في وَصايَا النَّبيِّ صَلَّي اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ وَسَلَّمَ لِعَبدِ اللهِ بنِ مَسعُودِ قالَ:
يَابنَ مَسعُودٍ قَصِّر اَمَلَكَ فَاِذا اَصبَحتَ فَقُل اِنِّي لا اُمسِي وَ اذا اَمسَيتَ فَقُل اِنّي لا اُصبِحُ وَ اعزِم عَلي مُفارَقَةِ الدُّنيا وَ اَحِبَّ لِقاءَ اللهِ وَ لا تَكرَه لِقائَهُ فَاِنَّ اللهَ يُحِبُّ لِقاءَ مَن اَحَبَّ لِقائَهُ وَ يَكرَهُ لِقاءَ مَن يَكرَهُ لِقائَهُ[1]
ترجمه حدیث: در سفارشات پیامبر اکرم صلَّي الله عليه و آله و سلَّم به عبدالله بن مسعود آمده است که فرمودند:
اي پسر مسعود! آرزوي خود را كوتاه كن و آن هنگام كه صبح كردي، بگو: من امروز را به شب نمي رسانم، و آن هنگام كه شب كردي، بگو: كه من امشب را به صبح نمي رسانم و بيا و عزم خود را براين بگذار كه تو از اين دنيا و زندگي جدا مي شوي. و ملاقات خداوند را دوست داشته باش و از ديدار خداوند گريزان و متنفّر مباش. به راستي كه خداوند دوست دارد كسي را كه ديدار خداوند را دوست داشته باشد و متنفّر است از كسي كه از ديدارش متنفّر و گريزان است.
شرح حدیث: عدهاي در كنار پيامبر اكرم صلَّي الله عليه و آله و سلَّم بوده اند كه تحت فشار مادي قرار داشتند. خطاب حضرت به عبدالله بن مسعود، يك خطاب عمومي است. دراين روايت، مراد از اَمل، مطلق آرزو نمي باشد. علماي اخلاق طولِ امل را آرزوي بودن زياد در دنيا مي دانند و در روايت، آرزوي دنيا داشتن مدنظر مي باشد.
انسان براي جلوگيري از فشارهاي مادّي به روح خود وقتي شب را به صبح رسانيد تلقين كند كه معلوم نيست امروز را به شب برساني. وقتي هم روز را شب كرد و از دنيا نرفت، باز به خود بگويد: معلوم نيست كه شب را به صبح برساني، يعني هر لحظه ممكن است در اين دنيا نباشي و مرگ به سراغت بيايد؛ پس دنيا را براي خود سبك بگير و آن طرف را سنگين كن. ديدار خداوند را دوست بدار. نه پول، پُست، شهرت و... و گريزان و متنفّر نباش از لقاءالله و غصهات همين باشد. زيرا گريزان بودن ازخداوند فرار از خود و اعمال زشت خويشتن است؛ و الا انسان مؤمن، معتقد و صالح و... عاشق ديدار و لقاي خداوند است. نمونه بارز در مرتبه بالا، علي علیه السلام در هنگام ضربت خوردن است كه مي فرمايد: «فُزتُ وَ رَبِّ الكَعبة» سرور شهيدان امام حسين علیه السلام روز عاشورا هر مقدار به شهادت نزديك مي شد، چهره مبارك ايشان برافروخته تر و نوراني تر مي شد، زيرا مشتاقان لقاي الهي اين چنين مي باشند.
[1]بحار الانوار، جلد 74، صفحه 103