پنج پندی که حضرت علی(ع) هر روز از نظر می گذراند
إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَی اللهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی
دیروز موضوع توسل به عنوان وسیله بیان شد. حضرت علی (ع) فرموده است بهترین وسیله ای که متوسلین به عنوان وسیله از آن استفاده می کنند، ١٠ نکته است که ذکر آن را گفتیم. حالا از چه راهی اینها را به دست بیاوریم؟ راه به دست آوردن این ١٠ وسیله را حضرت در این بخش بیان می فرماید.
أَفِيضُوا فِي ذِكْرِ اللهِ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الذِّكْرِ
اولین نکته ای که می تواند آن مسایل ١٠ گانه را در وجود ما پیاده کند و مسلط بر انجام آنها شویم، ذکر الله است. منتهی با این تعبیر بیان می شود: «افاضه»؛ افاضه به این می گویند که مثلا جایی چاه عمیق می زنند و لوله می گذارند، آب با فشار و حجم زیاد بیرون می آید. یاد خدا را اینطوری پُر و پیمان و با تمام وجود ادا کنید. ذکرالله یعنی چه؟ گاهی فکر می کنیم ذکر، اورادی است که بیان می شود مانند «لااله الا الله» و «سبحان الله»، ولی مهمتر از این اذکار لسانی، ذکر قلبی است. یعنی حضور ذکر در قلب. همین که در فارسی به آن «یاد» می گویند. مثلا می گوید فلانی! من دیشب به مناسبتی یادت کردم. یاد، یعنی ذکر. اگر می خواهید به آن وسایل ١٠ گانه دست پیدا کنید، با تمام وجود به یاد خدا باشید.
یاد خدا زیباترین ذکرهاست. بالاخره این ذهن خالی نیست و همیشه باید یاد چیزی در آن باشد. زیباترین آنها یاد پروردگار عالم است. خیلی ساده حضرت با یک جمله کوتاه این را بیان فرموده اند: «أَفِيضُوا فِي ذِكْرِ اللهِ» خوشا به حال آنهایی که همیشه به یاد خدا هستند. باید دائما خدا در قلب حضور داشته باشد.
وَارغَبُوا فِيمَا وَعَدَ المُتَقِينَ فَإِنَّ وَعْدَهُ أَصْدَقُ الْوَعْدِ
رغبت نشان بدهید در آن چیزهایی که خداوند به متّقین وعده کرده. « إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ». در قرآن این را داریم. به وعده هایی که خدا برای انسانهای باتقوا فرموده رغبت نشان دهید. زیرا وعده پرودگار عالم، راست ترین وعده هاست. چه کسی قرار است از پرودگار عالم وعده راست تر و درست تر بدهد؟ «إِنَّ اللّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ». خداوند هرگز خُلف وعده نخواهد کرد. آنچه وعده کرده حتما وفا می کند.
اینطور باید پُر و سرشار به یاد خدا باشید. نه اینکه حتی موقع نماز هم گاهی به یاد خدا نباشید. همیشه باید به یاد خدا بود. اگر می خواستم راجع به «ذکر الله» و فوائد آن صحبت کنم، یکی دو جلسه طول می کشید، ولی حالا اشاره ای می کنیم و می گذریم. مومن باید ذکر خدا را آنچنان سرشار داشته باشد چون او زیباترین یادهاست. رغبت و میل نشان بدهید در آنچه خداوند به متّقین وعده کرده است.
وَاقْتَدُوا بِهَدْيِ نَبِيِّكُمْ فَإِنَّهُ أَفْضَلُ الْهَدْيِ
وقتی می خواهید در مسیری که در حال عبور هستید، دستگیره ها و وسایل با ارزش در اختیارتان باشد، راهش این است که به روش پیامبر خود اقتدا کنید، زیرا روش پیامبر بهترین روش است. به این فکر کن دنبال چه کسی می خواهی بروی؟ دنبال کسی برو که دنیا و آخرت را با او می توانی داشته باشی. این برترین و بهترین روش است.
وَاسْتَنُّوا بِسُنَّتِهِ فَإِنَّهَا اَهْدَى السُّنَنِ
معنی این عبارت این است که سنت پیامبر را پیاده کنید. زیرا سنت پیامبر هدایتگرترین سنتهاست. چه فرقی بین «هدی» و «سنت» است؟ هدی، روش است. یعنی به پیامبر نگاه کن و تاریخی که برای او نوشته اند را بخوان. ببین پیامبر چطور راه می رفتند؟ چطور تبسم می کردند؟ پیامبر دائما لبهای مبارکشان به لبخند باز بود. پس شما هم اخمها را در هم نکنید. اگر می خواهید به آن جایی که گفتیم دست پیدا کنید، روش پیامبر این بوده و باید به روش او عمل کرد. پیامبر مقیّد بود همیشه لباسش تمیز و معطّر باشد. شما هم روش پیامبر را ببینید. ایشان مقیّد بود خنده اش تبسم باشد، نه قهقهه. این روش پیامبر است. ببینید با همسرانش چطور معاشرت می کرد و با مردم چگونه بود. ولی سنّت پیامبر دستوراتی است که در مسایل مهم صادر کرده اند. مثلا درباره نماز دستور داده اینگونه نماز بخوانید. فرق است بین «هدی» و «سنت» پیامبر.
وَ تَعَلَّمُوا الْقُرآن فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الْحَدِيثِ
در این عبارت همه ابزاری که می شود به وسیله آنها ١٠ امر و وسیله را به دست آورد، بیان شده است. حضرت امیر(ع) در مورد قرآن ٤ دستور داده که یکی بعد از دیگری بر همدیگر مترتّب است. اول فرمود قرآن را یاد بگیرید که آن زیباترین گفتار است. چرا؟ چون هم به درد دنیا و هم به درد آخرت ما می خورد. اگر اهل ذوق و ادب عربی باشیم، هر چه قرآن بخوانیم خسته نمی شویم. اینقدر قرآن زیباست که فرد هر قدر می خواند، خسته نمی شود. چون زیباترین گفتار است.
مرحله اول فراگرفتن قرآن است. مرحله دوم را دقت کنید:
وَتَفَقَّهُوا فِيهِ فَإِنَّهُ رَبِيعُ الْقُلُوبِ
قرآن خواندن فقط نباید روخوانی باشد. مرحله اول یادگیری است، مرحله دوم تدبّر و تفکّر در قرآن است. زیرا قرآن بهار دلهاست. اول بهار زمین چه شکلی می شود؟ تر و تازه و باطراوت می شود. سبزه ها و گلها و ریحانها می روید. قرآن، ربیع القلوب است و اگر در قرآن تفکّر کردی، دلت تر و تازه می شود و شادابی و نشاط به دل می بخشد. آن سبزه ها و گلها که فضایل اخلاقی است از درونت می روید.
«ربیع القران» چه تعبیر زیبایی است. ما خیال می کنیم قرآن، کتابی است که باید تندتند خوانده شود، اینطور نیست. قرآن این همه بهره ها دارد و دلها را نشاط می دهد. فضایل اخلاقی را می رویاند. این مرحله دوم پس از یادگیری است.
وَاسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَإِنَّهُ شِفَاءُ الصُّدُورِ
مرحله سوم، طلب شفا به نور قرآن کنید. زیرا قرآن درمان سینه هاست. منظور، سینه درون انسان است، دل و قلب است. «فَإِنَّهُ شِفَاءُ الصُّدُورِ». این قرآن، دردهای درونی را شفا می دهد، نور است. از نورش استفاده کنید. تقریبا تشبیهی به نور آفتاب است. درباره ارزش این نور گفته اند، اگر درست به جایی بتابد، درد و بیماری به آن راه نیابد. این نور آفتاب بیماریهای جسمانی را درمان می کند. ولی نور قرآن، بیماریهای درونی را درمان می کند. بیماریهای درون انسان باید به وسیله نور قرآن درمان شود. این سه مرحله است، اول یادگیری، دوم، تدبّر و سوم شفا گرفتن.
وَ أَحْسِنُوا تِلاَوَتَهُ
آیت الله تهرانی درباره مرحله چهارم تلاوت قرآن گفت: باید هر چه می توانید قرآن را زیبا تلاوت کنید. این مربوط به تبلیغ است. باید طوری قرآن را خواند که مردم ترغیب شوند آن را بخوانند. سه مرحله گذشته مربوط به خود فرد بود، این مرحله مربوط به تبلیغ است. این که تلاوت چیست، فرصت بحث نداریم. ولی خواندن را همین «تلاوت» می گوییم.
فَإِنَّهُ أَنْفَعُ الْقَصَص
این کلمه، جمع قصه نیست.قَصَص یعنی جستجو کردن. چون در هر کلامی سخنی انسان می گوید، مخاطب را به جستجو وامی دارد. یک کلمه کسی می گوید، مخاطب می پرسد چه منظوری داشتی؟ در کلام او جستجو می کند. قَصص یعنی جستجو کردن. حدیث از «حدوث» می آید، یعنی چیزی که تازه به تازه می آید. کلام را می گویند حدیث، چون پی در پی می آید. فرد یک کلمه می گوید و کلمه ها پی در پی آن می آید.
این تعبیر را بنده دارم و شاید از معجزه قرآن باشد و البته جایی هم ندیده ام. از امام هشتم سلام الله علیه سئوال کردند چرا هر چه قرآن را می خوانیم خسته نمی شویم؟ فرمود به خاطر اینکه قرآن برای یک زمان خاص و مردم مخصوصی نیست، لذا هر روز تازه است و حدیث است. این معجزه قرآن است. ١٤٠٠ سال قبل، یک طور بهره برداری از قرآن می کردند و امروز طور دیگری بهره برداری می شود. یک دانشجوی رشته اخترفیزیک تعبیر زیبایی از قرآن کرده بود، او درباره معنی آیه شریفه «إِنَّا لَمُوسِعُونَ» گفت علم دریافته که ستاره ها همیشه در حال بیشتر کردن شتاب خود برای دور شدن از همدیگر هستند. قرآن نیز در این باره فرموده «إِنَّا لَمُوسِعُونَ»، یعنی دائما داریم کائنات را وسعت می دهیم. استفاده از قرآن، هر روز یک موضوع تازه است.
وَ إِنَّ الْعَالِمَ بِغَيْرِ عِلْمِهِ كَالْجَاهِلِ الْحَائِرِ الَّذِي لاَ يَسْتَفِيقُ مِنْ جَهْلِهِ؛ بَلِ الْحُجَّةُ عَلَيْهِ أعْظَمُ، وَ الحَسْرَةُ لَهُ أَلْزَمُ، وَ هُوَ عِنْدَ اللهِ أَلْوَمُ
این شارح نهج البلاغه این پرسش را برای مخاطبان خود مطرح کرد که «برای من و شما که قرآن بلدیم و باید این ٤ مرحله را بلد باشیم و برای کسانی که قرآن می دانند ولی از این ٤ مرحله استفاده نمی کنند، امام چه فرموده؟»
حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام درباره این اشخاص فرمود آن کسی که عالم است ولی به غیر علمش عمل می کند، یعنی عملش به غیر از علم اوست، مانند یک نادان سرگردان است. هرگز از جهل خویش بیرون نمی آید. جاهل که نمی داند، نادان است، ولی سرگردانی هم ندارد. عالمی که به علمش عمل نمی کند، جاهل است، سرگردان نیز است. بعد حضرت سه جمله می فرماید که بیچاره می کند عالمی را که به علم خود عمل نمی کند.
بَلِ الْحُجَّةُ عَلَيْهِ أعْظَمُ
حضرت می فرماید حجت پروردگار نسبت به این عالم بزرگتر است. روز قیامت اگر بگویند چرا عمل نکردی، جاهل می گوید نمی دانستم. درست است این عذر درستی نیست و باید برود مسایل را بیاموزد. ولی حداقل می تواند حرف بزند. می گوید من نمی دانستم. ولی عالمی که به علم خود عمل نکرده، حجت پروردگار بر او قوی تر است و نمی تواند بگوید نمی دانستم. برای همین درمی ماند.
وَ الحَسْرَةُ لَهُ أَلْزَمُ وَ هُوَ عِنْدَ اللهِ أَلْوَمُ
حسرت روز قیامت برای عالمی است که به علم خود عمل نکرده. این حسرت دائما همراه او است. حسرت همیشه ملازم اوست و ولش نمی کند. او در پیشگاه خدا، «الوم» است، «الوم» از ملامت می آید. ملامت خدا نسبت به او بیشتر از دیگران است، چون می دانسته و عمل نکرده.
مردم یا عالم هستند، یا جاهل. جاهل سه گروه است. یکی جاهل قاصر است، مثلا در کوه ها زندگی می کرده است و از جایی خبر ندارد. هر چند الان نیز این خبرها نیست و همانجا هم فرد می تواند با یک لپ تاپ با همه دنیا ارتباط داشته باشد. فرضا بگوییم کسی کامپیوتر هم نداشت و توی کوهها زندگی می کرد، به او تکلیف نیست. یک قسم، جاهلی است که مقصّر است. مانند مردمی که مسایل خود را نمی دانند. یک پیرمرد ٧٠ ساله ای آمده بود و نمی دانست در روز ماه رمضان، همبستری با خانمش، روزه او را باطل می کند. می گفت من نمی دانستم. این فرد باید یاد بگیرد و جاهلِ مقصّر است. ولی یک نوع جاهل نیز داریم به نام جاهل مرکّب. این خیلی بد است. گرفتار جهل مرکّب است. یعنی نمی داند و نمی داند که نمی داند. جهل او ترکیب شده از دو جهل. یکی ندانستن موضوع و یکی نداستن این که نمی داند. خیال می کند خیلی می فهمد.
آن کس که بداند و بداند که بداند اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
آن کس که بداند و نداند که بداند بیدار نمایید که در خواب نماند
آن کس که نداند و بداند که نداند لنگان خرک خویش به منزل برساند
آن کس که نداند و نداند که نداند در جهل مرکّب ابدالدهر بماند
او بیچاره است. تمام گرفتاریهای دنیا متعلّق به جهل مرکّب است. همه دانشمندان درس خوانده و باسواد که وسایل کشتارجمعی و ابزار مرگبار و سلاحها را برای کشتن و تهدید محرومان دنیا درست می کنند، گرفتار جهل مرکّب هستند. اگر بشر گرفتار جهل مرکّب نباشد، زندگی اش به این بدبختی نیست. قرآن هم چقدر از عالمی که به علم خود عمل نمی کند، تعبیر جالبی دارد: «فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَث» مثال این فرد، مثال سگ است، حمله کنی به او، دهنش باز است، ولش کنی، باز هم دهانش باز است.
چرا علم و عمل در عالم بی عمل تضاد دارد؟
تضاد بین علم و عمل در این فرد به خاطر چیست؟
این نتیجه سست بودن ایمان است. ایمان اگر ضعیف بود، علم کارایی لازم را ندارد. مانند عمر سعد که می دانست که با جنگیدن با امام حسین(ع) وضعش چیست. ولی گفت «يقولون إنَّ اللّه خالق جنّة و نارٍ و تعذيبٍ». آن ملعون گفت: می گویند که خدا بهشت و دوزخی آفریده. امام حسین(ع) فرمود امیدوارم از گندم ری نصیبت نشود. گفت ما به جو ری می سازیم.
پنج پند تورات
حضرت فرمود تورات با ٥ جمله پایان پذیرفته که من دوست دارم در آغاز هر روز آنها را از نظر بگذرانم. تورات نیز کتاب آسمانی است. این کتاب با ٥ جمله پایان یافته:
«ألاَْوَّلُ: الْعَالِمُ الَّذِي لاَ يَعْمَلْ بِعِلْمِهِ فَهُوَ وَ إِبْلِيسُ سَوَاءٌ» اول: عالمی که عمل به علمش نکند، او و شیطان یکسانند. چون شیطان نیز می دانست و عمل نکرد.
«وَالثَّانِي: سُلْطَانٌ لاَ يَعْدِلُ بِرَعِيَّتِهِ فَهُوَ وَ فِرْعَوْنُ سَوَاءٌ» دوم: سلطانی که عدالت در میان رعیت پیاده نکند، با فرعون یکی است.
«وَ الثَّالِثُ: فَقِيرٌ يَتَذَلَّلُ لِغَنِىٍّ طَمَعاً فِي مَالِهِ فَهُوَ وَ الْكَلْبُ سَوَاءٌ» سوم: فقیری که در برابر پولدار خودش را ذلیل می کند تا چیزی گیرش بیاید، او و سگ هر دو مساوی هستند.
«وَ الرَّابِعُ: غَنِّىٌ لاَ يَنْتَفِعُ بِمَالِهِ فَهُوَ وَ الأَجِيرُ سَوَاءٌ». چهارم: آدم پولداری که پولش را حاضر نیست استفاده کند و دنیا و آخرت را رها کرده تا فقط پول انبار کند، او با کارگر و اجیر یکسان است.
«وَ الْخَامِسُ: اِمْرَأَةٌ تَخْرُجُ مِنْ بَيْتِهَا بِغَيْرِ ضَرُورَة فَهِىَ وَ الأَمَةُ سَوَاءٌ» پنجم: زنی که از خانه اش بدون ضرورت بیرون می رود، آن زن با کنیز یکی است. او شرایط خانه داری و تَبَعُل و شوهر داری و اداره منزل را ندارد. مانند کنیزی است که برای یک برنامه مخصوصی در نظر گرفته می شود.
امیدواریم خداوند به ما توفیق عمل به این فرمایشات را عنایت فرماید. این فرمایشاتِ امیرِ سخن است. حضرت خود فرموده ما امیران سخنیم. بعد فرمود درخت سخن بر سر ما سایه افکنده است. خیلی جالب است. اینها فرمایشات امیر سخن است و نکات جالبی است که به درد دنیا و آخرت ما می خورد. امیدواریم این ماه مبارک توفیقی برای همه عزیزان باشد تا بتوانند از فرمایشات مولی بهره لازم را ببرند.