سه شنبه 4 دي 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

دعا - رمضان ۱۳۹۰ - جلسه ۲۶
أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ‏ِ الْعَالَمِين
وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرين وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم أجمَعِين.

بِسمِ اللهِ الرّحمَن الرّحِیم؛ اللّهم صَلِّ عَلَی محَمّدٍ وَ آلِ محمَّدٍ و اسمَع نِدائی إذا نادَیتُک و اسمَع دُعائی إذا دَعَوتُک و أقبِل عَلَیَّ إذا ناجَیتُک فَقَد هَرَبتُ إلیکَ وَ وَقَفتُ بَینَ یَدَیک.[1]

مروری بر مباحث گذشته
گفته شد که ماه مبارک رمضان، از یک سو ماه تلاوت کلام الهی است که از مصدر وحی نازل شده است و از سوی دیگر ماه راز و نیاز عبد با ربّش است. لذا ماه مبارک رمضان ماه تلاوت قرآن و ماه دعا است. بحث ما راجع به مضامین دعا در امور مادّیِ دنیوی و امور معنویِ اُخروی بود. گفتیم که در باب امور مادّی دنیوی سقفی تعیین شده است که بنده در دعاهایش بیش از «کفاف» از خداوند طلب نکند و کسی که بخواهد به طور جدی از خدا طلب کفاف کند، باید نسبت به خلقت خود، خلقت دنیا و خلقت خود در ارتباط با دنیا ‎ بینشی درونی پیدا کند.
برای پدید آمدن حالت کفاف‏طلبی، انسان باید به اثرات سوئی که مترتّب بر زیاده‏طلبی نسبت به امور دنیایی است، توجه کند و از ‎طرف دیگر باید حُسن اثری که بر قناعت و کفاف مترتّب است را مورد توجه قرار دهد. در جلسه گذشته روایات و آیاتی را در این باب مطرح کردم که انسان در امور مادّی‎اش باید به افراد پایین‏تر از خود نگاه کند؛ چرا که اگر به مافوق خود نگاه کند، حسّ زیاده‏طلبی در او زنده می‏شود.
چه کسانی قناعت می‏ورزند؟
امام هشتم(علیه‎السلام) فرمودند: «لَا يَسْلُكُ طَرِيقَ الْقَنَاعَةِ إِلَّا رَجُلَانِ إِمَّا مُتَعَلِّلٌ يُرِيدُ أَجْرَ الْآخِرَةِ أَوْ كَرِيمٌ مُتَنَزِّهٌ عَنْ لِئَامِ النَّاسِ».[2] دو گروه در طریق قناعت و زندگی قناعت‏گونه وارد می‏شوند؛ یک گروه جنبه معنوی را در نظر می‏گیرند و گروه دیگر به بُعد انسانی قناعت توجه دارند؛ اوّل، متعبدی است که پاداش اخروی را می‏خواهد و دوم، انسان کریمی است که از لئامت به دور است.
چشم پوشی از زیاده خواهی؛ کسب اجر اخروی
کسی که در امورِ مادّی توانایی کسب مال بیش از کفاف را داشته باشد و از آن بهره نبرد، از دو حال خارج نیست؛ یا این مال بیش از حد کفاف را می‏تواند از راه مشروع و معقول به دست بیاورد و یا این‏که می‏تواند آن را از راه نامشروع و حرام به دست بیاورد. اگر این مال از راه مشروع به دستش رسید و به کفاف در معیشت خود بسنده کرد و راه قناعت را در پیش گرفت، اضافه مال را در راه خدا انفاق کرده است و پاداش اُخروی را در نظر گرفته است.
اگر از راه نامشروع می‎توانست کسب مال بیش از کفاف کند، ولی به علت حرمت این عمل و جلب رضای الهی به آن نزدیک نشد، به علت ترک معصیت به پاداش اُخروی می‏رسد. حضرت می‏فرمایند کسی می‏تواند راه قناعت را پیش گیرد که امکان بهره بردن از مال بیش از کفاف را چه از راه مشروع و چه نامشروع داشته باشد، ولی در عین حال راه قناعت را پیش گیرد.
امام صادق(علیه‎السلام) در روایتی علائم مؤمن را این‏گونه می‏شمارند: «الْمُؤْمِنُ مَنْ طَابَ مَكْسَبُهُ وَ حَسُنَتْ خَلِيقَتُهُ وَ صَحَّتْ سَرِيرَتُهُ وَ أَنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مَالِهِ».[3] مومن کسی است که کسبش پاکیزه و خُلقش نیکو و رفتارش صحیح است و اضافه مال خود را انفاق می‎کند. این بخش مربوط بود به قسمت اوّل کلام امام رضا(علیه‏السلام) پیرامون متعبدی که در جهت برخورداری از ثواب آخرت قناعت می‏کند.
انسان کریم قناعت‏پیشه است
در قسمت دوم که امام رضا(علیه‏السلام) جنبه انسانی مسأله را مطرح کرده و فرمودند: «أَوْ كَرِيمٌ مُتَنَزِّهٌ عَنْ لِئَامِ النَّاسِ»، منظور این است که روح انسانی و کرامت طبع انسان کریم باعث قناعت‏پیشگی او می‏شود. جمع کردن مال زحمت بسیاری دارد؛ چرا که فرد باید تملّق دیگران را بگوید و در نزد افراد فرومایه تحقیر شود تا بتواند بیش از کفاف را به دست بیاورد؛ لذا حضرت می‎فرمایند که کرامت انسانی هم اقتضا می‎کند که انسان در زندگی‎ خود به حدّ کفاف بسنده کرده و زیاده‏طلبی نکند. لذا امام هشتم(علیه‎السلام) می‎فرمایند که قناعت ناشی از دو بعد بُعد الهی و انسانی می‏شود.
در حلال دنیا نیز حساب هست
یکی از مسلّمات معارف ما این است که انسان در قیامت باید حساب پس دهد؛ روز قیامت، «يَوْمَ يَقُومُ الْحِسابُ»[4] است. علی(علیه‎السلام) در آخرین لحظات عمر شریفشان به فرزندشان گفتند هر که در دنیا خوراک و پوشاکش نیکوتر باشد، روز قیامت توقّفش نزد خداوند بیشتر است؛ سپس فرمودند در حلال دنیا حساب است و در حرامش عِقاب. حال اگر انسان مالی را در دنیا به دست بیاورد و بیش از کفاف بود و نتوانست مصرف کند، آیا عاقلانه است که به خاطر آن حساب پس دهد؟! کسی که مالش را در دنیا مصرف نکرده است و لذّتش را نبرده است، باید در قیامت حساب پس بدهد.
حساب و کتاب دنیا بر گردن ثروتمندان
در حدیث قدسی آمده است: «يا ابن آدم لو كانت الدنيا كلها لك لم يكن لك منها إلا القوت»؛ ای فرزند آدم! اگر بنا باشد همه دنیا ‎ برای تو باشد، باز هم بهره تو از دنیا فقط به همان مقداری است که مصرف می‎کنی. «فإذا أنا أعطيتك منها القوت و جعلت حسابها على غيرك فأنا إليك محسن».[5] پس من به همان مقداری که تو مصرف می‎کنی و مورد احتیاجت هست به تو دادم و حساب این دنیا را به عهده دیگری انداختم؛ پس من به تو نیکی کردم. چون دیگر تو نباید حساب پس بدهی. این‏گونه نیست که اگر کسی ثروتمند شد بگوید: خدا خواسته است! آیا خدا برای او خیر خواسته است؟! در روایات ما از اهوالات کمرشکن حساب قیامت بسیار گفته‏اند. لذا به خدا بگو که من این مال و ثروت را نمی‎خواهم.
حسرت دنیاطلبان در هنگام مرگ
در روایات ما، هم حُسن اثر نسبت به قناعت بیان شده است و هم سوء اثر نسبت به زیاده‏طلبی. در باب کسانی که زیاده‏طلبی دارند، دو موضوع را مطرح کردیم؛ اوّل آن‏که امور دنیایی هدف آن‏ها می‎شود و برایشان اصالت پیدا می‎کند و پس از آن به دنیا اُنس پیدا می‏کنند و دوری از آن برایشان غیر ممکن خواهد شد. علی(علیه‎السلام) فرمودند: «مَنْ كَانَتِ الدُّنْيَا هِمَّتَهُ اشْتَدَّتْ حَسْرَتُهُ عِنْدَ فِرَاقِهَا».[6] کسی که هدفش دنیا شود، حسرتش در هنگام جدایی از آن شدّت پیدا می‎کند. یعنی هنگامی که می‎خواهد از نشئه دنیا عبور کند و به نشئه برزخ برود، به او سخت می‎گذرد؛ چون چشمش به این طرف است.
روایتی از امام صادق(علیه‎السلام) نقل شده که حضرت فرمودند: «مَنْ كَثُرَ اشْتِبَاكُهُ فِي الدُّنْيَا كَانَ أَشَدَّ لِحَسْرَتِهِ عِنْدَ فِرَاقِهَا».[7] اشتباک به معنای «در هم پیچیدن» است. کسی که با دنیا آمیخته و اُنس شدید پیدا کرده است، هنگام جدایی از آن بسیار حسرت می‏خورد. اُنس و تعلّق قلبی از آثار سوئی است که بر کسانی مترتّب می‎شود که حدّ کفاف را نپذیرند. امّا کسانی که در امور دنیوی‎شان به همان سقفی که در معارف ما آمده بسنده کنند، راحت‎تر به نشئه آخرت منتقل می‎شوند.
آسایش کفاف طلبان در هنگام مرگ
کسی که بتواند خود را از نظر درونی توجیه کند و دلش به کفاف راضی باشد، با آسایش به آخرت منتقل می‏شود. اگر کسی تنها با زبان خود بگوید «اللّهُمَّ ارزُقنِی کِفَافاً»، به درد نمی‎خورد؛ باید از عمق جان این دعا را از خدا بخواهد. باید آثار حُسنی که بر کفاف‏طلبی و آثار سوئی که بر زیاده‏خواهی‎ مترتّب است را ببیند و پس از آن قلباً کفاف را از خدا بخواهد.
در روایات به مسأله رضایت به کفاف اشاره شده است. امام رضا(علیه‎السلام) می‎فرمایند: «مَنْ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ تَعَالَى بِالْقَلِيلِ مِنَ الرِّزْقِ رَضِيَ اللَّهُ مِنْهُ بِالْقَلِيلِ مِنَ الْعَمَلِ».[8] هرکس در امور دنیایی‎اش به اندازه کفاف از خدا خشنود باشد، خداوند نیز به عمل کم او رضایت می‏دهد و از او می‏پذیرد.
از علی(علیه‎السلام) نقل شده است که فرمودند: «اُنظُر إلَى الدُّنيَا نَظَرَ الزَّاهِدِ المُفَارِقِ وَ لَا تَنظُر إلَيهَا نَظَرَ العَاشِقِ الوَامِق».[9] بینش و نگرشت به دنیا نباید مانند نگرش یک عاشق به آن باشد. چون آخر کار، جدایی و حسرت است. کسی که عاشق است، هنگام جدایی از محبوب غصه‏دار می‏شود.
توسل به امام رضا(علیه‏السلام)
امشب روایات متعددّی از امام هشتم(علیه‎السلام) خواندم. لذا می‏خواهم متوسل به امام رضا(علیه‎السلام) شوم. روایتی از امام هشتم(علیه‎السلام) نقل شده که فرمودند: «إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ نَرَى وَعْدَنَا عَلَيْنَا دَيْناً كَمَا صَنَعَ رَسُولُ اللَّهِ».[10] ما اهل بیتی هستیم‎ که اگر وعده‎ای به کسی دادیم، آن را دِین خودمان می‎بینیم و به آن ملتزم هستیم؛ همان‎طور که پیغمبر اکرم نیز این‏گونه بود.
روایت دیگری از امام هشتم(علیه‎السلام) وارد شده که حضرت به کسانی که مزار او را زیارت کنند، وعده داده‏اند که در حسّاس‎ترین موقعیّت‎ها به داد ایشان برسند. ما دنیا و آخرتمان را مدیون امام هشتم(علیه‎السلام) هستیم. یکی از نعمت‎های بزرگ الهی برای ما این است که موفّق شدیم مزار او را زیارت کنیم. همه ما کم‏وبیش مدیون امام رضا(علیه‏السلام) هستیم. با این حال، حضرت می‎فرماید من مدیون شما هستم که آمدید مرا زیارت کردید! امّا من جواب می‏دهم قربانت بروم! یا امام هشتم! چرا شما مدیون ما باشی؟! ما همه مدیون شما هستیم؛ هم در دنیا و هم در آخرت.
شیخ مفید و شیخ صدوق این روایت را از طریق اسانید مختلف نقل می‎کنند. بر امام هشتم(علیه‎السلام) تبی عارض شده بود. مأمون به عیادت حضرت آمد؛ امّا این خبیث قبلاً به یکی از غلام‎هایش گفته بود که دستش را به زهر آلوده کند. دستور داد میوه‎ای آوردند و به غلام گفت که آن را برای حضرت آماده کند؛ سپس به حضرت گفت از این میوه میل کنید. حضرت امتناع کردند، مأمون اصرار کرد؛ باز حضرت امتناع کردند. بالأخره مأمون قسم خورد و حضرت را مجبور کرد و گفت من از اینجا نمی‎روم؛ باید در حضور من از این میوه بخورید. امام هشتم مقداری از میوه را تناول کردند و آن خبیث بلافاصله بلند شد و رفت.
بعضی از ائمه ما را مسموم کردند، امّا نظیر امام هشتم را ما نشنیده‏ایم. می‏نویسند فاصله‎ای نشد که زهر اثر کرد. از شدّت بیماری، امام هشتم(علیه‎السلام) پنجاه بار بلند شدند و نشستند. «یَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلیمِ». یعنی حضرت مانند مارگزیده به خودشان می‎پیچیدند... حضرت به اباصلت فرمودند درها را ببند و هیچ‎کس را راه نده. اباصلت می‎گوید من تمام درها را بستم و در صحن بیت با غم و اندوه ایستاده بودم. در این هنگام نوجوانی را در میان حیاط خانه دیدم. تعجّب کردم! جلو رفتم و پرسیدم شما از کجا آمدید؟! من همه درها را بسته بودم! گفت آن خدایی که در یک لحظه مرا از مدینه به طوس آورد، مرا از در بسته هم وارد می‎کند. عرض کردم شما که هستید؟ گفت من حجّت خدا بر تو هستم. من محمد بن‏علی هستم. آمده‏ام اینجا تا با پدر مسموم مظلوم خود وداع کنم. اباصلت می‎گوید دیدم حضرت به سمت حجره‎ای که امام هشتم(علیه‎السلام) در آن بودند، رفت. تا چشم امام هشتم(علیه‎السلام) به او افتاد، از جا حرکت کرد و او را در آغوش کشید؛ دیدم دارد او را می‎بوسد.
غالباً هنگام فوت پدر، پسر به دیدار پدر می‏آید. امّا در کربلا پدر به دیدار پسر آمد. «وَ جَلَسَ عَلَی التُّرَابِ وَ وَضَعَ رَأسَهُ فِی حِجرِهِ وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَی خَدِّهِ». حسین(علیه‎السلام) روی خاک‎ها نشست و سر علی را از روی خاک‎ها برداشت و بر دامن گذاشت؛ صورت به صورت علی گذاشت و می‏گفت: «عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ الْعَفَا».[11]

[1]. بحارالأنوار، ج 91، ص 96
[2]. بحارالأنوار، ج 75، ص 349
[3]. الكافي، ج 2، ص 235
[4]. سوره مبارکه ابراهیم، آیه 41
[5]. مجموعةورام، ج 1، ص 164
[6]. بحارالأنوار، ج 68، ص 181
[7]. وسائل‏الشيعة، ج 16، ص 20
[8]. بحارالأنوار، ج 75، ص 356
[9]. غررالحكم، ص 138
[10]. بحارالأنوار، ج 75، ص 339
[11]. بحارالأنوار، ج 45، ص 44

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

 شماره نوبت استخاره: 09102506002

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

پاسخگویی سوالات شرعی: 09102506002

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group