بسم الله الرحمن الرحیم
آثار حسن خلق در ماه رمضان
ایها الناس من حسن منکم فى هذا الشهر خلقه کان له جوازا على الصراط یوم تزل فیه الاقدام
اى گروه مردم ! هر کس در این ماه ، خلق خود را نیکو کند، در آن روزى که گام ها بر پل صراط لغزان است او به آسانى از آن عبور مى کند.
عزیزان ! چگونه خود را به عادات حسنه عادت دهیم ، ماه رمضان ، ماه خودسازى و تمرین بر کارهاى نیک و حسنه است . بیایید در این ماه ، خود را به صفات نیکو عادت دهیم ؛ به قرائت قرآن ، نماز، نافله ، رسیدگى به فقرا و مستمندان کم غذا خوردن ، ترک شهوات و محرمات حسن خلق و تواضع و... بسیار مناسب و به جا خواهد بود و بدانیم که با این تمرین خواه ناخواه آمادگى پیدا مى کنیم که براى همیشه و در تمام ماه هاى سال این چنین باشیم .
یکى از موضوعاتى که در روایات و گفتار بزرگان ، بر آن بسیار تاءکید شده و همه جا به مناسبت هاى گوناگون سفارش اکید به آن شده است . حسن خلق است . در بعضى روایات فرموده اند که کامل ترین مؤ منین از نظر ایمان ، کسى است که اخلاقش از همه نیکوتر باشد.
محمدبن مسلم از ابى جعفر علیه السلام چنین نقل مى کند:
قال ان اکمل المؤ منین ایمانا احسنهم خلقا؛ مؤ من ترین انسان ها، خوش اخلاق ترین آنها است .
در بعضى روایات فرموده اند:
از ابى عبدالله علیه السلام قال : قال رسول الله صلى الله علیه و آله : ان صاحب الخلق الحسن له مثل اجر الصائم القائم ؛ .صاحب خلق نیکو، اجر روزه دار، نمازگزار را دارد.
و در بعضى دیگر فرموده اند، که حسن خلق گناهان را از بین مى برد، همانگونه که خورشید یخ را آب مى کند؛
عن ابى عبدالله علیه السلام قال : ان الخلق الحسن یمیث الخیطئة کما تمیت الشمص الجلید# المیث و الموث : الاذابة ، و الجلید هوالماء الجامد من البرد .
و در بعضى روایات سنگین ترین چیز در میزان ، اعمال را حسن خلق مى داند؛
الرضا علیه السلام قال : قال رسول الله صلى الله علیه و آله ما من شى فى المیزان ، احسن من حسن الخلق .
و در بحارالانوار از قرب الاسناد از جعفر بن محمد از پدرانش چنین آمده است :
قال قال رسول الله : ان احبکم الى و اقربکم منى یوم القیامة مجلسا احسنکم خلقا و اشدکم تواضعا و ان ابعدکم منى یوم القیامة الثرثارون و هم المستکبرون و قال رسول الله صلى الله علیه و آله : اول ما یوضع فى میزان العبد یوم القیمة حسن خلقه .
یعنى رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: نزدیکترین شما به من محبوبترین شما در نزد من روز قیامت ، خوش اخلاق ترین و متواضع ترین شما است . و دورترین شما به من روز قیامت ، مستکبران ، هستند بعد حضرت فرمود: اول چیزى که در روز قیامت در میزان اعمال بنده مى گذارد، حسن خلق اوست .
و در بحارالانوار، از معانى الاخبار چنین نقل شده :
عن عبن محبوب عن بعض اصحابنا قال : قلت لابى عبدالله علیه السلام : ما حد حسن الخلق ؟ قال : تلین جابنک(جانب : الاجنبى ) و تطیب کلامک و تلقى اخاک ببشر حسن .
راوى سوال مى کند از امام صادق علیه السلام که حسن خلق را تعریف بفرمایید حضرت فرمود: آن است که با غریب با ملایمت و نرم خویى رفتار کنى و گفتارت پاکیزه و مردم پسند باشد، و نیز برخوردت با برادر مؤ منت با گشاده رویى باشد.
وقتى انسان به رفتار و اخلاق رسول اکرم صلى الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام مراجعه میکند از برخوردشان با دوست و دشمن ، تواضع و فروتنى آنان ، رسیدگى به مشکلات مردم ، حلم و بردبارى شان ، خوش رویى و گشاده رویى شان ، گذشت و عذرپذیرى ، ایشان و... مطالبى مى بیند که مات و مبهوت مى ماند. که خدایا از خدایا اینان هم بشرند؟ یا فرشته اند و آیا ممکن است که ما هم که افتخار پیروى آنان را داریم یک صدم یک هزارم ، این گونه اخلاق حسنه را داشته باشیم ؟
حسن خلق اکتسابى است
نکته:
البته باید توجه داشت که خوش اخلاقى مانند بسیارى دیگر از صفات نیکو، اکتسابى است و مى شود آن را به دست آورد. پس خیال نکنید که حسن خلق در ذات هر فردى باید باشد و اگر انسان طبیعتا با اخلاق بود (و خدا او را این چنین خلق کرده بود) که هست ، و گرنه نمى شود که انسان بد اخلاق خود را خوش اخلاق کند
موضوع دیگرى که باید به آن توجه داشت ، این است که حسن خلق ، فقط همان خنده رویى تنها نیست ؛ بلکه همان طور که در روایت گذشت همه صفات حسنه است از جمله تواضع و گذشت و اغماض ، و رسیدگى به مشکلات دیگران ... پس فکر کنید هر کس خنده رو و مزاح شد و مردم را خندانید، او حسن خلق دارد یا آنکه خداى ناکرده کسى شوخى و مزاح کند به وسیله رنجانیدن و مسخره کرده دیگران (به قول بچه دست انداختن ) که این بدترین صفت است و گاهى مى شود در مجلس کسانى یک نفر را مورد تمسخر قرار مى دهند، دلش شکسته و منفعل مى شود و دیگران بخندند این چنین کارى مبغوض خدا و رسول خدا است . بله ، شوخى نمودن مباح بدون آن که کسى برنجد، خیلى خوب و بلکه مستحب است و در احوالات رسول اکرم صلى الله علیه و آله و امیرالمؤ منین علیه السلام و ائمه اطهار چنین مزاح هایى نقل شده است (بحارالانوار، ج 16، ص 294).
خوش خلقى صفت بارز رسول اکرم صلى الله علیه و آله
در کتاب وقایع الایام ، آمده است : شخصى از امیرالمؤ منین علیه السلام درخواست کرد، مکارم اخلاقى رسول خدا را براى او برشمارد. آنحضرت فرمود: تو ابتدا نعمت هاى دنیا را براى من بشمار تا من نیز اخلاق محسنه آن حضرت براى تو بشمارم . او عرض کرد: چگونه ممکن است نعمت هاى دنیا را شمرد؟ زیرا خداوند فرموده است
(و ان تعدوا نعمة الله لاتحصوها) اگر نعمت هاى الهى را بخواهید بشمارید نمى توانید آنها را به پایان برسانید.
حضرت در پاسخ فرمود: خداوند تمام نعمتهاى دنیا را قلیل و کم دانسته و مى فرماید: (قل متاع الدنیا قلیل) بگو اى رسول گرامى متاع دنیا اندک است ولى درباره اخلاق رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرموده :(و انک لعلى خلق عظیم)؛
به درستى که تو داراى خلق بسیار نیکویى هستى . اینک نعمات و متاع دنیا را تو مى توانى بشمارى و از من مى خواهى چیزى که عظیم و مهم است برشمارم .
ولیکن همین قدر بدان که اخلاق تمام پیامبران به وسیله رسول اکرم صلى الله علیه و آله به اتمام رسیده است . هر یک از آن ها مظهر یک اخلاق پسندیده بوده اند، و چون نوبت به آن جناب رسید، تمام صفات اخلاقى پسندیده را جمع کرد. بنابر آن حضرت فرمود: انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق ؛ من برانگیخته شدم ، تا اخلاق نیکو را کامل کنم .
در بحارالانوار از کافى از بحرالسقاء چنین نقل مى کند:
قال لى ابوعبدالله علیه السلام یا بحر حسن الخلق یسر ثم قال الا اخبرک بحدیث ماهو فى یدى احد من اهل المدینة قلت بلى قال بینما رسول الله صلى الله علیه و آله ذات یوم جالس فى المسجد اذ جاءت جاریة لبعض الانصار و هو قائم فاخذت بطرف ثوبة فقام لها النبى صلى الله علیه و آله فلم تقل شیئا و لم یقل لها النبى صلى الله علیه و آله شیئا حتى فعلت ذلک ثلاث مرات فقام لها النبى فى الرابعة و هى خلفه فاخذت هدبة من ثوبه ثم رجعت فقال لها الناس فعل الله بک و فعل حبست رسول الله صلى الله علیه و آله ثلاث مرات لاتقولین له شیئا و لاهو یقول لک شیئا ما کانت حاجتک الیه قالت ان لنا مریضا فارسلنى اهلى لاخذ هدبة من ثوبه لیستشفى بهالفما اردت اخذها رآنى فقام فاستحییت منه ان آخذها و هو یرانى و اکره ان استاءمره فى اخذها فاءخذتها .
امام صادق علیه السلام فرمود: اى بحر! حسن خلق ، موجب آسانى کارها و با خوشحالى مى شود بعد فرمود: آیا براى تو حدیثى نقل کنم که نزد هیچ یک از اهل مدینه نیست ؟ گفتم : بلى فرمود: یک روز رسول خدا صلى الله علیه و آله در مسجد نشسته بود دختر بچه اى از انصار (که خودش حاضر بود) آمد واز پشت سر، لباس حضرت را گرفت و کشید. رسول خدا صلى الله علیه و آله به تصور اینکه کارى دارد، از جا بلند شد ولى دختر بچه چیزى نگفت . پیغمبر هم چیزى به او نفرمود بعد بار دوم و سوم به همین کار ادامه داد و پیغمبر برمى خواست و مى نشست تا در مرتبه چهارم که پیغمبر صلى الله علیه و آله برخاست دختر بچه از پشت سر او، قطعه اى از لباس حضرت را پاره کرد و برد. مردم او را سرزنش کردند و گفتند: خدا با تو چنین چنان کند، سه مرتبه رسول خدا را از جا بلند کردى و تو هیچ نگفتى ، منظورت چه بود؟ گفت : ما در خانه مریضى داریم ، کسانم مرا فرستادند، تا قطعه اى از لباس رسول خدا را بگیرم تا همراه او باشد و شفا یابد. من خواستم مخفیانه و آهسته از پشت سر این کار را بکنم ولى خجالت مى کشیدم که شاید حضرت مرا ببیند. ولى حضرت متوجه شدند، و من نخواستم که به حضرت بگویم و بگیرم و این کار را کردم .
قرآن مى فرماید: (و لکم فى رسول الله اسوة حسنه )
رفتار حضرت ، براى شما و الگو و سرمشق است ما بین خود و خدا ببینیم اگر کسى این رفتار را ما با داشته باشد، عکس العمل ما چه خواهد بود آیا همان مرتبه اول با او دعوا نمى کنیم ؟ و داد سر او نمى کشید که بچه آرام باش این چه کارى بود کردى ، دفعه دوم و سوم حتما دنبال او دویده و کتک خواهیم زد؟ چه خوب است که رفتار آن حضرت را در زندگى الگوى خود قرار دهیم .
در حدیث دیگرى چنین آمده است :
و عن انس بن مالک قال : خدمت النبى صلى الله علیه و آله تسع سنین ، فما اعلمه قال لى قط هلا فعلت کذا و کذا، ولاعاب على شیئا قط .
یعنى : انس بن مالک - خادم حضرت - مى گوید: نه سال تمام ، خدمتگزار رسول خدا بودم و به خاطر ندارم که او هیچ وقت فرموده باشد چرا فلان کار را انجام دادى و یا چرا فلان کار را انجام ندادى ! و در هیچ موردى بر من ایراد نگرفت .
در جاى دیگر او مى گوید:
رسول خدا صلى الله علیه و آله همیشه به عیادت مریض مى رفت و تشییع جنازه مى کرد، اگر عبدى هم از حضرت دعوتى مى کرد مى پذیرفت و سوار الاغ میشد در جنگ خیبر و قریضه و نضیر سوار الاغى شده بود که افسارش از لیف خرما بود.
در حدیث دیگرى انس بن مالک مى گوید:
قال : کانت الرسول الله صلى الله علیه و آله شربة یفطر علیها و شربة للسحر و ربما کانت و احدة و ربما کانت لبنا و ربما کانت الشربة خبزا یماث فهیاتها له ذات لیلة فاحتبس النبى صلى الله علیه و آله فظننت ان بعض اصحابه دعاه فشربتها حین احتبس فجاءص بعد العشاء بساعة فساءلت بعض من کان معه هل کان النبى صلى الله علیه و آله افطر فى مکان او دعاه احد فقال لافبت بلیلة لایعلمها الا الله من غم ان یطلبها منى النبى صلى الله علیه و آله و لایجدها فیبیت جائعا صبح صائما و ما ساءلنى عنها و لاذکرها حتى الساعة .
انس بن مالک مى گوید: برنامه رسول اکرم صلى الله علیه و آله این بود که شب ها با نوشیدنى مثل شیر افطار مى کرد و همچنین سحرها. گاهى هم ، همراه آن نان مى خورد، یک شب ، افطارى حضرت را آماده کردم ولى بعد از نماز مغرب حضرت دیر کرد. من فکر کردم که بعضى از یاران و اصحاب او را براى افطار دعوت کرده اند، بنابراین من آن نوشیدنى را خودم خوردم ؛ ولى بعد از گذشت یک ساعت حضرت آمدند. من از بعضى کسانى که همراه حضرت بودند سؤ ال کردم : آیا رسول خدا در جایى افطار خورده یا کسى او را دعوت نموده ؟ گفتند: نه ، پس آن شب بر من خیلى سخت گذشت که جز خدا کسى نمى داند - و از این بیم داشتم که اگر حضرت افطار را بخواهد، چه بگویم . ولى بالاخره حضرت آن شب را گرسنه به سر برده و روز هم روزه گرفتند و هیچ از من نپرسیدند، و اصلا صحبتى نکردند و تا کنون هم نفرموده اند.
گوشه اى از دعاى شریف مکارم الاخلاق
انصافا همان فرمایش حضرت کاملا درست است ادبنى ربى فاحسن تاءدیبى خدایم مرا تربیت کرد و خوب هم تربیت نموده است اگر راجع به مکارم اخلاقى رسول خدا صلى الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام و اصحاب ائمه بخواهیم صحبت کنیم ، از خلق خوش آنان ، از عفو و اغماض آنان از تواضع آنان ، از برخورد ایشان ، با دوست و دشمن مثنوى هفتاد من کاغذ شود، فقط همین را عرض کنم چه خوب است گاهگاهى دعاى شریف مکارم الاخلاق امام زین العابدین علیه السلام را که مرحوم حاج شیخ عباس در آخر مفاتیح آورده است . بخوانیم و کمى به خود بیاییم و ببینیم که از مکارم الاخلاق اسلامى چه داریم و چه نداریم . ائمه علیهم السلام جمله جمله این دعا را خودشان عمل مى کرده اند
در قسمتى از این دعا چنین آمده است :
و لاتفتنى بالنظر و اعزنى ولاتبتلینى بالکبر، و عبدنى لک و لاتفسد عبادتى بالعجب و اجر للناس على یدى الخیر و لاتمحقه بالمن ، وهب لى معالى الاخلاق و اعصمنى من الخفر، اللهم صل على محمد و آله ترفعنى فى الناس درجة الا حططتنى عند نفسى مثلها و لاتحدث لى عزا ظاهرا الا احدثت لى ذلة باطنة عند نفسى بقدرها
خدایا! مرا مورد امتحان خود بزرگ بینى قرار ده ، خدایا! مرا عزت بده اما بدون آنکه مبتلا به تکبر شوم . خدایا! به من توفیق عبادت خالص و بدون ریا بده ، اما عبادتم را با عجب و خودخواهى فاسد نکنم خدایا! دست مرا براى مردم گره گشا فرما؛ اما نکند با منت نهادن بر سر آنها آن را نابود کنم . خدایا! مکارم اخلاق اسلامى به من لطف بفرما، اما از افتخار کردن به دیگران مرا حفظ کن .
خدایا! بر محمد و آلش درود فرست و مقام و شخصیت مرا در نزد مردم ، حتى یک درجه بالا نبر، مگر آن که خودم را به همان اندازه پایین بیاورم و خود را کوچک بشمارم . خدایا! اگر عزت ظاهرى به من مرحمت مى کنى ، در نزد خودم به من ذلت درونى به همان مقدار بده .
عزیزان ، این بود و آیات و آثار و فواید حسن خلق و مکارم اخلاق اسلامى ، یک روایت هم از کیفر و بدى سوء خلق بگویم .
کیفر بد اخلاقى
سعدبن معاذ، یکى از اصحاب خوب رسول اکرم صلى الله علیه و آله بوده است . و روایاتى در تعریف و تمجید از او ذکر شده از جمله روایتى است که در کتاب جهاد شرح لمعه بیان شده است . درباره جنگ باطایفه بنى قریظه که از یهود بودند و حاضر به ترک قتال شدند و به هر حکمى که سعد بن معاذه درباره آنها مى داد، راضى شدند. رسول خدا هم قبول کرد، بعد سعد حکم کرد که تمام مردان آن ها کشته و زن و بچه ها اسیر شوند و اموالشان مصادره شود. پس حضرت به او فرمود: لقد حکمت بما حکم الله به من فوق سبعة ارقعه ؛ حکمى کردى که خدا متعال از بالاى هفت آسمان حکم کرد.
در حالات سعد بن معاذ، بحارالانوار از علل الشرایع و امالى صدوق ، از ابن سنان چنین نقل مى کند:
عن ابى عبدالله علیه السلام قال اتى رسول الله صلى الله علیه و آله فقیل له سعد بن معاذ قد مات فقام رسول الله صلى الله علیه و آله وقام اصحابه معه فامر بغسل سعد و هو قائم على عضادة الباب فلما حنط و کفن وحمل على سریرة تبعه رسول الله صلى الله علیه و آله بلا حذاء ولارداء ثم کان یاءخذ یمنة السریر مرة و یسرة السریر مرة حتى انتهى به الى القبر فنزل رسول الله حتى لحده و سوى اللبن علیه و جعل یقول ناولونى حجرا نولونى ترابا یسد به ما بین اللبن فلما ان فرغ و حثا علیه التراب سوى قبره قال رسول الله صلى الله علیه و آله انى لاعلم انه سبیلى و یصل البلاء الیه و لکن الله عزوجل یحب عبدا اذا عمل عملا احکمه فلما ان سوى التربة علیه قالت ام سعد یا سعد نیئا لک الجنة فقال رسول الله صلى الله علیه و آله یا ام سعد مه لاتجزمى ، على ربک فان سعدا قد اصابته ضمة قال فرجع رسول الله و رجع الناس فقالوا یا رسول الله لقد راءیناک صنعت على سعد مالم تصنعه على احد انک تبعت جنازته بلاحذاء و لارداء فقال صلى الله علیه و آله ان الملائکة کانت بلا رداء و لاحذاء فتاءسیت بها قالوا و کنت تاءخذ یمنة السریر و یسرته قال کانت یدى فى ید جبرائیل علیه السلام اخذ حیث یاءخذ قالوا امرت بغسله و صیلت على جنازته و لحدته فى قبره ث قلت ان سعدا قد اصابته صمة قال فقال صلى الله علیه و آله نعم انه کان فى خلقه مع اهله سوء .
امام صادق علیه السلام فرمود: شخصى آمد خدمت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و خبر داد که سعد بن معاذ مرده ؛ پس رسول خدا با اصحاب حرکت کردند و امر فرمود تا او را غسل دهند و خود کنار در ایستاده بود. پس وقتى حنوط و کفن تمام شد و او را میان تابوت گذاشتند. رسول خدا صلى الله علیه و آله به دنبال جنازه حرکت کرد؛ در حالى که عبا وکفش نداشت گاهى طرف راست و گاهى طرف چپ تابوت را مى گرفت تا به محل دفن رسیدند. رسول خدا صلى الله علیه و آله وارد قبر شده و سعد را در لحد خوابانید و خشت ها را چید. گاهى مى فرمود: سنگ بدهید، گاهى گل ، که میان خشت ها را پر کند؛ تا اینکه دفن تمام شد و خاک ها را ریختند. سپس فرمود: من مى دانم که به زودى قبر خراب مى شود ولى خدا از بنده اى خوشش مى آید که وقتى کارى انجام مى دهد درست و مرتب و محکم انجام دهد.
در این هنگام مادر سعد گفت : خوشا به حالت اى سعد! گوارا باد بر تو بهشت ! پس رسول خدا فرمود: اى ام سعد! آهسته ! این چنین قاطع سخن نگو! زیرا سعد اینک در فشار قبر قرار گرفت . امام صادق علیه السلام فرمود: پس رسول خدا با اصحاب برگشتند. اصحاب عرض کردند: یا رسول الله ! با سعد رفتارى کردید که با هیچ احدى انجام ندادید؛ بدون کفش و عبا تشییع کردید گاهى طرف راست جنازه و گاهى چپ را گرفتید. دستور دادید او را غسل دادند و خودتان بر او نماز خواندید و در قبر گذاشتید و با این همه فرمودید که سعد در فشار قبر قرار گرفت .
حضرت فرمود: ملایکه در تشییع او شرکت داشتند بدون عبا و کفش بودند و من با آنها همکارى کردم ، چنین دستم در دست جبرئیل بود، او گاهى طرف راست بود و گاهى طرف چپ با همه این امور، سبب فشار قبرش این بود که سعد در خانواده و با زن و فرزندش بد اخلاق بود.
آرى پدرى که وارد خانه مى شود بداخلاق و عبوسا قمطریرا باشد، بچه ها همه از ترس ساکت و آرام مى شوند ولى مى گویند کى بشود بابا از خانه بیرون برود که ما نفس راحتى بکشیم .
ذکر توسل به على اکبر
امروز که اخلاق شریف پیامبر را گفتیم متوسل به شبه پیامبر حضرت على اکبر مى شویم .
السلام علیک یا اباعبدالله و على الارواح التى حلت بفنائک علیکم منى سلام الله ابدا ما بقیت وبقى اللیل والنهار و لاجعله الله آخر العهد من ء لزیارتکم السلام على الحسین و على على بن الحسین و على اولاد الحسین و على اصحاب الحسین
على اکبر اجازه میدان رفتن گرفت و به طرف میدان حرکت کرد. سیدالشهداء نیز زیر آسمان آمد و محاسن مبارک را به دست گرفت ؛
اللهم اشهد على هولاء القوم فقد برز الیهم غلام اشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسولک ، و کنا اذا اشتقنا الى رسول الله الحسین
خدایا! شاهد و گواه باش جوانى به سوى این اشقیا مى رود که شبیه ترین فرد است به رسول خدا و ما هر وقت مشتاق رسول خدا مى شدیم ، به صورت او نگاه مى کردیم .
على وارد میدان شد. سیدالشهداء بر در خیمه ایستاده ، ناگاه صدایى به گوشش رسید یا ابه علیک منى السلام خود را به سر وقت جوانش رسانید، نشست سرش را به دامن گرفت و جعل یمسح الدم عن ثنایاه ، شاید خاک و خون از دهن على پاک کرد که اگر وصیتى ، حرفى دارد بگوید.
گلزار نبى گشته تهى از همه گلها افغان زدل زینب خونین جگر آمد
لیلا شده در دشت بلا یک سره مجنون وقتى که به او مردن اکبر خبر آمد
یعقوب فراموش نمود از غم یوسف آن دم که حسین بر سر نعش پسر آمد
بگرفت تن یوسف خود تنگ در آغوش یعقوب صفت ناله اش از سینه برآمد
که اى تازه جوان من که ندیدم ز تو کامى عمر پدر از بعد تو دیگر به سر آمد
لاحول ولاقوة الا بالله العلى العظیم