زندگی و بندگی بخش سوم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی در ماه مبارک رمضان
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا
یا صاحب الزمان یا صاحب الزمان یا صاحب الزمان
ساحل دریای رحمت غرق عصیان آمدم
آبرویم را نریز آلوده دامان آمدم
بعد عمری سرکشی و معصیت برگشته ام
با دو چشم پر گناه و خیس باران آمدم
از دل زندان نفسم نیمه شب بیرون زدم
بی پناهم من که با پای گریزان آمدم
آنقدر شرمنده ام کردی که اوج خطا
هیچ کس اصلا نفهمیده پشیمان آمدم
دوستت دارم اگرچه تو اذیت می شوی
دوستم داری که با حال پشیمان آمدم
دست خالی مرا فورا گرفت احسان تو
هر شب جمعه فقط گفتم حسین جان آمدم
یک نکته را ابتدای منبر خدمت شما عرض کنم. من سالهاست که خدا توفیق داده است روی منبر رسول خدا صلی الله علیه و آله به اندازه ی درک ناقصم از معارف قرآن و اهل بیت علیهم السلام می گویم با خودم قراری گذاشته ام که اگر وقت هست ابتدای منبر با خواندن یک شعر حتی کوتاه دلها و ذهنها را متوجه امام زمان علیه السلام کنم. فقط همین قدر بگویم شاید یک موقعی در این هفت شب فرصت شد بیشتر توضیح دادم گره بسیاری از مشکلات ما ریشه اش غفلت از امام زمان علیه السلام است. به هر بهانه ای شده در طول روز خیلی عذر می خواهم از ساحت امام زمان علیه السلام که این حرف را می زنم ولی چند لحظه هم که شده ذهن و دلمان را متوجه امام زمان علیه السلام کنیم. امام حی و حاضر ما است، ما گاهی اوقات شاید یک هفته میگذرد حتی به اندازه ی یکی دو دقیقه قلبمان را متوجه امام زمان علیه السلام نکردیم. خیلی عجیب و غریب، حالات انسان عوض می شود وقتی به ولیش توجه می کند و از او غفلت نمی کند. خدا توفیق بدهد ان شاء الله لحظه از امام زمانمان غافل نشویم
بحث ما درباره ی سیر و سلوک در متن خانواده بود، دیشب چیزی در حدود هشت ده شب منبر چهل و پنج دقیقه ای را بنده در حدود نیم ساعت یا سی و پنج دقیقه خلاصه کردم در مورد پدر و مادر. از شما درخواست می کنم این فشردگی بحث را با فکر کردن در طول روز به بحث جبران کنید. دوم اینکه زاویه ی نگاهی که ما در بحث داریم پیش میگیریم را فراموش نکنیم. ما می خواهیم در ماه خدا اهل سیر و سلوک شویم. با خطی که قرآن و اهل بیت علیهم السلام نشان می دهند. نمی خواهیم صرفا به عنوان یک رعایت آداب مثلا به پدر و مادرمان احترام بگذاریم. خوب است ولی افق نگاهمان را می خواهیم بالاتر ببریم. ما می خواهیم به عنوان یک سالک الی الله به پدر و مادرمان احترام بگذاریم و خدمت کنیم. از این زاویه به مباحث که نگاه بکنیم در این هفت شب به برکت معارف ناب اهل بیت علیهم السلام چندتا راه نقد سیر و سلوک پیدا می کنیم. امشب می خواهیم درباره چه صحبت کنم؟ امشب از یکی از محبوبترین راههای رسیدن به خدا که خیلی این راه در زندگی ها اتفاق می افتد، خیلی! شاید بعضی از ماها روزی چند بار این راه جلویمان باز می شود و می توانیم از این راه برویم و سیر الی الله بکنیم اما چون زاویه ی نگاهمان را اینطور تنظیم نکردیم، محروم می شویم. آن راه چیست؟
در کافی شریف ج 2 ص 110 حدیثی از امام سجاد علیه السلام آمده است من احب السبیل الی الله عزوجل از محبوبترین راههای رسیدن به خدا، جرعتان دو جرعه است، جرعة غیظ تردها بحلم جرعه ی خشمی که تو به وسیله ی حلم آن را برمیگردانی، ردش می کنی، نمی گذاری بر تو غلبه کند و جرعة مصیبة تردها بصبر و آن جرعه ی مصیبتی که با شکیبایی و صبر فرو می خوری. خشمی که با حلم فروخورده می شود و مصیبتی که با صبر فروخورده می شود. من با قسمت اول امشب کار دارم. چقدر زمینه ی خشم و عصبانیت در طول روز در ارتباط با آدمهای مختلف، برادرمان، خواهرمان، پدرمان، مادرمان، بچه مان رخ می دهد؟ عصبانی می شویم می خواهیم بروز بدهیم، کم کمش بروز دادنش با یک داد کشیدن است جلوتر می رود ممکن است خدایی نکرده کارهای دیگر هم انجام دهیم. کارهایی که خود آنها به تنهایی یک گناه بزرگ است. این خشم و عصبانیت یک فرصت است. روایت فرصت بودنش را هم می گویم ولی وقتی فرو خورده می شود، ببینید چه اتفاقی می افتد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خطاب به امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمودند یا علی اوصیک بوصیة فاحفظها، همه ی گوشها تیز باشد، پیغمبرمان سفارش دارد، توصیه هم می کند خوب گوش کنید و حفظش کنید. فلن تزال بخیر ما حفظت وصیتی تا وقتی که مراقب این سفارش من هستی و محافظش هستی و عمل می کنی به آن، مادامی که اینطور است در خیر هستی. این توصیه چیست؟ خیلی عجیب است. یک توصیه می خواهند بکنند اگر شما آن توصیه را عمل کنی دائم بر مسیر خیر هستی. یا علی من کظم غیظا و هو یقدر علی امضائه اعقبه الله یوم القیامة امنا و ایمانا یجد طعمه. یا علی کسی که خشمش را فرو می خورد در حالی که می تواند بروزش دهد، پشت سر این خدا در روز قیامت امنیت و ایمانی را به این می دهد که طعمش را می چشد و حس می کند. من با هر بار فروخوردن خشمم فرصت کسب اجر یک شهید را دارم. باز هم خود حضرت فرمودند من کظم غیظا و هو قادر علی انفاذه هر کس یک بار خشمش را فرو خورد در حالی که می تواند بروزش دهد فحلم عنه اما بروز ندهد و حلم بورزد، اعطاه الله اجر شهید خدا اجر یک شهید را به او می دهد.
زندگی و بندگی بخش سوم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی در ماه مبارک رمضان
زندگی و بندگی بخش سوم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی در ماه مبارک رمضان
قصه ی بسیاری از این احادیثی که ما از کنارش راحت عبور کردیم و متأسفانه جدی نگرفتیم قصه ی بسیار جانسوزی است بین ما بچه شیعه ها. ما بعضی از این روایات را اگر هم بیان نکردیم در ذهنمان عبارات مبالغه آمیز دانستیم العیاذ بالله. آقا اجر شهید؟!!! شوخی نیست. خدا است دیگه. در ذهنت اصلا دنبال این نگردی یک وقت. آخه شیطان دقیقا اینجا می آید وسط برای اینکه انگیزه ی من را نسبت به عمل کردن به حدیثی که از پیغمبرم شنیدم ضعیف کند شروع می کند به وسوسه کردن می گوید آقا مگر می شود؟! طرف بلند شده رفته جبهه سینه سپر کرده جلوی تیر و تفنگ دشمن، من یک بار خشمم را فرو بخورم و خدا اجر آن را بدهد؟! تو چه کار داری؟ خداست دیگه. از این زاویه به آن نگاه کن که خدای حکیم اگر در برابر یک چنین عملی این اجر را به تو می دهد، این را بفهم که چقدر عمل عجیبی است!! و چه فرصتی دست ما هست. کوچکترین فرصت. پدر هستم، پسرم، زده مثلا لیوان آب را ریخته و لیوان هم شکسته است الان می خواهم داد بزنم فرصت اجر شهید را از دست ندهی ها، احب سبیل الی الله را یادت نرود ها! پسر هستم، پدرم یک حرفی زد من را عصبانی کرد، آمدم بروز بدهم یاد اجر شهید افتادم، یاد احب سبیل افتادم، یاد اعقبه الله یوم القیامة امنا و ایمانا یجد طعمه افتادم سرم را پایین انداختم و حلیمانه برخورد کردم.
خشم خوب است یا بد است؟ فرصت خشمگین شدنی که برای من پیش می آید خوب است یا بد است؟ این حدیث را نگاه کنید از امام صادق علیه السلام آدم کیف می کند! نعم الجرعة الغیظ لمن صبر علیها چه خوب جرعه ای است این خشم برای کسی که بر آن صبر می کند. فان عظیم الاجر لمن عظیم البلاء. اجر بزرگ از بلای بزرگ می آید. و ما احب الله قوما الا ابتلاهم دقت کنید ها، خدا قومی را دوست نمی دارد مگر اینکه مبتلایش می کند. بعضی وقتها می بینی فرصت خشمگین شدن و کظم غیظ برای تو رخ می دهد نگو این چه زندگی شد؟! بگو خدا چقدر دوستم دارد. من را انداخته در مسیری که من مدام فرصت حلم و کظم غیظ پیدا بکنم و به او نزدیک بشوم.
جوانها! بزرگترها! پدرها مادرها آقایان خانمها! خواهش میکنم این شبها تصمیم بگیریم اهل گزینش نباشیم در روایات اهل بیت علیهم السلام و چیزهایی که بیشتر به دلمان می نشیند و می پسندیم را انتخاب کنیم و عمل کنیم و بقیه را نه. گاهی اوقات در این اعمال ماهها که خیلی هم خوب است و من نمی خواهم اینها را نقد کنم، این یک جانبه نگری را نقد می کنم. می گویند فلان نماز خیلی فضیلتش زیاد است، اگر این را بخوانی گناهان خودت و پدر و مادرت را می بخشم. این را روی منبر که میگویی بعد از منبر تا سر خیابان اگر پیاده بروی ده نفر دنبالت می آیند می گویند حاج آقا آن ذکری که در رکوع باید می گفتی چه بود؟ یک بار من داشتم در تلویزیون بحثی را مطرح می کردم، گفتم یک حدیث برای شما می خوانم که خیلی حدیث قشنگی است ولی چرا شما تا من می گم می خواهم فلان نماز را بگویم سریع می روید برگه و کاغذ می آورید می گویم یک نمازی است که اگر بخوانید گناه خودتان و پدر و مادرتان بخشیده می شود زود می نویسید، بابا این حدیثها را هم بنویسید حدیث داریم خوش اخلاقی مثل اینکه برف به وسیله ی خورشید آب می شود گناه هم به وسیله ی خوش اخلاقی آب می شود. خب این را هم بنویسید. خدا می داند چقدر پیامک بعدش آمد که آن نماز چی شد که می خواستی یاد بدهی؟ یادت رفت ها!! چقدر ذهنت به این سمت و سو است. من مثال زدم که اینطور نباش تو باز هم سر این مثال من ذهنت رفته سراغ آن نماز. یادتان است گفتم در قسمت اول عرایضم در شب اول ما دنبال کارهای غیر عادی هستیم؟ این نسخه نسخه ی من است؟ نسخه ی امام صادق علیه السلام است. بعد کدام یک از ما در طول روز یا در طول هفته چند بار این فرصت برایش رخ نمی دهد؟ بعضی هایمان اینقدر بی حوصله شده ایم یک مقدار هوا گرم می شود عصبی می شویم داد و هوار سر زن و بچه و شوهر و پدر و مادر می زنیم!!
شب قدر آمده نشسته است دعای جوشن کبیر خوانده است، قرآن به سر گرفته است، بچه اش کنار دستش دارد می گوید مامان مامان! می گوید اِ یک شب هم آمده ایم اینجا … چه کار داری میکنی؟ صبر کن. عصبانیت کرد، پنج بار صدایت زد، شب قدر خدا فرصت داده است که سیر الی الله تو سریعتر بشود. اصلا چند بار وسط مجلس گفت ببخشید سرویس بهداشتی؟ بار سوم و چهارم که عصبانیتت بیشتر شد بیشتر خوشحال شو چون فرصت رشد تو بیشتر شده است. شب قدر تمام شده است رفته است خانه، خانم سحری چه شد؟ ببخشید حاضر نشده است. عصبانی می شوی چرا؟ ببین فرصت رشد را از دست نده. چرا وقتی نتوانستی شب قدر بیایی قرآن به سر بگیری به قسمت قرآن به سر دیر رسیدی یک کاری پیش آمد اینقدر احساس خسارت کردی؟ چرا دعای جوشن کبیر را تا بند پنجاه رسیدی و بقیه را نتوانستی بخوانی اینقدر احساس خسارت کردی؟ چرا از این که فرصت رشدی برای کظم غیظ به تو دست داد ولی از آن استفاده نکردی اینقدر به هم نمی ریزی؟ این نشان نمی دهد که به روایات اهل بیت علیهم السلام داریم یک جانبه نگاه میکنیم؟ این نشان نمی دهد که من وقتی ختم قرآنم در ماه مبارک رمضان رسیدم روز بیست و هفتم ماه مبارک رمضان من هنوز جزء بیست و یکم هستم و نگران هستم نکند ماه رمضان تمام شود و من ختم قرآنم تمام نشود؟ ولی بارها و بارها در ماه مبارک رمضان فرصت پیدا کردم کظم غیظ پیدا کنم نکردم یک بار به اندازه این قرآنی که عقب افتادم احساس خسران نکردم، چرا؟ این غربت معارف اهل بیت علیهم السلام بین ما است. ما یا نشنیدیم که اگر نشنیدیم من و امثال من باید پاسخ بدهیم، کسی که باید می رفت مطالعه می کرد و نکرد باید پاسخ بدهد. اگر شنیدیم جدی نگرفتیم این هم از یک جهت بدتر است. در روایت داریم که الغضب جمرة من الشیطان غضب یک آتش برافروخته است از طرف شیطان و قال ابلیس علیه اللعنه الغضب رهقی و مصیادی ابلیس که خدا لعنتش کند می گوید خشم کمند من و وسیله ی صید من است خیلی عجیب است!! این تکه را دقت کنید و به اَسُد خیار الخلق عن الجنة و طریقها من به وسیله ی خشم برگزیدگان از مخلوقات خدا را از راه بهشت و از خود بهشت برمی گردانم. من با خشم اجازه نمی دهم بعضی از برگزیدگان بندگان خدا، آن آدمهای ویژه به بهشت برسند. چه قدرتی دارد خشم!! چه قدرتی دارد!! یکی از عرفا الان هم زنده است خودش تعریف می کند میگوید مشغول درس و بحثم بودم در یک شهر خودم بعد تابستان هم بود آمدم بعد از نماز خانه و درس و بحث و ارباب رجوع و مردم. ناهار را که خوردم خسته بودم آماده ی استراحت شدم، بچه ها سر و صدا می کردند. من خسته بودم. هم با بچه ها دعوا کردم هم با مادرشان. ولی نباید دعوا می کردم. به هر حال از دستم در رفت. بعد از چند لحظه یک مرتبه به خودم آمدم ناراحت شدم آنقدر ناراحت شدم که اشکم جاری شد. یک موقعی آقایان خانمها! اگر چیزی که اهل بیت علیهم السلام اینطور روی آن تأکید کردند در ما احساس ایجاد نکرد، بدانید یک خطری که نمی دانم اسمش را بیاورم یا نه ولی بگذارید بگویم یک خطری به اسم قساوت قلب دارد تهدیدمان می کند. ببین اهل بیت علیهم السلام می فرمایند الغیبة اشد من الزنا من غیبت می کنم حسی به من دست نمی دهد، اهل بیت گفته اند چرا این حس به من دست نداد؟! دارم می روم به سمت قساوت قلب. مراقب باشیم. این عارف می گوید به خودم که آمدم اینقدر ناراحت شدم که همینطور شروع کردم گریه کردن. یک دعوا کردنی که الان در زندگی بعضی از ماها که ان شاء الله یکی از آنها هم در جلسه نباشند چیز عادی است. اینقدر عرصه برایم تنگ شد که نتوانستم در خانه تحمل کنم. رفتم بیرون و مقداری میوه و شیرینی گرفتم و آمدم دل بچه ها را به دست بیاورم. نشد. باز هم آرام نشدم. آقا کتک نزده ها، حرف زشت نزده ها، دعوا کرده! خشمش را فرو نخورده! میگوید زمین و آسمان برای من تنگ شدند احساس کردم دیگر نمی توانم در شهر خودم بمانم، از شهر خودمان رفتم تبریز رسیدم خدمت آسید حسن الهی برادر علامه طباطبایی، عجیب آدمی بود!! نقل می کنند از علامه طباطبایی که برادر من بعد از نماز صبح ها گاهی با انبیاء گفتگو داشت. خیلی عجیب بود. رفتم آنجا نزد ایشان. بعد از احوالپرسی دیدم ایشان میگویند می خواستم نامه ای دست شما برسانم. گفتم مگر چه اتفاقی افتاده است که شما دنبال این بودید که به من نامه بدهید؟! ایشان گفتند رسیده بودم خدمت آسید علی آقای قاضی و سفارش شما را کردم که فلانی اهل دل است و دوست دارد رشد کند ولی ایشان از شما راضی نبودند. گفت تا این را شنیدم تا لاله ی گوشم سرخ شد!! گفتم چطور؟!! چرا راضی نبودند؟ گفتند آیت الله قاضی پیغام دادند که فلانی هوس کمال و رشد و معنویت دارد ولی چطور هوس رشد و کمال دارد ولی با خانواده اش اینطور برخورد می کند؟! آقای فلانی چطور با خانواده ات برخورد می کنی؟! گفت زبانم بند آمد. دوباره شروع کردم گریه کردن و بعد گفتم قصه چی بود؟ بعد مرحوم سید حسن الهی گفتند آقای فلانی چرا اینطور می کنی؟ اینها امانت هستند دست تو، امانتهای خدا دست ما هستند!! یک دعوا کردن؟!! حالا این دعوا کردنها اگر ممتد شد و شبیه عادت شد چی؟! یا اباالفضل!!
ما در این شبها به برکت قرآن و اهل بیت علیهم السلام این سنگهای و صخره هایی که جلوی سیر و سلوکمان را گرفته را داریم پیدا میکنیم. می دانید خیلی از جواب سؤالاتمان را در این دو شب به برکت روایات نورانی اهل بیت علیهم السلام پیدا می کنیم. چقدر جوان به من می گویند ما خیلی تلاش می کنیم ولی احساس می کنیم رشد نمی کنیم. وقتی می بینی مشکلش پدر و مادرش است. خیلی ها می گویند ما سالها است داریم تلاش می کنیم نماز اول وقت بخوانیم، سعی می کنیم هیئت برویم و … ولی رشد نمی کنیم وقتی ریشه یابی می کنیم می بینیم آدم بد اخلاق و عصبی است در خانه از او می ترسند که نکند دعوا کند نکند فلان … رشد نمی کند. از برگزیدگان مخلوقات الهی هم باشد رشد نمی کند.
بگذارید در پرانتز نکته ای بگویم. آقایان ما نظام محاسباتی مان دچار مشکل است. یعنی چه؟ بعضی از کارها در ذهن ما زشتی اش خیلی بزرگ است بعضی از کارها زشتی اش در نگاه ما خیلی کوچک است به اندازه ی بزرگی و کوچکی زشتی ها، ما در انجام دادن و ندادن آنها موفق هستیم. به بعضی از ماها الان اگر بگویند مثلا به خانم متدین ما بگویند فلان طور بلند شو و در کوچه خیابان بیا، به هیچ وجه قبول نمی کند. به آقای متدین ما بگویند مثلا فلان رشوه را بده، به هیچ وجه قبول نمی کند. فلان رشوه را بگیر، اصلا. تا اینجایش خوب است اما اگر ما در نظام محاسباتیمان شدیم آدم سلیقه ای، خودمان تشخیص دادیم چه چیزی زشتی اش زیاد است و چه چیزی زشتی اش کم است آن موقع اخلاقمان دیگر اخلاق قرآن و اهل بیت علیهم السلام نمی شود. نظام محاسباتی یکی از اصلی ترین مسائل تربیتی است و تنها کسی که می تواند نظام محاسباتی ما را متناسب با تربیت ما شکل بدهد خود خدا است و اولیای الهی و السلام. اگر اولیای الهی اگر خدا برای ما درباره ی بروز خشم و عصبانی برخورد کردن و این طوری عصبی رفتار کردن این اندازه از زشتی را می گویند ما شیعه نیستیم اگر این اندازه زشتی را برای این کار قائل نباشیم. اگر برای فروخوردن خشم این نمره را می دهند، اگر ما یک نمره کمتر بدهیم شیعه نیستیم، نظام محاسباتی وقتی به هم بخورد تو دیگر نمی توانی مثل قرآن و اهل بیت علیهم السلام تربیت شوی نتیجه اش این می شود که جوان ما نماز اول وقت را می خواند، هیچ وقت هم ترک نمی کند، وقت نماز که می شود یک روز پدرش می گوید می شود بروی فلان چیز را بخری، همین الان نیاز دارم. می گوید مگر نمی دانی الان اول وقت نماز است، بگذار نماز اول وقتم را بخوانم. این نظام محاسباتی اش به هم ریخته است که حاضر نیست نیم ساعت نمازش را به خاطر فرمان پدر به تأخیر بیندازد چون خدا الان می گوید پدر را ناراحت نکن، نماز اول وقت مستحب است، ناراحت کردن پدر حرام است و الان هم چیزی خلاف شرع هم از تو نمی خواهد. اگر این بلند شد فرمان پدر را قبول کرد و رفت این را خرید ولی در دلش احساس کرد از سیر و سلوک و معنویت عقب افتاده است، باز هم نظام محاسباتی اش با آن چیزی که اهل بیت علیهم السلام گفته اند تناسب ندارد. چون خدایی که به او می گوید نیم ساعت نمازت را اشکال ندارد به خاطر فرمان پدر به تأخیر بیندازی، آن خدا نمره ای که به نماز نیم ساعت بعدت می دهد بیشتر از آن نماز اول وقتی است که قیمتش ناراحت شدن پدر است. وقتی مادر دارد نماز می خواند، مادر جوانی که در ماه مبارک رمضان هم تصمیم گرفته مثلا یک مقدار نمازها را کیلش را زیاد کند و غلیظش کند، بچه اش دارد گریه می کند، نیازی دارد که دارد گریه می کند ولی این مادر حاضر نیست یک مقدار از ذکرهای مستحبش کم کند و یک مقدار سرعت نمازش را بیشتر کند، این نظام محاسباتی دچار مشکل است چون خدا الان به کش دادن نماز راضی نیست. این نماز دیگر آن رشدی که باید بدهد نمی دهد. پیغمبر این مادر وسط نماز وقتی صدای بچه را از قسمت زنها شنید، نمازش را سریع تر خواند. آمدند گفتند یا رسول الله چه شد وسط نماز سرعت را بیشتر کردید؟ فرمود مگر نشنیدید صدای آن بچه را از قسمت زنانه؟ می خواستم مادرش به فریادش برسد! بله! نظام محاسباتی! اینقدر باید بحث کنیم در مورد نظام محاسباتی. تربیت ما را به هم زده است نداشتن نظام محاسباتی متناسب با آن چیزی که خدا و اهل بیت علیهم السلام گفته اند.
شما نظام محاسباتی ات را وقتی متناسب با آن چیزی که قرآن و اهل بیت علیهم السلام گفته اند در مسأله ی خشم می چینی، از همین الان که می روی تا زمینه ی خشم برایت پیش می آید، آن اجر شهید به عنوان نظام محاسباتی در ذهنت می آید، تا وقتی که بروز می دهی این خشم را ولی می توانی جلویش را بگیری آن احساس روایت به تو دست می دهد که شیطان می گوید من به وسیله ی غضب برگزیدگان بندگان خدا را از راه بهشت برمی گردانم! در یک روایت داریم خیلی عجیب و غریب است این روایات که امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند که من غلب علیه غضبه و شهوته فهو فی حیز البهائم. هر کسی خشم و شهوت بر او غلبه کند اصلا در شمار چهارپایان است، آدم حسابش نمی کند!
دو سه تا نکته ی کاربردی آخر منبر بگویم. تلاش می کنم نکته های کاربردی که مقداری بحث را عملیاتی اش بکند آخر منبر بگویم. دیروز درباره ی پدر و مادر گفتم احسان به پدر و مادر، محبت خدمت احترام، حالا می خواهیم این سیر الی الله را با فرو بردن خشم داشته باشیم. چه کار کنیم؟
چند نکته:
تمرین کنیم، خدا کمک می کند، امام زمان علیه السلام کمک می کنند. تمرین کنیم وقتی که خشم سراغ ما می آید هم با قلبمان، هم با زبانمان ذکر بگوییم. این توصیه ی اهل بیت علیهم السلام است. شاید اولهایش یک مقدار احساس کنی سخت است ولی یکی دو روز سه روز نتیجه اش را می بینید. تا آمدید عصبانی بشوی یکی از بهترین اذکار که توصیه هم شده است در هنگام خشم این است که تا آمدید عصبانی بشوید بگویید اللهم صل علی محمد و آل محمد. آقا تمرین کنید این را، قدیمی ها را می دیدید دعوا که می شد یک پیرمردی می آمد وسط می گفت آقا صلوات بفرست صلوات بفرست! هر کجا دنبال ذکری می گشتی برای درمان چیزی، اگر چیزی گیرت نیامد بدان که ذکر جامع ذکر صلوات بر محمد و آل محمد است.
زندگی و بندگی بخش سوم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی در ماه مبارک رمضان
زندگی و بندگی بخش سوم | سخنرانی مکتوب حجت الاسلام عباسی ولدی در ماه مبارک رمضان
در روایات داریم وقتی خشمگین می شوید بگویید اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. عجیب است این ذکر! بعضی از اذکار نص قرآنی دارند. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم نص قرآنی دارد. خیلی عجیب است این ذکر. تا خشم گرفتید عادت کنید. خانمها و آقایان متأهل! اگر امشب هم متأهلی آمده اید از امشب این قرار را با همدیگر بگذارید تا عصبانی شد پدر، مادر، خودتان با همدیگر، ذکر اعوذ بالله من الشیطان الرجیم را بلند بگویید، ذکر صلوات را بلند بگویید خیلی اثر دارد. البته ذکر لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم هم در درمان خشم آمده است.
یک نسخه ای هم مولایمان امیرالمؤمنین علی علیه السلام داده اند. خیلی نسخه ی قشنگ و عجیبی است! ولی خب فرصت نیست من آن نسخه را توضیح بدهم فقط روایتش را میگویم. این در نهج البلاغه نامه ی 53 خطاب به مالک اشتر است که به مالک اشتر می گویند این تندی غضب و این تندی خشم را نمی توانی جلویش را بگیری –خیلی عجیب است ها_ حتی تکثر همومک بذکر المعاد الی ربک. اینها درّهای تربیت دینی است. در تربیت هایی که از آن طرف آب می آمد اینها نیست. تو نمی توانی جلوی تندی خشمت را بگیری مگر اینکه زیاد هم و غم معاد را داشته باشی. یاد مرگ، یاد معاد، دوای خیلی از دردهای اخلاقی از جمله خشم است. این دوتا را داشته باشید، تمرین هم بکنید. من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم یعلم هر کسی به آن چیزی که می داند عمل کند، خدا راه را برایش باز می کند و چیزهایی که نمی داند به او می رساند.
ان شاء الله خدا به همه ی ما کمک کند که متخلق شویم به خلق محمدی به برکت صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام
شب سوم مجلس است و می خواهند روضه حضرت رقیه بخوانند. من چند بیت شعر توسل بخوانم و امشب همه متوسل شویم به حضرت رقیه سلام الله علیها که من اعتقادم این است که حاجت شهادت خیلی از شهدای مدافع حرم را این خانم داده است. دردهای مادی و معنوی را نزد ایشان ببرید، آبرودار است.
صلی الله علیک یا اباعبدالله
نه که گفته که تو جا در دل دنیا داری
تو سر دوش اباالفضل فقط جا داری
شور ذکر تو که شیرین شده از این جهت است
که به نامت نمک حضرت زهرا داری
هر کسی لایق آن نیست شود سینه زنت
این هم از گوشه ی چشمی است که بر ما داری
دل ارباب سر ذوق می آید وقتی
جا در آغوش علی اکبر لیلا داری
شام تسخیر سپاه اسرا شد زیرا
تو به دوشت علم زینب کبری داری
رک و روراست حسودیم می آید وقتی
که عمویی چو علمدار حرم را داری
ان شاء الله همه این دسته جمع به همراه شیعیان و محبان اهل بیت علیهم السلام با ریشه کن شدن همه ی دشمنان اهل بیت علیهم السلام مشرف به حرم حضرت رقیه و حضرت زینب سلام الله علیهما بشویم.