عَنْ عَبْدِاللهِ ابْنِ سَنانِ قالَ: سَألتُ اباعَبدِاللهِ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ الصّادِقَ عَلَيْهِ السَّلامُ:
فَقُلْتُ الْمَلائِکَةُ اَفْضَلُ اَمْ بَنُوآدَمَ فَقالَ عَلَيْهِ السَّلامُ قالَ اَميرُالْمُؤْمِنينَ عَلِيُّ بْنُ اَبيطالِبٍ عَلَيْهِ السَّلامُ اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ رَکَّبَ فِي الْمَلائِکَةِ عَقْلاً بِلا شَهْوَةِ وَ رَکَّبَ فِي الْبَهائِمِ شَهْوَةً بِلا عَقْلٍِ وَ رَکَّبَ في بَني آدَمَ کِلْتَيْهِما فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَيْرٌمِنَ المَلائِکَةِ وَ مَنْ غَلَبَ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّمِنَ البَهائِمِ[1]
ترجمه حدیث: عبدالله بن سنان از اصحاب امام صادق علیه السلام نقل می کند؛من از حضرت سؤال کردم که ملائکه افضل و بالاترند يا بني آدم؟ پس حضرت عليه السلام فرمودند: اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب عليه السلام فرمودند به راستي که خداوند عزّوجلّ در وجود ملائکه عقل را آميخت، بدون آن که شهوت برايشان قرار دهد و در وجود حيوانات شهوت را در آميخت بدون آن که عقل برايشان قراردهد. ولي دربنيآدم هر دو آنها را درهم آميخت. پس هر انساني که عقل او برشهوتش غلبه کند او بهتراز ملائکه است. و هر انساني که شهوت او بر عقل او غلبه نمايد او از حيوان پستتر و شرّتر است.
شرح حدیث: در اين روايت حضرت علي عليه السلام مقايسه ي زيبايي فرموده است: فرشته، سراسر وجودش عقل است و حيوان سراسر وجودش شهوت مي باشد. انسان آميختهاي از عقل و شهوت است، امّا انساني که فقط در فکر خوراک، پوشاک، مسکن، ماشين و برآوردن خواهشهاي نفساني و... خود میباشد در رديف حيوان بلکه پستتر و شرّ تر از حيوان است. درمقابل انساني که دنبال عبادت و اطاعت پروردگار است، يعني ازنيروي شهوت مال، مقام و... براي رسيدن به قرب و نزديکي خداوند استفاده کرده و از هيچ کوششي فروگذار نمي کند و توان خود را در راه خداوند و خدمت به بندگان او صرف مي نمايد و تا بذل جان و خاندان خود جلو ميرود، چنين انساني نه تنها از ملائکه بهتر، بالاتر و والاتر است، بلکه ملائکه خادم او هستند.
در روايتي در توصيف عقل آمده است: «العَقلُ ما عُبِدَ بِه الرَّحمنُ و اکتُسِبَ به الجِنانُ[2]» عقل، چيزي است که به وسيله آن خداوند رحمان عبادت شده و بهشت به دست مي آيد. پس زيبايي و زيبا سخن گفتن. پول، رياست، پست و مقام و... دليل عاقل بودن نمي باشد. پس قضاوت کنيم آيا ما عاقل هستيم يا نه؟
[1]بحارالانوار، جلد60، باب 39 روايت 5، صفحه 299
2-اصول کافی،جلد 1،صفحه 10