو بگیر لا اله الا الله بگو صحنه را ترک کن ، این خیلی مهم است ، آدم هایی که یک مقداری نرم خو هستند صبورترند نشست و برخاست کن رو شما اثر بگذارد. متاسفانه با اینکه ما الحمدالله مسلمانیم قال الصادق و قال الباقر داریم.
اما تو این قصه ها که اینها البته ربطی به دین ندارد بعضی می گویند آقا تو اروپا اینطور نیست اینها نژاد و ملیت است ، تو بعضی کشورها که اسم نمی برم که بعد وزارت خارجه از من ایراد بگیرد، من رفتم آنها گاهی تو دعوا از ما عصبانی ترند تند ترند ، خیلی زودتر از ما داد می زنند ، تازه خود آنها الان بعضی ها طلبه هایشان پیش ما درس می خوانند می گویند شما خیلی آرامید . بله نسبت ها با هم فرق می کند همین آقایان ایرانی هم اگر بروند اروپا زندگی کنند همین طور آرام زندگی می کنند ، فرهنگ های کشور و نشست و برخاست موجب می شود، ولی این نیست که به دین برگردد ربطی ندارد.این نکته ی دوم.
پس برای پرهیز از ندامت : اول تو کار خیر کوتاهی نکنیم مثل همین طرمّاح که پشیمان شد عبیدالله حر حجفی.
دوم: شر و غضب را کنترل کنیم ، حالا گاهی می گویند چجور؟ یک آقایی دو سه روز قبل می گفت من می دانم بد است گفتم نذر کن ، اگر عصبانی شدی صدقه بدهی با نذر با تمرین بلاخره اثر دارد،اینطور نیست که انسان فکر کند این صفات صفات غیر قابل تغییری است این هم راه دیگر.
۳. فرمود : مَن اِطمَئنَّ قَبلَ الاِختِبارِِ نَدِمَ ، جوانها بیشتر گوش بدهید ! هرکس قبل از سنجیدن و آزمون یک اقدانی بکند پشیمان می شود. شما می خواهی دختر شوهر بدهی الان بعضی از این ازدواج ها که حالا ما خیلی تاکید می کنید حتی المقدور ازدواج ها اشنا باشد نمی گویم فامیل نزدیک بلاخره نوه ای عمویی دایی ، هرچه بیشتر آدم همدیگر را می شناسد بیشتر آشنا هست. مثلا توی همسایگان همشهریان بستگان هم کفو بودن این است، شما تو قم زندگی می کنی ، طرف حالا رفته دانشگاه آن دختر خانوم مال فلان منطقه ی دور شهر فلان استانی مرزی است اصلا فرهنگ ها فرسخ ها فاصله دارد . کفو بودن یکیش همین است.
قبل از آزمون فرمود آقا شما ازدواج می خواهید بکنی رو مرد رو زن تحقیق ،شغل می خواهی انتخاب کنی ماشین می خواهی بخری فرمود : مَن اِطمَئنَّ قَبلَ الاِختِبارِِ نَدِم، کسانی که زود باورند ، زود اطمینان می کنند قبل از آزمون ، رفیق انتخاب می کند بدون .. اصلا تو حدیث داریم رفیق می خواهی انتخاب کنی سه بار عصبانی اش کن ، اگر چیزی بهت نگفت آدم خوبی است یعنی سه بار اینطوری امتحانش کن .کاری کن عصبانی شود ببین عکس العملش تو عصبانیت چیه ، اگر دیدی فحش می دهد به درد نمی خورد چون تو حالت عادی نمی شود امتحان کرد این خیلی مهم است شاید من باز هم این را گفتم :
یک وقتی امام صادق علیه السلام یک پسری دارد به نام اسماعیل خب مرد متدین مومن الان هم آقایان اسماعیلیه ایشان را امام می دانند دیگر فرقه ی اسماعیلیه امام می دانند هم در ایران کمابیش داریم هم تو کشورهای دیگر ، ایشان خودش خودش را امام نمی دانست ، زمان مدرش هم از دنیا رفت پدرش امام صادق او را به خاک سپرد ولی اینها می گویند نه ، ایشان بعد از امام صادق امام بود . ایشان پول زیادی داشت می خواست بدهد کسی باهاش کار کند آمد پیش پدرش مشورت .
آقا فرمود که بین مردم مشهور است که این آدم آدم مورد اعتمادی نیست حالا ظاهرا به بعضی از گناهان . گفت آقا مردم بیخود می گویند ، دوتا بحث است یک وقت بحث امام است یک وقت بحث به عنوان مشورت طرف پدر است ، گوش نداد پولش را داد به طرف ، طرف هم کل پول را خورد مثل بعضی از موسسات که کل پول را از بین می برند بعد باید طرف دنبالش بدود . طمع می کند به سودش به فلانش به اینکه چطور می شود جبران کرد از بین می رود دیگر.
خیلی هم زشت است که متاسفانه بعضی از این موسسات نام اهل بیت را یدک می کشند اینها بدبیتی تو مردم ایجاد می کند. خوب است اگر قرار است مجوزی بدهند به این نام ها ندهند نام ثامن نام امام عسکری به این موسسات خودش یک لطمه ای است. حالا در عین حال آقا آمد آن سال مکه این همه سرمایه لش را از دست داده بود همچین کنار کعبه گریه می کرد؛ ای خدا این پول ما نقد شود، آقا زد روی شانه اش فرمود: این دعا به احابت نمی رسد ، چون من بهت گفتم .
حدیث داریم چهار گروه هرچه دعا کنند به اجابت نمی رسد : یکیش کسی که بی تحقیق پول دست مردم بدهد .خودت بی سند پول دست مردم بدهی بی مدرک بی توجه . روایت است
چند گروه دعایشان به اجابت نمی رسد یکی که اسراف کند مالش را از دست بدهد ، خدا می گوید بهت نگفتم میانه رو باش ؟ چقدر تو قرآن گفته اذا انفقوا لم یُسرفوا ؟ یکی هم همچین آدمی حالا موارد دیگرش را در روایات نگاه کنید هست.
پس سومین عامل پشیمانی که انسان تو زندکی اش بدون اطمینان کار دست کسی بدهد بدون بررسی ، ما تو خود جمهوری اسلامی از این ناحیه زیاد لطمه خوردیم آدم هایی که در واقع تو مسئولیت های حساس ضربه زدند و بعد پشت کردند به این کشور و رفتند ، آدمهایی که تو مسائل مالی و اقتصادی توی بانک های معتبر گاهی مسئول شدند مدیر کل شدند امروز حالا پلیس بین الملل پیدایشان بکند یا نه ؟معلوم نیست کجای دنیا فرار کردند این دقت در اینجا لازم است .
۴. عامل بعدی ؛ الظلمُ نَدامَه ، ظلم و ستم تو زندگی پشیمانی می آورد اینهارا دیگر می شمارم چون فرصت نیست.
۵. امیرالمومنین می فرماید : مَن عَجِلَ ندمَ عَلی العجلَه، عجله کردن زود نظر ندهید زود حکم نکنید زود قضاوت نکنید. حالا در کار خیر اسمش اصلا عجله نیست ، آن سرعت است ، عجله غالبا صفت منفی است ، و لذا العَجله مع الشیطان داریم. لذا یک مقداری تامل یک مقداری تحمل.
آمد خدمت رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله ، یک کسی عرض کرد یا رسول الله عِظنی ، عظنی هم کلاس شده می دانید که توی خیابان جلوی آدم حاج آقا نصیحت بفرمایید . یک چیزی می گوید اصلا یادش می رود نیست متوجه هم نمی شود گاهی بعضی ها عظنی برایشان شده کلاس. مرا موعظه کن . آمده بودند خدمت آیت الله عظمی بهجت من یک وقتی آنجا بودم چند تا جوان آمدند یکیشان می گفت آقا نصیحتی بفرما ، آقا فرمودند که : نماز اول وقت را اهمیت بدهید . آمدیم کنار گفتم اینها را ما هم می گوییم که امام جماعت مسجد هم می گوید نماز اول وقت حالا تو دلت می خواست از آیت الله عظمای بهجت بشنود .عیب ندارد اما عملش مهم است .
آقا فرمودند من موعظه ات کنم گوش می دهی؟گفت بله، عمل هم می کنی ؟گفت بله، دوبار . سه بار پیغمبر ازش سوال کرد من بهت چیزی بگویم گوش می دهی عمل می کنی؟ چون ماشالله تلویزیون رادیو معارف رادیو محرم شبکه های مختلف منبر انقدر قال الصادق قال الباقر داریم شما ده شب اینجا آیه و حدیث می شنوید ، شنونده زیاد است اما عمل کننده . شنونده فراوان است اما پیاده کننده . آقا فرمودند اگر عمل می کنی من بهت بگویم . گفت بله آقا .
فرمودند همه ی حرفم همین یک کلمه است : اذا هَممتَ بِامرِِ فتدبَّر عاقبَهَ هرکاری می خواهی بکنی عاقبتش را بسنج ، خواهر من ! دختر جوان ! جون برنانه پخش می شود مال قم نیست ، شبکه ی سه زحمت می کشد پخش می کند سراسر کشور عده ای می بینند ، شما دختر جوان فکر نمی کنی این رابطه ی خیابانی لطمه به ازدواجت می زند ؟ به آبرویت می زند به حیثیتت می زند؟ یک خورده فکر کنی نمی روی دنبالش ، فکر نمی کنی ورود به بعضی از صحنه ها تو فضای مجازی موجب این می شود که آن امنیت روانی ات را با ۱۴ سال سن ازدواج که نمی توانی بکنی .
دیدن این تصاویر و این عکس ها اینها بلوغ زودرس است شهوت زودرس است مثل اینکه شما بخواهید یک خانمی که فرزند دار نشده خداوند در وجودش شیر قرار بدهد خب اذیت می شود وقتی بچه به دنیا می آید خوب است استفاده می شود، الان شما ۱۴ ۱۵ سال که سن ازدواج پسر نیست ، تو دختر خانم نیست نمی خواهی زن بگیری یا شوهر کنی آن وقت این صحنه ها داغون می کند تورا بهم می ریزد اینها ضرر دارد این داستان ها این مطالب یک خورده آدم فکر کند بعد هم ثمَّ ماذا ؟چی می شود؟یا به حرام می افتی یا اذیت می شوی جایگزین مناسب کتاب مناسب سایت مناسب ، فکر بکند انسان این مهم است .
عزیزانی از ما که حالا تو قم بحمدالله این قصه کمتر است ولی در کشور دیگر مقداری تعارف نداریم گسترده شده بحث ماهواره . شما ببین من نمی خواهم بگویم جمع بشود یا نشود وظیفه ی من نیست بلاخره دولت خودش می داند ، که آیا باید باشد یا نباشد ، اصلا شما فکر کنید یک وقت ما به جایی رسیدیم که ماهواره نیازی به این وسایل واسطه هم ندارد با همین آنتن ها می گیرد ، کما اینوه الان شبکه های اینترنت شما راحت همه جا را می گیرد اما فرهنگ این که استفاده بشود شما راحت می نشینید پای این شبکه های انحرافی که آن بابا ساعت ها کار کرده خب معلوم است اسلام را از دست می دهی معلوم است عقاید سست می شود.
من چقدر می توانم برای تو توضیح بدهم یعنی چی شرک است ؟ عالم عالم وساطت است ،جان شمارا کی می گیرد؟ تاحالا کسی گفته به عزراییل بگوییم جان مارا گرفت شرک است ؟ بابا عزاییل همه ی شمارا می میراند همه تان هم تو قرآن می گویید یُحیی و یُمیت خدا می میراند و خدا زنده می کند . تا حالا شده یکی بگوید این شرک است ما می گوییم عزراییل می کشد عزراییل جان مارا می گیرد؟ هیچ کس نگفته با اینکه کار کار خداست خدا می میراند یحیی و یمیت واگذار کرده به عزراییل این طبیعی است . تا حالا یکی شده بگوید کار حضرت عیسی شرک است ؟
خود آقایان مسیحی ها این آیه قرآن است قرآن می فرماید : عیسی خلق می کرد یعنی گِل بر می داشت پرنده درست می کرد فوت می کرد راه می افتاد خلق می کرد اَخلُقُ، واسطه است . تاحالا شده یک کسی بگوید رزق با میکاییل است دیگر ،بابا رازق خداست بگوییم شرک است ؟ تاحالا شده کسی بگوید کار ما با جبرییل شرک است پیغمبر بگوید جبرییل شما می گویبد وحی می آورد . وحی با خداست جبرییل واسطه . وحی جبرییل واسطه، رزق میکاییل واسطه ..
اصلا مگر خدا حافظ من و شما نیست ؟ فالله خیرُ حافظاً ، آیه قرآن صریح است می فرماید ما فرشته هایی داریم حافظات ، محافظ شما هستند پس اینها شرک نیست ؟ عزیز من امام صادق امام باقر اینها جانشان طندگیشان را مای توحید گذاشتند امام حسین مظهر توحید است. بله من به امام حسین می گویم بچه ام را شفا بدهد ، معلوم است همانطور که به فرشته ها نسبت می دهید نمی گوییم آقا شفا می دهد خدا شفا می دهد انتساب است فعل به فاعل قریب و بعید فرقی نمی کند . بله من از امام رضا می خواهم تقاضایم را جواب بدهد اما امام رضا را به عنوان وجیها عندالله می خوانم ، خب می نشیند پای شبکه ها . این است که باید دقت بشود یکی از عواملی که موجب می شود حضرت فرمود: اذا هَمَمتَ بامرِِ فتدبر عاقبه ، هرکاری می خواهی بکنی آخرش را بسنج . اِن یکن رشد فَامضِه،اگر رشد است بیا جلو ، ان یکن غیاً فَانتِه.
من آن بخش اول عرائضم تمام تو بخش دوم هم اجازه بدهید تبرکاً ازجوان امام رضا یعنی امام جواد که ۲۵ سال سن داشت به شهادت رسید ،جلسه را با نام جواد الائمه تمام کنم که فرمود :
سه چیز تو زندگیتان باشد پشیمان نمی شوید:
(این دیگر در مقابل بحث قبلی است، آنجا عوامل ندامت گفتم . شر ، غضب ، عجله ، اینجا دارم این روایت را از میان ده ها روایت می خوانم )فرمود: ثَلاثَهُُ مَن کنَّ فیه لَم یَندَم، آقا امتحان کنید ، سه چیز تو زندگیتان باشد پشیمان نمی شوید :
♦️ترک العجله، شتاب نکنید ، تو رانندگی تو تحصیل تو ازدواج تو همه کار . کارهایی که غیر از خیر .
♦️المشوره، مشورت کنید هزینه که ندارد بنشینید بایکی حرف بزنید آدم وارد باشد، نه آن مشاور که از خودت ضعیف تر باشد چون مشاور هم شرایط دارد ؛ مشاور دینی باشد فهیم باشد عاقل باشد .
♦️والتوکل عند العزم.
یکیش به خودت بر می گردد یکیش به مردم یکیش به خدا ، یعنی این مثلث سه ضلعی باعث می شود پشیمان نشوی. خودت عجله نکن. با آدمهای قوی مشورت کن بر خدا توکل کن. اگر توکل و عزم مشورت و ترک عجله فرمود این موجب می شود تو زندگی پشیمانی نیاید.
خدایا به آبروی اهل بیت قسمت می دهیم همه ی مارا عامل به این کلمات نورانی قرار بده.
السلام علیک یا اباعبدالله ، و علی الارواح اللتی حلت بفنائک.
امشب شب بسیار سختی بر اهل بیت گذشته . کربلا امروز عصر با یک تیر تمام شد . ابی عبدالله به شهادت رسید اما یک شب دیگر هم گفتم اگر که اینها حر بودند حالا با امام حسین درگیر بودند این کارهایی که امشب صورت گرفته نشانه ی اوج ذلت است نشانه ی اوج بدبختی است .
در اولین دستور دستور آمد خیمه هارا غارت کنید . اموالی نداشتند اینها مسافر بودند از مدینه آمدند مکه چند ماه تو مسیر و شهر مکه و یک چیزهایی اندکی مثل خانم یک گوشواره و خلخالی داشت. اولا زینب کبری تا توانست اینهارا جمع آوری کرد ریخت جلوی اینها تا ببرند ، اما تو نقل معتبر دیدم فاطمه ی بنت الحسین می گوید : یکی از اینها یک گوشواره تو گوش من دید آمد گوشواره را کشید ، درحالی که گریه می کرد عجیب است ،یکی دیگر بهش گفت چرا گریه می کنی ؟ گفت دلم می سوزد اما اگر من این کار را نکنم دیگری انجام می دهد ؛یاخذها غیر. اموال حالا حتی به لباس هایی که در آنجا بود بلاخره آدمی که سفر می رود ۲۴ ۲۵ روزه آمده بقچه دارد لباس دارد وسایل دارد غارت کردند .
در مرحله ی دوم دستور آمد خیمه هارا آتش بزنید. اینها آتش زدند خدا رحمت کند مرحوم آیت الله عظمی گلپایگانی ایشان ظهر عاشورا خودش روضه می خواند مرجع تقلید زن و بچه اش را جمع می کرد می گفت روز قیامت صف روضه خوان ها فرق می کند زودتر می رود بهشت من می خواهم روضه بخوانم برایتان. ایشان را یادم است ازشان نقل شده که وقتی زن و بچه شان را جمع می کرد ظهر عاشورا این شعر را می خواند :
آتش به آشیانه ی مرغی نمی زنند
شما خودتان یک مرغ تو خانه تان باشد یک پرنده آمده لانه ساخته بالای آبگرمنی جایی می گویید مواظب باش روشن نکن جایش را عوض کن.
آتش به آشیانه ی مرغی نمی زنند
گیرم که خیمه خیمه ی آل عبا نبود
بابا اینها بچه های پیغمبرند داغ دیده اند . زینب کبری آمد پیش امام سجاد، آقاجان چه کنیم حجت خدا شمایی؟ فرمود عمه جان بگو تو بیابان ها فرار کنند ؛ علیکُنَّ بالفرار . این زن و بچه تو بیابان اینها بعضی هایشان شعله های آتشی که دنبالشان بود دنبال اینها می کردند .گریختند اما خود زینب ایستاد یکی از این نانجیب ها آمد گفت خانم چرا فرار نمیکنی ؟ گفت من داخل این خیمه بیمار دارم ، امام سجاد نمی توانست برخیزد ، این جنایت دومی بود که انجام شد . امروز اسب به بدن ها دواندند . خیلی جنایت کردند اما یک ساعتی از اواخر شب دیگر آرام شد دست برداشتند آب آزاد شد .
زینب کبری اول افتاد این بچه های پراکنده را تو بیابان پیدا کند ، آمد یک بچه ای کنار بدنی یک بجه ای کنار صخره . خودش که دختر خانمی می گوید یک وقت آمدم بالا سر دختری از دختران اباعبدالله فکر کرد دشمن است ترسید گفت آقا نزن گفتم عمه جان منم شب بود تاریک بود تا گفتم عمه منم گفت عمه عمه یک پارچه بده من سرم را بپوشانم نگفت بابایم کجاست ؟ اَ خرقه عندک استُرُ بها راسی؟ یک قطعه پارچه بده من سرم را بپوشانم.
امشب زینب نماز شبش را هم خواند . امشب زینب عبادتش هم کرد ، اما تو دل شب بعضی از اینها می رفتند کنار این بدن ها من نمی دانم امشب به رباب چه گذشت ؟ من نمی دانم امشب به سکینه ی بنت الحسین چه گذشته؟ همین قدر بهتان بگویم شب سنگینی بود ، مخصوصا فردا وقتی آفتاب طلوع کرد رو این بدن ها عقیله ی بنی هاشم آمد عمه جانتان زینب آمد قتلگاه ، حسینم پاشو می خواهند من را به اسارت ببرند داداش . عباسم بلند شو پاشو ببین کسی نیست کمک کند زینب سوار بر این مرکب ها بشود.