دعا - رمضان ۱۳۸۹ - جلسه ۲۶
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِين وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرين وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعين.
«اللّهمّ صَلّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّدٍ وَ اسمَع نِدائی إِذا نادَیتُک وَ اسمَع دُعائی إِذا دَعَوتُک وَ أَقبِل عَلَیَّ إِذا ناجَیتُک وَ قَد هَرَبتُ إِلَیک وَ وَقَفتُ بَینَ یَدَیک»[1]
مروري بر مباحث گذشته
گفته شد ماه مبارک رمضان، ماه بازگو کردن کلام ربّ یعنی تلاوت قرآن است و ماه سخن گفتن با ربّ یعنی دعا است. دعا هم بر دو قسم مأثور و غیرمأثور است که دارای آداب و شرایطی است. ما تا به حال راجع به دعاهای غیرمأثور بحث داشتیم و الآن میخواهیم وارد بحث دعاهای مأثور شویم.
معنای دعای مأثور و غیر مأثور
من در ابتدای بحث، مأثور و غیرمأثور را معنا کنم و بعد وارد مطالب مربوط به دعاهای مأثور خواهم شد. دعای مأثور یعنی دعایی که از معصومین(علیهمالسلام) نقل شده است. «أثَرَ الحدیث» یعنی نقل کردن حدیث و روایت است؛ «أثَرَ» یعنی نقل کرد. دعای مأثور یعنی دعایی که از معصومین(علیهمالسلام) نقل شده است و دعای غیرمأثور هم یعنی دعایی که خودمان میکنیم که مضمون و قالب اینها، ربطی به دعاهای مأثور یا احادیث معصومین(علیهمالسلام) ندارد.
در باب مسأله دعای مأثور من باید به یک نکته مهم در ابتدای بحث اشاره کنم که چارهای هم ندارم و این را برای اهل فن میگویم. آن نکته این است که در باب «نقل» مسأله «سند» مطرح است و ممکن است اسناد بعضی از این منقولات تمام نباشد.[2] دعای مأثور هم مثل بقیه مستحبات، از ائمه نقل شده است. مثلاً اینکه میفرمایند که در فلان مکان آن نماز را بخواند و در فلان زمان این دعا را بخواند، همه اینها نقلهایی است که از حضرات معصومین(علیهمالسلام) به ما رسیده است. من این نکات را میگویم تا محل بحثم را کاملاً روشن کنم.
احادیثی که درباره اعمال خاص بوده ولی سند ضعیف دارند
ما در علم اصول بحثی داریم در ارتباط با روایاتی که در باب استحباب یک عمل، همراه با ذکر ثواب برای آن، از معصومین نقل شده است که اگر ما بعضی از آن روایات را از نظر «سند» تمام ندانیم؛ تکلیف چیست و چه کار باید کرد؟ آیا میشود این اعمال را به استناد این احادیث که از نظر سند تمام نیستند، مستحب دانست؟ آیا به این احادیث میتوان عمل کرد؟ آیا اگر به مفاد آنها عمل کردیم، ثواب و اجری که در روایت ذکر شده است را خواهیم بُرد؟
اخبار «مَنْ بَلَغ»
در یک دسته از روایات ما آمده است که اگر انسان عمل خاصی که از معصومین رسیده است را انجام دهد، خداوند همان ثوابی را که در روایت آمده است به او میدهد، اگر چه این نقل صحیح نباشد. حالا من دو، سه روایت را در این رابطه میخوانم.[3] روایتی از امام صادق (صلوات الله علیه) است که حضرت فرمودند: «مَنْ بَلَغَهُ عَنِ النَّبِيِّ (صلی الله علیه و آله و سلم) شَيْءٌ مِنَ الثَّوَابِ» اگر به کسی خبر برسد که عملی را انجام بده که آن عمل ثواب دارد، «فَفَعَلَ ذَلِكَ طَلَبَ قَوْلِ النَّبِيِّ (صلی الله علیه و آله و سلم)» او نیز آن کار را برای اینکه آن ثواب نصیبش شود، انجام دهد، «كَانَ لَهُ ذَلِكَ الثَّوَابُ» آن ثواب را به او میدهند، «وَ إِنْ كَانَ النَّبِيُّ (صلی الله علیه و آله و سلم) لَمْ يَقُلْه»[4] اگر چه سندش هم تمام نباشد.
یک روایت دیگر هم از امام صادق (صلوات الله علیه) داریم که فرمودند: «مَنْ بَلَغَهُ ثَوَابٌ مِنَ اللَّهِ عَلَى عَمَلٍ فَعَمِلَ ذَلِكَ الْعَمَلَ الْتِمَاسَ ذَلِكَ الثَّوَابِ» اگر به کسی خبر ثوابی از ناحیه خداوند نسبت به فعل و عملی، برسد و او این کار را انجام دهد برای اینکه به آن ثواب برسد، «أُوتِيَهُ» ثواب را به او میدهند؛ «وَ إِنْ لَمْ يَكُنِ الْحَدِيثُ كَمَا بَلَغَهُ»[5] اگر چه حدیث از نظر سند تمام نباشد. یا روایت دیگری داریم که «مَنْ سَمِعَ شَيْئاً مِنَ الثَّوَابِ عَلَى شَيْءٍ فَصَنَعَهُ كَانَ لَهُ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ عَلَى مَا بَلَغَهُ»[6] که همان مضمون روایات قبلی را دارد. من اینها را به عنوان تذکر عرض کردم که در روایات ما این مسائل مطرح است و جای این بحثها در مدرسه است که در اصطلاحات طلبگی، از آن به «اخبار مَن بلغ» یا «تسامح در ادله سنن» تعبیر میکنند.
عملی که مستحب نیست ولی ثواب دارد
علمای اصول در این رابطه دو نظر دارند؛ یک دسته از این روایات اینطور استفاده میکنند که این «عمل» جزء مستحبات محسوب میشود و یک دسته هستند که میگویند این عمل، مستحب نمیشود ولی ثواب آن را به عامل میدهند. البته بنده از آنهایی هستم که میگویم این عمل به واسطه روایتی که سندش تمام نیست، مستحب نمیشود ولی ثوابش را به او میدهند.[7] اینکه روایتی آمده و در آن دعایی یا عملی مطرح شده است که اگر این کار را انجام دهی، ثواب میبری، این اثر را دارد که اگر آن کار را بکنی، ثواب را خواهی بُرد. چه بسا هر دو دسته آقایان، این مطلب را بپذیرند که ثواب را به عامل این روایت، میدهند. إنما الکلام؛ بحث در این است که آن فرد میتواند آن عمل را به عنوان عمل مستحب به جا آورد یا نه؟ حرف در اینجا این است که ما میگوییم: رجائاً انجام دهد؛ آنهایی که میگویند عمل، مستحب میشود، میگویند: به عنوان استحباب هم میشود عمل را انجام داد.[8] ولی در این شبههای نیست که ثواب را، در هر دو صورت به او میدهند.
ما بحثمان راجع به دعاهایی است که از معصومین برای ما نقل شده که شخص این دعا را بخواند و ثوابی هم بر آن مترتب شده است. تا اینجا اتفاق نظر است که آن ثواب را به او میدهند؛ میخواهد سندش تمام باشد، یا سندش تمام نباشد. این مورد اتفاق است. این تا اینجا من چون گام به گام هم پیش بروم. بحث ما راجع به دعا بود.
«دعا» حتی اگر سندش ضعیف باشد «دعا» است
حالا اینجا من میخواستم نکتهای را عرض کنم که مرتبط با بحث دعا است. اینکه ما در باب «دعا» احتیاجی نداریم که سند روایت را درست کنیم. یعنی همین که دعایی به ما رسید، بدون توجه به سند، میتوانیم آن را بخوانیم و به وسیله آن خدا را صدا بزنیم. چرا؟ چون آنچه که نقل شده است «دعا» است. من هم همین «مضامین دعایی» را دارم تکرار میکنم. از طرفی هم آن همه روایات داشتیم که «دعا» کاربرد دارد و هیچ کدام از آن روایتها تأثیر و کاربرد دعا را منوط به مأثور بودن و یا داشتن سند صحیح نکرده بود. پس چه اشکالی دارد که ما دعایی را که از معصومین رسیده است را بدون توجه به سند بخوانیم؟ روایاتی که در باب دعا بود همه این دعاها را نیز در بر میگیرد. چهطور است که دعای بنده را شامل میشود، ولی دعایی که از آنها نقل شده و در سندش شبهه وجود دارد را نمیگیرد؟ این نکتهای است خصوصاً اهل علم دقت کنند!
بعضیها یک سری احتمالاتی میدهند و در مسأله شبهه وارد میکنند که آقا اصلاً معلوم نیست سند این دعا تمام باشد! معلوم نیست این متن دعا هست یا نیست؟ میگوییم: بله، سندش تمام نیست اما ما اصلاً به سند کاری نداریم. ما میخواهیم «دعا» کنیم. آیا این اشکال دارد؟ ما مضمون این دعا را به معصوم استناد نمیدهیم. «دعا» میشود «دعای خودم». ما این همه روایت خواندیم که دعای غیرمأثور اثر دارد؛ پس دعا بُرد دارد. حالا میخواهد سندش درست باشد یا نباشد. «متن» را نگاه کن! اگر «دعا» است به سندش کاری نداشته باش![9] من این را گفتم برای آنهایی که اهلش هستند؛ مسأله یک وقت اشتباه نشود! اینهایی را که بنده عرض میکنم، به حسب ظاهر، روی موازین است و همهاش حساب شده است.
ثواب و تأثیر قطعی است گر چه سندش قطعی نباشد
لذا ما وقتی وارد دعاهای مأثور میشویم مرادمان دعاهایی است که از معصومین برای ما نقل شده است و مضمون آنها هم دعا است. ما راجع به این مطلب داریم بحث میکنیم. دعاهایی که از آنها نقل شده است که اگر سند تمام بود چه بهتر، و اگر تمام هم نبود ولی متن و مضمون دعا داشت، مورد بحث ما است. غیر از این نوع دعا، دعاهایی است که من در ارتباط با حوائج خودم انشاء میکنم و از خدا درخواست میکنم که این غیر مأثور نامیده میشود و بحث آن گذشت. من خواستم اینها را مقدمتاً بگویم تا مطلب روشن شود. در این دعاهای مأثور، داعی ثوابش را که مسلم خواهد برد. در آن شبههای نیست و حتی فکر هم نمیکنم که کسی در آن تأمل کند، البته به شرط آن که این دعا را در موقع خودش بخوانی. پس این تقسیمبندی که من در مورد دعا کردم؛ مأثور و غیرمأثور، مرادم این بود که مأثور یعنی آن دعاهایی که در روایات ما وارد شده است و غیرمأثور یعنی آن دعاهایی که من خودم انشاء میکنم. مثلاً وقتی بیماری دارم، میگویم: خدا شفا بدهد یا در مورد گرفتاریها، هرنوع گرفتاری که دارم، معنوی، مادی، روحی، جسمی، میگویم: خدایا رفعش کن! غیر مأثور را خودم انشاء میکنم. مأثور از معصوم، انشاء شده است.
ادعیه مأثور زماندار
اما دعاهای مأثور؛ این دعاهایی که از معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) نقل شده است، در یک تقسیمبندی به دو دسته تقسیم میشوند؛ از یک دسته از اینها به «ادعیه موقّته» تعبیر میشود؛ دعاهای موقت. یعنی چه؟ یعنی دعاهایی که انسان باید در زمان خاص آنها را بخواند. مراجعه کنید به دعاهای روزانه، دعای روز شنبه، یکشنبه و... تا جمعه. یا هر روز ماه رمضان[10] برای خودش یک دعا دارد. اینها همه ادعیه «موقّته» است. ماه رمضان، دعای شبانه دارد، سحرگاه دارد. اینها همه موقته هستند که زمان در آنها مطرح است. پس دعایی که ظرف زمان در آن مطرح است را موقته میگوییم.
گاهی دعاهای موقته را باید بعد از یک عمل خاص انجام داد. البته من در باب شرایط و آداب دعا از نظر اثرگذاری عمل روی دعا، آنجا این مسأله را مطرح کردم که گاهی عمل روی دعا اثر میگذارد، ولی اگر عمل در یک ظرف خاص بود، قهراً این دعا هم در همان ظرف زمانی خاص مطرح میشود. گاهی هم دعاهای موقته صِرفاً در ظرف زمانی خاص مطرح هستند. ما در روایات داریم که مثلاً در شب کذا، این دعا را بخوان! یعنی در ظرف خاص، این دعا را بخوان. درباره لیالی، ایام، روزهای خاص سال و... دعای خاص داریم. ما از همه این دعاها به دعای موقته، یعنی زماندار تعبیر میکنیم. دعاهای مأثور موقت، یعنی دعاهایی که از ائمه نقل شده است و در ظرف زمان خاص باید خوانده شود. اینها یک دسته از دعاهای ما هستند. اما یک دسته دیگری از دعاهای ما هستند که در آنها «ظرف زمان» مطرح نیست، که زیاد هم هستند.
در قالب دعای مأثور نباید تصرف کرد
من یک بحث کلی و یک تقسیمبندی کلی کردم که دعاهای ما بهطور کلی به دو دسته تقسیم میشوند موقت و غیر موقت. اما با یک تقسیمبندی دیگر که نسبت به هر دو دسته قبل هم مطرح است، دعا دو قسم است. گاهی اینطوری است که از نظر «قالب» اهمیت دارد و ما باید آن قالب و شکلی که دعا در آن وارد شده است را حفظ کنیم. نباید انسان در آن تصرف کند. یعنی به همان نحوی که نقل شده است باید خوانده شود؛ دقیقاً «همان متن». شما نباید از خودت چیزی را در آن وارد کنی، یا از آن بکاهی؛ نه زیادتی و نه نقص. اگر میخواهی به آن ثوابی که وعده شده است برسی، باید این قالب را حفظ کنی!
من اول اخبار مَن بلغ و اینها چیزها را گفتم برای این که بگویم اخبار مَن بلغ هم همین را میگوید. اینکه داشتیم «اگر فعلی را انجام دادی، آن وقت آن ثواب را به تو میدهند» معنایش چیست؟ یعنی این که این عمل را انجام بده؛ نه کم و نه زیاد. باید عین آن قالب را تو رعایت کنی، تا به آن ثواب برسی؛ چه از نظر ثواب و چه از نظر آثار، بین آن قالبریزی آثار مترتبه بر آن که برای ما نقل شده است، رابطه مستقیم وجود دارد. یعنی آن قالبریزی را باید حفظش کنی تا به آن آثار دست بیابی.
در ادعیه مأثور دست نبرید!
این مسأله را میگویم، چون خیلی مورد ابتلا است؛ ما میبینیم که بعضی در ادعیه مأثوره دست میبرند. اینجا جای تعبد است. تعبد معنایش همین است، عبودیت معنایش همین است که همان آدابی را که گفتهاند من باید حفظ کنم. از نَفسم باید مراقبت کنم و نگذارم که در دعای معصومین دخالت کند. اینها بحث نفس است و هوای نفس است. اگر تعبّد داری و بندهای، همانطور که در روایت آمده است بگو؛ اگر بخواهی چیزی غیر از آنچه که وارد شده را در دعا بگنجانی، کمی شبهه نفسانیت مطرح است. لذا باید آن قالبریزیها حفظ دقیقاً شود.
نه یک کلمه بیش! نه یک کلمه کم!
حالا من یک روایت بخوانم که گویا دو، سه سال پیش به مناسبتی من این روایت را، البته نه اینطور مفصل خواندم. آنجا فقط یک تذکر دادم چون فکر نمیکردم این بحث چندین سال طول بکشد. عبدالله ابن سنان از اصحاب امام صادق(صلواتاللهعلیه) و از بزرگان است، میگوید: «قال ابوعبدالله سَتُصِيبُكُمْ شُبْهَةٌ» حضرت صادق فرمود: به زودی برای شما شبهههایی مطرح میشود، «فَتَبْقَوْنَ بِلَا عَلَمٍ يُرَى وَ لَا إِمَامِ هُدًى» که دسترسی هم به رهبر و داناییای که شما را از شبهه بیرون بیآورد ندارید و سرگردان میشوید، «لَا يَنْجُو مِنْهَا إِلَّا مَنْ دَعَا بِدُعَاءِ الْغَرِيقِ»، نجات پیدا نمیکند از این شبهه مگر کسی که دعای غریق را بخواند. یعنی به خدا مثل کسی که در یک گردابی دارد غرق میشود، پناه ببرد. چنین کسی باید خود را به خدا بسپارد و از او مدد بخواهد. «قُلْتُ وَ كَيْفَ دُعَاءُ الْغَرِيقِ؟» از حضرت سؤال کردم که دعای غریق چگونه است؟ «قال: فیقول» حضرت به من فرمود: اینطور بگو: «قَالَ تَقُولُ يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ» حضرت به او میگوید، این را بگو که خدا دستت را میگیرد و نمیگذارد سرگردان شوی، راه را بر تو باز میکند.[11] «فَقُلْتُ» عبدالله ابن سنان در همان مجلس، میگوید من آنجا دعا را تکرار کردم و گفتم: «يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ» همانجا خواستم دعا را بخوانم. «فَقَالَ(علیهالسلام)» امام صادق(علیهالسلام) گفت، «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُقَلِّبُ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ» در این شبههای نیست که خدا مقلب القلوب و الأبصار است، «وَ لَكِنْ قُلْ كَمَا أَقُولُ يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ»[12] ولی همانطور که گفتم تکرار کن!
ائمه به ارتباط میان ادعیه و آثارشان آگاهترند
عبدالله سنان یک «و الأبصار» از خودش به آن اضافه کرد؛ آقا فرمود «یا مقلب القلوب»، او گفت: «یا مقلب القلوب و الأبصار»؛ حضرت فرمود درست است که خدا اینگونه است که میگویی، «مقلب القلوب و الأبصار» است؛ «ولکن قل کما أقول» ولی تو اینکه من میگویم را بگو! حفظ قالب یعنی این که همان چیزی که رسیده است را تکرار کنی. چرا که از آنها اینطور رسیده است. پس چیزی به آن اضافه نکن. آنها بهتر از من و تو رابطه بین دعا و اثر مترتبه بر دعا را میدانند. آنها رابطه و اثرگذاری دعا و آن حاجت در نظر گرفته من و تو را خوب میدانند.
ربط یک کلمه، با نتیجه دعا
حالا دقت کنید و ببینید که این دعا در چه قالبی است و چه جملاتی دارد، که در آنچه که هدفگیری کردهای، اثرگذار است. او اینجا از خدا هدایت و رفع شُبهه را طلب میکرد. من این را یک مقداری توضیح دهم که چرا تفاوت دارد. شاید بگویید: یک «و الأبصار» به آن اضافه کرد؛ چیز مهمی که اضافه نکرد! که حضرت میگوید نه، این را نگو. همان «یا مقلب القلوب» را بگو!
اینجا مسأله هدایت و رفع شُبهه مطرح است آن هم وقتی که در شبهه قرار میگیری. وقتی در شبهه قرار گرفتی، دلت سرگردان میشود، نه چشمت. دل سرگردان میشود که به کدام سو برود، نه چشمهایت! چهطور شد که امام صادق(علیهالسلام) فرمود: درست است که خدا «مقلب القلوب و الأبصار» است، هم دلها و هم چشمها را میگرداند، و آنها را این طرف، آن طرف میکند، ، اما اینجا بحث، بحث چشم نیست. اینجا بحثِ دل است. اینکه من میگویم را تو بگو تا به آنچه نیاز داری برسی.
دلیل دقت محدثین، رعایت قالب بوده است
بنابراین در دعاهای مأثور از ائمه(علیهمالسلام) باید این قالب رعایت شود. مسأله قالبی را که از آنها به ما رسیده است باید مراعات شود؛ حالا هر دعایی میخواهد باشد، موقته یا غیر موقته. این را باید حفظ کرد. یک واو پس و پیش نباید کرد، دقیقاً همانی که رسیده است را باید خواند. لذا شما اگر نگاه کنید میبینید محدثین ما خیلی دقیق بودند، کتابهای دعا را نگاه کنید، مطلب نسخه بدل را در کنار متن اصلی مینویسند. برای اینکه میخواهند کاری نکند که از آنچه که معصومین گفتهاند تخلف شود. شما این را دیدهاید و در ادعیه هم در خیلی از موارد ما برخورد میکنیم و میبینیم که حتی یک کلمه، نسخه بدلی دارد. این را میگذارند، برای اینکه میخواستند رعایت کنند که همان قالبریزیهایی باشد که ائمه(علیهمالسلام) کردهاند. همه اینها حساب شده است. ـ انشاءالله ـ جلسه بعد سراغ تقسیمبندی روم خواهم رفت.
ذکر مصیبت بازگشت کاروان حسینی به مدینه
ما خیلی التماس دعا داریم. در جلسات گذشته من عرض کردم که اهل بیت حسین(علیهالسلام) وقتی که از کربلا آمدند، یک ورود به کوفه، یک ورود به شام و یک ورود هم به مدینه داشتند. در تاریخ دارد بعد از آن ماجراهای کذایی که گذشت، یزید خواست تلافی کند و رسواییاش را بر طرف کند، لذا گفت: کاروان را مجلّل برگردانید. فردی، بشیر نام، مأمور شد که این خاندان را از شام به مدینه ببرد.
اینها به نزدیک مدینه رسیدند. امام زینالعابدین (صلواتاللهعلیه) فرمودند: اینجا در بیرون شهر مدینه توقف کنید و محملها را زمین بگذارید! حضرت بشیر را خواست و به او گفت: خدا پدرت را رحمت کند! پدرت شاعر بود. تو هم از شعر بهرهای داری؟ حضرت او را میشناخت. گفت: «بلی یابن رسول الله» حضرت فرمود: برو در مدینه و به مردم بگو که ما از سفر برگشتیم. دارد بشیر آمد، وارد شهر شد و سوار مرکب بود. آنموقع هر وقت خبر مهمی را میخواستند بگویند، میآمدند و در مسجد اعلام میکردند. بشیر با یک هیئت عزاداری وارد شد و میگفت: «الصلاۀ الصلاۀ الصلاۀ». مردم گفتند: چه شده ای بشیر؟ گفت: همه شما مسجد پیغمبر بیایید، من آنجا برای شما میگویم که چه خبر است.
من در تاریخ دیدم مدینه در سه روز جمعیتی به خود دید که دیگر تکرار نشد. یکی روز وفات پیغمبر اکرم، یکی روز وفات امام صادق(علیهالسلام) و یکی هم روز ورود زینالعابدین (صلوات الله علیه) به مدینه بود. همه از خانهها بیرون ریختند و به مسجد آمدند که چه خبر شده است! بشیر شروع کرد این اشعار را خواندن: «يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لَا مُقَامَ لَكُمْ بِهَا» اهل مدینه دیگر مدینه جای ماندن نیست. چرا؟ «قُتِلَ الْحُسَيْنُ فَأَدْمُعِي مِدْرَارُ» حسین را کشتند، دیگر مدینه بی حسین، به چه درد میخورد. بعد این جملات را گفت: «الْجِسْمُ مِنْهُ بِكَرْبَلَاءَ مُضَرَّجٌ» بدنش روی خاکهای زمین کربلا است. «وَ الرَّأْسُ مِنْهُ عَلَى الْقَنَاةِ يُدَار»[13] سرش را به نیزهها زدند و دور شهرها گشتند. محشر کبرایی برپا شد.
مردم که خبر نداشتند چه شده است؟ گفت: بروید بیرون شهر، آنجا خاندان حسین(علیهالسلام) آمدهاند از آنها استقبال کنید. در شهر همهمه شد. سر و صدا و ضجه بلند شده بود. در تاریخ دارد که محمد حنفیه برادر حسین(علیهالسلام) در خانه بیمار بود. دید خیلی وضع شهر شلوغ است، از غلامش سؤال کرد که چه خبر است؟ چه شده؟ گفت: هیچی، برادرت از سفر برگشته است. گفت: من را به استقبال او ببرید. گفتند: آخر حال شما مساعد نیست، شما بیمارید. گفت: یک مرکب بیآورید. دارد محمد حنفیه سوار مرکب شد، همین که از شهر خارج شد و صحنه را دید، غش کرد و از مرکب به زمین افتاد.
یک وقت چشمهایش را باز کرد، دید سرش در دامن زینالعابدین (صلوات الله علیه) است. یک جمله به او گفت. گفت: «یابن أخی أین أخی الحسین» برادرزاده! بگو ببینم برادرم حسین کجا است؟ حضرت جواب داد: «یا عماه أتیتک یتیما» عمو من یتیم نزد تو آمدهام.
[1] . بحارالانوار 91 96
[2]. روایات ما اینطور است که توسط راویان و اصحاب ائمه ثبت و ضبط میشده و نسل بعد النسل منتقل میگشته است. کسانی که روایت را از امام نقل میکنند در اصطلاح سند روایت هستند. لذا هر روایت و حدیثی که ما داریم دارای اسنادی است، که دقیق و کامل ثبت و ضبط شده است. اما ممکن است بعضی از روایات، از نظر سندی تمام نباشد، یعنی تمام کسانی که این روایت را از امام معصوم نقل کردهاند، مشخص و مورد اعتماد نباشند.
[3]. من چون مطلبی دارم میخواهم اینجا عرض کنم که آنهایی که اهل فن هستند چون من وارد بحث بشوم، به آنها تذکری هم بدهم که این موضوع بحث ما نیست.
[4]. وسائلالشيعة 1 81
[5]. الكافي 2 87
[6]. همان
[7]. البته این از بحثهایی است که ما در مدرسه کردهایم.
[8]. اینها دعواهای علمی ما در مدرسه است که اینجا جای آن نیست.
[9]. کسی که این بحثها را مطرح میکند، صرفاً یک چیزی وسط انداخته و خیال کرده که چیزی میداند و سواد دارد؛ البته خیال کرده است که مطلب را فهمیده است.
[10]. البته حالا که ما در ماه رمضان هستیم و هنوز این ماه تمام نشده است، مثال مناسب بزنیم.
[11]. «یا الله یا رحمن یا رحیم» سه مورد از نامهای خداوند که یکی اشاره به ذات دارد و دو مورد هم از صفات خدا است. «یا الله» ذات مستجمع جمیع صفات است و
[12]. بحارالأنوار 92 326
[13]. بحارالأنوار 45 147