سه شنبه 4 دي 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

اَعوذ بالله منَ الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم .
لا حَول و لا قوه الا بالله العلی العظیم .
الحمدالله الذی جعل حمدَ مفتاحاً لذِکره و سبباَ لِمَزید مِن فَضله و دلیلاً علی آلائه و عَظِمَته. ثم الصلاهُ و السلام علی حبیبه ی و خِیَرَته. حافظِ سِرّه ی و مبلِّغِ رسالاتِه سیدنا و نبیِّنا ابالقاسم مصطفی محمد. و علی آله الطَّیِّبینَ الطّاهرین سییَّما بقیه الله فی العَرَضین و لعنُ علی اعدائهم اعداءالله اَجمَعین.

اللهم کن لولیک الحجت ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه السّاعه و فی کل ساعه ولیاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً حتی تُسکنهُ عرضک طوعاً و تُمَتِّعَهُ فیها طَویلا.
شام‌جمعه است ، متعلق به وجود مقدس بقیه الله الاعظم ارواحنا فداه. برای سلامتی آن وجود مقدس و جهت عرض تسلیت شهادت مادر بزرگوارشان حضرت زهرا سلام الله علیها صلواتی عنایت کنید.
توفیقی شد شب گذشته ، بحثی را در رابطه ی با استقامت فاطمی محضر شما عزیزان تقدیم کردم. عرض شد یکی از کلید واژه های موفقیت که از قرآن و روایات استفاده می شود ، استقامت راست قامتی و ایستادن در مقابل مشکلات و بحران هاست. دیشب آیاتش را خواندم. اهمیتش را گفتم ، مع الاستقامَتِ السَّلامَه جامعه ای که استقامت دارد سالم است . جامعه ای که استقامت دارد اهل کرامت است. اهل رشد است اهل ترقی ست.

آقایان عزیز خواهران گرامی ببینید بحران هایی که تو زندگی آدم پیش می آید متفاوت است. هرکدام به اقتضای خودش یک استقامتی را می طلبد. یک وقت جنگ و درگیری نظامیست ، میشود استقامت نظامی. یک وقت در مسیر تبلیغ و ترویج دین یک کسی وارد می شود سختی می بیند می شود استقامت در راه تبلیغ. یک وقت یک کسی یک حوانی تصمیم می گیرد نفس خودش را بسازد بر شهوت و غرائضش غلبه کند ، می شود استقامت در راه تهذیب نفس. گاهی در میدان زندگی انسان بیماری می بیند مصیبت می بیند، می شود استقامت در بیماری و مصیبت. همینطور بروید جلو ، گاهی یک دانشجو یک طلبه می آید درس بخواند یک کسی مثل علامه ی امینی می اید الغدیر بنویسد سی سال عمر بگذارد، نیاز دارد به استقامت در راه ارائه و کسب علم. اینی که دیشب گفتم دوازده قسم استقامت داریم و دیشب فقط استقامت عقیدتی را گفتم ؛ امشب هم یکیش را می گویم ، ده تاشم ان شالله واگذار می کنم به یک برنامه های دیگری ، از این جهت بود که بحرانی که آدم باهاش مواجه می شود نوع بحران یک استقامتی را می طلبد .

این آیه را شما دقت کنید ، سوره ی مبارکه ی جن آیه ۱۶. و اَن لَو اِستَقاموا علی الطَریقَه همه ی حرف تو این آیه هست. اگر مردم استقامت کنند بر راه ، یعنی چی طریق؟ قرآن خیلی جاها کلیات را می فرماید ، اَن لَو اِستَقاموا علی الطَریقَه اگر استقامت کنند بر طریقه. حالا بعضی گفتند این طریق اسلام است توحید است فطرت است . تو روایات ما آمده ولایت امیرالمومنین است. طریقه یعنی حق، یعنی راه درست. آگاهانه. اگر کسی بر طریقه ی حق استقامت کرد ، دیشب گفتم اگر بر باطل تحمل کند ان لجاجت است آن استبداد است. نه .

اگر جامعه ای استقامت کرد در طریقه ی حق، لَاَسقَیناهُم مّاءً غَدَقاً . عجیب است آیه. می گوید آب فراوان به این جامعه می دهیم. آقا چه رابطه ای بین آب فراوان و استقامت هست ؟ من یکبار دیگر ایه را بخوانم .اَن لَو اِستَقاموا علی الطَریقَه اگر مردم بر طریقه ، نَه طُرُق؛ راه واحد صراط مستقیم استقامت کنند ، لَاَسقَیناهُم مّاءً غَدَقاً یعنی وضع اقتصادیشان هم خوب می شود. یعنی وابستگیشان هم قطع می شود. یعنی رزقشان هم فراوان می شود. ماءً غَدَقا یعنی آب فراوان دیگر. رابطه ی آب فراوان و باران و استقامت چیه ؟ چی می خواهد بگوید این آیه ؟

عزیزان من خواهشم این است امشب عرائضم را دقت کنید چون من امشب می خواهم رو استقامت اقتصادی تو سیره ی حضرت زهرا بحث کنم . بحث روز است.دیشب استقامت عقیدتی را گفتم ، امشب می خواهم نمونه هایی از استقامت اقتصادی و شاخصه هایش را تو سیره های حضرت زهرا بعد از چند نکته ای که می گویم خدمت شما عرض کنم.

من امروز مرور می کردم این نامگذاریِ سالها را توسط مقام معظم رهبری که اگر اشتباه نکنم از سال ۷۸ شروع شد که با نام امام همینطور آمد جلو حدود ۲۰ سال است این نوروزها نامگذاری میشود خیلی کار قشنگی است. بلاخره جهت می دهد. خط می دهد عنوان می دهد ، کشور را به سمت و سویی می برد. جدود این ۲۰ نامگذاری که از هفتادو هشت به بعد شده ، بیش از شاید ده موردش اقتصادیست. یعنی یا کار توش است یا تولید توش است یا حماسه ی اقتصادی توش است یا کالای ایرانی هست یا صرفه جویی هست. حالا بشمارید شما نگاه کنید من یک نگاه کلی کردم. یعنی غالب این سالهای بیست ساله ای که نوروزها نامگذاری شد و یک ذوق و یک سلیقه و یک انتخاب زیباست. مخصوصاً این جند ساله ی اخیر همه ش عنوان ، عنوان اقتصادیست. برای اینکه مهم است استقامت اقتصادی.

من دوتا نمونه برایتان بگویم تو تاریخ . آقا ما پیغمبری داریم به نام ایوب. گرفتار سخت ترین مشکلات اقتصادی شد. بِنُصْبٍ‏ وَ عَذاب‏ هیچی تو زندگیش نماند. فرزند از دست داد اموالش دامش زراعتش ، به فقر افتاد به فقر شَدید سختیِ شَدید. تفاسیر آمده. تو قرآن تفصیلش نیامده فقط می گوید سختی.
بِنُصبِ و عَذاب. آقایان عزیز این پیغمبر خدا هفت سال مشکلات شَدید اقتصادی کشید ، انوقت خدا تو یک آیه سه تا تعریف ازش کرد ه ببینید؛ اِنّا وَجَدناهُ صابِرا سوره ی ص هست.

یک : این پیغمبر صبور بود. مشکلات اقتصادی بیماری فرزند مرگ اولاد، باعث نشد شِکوه کند. ما الان تو جامعه شِکوه خیلی داریم خیلی. من خیلی ناراحت می شوم. گاهی هم تو منبرها می گویم مثل اینکه رایِ شُکر را برداشتند واو گذاشتند بجایش. شُکر است چرا شِکوه؟یعنی آنی هم که دارد سفر می رود خانه دارد حقوق دارد ، حالا نام نمیبرم مشاغل را ، چهره نشان میدهد زندگی... این خوب نیست، این وجدناهُ صابرا . این یک.

دو: نِعمَ العَبد . ای خدا یعنی می شود به ما بگویی نعم العبد ؟ خدا بهتان بگوید خوب بنده ای عستید تمام است ها. جایتان بهشت هست که هیچی قیامت هم معطل نمی شوی. خدا بگوید نِعمَ العَبد؟ خوشا به حال ایوب.

و سوم: اِنَّهُ اَوّاب. این همه ش با ما در رابطه بود.اَو یعنی برمیگشت. همه ش می آمد سراغ خدا. همه ش با خدا در ارتباط بود. پس راه نعمَ العبد شدن صابر و اوّاب بودن است. استقامت و با خدا بودن. این یک نمونه. .نمونه دوم حالا عزیزانی که تو کشور ما به هرحال دچار فقرند مشکلاتند گرفتاری ها هستند. اینها بیشتر عنایت کنند. مسلمانان از مکه امدند مدینه. با فقر شَدید . خانه هایشان را از دست دادند، اموالشان را از دست دادند چهارصد نفر توی ایوان می خوابیدند. پیغمبر خدا گاهی سه شب چهار شب پشت سر هم یک خرما می برد. یک شب یکیشان به نام اَشجع گفت یا رسول الله جگرمان سوخت چقدر خرما بخوریم؟ هرشب برای ما خرما .. گرمی مان کرد. حضرت فرمود: نارُ جهنم اَشدُّ حَرّا نمیدانی گرمی چیه خرما که گرمی نیست گرمی در جهنم است. که عذر خواهی کرد.

آنوقت این را می خواهم بگویم انقدر اینها عفیف بودند خویشتندار بودند آبرو ریز نبودند داد بزن فریاد بزن ، پیغمبر ندارد آقا ندارد زندگیِ خودش هم نگاه کنید زندگی دخترش هم‌نگاه کنید . عروسی فرزندش هم ببینید. یک آدمهای مهمی هم‌توشون هست. سلمان مقداد. این آیه را هم ببینید تو قرآن کریم،قرآن کریم می فرماید که : هرکه اینها را می دید فکر می کرد که ثروتمند هستند ، شنیدید می گویند چهره اش را با سیلی سرخ نگه میدارد ؟ یَحسَبُهم الجاهلُ اَغنیا مِنَ التَعَفُف از بس عفیف بودند از بس رو نمی انداختند دست دراز نمی کردند خودشان را کوچک نمی کردند عزت نفس داشتند؛ قرآن می فرماید چیزی نمی خواستند از مردم ، و با کرامت زندگی می کردند‌ استقامت اقتصادی. این دوتا نمونه.

من قبل از آنیکه وارد آن زندگی حضرت زهرا بشوم چهار پنج تا نمونه ی قشنگ دارم اگر صبر کنید برایتان می گویم این چهار پنج تا نمونه که خیلی به درد امروز جامعه می خورد . کابردی هست . اجازه بدهید در رابطه ی با اقتصاد ، ثروت مال پنج تا نکته را بگویم از قرآن و روایات . حالا می خواهید اسمش را بگذارید مبانی اقتصادی اسلامی. من رشته ام اقتصاد نیست . درس اقتصاد هم اینجا نمی دهم. من رشته ام قرآن و حدیث است دارم با قرآن و حدیث حرف میزنم. این پنج تا نکته را همه ی عزیزان دیشب هم گفتم مخصوصا کارگزاران ، دقت کنید .

نکته ی اول ، سریع می گویم خیلی معطلتان نمی کنم . نکته ی اول این هست که ، آقایان در اسلام اقتصاد با معنویت است . کار با معنویت است . ببینید رجالٌ لا تُلهیهِم تِجارَةٌ و لا بَیعٌ أن ذِکرِ الله کار نباید جلوی ذکر خدا را بگیرد . لا تُلهِکُم اموالکم و لا اولادِکُم مال و اولاد نباید باعث بشود از خدا دور بشویم . نکند تو صف نماز جمعه صدای کاروان تجاری می آید پیغمبر را رها کنید . وإذا رَءَاو تجارة أو لَهوٍ إن فَضُّو الیها نه ، این نکته ی اول. در اسلام شما میدانید ما چقدر اصحاب ائمه داشتیم کاسب بودند تاجر بودند پولدار بودند متدین مثل میثم تمار ، افرادی بودند حالا میوه فروش بودند افرادی بودند خرما می فروختند ، اینها از یاران خاص ائمه هستند . بازاری اند متدین مومن ، اما نمازشان روزه شان وجوهاتشان ، این نکته ی اول . چی شد ؟ در اسلام اقتصاد با معنویت است . نباید مانع یاد خدا شود.

آقا من یک وقت تو قرآن این کُلو کُلو ها را گذاشتم کنار هم بخورید بخورید ؛ که یک کسی می گفت من اینها را خیلی دوست دارم امرهای قرآن را . این کُلوهای قرآن را گذاشتم کنار هم . حدود ده مورد شد . خیلی جالب بود به ییک نتیجه ای رسیدم ، هرکجا در قرآن می گوید بخورید بعدش هم یک تکلیف ازتان می خواهد . نگاه کن همه اش یادم نیست ، کُلوا بخورید و اعمَلوا صالِحا ولی کار صالح انجام بدهید . نه بخورید گناه کنید عربده بکشید. کُلوا بخورید و اشکُروا اما شکرش بکنید . کُلوا بخورید ولا تَطغَوا طغیان نکنید . ببینید بخورید کُلوا و لا تسسرِفوا زیاده روی نکنید . کلوا بخورید و لا تَتَّبِعوا خُطواتِ الشَّیطان نان خدا را می خورید دنبال شیطان نروید . نمک خدا را می خوری نمکدان نشکن. بخور لا تَتَّبِعوا خُطواتِ الشَّیطان دنبال شیطان نرو . نوش جانت بخور طغیان نکن. نوش جانت بخور عمل صالح انجام بده . حالا عرض کردم یک وقت نگاه کنید حدود ده مورد ؛ هرکُلویی که حلالاً طیبا ، بخورید رزقتان است نانتان است نوش جانتان اما کلمه ی بعدش هم دقت کنید . لا تُسرفوا لا تَطغَوا لا تَتَّبِعوا خطوات الشَّیطان. این نکته ی اول .

نکته ی دوم ، گفتم پنج تا نکته هست . این است ، آقایان تو اسلام ثروت داری بد نیست . کسی فکر نکند هر که فقیر است آدم خوبی است . نه ما فقر را تو خیلی از روایاتمان داریم مذمت شده . هیچ منعی ندارد ببینید آقا علی ابن موسی الرضا فرمود : لا خَیرَ فی من لا یُحِبَّ جمعَ المال من حَلالٍ خیر نیست در زندگیِ کسی که برنامه ریزی نداشته باشد برای جمع مال . اما برای جمع مال چی؟ سه تا کار باهاش بکنید . یَکفوُ به ی وَجهَ آبرویش را حفظ کند دست جلوی مردم دراز نکند. دو ، یَقضی به ی دَینه قرضش را بدهد بدهی اش را بدهد . خجالت طلبکار را نکشد . سه ، یَصِلُ به ی رَحِمَ . خود خوری نکند . به فامیلش لااقل برسد. حالا بقیه اگر همه به فامیل هایشان برسند فقر ریشه کن می شود اصلا کمیته امداد سرش خلوت می شود . یَصِلُ به ی رَحِمَ .

پس این نکته را دقت کنید ائمه ی ما اجازه ی بی عاری و کسالت و یربار شدن و کله بر جامعه شدن را به هیچ کس ندادند . آمد خدمت امام صادق ، گفت آقا یک خواهشی دارم ، آقا فرمود چیه ؟ گفت من تو خانه می نشینم شما دعا کنید خدا خرجیِ من را بدهد . آقا فرمود ما از این دعاها برای کسی نمی کنیم . لا أَدعوا لَک این دعا خلاف قرآن است خلاف سنت است . ما همچین دعایی برای کسی نمی کنیم . أطلُب مِن حیثُ أمرِکَ الله خدا به پیغمبرش هم می فرماید : إذا فرقتَ فَنصَب خدا به پیغمبرش هم می فرماید إذا قُضیتِ الصَّلاة فانتشِروا فی الارض و ابتَغُوا مِن فَضل الله . برو عزیز من اسلام دین بی عاری و تنبلی و کسالت نیست . فرمود دو چیز کلید همه ی بدبختی هاست . آقایان عزیزان دور شدیم از معارف اسلامی .

به خدا اینها را اگر تو جامعه هایمان تو خانواده مان ؛ ما حرف خیلی داریم کار و مطلب زیاد داریم . ما نیاز نداریم تو کتابهای دیگر هم بگردیم . اینها مبانیِ اقتصادی ماست و مبانی دینی ماست . فرمود : إیّاکَ و الکَسَل و الزَجَر فاِنَّما مفتاحُ کلِّ شَر. ریشه ی تمام بدبختی ها ، اعتیاد فساد طلاق . این مشکلات اجتماعی که تو جامعه هست . آدم کشی زندان پرونده های قضایی اینهمه شلوغ . دلیلش یکی کسالت و تنبلی است بی توجهی است و یکیش هم اینکه افراد حاضر نیستند تو زندگیشان از این بی عاری و کسالت خودشان را دور کنند . اگر بیکاری کسالت تنبلی سستی ، این روایات ماست . وقتی این آیه نازل شد که حالا یک یادگاری هم امشب به شما بدهم ، روایت داریم این آیه را زیاد بخوانید رزقتان زیاد می شود . گاهی بنویسید مثلا یک جایی نصب کنید تو منزل تو مغازه تو محیط کارتان ، روایات است .

پیغمبر گرامی اسلام فرمود : دو تا آیه تو قرآن می شناسم اگر مردم بهش تمسک کنند زندگیشان را کفایت می کند ، البته من نمی گویم بنویسید دیگر کار نکنید نه . ما هم اعتقاد داریم ؛ گفت پیغمبر به آواز بلند ، با توکل زانوی اُشتر ببند. گر توکل می کنی در کار کن ، کشت کن پس تکیه بر جبار کن. پیغمبر خدا رد می شد یک مشت خوابیده بودند بیل هایشان هم کنارشان ، فرمود : مَن اَنتم ؟ شما کی هستید ؟ چرا کار نمی کنید ؟ کشاورزید؟ بله . چرا کار نمی کنید ؟ گفتند : نحنُ المُتوکِّلون ما توکلمان بر خداست . خودش سبز می شود . فرمود : انتم مُتَّکِلون ، یک واوش را بردارید آن وقت شما آن می شوید شما متَّکِلید کلِّ بر جامعه اید سربار جامعه . متوکل به این نمی گویند که. پیغمبر خودش جنگ نمی کرد ؟ خودش تلاش نمی کرد ؟ انتم مُتَّکِلون .

آن آیه ای که گفتم می گویم ، آیه ی دو و سه سوره ی طلاق است . مَن یَتَّقِ الله یَجعَل لَهُ مَخرَجا و یرزُقهُ من حیثُ لا یَحتَسِب و مَن یَتَوَکَّل علی الله تا آخرش که نقل شده و نقل هم درسته چون من خودم مستقیم از بزرگان در قم شنیدم ، که مرحوم آیت الله نخودکی رضوان الله دتعالی علیه به حضرت امام سفارش کرده بودند ، خواندن این آیه را در کنار بعضی چیزهای دیگر سه مرتبه بعد از نماز . این دو تا آیه را .

این آیه که نازل شد هرکه تقوا داشته باشد روزی اش را می دهیم ، یک عده رفتند تو خانه در را به روی خودشان بستند ، گفتند خدا گفته : مَن یتَّق الله یَجعَل لَهُ مَخرَجا و یرزُقهُ بابا صریح است دیگر یَرزُقهُ . و چقدر ما در طول تاریخ لطمه خوردیم از تفسیر به رای. آقا مطهری عزیز را به شهادت میرساند می گوید من از قرآن به این نتیجه رسیدم ، تفسیر قرآن است که ترور شهید مطهری از توش در بیاید به چه دردی می خورد ؟ این التقاطی است . تفسیر قرآنی که از توش تکفیر و شرک مسلمانان در بیاید این چه تفسیری است ؟ تفسیر را بروید سراغ اهل بیت . بروید سراغ 14 15 هزار روایت تفسیری که اینها روشن می کند مبنا میدهد به ما .
 آقا فرمودند پیغمبر خدا اینها را بگویید از خانه بیایند بیرون ، علیکم بالطَّلب بروید دنبال تلاش بروید دنبال کار . آقا الان نگویید حاج آقا کار کو ؟ استخدام نداریم . بابا وقتی می گویم کار منظورم استخدام دولتی نیست . خود آقایان می گویند از فارغ التحصیلان ده درصد، خیلی زرنگ باشیم . کار منظورم تلاش است فعالیت است . حالا ممکن است یک وقتی این کار و تلاش، شغل پدرش باشد .ممکن است یک کار خانگی باشد بلاخره ننشیند بیکاری افسردگی می آورد . بیکاری بی عاری می آورد . بیکاری فساد می آورد .

آقا این امیرالمومنین و پیغمبر نشستند کنار هم ، حضرت فرمودند علی جان گرسنه ایم ، یا رسول الله الان من یک چیزی تهیه می کنم. آقا بلند شد تو کوچه های مدینه دید یک خانومی دارد از چاه آب می کشد . به باغش بدهد. خانوم می خواهی من کمک کنم شما یک مزدی به من بدهی شما که سختت است . گفت بله . شانزده تا دلو آب امیرالمومنین از چاه کشید به این مزرعه . آن هم شانزده تا خرما بهش داد. آقا آمدند خرما را گذاشتند جلو پیغمبر یا رسول الله این حلال از کار ، ببینید بحثی نیست . حالا من نمونه های دیگری هم عرض خواهم کرد . اگر برسم. خیلی مراعات می کنم که مجلسم طولانی نشود . این دوتا نکته.

نکته ی سوم : اینها را تو خاطر بسپارید . نکته ی سوم آقایان خواهران ، کار تو اسلام عبادت است . عبادت است عزت است افتخار است . آقا به منزله ی نماز است . من نمی گویم جای نماز را می گیرد ها . نه نماز جای خودش . ولی روایت داریم آمد خدمت امام صادق ، آقا فرمود : عُقدُ إلی عِزِّک صبح برو دنبال عزت خودت . دنبال افتخار خودت. دنبال اینکه عزیز باشی . آقا چکار کنم ؟ عُقدُ إلی عِزِّک یعنی چی ؟ کجا بروم صبح دنبال عزتم ؟ فرمود الی السُّوق برو بازار برو سرکار. ببینید شما ، این نگاه این نگاهی که اسلام به کار دارد به تلاش دارد . من روایت دیدم عجیب است این روایت ، عجیب است این روایت . فارسیش را می گویم برایتان . فرمود یک گناهانیست ، لا یُکفِّرَها الصلاة و الصوم نماز و روزه کفاره اش نمی شود . اما آدم اگر برود لقمه ی حلال پیدا کند کفاره ی آن گناه میشود.

دیدید می گوید اللهم اغفرلیَ الذُّنوبَ اللّتی چه چه در دعای کمیل ؟ فرمود یک سری از گناهان کفاره اش کسب روزی حلال است . بله . جوان وارد مسجد شد قد بلند ، رشید چهارشانه ، هی دارند نگاهش می کنند همه ، خیلی خوش هیکل بود که ان شالله خدا همه ی جوانهایمان را حفظ کند، زمینه ی اشتغال همه شان را فراهم کند . یک کسی گفت یا رسول الله حیف از این هیکل ، همه ش کار می کند . یک مقداری بیشتر به عبادت نماز روزه نه اینکه نمی خواندها ، اینها توقعشان این بود که مثلا همه ش تو مسجد باشد . حضرت فرمودند اگر کار می کند به زن و بچه اش رفاه بدهد عبادت است . اگر کار می کند دستش جلو مردم دراز نباشد عبادت است. اگر کار می کندتو حرام مصرف کند خب این عبادت برای شیطان است. یک وقت طرف کار میکند برود مشروب بخرد خب این کار کار بدی است . این تو مسیر حرام است . اما کار می کند برای رفاه زن و بچه اش. کار می کند کَلّ بر جامعه نباشد . بله . شماها که بیشتر از من بلدید. افضلُ العبادت کسب الحلال.

آن شخص می گوید رفتم امام باقر را نصیحت کنم . ای بابا امام باقر امام نصیحت است . اینها بودند بعضی از افراد مثل محمئد مُنکدر مثل سوفیان صوری ، اینها زمان ائمه بودند گاهی خودشان را یک پله بالاتر می دیدند مثلا . آمد خدمت امام باقر ، آقا مشغول کشاورزی بود بیل به دست . رفتم جلو آقا را یک نصیحتی بکنم ، اما ایشان من را نصیحت کرد . گفتم آقا شما پسر پیغمبر جایت تو مسجد است تو محراب است شما و بیابان و کشاورزی و بیل ؟ آقا فرمود : والله لو جاءَنی الموت بخدا قسم اگر عزراییل همین الان بیل به دست نه قلم به دست ها نه رو سجاده ها ، بیل به دست جانم را از من بگیرد من در اطاعت خدا از دنیا رفتم در عبادت از دنیا رفتم . چی می گویی بنده خدا ؟ تو فکر کردی فقط عبادت بله ، هرچیزی در جای خود . اول عرائضم گفتم رجالٌ لا تُلهیهم تجارةٌ و لا بَیع ؟آن ذکر الله ، این سه تا نکته .

پس چیشد آقا ؟ اقتصاد اسلامی با معنویت است . ئدو جمع مال تو اسلام اشکال ندارد . تکاثر بد است . استغنا بد است . طغیان بد است . حرام جمع کردن بد است . شما اگر پول نباشد میشود مجلس گرفت میشود به حرم ها توسعه داد میشود به فقرا کمک کرد . بله از حلال . سوم این نکته ای که عرض کردم کار عبادت است عزت است رشد است ترقی است .

اما نکته ی چهارم : در اسلام و مبانی اقتصادی اسلام ، خودخوری خودمحوری دیگی که برای من نجوشد نباید بجوشد . سری که درد نمی کند ، این ضرب المثل ها خلاف اسلام است . این ضرب المثل ها نمی دانم از کجا آده خلاف اسلام است . سری که درد نمی کند دستمال نمی بندند. چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است . نخیر ، اینها را ما تو اسلام نداریم .

چهارمین نکته ما تو اسلام تو مبانی اقتصادی ، آقایان خواهران عزیزانی که صدای من را بعدا می شنوید ببینید واژه های مارا ، ایثار انفاق زهد قرض الحسنه مهمانی اطعام طعام ، اینها چیزهاییست که تو اسلام در کنار مبنای اقتصادی است . آقا داده خدا بهت الحمدالله . دیگران بده کمک کن. انفاق کن . بار از دوش دیگران بردار.

من این آیه را خیلی خواندم یکی دوبار هم به دوستان کمیته امداد پیشنهاد دادم این را تابلو کنید توی کمیته ، این آیه 26 سوره ی یونس . می گوید هرکسی به مردم خدمت کند خدا چهارتا جواب بهش می دهد ، آقا یک به چهار خوب است ؟ شما به مردم کمک کن ما چهارتا جواب بهت می دهیم . للَّذینَ أحسَنوا الحُسنا . آنی که دادی می گذاریم جایش. این را خیالت راحت باشد . . للَّذینَ أحسَنوا الحُسنا . دو و زیادَةٌ اضافه می دهیم . بابا زیادَةٌ از جنس حُسناست . چی چیه من نمی دانم . فقط دوتا عمل تو قرآن است که خدا مبهم گذاشته ثوابش را . یکی نماز شب است ، خیلی مهم است . فلا تَعلَمُ نَفسٌ نمیدانم برای نماز شب خدا چی می خواهد بدهد روز قیامت . یکی هم انفاق است . و لا یَرهقُ می ترسی فقیر شی؟ بخدا نترس .

شب عید است کمک کن. تو فامیلت ببین کی جهیزیه می خواهد ، داری به اندازه . نداری هم تازه کمک کن. تو نداری هنر است . ولا یَرهَقُ وُجوهَهم قَتَرٌ و لا ذِلَّة . آقایان عزیزان ثروتمندان جامعه آنهایی که دارید این وعده ی خداست من کاریس می کنم غم تو زندگیتان نیاید غبار تو زندگیتان نیاید . گرفتگی، ولا یَرهَقُ وُجوهَهم قَترٌ و لا ذِلَّة . اولئک اصحاب الجنَّه آخرینش هم بهشت است . یک به چهار نمی رسد ؟
ببین آقا شما احسان کن حُسنا، زیادَةٌ و لا یَرهقُ وجوهَهُم ، و آن هم اولئک اصحاب الجنَّه . بله . حالا هرکسی به اندازه ی توانش . ببینید یکی می تواند آبرو بگذارد . یکی می تواند یک نامه بدهد کار یکی راه بیفتد . اینها اسمش رانت نیست . اینها توصیه هست . آقا یک وقت با نامه ی امام جماعت این بانک قرض الحسنه به این آقا وام بدهد. بنویس آقا نترس. آن آقا هم اهمیت بدهد . کار مردم بار از رو دوش مردم برداشتن ، خیلی ثواب دارد . خیلی اجر دارد . ببینید آقایانم این شعر را خب یک وقتی مقام معظم رهبری خواندن من خیلی جاها شنیدم خیلی دوست دارم این شعر را که : چو ا نمی کنی گره ای ، خود گره مباش. ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست .

از شهر ری مرقد حضرت عیدالعظیم حسنی ، البته آن موقع مرقد عبدالعظیم حسنی نبوده ، حالا مرقد شده. زمان امام کاظم ، یک کسی بلند شد رفت مکه ، خدمت امام کاظم . گفت آقاجان قربانت بروم این فرماندار یک مالیاتی برایمان نوشته من نمی توانم بدهم . من نمی گویم ناحق است ، آقایانی که بانک دستتان است درسته این مبنا که شما نوشتی دودوتا چهارتایتان این اسمش نمی دانم دیرکرد است نمیدانم هرچه هست بله تو حساب بانکی شما این آقا تاخیر دارد نپرداخته . درست می گویید . مردم گرفتارند با مردم راه بیایید . سختش است . مردم تو صحنه اند مردم انقلاب را دوست دارند . مردم نظام را دوست دارند . فشار اقتصادی رو مردم است . آنهایی که ازشان می آید بابا کارمند اداره شما یک خوش اخلاقی یک خوش برخوردی ، اصلا بهش بگو نمی شود . خوب است ؟ اما به وجهٍ حَسن بلساناً لطیف به قلبٍ رحیم . خیلی مهم است . مردم مردم خوبی هستند . کار برای مردم عبادت است . این قصه را همه گوش بدهند مخصوصا اینهایی که حوزه های اقتصادی دستشان هست تو جامعه.

گفت آقا مالیات نوشتند نمی توانم بدهم. چکار کنم؟ آقا برداشتند ، بسم الله الرحمن الرحیم ، آقای فرماندار فرماندار آن شهر ری ، حالا آن آقا به امام کاظم گفته بود ایشان از پیروان شماست شیعه هست . نوشتند آقای فرماندار ببین نگفتند کار این را راه بیانداز. نفرمودند مالیات را ببخش. نه . نامه این است : إنَّ لله تحتَ عرشه ظِلّاً لا یَسکنُهُ زیر این آسمان زیر این عرش خدا یک سایه ی رحمتی هست خدا این سایه ی رحمتش را روز قیامت رو سر کسانی می اندازد که سه تا کار بکنند. کسانی که سه تا کار بکنند ، خدا روز قیامت سایه ی رحمت رو سرشان می اندازد. ضِلِّ رحمت رو سرشان می اندازد . رحمت خدا شامل کسی بشود یعنی بهشت .
آقای فرماندار .تازه آقا فرمود من ایشان را نمی شناسم . یعنی به حَسَب عادی نمی شناسم . به طور طبیعی . و الا علم غیب امام بحث دیگریست . آقای فرماندار خدا یک رحمتی دارد روز قیامت رو سر کسی می اندازد که أَصدا الی أخیه معروفا مَن أسدى‏ إلى‏ أخيهِ‏ مَعروفا یک خدمتی به مردم بکند .

دو : أغاثَ ملهوفا یک داغی از دل مردم بردارد . بابا این چهار سال عقد نشسته هست . شما یک یخچال ازتان می آید او یک لباسشویی او یک فرش ازش می آید . کاری را راه بیاندازید تو فامیل برود . می توانید . أَسدی الی أخیه معروفا او أغاثَ مَلهوفا؛ یا آقای فرماندار أدخَلَ فی قلبه سُرورا . یک دلی را شاد کند . یک لبخندی به چهره ی این آقا بنشیند . بخدا این نامه را وقتی نوشت آقا، مسئولین عنایت کنند توجه کنید اگر افراد مشارٌ بالبنان تو جامعه یک وقت یک چیزی می نویسند ، نامه را برداشت آورد پیش آقای فرماندار ، تا نامه را دید بوسید گریه کرد ، گفت خود آقا امام کاظم نوشته ؟ گفت بله . این آقا را بوسید برد تو خانه اش نشاندش . مالیات را که بخشید خط زد . هرچی داشت با او نصف کرد . مال لباس آنهایی که نمیشد نصف کنی پولش را . هی می گفت فقط بگو ببینم خوشحالت کردم یا نه ؟ دلت شاد شد یا نه ؟ فقط بگو ببینم داغ را از دلت برداشتم ؟ ای درود بر مسئولی که اینطور نگاه می کند به افرادی که در واقع آنها او را آوردند سر این مسئولیت . درود به این مسئول خدا حفظ کند کسی مه اینطور نگاه می کند.

آقا برگشت سال بعد مکه خدمت امام کاظم ، قصه را تعریف کرد . آقا فرمود : والله لقد سَرَّنی بخدا خوشحالم کرد . نه سَرَّ رسول الله صلی الله علیه وآله و سلَّم . و جدّی امیرالمومنین . خودم را خوشحال کرد جدم را خوشحال کرد امیرالمومنین را خوشحال کرد . نه بابا خدا را خوشحال کرد . ما هم یک روزی خوشحالش می کنیم . آنجا که رو پل صراط نیاز دارد ها ، آنجا خوشحالش می کنیم. مردم را خوشحال کنید خدا خوشحالتان می کند . این چهارتا.

آخرین نکته ، پنجمین نکته که دیگر عبور کنم ، در حوزه ی اقتصاد اسلامی ، اقتصاد با اخلاق آمیخته هست . یعنی چی؟ یعنی در حوزه ی اقتصاد اسلامی، دروغ خیانت احتکار فخر گیری، ببینید امیرالمومنین ع در روایت دارد می آمد تو بازار سوقاً سوقا ، بازار به بازار . البته حالا این شرایط فعلی برای رهبران جامعه فراهم نیست . آن زمان خیلی فرق می کرده ، کسی توقع نکند معنای این حرف من این نیست که مسئولین بالای نظام بیایند تو بازار . نه بازرس بگذارید نیرو بگذارید . قدم به قدم تو بازار حرکت می کرد ، میفرمود . من یک بخشیش را برایتان بخوانم. میفرمود : یا معشَرَ التُجّار بازرگانان کاسب ها ، کسانی که کارت بازرگانی حالا به تعبیر من دارید ، کسانی که به شما اجازه ی واردات میدهند صادرات میدهند ، اعتماد می کنند . ارز دست شما می دهند، قَدِّموا الاِستخارة خیرخواه مردم باشید . این استخاره استخاره ی اصطلاحی نیست . تَبَرَّکوا بالسُّهولَت با مردم آسان بگیرید سخت گیری نکنید .

می دانید خدا آدمهای سهل المعامله را دوست دارد ؟ سهل الشِراء سهل البِیع . امیربیان علی ع که جانم به قربانش رد میشد جلوی مغازه ی قصابی دید یک خانومی وایساده هی دارد التماس میکند می گوید یک خورده بیشتر بده ، قصاب هم می گوید بابا نمی شود . این پول تو انقدر گوشت بیشتر نمیشود. لابد آن موقع هم گوشت گران بوده نمیدانم . انقدر بیشتر نمیشود . این پول همینقدر گوشت میشود . می گفت میدانم عیال وارم عیال وارم ، آقا رسیدند به صحنه ، یک نگاهی به چهره ی قصاب کرد ، فرمود زِدها زِدها فان بالزّیادَة البرَکَه گفت همه چیز دو دوتا چهارتا نیست . این عیال است بیشتر بهش بده خدا هم بهت برکت میدهد .

من یک قصابی را تو قم دیدم متدین اهل روضه و مسجد ، دیدم بعضی از این خانومها می آیند مثلا دوهزارتومان پنج هزار تومان . حالا قبل از این گرانی گوشت اینها ، سابقا پنج شش ماه پیش. این پولی که میدهند یک مرتبه یک کیلو گوشت به اینها میدهد. آقا اینکه صد گرم هم نمیشود ، گفت یک آقایی اینجا پول پیش من گذاشته نمی دانم شاید هم خودش را می گفت ، چون خودش هم خیلی متدین بود ، به من گفته این مواردی که می شناسید اینها را شما بیشتر بده پولش را من میدهم . بگذار آبرویشان حفظ شود تکدّی گری نشود . مجانی نشود . اما خب اینها یک کارهایی ظریفی هست .

ازشان می آید تو جامعه . تو فامیل انجام بدهند. بازاری ها سهل بگیرید . واقتَربوا من المُبتائین به خریداران نزدیک باشید . تَزَیَّنوا بالحِلم حلیم باشید . تَناهوا عن الیَمین شما را به خدا قسم نخورید . آقا ائمه ی ما حق باهاشان بود گاهی قسم نمی خوردند. قسم نخورید . جانِبوا الکَذِب دروغ نگویید . دروغ نگویید . عرض می کنم ، تجافَوا عن الظِّلم ظلم نکنید . اَنصِفوا المظلومین با مظلومین انصاف داشته باشید . از ربا اجتناب کنید . اینها برای کی دارم می گویم آقا ؟ خدا شاهد است اگر اقتصاد ما ،بازار ما؛ گفت در خانه اگر کس است ، من که پنج تا حرف گفتم ، یک حرف بس است . همین پنج محوری که امشب عرض کردم . اینها پیاده بشود تو جامعه ی اقتصادی ما ، ببینید چقدر مشکلات حل خواهد شد .

خب حالا بیایید تو سیره ی حضرت زهرا س ، خب وقتی آمدند مدینه ندار بودند فقیر بودند ، عروسی ساده جهیزیه ی ساده، دختر خانوم ها آقا پسرها که الان بالای ده یازده میلیونتان می گویند سم ازدواجتان ، گزارشها می گوید نزدیک دوازده میلیون و خیلی از مجردها الان زمینه ی ازدواج ندارند بخاطر این چشم و هم چشمی ها ، حالا تالار نباشد عیب دارد ؟ حالا یخچالش از این گرانها نباشد یعنی یخچال ارزانتر خنک نمی کند غذای شمارا ؟ حالا فرض می کنیم شرایط اجتماعی یک مقداری تو این قصه ها ببینید این زهرای مرضیه هست من نمی گویم جهیزیه ی حضرت زهرا ، اما به اندازه ی خودش، یک سپری حضرت امیر فروخته یک مقداری کاسه کوزه وسایل ساده یک روز پیغمبر خدا ، که جانم فدایش آمد خانه ی حضرت زهرا دید دختر دارد با دست آسیاب می کند . بچه روی پایش است ، دارد ذکر می گوید . یک حصیر تو خانه افتاده ، فرمود دخترم ، تَعَجَّلی مِرارَةَ الدنیا بِحلاوَة الآخرة ، می دانم دنیا برایت سخت است ولی ان شالله آخرت شیرین میشود . نفرمود بابا آره آره سخت است نه . اصلا کانال را عوض کرد . فرمود الحمدالله علی آلائه و شُکر علی نَعمات . بابا من راضی ام راضی ام.

شما این سه شب انفاقی که حضرت زهرا کرده نان پخته به یتیم و مسکین و اسیر داده ، و خودش با آب افطار کرده ، من امشب نگاه می کردم این موقعی هست که فدک دست حضرت زهرا بوده . از نداری نیست ، یعنی نه اینکه نبوده پوا داشتند از نانی که خودش آماده کرده ، به یتیم و مسکین و اسیر 18 آیه ی سوره ی هل اَتی نازل بشود ، إنّما نُطعِمکم لِوَجهِ الله . این استقامت اقتصادی .

آقا سلمان خودش مظهر زُهد است . انقدر زندگی حضرت زهرا ساده بود که یک وقت تعجب کرد . پاشد آمد پیش پیغمبر . ببین کیو دارم می گویم ها . سلمانی که همه ی زندگی اش را جمع می کردی یک کاسه و یک کوزه و یک گلیم بود آمد پیش پیغمبر گفت یا رسول الله فاطمه زندگیِ خیلی ساده ای دارد . چرا انقدر زندگی اش باید ساده باشد ؟ شما پیغمبری، ببین دختران مُلوک چه زندگی هایی دارند؟ پیغمبر یک نگاهی به صورت سلمان کرد فرمود ، سلمان ؛ آن ابنتی فاطمه قَد مَلَأَ الله جوارِهَها ایماناً و یَقیناً. خدا همه ی وجود این دختر را ایمان گذاشته ، تو این فکرها نیست . بله غذا درست میکرد بچه داری میکرد . با بچه ها بازی میکرد . شعر برای بچه ها میخواند . همسرداری میکرد ، اما این کانون ساده را این ساده زیستی از ما دور شده . این ساده زیستی زندگی حضرت زهرا ااین استقامت و مقاومتی که عرض کردم ، من نمی گویم در اون حد . نه بلاخره سبک زندگی عوض شده خیلی چیزها الان جزو ضروریات زندگی است . اما بینی و بین الله قبول کنید اسرافمان زیاد است . قبول کنید چشم و هم چشمی مان زیاد است . قبول کنید این حس همدردی و همنوعی ، ممن جسارت نمی کنم بینمان کم است . این زندگی فاطمه ی زهرا س هست . با یک داستانی دیگر میروم سراغ روضه و بحثم را جمع میکنم.

یک کتابی دارد یک آقایی به نام ذخایر العُقبا ، نویسنده از نویسندگان اهل سنت است . محب الدین طبری . قرن هفتم این کتاب را نوشته . ایشان امام الحرمین بوده . یعنی در حجاز در مسجد الحرام خطیب بوده امام جماعت بوده . در آنجا مُفتی بوده . یک کتاب نوشته به نام ذخایر العُقبا ،فی مناقب ذوالقُربی . هفتصد سال پیش این کتاب را نوشته . حالا آقایان بلدند تو شبکه های اینترنتی هم اسمش را هم کتابش را پیدا می کنند .

این قصه را محب الدین طبری می گوید . من از منبع اهل سنت نقل کردم . دیشب هم بعضی چیزها را نقل کردم. صاحب ذخائر العقبا می گوید : امیرالمومنین یک روز آمد تو خانه دید رنگ حسن و حسین رنگ عادی نیست . باباجان حسنم حسینم چتونه ؟ بیمارید ؟ نه بابا دو روز است هیچی نخوردیم . بلند شد آمد پیش حضرت زهرا . فاطمه جان اینها می گویند دو روز است ما چیزی نخوردیم. میشود مگر ؟ چرا به من نگفتی؟ حضرت عرضه داشت یا ابالحسن لَاَستَحیی من الاهی أن أُکَلِّفکَ لا تَقدِر علیه . آقاجان من که میدانستم جیبت خالی است من نخواستم تکلیفی گردن شما بگذارم که شما ، از خدا خجالت کشیدم .

بینی و بین الله خانومها به جیب آقایتان خرج کنید به در آمد آقایتان خرج کنید . من نخواستم تکلیفی گردن تو بگذارم که تو توانش را نداری . گفتند حالا من بروم یک چیزی تهیه کنم. مرد است بلاخره مسئولیت دارد . خیلی داستان مفصل است من خیلی خلاصه می کنم. از خانه آمد بیرون یک دینار قرض کرد برود یک غذایی برای بچه ها تهیه کند ، دید مقداد دارد تو کوچه های مدینه گریان میرود . مقداد چیه ؟ گفت آقا از خانه آمدم بیرون گریه ی بچه ها شرمنده ام کرد . هیچی تو خانه مان نیست . بابا نداری بوده ، اوایل مدینه ها ، بعد اوضاع بهتر شد. سخت بوده مشکلات اقتصادی زیاد بوده .

نگاه کنید من اگر فرصت بود آیات متعدد برایتان می خواندم . روایاتش را می خواندم . آقا فرمودند بیا این دینار را بگیر مثل اینکه تو حال بچه هایت از من بدتر است . تو این دینار را بگیر برو برای بچه هایت چیزی تهیه کن. آقا برگشتند نماز مغرب را تو مسجد خواندند. سلام نماز را دادند . رسول خدا بلند شدند ، خب همیشه منزل می رفتند آقا پیغمبر . فرمودند علی جان امشب می خواهم مهمان شما باشم بیایم خانه ی شما . اَمَرَنی ربّی بذلک . خدا به من فرمان داده امشب برو مهمانی خانه ی فاطمه و علی . یا الله . خودمان تو خانه هیچی نداریم ، مهمان آمده پیغمبر آمده . ولی رسول خداست . خودش فرموده . باشد یا رسول الله .
آقایان خواهران چقدر تو روایات ما تکریم مهمان تاکید شده . یک خورده این رفت و آمدها را زیاد کنیم . این مهمانی ها را این صله رحم ها را . اختلاف هایمان کم میشود ، دختر و پسرها خانواده ها همدیگر را می شناسند . ازدواج ها زیاد می شود . کمک بهم می شود . این زندگی ها هم فاصله گرفته.
آمد درِ خانه ، حضرت وارد شدند زهرای مرضیه مشغول نماز و نافله های بعد از نماز است . حضرت امیر دید بوی غذا تو خانه پیچیده . از مطبخ بوی غذا ، چطور شد ؟ فاطمه که به من گفت دو روز است تو خانه چیزی نیست ،سلام نمازها را داد حضرت زهرا، آمد . فاطمه جان بوی غذا تو خانه می آید . من هم خبر ندارم . من هم الان استشمام کردم. رسول خدا فرمودند : علی جان فاطمه جان ، هذا جزاءُ الدّینار . آن یک دیناری که داده بود به مقداد این جزای همان است . و من خدا را شکر می کنم خدا دختر من را مصداق همان آیه ای قرار داد که هر وقت زکریا می آمد می دید نزدیک مریم غذاست ، آیه ی قرآن است . اینها استبعادی ندارد ها . ساده ی ساده است ، برای شخصیتی مثل حضرت زهرا .
زکریا می گفت یا مریم اینها را از کجا آوردی؟ أنّا لکِ هذا ؟ می گفت از آسمان آمده . پیغمبر فرمودند این غذا و این طعام را امشب خدا فرستاده . شما امشب مهمان خدایید . منو تو امشب مهمان غذای بهشتی هستیم. این شخصیت حضرت زهراست و این جایگاه او که وقتی هم به نماز می ایستاد نور نمازش را ملائکه می دیدند . خدا می فرمود ببینید هذه اَمَتی فاطمه . این فاطمه ی من است به نماز ایستاده .

میدانید چی می خواهم عرض کنم ؟ می گویم این فاطمه با این نور با این غذای بهشتی با این مقام و با تکریم آنوقت او باید بین در و دیوار قرار بگیرد ؟ او باید بهش جسارت بشود؟ بابا مقام خیلی بالاست . أیُضربُ النار ببابِ دارِها خانه ای را آتش میزنند که آیتُ النّورِ علی منارِها جبرییل با اذن می آید . بابا پیغمبر شش ماه درِ این خانه می ایستاد ؛ یا اهل بیت النبوّه آیه ی تطهیر می خواند . شیعه و سنی نوشتند ، از چهل روز نوشتند تا نُه ماه و من جمع آوری کردم اینها را که پیغمبر درِ این خانه می ایستاد با صدای بلند إنَّما یُریدُ الله لِیُذهب عنکم الرِّجس اهل البیت ، آی مردم اهل البیت اینها اند. پاکیزه اینها اند. آنوقت خانه ای که توش اهل بیت پاکیزه ی پیغمبرند این اتفاقات باید بیفتد ؟

بمیرم برایت یا فاطمه الزهرا . خسته شد آقا دیگر خسته شد . امروز وقتی امیرالمومنین نشست کنار بسترش، گفت علی جان دیگر خسته شدم . بابایم دعوتم کرده . گفته بیا ، بُنَیَّةَ إلیَّ إلیَّ . بابا این مردم لیاقت تو را ندارند .بابا من دلم برایت تنگ شده بیا . اشک از چشمان امیرالمومنین جاری شد . حضرت زهرا شروع کرد گریه کردن . فاطمه جان من گریه می کنم تو را از دست میدهم من گریه می کنم رُکنم را از دست میدهم . من گریه می کنم چهارتا یتیم را باید داشته باشم . تو چرا اشک میریزی؟ علی جان أبکی لِما طَلقیَ من بعدی ، من برای مظلومیت تو گریه می کنم . برای غربت تو گریه می کنم.

سفارش کرد وصیت کرد علی جان بدنم را شبانه به خاک بسپار ، لا تُعلِم قبری أَحَدا هیچکس از قبرم خبر نداشته باشد . علی جان اینهایی که به من ظلم کردند راضی نیستم تو تشییع جنازه ام بیایند . راضی نیستم بر من نماز بخوانند. علی جان وقتی سنگ لَحد چیدی و من را دفن کردی پا نشوی از کنار قبرم زود نروی ها ، بنشین برایم قرآن بخوان . برایم دعا بخوان . اجْلِسْ عِنْدَ رَأسِی قَبالَةَ وَجْهِی فَاَکْثِرْ مِنْ تِلاوَةِ وَالدُّعَاءِ علی جان برایم قرآن بخوان دعا بخوان . سفارش کرد سفارش کرد . آخر فرمایشاتش فرمود علی جان : اُوصیکَ بِوَلَدی خیرا اَو بوُلدی خَیرا بچه های من را مواظب باش.
بعضی از نقل ها این هم دارد ، علی جان حسینم را ویژه مواظب باش . در میان غربت علی مثل فردا بعد از نماز مغربی زهرای مرضیه جان داد. مظلوم ماند امیرالمومنین .
ای حمایتگر من خیز و ببین فاتح بدر شده خانه نشین .
فاطمه جان این سخن ورد زبانها افتاد ، دیدی آخر علی از پا افتاد؟
علی مرهب خیبری شکن و علیِ فاتح بدر و حنین ، فاطمه جان پاشو ببین چگونه این علی اکنون در غربت ایستاده و در غربت مانده است ؟
صلی الله علیک یا بنت رسول الله . یا فاطمه الزهرا .

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

 شماره نوبت استخاره: 09102506002

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

پاسخگویی سوالات شرعی: 09102506002

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group