بسم الله الرحمن الرحیم
هر فردى در گرو اعمال خود است
ایها الناس ان انفسکم مرهونة باعمالکم ففکوها باستغفار و ظهورکم ثقیلة من اوزارکم فخففوا عنها بطول سجودکم و اعلموا ان الله اقسم بعزته ان لا یعذب المصلین و الساجدین و ان لایروعهم بالنار یوم یقوم الناس لرب العالمین
اى گروه مردم ! جان هاى شما، در گرو اعمال و رفتار شما است . پس بیایید جانتان را به وسیله توبه و طلب مغفرت از خداى متعال ، از گرو آزاد کنید. اى مردم ! پشت شما از بار گناه سنگین شده است ، پس آن را با طول دادن سجده هاى خود سبک کنید (در نماز و غیر نماز) مردم ! آگاه باشید به درستى که خداى متعال به عزت خود قسم یاد کرده که اشخاص نمازگزار را در روزى که تمام مردم در پیشگاه پروردگار حاضر میشوند، از آتش جهنم نترساند.
نکته:
در این افراز از خطبه ، تشبیه لطیفى به کار رفته است . توجه دارید که رهن عبارت است از چیزى که انسان به کسى بدهد و قرضى بگیرد که اگر سر موعد مقرر قرض و وام پرداخت نشد، صاحب دین ، رهن را بفروشد، و پول خود را بردارد و به اصطلاح فقهى الرهن و ثقیة للدین پس اگر شما، مثلا، فرشى یا طلایى دادید و قرضى گرفتید، آن فرش رهن است و شما حق تصرف در آن را ندارید؛ ولى اگر مى خواهید تصرف کنید، باید آن را از رهن آزاد کنید به دادن دین و از گرو در بیاورید.
در این تشبیه لطیف ، کسى که مرتکب گناه و معصیت شده ، گویى نفس خود را گرو گذاشته و مقید ساخته است اگر مى خواهید آن را آزاد کند، باید توبه و استغفار کند و از خدا طلب مغفرت و بخشش نماید، از طرفى ، ماه رمضان ، بهار توبه و فصل استغفار است .
و هذا شهر التوبة و هذا شهر المغفرة و الرحمة و هذا شهر العتق من النار بالجنة ؛
و این تشبیه شریف از آیه مبارکه (کل نفس بما کسبت رهینة)
و یا آیه و الذین آمنوا و اتبعتهم ذریتهم بایمان الحقنا بهم ذریتهم و ما التنا هم من عمله من شى ء کل امرى بما کسب رهین اقتباس شده است
این آیه موضوع شیرین دیگرى را نیز بیان مى کند؛ آن جا که مى فرماید:
کسانى که ایمان آورده اند و ذریه اولاد ایشان نیز پیروى آنها را در ایمان ، کنند، ما ذریه آن ها را در بهشت به خودشان ملحق مى کنیم و در نزد آن ها مى بریم و نیز از عمل آن ها به این سبب ، چیزى کم نخواهیم کرد هر کس به آنچه کسب کرده به دست آورده ، گروگان است و این لطف بسیار چشم گیرى نسبت به مؤ منین خواهد بود خصوص سادات که اگر انشاء الله مؤ من باشیم و پیروى اجداد اطهار علیهم السلام کنیم این آیه مبارکه بشارتى است براى ما.
در این زمینه تفسیر نمونه روایتى نقل میکند از ابن عباس از رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله
قال : اذا دخل الرجل الجنة ، سئل عن ابویه و زوجته و ولده فیقال له : انهم لم یبلغوا درجتک و عملک ، فیقول رب قد عملت لى و لهم فیؤ مر بالحاقهم به
حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله فرمود: هنگامى که مردى ، وارد بهشت مى شود، از پدر و همسر و فرزند خود سراغ مى گیرد به او گفته مى شود که آن ها به مقام و درجه و عمل تو نرسیده اند، عرض مى کند: پروردگارا! من هم براى خود عمل کردم و هم براى آن ها، پس دستور داده مى شود، آنها را به او ملحق کنند.
نکته :
ضمنا ناگفته نماند که بعضى از مفسرین آیه (کل نفس بما کسبت رهینه) را این گونه معنا کرده اند:
هر کسى با اعمال خود، همیشه ملازم و همراه خواهد بود و عدم آزادى است و مناسب با حال مؤ منین نیست ، و در آیات دیگرى که به این آیه مربوط است ؛ همه جا وصف مومنین و نعمت ها و لذت هاى بهشتى آن ها است . به نظر این دسته مناسب است که رهن به معناى لغوى آن - که همان ملازمت و همراهى است - باشد و نعمة راهنة یعنى نعمت و پایدار و ابدى .
پس در نظر آن ها معناى آیه شریفه چنین است هر کسى که ملازم اعمال خود خواهد بود و هرگز از آن جدا نمى شود؛ خواه خوب و خواه بد به همین دلیل در بهشت با اعمال خویشند و اگر ذریه و فرزندانشان در کنار آن ها قرار گیرند، از اعمال آن ها کاسته نخواهد شد.
عیب رندان مکن اى زاهد پاکیزه سرشت که گناه دگرى بر تو نخواهند نوشت
من اگر خوبم و گر بد تو برو خود را باش هر کسى آن درود عاقبت کار که کشت
همه کس طالب فیض است چه دیوانه چه مست همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت
آرى ارزش هر کسى به اعمال او بستگى دارد، و بس حتى شکل و قیافه انسان چه زیبا چه زشت موجب بالا رفتن شخصیت یا پایین آمدن او نخواهد بود و جزاى اعمال و پاداش و کیفر تمام مربوط به عمل انسان است ، نه به قد و قامت و سیاهى و سفیدى و زشتى و زیبایى .
(ان اکرمکم عندالله اتقاکم) گرامى ترین شما در نزد خدا، با تقواترین و پرهیزگارترین شماست . در ضمن روایتى از امام صادق علیه السلام آمده است که پیامبر گرامى اسلام فرمود: والله لعبد حبشى اطاع الله خیر من سید قرشى عاص الله یعنى به خدا سوگند هر آینه عبد حبشى که اطاعت خدا کند، بهتر است از سید قرشى که معصیت خدا کند.
و ظهورکم ثقیلة من اوزارکم فخففوا عنها بطول سجودکم
من نمى دانم کسانى که مخاطب رسول خدا صلى اللّه علیه و آله در این خطبه بوده اند، و شرف و حضور داشته اند، چه کسانى بوده اند، ولى قدر مسلم افراد گناهکار هم در بین آنها بوده است ؛ حتى کسانى که سابقه بت پرستى داشته اند و حتى منافقین به ظاهر مسلمان (و در واقع بدتر از کفار) در بین صحابه وجود داشته وگرنه سوره منافقین در شاءن چه کسانى نازل شده است ؟ و این حرفى که بعضى از برادران سنى مى گویند که هر کس خدمت پیغمبر رسیده ، حتما آدم خوبى است و نمى شود صحابى رسول خدا آدمى بدى باشد، از نظر آیات قرآن و اخبار و تاریخ کاملا مردود است . به هر حال مورد خطاب هر کس باشد و در مجلس هر کس حضور داشته خطاب آن حضرت شامل ما هم مى شود و در بین ما بلکه اکثر ما گناهکار و نافرمان و عاصى بسیار وجود دارد، پس برادران بیایید در این ماه رحمت و مغفرت بار خود را به وسیله نماز و توبه و انابه و طول سجود و تضرع به درگاه الهى سبک کنیم چه گناهانى که انجام داده ایم و یادمان رفته هیچ به خاطر نداریم ولى در پرونده ما بایگانى و محفوظ است ، خدایا همه گناهان فراموش شده و فراموش نشده ما را بیامرز.
فضیلت سجده به خصوص سجده هاى طولانى
و اما روایات درباره فضیلت سجود و طول دادن آن فراوان است . مرحوم حاج شیخ عباس در سفینة البحار مى فرماید:
قد ورد ان الطول السجود من دین الائمة علیهم السلام وانه من سنن الاوابین و انه من اشد الاعمال على ابلیس و یحط الذنوب ، کما یحط الریح ورق الشجر، و اقرب ما یکون العبد الى الله هو ساجد و السجود منتهى العبادة من بنى ادم .
روایت شده که طول دادن سجده از برنامه و دین ائمه علیهم السلام است و از آداب و سنن اوابین این است که بسیار بازگشت کننده به خدا است همان کسانى که رابطه شان با خداى قوى است و بدترین چیزى که شیطان از آن نفرت دارد، سجده هاى طولانى است سجده طولانى گناهان را مى ریزد؛ همانگونه که باد، برگ درختان را مى ریزد، تنها زمانى که بنده به خدا نزدیک مى شود در حالى است که در سجده است و سجده نهایت درجه عبادت فرزندان آدم است .
در روایت دیگرى از اعلام الدین از امیرالمؤ منین علیه السلام چنین نقل شده است :
قال جاء رجل الى النبى صلى اللّه علیه و آله فقال علمنى عملا یحبنى الله علیه و یحبنى المخلوقون و یثرى الله مالى و صیح بدنى و یطیل عمرى و یحشرنى معک قال صلى اللّه علیه و آله هذه ست خصال تحتاج الى ست خصال اذا اردت ان یحبک الله فخفه و اتقه و اذا اردت ان یحبک المخلوقون فاحسن الیهم و ارفض ما فى ایدیهم و اذا اردت ان یثرى الله مالک فزکه و اذا اردت ان یصح الله بدنک فاکثر من الصدقة و اذا اردت ان یطیل الله عمرک فصل ذوى ارحامک و اذا اردت ان یحشرک الله معى فاطل السجود بین یدى الله الواحد القهار
امیر مؤ منان علیه السلام فرمود: مردى خدمت رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله آمد و گفت : یا رسول الله ! به من عملى یاد بده که خدا مرا دوست بدارد و مردم نیز مرا دوست بدارند و خدا مال مرا زیاد کند. و بدنم را سالم گرداند، و عمرم را دراز فرماید، و در قیامت مرا با تو محشور فرماید - چه مرد خوش سلیقه بوده - حضرت در پاسخ فرمود: خواسته هاى تو شش خصلت است پس نیاز به شش عمل دارد اگر مى خواهى خدا تو را دوست بدارد پس از او بترس و پرهیزگار باش . و اگر مى خواهى مردم تو را دوست داشته باشند به آن ها خوبى کن ، بدون آن که طمع به مال آن ها داشته باشى ؛ و اگر بخواهى خدا مالت را زیاد کند، زکات آن را بپرداز (حقوق واجبه مالى را ادا کن )؛ و اگر بخواهى بدنت سالم باشد، زیاد صدقه به فقرا بده ؛ و اگر بخواهى خدا عمرت را دراز فرماید، پس صله رحم به جا بیاور؛ و اگر مى خواهى خدا تو را با من محشور کند پس به درگاه خداى یگانه قهار سجده ات را طولانى کن .
شمه اى از فضایل و احوال حضرت زینب (س )
روز دهم ماه رمضان ، روز وفات حضرت زینب کبرى عقیله بنى هاشم ، قهرمان حادثه خونین کربلا، و افشا کننده ظلم و ستم ها و پیام آور خونین شهیدان نینوا است .
به همین مناسبت ، جزئى از فضایل و حالات حضرت را خدمتتان عرض مى کنم .
دانشمند گران قدر رحمة الله ، آقاى ملبوبى ، در کتاب الوقایع و الحوادث مى نویسد: در وفات حضرت زینب دو قول است : یکى دهم رمضان ، سال 63 - 64 و دیگر چهاردهم رجب و تولد حضرت در سال ششم هجرت روز اول شعبان بوده است بنابراین در وقت وفات حدود پنجاه و هشت سال داشته است .
انصافا عجب نامى بر او گذاشتند، زینب مخفف زین و اب (زینت دهنده پدر) و تاریخ نشان داد که او زینت پدر و احیا کننده نام و مرام پدر در کوفه و شام ، بلکه در طول تاریخ است .
آیا کسى مى تواند در عبادت و خضوع و خشوع مانند ائمه علیهم السلام باشد؟ در احوال حضرت زینب در تاریخ مى خوانیم که حتى در سال اسارت به کوفه ، و خرابه شام نمازهاى مستحبى و نماز شب و نافله یومیه راترک ننموده است . با آن همه گرفتارى و سرپرستى از اطفال برادر و بخصوص نگه دارى از امام زمانش حضرت زین العابدین علیه السلام که مریض و بیمار بود.
با داغ شش برادر و دو فرزند و در حال اسیرى نماز شب خواندن ، جز از فرزند، امیرالمؤ منین و تربیت شده زهراى اطهر علیه السلام ممکن نیست
صحنه اول: حضرت زینب علیها السلام ، از همان لحظه ورود به قتلگاه ، برنامه تبلیغى خود را شروع نمود. خطاب به جسد پاره پاره و پر خون برادر مى گوید:
اءاءنت اخى اءاءنت ابن والدى ، یوم على صدر المصطفى و یوم على جدث الثرى ؛
خدایا چه مى بینم آیا تو حسین منى ؟ تو برادر منى ؟ تو نور چشم امیرالمؤ منینى ؟ یک روز جاى تو سینه رسول خدا بود و امروز هم با این حال روى خاکها!
سپس صورت را به طرف مدینه برگرداند و با جدش رسول خدا قدرى در دل کرد:
یا جدا! یا رسول الله ! هذا حسینک مرمل بالدماء مقطع الاعضاء، مسلوب العمامة و الرداء ؛
اى جد بزرگوار! اى رسول خدا! بنگر این عزیز کرده تو، حسین است که آغشته به خون است ، بیا و ببین ، بدنش پاره پاره است ، عمامه و لباسهاى او به غارت رفته است .
صحنه دوم: و نیز آن حضرت در دروازه کوفه ، آنچنان خطبه اى خواند، و بهترین بهره بردارى ، را از اجتماع مردمى که براى تماشا آمده بودند گرفت که صحنه خطبه خواندن حضرت زهرا علیها السلام را در مسجد مدینه ، بلکه خطبه خواندن امیرالمؤ منین علیه السلام را در مسجد کوفه در خاطره ها زنده کرد که اشاره اى به آن در آخر سخنانم خواهد نمود.
صحنه سوم : همچنین در مجلس ابن زیاد (که آن ملعون بابى اعتنایى مشغول غذا خوردن بود و جملاتى توهین آمیز بر زبان جارى کرد) حضرت آن چنان پاسخ دندان شکنى به او داد که غرور او را شکست و آبروى نداشته اش را ریخت و نیز در پاسخ آن لعین که گفت چگونه یافتى کار خدا را نسبت به برادرت ؟ فرمود: ما راءیت الا جمیلا جز خوبى چیزى نیافتم یعنى شهادت خیرى است از خدا.
صحنه چهارم: و نیز در مجلس یزید، پس از آن همه ، اسیرى و بیابان گردى با کتف بسته با طناب ، خطبه اى خواند که نه فقط یزید را، بلکه معاویه را نیز که در شام چهل و دو سال در این شهر حکومت مطلقه داشت و مردم را وارونه تربیت کرده بود، دشمنى اسلام و خدا و پیامبر معرفى نمود، بلکه براى همیشه امویان را خوار و بى مقدار و رسوا ساخت که از جمله فرمود: و انى لاستصفر قدرک عجیب است که به یزید با آن تکبر و تفرعن و در آن مجلس کذایى بفرماید، من براى تو ارزشى قائل نیستم .
گوشه اى از خطبه حضرت زینب (س )
مرحوم بیرجندى از مرحوم سید اسدالله اصفهانى نقل مى کند:
در خواب خدمت امام زمان علیه السلام رسیدم ، حضرت فرمود: فرشتگان در شب و روز رحلت عمه ام زینب ، در آسمان مجلسى بر پا مى کنند و خطبه کوفه اش را مى خوانند و گریه مى کنند .
اینک جملاتى از این خطبه را برایتان نقل مى کنم :
عزیزان ! تجسم کنید، اهل کوفه زن و مرد، کوچک و بزرگ آمده اند اسیران را تماشا کنند. جمعیت به حدى رسیده است که حضرت زینب باید بهره بردارى کند (گفته اند که دوازده هزار نفر فقط ماءمور انتاظامات بودند) حضرت اشاره اى کرد نفس ها در سینه بند آمد؛ زنگهاى شتران از صدا ایستاد، همه گوش فرا دادند. و آن حضرت این گونه آغاز کرد:
الحمدلله و الصلاة على ابى محمد و آله الطیبین الاخیار اما بعد یا اهل الکوفة یااهل الختل و الغدر اتبکون فلا رقاءت الدمعة و لاهداءت ارنة انما مثلکم التى نقضت غزلها من بعد قوة انکاثا تتخذون ایمانکم دخلا بینکم الا و هل فیکم الا الصلف و النطف و ملق الاماء و غمز الاعداء او کمرعى على دمنة او کفضة على ملحودة الا ساء ما قدمت لکم انفسکم ان سخط الله علیکم و فى العذاب انتم خالدون اتبکون و تنتحبون اى و الله فابکوا کثیرا و اضحکوا قلیلا فلقد ذهبتم بعارها و شنارها و لن ترحضوها بغسل بعدها ابدا و انى ترحضون قتل سلیل خاتم الانبیاء و سید شباب اهل الجنة و ملاذ خیرتکم و مفزع نازلتکم و منار حجتکم و مدرة سنتکم الاساء ما تزرون و بعدا لکم و سحقا فلقد خاب السعى وتبت الایدى وخسرت الصفقة و بؤ ثم بغضب من الله و ضربت علیکم الذلة و المسکنة ویلکم یا اهل الکوفة (اتدرون ؟) اى کبد لرسول الله فریتم و اى کریمة له ابرزتم و اى دم له سفکتم و اى حرمة له انتهکم لقد جئتم بهم صلعاء عنقاء سواء فقهاء و فى بعضها خرقاء شوهاء کطلاع الارض وملاء السماء افعجبتم ان مطرت السماء دما و لعذاب الاخرة اخزى و انتم لاتنصرون فلایستخفنکم المهل فانه لاتحفره البدار ولایخاف فوت الثار وان ربکم لبالمرصاد قال فو الله لقد راءت الناس یومئذ حیارى یبکون قد وضعوا ایدیهم فى افواههم و راءیت شیخا واقفا الى جنبى یبکى حنى اخضلت لحیته و هو یقول بابى انتم امى کهولکم خیر الکهول و شبابکم خیرالشباب و نساؤ کم خیر النساء نسلکم خیر نسل لایجزى ولایبرى ؛ .
حمد مى کنم ذات پاک خدا را و درود مى فرستم بر پدرم - محمد - و آل پاک او (گویا مردم کوفه متوجه بدبختى خود شده اند یا به حال اسیران گریه شان گرفته ) فرمود: اى اهل کوفه ! گریه مى کنند؟ شما که اهل خدعه و نیرنگید، براى همیشه اشکتان جارى باشد و ناله تان خاموش نگردد! مثل شما همانند آن زنى است که رشته خود را محکم مى تابید و باز مى گشود، چون شما ایمان آورده اید، ولى به کفر برگشتید...آیا گریه مى کنید و ناله مى زنید؟ آرى به خدا سوگند باید زیاد گریه کنید و هیچ شادى نکنید؛ چون براى همیشه دامن خود را آلوده به ننگى ابدى نمودید، که به هیچ آب شسته نگردد. آرى چگونه ممکن است این ننگ را از خود بزدایید؟ در حالیکه فرزند خاتم پیامبران را کشتید، بزرگ سید جوانان بهشت ، پشت و پناه نیکان ، تکیه گاه محرومان ، روشن کننده ؛ راه هدایت ، گوینده و آموزنده شریعت را شهید نموده اید .
آگاه باشید! بد توشه اى براى خود گرفتید و در این معامله چه بسیار ضرر کردید و به غضب خدا گرفتار شدید و براى همیشه به ذات و خوارى افتادید.
اى مردم بدبخت ! هیچ مى دانید جگر گوشه رسول خدا صلى اللّه علیه و آله را کشته اید؟ و عزیز کرده هاى او را به اسیرى آورده اید؟ پردگیان عصمت و طهارت را در جلوى چشم عموم کشیده اید... اگر آسمان خون ببارد تعجب نکنید،! که به جا است و عذاب و کیفر آخرت عظیم تر و رسوا کننده تر است . آن روزى که هیچ یار و یاور ندارید. به این مهلت چند روزه خوش دل نباشید که خدا در انتقام گرفتن ، شتاب ندارد و فرصت بسیار دارد و در کمین شما است .
راوى گفت : مردم همه دیوانه وار مى گریستند و انگشت حسرت مى گزیدند. پیرمردى کنار من بود محاسنش از اشک چشمش تر شده و با خود چنین مى گفت : اى بنى هاشم ! پدر و مادرم فداى شما باد! پیرتان جوانتان زنتان و مردتان همه و همه از تمام مردم دنیا سرآمدید.
در روایت دیگرى آمده است که امام زین العابدین علیه السلام فرمود:
عمه بس است ! ساکت شو! شکر خدا تو عالم معلم ندیده و دانایى هست که رنج دبستان نکشیده اى .
در روایت دیگرى آمده است که در آن هنگام حضرت زینب سلام الله علیها از گوشه محمل چشمش افتاد به سر پر خون برادر و با خود زمزمه کرد:
یا هلا لا لما استتم کمالا غاله خسفه فابدى غروبا
ما توهمت یا شقیق فؤ ادى کان هذا مقدرا مکتوبا
یااخى فاطمه الصغیرة کلمها فقد کاد قلبها ان یذوبا .
توبه این جمال زیبا، سوى طور اگر خرامى ارنى بگوید آن کس ، که بگفت لن ترانى
ارنى بگوید آن کس که تو را ندیده باشد تو که با منى همیشه ، دگر، این چه لن ترانى ؟
ز فروغ رویت اى مه ! شده عالمى منور تو به من بگو خود اى مه ز کدام آسمانى ؟
ز گلوى پر زخونت شده عالمى معطر تو به من بگو خود اى گل ز کدام گل ستانى ؟
نه چنین تو پیر هستى که شده سفید مویت به گمان من که پیر از غم مرگ نوجوانى
لاحول و لاقوه الابالله العلى العظیم