شهرهای مقدس در قرآن کدامند؟
در اسلام قدس، سومین شهر مقدس به شمار میآید . اولین شهر مقدس مکه است که خداوند آن را به وجود مسجدالحرام مشرف نموده است. دومی مدینهی منوره است که مسجدالنبی در آن قرار داشته و مرقد پیامبر اسلام را هم در خود جای داده است.
سومی هم قدس یا بیتالمقدس است که خداوند آن را به وسیلهی مسجدالاقصی مورد تکریم قرار داده است. در این باره متفقعلیه از ابوهریره و ابوسعید خدری (رض) روایت شده است که پیامبر فرموده است: «لا تشدّ الرحال إلاّ إلی ثلاثة مساجد: المسجد الحرامِ، والمسجد الأقصی، و مسجدی هذا: بار سفر جز به سوی سه مسجد بسته نمیشود: مسجد الحرام، مسجد الاقصی و مسجن من ».
این که در کدام مسجد نماز گزارده شود تفاوتی از نظر پاداش ندارد و همهی مساجد از نظر پاداش یکسانند و تفاوتی با هم ندارند و برای مسلمان جایز نیست برای نمازگذاردن در هیچ مسجدی به آن سفر کند جز به این سه مسجد. این حدیث به اسلوبِ حَصْر آمده است لذا نباید هیچ مسجد دیگری با آنها قیاس شود .
قرآن اهمیت مسجدالاقصی و برکت آن را قبل از درست کردن مسجدش و چند سال قبل از هجرت بیان کرده است. برای نمونه میتوان حدیثی که پیشتر ذکر شد نام برد یا از این حدیث که میفرماید: «الصلاة فی المسجد الاقصی تعدل خمسمائة صلاة ماعدا المسجد الحرام و المسجد النبوی» یعنی: «نماز در مسجدالاقصی برابر 500 نماز است البته جز در مسجدالحرام و مسجد نبوی» (متفق علیه) یا این حدیث که ابوذر روایت کرده است:
«أن النبی سئل: أی المساجد بنی فی الارض أول: قال: المسجد الحرام ثم قیل : ثم أی؟ قال: المسجد الاقصی. یعنی «از پیامبر سؤال شد: چه مسجدی برای اولین بار در زمین ساخته شده است؟ فرمود: مسجدالحرام. سپس پرسیده شد: بعد از آن چه؟ فرمود: مسجد الاقصی» (متفق علیه ).
در حالی که اسلام مسجدالاقصی را سومین مسجد بزرگ در اسلام قرار داده است و به تبع این، قدس را هم به دو شهر بزرگ اسلام (مکه و مدینه) پیوند داده است؛ با این کار خواسته است اصل مهمی از اصول خود را معین کند: اسلام برای ساختن آمده است نه برای ویران کردن و برای کامل کردن نازل شده نه برای درهم شکستن . قدس سرزمین نبوتهاست و مسلمانان به پیامبران و انبیاء خداوند سزاوارترند همچنان که پیامبر به یهودیهای مدینه فرمود: «نحن اولی بموسی منکم» یعنی «ما از شما به موسی سزاوارتریم ».
پاورقیها:
* از کتاب «القدس قضیة کل مسلم» الدکتور یوسف القرضاوی، الرسالة، ط اول، 1421/2001
[1]- آلوسی، تفسیر روح المعانی، جلد 22، ص 129
[2]- تفسیر قاسمی، ج 17 ، ص 9196 مفسر اینجا گفته است که عبارت نقل شده از طرف ابن کثیر از شیخ الاسلام ابن تیمیه است .
[3]- تاریخ طبری، چاپ دارالمعارف مصر، ج 3، ص 609
[4]- اشاره به حدیثی متفق علیه
[5]- عبدالله بن احمد در مسند ج 5، ص 269 آن را روایت کرده است و گفته است که آن را با خط پدرم دیدهام . هیثمی گفته است، عبدالله ابن احمد از پدرش و نیز از طبرانی آن را روایت کردهاند و رجال این حدیث ثقه هستند. ج 7، ص 288