تقابل نفس اماره و لوامه (۵)
اللَّهُمَّ خُذ لِنَفسِكَ مِن نَفسي ما يُخَلِّصُها، و أَبقِ لِنَفسي مِن نَفسي ما يُصلِحُها، فَإِنَ نَفسي هالِكَةٌ أو تَعصِمَها.[۱]
در جلسات پیشین اشاره شد که برای تبیین این بند از دعای نورانی مکارم الاخلاق که از سه جمله تشکیل شده است، ابتدا جمله سوم را توضیح میدهیم تا مفهوم دو جمله پیش از آن روشن گردد.
در تبیین جمله سوم گفتیم انسان دارای دو بُعد وجودی است: بُعد شهوانی یا نفس «اماره» و دعوت کننده به فجور و بدیها که همان نیرو و جاذبه جهل است، در برابر بُعد الهی یا نفس «لوامه» و دعوت کننده به تقوا و نیکیها که نیرو و جاذبه عقل است. بنا بر این، مقصود از «نفس هالکة»، بُعد غیر الهی و نیروی وجودی جهل است که اگر لطف خداوند نباشد، موجب هلاکت انسان میگردد.
با در نظر داشتن این مطلب، میتوان گفت جمله اول مربوط است به گرفتن بُعد غیر الهی و جمله دوم مربوط است به باقی گذاشتن بُعد الهی. از این رو معنای این بند این گونه میشود: خدایا برای آنکه مرا برای خودت برگزینی، آن چه را که موجب رهایی نفسم میگردد، از او بگیر و در مقابل، آن چه را که مایه خودسازی و مهار نفسم میشود، برایش واگذار، چرا که اگر نفسم را مراقبت نکنی، مرا به هلاکت میکشاند.
طبق این معنا، اولا عبارت «ما یخلّصها» مفهومی منفی دارد که بر رهایی بی قید و شرط نفس دلالت دارد، ثانیاً عبارت «لنفسک» در معنایی به کار رفته است که آیه ﴿وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسي﴾[۲] آن را افاده میکند. در این آیه خداوند به حضرت موسی(علیهالسلام) میفرماید: من تو را برای خودم پرورندام، یعنی برگزیدم و مخصوص خود کردم. در اینجا نیز از خداوند میخواهیم که با گرفتن نفس اماره و جهل و شهوت و هوای نفس و هر آنچه که موجب هلاکت میگردد، مرا برای خودش تربیت کند و برگزیند.
انسان در مسیر رسیدن به کمالات انسانی به مقامی میرسد که خداوند او را برای خودش خالص میگرداند، البته رسیدن به این مقام والا زمانی تحقق مییابد که نفس اماره و بُعد شهوانی در وجود انسان کاملا از بین رفته باشد و به تعبیر امیر مؤمنان(علیهالسلام) در توصیف اهل تقوا:
مِيتَةٌ شَهوَتُهُ.[۳]
شهوتش مُرده است.
در این صورت، هوا و هوس از درون انسان رفته و جای خود را به خدا داده است و انسان با تمام وجود، خدایی میشود، همان طور که گاهی بر عکس است و خدا میرود و جای او را هوای نفس میگیرد:
﴿أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ﴾.[۴]
آيا آن كس را ديدى كه هواى [نفس] خود را، خداى خويش گرفته است.
نکته شایان توجه اینکه، برای رسیدن به این مقام، تنها دعا و درخواست کفایت نمیکند، بلکه در کنار دعا، جهاد با نفس نیز لازم است. در واقع، خواندن این دعا، علاوه بر فراهم ساختن زمینه توفیق الهی برای جهاد با نفس، این مسئولیت را نیز به انسان یادآوری میکند.
[۱]. الصحيفة السجّاديّة، الإمام زین العابدین (علیهالسلام)، الدعاء ۲۰.
[۲]. سوره طه، آیه۴۱.
[۳]. نهج البلاغة، خطبه ۱۹۳.
[۴]. سوره جاثیه، آیه۲۳.