احكام دو دقیقه ای
ازدواج هاى حرام
برخى تصور مى كنند معيار مشروعيت ازدواج صرف رضايت افراد است، در حالى كه ازدواج در برخى از موارد و لو با رضايت افراد، حرام است. نمونه ها:
1. ازدواج بدون اذن ولى دختر.
2. ازدواج با كفار و مشركين و فرقه هاى منحرف همچون بهايى.[1]
3. ازدواج با كسى كه شوهرش او را بدون طلاق متاركه كرده است.
4. ازدواج همزمان با دو خواهر.[2]
5. ازدواج با زنى كه در عده ديگرى است.[3]
6. ازدواج با محارم.[4]
راه هاى محرميت
زن و مرد از سه راه به يكديگر محرم مى شوند:
1. نسب و خويشاوندى.
2. ازدواج دائم يا موقت.
3. از راه شير دادن به كودك با شرايط خاص.
چند نكته درباره عده
1. عده عبارت است از مدتى كه به دستور شارع مقدس زن حق ندارد در اين مدت شوهر كند و بايد صبر نمايد تا مدت به سر آيد.
2. زن در موارد ذيل بايد عده نگاه دارد:
الف) بعد از طلاق و جدايى
ب) بعد از به هم خوردن عقد (فسخ عقد)
ج) بعد از تمام شدن مدت يا بخشيده شدن آن در عقد موقت
د) بعد از نزديكى از روى اشتباه و نا آگاهى (وطى به شبهه)
ه) بعد از مرگ شوهر[5]
3. عده زنى كه شوهرش از دنيا رفته چهار ماه و ده روز است، خواه ازدواج دائم باشد يا موقت، شوهرش با او نزديكى كرده باشد يا نه، زن يائسه باشد يا نباشد.[6]
4. زن زناكار عده ندارد.[7]
5. زنى كه مرتب با افراد عقد موقت مى كند اگر يائسه نباشد و با او نزديكى صورت گيرد عده مى خواهد.
لزوم ازدواج
اصل ازدواج در اسلام واجب نيست و از مستحباتى است كه به آن بسيار سفارش شده است، ولى اگر كسى به واسطه نداشتن همسر به حرام بيفتد ازدواج بر او واجب مى گردد و حق ندارد مجرد بماند و اگر نمى تواند ازدواج كند بايد خود را از گناه حفظ كند.[8]
پرسش: منظور از به گناه افتادن در اثر ازدواج نكردن چيست؟ آيا گناهان مقاربتى است يا گناهان ديگرى نظير نگاه شهوت آلود را نيز شامل مى شود؟
پاسخ: مقصود اعم است و شامل هر گناه مى گردد.[9]
شرايط نگاه خواستگارى
نگاه خواستگارى با شرايط ذيل جايز است:
1. به قصد لذت نباشد.
2. مانعى از ازدواج در ميان نباشد.
3. احتمال بدهد دختر او را رد نمى كند.
و بدون اين شرايط شخص نمى تواند به دختران نگاه كند تا يكى را بپسندد و بعد از او خواستگارى كند.[10]
چهار نكته درباره اذن پدر در ازدواج
1. ازدواج دختر بايد با اذن پدر يا جد پدرى دختر باشد. چه دختر بزرگ باشد چه كوچك، چه مستقل باشد و چه مستقل نباشد، چه موقعيت علمى داشته باشد يا نباشد.[11]
2. ازدواج پسر اگر به حد بلوغ و رشد رسيده باشد نياز به اذن پدر نيست ولى با وجود آن بهتر است موافقت پدر را جلب نمايد.[12]
3. در اذن پدر اظهار لازم است و رضايت قلبى كافى نيست.[13]
4. اگر دختر بدون اذن پدر ازدواج كرد، عقد او باطل است و بدون اجراى طلاق مى توانند از يكديگر جدا شوند.[14]
مواردى كه اذن پدر لازم نيست
1. پدر و جد پدرى دختر فوت شده باشند.[15]
2. پدر و جد پدرى صلاحيت نداشته باشند. مانند داشتن جنون و ...
3. پدر و جد پدرى غايب باشند و دسترسى به آنها نباشد.
4. دختر يك بار ازدواج مشروع كرده باشد، در ازدواج دوم نياز به اذن نيست.
5. پدر دختر، كافر باشد.
6. دختر صلاحيت شرعى و عرفى با پسر داشته باشد و پدر بيهوده مخالفت كند، در صورت اثبات صلاحيت در مراجع قانونى، دختر مى تواند بدون اذن پدر ازدواج كند.[16]
سه برداشت غلط در عروسى ها
1. برخى تصور مى كنند شب عروسى استثناء است و با شب هاى ديگر فرق مى كند و مى توانند گناه كنند در حالى كه اين چنين نيست.
2. بسيارى فكر مى كنند شيوع منكرات دليل مشروعيت است در حالى كه گناه، هميشه گناه است.
3. برخى تصور مى كنند در شب عروسى داماد ديگر نامحرم نيست و مى تواند در جمع زنان آرايش كرده بدحجاب وارد شود، در حالى كه چنين نيست.
برخى از منكرات عروسى ها
1. رفتن به مجالسى كه انسان علم دارد در آنجا لهو و لعب برپا مى شود جايز نيست مگر براى نهى از منكر و جلوگيرى از گناه.[17]
2. دعوت از كسانى كه انسان مى داند اگر به عروسى بيايند گناه و منكرات را اشاعه مى دهند جايز نيست، مگر آن كه مراقبت كنند در مجلس گناهى نشود.[18]
3. دعوت از نوازندگان جهت اجراى موسيقى[19] و نيز دعوت از شعبده بازها به منظور شعبده بازى در مجالس حرام است.[20]
4. آماده كردن هر گونه وسايل لهو و لعب حرام است.[21]
5. نگاه كردن به عروس در حالى كه پوشش كافى ندارد يا وجه و كفين او اگر زينت داشته باشد، براى مردان نامحرم جايز نيست.[22]
6. فيلم و عكس گرفتن همراه داماد يا ديگر نامحرمها در حالى كه زن پوشش كافى نداشته باشد جايز نيست.[23]
7. اگر خانمى بداند چنان چه بدون حجاب عكس بگيرد، عكس او در بين فاميل پخش مى شود و نامحرم نيز او را مى بيند، جايز نيست عكس بدون حجاب بيندازد.
8. مستحب است كه در شب عروسى، عروس و داماد با وضو باشند.
9. شاباش دادن به رقاص حرام است.[24]
10. اختلاط زن و مرد در مجلس عقد و عروسى اگر موجب نگاه كردن نامحرم به عروس يا خانم هاى ديگر شود، در حالى كه پوشش كافى نداشته يا زينت كرده باشند، حرام است و بايد از آن اجتناب كرد.[25]
مواردى كه با لباس نجس مى توان نماز خواند
از شرايط لباس نمازگزار، پاك بودن است. اگر نمازگزار عمداً يا از روى فراموشى با لباس نجس نماز بخواند، نمازش باطل است مگر در پنج صورت:
1. نداند بدن يا لباسش نجس است و بعد از نماز متوجه نجس بودن لباس شود.
2. به خاطر زخمى كه در بدن اوست لباسش نجس شود و نتواند عوض كند و يا تطهير كند.
3. لباس يا بدن نمازگزار به خونى نجس شده است كه مقدار آن كمتر از درهم است، اين خون نجس است ولى مى شود با آن نماز خواند.
4. ناچار باشد با لباس نجس نماز بخواند، مانند اين كه آب براى تطهير نباشد و نتواند لباسش را عوض كند.
5. لباس هاى كوچك همچون جوراب، اگر نجس باشد نمازگزار مى تواند با آن نماز بخواند.[26]
نگاه هاى حرام
1. نگاه به چهره آرايش كرده زن.
2. نگاه به زيورآلات زن (نگاه به محل زينت).
3. نگاه به عكس بى حجاب زن آشنا.[27]
4. نگاه به عكس هاى مهَيّج.
5. نگاه با ريبه (ترس افتادن به حرام) به محارم.[28]
6. نگاه كردن مرد به بدن نامحرم چه با قصد لذت و چه بدون آن.[29]
7. مرد نبايد با قصد لذت به بدن مرد ديگر نگاه كند و نگاه كردن زن هم به بدن زن ديگر، با قصد لذت، حرام است.[30]
8. نگاه كردن به عورت ديگرى.[31]
9. نگاه به داخل خانه ديگران حرام است.[32]
10. نگاه تند به پدر و مادر حرام است.
11. نگاه به فيلم هاى مبتذل و فاسد حرام است و فرقى بين متأهل و مجرد نيست.[33]
12. نگاه به چيزى كه موجب ضرر به چشم است، حرام است.
خِطبه و خُطبه
دو مستحب در احكام ازدواج آمده است كه بسيار زيباست:
1. خِطبه كه خواستگارى است و مستحب است در نهايت پنهانى باشد تا در صورت عدم پسند و عدم وصلت دختر آسيب روحى نبيند.
2. خُطبه عقد ازدواج است كه بعد از خواستگارى مطرح مى شود. مستحب است آشكارا و در حضور ديگران باشد[34] تا دختر و پسر متهم نشوند.
ازدواج و محرميت
شكى نيست كه با ازدواج، برخى از نامحرمان به زن و شوهر محرم مى شوند، همچون پدر شوهر و مادر زن ولى برخى از نامحرمان، محرم نمى شوند، همچون: نامادرى به داماد و ناپدرى به عروس، عموى داماد به عروس، خواهرزن به داماد، برادرشوهر به عروس، شوهرخواهر به خواهر.
سه نكته درباره اذن شوهر
1. اذن شوهر براى خروج از خانه لازم است.[35]
2. اذن شوهر براى امور واجب همچون حج واجب، لازم نيست.
3. اگر مردى به همسرش بگويد نبايد با فلان نامحرم حرف بزنى، همسر مى تواند با رعايت حدود شرعى با او حرف بزند، البته سزاوار است زن در چنين امورى نيز رضايت شوهر خود را جلب نمايد.[36]
سه نكته در رابطه با مسائل اقتصادى خانواده
1. زن و شوهر در درآمد و مصرف و هزينه مال و ثروت خود استقلال دارند.
2. هيچ يك از زن و شوهر نمى توانند بدون رضايت در مال يكديگر تصرف كنند.
3. نذر زن از مال خود بدون اذن شوهر باطل است.[37]
سه نكته درباره مهريه
1. مهريه يك حق است و بر اساس توافق و رضايت زن و شوهر مى باشد و مستحب است كه مقدار آن از مهر السنة (500 درهم) بيشتر نباشد.[38]
2. اداى مهريه عندالمطالبه واجب است و اگر مرد نتواند ادا نمايد، زن بايد صبر كند.
3. اگر زن مهريه اش را بخشيد، نمى تواند مطالبه كند.[39]
منكرات خانواده
در محيط خانواده گاه منكراتى روى مى دهد كه لازم است از آنها دورى شود.
به چند نمونه از آنها اشاره مى شود:
1. فضاسازى خانه با عكس هاى نيمه عريان و بدحجاب نامحرمان آشنا و نا آشنا.
2. آرايش در برابر نامحرمان.
3. استفاده از فيلم ها و سى دى هاى آلوده.
4. ميهمانى هاى مختلط محرم و نامحرم.
5. گفتگوهاى حرام و غفلت زا.
پوشش از نامحرمان
1. پوشش از نامحرمان واجب است و تفاوتى نمى كند كه قصد گناه داشته باشند يا خير، در ديگران تأثير بدى داشته باشد يا نه، در برابر نامحرمان فاميل باشد يا غير فاميل، در مجالس شادى باشد يا مجالس عزا و ...
پنج نكته درباره حقوق والدين
1. رعايت حقوق والدين واجب است گرچه آنها در حق اولاد كوتاهى كرده باشند.
2. اطاعت امر پدر و مادر و رعايت ادب در صحبت كردن با آنها لازم است، حتى اگر بداخلاق باشند.
3. هديه دادن و بخشيدن چيزى به پدر و مادر مستحب است.
4. براى پدر و مادرى كه در قيد حيات نيستند، بهترين احسان اداى بدهى آنهاست، چه حق الناس و چه حق الله.
5. تندى و پرخاشگرى و بدگويى و قطع رابطه از مصاديق عاق والدين و از گناهان كبيره است.
پنج نكته در رابطه با نفقه
1. پرداخت نفقه سه گروه بر انسان واجب است: پدر و مادر، فرزندان و همسر گر چه در عده طلاق رجعى باشد.
2. نفقه پدر و مادر و فرزندان در صورتى واجب است كه فقير باشند و در غير اين صورت واجب نيست، ولى نفقه همسر واجب است گر چه نيازمند نباشد.
3. اگر انسان خرجى پدر و مادر يا فرزندان را نداده، مديون نمى باشد بلكه فقط گناه كرده است اما در مورد همسر چنين نيست و هر مقدار كه خرجى همسر را ندهد به همان مقدار شرعاً مديون است.[40]
4. آنچه از نفقه و خرجى بر مرد واجب است نيازهاى عادى زندگى همچون تهيه غذا، پوشاك و مسكن است و مخارجى همچون بدهى هاى شرعى زن مانند كفاره، خمس، رد مظالم، صدقه، هديه و نذورات بر گردن شوهر نيست.
5. اگر شوهر مخارج زندگى را به شكل روزانه يا هفتگى پرداخت نمايد و زن با صرفه جويى يا دلايل ديگر خرج نكند، نفقه، مال او مى شود و شوهر حق بازپس گيرى آن را ندارد.[41]
پنج نكته درباره مستحبات بعد از تولد
1. شستن فرزند بعد از تولد.[42]
2. اذان گفتن در گوش راست و گفتن اقامه در گوش چپ.[43]
3. ماليدن تربت امام حسين علیه السلام و آب فرات به سقف دهان كودك.[44]
4. نامگذارى او به اسماء خدا و پيامبر.[45]
5. عقيقه و وليمه.[46]
در چهار مسأله، حكم كودك و بزرگ يكى است
1. لزوم جبران خسارت.
2. لزوم تطهير بدن و لباس از نجاسات براى نماز.
3. در محرم بودن كودك و بزرگ.
4. لزوم جواب سلام كودك و بزرگ.[47]
در سه صورت معامله با طفل مانعى ندارد
1. طرف معامله در واقع ولىّ طفل باشد و طفل وسيله رساندن جنس يا پول گردد.[48]
2. طفل، طرف معامله است ولى يقين داشته باشيم كه اين كار با رضايت ولى انجام مى گيرد.[49]
3. اگر طفل مميز باشد و چيز كم قيمتى را كه معامله آن براى بچه ها متعارف است معامله كند.[50]
فرزندان سه گونه اند
1. فرزندانى كه همه آثار و حقوق فرزندى را دارند همچون محرميت، لزوم نفقه، ارث و ...
2. فرزندانى كه بخشى از آثار فرزندى را دارند مانند فرزندان رضاعى كه در محرميت همچون فرزند است و نيز ربيبه كه فقط محرم است.
3. فرزندانى كه هيچ كدام از اين آثار را ندارند مانند فرزند خوانده و لو اينكه او را بزرگ كرده باشند و براى او شناسنامه گرفته باشند.
تفاوت هاى فرزند نسبى و رضاعى
كودكى كه از زنى شير بخورد، با شرايط خاص شير دادن، فرزند آن خانوده به حساب مى آيد كه به آن فرزند رضاعى مى گويند. ولى چند فرق بين فرزند رضاعى و فرزند نسبى وجود دارد:
1. در فرزند رضاعى، توارث نيست. يعنى نه او از خانواده ارث مى برد و نه آن خانواده از او ارث مى برند، بر خلاف فرزند نسبى.
2. در فرزند رضاعى نفقه واجب نيست، يعنى لازم نيست آن خانواده خرجى او را بدهند و يا اگر آن خانواده فقير شوند، بر فرزند رضاعى خرج آنها واجب نيست، ولى در فرزند نسبى، لازم است.[51]
3. فقط كودكى كه از خانمى شير خورده، فرزند آن خانواده به حساب مى آيد و به آن خانواده محرم مى شود و برادر و خواهر او فرزند آن خانواده به حساب نمى آيند[52] بر خلاف فرزندان نسبى.
چهار نكته در رابطه با فرزند و والدين
1. نفقه پدر در صورتى كه نيازمند و فقير باشد بر پسر واجب است و نفقه فرزند فقير نيز بر پدر واجب است.
2. اگر پدر و مادر به فرزند دستور دهند كه در نماز جماعت شركت كند (به نحوى كه از شركت نكردن فرزندشان در نماز جماعت ناراحت هستند) شركت در نماز جماعت بر فرزند واجب است (چه فرزندى كه در كنار پدر و مادر زندگى مى كند و چه فرزندى كه بزرگسال است و جداى از پدر و مادر زندگى مى كند).
3. عقوق والدين يعنى به خشم آوردن پدر و مادر حرام است و اين حكم شامل هر فرزندى مى شود.
4. سفر فرزند اگر موجب اذيت والدين شود، بايد نماز ظهر و عصر و عشا را كامل (چهار ركعتى) بخواند.[53]
پنج نكته درباره نگهدارى و پرستارى كودك
1. حضانت و نگهدارى پسر تا دو سالگى با مادر اوست، هر چند بهتر است تا هفت سالگى در حضانت مادر بماند؛ و بعد از دو سال تا زمان بلوغ با پدر است.
2. حضانت دختر تا هفت سالگى با مادر و بعد از آن با پدر است.
3. مادر كودك مجاز است حضانت او را بپذيرد يا خير.
4. فرزندى كه بالغ شد، حضانتش تمام مى شود و پدر و مادر حق حضانت او را ندارند بلكه او مالك نفس خويش است.
5. پس از مرگ پدر و مادر حضانت كودك به ترتيب با جد پدرى، وصى پدر و وصى جدّ اوست.[54]
چهار نكته در زمينه تصرفات و اختيارات مالى كودك
1. كودك اگر چه مميز باشد، نمى تواند در مال خود تصرف كند و يا عقد و قرارداد در ملكش جارى سازد، مانند بيع، اجاره و ...
2. كودك نمى تواند چيزى را نسيه بگيرد يا قرض كند يا بر ذمه بگيرد.
3. در مواردى كه براى كودك تصرف ممنوع است، فرق نمى كند بين اين كه ولي اش قبل از تصرف اجازه بدهد يا پس از تصرف.
4. در صورتى، ولى كودك مى تواند اموال او را در اختيارش بگذارد كه كودك بالغ شده و به رشد عقلى رسيده باشد.
دو نكته درباره خريد و فروش كودكان
1. معامله و داد و ستد كودكان در صورتى كه مستقل عمل كنند باطل است، خواه هر دو طرف معامله كودك باشند يا يكى كودك باشد.
2. اگر از بچه نابالغ چيزى بخرد يا بفروشد بايد جنس يا پولى را كه از او گرفته به صاحب آن بدهد و يا از صاحبش رضايت بطلبد و اگر صاحب آن را نمى شناسد بايد چيزى را كه از بچه گرفته از طرف صاحب آن مظالم بدهد.[55]
سه نكته درباره كودكانى كه از دنيا رفته اند
1. بچه سقط شده را اگر چهار ماه يا بيشتر دارد، بايد غسل بدهند و كفن كنند و حنوط كنند[56] و اگر چهار ماه ندارد بايد در پارچه اى بپيچند و بدون غسل دفن كنند.[57]
2. با مس بچه مرده، حتى بچه سقط شده اى كه چهار ماه او تمام شده، غسل مس ميت واجب مى شود. و اگر مادر بميرد و بچه به دنيا بيايد، بعد از اين كه بالغ شد، بايد غسل مس ميت نمايد.[58]
3. نماز خواندن بر ميت مسلمان اگر چه بچه باشد واجب است ولى بايد شش سال بچه تمام شده باشد.[59]
عبادات تمرينى
يكى از وظايف والدين آماده سازى كودكان براى انجام تكاليف شرعى است كه از آنها به عبادات تمرينى ياد مى شود در اين زمينه چهار نكته را ذكر مى نماييم:
1. تمرين اطفال به وظايف شرعى بر عهده والدين است.[60]
2. بر دختران غير بالغ حجاب واجب نيست، ولى بر پدر و مادر لازم است كه دختران خود را به رعايت حجاب وادار نمايند.[61]
3. شايسته است دخترانى كه به بلوغ نرسيده اند به حجاب تشويق شوند تا هنگام بلوغ رعايت حجاب براى آنان دشوار نباشد.[62]
4. مستحب است بچه مميز را به نماز خواندن و عبادت هاى ديگر عادت دهند بلكه مستحب است او را به قضاى نمازها هم وادار نمايند.[63]
شرايط عبادات تمرينى
1. رعايت توان جسمى كودك.
اولين شرط عبادات تمرينى رعايت توان و طاقت جسمى نوجوان است. امام صادق علیه السلام فرمود:
«إِنَّا نَأْمُرُ صِبْيانَنَا بِالصِّيامِ ... بِمَا أَطَاقُوا»[64]
ما به ميزان طاقت و توان فرزندانمان آنها را به روزه داشتن وادار مى كنيم.
2. رعايت نشاط و رغبت هاى روحى و روانى نوجوان.
به همان ميزان كه رعايت طاقت جسمى نوجوان ضرورت دارد رعايت نشاط روحى و فراهم آوردن زمينه هاى رغبت و تمايل كودك به امور دينى نيز ضرورت دارد. رعايت اين شرط از دو جهت لازم است نخست اين كه اساساً دين اسلام دين آسان است، ديگر اين كه انسان به امورى كه رغبت نداشته باشد پاسخ مثبت نمى دهد.
3. توجه بيشتر به واجبات
بايد توجه داشت تا حد ممكن عبادات تمرينى در محدوده واجبات و پرهيز از محرمات اختصاص يابد.
4. پرهيز از درشتى و خشونت
از ديگر شرايط عبادات تمرينى اين است كه نبايد همراه با خشونت و تندى باشد زيرا رفتار خشن مى تواند ارتباط عاطفى بين مربى و متربى و پدر و فرزند را از بين ببرد.
اقسام خوردنى ها
خوردنى ها به لحاظ جنس سه نوع است:
1. حيوانات دريايى، پرندگان، چهارپايان.
2. گياهان و نباتات.
3. جمادات همچون مواد مختلفى كه از حيوانات، گياهان و تركيبات شيمايى به دست مى آيد مانند نشاسته، ماكارونى، مرباها، عسل و ...[65]
شش نكته در رابطه با خوردنى ها
1. خوراندن عين نجس به كودك حرام است.[66]
2. خوراندن غذاهاى متنجس به كودك حرام نيست.[67]
3. خوراندن غذايى كه براى كودك ضرر دارد جايز نيست.[68]
4. اگر كودك خودش غذاى نجس را بخورد، جلوگيرى از او واجب نيست.
5. خوراندن اجزاى حرام حيوانات به كودك حرام است.
6. خوراندن لقمه حرام به كودك حرام است.
چند نكته در رابطه با آموزش كودكان
بر والدين است كه به فرزندشان مجموعه اى از آموزش ها را بدهند همچون:
1. آموزش قرآن
پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود:
«أَدِّبُوا أولادكم عَلى ثَلاث خِصال، حُبُّ نَبيكم، و حُبُّ أَهل بيته، و قراءةُ القُرآن»[69]
فرزندان خود را به سه خصلت تأديب نماييد: 1. دوستى پيغمبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم 2. علاقه مندى به اهل بيت او 3. خواندن قرآن.
امام على علیه السلام فرمود:
«وَ أَنْ أَبْتَدِئَكَ بِتَعْلِيمِ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَ تَأْوِيلِه»[70]
پس در آغاز تربيت، تصميم گرفتم تا كتاب خداى توانا و بزرگ را همراه با تأويل آيات، به تو بياموزم.
2. آموزش نماز.
3. آموزش مسائل شرعى و احكام حلال و حرام كه از هفت سالگى مستحب است آموزش داده شود. پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم جمعى از كودكان را ديد و فرمود:
واى بر فرزندان آخرالزمان از پدرانشان! عرض شد: از پدران مشرك آنها؟ حضرت فرمود: نه، از پدران مسلمانشان كه هيچ يك از فرايض را به آنها نمى آموزند و اگر خود آنان پاره اى از مسائل دينى را فرا گيرند، آنها را از اداى آن باز مى دارند و تنها به اين قانع هستند كه فرزندانشان متاع ناچيزى از دنيا به دست آورند. من از اين قبيل پدران بيزارم و آنان نيز از من بيزارند.[71]
4. آموزش حجاب، پوشش مناسب و مسائل محرم و نامحرم.
5. نمازهاى يوميه.
6. احترام به قرآن.
7. احترام به مال و حق ديگران.
كودكان و حق الناس
يكى از وظايف والدين نسبت به فرزندان آشنا ساختن آنان با حق الناس است. در اين زمينه چهار نكته مطرح مى شود:
1. اطفالىكه قبل از بلوغ، مال مردم را تلف كرده اند، والدين آنها ضامن هستند و بعد از بلوغ، خود آنان.
2. اگر فرزندان بى اجازه ديگران از اموالشان استفاده نمودند، در اولين فرصت والدين بايد جبران نمايند تا آنان بدانند كارشان صحيح نبوده است.
3. اگر كودك مالى را از ديگرى برداشته، بايد اگر مال موجود است به او برگردانده شود يا از صاحب حق حلاليت طلبيده شود.
4. در دعواها و بازى هاى كودكانه كه منجر به آسيب به ديگرى مى شود، كودك ضامن است و اگر امكان دسترسى به مقدار ديه نباشد، بايد با اجازه حاكم شرع رد مظالم پرداخت شود.
پنج نكته در رابطه با وطن كودكان
1. وطن كودك همان وطن پدر و مادر اوست، مگر آن كه پس از بلوغ از وطن پدر و مادر اعراض كرده باشد.[72]
2. كودك پس از بلوغ، اگر پدر و مادرش از وطن اصلى خود اعراض كرده و وطن ديگرى را برگزينند، فرزند تابع آنها نيست مگر آن كه خود قصد كند آنجا را وطن قرار دهد و يا مستقل نباشد.[73]
3. ملاك تبعيت فرزند از پدر و مادر در وطن جديد، آن است كه فرزند استقلال نداشته باشد.[74]
4. اگر كودك در شهر يا روستايى متولد شده و بزرگ شده آنجا باشد، آن شهر يا روستا وطن او محسوب مى شود نه صِرف تولد.[75]
5. وطن اصلى مادر يا پدر كه محل زندگى پدر و مادر نيست، وطن كودك محسوب نمى شود.
چهار نكته درباره كودك و مراقبت
1. واجب است والدين، از فرزندان خود در مسائلى همچون عقايد، اخلاق، اعمال كودك مراقبت نمايند.[76]
2. بر ولى كودك لازم است او را از آنچه موجب فساد اخلاقش مى شود يا به عقايدش ضرر مى زند حفظ كند مانند فيلم ها و كتاب هاى گمراه كننده.[77]
3. بر ولى كودك حرام است فرزند خود را تحت تعليم معلمان فاسد كه باعث فساد عقيده طفل مى شوند قرار دهد.[78]
4. فرستادن فرزند به كودكستان و دبستان و دبيرستانى كه در معرض خطر فساد اخلاقى قرار مى گيرد جايز نيست.[79]
مواردى كه در آنها بلوغ شرط است
1. كودكان نابالغ نمى توانند امام جماعت باشند.[80]
2. كودكان نابالغ نمى توانند نذر كنند.[81]
3. كودكان نابالغ نمى توانند مال خود را امانت بگذارند و امانت قبول كنند.[82]
4. كودكان نمى توانند از مال خود به ديگرى قرض بدهند.[83]
و در موارد ديگرى چون وجوب نماز جمعه، وجوب زكات و زكات فطره، روزه، اجاره، رهن، معامله، وكالت و ... بلوغ شرط است.[84]
چهار نكته درباره ولايت پدر
1. پدر در اداره امور فرزند بر فرزند ولايت دارد.[85]
2. ولايت تصرف در مال كودك و توجه به مصالح و شئون او بر عهده پدر و جد پدرى كودك است تا زمان بلوغ و مادر و جد مادرى بر كودك ولايت ندارند.[86]
3. در صورت نبودن پدر و جد پدرى، قيم تعيين شده از جانب پدر يا جد پدرى مسئوليت نظارت در امور كودك را به عهده مى گيرد.[87]
4. تصرف در ملك ميتى كه وارثش كودك است بدون اجازه ولى كودك حرام و نماز خواندن در آن باطل است.[88]
در سه مورد وظيفه شرعى بعد از بلوغ واجب مى شود
1. اگر پسر بزرگ تر موقع مرگ پدر نابالغ باشد وقتى بالغ شد بايد نماز و روزه پدر را انجام دهد.[89]
2. اگر نابالغى ميت را مس كند بعد از آن كه بالغ شد بايد غسل مس ميت نمايد.[90]
3. اگر كودك نابالغ سرمايه اى داشته باشد و از آن منافعى به دست آورد بايد خمس آن را پس از بلوغ بدهد.[91]
مواردى كه احكام شرعى بين بالغ و نابالغ تفاوتى ندارد
1. مالك شدن چيزهايى كه مباح است مانند مالك شدن ماهى به وسيله صيد و يا چيدن ميوه جنگل هاى طبيعى.[92]
2. ذبح حيوان.
3. لزوم جبران خسارت.
4. لزوم پاك بودن بدن و لباس براى نماز.
5. وضو گرفتن براى نماز.
6. لزوم جواب سلام بالغ و نابالغ حتى در نماز.[93]
7. نماز مسافر.
چهار نكته در رابطه با تنبيه كودك
1. تنبيه بى دليل كودك جايز نيست.[94]
2. در مواردى كه شرع اجازه تنبيه داده، همچون جلوگيرى از فساد مشروط بر اين است كه تنبيه موجب ديه نشود.[95]
3. اگر تنبيه كودك موجب ديه شود واجب است ديه را به او بدهند مگر اين كه گذشت كند.[96]
4. اگر غير از ولىّ طفل، كودك را بزند و موجب ديه شود، ولىّ طفل نمى تواند ديه را به او ببخشد.
چهار نكته درباره هديه
1. برترى دادن فرزندى بر فرزند ديگر در هديه دادن كراهت دارد.[97]
2. اگر يكى از فرزندان داراى خصوصيتى باشد كه سزاوار برترى است، چنانچه باعث فتنه و فساد نشود برترى دادن او در هديه خوب است.[98]
3. اگر هديه دادن به فرزندى موجب حسادت و كينه و فتنه شود حرام است.[99]
4. كودك نمى تواند به صورت مستقل چيزى را به ديگران ببخشد.[100]
چهار نكته درباره عبادت هاى كودك
1. عبادت هاى كودك مميز در صورتى كه درست انجام شود مورد قبول شرع بوده و صحيح است.[101]
2. تمرين دادن كودك مميز بر تمام عبادت ها مستحب است بدون تفاوت بين دختر و پسر.[102]
3. با اقتداء كودك مميز به مرد بالغى كه شرايط امامت جماعت را دارد نماز جماعت برقرار مى شود.[103]
4. نماز پسربچه مانند نماز مردان و نماز دختربچه مانند نماز زنان است. مثلاً همان گونه كه مردان بايد حمد و سوره نمازهاى صبح و مغرب و عشا را بلند بخوانند پسربچه نيز بايد بلند بخواند و پوشش دختربچه در نماز مانند پوشش زنان است.[104]
كودك مميز در احكام
كودك مميز احكامى دارد كه به چند نمونه از آنها اشاره مى شود:
1. لزوم جواب سلام كودك مميز حتى در نماز.[105]
2. صحت اتصال نماز جماعت به وسيله كودك مميز.[106]
3. صحت عبادت هاى كودك مميز.[107]
4. غيبت كودك مميز جايز نيست.[108]
5. پوشاندن خود از بچه هاى مميز واجب است.[109]
6. نگاه كردن به عورت كودكان مميز جايز نيست.[110]
7. با اقتداى كودك مميز به مرد بالغى كه شرايط امامت جماعت را دارد، جماعت برقرار شده و صحيح است.[111]
8. اگر كودك جواب سلام كسى را در جمع بدهد كافى است و بر بزرگترها واجب نيست.[112]
9. تقليد كودك مميز صحيح است.[113]
10. دست دادن به دختربچه اى كه مميز است جايز نيست.[114]
11. نگاه كردن به عكس بى حجاب دختربچه مميز اگر بدون قصد لذت باشد و باعث مفسده نشد، اشكالى ندارد.[115]
سه نكته در زمينه تأمين هزينه فرزند
1. يكى از وظايف پدر، تأمين هزينه فرزند است، چه فرزند كوچك باشد، چه بزرگ (در صورتى كه نتواند زندگى خود را تأمين كند)
2. هزينه زندگى فرزندى كه درآمد ندارد و فقير است به ترتيب بر عهده پدر، جد پدرى و جد مادرى است.[116]
3. توسعه بخشيدن در پرداخت هزينه زندگى فرزند و همسر مستحب است.
سه نكته درباره حق الله و حق الناس
1. بخشى از احكام شرعى مربوط به حق الله است، چه واجبات مانند نماز و روزه، چه محرمات همچون شرابخوارى، فساد و ...
2. بخشى از احكام مربوط به حق الناس است كه پاى ديگران در ميان است مانند حرمت تصرف در مال ديگران.
3. بخشى از احكام تركيبى از حق الله و حق الناس است، مانند خمس، زكات، غيبت و ...
چند نكته درباره اداى بدهى
1. اگر زمان پرداخت بدهى معين باشد، طلبكار پيش از موعد نمى تواند مطالبه نمايد و اگر مدت نداشته باشد، هر وقت بخواهد مى تواند طلب كند.
2. اگر طلبكار، طلب خود را مطالبه كند، چنانچه بدهكار بتواند بدهى خود را بدهد، بايد فوراً آن را بپردازد و اگر تأخير بيندازد، گنهكار است.[117]
3. بدهكار در زمان مقرر واجب است بدهى خود را ادا نمايد و لو با فروختن زمين و باغ خود به قيمت ارزانتر.[118]
4. گذشت زمان حق كسى را از بين نمى برد اگر چه، چند سال بگذرد.[119]
5. كسى كه مدتى از زمان اداى بدهى اش گذشته، همان پول را بايد بدهد و طلبكار نمى تواند به عنوان تورم پول زيادترى بگيرد.[120]
6. بدهكارى كه در تنگناست و نمى تواند بدهى خود را بپردازد، مطالبه از او حرام است و بايد به او مهلت دهد.[121]
7. كسى كه به طلبكار دسترسى ندارد چناچه اميد پيدا كردن او و ورثه او را ندارد، بايد با اجازه حاكم شرع طلب او را به فقير بدهد.[122]
شش نكته درباره غصب
1. غصب آن است كه انسان از روى ظلم و ستم بر مال يا حق كسى دست اندازى كند.[123]
2. كسى كه در ملك غصبى نماز مى خواند، اگر چه روى فرش باشد، نمازش باطل است.[124]
3. نماز خواندن در ملكى كه منفعت آن مال ديگرى است، بدون اجازه كسى كه منفعت مال اوست باطل است.[125]
4. تصرف در مال مشترك بدون رضايت شريك غصب و حرام است و نماز خواندن در آن باطل است.[126]
5. تصرف در مال ميتى كه به مردم بدهكار است حرام و نماز خواندن در آن باطل است، مگر تصرفات جزئى.[127]
6. مال غصبى را بايد به صاحبش برگرداند، گر چه موجب ضرر بر غاصب باشد.[128]
سه نكته درباره سد معبر
1. سد معبر حرام است.
2. اگر كسى نگذارد كه مردم از مكان هايى كه براى عموم ساخته شده است، استفاده كنند، حق آنان را غصب كرده است.[129]
3. پارك كردن وسايل نقليه يا ريختن مصالح ساختمانى اگر موجب سد معبر يا مزاحمت عابرين نباشد، اشكال ندارد و گرنه جايز نيست.[130]
فرق هاى حق الله و حق الناس
1. در حق الله در برخى از موارد حاكم حق عفو دارد ولى در حقالناس حق عفو ندارد.
2. در حق الله بنا بر تخفيف است، مثلاً كسى كه نمى تواند ايستاده نماز بخواند، مى تواند نشسته بخواند بر خلاف حق الناس.
3. صدور و اجراى حكم در حق الناس منوط به مطالبه شاكى است بر خلاف حق الله.
4. حق الناس در پاره اى از موارد مقدم بر حق الله است، بدين معنا كه در موارد اجتماع دو حق و عدم امكان عمل به هر دو از سوى مكلف، حق الناس مقدم است. مانند اين كه شخصى براى گذاردن حج پول دارد، لكن به همان مقدار بدهكار است و موجودى اش كفاف يكى از اين دو امر را مى كند، در اين صورت اداى دين به دليل اهميت حق الناس مقدم است.[131]
5. حق الناس اختيارش به دست مكلف است بر خلاف حق الله.
6. اگر كافر مسلمان شود، به حكم حديث نبوى «الاسلام يَجُبُّ ما قَبلَه»، تمام گناهان او بخشيده مى شود و تمام حقوق الهى (نماز، روزه، خمس، زكات و ...) كه در گذشته انجام نشده، از او ساقط است ولى تمام بدهى هايى كه پيش از مسلمان شدنش بر ذمه اش بوده بايد بپردازد.[132]
حقوق معنوى
يكى از ابعاد حق الناس حق معنوى است مانند حق ابتكار، اختراع، امتياز، تأليف، كپى رايت، حق نشر و ...
پرسش: آيا مخترع نسبت به اختراع خود داراى حق خاصّى است؟ به گونه اى كه ديگران نتوانند از آن الگوبردارى نمايند؟
پاسخ: آرى، اختراع نيز با شرايط خاصى در عرف عقلا حقوقى براى مخترع مى آورد كه رعايت آن شرعاً واجب است.[133]
پرسش: در عرف ناشران چنين است كه مقدارى از كتاب را به عنوان حق التأليف به مؤلف مى دهند. آيا اين چنين حقى براى مؤلف وجود دارد؟
پاسخ: همه مراجع: حق التأليف حق عقلايى است كه در تمام دنيا به رسميت شناخته شده است و مخالفت با آن ظلم شمرده مى شود.[134]
پرسش: تكثير نشريات و كتب علمى متعلق به ديگران، به همان زبان و شكلى كه چاپ شده و به قصد فروش و بهره بردارى مادى، از طريق چاپ و عكس بردارى چه حكمى دارد؟ حذف يا تغيير نام مؤلف در چاپ اثر چگونه است؟
پاسخ: حق التأليف و همچنين حق نشر، از حقوق عقلائيه است و عدم رعايت آن در عرف عقلا ظلم محسوب مى شود و اگر نام مؤلف تغيير داده شود علاوه بر گناه ناشى از ظلم متضمن گناه ناشى از دروغ نيز مى باشد.[135]
پرسش: آيا مى توان تمام يا بخشى از كتابى را كه از بازار خريدارى شده را بدون اجازه مؤلف به صورت نرم افزار كامپيوترى درآورد؟
پاسخ: بايد از مؤلف كتاب در صورتى كه در قيد حيات است و از ورثه اگر رحلت كرده اجازه بگيرد.[136]
چهار نكته در رابطه با ردّ مظالم
1. مالى كه به ستم از كسى گرفته شده، يا اموال حرامى كه انسان صاحبان آن را نمى شناسد، بايد با اجازه حاكم شرع به فقير بدهد.[137]
2. مظالمى كه به صورت تضييع حقوق ديگران مطرح شده مانند خسارت، كم فروشى، ندادن اجرت و ... بايد جبران شود.
3. مظالمى كه در زمان كودكى صورت گرفته بايد بعد از بلوغ جبران شود. مانند: تصرفات نابجا، درگيرى ها، خسارت به ديگران و ...[138]
4. اموالى كه به ناحق از ديگران گرفته شده بايد به صاحبانش بازگردانده شود.
پنج نكته درباره مضاربه
1. مضاربه آن است كه دو نفر با هم قرارداد ببندند كه يكى از آنها پولى را به ديگرى بدهد تا با آن پول خريد و فروش كند و اگر سودى به دست آمد با هم تقسيم كنند.[139]
2. مقدار سهم طرفين از سود حاصله بايد معلوم شود مانند يك دوم، يك سوم و ...
3. مال مورد مضاربه حتماً بايد پول باشد، پس مضاربه دادن كالا و ملك صحيح نيست.[140]
4. مقدار پول و مدت مضاربه بايد مشخص باشد.
5. پول حتماً بايد در خريد و فروش صرف شود.
چند نكته درباره عاريه
1. عاريه آن است كه انسان مال خود را به ديگرى بدهد تا از آن استفاده كند و در عوض چيزى از او نگيرد، مثلاً كتاب خود را به ديگرى مى دهد تا مطالعه كند و برگرداند.[141]
2. كسى كه چيزى را عاريه داده، هر وقت بخواهد مى تواند آن را پس بگيرد و كسى هم كه عاريه گرفته هر وقت بخواهد مى تواند آن را پس بدهد.[142]
3. چيزى را كه عاريه گرفته بدون اجازه صاحبش نمى تواند به ديگرى عاريه يا اجاره دهد.[143]
4. چنانچه مالى را كه عاريه كرده، از بين برود يا معيوب شود، اگر در نگهدارى آن كوتاهى يا در استفاده آن زياده روى نكرده ضامن نيست و الّا بايد خسارت آن را بپردازد.[144]
چهار نكته درباره رباى قرضى
1. اگر پولى به كسى بدهد و شرط كند پس از مدتى زيادتر بگيرد، ربا و حرام است.[145]
2. ربا دادن، مثل ربا گرفتن حرام است.[146]
3. كسى كه قرض ربوى گرفته، اگر چه كار حرامى كرده، ولى اصل قرض صحيح است و مى تواند در آن تصرف كند.[147]
4. اگر بدهكار بدون شرط قبلى، چيزى اضافه به طلبكار بدهد، اشكالى ندارد بلكه مستحب است.[148]
چند نكته درباره قرض
1. قرض دادن به كسى كه نياز دارد، از مستحبات مؤكد است.[149]
2. بدهكار بايد در موعد مقرر بدهى خود را بپردازد.
3. زياد گرفتن طلبكار ربا و حرام است، بلكه به همان مقدار كه قرض داده مى تواند مطالبه كند.[150]
4. اگر طلبكار طلب خود را درخواست كند، چنانچه بدهكار بتواند بدهى خود را بدهد بايد فوراً بپردازد و اگر تأخير بيندازد، گناهكار است.
5. اگر قرض مدت دار باشد، طلبكار نمى تواند پيش از تمام شدن آن مدت، طلب خود را درخواست كند. و اگر مدت دار نباشد، هر وقت بخواهد مى تواند طلب خود را درخواست كند.[151]
6. اگر بدهكار غير از خانه اى كه در آن نشسته و اثاثيه منزل، و چيزهاى ديگرى كه به آنها احتياج دارد، چيزى نداشته باشد، طلبكار نمى تواند طلب خود را از او مطالبه كند، بلكه بايد صبر كند تا بتواند بدهى خود را بدهد.[152]
[1] استفتائات امام خمينى، ج 3، ص 126، س 127.
[2] استفتائات بهجت، ج 4، ص 10، س 4567؛ جامع المسائل فاضل، ج 1، ص 410، س 1456؛ استفتائات امام خمينى، ج 3، ص 129، س 132- 137؛ «حرمت عليكم امهاتكم ... و ان تجمعوا بين الاختين ...» (نساء/23).
[3] احكام بانوان، وحيدى، ص 165.
[4] توضيح المسائل مراجع، ج 2، م 2384 و 2448.
[5] همان، م 2510 و 2517؛ تحريرالوسيله، ج 2، عدة وطى الشبهه، م 2.
[6] همان، م 2517.
[7] استفتائات جديد مكارم، ج 2، س 927؛ منهاج الصالحين، ج 2، م 1303.
[8] عروة الوثقى، ج 2، نكاح؛ توضيح المسائل مراجع، م 2443؛ اجوبة الاستفتائات، س 795؛ استفتائات امام، ج 3، احكام ازدواج.
[9] عروة الوثقى، ج 2، نكاح، م 4.
[10] اجوبة الاستفتائات، س 525؛ منهاج الصالحين، ج 2، نكاح، م 28؛ تحريرالوسيله، ج 2، نكاح، م 28.
[11] توضيح المسائل مراجع، م 2376.
[12] عروة الوثقى، ج 2، كتاب النكاح، فى اولياء العقد، م 1.
[13] استفتائات امام، ج 3، اولياء العقد، س 19؛ اجوبة الاستفتائات، س 87.
[14] همان، س 4؛ البته فتواى آية الله بهجت اين است كه بدون اذن گناه كرده اند ولى عقد صحيح است (توضيح المسائل بهجت، م 1891).
[15] توضيح المسائل مراجع، م 2376.
[16] توضيح المسائل مراجع، ج 2، م 2377؛ هداية العباد، صافى، ج 2، فى اولياء العقد، م 2.
[17] مسائل جديد، ص 58.
[18] احكام روابط زن و مرد، ص 134.
[19] همان.
[20] همان.
[21] همان.
[22] تحريرالوسيله، ج 2، باب نكاح، م 18.
[23] احكام روابط زن و مرد، ص 257.
[24] جامع الاحكام صافى، ج 1، ص 297.
[25] استفتائات جديد، آية الله مكارم، ج 1، ص 500.
[26] توضيح المسائل مراجع، ج 1، م 848.
[27] احكام بانوان، ص 33، س 44 و 45.
[28] توضيح المسائل مراجع، ج 2، م 2437 و 2438.
[29] همان، م 2433.
[30] همان، م 2438.
[31] همان، م 2436.
[32] مجمع المسائل گلپايگانى، ج 1، ص 534، م 18؛ احكام روابط زن و مرد، ص 155.
[33] جامع الاحكام صافى، ج 2، س 1329؛ اجوبة الاستفتائات، س 1199.
[34] تحريرالوسيله، ج 3، ص 423، نكاح، م 5.
[35] تحريرالوسيله، كتاب نكاح، فصل فى النشوز؛ توضيح المسائل مراجع، م 2412.
[36] احكام روابط زن و شوهر، ص 79.
[37] تحريرالوسيله، نذر، م 3؛ توضيح المسائل، م 2644.
[38] همان، ج 2، م 1؛ استفتائات مكارم، ج 2، ص 989.
[39] همان، ج 2، نكاح، مهريه، م 12.
[40] شرح لمعه، ج 6، ص 73.
[41] تحريرالوسيله، ج 2، ص 317، م 11.
[42] عروة الوثقى، ج 1، ص 456، الثالث.
[43] همان، ص 601، س 7.
[44] تحريرالوسيله، ج 2، ص 310، م 2.
[45] توضيح المسائل مراجع، م 275.
[46] تحريرالوسيله چهار جلدى، ج 3، ص 553، م 3 و 9.
[47] عروة الوثقى، ج 1، ص 715، م 30.
[48] توضيح المسائل مراجع، ج 2، م 2082.
[49] توضيح المسائل مراجع، ج 2، م 2082؛ استفتائات مكارم، ج 1، ص 162، س 584.
[50] استفتائات بهجت، ج 3، س 417.
[51] جامع المدارك، سيد احمد خوانسارى، ج 4، ص 476.
[52] توضيح المسائل مراجع، ج 2، ص 505.
[53] همان، م 1295.
[54] توضيح المسائل مراجع، ص 446.
[55] توضيح المسائل مراجع، ج 2، م 2082.
[56] عروة الوثقى، ج 1، ص 199، م 570.
[57] توضيح المسائل مراجع، ج 1، م 524.
[58] همان، م 525.
[59] همان، م 594.
[60] مسائل جديد، محسن محمودى، ص 180.
[61] همان.
[62] عروة الوثقى، ج 2، ص 317، م 1337.
[63] توضيح المسائل مراجع، ج 1، م 1389.
[64] كافى، ج 4، ص 124.
[65] فرهنگ فقه، ج 3، ص 526.
[66] عروة الوثقى، ج 1، ص 93، م 33؛ توضيح المسائل مراجع، ج 1، م 141.
[67] همان.
[68] توضيح المسائل آية الله گلپايگانى، ص 25، م 142.
[69] فضائل الخمسۀ من الصحاح الستة، ج 2، ص 78.
[70] نهج البلاغه، نامه 31.
[71] مستدرك الوسائل، ج 2، ص 625.
[72] عروة الوثقى، ج 2، ص 142، م 3.
[73] همان.
[74] عروة الوثقى، ج 2، ص 142، م 3.
[75] استفتائات امام خمينى، ج 1، ص 265، م 431 و 432.
[76] مجمع المسائل گلپايگانى، ج 3، ص 24، م 11؛ عروة الوثقى، ج 1، ص 742، م 36.
[77] همان.
[78] توضيح المسائل گلپايگانى، ص 234، م 1398.
[79] توضيح المسائل گلپايگانى، ص 493، م 2874.
[80] تحريرالوسيله، ج 1، ص 274.
[81] توضيح المسائل مراجع، م 2642.
[82] همان، م 2328.
[83] تحريرالوسيله، ج 2، ص 12، م 1.
[84] معجم فقه جواهر، ج 1، ص 561.
[85] هزار و يك مسأله فقهى آية الله نورى، ج 1، ص 326.
[86] تحريرالوسيله، ج 2، ص 13، م 5.
[87] تحريرالوسيله، ج 2، ص 13، م 5.
[88] توضيح المسائل مراجع، ج 1، م 877.
[89] همان، ج 1، م 1396.
[90] همان، م 526.
[91] همان، م 1794.
[92] مجمع المسائل گلپايگانى، ج 3، ص 23، م 5؛ تحريرالوسيله، ج 2، ص 12، م 2.
[93] عروة الوثقى، ج 1، ص 715، م 30.
[94] احكام روابط زن و شوهر، ص 169.
[95] توضيح المسائل تبريزى، م 2819.
[96] همان، م 2820؛ احكام روابط زن و شوهر، ص 169.
[97] تحريرالوسيله، ج 2، ص 61، م 22.
[98] تحريرالوسيله، ج 2، ص 61، م 22.
[99] همان.
[100] همان، ص 56، م 1 و ج 2، ص 12، م 1.
[101] عروة الوثقى، ج 1، ص 191، م 15 و ص 714، م 35 و، ج 2، ص 217، م 2، فى شرائط الصوم.
[102] همان، ص 714، م 35 و ج 2، ص 217، م 2، فى شرائط الصوم.
[103] همان، ص 766، م 8.
[104] عروة الوثقى، ج 1، ص 702، م 17.
[105] همان، ص 715، م 30.
[106] همان، ص 782، م 22؛ توضيح المسائل مراجع، ج 1، م 1417.
[107] همان، ص 191، م 15 و ص 714، م 35 و، ج 2، ص 217، م 2، فى شرائط الصوم.
[108] استفتائات امام خمينى، ج 2، ص 620، س 14؛ استفتائات بهجت، ج 4، ص 562، س 6476.
[109] تحريرالوسيله، ج 1، ص 244، م 26؛ توضيح المسائل مراجع، ج 1، م 57 و ج 2، م 2435.
[110] عروة الوثقى، ج 1، ص 164، م 1 تا 3؛ تحريرالوسيله، ج 1، ص 17؛ توضيح المسائل مراجع، م 2436.
[111] عروة الوثقى، ج 1، ص 766، م 8.
[112] همان، ص 715، م 30.
[113] اجوبة الاستفتائات، س 42؛ جامع الاحكام، ج 1، س 28؛ منهاج الصالحين، ج 1، م 5.
[114] تحريرالوسيله، ج 2، ص 24.
[115] همان، م 8.
[116] تحريرالوسيله، نكاح، القول فى نفقه الاقراب، م 12.
[117] تحريرالوسيله، ج 1، ص 651.
[118] همان، ص 650.
[119] مجمع المسائل، س 164.
[120] جامع المسائل فاضل، ج 1، ص 322.
[121] همان، ص 317، س 1159.
[122] توضيح المسائل مراجع، ج 2، م 2279.
[123] همان، ج 2، ص 475.
[124] همان، ج 1، م 866.
[125] همان، م 867.
[126] همان، م 872.
[127] توضيح المسائل مراجع، م 876.
[128] تحريرالوسيله، ج 2، ص 177.
[129] توضيح المسائل مراجع، م 2545.
[130] استفتائات امام خمينى، ج 3، س 617؛ فرهنگ فقه، ج 4، ص 37.
[131] فرهنگ فقه، ج 3، ص 326.
[132] تفسير تسنيم، آية الله جوادى آملى، ج 16، ص 701.
[133] استفتائات مكارم، ج 3، ص 556، س 1551.
[134] همان، ص 553، س 1539 و 1540.
[135] همان، س 1542.
[136] استفتائات مكارم، ج 3، س 1546.
[137] رساله دانشجويى، نهاد رهبرى، ص 355.
[138] استفتائات بهجت، ج 4، س 5848.
[139] تحريرالوسيله، چهارجلدى، ج 2، ص 552.
[140] تحريرالوسيله، چهارجلدى، ج 2، ص 552، م 5 و 6.
[141] توضيح المسائل مراجع، م 2344.
[142] همان، م 2353.
[143] همان، م 2358.
[144] همان، م 2349.
[145] توضيح المسائل مراجع، م 2288.
[146] همان، م 2284 ..
[147] همان، م 2284.
[148] تحريرالوسيله، ج 1، كتاب الدين، ص 654.
[149] توضيح المسائل مراجع، ج 2، ص 390.
[150] همان، ص 392.
[151] توضيح المسائل مراجع، م 2306.
[152] همان، م 2277.