حکایت اسطوره جعلی زمین برای مردم بی زمین
"وظیفه رهبران اسرائیل این است که برخی از حقایق را که با گذر زمان از یاد رفتهاند، شفاف و شجاعانه توضیح دهند. اول موضوع این است که بدون اخراج اعراب و مصادره زمینهایشان، صهیونیسم، مستعمرهسازی و تشکیل کشور یهود معنا ندارد." (آریل شارون)
"تقسیم سرزمین اسرائیل غیرقانونی است و هیچ وقت به رسمیت شناخته نخواهد شد. اسرائیل برای مردم اسرائیل بار دیگر احیاء خواهد شد. همهاش و برای همیشه." (بگین)
"اسرائیل در 10 تا 20 سال آینده شرایطی را مهیا خواهد کرد که آوارگان فلسطینی به طور طبیعی و داوطلبانه از نوار غزه و کرانه باختری به اردن مهاجرت خواهند کرد." (اسحاق رابین)
"ما باید اعراب را اخراج و زمینهایشان را مصادر کنیم" ( دیوید بن گوریان)
"میخواهم شبها کسی در غزه نخوابد ... من به حق همیشگی و تاریخی مردم اسرائیل بر تمام این سرزمین باور داشتم و تا امروز نیز بر همین باورم" (اولمرت، در حین تهاجم 22 روزه به غزه)
اینها قسمتی از اظهارات رهبران ارشد اسرائیل در سالهای نه چندان دور است که جیمز پتراس در کتاب "نفوذ اسرائیل در امریکا" به برخی از آنها اشاره کرده است.
این اظهارات و موضعگیریهای امروز رهبران رژیم اسرائیل و رفتارهای آنها در قبال آوارگان فلسطینی، محاصره غزه، ادامه شهرکسازی، کم محلی به قطعنامههای گسترده سازمانهای بینالمللی و ... نشان میدهد که تفکر صهیونیستی در ماهیت خود نمیتواند وجود کشور مستقل فلسطینی را تحمل کند.
سؤال مهم این است که چه ویژگیهایی در ماهیت رژیم اسرائیل وجود دارد که مانع تحمل کشور مستقل فلسطینی میشود؟
اگر نخواهیم خیلی دور برویم ، قرن 16 میلادی یک نقطه تاریخی مناسب برای بدست آوردن فهمی از ماهیت اندیشههای صهیونیستی است، جایی که جنبش اصلاح دینی و پس از آن رنسانس در اروپا، پایانی بود بر استبداد کلیسای مسیحیت.
یهودیان پس از اصلاح دینی و با ظهور مکتب پروتستانیسم که از آن با عنوان نسیم آزادی یاد میکردند، اجازه پیدا کردند تا آزادانه به نشر افکار خود بپردازند. اظهار یهودی بودن در دوران استبداد کلیسا مطلقا ممنوع بود و یهودیها از ترس جان خود، عقاید خود را پنهان و خود را مسیحی معرفی میکردند.
جنبش رنسانس پس از اصلاح دینی نقطه آغاز انحراف برخی از دانشمندان یهود بود تا اروپا را تحت تأثیر افکار و قرائت انحرافی خود قرار دهند. اروپاییها با توجه به تسلط دانشمندان یهودی به متون عهد عتیق به آنها مراجعه و برخی از آنها قرائت انحرافی خود را از متون مقدس و تاریخ گذشته ارائه میکردند.
به تدریج مردم اروپا دشمنی خود را با یهودیان کنار گذاشتند. سال 1591 اولین گروه یهودی آشکارا وارد هلند شدند و پس از هفت سال دین یهود در هلند رسمی شد. آنها در هلند به تجارت پرداختند و سایر کشورها با دیدن موفقیت یهودیان در امور تجاری به طمع افتادند و به تدریج دربهای خود را بسوی آنها گشودند.
جریان انحرافی یهود با ورود به کشورهایی نظیر هلند، دانمارک، فرانسه و انگلیس، زیرکانه عقاید و باورهای خود را به مسیحیان القاء میکردند. انگلیس بیش از هر کشور دیگری از افکار آنها تأثیر گرفت، به طوری که اصلاح مذهب مسیحیت در انگلیس با افکار یهود ممزوج شد.
انگلیس برای جریان انحرافی یهود، سکوی پرتابی به فلسطین بود کما اینکه منشه بن اسرائیل، طراح پذیرش دوباره یهودیان در انگلیس گفته بود: "به من الهام شده بود، یهودی باید در انگلیس اسکان یابد تا راه دوباره اسکان آنها در فلسطین هموار شود."
در این میان پیوریتنهای صهیونیست (Puritans) با تحریف کتاب مقدس تورات، نقش برجستهای در نشر افکار انحرافی یهود در انگلیس داشتند و رهبر آنها اولیور کرامول، طرح استقرار یهودیان در فلسطین و ضرورت برپایی دولت یهودی را ارائه کرد.
جنبش صهیونیسم که جریان انحرافی یهودی است، در طول قرن 17 و 18 به پشتوانه توان مادی و با نفوذ فکری در محافل فلسفی، ادبی اروپا، آرمان تشکیل اسرائیل را به یک آرمان اروپایی تبدیل کرد به طوری که رهبران سیاسی اروپا بویژه انگلیس و سپس امریکا تشکیل دولت یهود را یک وظیفه و افتخار برای خود میدانستند.
به عنوام نمونه، روزنامه تایمز انگلیس در سال 1840 مینویسد: "ما عمیقا اعتقاد داریم که خداوند همانگونه که وعده فرموده، هر فردی را که به قوم برگزیدهاش یهود که اکنون دچار مصیبت هستند، یاری برساند، پاداش خواهد داد."
بنابراین اشغال فلسطین تنها برای صهیونیستها (جریان انحرافی یهود) آرمان نبود بلکه در طول چند قرن تبدیل به یک آرمان اروپایی شده بود. این نکته از آن جهت اهمیت دارد که بدانیم رژیم اسرائیل یک موجودیت صرفأ مادی نیست که در سال 1948 تأسیس شده باشد، بلکه یک ایده انحرافی است که شالوده آن مبتنی بر تحریف کتاب مقدس تورات و تحریف تاریخ شکل گرفته است.
رهبران فکری اسرائیل به منظور شفاف نشدن ایدههای انحرافی خود دست به اسطورهسازی زدهاند. اسطوره در همه کشورها وجود دارد اما تفاوت اسطورههای اسرائیل با اسطورههای سایر کشورها این است که اسرائیل بقاء و موجودیت خود را بر پایه این اسطورهها نهاده است. این اسطورههای دروغین حاصل تحریف تاریخ و تورات است و هر گونه تشکیک در آنها یک انحراف بزرگ محسوب میشود.
اسطورههای کتاب مقدس، سرزمین مقدس، قوم برگزیده، وعده رهایی، پاکسازی قومی، اسطوره بازگشت، اسطوره تبعید و آوارگی، اسطوره تداوم تاریخی اسرائیل، مرکزیت اسرائیل برای یهود، زندگی بینقص برای یهود، اسطوره فاشیزمستیزی، دادرسی نورنبرگ، هولوکاست و بالاخره اسطوره سرزمین بدون مردم برای مردم بدون سرزمین، همه ناشی از تحریف و تفسیر سیاسی جنبش صهیونیسم از تورات و تاریخ است تا دولت تصنعی و تحمیلی اسرائیل شکل بگیرد و بر پایه زنده نگه داشتن این اسطورها تداوم یابد.
پذیرش کشور مستقل فلسطین برای صهیونیسم بینالملل یعنی به چالش کشیدن این اسطورها و چالش اسطورها یعنی فروریختن بنیان اسرائیل. واقعیت این است که ماهیت تصنعی و تحمیلی رژیم اسرائیل نمیتواند یک دولت مستقل فلسطینی را در مرز خود تحمل کند. چه باید کرد؟
موشه دایان از رهبران اسرائیل روزی گفته بود: "اسرائیل باید مانند سگ هاری باشد که آزار آن خطرناک است."
آیا عقل انسان اجازه میدهد در برابر سگ هار با ژستی دیپلماتیک بنشیند و با او مذاکره کند؟
اندیشه انقلاب اسلامی نزدیک به نیم قرن عقلاییترین راه مبارزه با اسرائیل را ارائه کرده است. جنبش مقاومت لبنان هم در جنگ 33 روزه درستی این اندیشه را نشان داد.
این راهبرد عقلایی و پرمنفعت گرفتن چوب و سنگ در برابر این سگ وحشی است. قدر مسلم نشستن در برابر سگ هار و دعوت وی به مذاکره تنها باعث زخمی شدن و تکه تکه شدن خود است.