پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

بسم الله الرحمن الرحیم

ماه رمضان و خوش رفتارى با زیردستان

و من خفف فى هذا الشهر عما ملکت یمینه خفف الله علیه حسابه

و من کف فیه شره کف الله عنه غضبه یوم یلقاه

و من اکرم فیه یتیما اکرمه الله یوم یلقاه

اى گروه مردمان ! هر کس در ماه رمضان نسبت به برده و زیر دستان خود آسان بگیرد و سختگیرى نکند، خداى متعال ، روز قیامت حسابش را آسان خواهد گرفت . و هر کس در این ماه آزارش به دیگرى نرسد، خداوند خشم و غضب خود را روز قیامت از او باز خواهد داشت.
گرچه در این روایت ، سخن رسول خدا صلى الله علیه و آله مربوط به بردگان - یعنى کنیزان و غلامان - است ولى منظور از آن تمام زیردستان و هر کس که به نحوى فرمان بر انسان است ، مى باشد. یکى از خصوصیات ائمه اطهار علیهم السلام خوش رفتارى ، با زیردستان و آسان گرفتن بر آن ها به ویژه نسبت به بردگان بوده است (شکر خدا که در زمان ما برده زر خرید کنیز و غلام نیست و گرنه این هم خود امتحانى بود که چگونه از آن بیرون مى آمدیم و با آنان چه رفتارى مى نمودیم ).

در حالات امام زین العابدین علیه السلام  در کتاب اقبال به سندى از محمد بن عجلان چنین آمده است که گفت :
شنیدم ، امام صادق علیه السلام فرمود: که جدم - على بن الحسین علیهماالسلام - هنگامى که ماه رمضان مى شد، هیچ کنیز و غلامى را نمى زد و اگر گناهى مى کردند، مى نوشت ، فلان عبد یا فلان کنیز در فلان روز، چه انجام داد و هیچ تنبیه نمى نمود تا این که شب آخر ماه فرا رسید، حضرت همه آن ها را جمع مى نمود، سپس آن نوشته را بیرون مى آورد، مى فرمود: فلانى ! یادت مى آید که فلان روز چه کردى و تو را تاءدیب نکردم ؟ مى گفت : بله ، یابن رسول الله ! یکى یکى آنها را یادآورى مى کرد و از ایشان اقرار مى گرفت . سپس از جا بلند مى شد و در وسط مى ایستاد و مى فرمود: با صداى بلند بگویید: اى على بن الحسین ! تماما پروردگارت آن چه عمل نموده اى ، همه را شمارش نموده ، همان گونه که تو یادادشت نموده اى

ولدیه کتاب ینطق علیک بالحق ، لایغادر صغیرة و لاکبیرة ، مما اقیت الا احصاها و تجد کلما علمت لدیه حاضرا کما و جدنا کلما عملنا لدیک حاضرا

یعنى ؛ نزد خداوند به حق نوشته اى هست که کوچک و بزرگ اعمال را در بردارد و تمام آنها را خواهى یافت ، همان گونه که اعمال خود را نزد شما حاضر دیدیدم .
پس اى خداى بزرگ ! او را عفو کن و صرفنظر فرما، همانگونه که خود سفارش به عفو فرموده اى اى على بن الحسین از ما صرفنظر فرما تا خدا تو را عفو کند و بر تو رحم نماید، اى على بن الحسین ! به خاطر بیاور جایگاه حقیر خود را در نزد پروردگار حکیم و عادلت که به اندازه خردلى به کسى ستم نمى کند و آن را روز قیامت خواهد آورد (و کفى بالله حسیبا).

آرى حضرت این چنین در بین غلامان ایستاده و گریه مى کرد و مى گفت :
خدایا! خودت امر به عفو و گذشت فرموده اى : خدایا! من از کسانى که به من ستم نموده اند، گذشتم ، تو هم بگذر، زیرا تو سزاوارتر به گذشتنى . خدایا! تو خود فرموده اى کسى را از در خانه مان محروم برنگردانیم . خدایا! ما گدایان و مسکینان در خانه تو هستیم و به تو پناه آورده ایم . خدایا! ما را دست خالى بر نگردان . تا آن جا که حضرت به غلامان و کنیزان رو مى کرد و مى فرمود: من از همه شما گذشتم . آیا شما از من مى گذرید؟ همه مى گفتند: تو که به ما بدى ننموده اى ، اى مولا! پس مى فرمود: همه بگویید:

اللهم اعف عن على بن الحسین کما عفى عنا!

خدایا! او را عفو کن همانگونه که او از ما عفو کرد و او را از آتش نجات بده ، همانگونه که ما را از بردگى نجات داد آنها نیز مى گفتندو حضرت مى گفت :

اللهم آمین رب العالمین

و بعد مى فرمود: بروید همه تان آزادید. و چون روز عید فطر مى شد، حضرت همه را جایزه مى دهد و ایشان را بى نیاز مى نمود، که به کسى محتاج نباشند.
سپس امام صادق علیه السلام مى فرمود:
همه ساله حضرت در شب آخر ماه رمضان ، کم و بیش ، بیست نفر را آزاد مى فرمود، و چنین مى گفت : خداى تعالى ، در هر شب از ماه رمضان ، هنگام افطار هفتادهزار هزار از گناهکاران را از آتش نجات مى دهد و در شب آخر ماه ، به اندازه آنچه در هر جمعه آزاد نموده ، نجات مى دهد و من مى خواهم خدا ببیند بندگانى را که از بردگى در دنیا آزاد نمودم ، تا او نیز مرا از آتش نجات دهد و آن حضرت هیچ خادمى را بیش از یک سال نگه نمى داشت .
برادران انصافا در عفو لذتى است که در انتقام نیست ولى مشکل است که کسى با اینکه بتواند انتقام بگیرد و ستم را پاسخ دهد، براى خدا بگذرد، بیایید از این بزرگواران الگو بگیریم .

در حدیثى از امیرالمؤ منین علیه السلام نقل شده :

ان لم تکن حلیما فتحلم فانه قل من تشبه بقوم الا اوشک ان یکون منهم .

اگر بردبار نباشى ، خود را وادار به حلم و بردبارى کن ، زیرا اگر فردى خود را شبیه گروهى بنماید، کم کم از آن ها مى شود.

شمه اى از فضایل امام سجاد علیه السلام

در موضوع مورد بحث در رفتار امام سجاد علیه السلام برخورد به عمل کردى مى کنیم که فقط ویژه خود آن حضرت است و از هر کس ساخته نیست ، گوش کنید به روایتى که بحار از مناقب این شهر آشوب نقل مى کند که :
حضرت ، یکى از غلامان خود را ماءمور فرموده بود تا در باغى که داشت ، اطاقى برایش بسازد. حضرت براى سرکشى به سراغ او رفت ، دید ساختمان را خراب نموده و اسراف کرده است . حضرت ناراحت شد و یک تازیانه به غلام زد، ولى زود پشیمان شد. چون به منزل آمد، کسى را به دنبال غلام فرستاد. غلام آمد دید حضرت بدون لباس منتظر اوست و همان تازیانه را به دست گرفته است ، خیال کرد که حضرت تصمیم دارد او را بیش تر تنبیه کند و ترسید. پس حضرت تازیانه را به غلام داد و فرمود: من تو را زدم و اشتباهى صورت گرفت و تا کنون چنین نشده بود، اکنون با همین تازیانه قصاص کن ! غلام گفت : یا بن رسول الله صلى الله علیه و آله من فکر کردم مى خواهید مرا تنبیه کنید و سزاوار عقوبتم . چگونه من شما را قصاص کنم ؟ حضرت فرمود: واى بر تو! تو باید قصاص کنى . غلام گفت : دستم بریده باد! اگر من چنین جسارتى کنم به خدا پناه مى برم ! از حضرت اصرار و از غلام انکار و خود را سرزنش مى کرد. پس چون حضرت دید که او قصاص نمى کند فرمود: حالا که چنین است باغ را به خود تو بخشیدم ، برو به سلامت .

نکته:

همه مى دانیم که این رفتار و گفتار امام زین العابدین علیه السلام براى توجه دادن ما به گناهانمان است و این که باید به فکر حساب خودمان باشیم که چه کرده ایم و خدا با ما چه خواهد کرد؛ وگرنه آن حضرت معصوم بوده و گناهى از او سر نزده است عرض کردم در زمان ما غلام و کنیز نیست ولى مى دانم بسیارى از شما که حضور دارید کارگران و فرزندان و شاگردان زیر دست دارید ببینید با آنان چگونه رفتار مى کنید، آیا سخت مى گیرید، بد اخلاقید، حق آنان را خوب ادا مى کنید یا نه ؟
و یا خداى ناکرده تضییع حقوق مى کنید و به آنان نمى رسید، به هر نوع که توقع دارید مردم با شما رفتار کنند با آنان رفتار کنید به همان گونه که امیدوارید خدا روز قیامت با شما حساب کند.
در دعاى قنوت - که بسیار شیرین است - مى خوانیم :

ربنا عاملنا بفضلک و لاتعاملنا بعد لک یا کریم؛خدایا! با ما به مقتضاى فضل و کرم رفتار کن و به مقتضاى عدالتت اى کریم و بزرگوار.
حال اگر قرار باشد، با عدلش با ما رفتار کند خیلى کم مى آوریم و کارمان زار خواهد بود چه بسیار گناهان و اشتباهاتى داشته ایم که هیچ به خاطر نداریم و فراموش کرده ایم اگر قرار باشد به آن رسیدگى شود، چه خاکى به سر کنیم . استغفرالله ربى و اتوب الیه .

خداوندا! تو ما را آفریدى                     که ما هر چه گنه کردیم دیدى
خداوندا! به حق هست و چارت            زما بگذر، شتر دیدى ندیدى

اللهم و على تبعات قد حفظتهن و تبعات قد نسیتهن و کلهن بعنیک التى لاتنام و علمک الذى لاینسى فعوض منها اهلها و احطط عنى وزرها و خف عنى ثقلها!

پروردگارا! کارهایى در گذشته انجام داده ام که آثار و نتیجه بعضى را به خاطر دارم و بعضى را فراموش کرده ام خدایا! تمام آن ها زیر نظر و در برابر چشم تو است . چشمى که هرگز به خواب نمى رود و در علم و دانش تو جاى دارد دانشى که هرگز فراموشى ندارد خدایا! پاداش خوبى ها را به من مرحمت فرما! ولى از بدى ها چشم پوشى کن و از من درگذر و سنگینى آن ها را از دوشم بدار.
در فراز دیگرى از همین دعا، حال گنهکارى را مجسم مى کند که در روز قیامت او را براى حساب آورده اند:

فمثل بین یدیک تضرعا و غمض بصره الى الارض ، متخشعا و طاءطا راءسه لعزتک متذللا و ابث من سره ما انت اعلم به منه خضوعا و عدد من ذنوبه ما انت احصى لها خشوعا و استغاث بک من عظیم ما وقع به فى علمک و قبیح ما فضحه فى حکمک من ذنوب ادبرت لذاتها فذهبت و اقامت تبعاتها فلزمت ، لاینکر یاالهى ! عدلک ان عاقبته و لایستعظم عفوک ان عفوت عنه و رحمته

روز قیامت گناهکارى را در محضر عدل الهى ، با کمال خضوع و کوچکى مى آورند؛ در حالى که از شدت خشوع ، چشم به زمین دوخته و سر را به نشانه ذلت پایین گرفته است . در آن حال متوجه تمام حالات و گذشته خود شده ، هرچه در خفا و پنهانى انجام داده ، در نظرش حاضر و او به آن ها عالم است و یک یک گناهان را که موجب سرافکندگى اش شده ، شمارش مى کند. در آن هنگام ، به درگاه خدا ناله مى کند واز او کمک مى طلبد و خدا را به آن چه موجب رسوائى شده ، آگاه مى بیند. همان گناهانى که خوشى هاى آن ها تمام شده ولى آثار و کیفر آنها موجود است . یا الهى ! اگر در چنین وضعى او را عذاب و کیفر دهى ، منکر عدالت تو نخواهد بود ولى اگر او را عفو کنى و ببخشى ، این کار در برابر گذشت و بزرگى تو چیزى نیست .

دقت و سختى حساب در روز قیامت

برادران راجع به حسابرسى روز قیامت کمى صحبت کنم شاید این روایت ذیل را شنیده باشید در سفینة البحار از کافى نقل مى کند:

قال ابوعبدالله علیه السلام ان رسول الله صلى الله علیه و آله نزل بارض قرعاء فقال لاصحابه ائتوا بحطب فقالو یا رسول الله نحن بارض قرعاء مابها من حطب قال فلیاءت کل انسان بما قدر علیه فجاؤ ا به حتى رموا بین یدیه بعضه على بعض فقال رسول الله هکذا تجتمع الذنوب ثم قال ایاکم و المحقرات من الذنوب فان لکل شى ء طالبا الا و ان طالبها یکتب ما قدموا و آثارهم و کل شى ء احصیناه فى امام مبین

امام صادق علیه السلام فرمود: رسول خدا صلى الله علیه و آله روزى در یکى از مسافرتها در دشت خشک و بدون علف و گیاهى وارد شدند. پس به اصحاب فرمود: مقدارى هیزم جمع کنید! اصحاب گفتند: یا رسول الله ! اینجا سرزمین بدون گیاهى است هیزم از کجا بیاوریم ؟ فرمود: هر کس هرچه مى تواند پیدا کند. اصحاب شروع به جستجو کردند طولى نکشید که تکه هاى چوب خشک و علف در جلوى حضرت ریخته شد و یک بار هیزم روى هم انباشته گردید. در این هنگام ، حضرت یک درس آموزنده و عبرت زا به آن ها داد و فرمود: آرى این چنین گناه کوچک روى هم جمع مى شود و یک بار گناه مى گردد. شما در نگاه اول فکر نمى کردید که این مقدار هیزم جمع شود. سپس فرمود: اى اصحاب ! از گناهانى که سبک و کوچک فرض شود، بپرهیزید و توجه داشته باشید که هر فردى ، نویسنده اى دارد و به درستى که آن نویسنده ، تمام آن چه را انجام دهید یادداشت مى نماید. خداوند در قرآن مى فرماید: ما همه رفتار شما را در کتابى آشکار شمارش خواهیم کرد.

پس از نقل این روایت ، مرحوم حاج شیخ عباس مى نویسد:
در اینجا، مناسب است ؛ داستانى را که شیخ بهائى ، نقل فرموده بیان کنم و آن این که شخصى بود به نام ثوبه فرزند صمه که همیشه مواظب رفتار خودش بود و در بیشتر اوقات به حساب خود مى رسید، تا اینکه یک روز، عمر خود را بررسى نمود دید شصت سال گذشته پس روزهاى آن را حساب کرد، دید، بیست و یک هزار و پانصد روز است . گفت : وانفسا، اگر روزى یک گناه کرده باشم ، جمعا بیست و یک هزار و پانصد گناه الان در پرونده ام ضبط است ، پس صیحه اى زد و جان به جان آفرین تسلیم نمود.
بیایید این چنین حساب کنیم که عمر متعارف ما حدود هفتاد و پنج سال است . بگوییم پانزده سال پیش از بلوغ و تکلیف است ؛ شصت سال باقى مى ماند و حال ضرب شصت در سید و شصت که هر سالى سیصد و شصت روز است بیست و یک هزار و ششصد مى شود اکنون اگر خداى ناکرده ، روزى یک دروغ گفته باشیم یک غیبت کرده باشیم ، یک نگاه به نامحرم نموده باشیم ، و امثال این گناهان که احتمال انجام آن ها مناسب اهل مجلس ما است جمعا بیست و یک هزار و ششصد گناه انجام داده ایم ، حالا دیدید که باید بگوییم :

ربنا عاملنا بفضلک و لاتعاملنا بعدلک یا کریم ؟!

حسابرسى روز قیامت
عزیزان ! یک حدیث تکان دهنده و وحشت زایى در سخن رانى دانشمند معظم و خطیب کم نظیر جناب آقاى فلسفى شنیدم و با تفحص و جستجوى زیاد، در کتاب ارشاد القلوب دیلیم (که از کتب معتبره و مصادر اولى است ) پیدا کردم ؛ آن را براى شما نقل مى کنم و ترجمه اش را بیان مى کنم تا آن که شاید به فکر خود باشیم .

ففى الخبر الصحیح عن النبى صلى الله علیه و آله ان الخلائق اذا عاینوا القیامة و دقة الحساب و الیم العذاب فان الاب یومئذ یتعلق بولده فیقول اى بنى کنت لک فى دار الدنیا لم اربک و اعذیک و اطعمک من کدى و اکسیک و اعلکم الحکم و الاداب و ادرسک آیات الکتاب و ازوجک کریمة من قومى و انفقت علیک و على زوجتک فى حیاتى و آثرتک على نفسى بمالى بعد وفاتى فیقول صدقت فیما قلت یا ابى فما حاجتک فیقول یا بنى ان میزان قد خفت و رجحت سیئاتى على حسناتى و قالت الملائکة یحتاج کفة بها میزانى فى هذا الیوم العظیم خطره قال فیقول الولد لا و الله یا ابت ابى اخاف مما خفته انت و لا اطیق اعطیک من حسناتى شیئا قال فیذهب عنه الاب باکیا نادما على ما کان اسدى الیه فى دار الدنیا وکذلک قیل الام تلقى ولددها فى ذلک الیوم فتقول یا بنى الم یکن بطنى لک وعاء فیقول بلى یا اماه فتقول الم یکن ثدیى لک سقاء فیقول بل یا اماه فتقول له ان ذنوبى اثقلتنى فارید ان تحمل عنى ذنبا واحدا فیقول الیک عنى یا اماه فانى مشغول بنفسى فترجع عنه باکیة و ذلک تاءویل قوله تعالى (فلا انساب بینهم یومئذ و یتساءلون )

رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: همانا هنگامى که مردم روز قیامت را مشاهده کردند و دقت حسابرسى را دیدند و سختى عذاب را متوجه شدند، پس در چنین روزى ، پدر دست به دامان پسر مى شود و مى گوید: فرزندم ! مگر نه اینکه من در دنیا پدر تو بودم ؟ مگر نه تو را بهترین غذا و خوراک دادم و تربیت کردم و لباس تهیه کردم و آداب و رسوم یاد دادم و مدرسه فرستادم و خواندن و نوشتن یاد دادم و قرآن آموختم و دامادت کردم و چه بسیار از دست رنج خود را در عروسى ات خرج کردم و تو را برخودم مقدم داشتم و دارایى و ثروتم را براى تو به ارث گذاشتم ؟ پس پسر مى گوید: پدر جان ! هرچه گفتى راست است ؛ اکنون چه نیازى دارى ؟ مى گوید: پسرم ! ترازوى اعمال حسنه ام ، کمى سبک است و گناهانم سنگین ، فرشته ها گفته اند: باید یک حسنه بر حسنات افزوده شود تا نسبت به بدى هایت زیادتر شود. اکنون از تو تمنا دارم یک حسنه به من ببخشى تا در این روز پر خطر، حسناتم سنگین تر شود. پسر پاسخ مى گوید: لاوالله ! هرگز چنین کارى نمى کنم . پدرجان ! من هم از همان چیزى مى ترسم که تو به آن گرفتارى و هیچ چیزى به تو نمى دهم . پس پدر با چشم گریان از پسر جدا میشود و پشیمان است که چرا در دنیا این همه براى او زحمت کشید و براى او خرج و رنج بیهوده متحمل شد.
و همچنین است نسبت به مادر. پیامبر فرمود: در آن روز مادر به فرزند مى رسد و مى گوید: فرزندم ! مگر نه اینکه نه ماه تو را در شکم خود پروراندم ؟ مگر نه این تو که را از شیره جانم شیر دادم ؟ بله مادر. خوب اکنون گناهانم سنگینى نموده ، از تو مى خواهم یک گناه از من بردارى . پاسخ مى گوید: مادر! از من دور شو. من خود گرفتار هستم . پس مادر بیچاره با چشم گریان از فرزندش جدا مى شود، و همین است ، تاءویل آیه شریفه که فرمود: هنگامى که در صور دمیده مى شود نسبت هاى فامیلى از بین مى رود.
سپس در روایت آن روایت نظیر همین التماس را نسبت به شوهر بیان مى کند و در پایان مى فرماید: همه مى گویند:

نفسى نفسى ، کما قال تعالى یوم یفر المرء من اخیه و امه و ابیه و صاحبته و بنیه لکل امرى منهم یومئذ شاءن یغنیه .

ذکر توسل به على اصغر علیه السلام

السلام علیک یااباعبدالله و على الارواح التى حلت بفنائک علیک منى سلام الله ابدا ما بقیت و بقى اللیل و النهار و لاجعله الله اخر العهد منى لزیارتکم السلام على الحسین و على على بن الحسین و على اولاد الحسین وعلى اصحاب الحسین

آرى به اعمالمان نمى شود خاطر جمع باشیم و امید ببندیم بلکه تمام امیدمان به شفاعت محمد است و آل محمد صلى الله علیه و آله و بخصوص کشتى نجات امت چراغ راه هدایت حضرت سیدالشهداء علیه السلام مى باشد، امروز پنج شنبه مى خواهم متوسل به باب الحوائج على اصغر شوم از اول ماه تاکنون متوسل به آن حضرت نشده ام .
برادران بهترین دلیل مظلومیت امام حسین علیه السلام شهادت على اصغر است چون در هیچ مذهبى و نزد هیچ قومى و گروهى کودک شیرخوار تقصیر ندارد و طرف جنگ نیست حداقل باید به او آب داد و نه گذاشت از تشنگى هلاک شود به قول بعضى شهادت على اصغر سندى شد بر مظلومت سیدالشهدا چنانچه مى دانید تمام اعتبار سند به امضاى آن است که همه دنیا این امضاء را قبول ندارند؛ از هر مذهب و هر دین و هر مرامى که باشند. خدا رحمت کند مرحوم حاج شیخ محمد على روضه خوان خراسانى را پیرمرد صد ساله اى بود که در نجف اشرف بود. یکى از روزها آن مرد مسیحى ظرف شیرى آورد و گفت : من شنیده ام این کسى که شما براى او مجلس عزا گرفته اید، کودک شیرخوارى داشته و شهید شده و پدرش آب نداشته به او بدهد، مادرش هم شیر نداشته که بدهد.
 نکته اى بگویم .
شاید فردى بپرسد امام حسین علیه السلام با آن غیرت امامت ، و حمیت و مردانگى ، چه طور حاضر شد على اصغر را بیاورد و از آن افراد پست فطرت و بى دین و لئیم آب بخواهد و به آن ها رو بزند؟ پاسخ این است که پاى جان طفل در کار است و به هر وسیله ممکن باید براى جان او تلاش کرد و وظیفه شرعى و عقلى امام حسین نیز این بود. او براى اتمام حجت باید طلب آب کند اگر دادند که جان کودک را نجات داده ، و اگر ندادند مظلومیت حضرت تا روز قیامت ثابت شود و کسى بعدها نگوید چرا نیاورد چه بسا اگر مى آورد آب مى دادند، چرا گذاشت بچه از تشنگى بمیرد.

یا قوم ! ان لم ترحمونى ، فارحموا هذاالرضیع ، اما ترونه کیف یتلظى عطشانا؟!

اى مردم ! اگر به من رحم نمى کنید به این شیرخوار رحم کنید، مگر نمى بینید چگونه از تشنگى زبان خود را بیرون مى آورد و به دهان مى برد.

حسین آمد به میدان و على اصغر در آغوشش                     چو ابرى بر رخ ماهى ، عبایش گشته روپوشش

نکى گرید ز بى شیرى ، نمى نالد زبى آبى                         در آغوش پدر دیگر، شده مادر فراموشش

زبان خویش را گاهى برون آرد به آرامى                              که تا مرطوب گرداند لبان خشک خاموشش

لبش بى رنگ و دل پرخون ، نگاه مات او محزون                    هواى کربلا برده همه صبر و همه هوشش

لب خاموش او گوید ز سوز دل حکایتها                               ز بى شیرى و بى آبى ، سرش هم گشته بر دوشش

رباب از انتظار آن دم ، برون آمد حسین آمد                          سرا پا غرقه در خون و على اصغر در آغوشش

بوسه زد بر لب عطشان على اصغر و گفت                         جان بابا پسرم ، وه چه لبت شیرین است .

لاحول و لاقوة الابالله العلى العظیم

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group