بسم الله الرحمن الرحیم
فضیلت افطارى در ماه رمضان
ایها الناس من فطر منکم صائما مؤ منا فى هذا الشهر کان له بذلک عندالله عتق رقبة و مغفرة لما مضى من ذنوبه قیل یا رسول الله فلیس نقدر على ذلک فقال صلى اللّه علیه و آله اتقوا النار و لو بشق تمرة اتقوا النار ولو بشربة من ماء
اى گروه مردم ! هر کس از شما در این ماه روزه دارى را افطار دهد؛ خداى تعالى پاداش عملش را ثواب یک بنده آزاد کردن و آمرزش گناهان گذشته او قرار خواهد داد. فردى گفت : یا رسول الله ! همه ما که توانایى افطار دادن نداریم . حضرت فرمود: از آتش جهنم بپرهیزید، گرچه به دادن نصف دانه خرما باشد (اگر این را هم ندارید) به دادن شربت آب ساده اى باشد.
مرحوم مجلسى در بحارالانوار، چند روایت در ثواب افطار دادن در ماه رمضان ، بیان فرموده از جمله از ابى بصیر از امام صادق علیه السلام چنین نقل مى کند:
قال ایما مؤ من اطعم مؤ منا لیلیة من شهر رمضان کتب الله له بذلک مثل اجر من اعتق ثلاثین نسمة مؤ منة و کان له بذلک عندالله دعوة مستجابة
هر مؤ منى که مومن دیگرى را در شب ماه رمضان افطار دهد، خداوند براى او ثواب آزاد کردن سى بنده مى نویسد، و در نزد خدا براى او یک دعا مستجاب خواهد بود .
در روایت دیگرى آن حضرت مى فرماید:
من تصدق فى شهر رمضان بصدقة ، صرف الله عنه سبعین نوعا من البلاء، هر کس در ماه رمضان ، صدقه اى دهد، خداوند هفتاد نوع بلا از او دور خواهد کرد
موسى بن بکر از حضرت موسى بن جعفر علیه السلام چنین نقل مى کند:
قال فطرک اخاک الصائم افضل من صیامک ثواب افطار دادن برادر مؤ منت برتر است از روزه گرفتنت .
روایت دیگرى است از محاسن برقى از امام صادق علیه السلام که ترجمه اش را نقل مى کنم :
حضرت فرمود: جدم امام زین العابدین علیه السلام روزى که روزه مى گرفت ، دستور مى داد گوسفندى ذبح کنند و آن را تکه تکه نموده بپزند. هنگام عصر که مى شد حضرت به دیگ ها سر میزد تا بوى آن را استشمام کند؛ در حالیکه روزه بود، سپس مى فرمود: ظرف ها را بیاورید، براى خانواده فلان این ظرف را پر کنید، براى خانواده فلان این ظرف را پر کنید. همینطور براى همه سفارش مى کرد که ببرند تا غذا تمام مى شد. آن وقت حضرت خود با نان و خرما افطار مى کرد .
برادران چه قدر خوب است که انسان ثروتمند لذت مالش را در دنیا و آخرت ببرد، چند روز قبل روایاتى را که فرمود روزه واجب شده است تا پول دار طعم گرسنگى را بچشد و بر فقیر تنگدست ترحم کند پس چه خوب است که اگر در غیر از ماه رمضان ، کمکى به همسایه مستمند نمى کنى ، در ماه رمضان بکن . اگر در غیر ماه رمضان به فامیل و رحم تهیدست عنایتى ندارى در ماه رمضان داشته باش .
انفاق توشه آخرت
بیچاره آن کسى است که در فکر دیگران نباشد و از اموالش در دنیا براى آخرتش توشه نفرستد و از او بدبخت تر کسى است که فقط مال جمع مى کند نه تنها خود در دنیا از آن استفاده نمى کند، بلکه براى آخرتش نیز توشه اى نمى فرستد و فقط حسابرسى ، مى کند، فلان بانک چقدر، فلان بانک چقدر و... اینان مصداق این آیه هستند که مى فرماید:
ویل لکل همزة لمزة الذى جعل مالا وعددة یحسب ان ماله اخلده
در نهج البلاغه امیرالمؤ منین علیه السلام مى فرماید:
ان اعظم الحسرات یوم القیمة حسرة رجل کسب مالا فى غیر طاعة الله فورثة رجلا فانفق فى طاعة الله سبحانه فدخل به الجنة و دخل الاول به النار .
و در حدیث دیگرى مى خوانیم :
من اشد الناس ندامة من راءى ماله فى میزان غیره
از جمله کسانى که روز قیامت خیلى نادم و پشیمانند کسى است که مالش را در میزان اعمال دیگرى ببیند. او کار کرده زحمت کشیده و به دست آورده ولى خودش صرف عمل خیر نکرده و به وارث رسیده و وارص صرف کار خیر کرده . او مى بیند که پسرش با این عمل به بهشت مى رود ولى بیچاره ، او باید حسابش را پس بدهد؛ انصافا که پشیمانى دارد، آن هم چه پشیمانى اى .
زلیخا مرد ازین حسرت که یوسف گشت زندانى چرا عاقل کند کارى که باز آرد پشیمانى ؟
یکى دیگر از آثار داشتنى مال و انفاق نکردن ، گرفته شدن نعمت از انسان است و تهى دست شدن است که در این صورت دیگر هر چه تاءسف بخورد، و حیف و دریغا نماید هیچ اثرى نخواهد داشت . و به عکس نتیجه بذل و بخشش ، زیاد شدن نعمت و ثروت است .
در بحارالانوار، یک باب درباره این موضوع باز شده است . امام صادق علیه السلام از پدرش علیهماالسلام نقل مى فرماید:
ان رسول الله صلى اللّه علیه و آله قال: من عظمت علیه النعمة اشتدت لذلک مئونة الناس علیه فان هو قائم بمئونتهم اجتلب زیادة النعم علیه من الله و ان هو لم یفعل قد عرض النعمة لزوالها.
رسول خدا صلى اللّه علیه و آله فرمود: نعمت خدا بر هر کس که زیاد شد، افراد محتاج به او رو مى آورند. پس اگر به مخارج آنها رسیدگى کرد، نعمتش افزون مى گردد، ولى اگر وظیفه اش را انجام نداد، پس به تحقیق نعمت را در معرض زوال قرار داده است .
شکر نعمتت افزون کند کفر، نعمت از کف بیرون کند
در انفاق هم باید میانه رو باشد
نکته :
برادران اشتباه نکنید که منظور از روایت این باشد که انسان دار و ندارش را بذل و بخشش کند تا جایى که خود و اولادش محتاج شوند یا فلان آقا از فرزندش ناراحت شده سوال مى کند، آقا مى خواهم تمام اموالم را یک جا به فلان مؤ سسه خیریه بدهم یا مسجد و مدرسه بسازم . نه این هم درست نیست و در روایت مزمت از آن شده است بلکه چه بهتر که انسان از دست آورده اش هم خود استفاده کند و هم به دیگران ، بدهد و خداوند خطاب به رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله مى فرماید:
و لاتجعل یدک مغلولة الى عنقک ولاتبسطها کل البسط فتقعد ملوما محسورا .اى رسول گرامى اسلام ! نه دستت را بر گردن قرار ده (یعنى هیچ خیرت به دیگران نرسد) و نه آنقدر انفاق کن که خودت از مالت بى بهره شوى .
شاعر شیرین زبان فارسى که گویا نجار بوده است مى گوید:
چو تیشه مباش ، جمله زى خود متراش چون رنده ز کار خویش بى بهره مباش
تعلیم زاره گیر در امر معاش نیمى سوى خود بریز و نیمى مى پاش
شمه اى از فضایل حضرت خدیجه (س )
روز دهم هم وفات حضرت زینب بود و هم وفات حضرت خدیجه ، متوسل به حضرت زینب سلام الله علیها شدم . امروز مى خواهم شمه اى از فضایل و مناقب حضرت خدیجه علیهما السلام بیان کنم ، وفات حضرت خدیجه علیهما السلام روز دهم ماه مبارک رمضان و بعضى گفته اند بیست و ششم ماه رجب سال دهم بعثت در شصت و پنج سالگى به مدت کمى بعد از وفات حضرت ابوطالب علیه السلام در مکه اتفاق افتاده است ، از این رو رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله آن سال را عام الحزن نام نهادند.
اکنون از فضائل حضرت خدیجه،
اول: از مسلمات تاریخ است اول کسى است که از زنان به رسول خداصلى اللّه علیه و آله ایمان آورد حضرت خدیجه بود، همان گونه که از مردان حضرت امیرالمومین علیه السلام بود،
دوم: او تمام اموال خود را - که فوق العاده و بسیار زیاد بود، براى پیشرفت اسلام در اختیار حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله گذاشت تا به هر مصرفى که بخواهد برساند مورخین نوشته اند اسباب ظاهرى پیشرفت اسلام سه چیز بوده :
1. اخلاق نیکو و برخورد ملاطفت آمیز و تواضع و حلم رسول خدا صلى اللّه علیه و آله
2. شجاعت و قدرت بازوى امیرالمؤ منین علیه السلام و شمشیر پرقدرت ذوالفقار
3. اموال زیاد و بدون حساب حضرت خدیجه علیهماالسلام
مى دانیم براى پیشرفت هر دین و حکومت هم به امور مادى نیاز است وهم به امور معنوى .
ولوا الرغیف لما عبدالطیف ؛
اگر نان نبود خدا پرستش نمى شد. بنابراین وقتى خواستند امیرالمؤ منین علیه السلام را خانه نشین کرده و خلافت را غصب کنند، از جمله کارهایى که کردند، غصب فدک بود تا به این وسیله ، دست حضرت از مال دنیا کوتاه باشد و مردم او را رها کنند. همان گونه که دیدیم در زمان ما چگونه با تحمیل جنگ بر جمهورى اسلامى و محاصره اقتصادى چه فشارها و کمبودها و گرانى ها براى ما به بار آوردند، که همان مؤ منین انقلابى هم دراثر فشار مادى حرفهایى بزنند که نباید به زنند.
درباره کثرت اموال حضرت خدیجه نوشته اند که اموال قابل تجارت او را هشتاد هزار شتر حمل کردند من نمى دانم این بارها را چه فرض کنیم ، خوراکى باشد، پوشاک باشد، یا هر چه باشد، مال سرسام آورى مى شود، چهار صد کنیز و غلام داشته که همه در خدمت او و مال التجارة او بودند و آن حضرت ، تمام آن ثروت را در اثر تجارت و دادن به مضاربه به دست آورده بود و اصل آنها را از دو شوهر قبلى او پیش از حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله بود که تمام این اموال را وقف خدمت به اسلام نمود و از بذل و بخشش آن ، هیچ کوتاهى و دریغى نفرمود.
سوم: او در چهل سالگى با حضرت ازدواج کرد؛ در حالیکه حضرت بیست و پنج سال داشت (پانزده سال کوچکتر بود) گویا از خصوصیات اخلاقى محمد امین - که در سفرهاى تجارى شام او را شناخته بود و یا از جهات خبر دادن کاهنان ایمان به حضرت داشت آگاه بود و آینده دین او را پیش بینى مى نمود.
نقل شده است که حضرت خدیجه ، شبى در خواب دید که خورشید بر سر شهر مکه دور زد و کم کم فرود آمد تا در خانه او آمد. بعد این خواب را براى عموى خود ورقه - که از علماى نصارى و عقیده مند به رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله بود - نقل کرد ورقه به او گفت : تو با کسى ازدواج مى کنى که دین جدیدى مى آورد و دینش سراسر عالم را خواهد گرفت .
چهارم: از فضایل حضرت خدیجه این است که تمام اولاد حضرت رسول اصلى اللّه علیه و آله - به جز ابراهیم که از ماریه قبطیه بوده - از حضرت خدیجه به وجود آمده اند.
در فضیلت او همین بس که مادر حضرت فاطمه اطهر علیها السلام باشد و تمام ائمه علیهم السلام از او باشند و در زیارتهاى حضرت امام حسین علیه السلام بخوانیم :
السلام علیک یابن خدیجة الکبرى ؛درود بر تو اى آقایى که فرزند خدیجه کبرى هستى که گویا از افتخارات آن حضرت مى شماریم .
در بحارالانوار، از کشف الغمة نقل مى کند: از امیرالمؤ منین علیه السلام :
قال ذکر النبى صلى اللّه علیه و آله خدیجة یوما و هو عند نسائه فبکى فقالت عائشة ما یبکیک على مجوز حمراء بن عجائز بنى اسد فقال صدقتنى اذ کذبتم و آمنت بى اذ کفرتم و ولدت لى اذ عقمتم قالت عائشة فمازلت اتقرب الى رسول الله صلى اللّه علیه و آله بذکرها
روزى رسول خدا صلى اللّه علیه و آله در نزد زنانش بود؛ صحبت از حضرت خدیجه شد، پس او گریه کرد. عایشه گفت : چرا گریه مى کنید؟ یک پیرزن سرخ رنگ از بنى اسد که گریه ندارد! پس حضرت فرمود: او وقتى نبوت مرا تصدیق کرد که همه شما مرا تکذیب مى کردید و وقتى او به من ایمان آورده که همه شما کافر بودید و او براى من اولادى آورد و شما عقیم و نازا هستید عایشه از اعتراض خود پشیمان شد و گفت : از آن پس من براى خوش آیند حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله همیشه از خدیجه یاد مى کردم (از الطاف خفیه الهى این است که عایشه و حفصه بچه دار نشدند).
در تفسیر مجمع البیان از معاذبن جبل نقل مى کند:
قال : دخل رسول الله صلى اللّه علیه و آله على خدیجه و هى تجود بنفسها فقال : اکراه ما نزل بک یا خدیجه و قد جعل الله فى الکره خیرا کثیرا، فاذا قدمت على ضراتک فاقرا بهن منى السلام قالت : یا رسول الله ! و من هن ؟ قال : مریم بنت عمران و اسیة بنت مزاحم و حلیمة او کلیمة اخت موسى (شک الراوى ) فقالت : بالرفاء و البنین ؛ .
رسول خدا صلى الله علیه و آله در آخرین لحظات حیات وارد شد، بر خدیجه ؛ پس حضرت فرمود: اى خدیجه ! فراق تو براى من خیلى سخت و دشوار است ولى چاره چیست ؟ باید صبر کرد و خداوند پاداش این ناراحتى و سختى را خواهد داد اى خدیجه ! وقتى بر زنان هم ردیف خود وارد شدى ، از طرف من به ایشان سلام برسان ، خدیجه پرسید: یا رسول الله ! منظور کیانند؟ فرمود: مریم بنت عمران مادر حضرت عیسى ؛ آسیه بنت مزاحم زن فرعون ؛ و حلیمه (یا کلیمه ) خواهر موسى (شک از راوى معاذبن جبل است ) پس خدیجه با کمال میل عرض کرد: اطاعت مى شود.
باز در مجمع البیان در روایت دیگرى از ابى موسى چنین آمده است :
عن النبى صلى الله علیه و آله قال : کمل من الرجال کثیر و لم یکمل من النساء الا اربع : اسیة بنت مزاحم ، امرئة فرعون ، و مریم بنت عمران و خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت محمد صلى الله علیه و آله
پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود: از مردان ، افراد زیادى به درجه کمال رسیده اند، ولى از زنان به درجه کمال نرسیده اند، مگر چهار زن : آسیه دختر مزاحم ، زن فرعون و مریم دختر، عمران و خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد صلى الله علیه و آله .
پنجم: فضیلت حضرت خدیجه اولاد اوست . حضرت خدیجه چهار پسر داشته به نام هاى عبدالله و قاسم و طیب وطاهر(بعضى طیب و طاهر را لقب عبدالله و قاسم دانسته اند) و چهار دختر به نام ام کلثوم (امنه ) و رقیه ، و زینب و فاطمه علیهما السلام .
در صلواتى که در هر روز ماه رمضان وارد شده (مفاتیح هم نقل فرموده ) مى خوانیم :
اللهم صل على القاسم و الطاهر انبى نبیک اللهم صل على رقیة بنت نبیک و العن من آذى نبیک فیها اللهم صل على ام کلثوم بنت نبیک و العن من اذى نبیک فیها اللهم صل على ذریة نبیک ...
خدایا! بر دو پسر رسول اکرمت ؛ قاسم و طاهر، درود بفرست خدایا! بر رقیه ، دختر رسولت ، درود بفرست و لعنت کن هر کس را که موجب اذیت رسول تو شد به سبب او خدایا! بر ام کلثوم دختر رسولت درود فرست و لعنت کن کسى را که موجب اذیت رسول تو شد به سبب او.
شکى نیست که پسران از حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله بوده اند ولى درباره دختران ، اختلاف است که آیا از آن حضرت بوده اند، یا از شوهران قبلى حضرت خدیجه بوده اند.
پسران آن حضرت ، در زمان ، حیات حضرت خدیجه از دنیا رفته اند، ولى رقیه و ام کلثوم یکى پس از دیگرى در خانه عثمان از دنیا رفته اند و هم زوجه ابوالعاص بن ربیع بوده و حضرت فاطمه - شفیعه روز جزا - زوجه امیرالمؤ منین علیه السلام شد و مادر حسن و حسین و ائمه از نسل حسین علیه السلام گردید و اگر حضرت زهرا سلام الله علیها نبود کفوى براى امیرالمؤ منین علیه السلام در عالم نبود، آدم فمن دونه یعنى آدم گرفته تا آخر .
سرانجام ، حضرت خدیجه:
در دهم ماه رمضان، چند روزى پس از وفات حضرت ابوطالب (سه روز یا سى و پنج روز یا یک سال) در میان حزن و اندوه رسول خدا صلى الله علیه و آله ازدنیا رفت و در مقبرة المعلى (حجون) در شهر مکه ، به دست رسول خدا به خاک سپرده شد.
پیامبر صلى الله علیه و آله سالى که حضرت خدیجه (یگانه حامى و موجب دلگرمى خود در خانه ) و ابوطالب (یگانه مدافع او در بیرون خانه ) را از دست داد عام الحزن نامید برادران شنیدند که حضرت خدیجه تمام دارایى و آن همه ثروتش را در اختیار رسول خدا صلى الله علیه و آله گذاشت حالا این جمله را هم بشنوید تا پى به عظمت روحى و ایمانى او ببرید.
در لحظات آخر نور چشمانش دختر پنج ساله اش - فاطمه - را نزد پدر مى فرستد که یا رسول الله ! مادرم مى گوید: خواهش دارم مرا در جبه اى از لباس هاى خودتان کفن کنید.
و به اسماء بنت عمیس درباره فاطمه سفارشاتى مى کند: اسماء! عزیزم فاطمه وقتى به خانه شوهر مى رود من نیستم ، دختر در چنین وقتى به مادر احتیاج دارد؛ تو به جاى من در حق او مادرى نما.
ذکر توسل به حضرت زهرا(س )
و اسماء نیز خوب به وصیت خدیجه عمل کرد در شب زفاف با او بود، در شب شهادت هم با او بود مشهور است که مى گوید: هنگام غسل دادن زهراى اطهر على علیه السلام جسد را غسل مى داد و من آب مى ریختم . یک وقت دیدم حضرت دست از غسل دادن کشید و شروع به گریه کردند. عرض کردم : یاعلى ! چه شد، شما که ما را امر به صبر مى فرمودید؟ (به خاطر بچه ها هم که شده باید خوددارى کنید) فرمود:
اسماء! و ان عز على فراقها، لکنى لما و صنعتها على المغتسل ؛ راءیت ضلعا من اضلعها مکسور
اسماء! گرچه مصیبت فقدان زهرا خیلى سخت است ولى گریه على براى چیزى دیگرى است ؛ وقتى او را غسل میدادم ، دیدم یکى از دنده هایش شکسته ، ولى تا کنون به من نگفته بود.
اکنون که حال خوبى دارید چند کلمه بیش تر بخوانم ثوابش براى گذشتگانمان باشد.
بعد از غسل و کفن خواست بندهاى کفن را ببندد، حضرت نگاهى به گوشه اتاق کرد؛ دید فرزندان زهرا، حسن و حسین ، زینب و ام کلثوم ایستاده اند، و خیره خیره به جسد مادر نگاه مى کنند فرمود:
یا حسن ! یاحسین ! زینب ! ام کلثوم ! هلموا و تزودوا من امکم فاطمة ؛
بیایید عزیزانم ، بیایید از مادرتان توشه بردارید دیگر او را نخواهید دید، پچه ها آمدند خود را بر جسد مادر انداختند امیر مؤ منان فرمود:
خدا را شاهد مى گیرم ؛ فاطمه ناله اى زد و دست ها را از کفن بیرون آورد و یک دست بر گردن حسنش و یک دست بر گردن حسینش انداخت ، آنگاه آوازى بگوشم رسید: تا على ارفعهما و لقد و الله ابکیا ملائکة السماوات ؛ على این دو یتیم را از مادر جدا کن ؛ به خدا قسم ملایکه هاى آسمان ها را به گریه درآوردن . .
امیرالمؤ منین علیه السلام با ملاطفت و مهربانى آنها را از جسد مادر برداشت اما کربلا! چگونه سکینه را از جسد پدر جدا کردند!؟
اجتمعت علیها عدة من الاعراب ، فجروها عن جسد ابیها من نمیدانم ؟ دختر سه ساله را که یک نفر هم مى تواند کشان کشان و به روز از جسد پدر جدا کند دیگر عده اى از اعراب براى چه ؟
لاحول ولاقوة الا بالله العلى العظیم .