گذر سالم از کمینگاه (۳)
وَ سَلامَةَ المِرصاد.[۱]
در تبیین این درخواست از دعای مکارم الاخلاق اشاره شد که برخی از واژهشناسان کلمه «مرصاد» را به گذرگاه معنا کردهاند. طبق این معنا، میتوان گفت مقصود از مرصاد که از خداوند منان میخواهیم با سلامتی از آن عبور کنیم، همان صراط جهنم است که در برخی روایات از آن به پُل صراط تعبیر شده است. پُلی که روی دوزخ کشیده میشود و همه باید از آن عبور کنند تا به بهشت برسند. از پیامبر(صلّی الله علیه و آله) نقل شده است که در توصیف این گذرگاه فرمود:
إنّ الصِّراطَ بينَ أظهُرِ جَهَنَّمَ دَحضُ مَزَلَّةٍ.[۲]
همانا صراط که بر روى جهنّم كشيده شده، لیز و لغزنده است.
همچنین از امیر مؤمنان(علیهالسلام) روایت شده که میفرماید:
وَ اعلَمُوا أنَّ مَجازَكُم على الصِّراطِ و مَزالِقِ دَحضِهِ و أهاوِيلِ زَلَلِهِ و تاراتِ أهوالِهِ.[۳]
بدانيد كه گذر شما از صراط و از لغزشگاههاى لیز آن و هراسهاى لغزش بر آن و وحشتهاى پیاپی آن است.
این گذرگاه نه تنها لغزنده، بلکه بسیار باریک و تیز است. شیخ کلینی از رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) در توصیف جهنم چنین نقل نموده است:
ثُمَّ يُوضَعُ عَلَيْهَا صِرَاطٌ أَدَقُّ مِنَ الشَّعْرِ وَ أَحَدُّ مِنَ السَّيْفِ[۴]
آن گاه، صراط بر روى آن (جهنّم) گذاشته مىشود، باريكتر از مو و تيزتر از شمشير است.
و در روایتی دیگر از امام صادق(علیهالسلام) آمده است:
الصِّراطُ أدَقُ مِن الشَّعرِ و مِن حَدِّ السَّيفِ.[۵]
صراط، از مو و از لبه شمشير باريكتر است.
این لغزندگی و باریکی و تیزی اشاره به دقیق بودن صراط و دشواری عبور از این گذرگاه دارد. گذرگاهی که گذشتن از آن، متناسب با اعمال انسان در این دنیا، سهل یا سخت خواهد بود. شخصی که کار نیکی انجام میدهد، ممکن است تصور کند که آن را برای خدا انجام میدهد، ولی در واقع، برای نفس خود انجام داده است. یا به گمان خودش برای اسلام کار میکند، ولی با دقت در آن، معلوم میشود که برای کسب شهرت کار کرده است.
افزون بر گذرگاه اخروی که به پل صراط تعبیر شد و انتهای آن بهشت جاوید است، در این دنیا نیز گذرگاههایی وجود دارد. گذرگاهی که انسان را به معرفت خداوند و کمال میرساند. در روایتی از امام صادق(علیهالسلام) به هر دو گذرگاه دنیوی و اخروی اشاره شده است. «مفضل بن عمر» میگوید: از امام صادق(علیهالسلام) در باره «صراط» پرسیدم. ایشان فرمود:
هُوَ الطَّريقُ إلى مَعرِفَةِ اللَّهِ عز و جل، و هُما صِراطانِ: صِراطٌ فِي الدُّنيا، و صِراطٌ فِي الآخِرَةِ. و أمَّا الصِّراطُ الَّذي فِي الدُّنيا فَهُوَ الإِمامُ المُفتَرَضُ الطّاعَةِ، مَن عَرَفَهُ فِي الدُّنيا وَ اقتَدى بِهُداهُ مَرَّ عَلَى الصِّراطِ الَّذي هُوَ جِسرُ جَهَنَّمَ فِي الآخِرَةِ، و مَن لَم يَعرِفهُ فِي الدُّنيا زَلَّت قَدَمُهُ عَنِ الصِّراطِ فِي الآخِرَةِ، فَتَرَدَّى فِي نارِ جَهَنَّمَ.[۶]
آن، راهِ شناخت خداست، و دو صراط است: صراطى در دنيا و صراطى در آخرت. صراط دنيا، همان امامى است كه فرمانبردارى از او واجب است. هر كه او را در دنيا شناخت و از راهش پيروى كرد، از صراط آخرت ـ كه پُل دوزخ است ـ مىگذرد، و هر كه او را در دنيا نشناخت، پايش بر صراط آخرت مىلغزد و در آتش دوزخ فرو مىافتد.
بر پایه این روایت، مصداق عینی و تجسم «صراط» در دنیا، امام معصوم در هر دوران و مصداق عینی آن در آخرت، پل صراط است که روی دوزخ کشیده میشود. صراط اخروی، باطن صراط دنیوی است. هر کس بخواهد در آخرت از پل دوزخ عبور کند، باید در دنیا امام را بشناسد و از طریق با خدا آشنا شود، زیرا شناختی که از این طریق حاصل شود، زمینهساز محبت و عبادت الهی است و موجب رسیدن انسان به مقصد آفرینش خود میگردد.
در روایتی از آن حضرت، آیه ﴿اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ﴾،[۷] اینگونه تفسیر شده است:
أَرشِدنَا [إلَى] الصِّراطِ المُستَقِيمِ. أَرشِدْنَا لِلُزُومِ الطَّرِيقِ المُؤَدّى إلى مَحَبَّتِكَ وَ المُبَلِّغِ إلى دِينِكَ وَ المانِعِ مِن أن نَتَّبِعَ أهواءَنَا، فَنَعطِبَ أو نَأخُذَ بِآرائِنَا، فَنَهلِكَ.[۸]
ما را به راه راست، راهنمایی كن. ما را به راهى در آور كه به محبّت و آيين تو مىرساند و از پيروىِ هوايمان، باز مىدارد تا سقوط نكنيم و يا پىِ آراى خود را بگيريم تا هلاك شويم.
از جمله نشانههای شناخت و پیروی از امام معصوم نیز ابراز علاقه به اوست. از این رو، در روایتی از رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) محبت اهل بیت ایشان، عاملی برای پایداری بر صراط و گذر سالم از آن دانسته شده است:
أثبَتُكُم قَدَماً عَلَى الصِّراطِ، أشَدُّكُم حُبّاً لِأَهلِ بَيتي.[۹]
پابرجاترينِ شما بر صراط، كسى است كه محبّتش به اهل بيت من، بيشتر باشد.
[۱]. الصحيفة السجّاديّة، الإمام زین العابدین (علیهالسلام)، الدعاء ۲۰.
[۲] كنز العمال، المتقي الهندي، ج۱۴، ص۳۸۶.
[۳] نهج البلاغة - ط دار الكتاب اللبناني، السيد الشريف الرضي، ج۱، ص۱۱۱، خطبه ۸۳.
[۴]. الكافی، الشیخ الکلینی (۳۲۹ ق)، ج۸، ص۳۱۲، ح۴۸۶.
[۵]. الأمالی، الشیخ الصدوق (۳۸۱ ق)، ص۲۴۲، ح۲۵۷.
[۶]. معاني الأخبار، الشیخ الصدوق (۳۸۱ ق)، ص۳۲، ح۱.
[۷]. سوره حمد، آیه۶.
[۸]. معاني الأخبار، الشیخ الصدوق (۳۸۱ ق)، ص۳۳، ح۴.
[۹]. فضائل الشيعة، الشیخ الصدوق (۳۸۱ ق)، ص۴۸، ح۳.