پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

تقدم و تاخر در دعا

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ»[۱]

اثار دعا براي ديگران
امشب من روايت ديگري را در همين رابطه براي تکميل اين مبحث مي خوانم و بعد، دو مطلب دارم که بايد آن ها را مطرح کنم. اين روايت غير از آن رواياتي است که در گذشته اشاره کردم و من مي خواهم روي آن تکيه کنم. روايت از پيغمبر اکرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم) است که حضرت فرمود: «مَنْ قَالَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ مُؤْمِنٍ خَلَقَهُ اللَّهُ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ حَسَنَةً وَ مَحَا عَنْهُ سَيِّئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً»[۲]. در اين روايت آمده که اگر کسي براي مؤمنين و مؤمنات طلب مغفرت کند، خداوند به عدد هر مؤمني که از هنگام خلقت آدم تا قيامت خلق مي کند، براي او سه چيز در نظر مي گيرد؛ برايش حسنه مي نويسد و از گناهانش مي کاهد و بر مقامش مي افزايد.
من اين روايت را که خواندم، تعجب کردم. مي دانيد تعجب ما براي چيست؟ چون ما مخلوقيم، محدوديم و تَنگ نظريم؛ لذا تعجب مي کنيم که چگونه اگر يک نفر بگويد: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَات» به عدد تمام انسان هاي مؤمني که خدا از زمان حضرت آدم تا به قيامت خلق کرده، خداوند در نامه عمل او به عدد همه آن ها حسنه مي نويسد! تازه اين اولين چيزي است که خدا در عوض اين دعا به داعي مي دهد. دوم، «وَ مَحَا عَنْهُ سَيِّئَةً»؛ خداوند به ازاي اين کاري که کرده، يک گناه هم از او پاک مي کند و او را از آلودگي معصيت تطهير مي کند. سوم، «وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً»؛ از آن طرف نسبت به مقامات معنويه ،يک درجه او را بالا مي برد. دعاي براي ديگري اين سه اثر را دارد. هم پاداش بسيار دارد، هم تطهير دارد و هم ترقيع مقام و درجه دارد.
بنابراين تأکيد بر دعا براي غير به اين جهت است که اثر اين دعا براي داعي بيشتر است نسبت به تاثيري که براي مدعوٌّ له دارد. تو با اين دعا، بيشتر به دست مي آوري؛ هم از نظر پاداش و حسنه، هم از نظر تطهير از گناه و هم از نظر مقامات معنويه و ترفيع درجه.
حالا دو مطلب ديگر را مي خواهم مطرح کنم. اول اينکه انسان که دعا مي کند و از خدا طلب مي کند، نسبت به اموري که طلب مي کند، آيا «تقدم و تأخر» هم بايد در نظر گرفته شود يا نه؟

تقدم «نيازهاي معنوي» بر «نيازهاي مادّي»
اولاً اين که انسان تقاضاهايي را که از غير مي کند،مربوطبه مايحتاج و آن چيزهايي است که به آن ها احتياج دارد. يعني آنچه که مورد نيازش هست را درخواست مي کند. من تا نيازمند نباشم، تقاضا نمي کنم. دوم؛ نيازمندي هاي انسان و مايحتاجش به طور کلي، بر دو قسم است؛ نيازهاي «موقت» و نيازهاي «دائم». اگر بخواهيم اين را با واقعيت تطبيق کنيم، بايد بگوييم نيازهاي انسان تقسيم مي شود به «مادي» و «معنوي». مي توانيم از آنها به نيازهاي «جسمي» و «روحي» هم تعبير کنيم.
ما سه نشئه و سه عالم داريم؛ نشئه دنيا، نشئه برزخ، نشئه قيامت. نيازهاي مادي نيازهاي موقت است و فقط در اين نشئه دنيا مورد نياز است. مثلاً خانه، ماشين، پول و امثال اين ها، همه اموري است که هر طور حساب کنيم، بعد از مرگ به درد نمي خورد. اگر بخواهي اين چيزها را با خود به قبر -که همان نشئه برزخ است- ببري، اولاً نشدني است و ثانياً به هيچ دردي نمي خورد. پس مايحتاج تو در نشئه برزخ و قيامت اين چيزها نيست.
لذا اينکه ما مي گوييم مايحتاج انسان موقت و دائم است، منظور اين است؛ نه اينکه کسي گمان کند احتياج دنيايي و مادي مورد نظر است. نياز موقت نسبت به امور مادي است و دائم نسبت به امور معنوي است که مربوط به روح است. احتياجات و لوازم روح، در هر سه نشئه همراه روح خواهد بود[۳]. اين احتياجات براي قالب دنيايي انسان –يعني جسم او- است و مخصوص اين جا است.
حالا با توجه به اين دو مقدمه، از شما سؤال مي کنم؛ انسان عاقل در موقع دعا و درخواست از خداوند، اول سراغ نيازهاي موقت مي روديا دائم؟ نيروي خودش را کجا مصرف مي کند؟ قطعاً سراغ احتياجات دائم مي رود، نه آن حوائج موقت. در دعا از نظر تقدم و تأخر، حوائج دائم بر خواسته هاي زود گذر و موقت مقدم هستند. بحث من درباره تقدم و تأخر در تقاضا است. يک انسان عاقل که به اين نشئه ها اعتقاد دارد –دنيا، قبر و قيامت[۴] مي داند که آن حاجت ها و نيازها تقدم دارد. در اين مطلب هيچ شکي نيست که امور دائميِ معنوي و روحي، مقدم بر امور موقت دنيايي است. لذا اين بحث مطرح است که انسان آن چه را که بايد در دعاهايش خيلي به آن اهميت دهد، مايحتاج و نيازهاي دائمي او است که در تمام نشئات با او همراه است. آن نيازهاي روحاني و معنوي اش را بايد برطرف کند.
البته اين اصلاً با اين منافات ندارد که انسان نيازهاي مادي و موقتش را هم تقاضا کند. يک وقت اشتباه نکنيد! من بحثم راجع به «اهميت» و «تقدم و تأخر» است. من بحث کلي کرده ام که کساني که مي خواهند دعا کنند، دائماً ماديات را نخواهند. نه اينکه ماديات را نخواه! حوائج مادي ات را هم از خدا بخواه! در روايت دارد که خدا به حضرت موسي (عليه السلام) فرمود که نمک آشَت را هم از من بخواه! همه چيز را از او بخواه ولي اين را بدان که آن چه اهمّ است و بايد مقدم شود و نياز تو به او بيشتر است، امور معنوي و دائمي است که بايد در دعاهايت بيشتر مورد نظرت باشد. مايحتاجي را که در تمام نشئات به او احتياج داري، چه دنيا، چه برزخ، چه قيامت، آن را پيش از هر حاجتي بخواه.

تقدم و تأخر در دعا براي خود و ديگران
بحث دوم اين است که با توجه به اين مطالبي که درباره دعا براي غير گفتيم، آيا باز هم تقدم و تأخري مطرح است يا نه؟ بحث قبلي «تقدم در خواسته ها» بود؛ اين جا بحث از «تقدم نسبت به خود و غير» است. اول ديگران را دعا کنم و بعد خودم را، يا اول براي خودم دعا کنم بعد براي ديگران؟
ما در اينجا دو دسته روايات داريم که جمع کردن بين اين ها چه بسا ممکن است براي بعضي مشکل باشد. يک دسته از روايات هست که اين ها به دعا کردن براي غير ترغيب مي کند و مي گويد غير را بر خودت مقدم بدار! يک دسته از روايات هم هست که مي بينيم عملاً، خود حضرات معصومين (عليهم السلام) در دعاهايشان اول براي خودشان دعا مي کنند، بعد براي غير. حالا کدام يک از اين شيوه ها درست است؟[۵]
جلسه گذشته من اين روايت را خواندم و امشب فقط اشاره مي کنم که امام صادق (عليه السلام) فرمود: «كَانَ أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ يَقُولُ فِي دُعَائِهِ رَبِّ أَصْلِحْ لِي نَفْسِي»[۶] پدرم اين گونه دعا مي کردند که اول براي خودشان اصلاح نفس را طلب مي کردند. «فَإِنَّهَا أَهَمُّ الْأَنْفُسِ إِلَيَّ». حتي جهت آن را هم مي فرمودند که نزد من بهترين جان ها، جان خودم است. خودم را خيلي دوست مي دارم. اول رفتند سراغ خودشان و بعد فرمودند: «رَبِّ أَصْلِحْ لِي ذُرِّيَّتِي»؛ بعد بقيه اهل بيت و جماعت إخوان و… را دعا کردند.يعني اول خودشان را دعا کردند بعد ديگران را.
از آن طرف ما روايات متعدده داريم که به دعا کردن براي ديگران پيش از دعا براي خود سفارش کرده اند. خيلي مفصل است. روايات زيادي هم هست که ترغيب مي کند اول براي ديگران دعا کن، بعد براي خودت. حالا به کدام يک از اين دو دسته روايت بايد عمل کرد؟
با توجه به آن نکته اولي که من عرض کردم، انسان در رابطه با امور معنوي -که براي او اهم امور هست و در تمام نشئات وجودي هم همراه او است- خودش مقدم است. بايد در اين امور اول براي خودش دعا کند. من مي خواهم به جهنم نروم، وظيفه من اولاً و بالذات حفظ خودم است؛ اول خودم مطرح هستم بعد ديگري. لذا اينجا اوّل براي خودم دعا مي کنم.
اما نسبت به مسائل مادي، درست قضيه عکس است. اول ديگري را بايد دعا کرد، بعد خودم را.اين ها جزء معارف ماست[۷]. لذا آن دعايي را که مي بينيد امام صادق (عليه السلام) از امام باقر (عليه السلام) نقل مي کند که پدرم اين طور دعا مي کرد که «أصلِح لِي نَفسِي» مرا اصلاح کن! در ارتباط با جنبه معنوي بود.

تقدم دعا در امور معنوي ديگران
اينجا نکته اي را هم در باب امور معنوي عرض کنم که چون اين امور اهم امور است، لذا انسان بايد وقتي که ديگري را دعا مي کند، اول به امور معنوي او بپردازد و آن ها را از خدا بخواهد و بعد حاجات مادي او را طلب کند. بحث در اينجا ديگر موردي است و نسبت به اشخاص و مشکلات مادي و معنوي خاصي که دارند، متفاوت مي شود. لذا تو هم بايد به صورت موردي عمل کني.
اگر طرف مقابل را مي شناسي و مي ببيني انحراف فکري دارد، براي برطرف شدن انحراف فکري اش دعا کن. برايش دعا کن که خدا هدايتش کند. در اينجا براي دنياي او دعا نکن. چه بسا اگر براي امور دنيايي او دعا کني، اين به ضرر او باشد. ممکن است مشکلات نَفساني اش بدتر شود و کار خراب تر شود. اينجا بايد مورد را بررسي کرد و متناسب با آن دعا کرد. آنجا که بحث کردم، مسأله کلي بود. اين ها را با هم خلط نکنيد. اما يک جايي است که من مي دانم از نظر دنيايي گرفتاري دارد؛ آنجا براي امور دنيايي اش دعا مي کنم. مثلاً اگر مريض است، مي گويم خدايا شفايش بده! اين ها موردي است. آن بحث کلي بود. اين ها را با هم خلط نکنيد!
تازه! اين هم خودش بحثي دارد که در امور معنوي اگر خودم در يک حدي نيستم، نبايد بالاتر از آن را براي ديگري بخواهم. چون معناي اين کار بي توجهيِ من است که خودم نسبت به امري دائمي و معنوي محتاج هستم، آن وقت در عين حال احتياج و بيچارگي، آن را براي ديگري طلب مي کنم. پس از نظر معنوي در همان حدي که ساخته شده اي و ديگري کمبود دارد، بخواه که کمبود او رفع شود. اين خودش يک بحثي است که من فقط اشاره کردم.
من مي خواستم اين روايت را در آخر کار بخوانم و آن اين است که امام حسن (عليه السلام) نقل مي کند: «رَأَيْتُ أُمِّي فَاطِمَةَ قَامَتْ فِي مِحْرَابِهَا لَيْلَةَ الْجُمُعَةِ فَلَمْ تَزَلْ رَاكِعَةً سَاجِدَةً حَتَّى انْفَجَرَ عَمُودُ الصُّبْحِ». مادرم فاطمه (سلام الله عليها) را ديدم که در محرابش ايستاده است و مرتب رکوع و سجود مي کند، تا اينکه صبح دميد. «وَ سَمِعْتُهَا تَدْعُو لِلْمُؤْمِنِينَ وَ تُسَمِّيهِمْ». براي مؤمنين دعا مي کرد و حتي اسم هايشان را هم ذکر مي کرد. زهرا (سلام الله عليها) گرفتاري هايشان را مي دانست و برايشان -با نام- دعا مي کرد و از خدا مي خواست. «وَ تُكْثِرُ الدُّعَاءَ لَهُمْ». براي آن ها خيلي زياد دعا کرد. «وَ لَا تَدْعُو بِشَيْ ءٍ لِنَفْسِهَا». اما براي خودش هيچ دعا نمي کرد[۸] «فَقُلْتُ يَا أُمَّاهْ!» به مادرم عرض کردم مادر جان! «لِمَ لَا تَدْعِينَ لِنَفْسِكِ كَمَا تَدْعِينَ لِغَيْرِكِ». چرا همان طور که براي ديگران دعا کردي، براي خودت دعا نکردي؟ اين جمله معروف از زهرا (سلام الله عليها) اينجا صادر شد که «فَقَالَتْ يَا بُنَيَّ الْجَارُ ثُمَّ الدَّار»[۹] پسرم، اول همسايه بعد خانه!
حضرت افراد و مشکلاتشان را مي شناختند؛يکي يکي اسمشان را هم ميبردند. مشکل معنوي داشتند يا مشکل مادي، براي همان دعا مي کردند. مي خواستم بگويم اين روايت جزء آن رواياتي است که مفادش تقدّم دعا کردن براي ديگران است. با اين رفتار خود درس هايي به ما دادند؛ ما مي بينيم که اين امر در تمام اين خاندان و در تمام مراحل زندگي شان سريان دارد.

ذکر مصيبت
امشب شب جمعه دوم ماه مبارک رمضان است. ميخواهم بروم در خانه يک باب الحوائج؛ مينويسند«أنَّ العَبَّاسَ لَمَّا رَأى وَحدَةَ أَخِيهِ الحُسَينِ أتَى أخَاهُ»؛ اباالفضل (عليه السلام) وقتي ديد حسين (عليه السلام) تنها مانده، آمد خدمت برادرش و عرض کرد: «يَا أخِي هَلْ مِنْ رُخْصَةٍ»؛ اجازه مي دهي به ميدان بروم؟ مي نويسند: «فَبَكَى الحُسَينُ بُكَاءً شَدِيداً»؛ امام حسين (عليه السلام) شروع کرد هاي هاي گريه کردن و فرمود: «أنْتَ صَاحِبُ لَوَائِي»؛ کجا بروي تو؟ تو علمدار مني!… حرف هايي رد و بدل شد. بالأخره اباالفضل (عليه السلام) به حسين (عليه السلام) عرض مي کند: «قَدْ ضَاقَ صَدْرِي»، سينه ام تنگي مي کند؛ «وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاة»، از زندگي بيزارم. در بعضي از مقاتل دارد حسين (عليه السلام) فرمود: «إنْ کُنْتَ لَابُدَّ مِنْ ذَلِکَ فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ»؛يعني اگر اين طور است، پس برو و کمي آب براي اين بچه ها تهيه کن.
اباالفضل (عليه السلام) آماده شد و حرکت کرد؛ به شريعه رسيد. يک وقت هست که انسان دسترسي به آب ندارد و نمي خورد،يک وقت آب هست ولي نمي خورد. ازخودگذشتگي اينجا است. دست ها را برد زير آب؛ آب را آورد بالا، سمت دهانش، «فَذَکَرَ عَطَشَ الحُسَين(عليه السلام)»؛ به ياد تشنگي برادر افتاد؛ آب را رويآب ريخت. مشک را پر از آب کرد و حرکت کرد؛ آمد به سوي خيمه ها. در بين راه چه کردند؟ کاري کردند که صداي اباالفضل (عليه السلام) بلند شد: «وَ اللهِ إنْ قَطَعْتُمُو يَمِينِي إنِّي أُحَامِي أبَداً عَنْ دِينِي». مشک را به شانه چپ انداخت. کاري کردند که اباالفضل (عليه السلام) بند مشک را به دندان گرفت. اما «فَأتَاهُ سَهْمٌ وَ أصَابَ القِرْبَ?َ»؛ تيري آمد و به مشک خورد. آب سرازير شد. «فَوَقَفَ العَبَّاسُ»[۱۰] اينجا بود که اباالفضل (عليه السلام) ايستاد. خبيثي آمد و عمودي به فرق عباس زد که…
آيت الله آقا مجتبي تهراني

 

منابع:
[۱]. بحارالأنوار۹۱۹۶٫
[۲] بحارالأنوار۹۰۳۹۱
[۳] چون روح وقتي که به برزخ منتقل مي شود،يک قالب مثالي پيدا مي کند و با آن قالب به آن جا مي رود. مايحتاج آن هم همين طور سرجاي خودش در آن نشئه وجود مي يابد. نشئه قيامت هم همين طور است. روح وقتي که از نشئه برزخ به قيامت مي رود، ممکن است که دوباره قالب عوض کند، اما خودش همان «خودش» است و تنها قالب را عوض کرده است
[۴] قبري که مي گوينديعني برزخ
[۵] من بحثم يک مقدار طلبگي شد؛ خوب است. آن هايي که اهل علم هستند، دنبال اين حرف ها بروند که کدام يکي از اين ها روش درست دعا کردن است؟
[۶] بحارالأنوار۹۲۳۵۱
[۷] شما اين حرف را فکر نمي کنم جايي ببينيد. چون من نديدم، چون من خيلي اين روايات و دعا و اين ها را ديدم. بالا و پايين و اين طرف، آن طرفش کردم. در امور مادي نبايد خود خواه بود. اما در امور معنوي، توجه به خود يعني خداخواهي که اين مطلوب است.
[۸] ببينيد اين معارف و اعمال اولياي بزرگ خدا را! اين ها همه براي ما درس است.
[۹] بحارالأنوار۸۶۳۱۳
[۱۰] بحارالأنوار۴۵۴۱

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group