رابطه انسان نسبت به دنيا و آخرت
مقدمه:
وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَرا فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْرا وَ كانَ رَبُّكَ قَدِيرا.[١]
«اوست كه آدمى را از آب بيافريد و او را نسب و پيوند ساخت. و پروردگار تو به اين كارها تواناست»
تفسير: احتمال دارد كه چند معنى در مفهوم آيه جمع باشد يعنى هم بشر نخستين از آب آفريده شده، و هم پيدايش تمام افراد انسان از آب «نطفه» است، و هم آب مهمترين ماده ساختمان بدن انسان را تشكيل مىدهد، آبى كه از سادهترين موجودات اين جهان محسوب مىشود چگونه مبدء پيدايش چنين خلقت شگرفى شده است؟! اين دليل روشن قدرت خدا است.
منظور از «نسب» پيوندى است كه در ميان انسانها از طريق زاد و ولد به وجود مىآيد، مانند ارتباط پدر و فرزند يا برادران به يكديگر، اما منظور از «صهر» كه در اصل به معنى «داماد» است، پيوندهايى است كه از اين طريق ميان دو طايفه بر قرار مىشود، مانند پيوند انسان با نزديكان همسرش.
وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي.[٢] «و از روح خود در آن (انسان) دميدم»
پس بنابراين خلقت انسان دوبعدي است. يعني وجود انسان از جسم و روح تشكيل شده است. و خداوند اين گونه انسان را وارد عالم هستي نمود. و به او در انجام خوبيها و بديها اختيار تام داد. و فرمود: إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً.[٣] در جاي ديگر خداوند كريم مي فرمايد: فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُر.[٤] «هر كس مىخواهد ايمان بياورد (و اين حقيقت را پذيرا شود)، و هر كس ميخواهد كافر گردد!»
از سوي تمام اعمال و كارهاي روزمره يك انسان مسلمان از پنج حالت(واجب، حرام، مستحب، مكروه و مباح) خارج نيست، با توجه به اين مقدمات انسان ميتواند، آخرت يا دنيا و يا هردو و يا هيچكدام را به عنوان هدف در زندگي خود انتخاب كند.
الف: كساني كه فقط آخرت را انتخاب ميكنند.
اين گروه در انتخاب بين دنيا و آخرت، آخرت را بر ميگزينند. چون در نظر آنها حيات دنيا نسبت به حيات آخرت متاع ناچيزي بيش نيست. همان گونه كه قرآن ميفرمايد: وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا مَتاع.[٥] «زندگى دنيا در برابر زندگى آخرت جز اندك متاعى نيست.»
وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ.[٦]
«اين زندگى دنيا چيزى جز سرگرمى و بازى نيست و زندگى واقعى سراى آخرت است، اگر مىدانستند!»
مصداق اين دسته افرادي مانند معصومين
ب: كساني كه فقط دنيا را انتخاب ميكنند.
گروهي ديگر فقط دنيا را انتخاب ميكنند و بهرهاي از آخرت ندارند. چون اعمال و رفتار خود را به نحوي تنظيم كردهاند كه فقط از مواهب و نعمتهاي دنيا بهرهمند شوند. خداوند درباره اين افراد ميفرمايد: فَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ.[٧] «خداوندا! به ما در دنيا، (نيكى) عطا كن! ولى در آخرت، بهرهاى ندارند.»
اين دسته از انسانها چنان غرق در نعمتهاي دنيوي شدهاند كه خدا را فراموش كردهاند. و خداوند نيز درخواست برخي از اين افراد را كه تلاش كردهاند اجابت ميكند، و آنها را غرق در نعمتهاي مادي مي سازد. چنين افرادي دستشان در آخرت خالي است چون زماني كه در دنيا بودند چيزي براي آخرتشان ذخيره نكردهاند.
فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ.[٨]
«(آرى،) هنگامى كه (اندرزها سودى نبخشيد، و) آنچه را به آنها يادآورى شده بود فراموش كردند، درهاى همه چيز (از نعمتها) را به روى آنها گشوديم تا (كاملا) خوشحال شدند (و دل به آن بستند) ناگهان آنها را گرفتيم (و سخت مجازات كرديم) در اين هنگام، همگى مأيوس شدند (و درهاى اميد به روى آنها بسته شد).»
ج: كساني كه دنيا و آخرت را باهم انتخاب ميكنند.
گروهي ديگر از انسانها براي رسيدن به دنيا و آخرت تلاش ميكنند، و هر دو را از خداوند ميخواهند. و خداوند درباره آنها ميفرمايد: وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّار.[٩]
«و بعضى ديگر گويند: خدايا ما را از نعمتهاى دنيا و آخرت هر دو بهرهمند گردان و از عذاب آتش دوزخ نگاه دار.»
چون زمان در دنيا محدود است و برخي از امور دنيوي و اخروي با هم تزاحم دارند و انجام هردو در يك زمان ممكن نيست. پس بنابراين به دست آوردن دنيا و آخرت نسبي است. و اگر بخواهيم آخرت بهتري براي خود بسازيم ناچاريم از برخي نعمتهاي دنيوي دست برداريم.
مصداق اين گروه انسانهاي هستند كه واجبات را انجام ميدهند و محرمات را ترك ميكنند. و براي به دست آوردن نعمتهاي حلال تلاش ميكنند. و قرآن درباره آنها ميفرمايد: أُولئِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِمَّا كَسَبُوا وَ اللَّهُ سَرِيعُ الْحِساب.[١٠] «آنان از آنچه انجام دادهاند، نصيبى دارند و خداوند به سرعت به حسابها مىرسد.»
و در روايات مصداق اين گروه عبارتند از كسانيكه:
و قال النبي صلی الله علیه و آله وسلم من أوتي قلبا شاكرا و زوجة صالحة تعينه على أمر دنياه و آخرته فقد أوتي في الدنيا حسنة و في الآخرة حسنة و وقي عذاب النار.[١١]
«كسي كه خدا به او قلب شاكر، زباني مشغول به ذكر حق و همسر با ايمان كه او را در امور دنيا و آخرت ياري كند، ببخشد نيكي دنيا و آخرت را به او داده است و از عذاب آتش باز داشته شده.»
د: كساني كه نه دنيا دارند و نه آخرت.
دسته ديگر از انسانها به نحوي در دنيا زندگي ميكنند كه نه بهرهاي از دنيا دارند و نه بهرهاي از آخرت. و قرآن آنها را مصداق ضرر كنندگان دنيا و آخرت معرفي كردهاند.
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ.[١٢]
«بعضى از مردم خدا را تنها با زبان مىپرستند (و ايمان قلبيشان بسيار ضعيف است) همين كه (دنيا به آنها رو كند و نفع و) خيرى به آنان برسد، حالت اطمينان پيدا مىكنند اما اگر مصيبتى براى امتحان به آنها برسد، دگرگون مىشوند (و به كفر رومىآورند)! (به اين ترتيب) هم دنيا را از دست دادهاند، و هم آخرت را و اين همان خسران و زيان آشكار است!»
امام رضا علیه السلام در اين زمينه مي فرمايد:
فان في الناس من خسر الدنيا و الاخرة بترك الدنيا للدنيا، و يرى ان لذة الرياسة الباطلة أفضل من لذة الأموال و النعم المباحة المحللة فيترك ذلك أجمع طلبا للرياسة الباطلة.[١٣]
مصداق اين گونه افراد، در هر جامعهي زياد است. مثلا بلعم باعورا، عالم مستجاب الدعوه قوم بني اسرائيل بعد از عمري عبادت و ترك دنيا، براي كسب شهرت و قدرت بر عليه حضرت موسي علیه السلام نفرين كرد. كه با اين كارش خسرالدنيا و الآخره شد. و خداوند در قرآن او را به سگ تشبيه كرده است. وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون.[١٤] «و اگر مىخواستيم، (مقام) او را با اين آيات (و علوم و دانشها) بالا مىبرديم (اما اجبار، بر خلاف سنت ماست پس او را به حال خود رها كرديم) و او به پستى گراييد، و از هواى نفس پيروى كرد! مثل او همچون سگ (هار) است كه اگر به او حمله كنى، دهانش را باز، و زبانش را برون مىآورد، و اگر او را به حال خود واگذارى، باز همين كار را مىكند (گويى چنان تشنه دنياپرستى است كه هرگز سيراب نمىشود! (اين مثل گروهى است كه آيات ما را تكذيب كردند اين داستانها را (براى آنها) بازگو كن، شايد بينديشند (و بيدار شوند)!»
رابطه دنيا خواهي و سنت استدراج:
حضرت علي علیه السلام مي فرمايد:
إِذَا رَأَيْتَ اللَّهَ يُتَابِعُ عَلَيْكَ النِّعَمَ مَعَ الْمَعَاصِي فَهُوَ اسْتِدْرَاجٌ لَكَ.[١٥]
هرگاه ببينى خداى سبحانه را كه پى در پى مىفرستد بر تو نعمتها با وجود گناهان پس آن استدراج است از براى تو، يعنى اين معنى از راه لطف و شفقت بر تو نيست بلكه از راه اينست كه به سبب كمال بديهاى تو ترا از نظر لطف و عنايت خود انداخته و ترا قابل آن نمىداند كه بلائى پيش تو فرستد كه باعث آگاهى و بازگشت تو گردد پس منع نعمتهاى خود از تو نكند و ترا در عصيان و طغيان توگذارد تا عاقبت ترا بعذاب عظيم و عقاب وخيم گرفتار نمايد، پس كسى كه حال خود را چنين بيند بايد كه بآن مغرور نشود و آن را از راه لطف خدا باو و گذشتن از گناهان او نداند بلكه حذر از آن نمايد و كمال سعى در توبه و بازگشت نمايد تا اين كه خود را مستحقّ نظر عنايت حق تعالى گرداند.[١٦]
عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) إِنِّي سَأَلْتُ اللَّهَ (عَزَّوَجَلَّ) أَنْ يَرْزُقَنِي مَالًا فَرَزَقَنِي وَ إِنِّي سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ يَرْزُقَنِي وَلَداً فَرَزَقَنِي وَلَداً وَ سَأَلْتُهُ أَنْ يَرْزُقَنِي دَاراً فَرَزَقَنِي وَ قَدْ خِفْتُ أَنْ يَكُونَ ذَلِكَ اسْتِدْرَاجاً فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ مَعَ الْحَمْدِ فَلَا.[١٧]
«راوي نقل ميكند كه خدمت امام صادق علیه السلام رسيدم و عرض كردم، از خداوند عزوجل خواستم مالي را روزيم كند، سپس روزي نمود. و از خداوند عزوجل خواستم فرزندي را روزيم كند، سپس روزي نمود. از خداوند عزوجل خواستم خانهي را روزيم كند، سپس روزي نمود. و ترسيدم كه اين روزي و اعطاي نعمت از باب استدراج باشد. امام علیه السلام فرمودند: به خدا قسم اگر همراه با سپاسگزاري و شكر باشد از سنت استدراج نيست.»
«مال و ثروت با نوع عكسالعملى كه انسان با داشتن مال و ثروت نشان بدهد مشخص مىشود كه بلاست يا نعمت. مال، ثروت، سلامت، فرزندان براى يك انسانى كه اينها را نعمت خدا مىبيند و مىداند و مغرور نمىشود و شكر اين نعمتها را بجا مىآورد، يعنى اين نعمتها را آنچنان استفاده مىكند كه رضاى الهى در آنهاست، مىشود نعمت. همينها به علاوه غرور و اسراف در نعمتهاى خدا و خرجكردن در راه نامشروع يا درآوردن از راه نامشروع، نقمتهاى الهى است. فقر هم همينطور است. اى بسا مردمى كه با داشتن فقر جهنمى هستند، براى اينكه عكسالعملى كه در اين زمينه نشان مىدهند عكسالعمل ناسپاسى، نارضايى، ناشكرى، كفرگويى و امثال اينهاست.پس افرادى ممكن است كه متنعم به نعمتهاى ظاهرى باشند و هيچ اشكالى در كارشان پيش نيايد؛ بيشتر بايد از اين وحشت كنند كه نكند ما مغضوب پروردگار هستيم كه هيچ اشكالى در كار ما پيش نمىآيد.
در حديث است (همين را باز مولوى به شعر آورده است) كه در زمان شعيب مردى بود كافر نعمت، فاسق و فاجر؛ آمد به شعيب گفت كه شعيب! اين چگونه است، اينهايى كه شما اسمش را گناه گذاشتهايد من همه اين گناهها را مرتكب مىشوم؛ معلوم مىشود خدا مرا خيلى دوست دارد براى اينكه هرگز مرا معاقبه و اخذ نمىكند. شعيب در عالم وحى از خدا سؤال كرد كه اين بنده چنين مىگويد. به او وحى رسيد كه به او بگو كه ما مدتهاست كه تو را گرفتهايم و تو خودت خبر ندارى. همين كه اساساً ما هيچ اشكالى در كار تو به وجود نمىآوريم اين بدترين عقوبتهاست كه نمىخواهيم تو رويت به طرف ما بيايد.
اين، اخذ تدريجى است و در تعبير قرآن «استدراج» آمده است و يكى از بدترين عقوبتهاست، چون مجال و فرصت توبهكردن را از انسان مىگيرد، يعنى انسان مىرسد به حالى كه لطف و عنايت خداى متعال، ديگر به هيچ نحو شامل حال او نمىشود و انسان اين مقدار شايستگى ندارد كه خدا او را با يك گرفتارى متوجه خودش كند.»[١٨]
ذكر مصيبت
روضه حضرت زهرا:
ما كه قبر مخفى مادرتو نمى بينيم
خيمه تنهايى لشكر تو نمىبينيم
اگر اينطوره بگو درد امام حسن چى بود
قاتل اصلى زينب، و حسين تو كى بود
اگه اينطوره بگو ماجراى غلاف چى بود
اونيكه طناب به دست مرتضى بسته كى بود
بگو اى تاج سرم قصه گوشواره چى بود
دستيكه شد باعث اون دو گوش پاره كى بود
اگه تو ديدى بگو اونجا على چى كار مىكرد
شنيدم مظلومانه نگاه به ذوالفقار مى كرد
شنيدم تو كوچه ها امام حسن جاى عصا
با دو چشم پر زخون شد كمك خيرالنساء
شنيدم ياور صبر مجتبى خدا بوده
شاهد اصابت صورت به ديوار بوده
محمد صادق صابری
[١] ـ سوره فرقان، آيه ۵۴
[٢] ـ سوره حجر، آيه ۲۹
[٣] ـ سوره انسان، آيه ۳
[٤] ـ سوره كهف، آيه ۲۹
[٥] ـ سوره رعد، آيه ۲۶
[٦] ـ سوره عنكبوت، آيه ۶۴
[٧] ـ سوره بقره، آيه ۲۰۰
[٨] ـ سوره انعام، آيه ۴۴
[٩] ـ سوره بقره، آيه ۲۰۱
[١٠] ـ همان، آيه، ۲۰۲
[١١] ـ الدر المنثور، ج۱، ص:۲۳۳
[١٢] ـ سوره حج، آيه ۱۱
[١٣] ـ تفسير نورالثقلين، ج۳، ص:۴۷۴
[١٤] ـ سوره اعراف، آيه ۱۷۶
[١٥] ـ عيون الحكم و المواعظ، ح:۳۰۷۴
[١٦] ـ شرح آقا جمال خوانسارى بر غررالحكم و دررالكلم، ج۳، ص:۱۳۲
[١٧] ـ الكافي، ج۲، ص:۹۶
[١٨] ـ مجموعه آثار استاد شهيد مطهري، ج۲۷، ص:۶۱۴