دعا - رمضان ۱۳۸۹ - جلسه ۱۵
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِين
وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبينَ الطَّاهِرِينَ وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعين.
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ»[1]
خدایا بر محمد و خاندانش درود فرست و صدایم را بشنو، هنگامی که تو را صدا میزنم؛ به دعایم گوش فرا ده، آنهنگام که تو را میخوانم و رو به من فرما، در آنزمان که با تو نجوا میکنم. همانا من به سوی تو فرار کردهام و در مقابل تو ایستادهام.
مروري بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به ماه مبارک رمضان بود که عرض کردم ماه تلاوت قرآن، یعنی بازگوکردن کلام ربّ و ماه دعا، یعنی سخن گفتن عبد با ربّ است و دعا هم بر دو قسم است؛ مأثور و غیرمأثور. عرض کردم که برای دعا شرایط و آدابی هست و بحث ما به اینجا رسید که دعا مؤثر است اما عواملی هم هستند که اینها بر روی دعا اثرگذار در سه رابطه هستند. یکی از عوامل مؤثر بر دعا، عامل زمان بود. ما اوّل در مورد «شبانهروز» بحث کردیم؛ در شب چه موقعی از شب و در روز نیز به همین صورت.
درباره روز که جلسه گذشته بحث کردم، اگر دقت کنید سه موقعیت را مطرح میکنند؛ یکی هنگام طلوع آفتاب، دوم هنگام زوال شمس، یعنی نیمروز و سوم هنگام غروب آفتاب. اگر خوب دقت کنید، میبینید که در معارف ما چقدر زیبا مسائل معنوی ما به مسائل ماّدی ما آمیخته شده است. اوّل و وسط و آخر هر روز نسبت به جمیع امورت، به یاد خدا باش و از او بخواه و خودت را به او واگذار کن. «لَا حَولَ وَ لَا قُوَّۀَ إلَّابِالله»؛ متوجه این معنا باش که هیچ پناهگاهی و هیچ نیرویی جز پناهگاه الهی و نیروی الهی نیست. لذا آیات و روایات ما اوّل و وسط و آخر روز را مطرح میکند. این برای شبانهروز بود؛ حالا گامبهگام پیش میرویم.
تأثیر شب و روز جمعه بر دعا
امّا هفته؛ در روزهایی که ایّام هفته را تشکیل میدهند، میبینیم که در روایات ما شبِ جمعه و روز جمعه را از نظر اثرگذاریشان بر روی دعا بهطور خاص مطرح میکنند. روایات در این زمینه بسیار است. من بنایم بر این است که نمونهبرداری میکنم و مطلبم را روی آن استوار میکنم.
ندای فرشته منادی در شب جمعه
در باب شب جمعه ما روایات متعددی داریم؛ یک روایت از پیغمبر اکرم(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) است که حضرت فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يُنْزِلُ مَلَكاً إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْيَا كُلَّ لَيْلَةٍ فِي الثُّلُثِ الْأَخِيرِ»؛ خداوند در هر شب، در ثلث آخر شب، فرشتهای را به آسمان دنیا فرو میفرستد؛ «وَ لَيْلَةَ الْجُمُعَةِ فِي أَوَّلِ اللَّيْلِ»؛ شب جمعه هم که میشود از اوّل شب میفرستد؛ «فَيَأْمُرُهُ فَيُنَادِي»، به او فرمان میدهد، پس او ندا میکند. حالا نداهایش چیست؟ «هَلْ مِنْ سَائِلٍ فَأُعْطِيَهُ»؛ آیا درخواست کنندهای هست که من درخواستش را اجابت کنم؟ «هَلْ مِنْ تَائِبٍ فَأَتُوبَ عَلَيْهِ»؛ آیا توبه کنندهای هست که توبهاش را بپذیرم؟ «هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِرٍ فَأَغْفِرَ لَهُ»؛ آیا کسی هست که طلب آمرزش کند و او را بیامرزم؟ «يَا طَالِبَ الْخَيْرِ أَقْبِلْ»؛ ای کسی که طالب خوبیها هستی، روی بیاور؛ «يَا طَالِبَ الشَّرِّ أَقْصِرْ»؛ ای کسی که ـنعوذباللهـ به سمت شرّ داری میروی، دست بردار. «فَلَا يَزَالُ يُنَادِي بِهَذَا إِلَى أَنْ يَطْلُعَ الْفَجْرُ»؛ این فرشته آنقدر ندا میکند تا سپیدهدم بدمد. «فَإِذَا طَلَعَ الْفَجْرُ عَادَ إِلَى مَحَلِّهِ مِنْ مَلَكُوتِ السَّمَاءِ».[2] وقتی که فجر طالع میشود، برمیگردد به همان محلّ خودش که ملکوت آسمان است.
ندای الهی در شب جمعه
روایت دیگر، روایتی است که ابوبصیر از امام باقر (علیهالسلام) نقل میکند. تفاوت دو روایت را خوب دقت کنید؛ چون من با توجّه به این نکات این روایات را میخوانم. آن روایت اوّل این بود که خدا یک فرشته را میفرستد که ندا کند؛ امّا در روایت دوم میفرماید خودِ خدا ندا میکند. حضرت میفرماید: «إنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَيُنَادِي كُلَّ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ مِنْ أَوَّلِ اللَّيْلِ إِلَى آخِرِهِ»، خدای متعال هر شب جمعه از سر شب تا آخر شب، از بالای عرش ندا میدهد: «أَلَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ يَدْعُونِي لآِخِرَتِهِ وَ دُنْيَاهُ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَأُجِيبَهُ»؛ آیا بندهای هست که من را بخواند و از من برای آخرت و دنیایش درخواست کند، تا قبل از آنکه فجر طالع شود که جوابش را بدهم؟ «أَلَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ يَتُوبُ إِلَيَّ مِنْ ذُنُوبِهِ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَأَتُوبَ عَلَيْهِ»؛ آیا بنده مؤمنی هست که قبل از طلوع فجر از گناهانش توبه کند تا من توبه او را بپذیرم؟ «أَلَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ قَدْ قَتَّرْتُ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَسْأَلَنِي الزِّيَادَةَ فِي رِزْقِهِ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَأَزِيدَهُ وَ أُوَسِّعَ عَلَيْهِ»؛ آیا بنده مؤمنی هست که من از نظر رزق و روزی بر او تنگ گرفته باشم، بیاید از من توسعه رزق و روزی را تقاضا کند و روزی بطلبد تا من روزی دنیاییاش را توسعه دهم؟ «أَلَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ سَقِيمٌ يَسْأَلُنِي أَنْ أَشْفِيَهُ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَأُعَافِيَهُ».[3] آیا یک بنده مؤمنی هست که بیماری داشته باشد و بیاید از من شفا بخواهد قبل از اینکه فجر طالع شود تا من هم او را شفا و عافیتش دهم؟
همه حاجات را شب جمعه بخواه!
این روایت مفصل است و ادامه دارد. به همین مقدار در این دو روایتی که خواندم دقت کنید؛ هم مسأله امور معنوی را مطرح میکنند، هم امور مادّی را؛ هم گرفتاریهای معنوی را که انسان از بار گناه، سبکبار شود که در آن مغفرت و توبه هست، هم مسأله حاجات دنیویاش را مطرح میکند. البته روایت اوّل به صورت کلی فرمود: «فَيُنَادِي هَلْ مِنْ سَائِلٍ فَأُعْطِيَهُ»؛ آیا کسی هست که از من درخواستی کند، تا من به او بدهم؛ امّا روایت دوم این درخواستها و حاجتها را بخشبخش میکند.
حاجات معنوی و آخرتی
امام باقر (علیهالسلام) به ابوبصیر، اوّل بهطور کلّی میفرماید «أَلَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ يَدْعُونِي لآِخِرَتِهِ وَ دُنْيَاهُ»؛ اوّل این مطلب کلّی را فرمود؛ «دنیا» و «آخرت». اوّل هم آخرت را مطرح میکند. در بین امور آخرتی هم اهمّ امور برای من این است که گناهانم آمرزیده شود. میگوییم «دفع ضرر» اولی است از «جلب منفعت»؛ آیا بهتر نیست که انسان جلوی ضرر را بگیرد تا بخواهد جلب منفعت کند؟ اصلاً عاقل اینگونه است. میگوید اوّل ضرر نکنم؛ منفعت پیشکش! لذا اوّل سراغ این میرود. البته اینجا «دفع ضرر» نیست، بلکه «رفع ضرر» است. یعنی مسأله آمرزش نسبت به گناهان مطرح است. لذا اوّلاً امور معنوی که اهمّ امور است را مطرح فرمود؛ در امور معنوی هم اهمّ آن چیست؟ آمرزش گناهان است که رفع مانع است.
حاجات مادّی و دنیایی
بعد هم میرود سراغ دنیایت. وسعت رزق میخواهی؟ خیال نکنی فقط با تلاش خودت، روزیات وسیع میشود! نه، تنگ و گشادیِ روزی دست کسی است که روزیرسان است. دست من و تو نیست. یکوقت اشتباه نکنید؛ رزق یعنی روزی؛ روزی یعنی چه؟ یعنی آن چیزی که من در حیات مادی و نشئه دنیویام از آن بهره میگیرم؛ نه پول زیاد. در آخر بحثم هم به این مسأله اشاره میکنم. ممکن است کسی بدود و پول زیاد گیر بیاورد؛ بعد تا آن پول را گیر آورد، یک چاله و بلکه چاهی پیدا شود و یکدفعه در آن بیفتد. خوب، این روزی تو نبود. بیخود خودت را خسته کردی! این همه تلاش کردی، آخرش هیچ!
اینها را در روایات داریم؛ اینهایی که من میگویم از خودم نیست. پس مسأله این نیست؛ توسعه رزق به معنای آن چیزهایی است که من نسبت به زندگی دنیاییام از آن بهرهبرداری کنم و سود ببرم. گاهی هم ممکن است خیلی داشته باشم، امّا از آن طرف مبتلا به یک سنخ رذیلهای باشم که حتّی برای خودم هم سود نبرم. میخواهم این را عرض کنم که در اینجا تعبیر روایت، رزق و توسعه رزق است.
وسعت رزق و سلامتی؛ سرآمد حاجات دنیایی
پس بعد از امور آخرتی و معنوی، میآید سراغ امور دنیایی که دو چیزی که اهمّ امور مادّی است را من خواندم. یکی اینکه اگر گرفتاری مادّی دارم و رزقم تنگ است و دستْتنگ هستم، به مقداری که احتیاجم هست و بهرهبرداری میکنم دست و بالم باز شود. دوم، مسأله بدنی و بیماری است؛ این دو تا را مطرح را میکند. سرآمد نیازها و امور دنیایی، همین دو مسأله است. بعد در روایت مسائل دیگر هم هست که من بیش از این نمیخوانم. لذا بر دعا در شب جمعه تأکید شده است. یعنی این زمان، خصوصیت دارد و تأثیر میگذارد روی دعاهایی که انسان میکند؛ چه در بُعد معنویاش، چه در بُعد مادّیاش. حضرت بُعد مادّی را هم بخشبخش کردند؛ مثلاً امور معیشتی و مزاجیاش از نظر بیماری و سلامتی را مطرح فرمودند.
روز جمعه، آقای روزهای هفته
من از شبِ جمعه بگذرم و به روزِ جمعه برسم.[4] امّا روز جمعه؛ راجع به روز جمعه روایات متعدد و بسیاری داریم. من اهمّ آنها را مطرح میکنم. یک روایت از پیغمبر اکرم(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) است که حضرت فرمود: «إنَّ يَوْمَ الْجُمُعَةِ سَيِّدُ الْأَيَّامِ » روز جمعه، سیّد و آقای ایّام هفته است؛ «يُضَاعِفُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ الْحَسَنَاتِ»؛ خدا در روز جمعه حسنات را دو برابر میکند؛ «وَ يَمْحُو فِيهِ السَّيِّئَاتِ»؛ گناهان را در این روز میآمرزد؛ «وَ يَرْفَعُ فِيهِ الدَّرَجَاتِ»؛ و بر درجات او میافزاید. اوّل حسنات، بعد سیئات، بعد درجات؛ منظور از درجات، مقامات معنویه است و دیگر ربطی به اعمال خارجیه ندارد. اما مراد از حسنات، اعمال جوارحی بود که در مقابلش پاداش است؛ در مقابل سیئات هم ـنعوذباللهـ کیفر است. «وَ يَسْتَجِيبُ فِيهِ الدَّعَوَاتِ»؛ بهطور کلی خداوند دعاهایی را که در روز جمعه میکنند، مورد اجابت قرار میدهد. «وَ يَكْشِفُ فِيهِ الْكُرُبَاتِ»؛ رنجها و گرفتاریها را در این روز برطرف میکند. «وَ يَقْضِي فِيهِ الْحَاجَاتِ الْعِظَامَ».[5] خداوند در روز جمعه حاجتهای بزرگ را برآورده میکند.
ساعت پر برکت در روز جمعه
بسیار خوب؛ تا اینجا جنبه کلی داشت که روز جمعه و شب جمعه روی دعا یک چنین اثری دارد. نکته بعدی راجع به این است که چه ساعتی از ساعات روز جمعه این اثر هست؟ آیا سراسری است یا ساعت خاصی است؟ در یک روایت که خطبهای است که علی (علیهالسلام) خوانده و من فقط این جملهاش را که راجع به جمعه است میگویم که فرمودند: «وَ فِيهِ سَاعَةٌ مُبَارَكَةٌ لَا يَسْأَلُ اللَّهَ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ فِيهَا شَيْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ».[6] یعنی در روز جمعه ساعتی هست که بنده مؤمن از خدای متعال چیزی درخواست نمیکند، مگر آنکه خدا به او اعطاء میفرماید. معلوم میشود یک ساعت خاصی در روز جمعه هست که آن ساعت خصوصیت دارد. مثل اینکه تأثیرش روی دعا بیشتر است که این تعبیر را میفرماید. «وَ فِيهِ سَاعَةٌ مُبَارَكَةٌ لَا يَسْأَلُ اللَّهَ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ فِيهَا شَيْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ».
ساعات اجابت دعا در روز جمعه
این یک تعبیر بود؛ باز هم یک روایت دیگر از علی (علیهالسلام) داریم که میفرمایند: «أَكْثِرُوا الْمَسْأَلَةَ فِي يَوْمِ الْجُمُعَةِ وَ الدُّعَاءَ فَإِنَّ فِيهِ سَاعَاتٍ يُسْتَجَابُ فِيهَا الدُّعَاءُ وَ الْمَسْأَلَةُ».[7] تفاوت بین این دو روایت را میخواهم بگویم؛ در آن خطبه میفرماید «ساعت»، ولی در این روایت «ساعات» میفرماید. معلوم میشود ساعات خاصی در روز جمعه هست.[8] علی (علیهالسلام) وقتی که میفرماید: «فَإِنَّ فِيهِ سَاعَاتٍ يُسْتَجَابُ فِيهَا الدُّعَاءُ وَ الْمَسْأَلَةُ»، بعد در ذیل آن یک جمله دارد که میفرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْخَيْرَ وَ الْشَّرَّ يُضَاعَفَانِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ»؛ یعنی بدانید که در روز جمعه خیر و شرّ مضاعف میشود. هم در این خطبه و هم در این روایتی که خواندم، دو مطلب هست. یکی این است که در روز جمعه ساعت مخصوص و زمان مخصوصی هست که آن زمان اثرش بر روی دعا بیشتر است. هیچ منافاتی ندارد که سرتاسر روز مؤثر باشد، امّا یک ساعت خاص اثرش بیشتر باشد. این یک مطلب بود. اما مطلب دوم را در آخر بحث میگویم.
ساعت اوّل؛ از ظهر شرعی تا ندای نماز جمعه
حالا برویم سراغ آن ساعت؛ همچنان گامبهگام پیش میروم. در روایات یک روایت هست از امام باقر(علیهالسلام) که میفرماید: «فِي يَوْمِ الْجُمُعَةِ سَاعَةٌ لَا يَسْأَلُ اللَّهَ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ فِيهَا شَيْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ اللَّهُ»؛ این همان کبرای کلیه است که در روایت علی(علیهالسلام) هم بود. فرمود در روز جمعه یک ساعتی هست که بنده مؤمنی از خدا درخواستی نمیکند و حاجتی نمیطلبد، مگر اینکه خدا به او عطا میکند. حالا بحث در این است که کدام ساعت است؟ بعد امام باقر (علیهالسلام) میفرماید: «وَ هِيَ مِنْ حِينِ تَزُولُ الشَّمْسُ إِلَى حِينِ يُنَادَى بِالصَّلَاةِ».[9] حضرت خیلی زیبا محدودش میکند! موقعی که ظهر میشود، یعنی ظهر شرعی که زوال شمس است، تا موقعی که ندا داده میشود که این اشاره به آیه شریفه در سوره جمعه و ندا برای نماز جمعه است.[10] چقدر زیبا حضرت آن ساعت را توضیح میدهند.
ساعت دوم؛ لحظات پایانی روز جمعه
در یک روایت دیگر هست که این روایت را من دیدهام که از حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) نقل میکنند که حضرت این جملات را فرمود: «سَمِعْتُ النَّبِيَّ أنَّ فِي الْجُمُعَةِ لَسَاعَةً لَا يُرَاقِبُهَا رَجُلٌ مُسْلِمٌ يَسْأَلُ اللهَ عَزَّوَجَلَّ فِيهَا خَيْراً إلَّا أعْطَاهُ إيَّاهُ»؛ میگوید من از پیغمبر شنیدم که فرمودند در روز جمعه یک ساعتی هست که اگر شخص مسلمان مراقبت داشته باشد و از خدا در آن ساعت خیری بخواهد، مطمئنّاً خدا به او عنایت میکند. «قَالَتْ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللهِ أيُّ سَاعَةٍ هِيَ»؛ میگوید من از پیغمبر سؤال کردم این ساعتی که شما گفتید چه وقتی است؟ «قَالَ إذَا تُدَلَّى نِصْفُ عَيْنِ الشَّمْسِ لِلْغُرُوبِ»؛ یعنی حضرت فرمود آن موقعی که نصف خورشید هنگام غروب استتار پیدا کند. بعد در ادامه روایت دارد: «وَ كَانَتْ فَاطِمَةُ تَقُولُ لِغُلَامِهَا إصْعَدْ عَلَى الضِّرابِ فَإذَا رَأيْتَ نِصْفَ عَيْنِ الشَّمْسِ قَدْ تُدَلَّى لِلْغُرُوبِ فَأعْلِمْنِي حَتَّى أدْعُو».[11] یعنی حضرت زهرا به غلامش میفرمود برو به پشت بام و نگاه کن، هر وقت این زمان فرا رسید که موقع غروب، نصف خورشید بالا بود، من را خبر کن؛ میخواهم دعا کنم.
من همینطور گام به گام همه این روایات را برای شما بررسی کردم؛ محصولی که به دست من آمده از آنها این است که اوّلاً زمان مؤثر است. دعا خودش کاربرد دارد، اما اینها عواملی هستند که روی اجابت دعا اثر میگذارند؛ از جمله روز جمعه. اما در روز جمعه دو موقعیت و دو زمان است که اثرش بیشتر است. یکی وقت زوال شمس تا قبل از اینکه نماز جمعه شروع شود؛ دوم، هنگام غروب آفتاب که هنوز تمام قرص پنهان نشده باشد و. یک مقداری از قرص خورشید نمایان شده باشد؛ یعنی آخرین لحظات روز جمعه. بنابر این من این بحث را به این مقدار جمعبندی کرده باشم که در ایام هفته، شب جمعه و روز جمعه، این دو زمان مؤثرند. بعد هم روند اثرگذاری و جنبههای عملی و کاربردیاش را هم تا حدی بیان کردم.
ثواب خیر و عقاب شرّ در روز جمعه مضاعف است
امّا مطلب دوم که در علی (علیهالسلام) بود، این بود که بعد از آنکه حضرت فرمود: «أَكْثِرُوا الْمَسْأَلَةَ فِي يَوْمِ الْجُمُعَةِ وَ الدُّعَاءَ فَإِنَّ فِيهِ سَاعَاتٍ يُسْتَجَابُ فِيهَا الدُّعَاءُ وَ الْمَسْأَلَةُ»، این جمله را هم اضافه کردند که: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْخَيْرَ وَ الْشَّرَّ يُضَاعَفَانِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ»؛ عجب! بیا ببین قضیه چه شد! این زمان، دو کاربرد دارد؛ یک کاربرد از نظر دعاها و امور خیر دارد؛ یعنی اعمال خیری که روز جمعه انجام میدهید دو برابر میشوند؛ چون در آن روایت دیگر از پیغمبر اکرم(صلّیاللهعلیهآلهوسلّم) هم بود که این اعمال خیر، از نظر پاداش و اثر نیک دو چندان میشود. از آن طرف هم عجیب است؛ اگر در این روز گناه کنی، کیفرت هم دو چندان میشود.
جمعه روز تفریح و لااُبالیگری نیست
«وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْخَيْرَ وَ الْشَّرَّ يُضَاعَفَانِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ»؛ یعنی بدانید که خیر و شرّ در روز جمعه دو چندان میشود. یعنی چه؟ یعنی این زمان اثری که میگذارد روی عمل تو این است که همینطور که حسناتت مضاعف میشود، سیئاتت هم مضاعف میشود. پس حواست را جمع کن! خیال نکنی روز جمعه، روز تفریح و روز لااُبالیگری و این چیزهایی است که متأسفانه متداول است و از احکام اسلامی و معارف ما به دور است. نکند بروید دنبال اینها که میگویند بگذارید مردم شاد باشند. وای بر شما که این حرفها را میزنید؛ وای بر شما بیخبرهای از اسلام که مردم را به سوی گناه و لااُبالیگری سوق میدهید و بعد هم برای آنها اسباب گناه را فراهم هم میکنید و تبلیغات میکنید. جمعه که میشود، میگویند دیگر ما میخواهیم مردم را شاد کنیم. شما با این کارهایتان در قعر جهنمید؛ چون از قیامت بیخبرید. شما در بسیاری از گناهان مردم شریکید. روز جمعه که میشود، دیگر روز آزادی است!؟ آزادی از هر چیزی؟ از قید و بند احکام شرعیه هم آزاد میشوید؟ آنوقت پسوند «اسلامی» را هم به دنبال اسم تشکیلات خود میکشید؟
غرضم این بود؛ «وَ اعْلَمُوا»، این را بدانید، خیال نکنید که این زمان فقط بر روی خیرت اثر میگذارد؛ روی شرّ هم اثر دارد. گناهانت را هم دو چندان میکند. لذا است که ائمه ما (سلاماللهعلیهماجمعین) دائم تأکید میکردند و میگفتند که شما خواهید مُرد و از این نشئه میروید؛ لذا حواستان جمع باشد؛ بار گناهتان را سنگین نکنید؛ بار خیرتان را زیاد کنید. در آخرین لحظات زندگیشان، سفارششان برای همین بود.
آماده سفر آخرت باش!
من بروم سراغ توسلم؛ جُناده است که میگوید من وارد شدم بر امام حسن (علیهالسلام) در همان آخرین لحظات زندگیشان. گفتم: «یَا بْنَ رَسُولِ اللهِ عِظْنِی»؛ ای پسر پیغمبر، مرا موعظهای کن؛ بگذارید توشهای بگیرم. حضرت فرمود: «یَا جُنَادَۀُ اسْتَعِدَّ لِسَفَرِكَ وَ حَصِّلْ زَادَكَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِک»؛ ای جناده آماده سفر آخرتت باش؛ زاد و توشهات را قبل از آنکه عمرت به سر آید و بخواهی کوچ کنی، تهیه کن. «وَ اعْلَمْ أَنَّكَ تَطْلُبُ الدُّنْيَا وَ الْمَوْتُ يَطْلُبُكَ».[12] ای جناده، تو دنبال دنیا هستی، امّا بدان که مرگ به دنبال تو است و از قفای تو است. ای جناده، غم و اندوه روزی که نیامده است را بر روزی که هستی میفکن. چرا غم آیندهات را میخوری؟ ای جناده بیش از آنچه را که قُوت تو است که از آن بهره میگیری، هرچه از اموال دنیا جمع کنی خزینهدار دیگری هستی. ای جناده، در حلال دنیا حساب است و در حرام دنیا عقاب است و در شبهاتش عتاب است. ای جناده، از مذلّت معصیت خدا به سوی عزّت اطاعت خدا بیرون بیا. اطاعت خدا عزّتآفرین است. گناه ذلّتآفرین و خواریآفرین است...
جناده میگوید همینکه حضرت داشت این جملات را میگفت، یک وقت دیدم نفس امام حسن(علیهالسلام) قطع شد و رنگ چهره ایشان زرد شد. میگوید من موقعی که بر امام حسن(علیهالسلام) وارد شده بودم، دیدم طشتی جلوی حضرت هست و این لختههای خون از دهان مبارکشان میریزد. عرض کردم یا بن رسول الله، خودتان را معالجه کنید. حضرت رو کرد به من و گفت ای جناده، مرگ را به چه چیز میشود معالجه کرد؟ میگوید در این هنگام بود که برادرش حسین (علیه السلام) وارد شد؛ دیدم أسود بن اباالأسود همراه حسین(علیه السلام) بود؛ تا چشمش به برادر افتاد، حرکت کرد و برادر را در آغوش گرفت؛ حسین(علیه السلام) بین دو دیدگان امام حسن(علیه السلام) را بوسید؛ در کنارش نشست. دیدم با هم راز میگویند. میگوید من فاصله داشتم، یکوقت دیدم که صدای این أسود بن ابالأسود بلند شد: «إنّا لله وَ إنّا إلیه راجعون»...
توسّل به قمر بنی هاشم
امشب شب جمعه است؛ اینطور شنیدهام که امام زمان (صلواتاللهعلیه) یک توسّل را خیلی دوست دارد. من میخواهم یک جمله بیشتر نگویم. خودم حاجت دارم، شما هم حاجت دارید. شب جمعه ماه مبارک رمضان است؛ شبهای جمعه یکی پس از دیگری دارد میگذرد. نمیدانیم چه شد و چه کردیم. اینجا حسین(علیه السلام) به دیدار این برادر آمد، امّا کربلا یک وقت صدای ابالفضل(علیهالسلام) را شنید که میگوید: «یا أخاه ادرک أخاک»؛ حسین(علیه السلام) با عجله آمد. امّا با چه وضعی روبرو شد؟ جملاتش گویا است: «الآن إنکسر ظهری»... ابالفضل(علیهالسلام) رو کرد به حسین(علیه السلام) و گفت: «یا أخاه ما ترید»؛ حالا دیگر چه کار میخواهی بکنی؟ حسین(علیه السلام) گفت میخواهم تو را به خیمهها ببرم؛ ابالفضل گفت نبر...
[1]. بحارالأنوار 91 96
[2]. بحارالأنوار 3 314
[3]. وسائلالشيعة 7 389
[4]. این بحث دعای ما، با اینکه تند تند هم رد میشوم، احتمالاً به سال پنجم هم بکشد! باید قدر این معارف را بدانیم.
[5]. بحارالأنوار 86 274
[6]. وسائلالشيعة 7 379
[7]. بحارالأنوار 86 349
[8]. حرفهای من را خوب دقت کنید! این حرفها کاربردی است. امیدوارم إنشاءالله روز جمعه موفق شوید از این بحث استفاده کاربردی کنید.
[9]. مستدركالوسائل 6 19
[10]. سوره مبارکه جمعه، آیه 9 ؛ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِمِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ».
[11]. معانيالأخبار 399
[12] بحارالأنوار 44 138