تاثير زمان و مكان بر دعا
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ»[۱].
مروري بر مباحث گذشته
گفته شد که ماه مبارک رمضان، ماه تلاوت قرآن و ماه دعا است. دعا به معناي گفتگوي عبد با ربّ است و دو قسم مأثور و غيرمأثور دارد. ما در بحثمان به شرايط و آداب دعا رسيديم كه بسياري از اين شرايط و آداب را عرض کردم و در اين جلسات اخير حتي راجع به آداب ظاهريّه اي که انسان بايد در دعا رعايت کند، صحبت كرديم و اشاره شد به اينكه اينآداب در اجابت دعا مؤثر هستند. گفتيم كه مهم و مؤثر است كه انسان در هنگام دعا در چه حالي از حالات باشد.
تأثير زمان و مكان بر دعا
در گذشته من اين را مطرح کرده بودم كه عامل زمان و مکان در باب دعا، به نحو کلّي تأثير دارد، اما به صورت جزيي و موردي وارد آن نشدم. مطلب از اين قرار است كه اگر انسان در يک زمان يا مكان خاص دعا کند، اين زمان و مكان، بر روي اجابت دعا اثر مي گذارد. اين کلّيِ بحث ما است و من در آخر بحث، عرض خواهم كرد كه اين تأثير در دو رابطه اثر زمان يا مكان بر روي دعا و بر روي داعي مطرح مي شود.
در باب زمان، اين طور است كه ساعت و لحظه اي كه بر انسان مي گذرد، در ظرف آن زمان قرار مي گيرد[۲]. ما يک بحث در رابطه با زمان هاي خاص داريم که مربوط به ساعات شبانه روز است و يك بحث هم مربوط به اوقات خاصي است، مثل شب هاي خاص، روزهاي خاص، تا مي رسد به ماه هاي خاص، مثل ماه مبارک رمضان. بحث اين است كه اين زمان هاي خاص، به طور كلّي اثر دارد و اگر انسان در آن زمان خاص دعا كند، اين زمان بر اجابت دعايش تأثير مي گذارد.
تأثير دعا در شب
حالا من زمان هاي خاص را از بحث شبانه روز شروع مي کنم. ما در روايات و معارفمان، هم نسبت به شب و هم نسبت به روز مطالبي داريم كه يك زمان خاص را براي دعا مشخص مي كنند. يعني در شب بر يک ساعت خاص و يک ظرف خاص و در روز هم بر يك زمان خاص، براي دعا كردن تأكيد شده است. در باب شب چند دسته روايت وجود دارد كه يک دسته از اين روايات به طور کلّي شب را به عنوان «زمان مناسب براي دعا كردن» مطرح مي کند که در آن ظرف زماني، دعا مطلوب است و <
«خودِ شب» بر دعا اثر دارد.
دريک روايت اين طور آمده است که پيغمبر اکرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) فرمودند:
«لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ نُودِيتُ يَا مُحَمَّدُ!»، شبي که من را به معراج بردند، ندايي به من رسيد كه يک بخش از آن ندا اين بود: «وَ مَنْ كَانَتْ لَهُ حَاجَةٌ سِرّاً بَالِغَةً مَا بَلَغَتْ»، يعني هر کسي كه حاجتي مخفي دارد ـ هر چه مي خواهد باشد ـ «إِلَيَّ أَوْ إِلَى غَيْرِي»، از من يا از ديگري،«فَلْيَدْعُنِي فِي جَوْفِ اللَّيْلِ خَالِياً»، پس محرمانه و در دل شب، از من تقاضا کند. «وَ لْيَقُلْ وَ هُوَ عَلَى طُهْرٍ يَا اللَّه»[۳]. يعني در حالي که با طهارت است، بگويد ياالله…![۴]
در روايت ديگري از پيغمبر اکرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم) آمده است:
«إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا تَخَلَّى بِسَيِّدِهِ فِي جَوْفِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ وَ نَاجَاهُ أَثْبَتَ اللَّهُ النُّورَ فِي قَلْبِهِ»؛ اگر بنده با مولايش در دلِ شبِ تاريک خلوت كند و با او راز و نياز کند، خداوند نور را در دلش استوار مي کند. «فَإِذَا قَالَ يَا رَبِّ! يَا رَبِّ! نَادَاهُ الْجَلِيلُ جَلَّ جَلَالُهُ لَبَّيْكَ عَبْدِي سَلْنِي، أُعْطِكَ وَ تَوَكَّلْ عَلَيَّ، أَكْفِكَ»[۵]. وقتي بگويد پروردگار من! پروردگار من! خداوند هم جوابش را مي دهد و ندا مي کند لبّيک بنده من! بخواه تا به تو بدهم! به من توکل کن تا برايت کارسازي کنم!
روايت در اين باب زياد است و من هم اگر بخواهم همه را بخوانم فرصت نمي شود؛ لذا فقط اشاره مي كنم. در روايتي از پيغمبر اکرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) داريم که حضرت داوود شب ها در يک ساعت خاصي از شب خانواده اش را بيدار مي کرد و مي گفت بلند شويد، نماز بخوانيد و از خدا حاجتتان را بخواهيد و طلب حاجت کنيد! حالا براي اينكه متوجه شويم کدام ساعت از شب بوده است، بايد روايات را كنار يكديگر قرار دهيم و ساعات شب را هم خُرد کنيم. لذا گام به گام جلو مي رويم تا مطلب روشن شود.
روايتي را که الآن مي خوانم، اشاره به آن روايت نبوي دارد. علي(عليه السلام) به نوف كه شما او را مي شناسيد و معروف است و در نهج البلاغه هم يک خطبه از او نقل شده است، مي فرمايد:«يَا نَوْفُ إِنَّ دَاوُدَ علَيهِ السَّلامُ قَامَ فِي مِثْلِ هَذِهِ السَّاعَةِ مِنَ اللَّيْلِ فَقَالَ إِنَّهَا سَاعَةٌ لَا يَدْعُو فِيهَا عَبْدٌ إِلَّا اسْتُجِيبَ لَهُ»[۶]. علي (عليه السلام) فرمود اين همان ساعتي است كه داوود خانواده اش را بيدار مي كرد؛ چون در اين ساعت دعا مستجاب است. حضرت در اين روايت، آن روايت نبوي را تفسير کرده و مي فرمايد اين همان ساعت است. اما هنوز مشخص نيست كه چه زماني از شب بوده است[۷].
ما گفتيم كه گام به گام پيش مي رويم. روايت ديگري از امام باقر(عليه السلام) است كه حضرت فرمود:
«يُنَادِي مُنَادٍ حِينَ يَمْضِي ثُلْثُ اللَّيْل»؛ وقتي كه يک سوم شب گذشته باشد يک منادي ندا مي كند «هَلْ مِنْ تَائِبٍ يُتَابُ عَلَيْهِ هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِرٍ يُغْفَرُ لَهُ هَلْ مِنْ سَائِلٍ فَيُعْطَى حَتَّى يَطْلُعَ الْفَجْرُ»[۸]. آيا توبه كننده اي هست كه توبه اش پذيرفته شود؟ آيا استغفار كننده اي هست كه بخشيده شود؟ آيا درخواست كننده اي هست كه به او داده شود؟ اين ندا تا سپيده صبح ادامه دارد.
روايتي از امام صادق(صلوات الله عليه) است که اين روايت را عمر بن أُذَينه نقل مي کند. آن هايي که اهل حديث هستند مي دانند که او از اصحاب است و شخص مورد وثوقي است. مي گويد حضرت فرمود:«إِنَّ فِي اللَّيْلِ لَسَاعَةً مَا يُوَافِقُهَا عَبْدٌ مُسْلِمٌ يُصَلِّي وَ يَدْعُو اللَّهَ فِيهَا إِلَّا اسْتُجِيبَ لَهُ فِي كُلِّ لَيْلَةٍ»؛ در شب يک ساعتي هست که اگر بنده مُسلِم در آن زمان نماز بخواند و دعا کند، دعايش مورد استجابت قرار مي گيرد. در هر شب هم آن ساعت هست. در روايت دارد: «فِي كُلِّ لَيْلَةٍ»؛ يعني اين ساعت براي شب خاصي نيست. چون بحث من هم عمومي و نسبت به هر شب است، نه يک شب خاص. عمر بن أُذَينه عرض مي کند: «قُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ فَأَيُّ سَاعَةٍ هِيَ مِنَ اللَّيْلِ»؛ خدا تو را نيکو بدارد! آن ساعت کدام ساعت از شب است؟ «قَالَ إِذَا مَضَى نِصْفُ اللَّيْلِ فِي السُّدُسِ الْأَوَّلِ مِنَ النِّصْفِ الْبَاقِي »[۹]. حضرت فرمود آنگاه که نيمي از شب سپري شد، در يک ششمِ اوّلِ نيمه باقي مانده از شب است. من اين ها را مي گويم تا بعد همه را که با هم تطبيق دهيم، معلوم مي شود که اين موقعيت زماني چه هنگامي است.
دريک دسته از روايات داريم که ثلث آخر شب را مطرح مي فرمايند. حالا چون روايت زياد است من يک روايت را به عنوان نمونه مي خوانم. پيغمبر اکرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) مي فرمايند:«إذا بَقِىَ ثُلْثُ اللَّيْلِ يَقُولُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى مَنْ ذَا الَّذِي يَدْعُونِي فَأسْتَجيبُ لَهُ مَنْ ذَا الَّذِي يَسْتَكْشِفُ الضُّرَّ فَأكْشِفُهُ عَنْهُ»؛يعني وقتييک سوم شب باقي مانده باشد، خداوند متعال مي گويد کيست که از من درخواستي کند تا برايش اجابت کنم؟ چه کسي است که تقاضا داشته باشد تا برايش برطرف کنم؟ «مَنْ ذَا الَّذِي يَسْتَرْزِقُنِي فَأرْزِقُهُ»؛ آيا کسي هست که از من طلب روزي کند تا به او روزي دهم؟ در آخر هم مي فرمايد: «مَنْ ذَا الَّذِي يَسْألُنِي فأعْطِيهِ»[۱۰]. يعني چه کسي است که به طور کلّي از من چيزي بخواهد تا به او بدهم؟
يک دسته از روايات را هم داريم که اين ها تعبير به سَحَر مي کند که الآن نمي رسم آن ها را مطرح کنم و بعداً به اين روايات هم مي رسيم. امّا مجموع اين روايات را اگر ما جمع بندي کنيم، همين چيزي به دست مي آيد که ما در باب مسائل فقهي مطرح مي کنيم و مي گوييم «ثلث آخر شب»؛ که حتي در باب نماز شب هم از نظر فضيلت مي رويم سراغ آن زمان و مي گوييم نماز شب در ثلث آخر شب فضيلت بالاتري دارد.
پس من اوّل رفتم سراغ «شب»؛ چون در بين شبانه روز ديديم که از نظر دعا کردن روي شب تأکيد شده است. يعني اين زمان در باب اجابت مؤثر است. بعد هم شب را خُرد کرديم تا به اينجا رسيديم. هيچ مانعيهم ندارد که ما اين حرف را بزنيم که از نيمه شب به آن طرف، هرچه به طلوع فجر نزديکتر شود، اثرش هم بيشتر مي شود.
چگونگي تأثير زمان بر دعا
مطلبي که اينجا هست اين است که آيا تأثير زمان بر روي «دعا» است يا نه، از باب تأثير زمان بر روي «داعي» است؟ آنچه که من مي گويم اين است که هيچ مانعي ندارد که هر دو باشد. اين طور نيست که اينها مانعةالجمع باشد. نخير، هيچ مانعي ندارد که اين زمان هم بر روي دعا و هم بر روي داعي اثر داشته باشد.
اما اينجايک مطلب هست و آن اين است که کيفيت اثر زمان بر روي دعا چگونه است؟ اين بحث از محدوده فکر من و تو خارج است که بخواهيم اينجا از پيش خودمان حرف بزنيم و در کيفيت اثرگذاري زمان بر روي دعا از نظر اجابت وارد شويم. اين ديگر در محدوده فکر ما نيست؛ پس اين بحث را بگذاريم کنار.
تأثير زمان بر داعي
آنچه براي ما قابل لمس و ادراک است و چه بسا در معارفمان هم هست، اين است که اين زمان بر روي داعي،يعني آن کسي که دارد دعا مي کند اثر دارد. حالا من يک اشاره مي کنم که اين تأثير به چه نحو است. انسان در شب به طور غالب اين طور است که کارهاي روزمرّه اش که تمام شد، استراحت مي کند؛ وقتي که استراحت کرد، خصوصاً از نصف شب به آن طرف، يعني زماني که همه معمولاً خوابيده اند، آن سنخ افکار و اشتغالات ذهني همه از بين مي رود؛ وقتي اين ها پاک شد، روايات ما مي گويد حالا بلند شو و اين ذهني را که از اين اشتغالات و تعلقات تا حدي تخليه شده است، اين را متوجه معبود خود کن و از او در خواست کن.
توجه تامّ به معبوددر دل شب
اين همان چيزي است که من از آن تعبير مي کنم که مُخّ دعا است. در روايات هم داريم که مُخّ دعا، توجه تامّ به معبود و خالق براي تقاضا از او است. يعني بايد به مسببّ الأسباب بودنِ او توجه تامّ پيدا کني. چون در آن زمان از شب، ديگران از ذهن رفته اند و کم رنگ شده اند و غير خدا کمتر به ذهن مي آيد. اصلاً آن موقعِ شب که بلند شده اي، براي چه بلند شده اي؟ بيدار شده اي که از خدا تقاضا کني.
لذا اينجا توجه داعي به آن کسي که مي خواهد از او تقاضا کند، قوي تر است و چه بسا اينکه در روايات بر اين زمان تأکيد شده، به جهت اثر آن بر روي داعي و حالات روحي او در ربط با دعايش است. يعني اين موقعيّت زماني بر روي داعي اثر مي گذارد. اما مثلاً موقعي که در روز مشغول اشتغالات دنيايي است و فکرش صد جا هست، آنجا ـ نعوذبالله ـ اصلاً خدا از يادش رفته است و نمي تواند به او توجه تامّ پيدا کند.
روايات ما در باب تأثير زمان بر دعا زياد است؛ من اين جلسه «شب» را مطرح کردم. در رواياتي «روز» و موقعيت هاي روز را هم داريم که إن شاءالله جلسه بعد وارد مي شوم. امّا آنچه در اين جلسه عرض شد اين است که شب، آن هم از نيمه شب به بعد، اين زمان مؤثر است؛ هم روي دعا مؤثر است به يک معنا ـ که گفتم از حيطه من و شما خارج است ـ و هم بر روي داعي در ربط با دعايش تأثير دارد. روايات زيادي هم داريم که من عرض کردم جمع کردن بين اين ها براي ما مشکلي هم ندارد؛ به خصوص اينکه از نيمه شب به آن طرف را مطرح کردند و هر چه جلوتر برود، چه بسا هم تأثيرش بيشتر باشد.
ذكر مصيبت
آخرين وداع سيّدالشّهداء عليه السلام با خواهرش
واقعاً عجيب است. يک قسمت هايي در باب روز عاشورا هست که انسان وقتي فکر مي کند، تعجب مي کند.
مثلاً فرض کنيد وقتي امام حسين(عليه السلام) خودش آمد که به ميدان برود، آمد براي خداحافظي و آن صحنه آن چناني به وجود آمد. بعد مي دانيد چه گفت؟ رو کرد به خواهرش و گفت:
«إيتِينِي بِثَوْبٍ عَتِيقٍ» خواهرم، برو يک پيراهن کهنه براي من بياور. چرا؟ دليلش را ديگر مي دانيد. چون حضرت مي دانست که اين درنده ها چيزي به تن او باقي نمي گذارند؛ نعوذبالله؛ مي فرمايد«إيتِينِي بِثَوْبٍ عَتِيق»؛ اين واقعاً عجيب است.
حسين(عليه السلام) حرکت کرد و رفت به سمت ميدان؛ اينطور که نقل کرده اند وقتي داشت مي رفت،يک وقت ديديک صداي آشنايي هم دارد مي آيد که مي گويد:
«مَهْلاً مَهْلاً يَابْنَ الزَّهْرَاءِ»؛ اين صداي کيست؟ من که با همه خداحافظي کردم؛ پس اين چه کسي است که مي گويد آهسته تر آهسته تر؟ رو را که برگرداند، ديد خواهرش زينب(سلام الله عليها) است که دارد مي آيد. فرمود چه شده خواهرم؟ خواهر گفت سرت را بالا کن؛ مي خواهم زير گلويت را ببوسم؛ چرا؟ مادرم به من وصيت کرد هر وقت حسين خواست به ميدان برود، زير گلوي حسين را ببوس…
آيت الله آقا مجتبي تهراني
منابع
[۱].بحارالأنوار، ج۹۱، ص۹۶٫
[۲] . البته اين تعبير مسامحي است.
[۳] . بحارالأنوار، ج۹۲، ص۳۱۶٫
[۴] . به نكته طهارت قبلاً اشاره كرده ام.
[۵] . بحارالأنوار، ج۸۴، ص۱۳۷٫
[۶] . وسائل الشيعة، ج۷، ص۷۸٫
[۷] . چون آن موقع که نوف آنجا بوده، ما که نبوده ايم تا بفهميم چه ساعتي است!
[۸] . مستدرك الوسائل، ج۵، ص۲۰۸٫
[۹] . الكافي، ج۳، ص۴۴۷٫
[۱۰] . كنز العمال، ۲ج، ۱۱۳ص.