شنبه 3 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

دعا - رمضان ۱۳۹۰ - جلسه ۱۲

 
أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ‏ِ الْعَالَمِين
وَصَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرين وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم أجمَعِين.
 
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم؛ اللّهم صَلِّ عَلَی محَمّدٍ وَ آلِ محمَّدٍ و اسمَع نِدائی إذا نادَیتُک و اسمَع دُعائی إذا دَعَوتُک و أقبِل عَلَیَّ إذا ناجَیتُک فَقَد هَرَبتُ إلیکَ وَ وَقَفتُ بَینَ یَدَیک.

مروری بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به ماه مبارک رمضان بود. گفتیم که افضل اعمال در این ماه هم تلاوت آیات الهی است که از مصدر وحی نازل شده است و هم راز و نیاز و اظهار حاجات عبد نسبت به ربّ است، چه در قالب دعاهای مأثوره باشد و چه دعاهای غیرمأثوره. پس دو چیز است که انسان در ماه مبارک رمضان به آن‏ها ترغیب شده است؛ تلاوت آیات الهی و دعا.
استغفار انبیا و اولیا
انبیا آنطور که قرآن از آن‏ها حکایت میکند، ابتدا برای خود طلب مغفرت میکردند: «رَبَّنَا اغفِر لِی»، بعد «وَ لِوَالِدَیَّ» و بعد بقیّه را دعا می‏کردند: «وَ لِلمُؤمِنین».[1] همچنین از پیغمبر اکرم روایت بود که حضرت ابتدا برای خودش و بعد برای امّتش طلب مغفرت میکرد. روایات متعدّدی را در جلسه گذشته خواندم که حضرت هفتاد بار در روز استغفار میکردند. گفتم که در دعاها هم، مثل دعای کمیل که کلمات علی(علیهالسلام) است، مسأله استغفار زیاد دیده میشود. در دعای کمیل میخوانید: «الَّلهُمَّ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَهتِكُ العِصَمَ اللَّهُمَّ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنزِلُ النِّقَمَ اللَّهُمَّ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَمَ اللَّهُمَّ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحبِسُ الدُّعَاءَ».[2]
سؤال این بود که با توجه به این‏که انبیا و اولیا معصوم و مطهّر هستند، چه معنا دارد که اوّل برای خود طلب مغفرت میکنند و بعد برای دیگران؟ جلسه گذشته در پاسخ به این سؤال، سه وجه را بیان کردم که دیگر تکرار نمیکنم. این وجوه در واقع توجیهاتی است که در این رابطه کردهاند؛ هم نسبت به آیات و هم نسبت به روایات و اعمالی که از معصومین وارد شده است و هم نسبت به ادعیه، مثل ادعیه صحیفه سجادیّه.
وجه چهارم استغفار انبیا و اولیا
استاد ما(رضواناللهتعالیعلیه)[3] غیر از آن وجوه سهگانهای که من جلسه گذشته عرض کردم، وجه دیگری را برای استغفار انبیا و اولیا بیان میفرمایند؛ البته وجوه دیگری هم هست، امّا من این وجه را برای حُسن ختام بحث مطرح میکنم.
ایشان ابتدا به عنوان مقدّمه برای توجیه این استغفارها میفرمایند: «اولیای خداوند، مثل علی(علیهالسلام) چون با چشم ولایتشان حقیقت این عالم را مشاهده کرده بودند، جوار رحمت حق‏تعالی را به هر دو عالم نمیدادند». یعنی جوار رحمت حق‏تعالی را چه به عالم دنیا و چه به عالم آخرت و حتّی به بهشت نمیدادند. بعد هم ایشان برای شاهد مطلبشان میفرمایند: «لذا علی(علیهالسلام) می فرماید: «وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِي طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْيِ أُمِّه‏».[4] به خدا قسم پسر ابوطالب به مردن، از بچّه به پستان مادر مأنوستر است».
رنج معصومین از زندگی در دنیا
ایشان می فرماید: «اگر به واسطه مصالحی نبود، نفوس طاهره آن‏ها در این محبسِ ظلمانیِ طبیعت لحظهای توقف نمیکرد». اولیای خدا وظیفهشان این بود که به این دنیا پای گذارند و کارها و مسؤولیت‏های الهی‏شان را انجام دهند. به تعبیر ما اگر به خودشان واگذار میشد، آن‏ها لحظهای نمیخواستند در این دنیا باشند؛ ولی وظیفه‏شان این‏گونه اقتضا می‏کرد. اگر به واسطه مصالحی نبود، نفوس طاهره آن‏ها در این محبسِ ظلمانیِ طبیعت لحظهای توقف نمیکرد.
بعد ایشان میفرماید: «خود وقوع در کثرت و نشئه ظهور و اشتغال به تدبیرات مُلکی بلکه تأییدات ملکوتی، رنج و المی است که ما حتی نمیتوانیم تصوّر آن را هم بکنیم». «وقوع در کثرت» یعنی همین‏که ایشان از آن عالم بالا به این عالم پایین نزول کردند. عالم کثرت، همین عالم دنیا است. همین بودنِ در اینجا و این‏که در اینجا به یک سنخ تدبیرات مُلکی و دنیوی، بلکه بالاتر، به تأییدات ملکوتی مشغول شوند، رنج و المی است که ما حتّی نمیتوانیم آن را تصوّر کنیم.
ایشان می‏فرماید این اولیای خدا، همین بودنشان و آمدنشان در دنیا، برای ایشان رنج بوده است. این‏ها هیچوقت نمیخواستند از جوار رحمت حق‏تعالی فاصله بگیرند. میدانی این‏ها کجا بودند و حالا کجا آمده‏اند؟! اگر بخواهم تشبیه کنم، باید بگویم مانند کسی است که در گلستانی بوده و اکنون او را در زبالهدانی آورده‏اند. البته به خاطر انجام وظیفه آمده‏اند؛ باید برای انجام تکالیف الهی‏شان به این عالم دانی پای می‏گذاشتند و این زحمات را تحمّل می‏کردند.
ناله معصومین از فراق است
ایشان در ادامه میفرماید: «بیشتر ناله اولیا از درد فراق و جدایی از محبوب و کرامت او است و در مناجاتهای خود هم به این مطلب اشاره کردهاند». آه و ناله و درد آن‏ها از این است که چرا من را از آن گلستان به اینجا آوردند؟! ایشان به سراغ دعای کمیل از علی(علیه‏السلام) میروند و اشاره به این جمله میفرماید: «فَهَبنِي يَا إلَهِي وَ سَيِّدِي وَ مَولَايَ وَ رَبِّي صَبَرتُ عَلَى عَذَابِكَ فَكَيفَ أصبِرُ عَلَى فِرَاقِكَ».[5] ای خدا، ای پروردگارم، گیرم که در عذابت شکیبایی نمایم، چگونه از دوریات شکیبا باشم؟! درد و الم برای من این است که از تو جدا شدم و از جوار تو تنزّل کردم!
ایشان در ادامه میفرماید: «آن‏ها احتجاب مُلکی و ملکوتی نداشتند». احتجاب مُلکی که ایشان میفرماید، یعنی تعلّقات دنیوی و دلبستگی به دنیا و امور مادّی. این‏ها حجاب‏های مُلکی است. حتّی ایشان میفرماید اولیای خدا احتجاب ملکوتی هم نداشتند. من جلسه گذشته در توضیح یکی از وجهها گفتم که دو نوع حجاب داریم؛ ظلمانی و نورانی. اگر تعلّق به دنیا حجاب ظلمانی باشد، این‏ها نه تنها حجاب ظلمانی نداشتند، بلکه حجاب نورانی هم نداشتند. یعنی تعلّقی به مقامات معنوی هم نداشتند.
کیفیت عبور معصومین از جهنّم دنیا
ایشان وجود هر دو نوع حجاب را از اولیای معصوم خدا  نفی میکنند و میفرماید: «آن‏ها احتجاب مُلکی و ملکوتی نداشتند و از جهنّم طبیعت گذشتند و آن خامده بود و فروزان نبوده است». باید این‏ها را کمی توضیح دهم. ما در سوره مریم آیه‏ای داریم که می‏فرماید: «وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلاَّ وارِدُها كانَ عَلى‏ رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيًّا».[6] این آیه راجع به جهنّم است. می‏فرماید کسی از شما نیست مگر این که وارد جهنّم شود؛ مسلّماً همه شما باید از جهنّم عبور کنید. در ذیل این آیه از بعضی از ائمه(علیهمالسلام) سؤال میکنند که آیا عموم این آیه پیغمبر اکرم را هم شامل می‏شود؟ آیا شما را هم در بر می‏گیرد؟ آیا چون آیه شریفه هیچکس را استثنا نکرده است، حتّی پیغمبر و علی(علیهالسلام) هم وارد جهنّم میشوند؟ حضرت میفرماید: «جزناها و هی خامدة».
استاد ما در اینجا به این روایت اشاره میکند و میفرماید بله! اولیای خدا از جهنّم طبیعت گذشتهاند و آمدهاند، ولی آن خامده بوده است؛ یعنی فروزان نبوده است. آن‏ها هم مثل من و تو از عالم طبیعت آمدند، امّا این طبیعت اصلاً دامن آن‏ها را نگرفته است. مایه جهنّم، همین تعلّقات انسان به طبیعت است. ایشان ترجمه «و هی خامده» را میآورد و اصلاً خود روایت را هم نمیآورد. میفرماید: «از جهنّم طبیعت گذشتهاند و او خامده بوده است و فروزان نبوده است».
اسباب حجاب اولیا: التذاذ قهری از دنیا
بعد ایشان میفرماید: «و تعلّقات عالم در آن‏ها نبوده است و قلوب آن‏ها خطیئه طبیعی نداشته است؛ ولی وقوع در عالم طبیعت، خود حظّی طبیعی است و التذاذ قهری که در مُلک برای آن‏ها حاصل میشد، ولو به مقدار خیلی کم هم که بود، اسباب حجاب میشد». بالاخره معصومین هم در این عالم دنیا مینشستند، برمیخاستند و مانند انسانها زندگی میکردند. آیا ائمه ما شیرینی را از تلخی تشخیص نمیدهند؟ اگر تشخیص نمیدادند که نقص داشتهاند؛ در حالی که ما امام ناقص نداریم. پس التذاذ آن‏ها از طبیعت و عالم مادّه، امری قهری بوده است. در نتیجه آنچه که شیرین بوده است، برای ایشان کمی تلخ بوده است.
ایشان چهقدر زیبا تعبیر میفرمایند! میفرماید: «وقوع در عالم طبیعت، خود حظّی طبیعی است و التذاذ قهری که در مُلک برای آن‏ها حاصل میشد، ولو به مقدار خیلی کم هم که بود، اسباب حجاب بود». چنانچه از حضرت رسول(صلی‎اللهعلیه‎وآلهوسلم) منقول است که فرمود: «إِنَّهُ لَيُغَانُ عَلَى قَلْبِي وَ إِنِّي لَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِي كُلِّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً».[7] گاهی دلم را کدورتی میپوشاند و من هم به واسطه آن هر روز هفتاد بار از خداوند درخواست آمرزش میکنم.
منشأ استغفار اولیا: توجه به غیر خدا برای خدا!
نگاه کنید که ایشان منشأ استغفار را چه چیزی قرار میدهند؛ حتّی ایشان ملکوت را هم اضافه کرده است. می‏فرماید این‏ها نباید از غیر محبوبشان از چیز دیگری خوششان بیاید. همین‏که از این مقامات ملکوتی خوششان آمد، همین برای آن‏ها حجاب و منشأ استغفار بوده است. اینکه نتوانند توجّه تام به محبوبشان داشته باشند، منشأ استغفار بوده است.
من این را در مباحثم عرض کرده‏ام که این‏ها در راه انجام وظیفه الهیشان مأمور به ابلاغ بودند. امثال ما میرفتند خدمت انبیا و اولیای خدا و ایشان هم برای خدا من را توصیه میکردند و احکام الهیّه را بیان میفرمودند. به همین مقدار که به من توجّه کرده است، کمی از توجّه به آن طرف کم شده است. گرچه توجّهِ ایشان به پایین به خاطر رضای خدا و در راه انجام وظیفه‏ای بود که از عالم بالا بر عهده داشتند، امّا همین که توجه‏شان به پایین افتاد، کمی از توجّه ایشان به بالا کم شد. چه بسا پیغمبر وقتی امثال ما را که میدید، استغفار میکرد!
حضرت روزی هفتاد بار استغفار میکرد؛ امّا برای این که وقتی میخواهد از محبوبش چیزی بخواهد، تمام حجب را پاره کرده باشد و هیچ حجابی در بین نباشد. بعد هم برای من و تو استغفار میکند. حالا فهمیدید چرا پیغمبر اوّل برای خودش استغفار میکند؟ دوبار میگوید: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي وَ لِأُمَّتِي، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي وَ لِأُمَّتِي».[8] فهمیدید چرا؟ این هم یک وجه بود.
توسّل
امیدوارم خداوند در این ماه عنایات خاصّهاش را بر همه ما نازل بفرماید! یکی از صحنههایی که در روز عاشورا بسیار بر حسین(علیهالسلام) سخت گذشت، این صحنه بود که نقل میکنند: «نظر یمیناً و شمالاً و لم یر من أصحابه أحدا». حسین(علیهالسلام) یک نگاه کرد؛ دید هیچ کس از بنیهاشم، جوانها و اصحاب باقی نمانده است و همه شهید شده‏اند. حسین(علیه‏السلام) تک و تنها شده است. حالا باید به میدان برود. می‏نویسند: «نادَى»، یعنی با صدای بلند گفت: «يَا سُكَيْنَةُ يَا فَاطِمَةُ يَا زَيْنَبُ يَا أُمَّ كُلْثُومٍ عَلَيْكُنَّ مِنِّي السَّلَامُ». بی‏بی‏ها را صدا زد؛ یعنی خداحافظ، من هم رفتم! این بیبیها و بچهها از خیمهها بیرون ریختند و اطراف حسین(علیهالسلام) را گرفتند. چه صحنهای است!...
سُکَینه دختر نازدانه حسین(علیهالسلام) که خیلی مورد علاقه حسین(علیهالسلام) است، آمد جلوی پدر را گرفت. گفت: «يَا أَبَهْ اسْتَسْلَمْتَ لِلْمَوْتِ». پدر، آیا دیگر تن به مرگ دادی؟ حسین(علیه‏السلام) فرمود: دخترم، چگونه تن به مرگ ندهد کسی که یار و یاوری ندارد؟ سکینه یک تقاضا از پدر کرد؛ گفت: «رُدَّنَا إِلَى حَرَمِ جَدِّنَا». یعنی حالا که اینطور است، اوّل ما را مدینه بگذار، بعد خودت برگرد. حضرت با کنایه به او گفت: «لَوْ تُرِكَ الْقَطَا لَنَامَ».[9] دخترم، دیگر راه برگشتی به مدینه نیست. تا حسین(علیه‏السلام) این جمله را گفت، این دختر شروع کرد هایهای گریه کردن. حسین(علیهالسلام) دخترش را در بغل گرفت و گفت: «سيطول بعدي يا سكينة فاعلمي؛ منك البكاء إذا الحمام دهاني‏». دخترم، تو حالا حالاها گریهها در پیش داری... «لا تحرقي قلبي بدمعك حسرة؛ ما دام مني الروح في جثماني».[10] با این اشکهای چشمت دل حسین را آتش نزن... تا من زنده هستم گریه نکن....


[1]. سوره ابراهیم، آیه 41
[2]. إقبال‏الأعمال، ص706
[3]. امام خمینی(رحمةالله‏علیه)
[4]. بحارالأنوار، ج28، ص233
[5]. إقبال‏الأعمال، ص708
[6]. سوره مریم، آیه 71
[7]. مستدرك‏الوسائل، ج5، ص320
[8]. بحارالأنوار، ج21، ص210
[9]. بحارالأنوار، ج45، ص47
[10]. المناقب، ج4، ص109

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group