/ آفاق نیایش- تفسیر دعای سحر / آفاق نیایش - تفسیر دعای سحر
بخش هفتم
تفسير كلمه
آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 80
اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ مِنْ كَلِماتِكَ بِاتَمِّها
وَ كُلُّ كَلِماتِكَ تامَّةٌ؛
اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ بِكَلِماتِكَ كُلِّها.
تفسير ادبى
«كلمات» جمع «كلمه» است. «كلمه» در لغت عربى به معناى «جرح» است. و سخن را از آن رو «كلام» مىگويند كه در دل مىنشيند و تأثير مىگذارد. در عُرفِ مردم به الفاظ يا چيزهاى نوشتنىيى كه پى در پى باشد و يك مفهومى داشته باشد كلمه و كلام مىگويند. در عرف قرآن «كلمه» در مورد چيزى استعمال شده است كه دلالت برچيز ديگرى بكند.
عالم هستى «كَلِماتُ اللّه» اند و دلالت بر وجود مقدس خدا مىكنند. بنابراين ذات مقدس حق، «كلمه تامه» است، زيرا خود برخود دلالت دارد.
پيش عارفان و سالكان- كه منغمر در عالم وحدتاند- اول دليل براى خدا خود خداست.
قرآن مىفرمايد:
«اوَلَمْ يَكفِ بِرَبّكَ انَّهُ عَلى كُلِّ شَىْءٍ شَهيدٌ»؛[1] آيا كفايت نمى كند براى خدا وجود مقدس خود خدا؟
آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 81
امام حسين عليه السلام اين عارف حقيقى، كه محبت خدا در دلش ريخته شده و وجودش عشق به خداست و دل او مالامال از محبت خداست، در دعاى عرفه مىگويد:
«كَيْفَ يُسْتَدَلُّ عَلَيْكَ بِما هُوَ فى وُجُودِه مُفتَقِرٌ الَيْكَ؛
اى خدا! من چگونه از عالم هستى پى به تو ببرم؟»
عالم هستى وابسته به توست چيزى كه وابسته به توست چطور مىتوانم به وسيله او پى به تو ببرم؟
«ايَكونُ لِغَيْرِكَ مِنَ الظُّهورِ مالَيْسَ لَكَ حَتَّى يَكُونَ هُوَ الْمُظْهِرُ لَكَ؟؛
اى خدا! چيزى كه نورانيت و ظهورش به واسطه توست چگونه مىتوانم به واسطه او پى به تو ببرم؟»
«مَتى غِبْتَ حَتَّى تَحْتاجَ الى دَليلٍ؛
اى خدا! كى پنهان بودى تا برايت دليل بياورم.»
«عَمِيَتْ عَيْنٌ لاتَراك؛[2]
كور باد آن چشمى كه تو را نبيند.»
پس از ذات مقدس خدا، صفات جمال و كمال او «كلمه» و «كلمه تامه» است، زيرا هم صفات جلال و هم صفات جمال، همگى بروجود مقدس خدا دلالت مىكنند.
شرح عرفانى
كسى كه به درخانه خدا مىرود اگر متنبّه و هوشيار باشد، متوجه ذات مقدس و نيز صفات جمال و جلال كه مىشود مىگويد:
«اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ مِنْ كَلِماتِكَ بِاتَمِّها؛
خدايا! به درخانه تو آمدهام توجهم به كلمات تو است و تو را به اتَمّ كلماتت- يعنى ذات مقدس- قسم مىدهم.»
آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 82
ولى وقتى توجه پيدا مىكند كه تام و اتمى نيست و بين كلمات خدا تفاضلى نيست همه اسما و صفات خدا عين ذات وجود مقدس اوست، مىگويد:
«وَ كُلُّ كَلِماتِكَ تامَّه
اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ بِكَلِماتِكَ كُلِها؛
اى خدا! همه كلماتت تام است. اى خدا! به درخانه تو آمدهام و به همه كلماتت تو را قسم مىدهم.»
يعنى: اى خدا! به درخانهات آمدهام و به ذات مقدست تو را قسم مىدهم.
گاهى هم توجه به «كُنِ» رحمانى و كثرات آن است. توجه از عالم اسما و صفات به صفات افعال است. مىآيد در اين عالم و كثرتها را مشاهده مىكند و مىبيند كه حقيقت پيغمبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم اتَم كلمات است. مىگويد:
«اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ مِنْ كَلِماتِكَ بِاتَمِّها؛
خدايا! به درخانهات آمدهام، نظرم به فيض مقدس است. نظرم به «كن» رحمانى است و تو را به اتمّ كلمات قسم مىدهم.» (يعنى: به حقيقت پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم تو را قسم مىدهم).
ناگهان توجه مىكند به بساطت فيض مقدس، و مىگويد:
«وَ كُلُّ كَلِماتِكَ تامَّه اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ بِكَلِماتِكَ كُلِها.»
درس ولايى
عارف و دعا كننده، گاهى هم نظر به اهلبيت دارد؛ اهلبيتى كه مظهر صفات و اسما هستند، اهلبيتى كه اتمّ كلماتند، و نظر به كثرت دارد؛ يعنى نظر به پيغمبر اكرم، حضرت زهرا، اميرالمؤمنين و ساير ائمه دارد. در اين نظر مىگويد:
«اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ مِنْ كَلِماتِكَ بِاتَمِّها؛
خدا! به درخانه تو آمدهام، چهارده معصوم را آوردهام و تو را به اتمّ كلماتت كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله است قسم مىدهم.»
آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 83
در همين توجه، نتيجه حاصل اين است كه تفاضلى ميان ائمه نيست و همه يك نورند و از نظر فضيلت يكى هستند. اگر چنان چه ما هم فضيلتى مىبينيم الّا اينكه در هر يك، صفت يا صفات خاصى بروز و ظهور بيشترى كرده نيست و معصومين عليهم السلام همه از نظر علم و از نظر هر صفتى كه ما فرض كنيم همگى نور واحدند:
«كُلُّهُمْ نورٌ واحِد»
، لذا مىگويد:
«وَ كُلُّ كَلِماتِكَ تامَّةٌ اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ بِكَلِماتِكَ كُلِّها؛
اى خدا! به درخانهات آمدهام، چهارده معصوم را آوردهام و تو را به اهلبيت قسم مىدهم.»
تذكر اخلاقى
نكتهاى كه در اين جا بايد به آن توجه داشته باشيم اين است كه انسان مىتواند كلمه تامه خدا بشود. وجود انسان كلمه است براى خدا و ذات مقدس او؛ يعنى بهترين دليل براى وجود مقدس خدا و اثبات او همين انسان است.
«مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقد عَرَفَ رَبَّه؛[3]
هر كسى خودش را بشناسد خدايش را شناخته است.»
اما اين انسان گاهى به واسطه سير و سلوكش مىرسد به آن جا كه «كلمه تامه خدا» مىشود. در قدسيّات مىخوانيم كه:
«عَبْدى اطِعْنى حَتَّى اجْعَلَكَ مِثلى أو مثلى اقوُلُ للشي كُنْ فَيَكُونَ تَقوُلُ للشي كُنْ فَيَكوُن؛[4]
اى بنده من! عبد شو، اطاعت من كن، و در اثر اطاعت من، تشبّهى به من پيدا مىكنى؛ يعنى چنان چه من مىتوانم در تكوين تصرف كنم تو هم مىتوانى.»
آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 84
روزه ماه مبارك رمضان تشبّه مىدهد. تشبّه مخلوق به خالق. بهترين عبادت از اين نظر روزه است. لذا در روايات هم مىخوانيم:
«الَصَّومُ لى وَ انَا اجْزى بِه؛[5]
روزه مال من است. [چون كه عبد تشبّه به من پيدا مىكند و اگر روزه خوب هم بگيرد] جزايش خود من هستم.»
دل شب مخصوصاً قبل از اذان صبح، طلوع فجر، راز و نياز با خدا، بين الطلوعين، خواندن قرآن مخصوصاً در ماه مبارك رمضان، اينها آدمى را مىرساند به اين جا كه مظهر صف جمال و صفت جلال مىكنند:
«تَتَجا فى جُنُوبُهمْ عَنِ الْمَضاجِع يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون.»[6] عدهاى از مردم رختخواب را رها، و راز و نيازها با خدا دارند. در حالى كه دل آنها هم صفت جلال و هم صف جمال در آن رسوخ كرده است. صفت جمال خدا بر دلشان حكومت دارد؛ يعنى اميد و رجاء دارند. صفت جلال خدا بر دلشان حكومت كرده است؛ يعنى خوف دارند از عظمت و كبريايى خدا و از قهّاريّت او.
قرآن مىگويد اگر بنده من اين گونه شد و نماز شب با خوف و رجاء را به جا آورد همين راز و نياز با خدا همراه با خوف و رجاء او را به اين جا مىرساند كه:
«فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما اخفِىَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ اعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ.»[7] ديگر هيچ كس نمىتواند درك بكند چه مقامى پيدا مىكند! الّا برسد به آن مقام.
مقام لقاء و مقام فناء است. مقام جِوارُ الله و مقام عِندَاللّه است.
[1]. فصلت، آيه 53.
[2]. بحارالأنوار، ج 64، ص 142،( باب 4- فطرةاللَّه سبحانه وصبغته، فيكلام سيدالشهدا فيدعاعرفه)، ذيلح 7.
[3]. بحارالأنوار، ج 2، ص 32،( باب 9-/ استعمال العلم والإخلاص ...)، ح 22.
[4]. با اختلاف در عبارت، ر. ك: مستدرك، ج 11، ص 258،( باب 18)؛ بحارالانوار، ج 90، ص 376،( باب 24)، ذيل ح 16، و الفوائد العلية، ج 2، ص 394.
[5]. بحارالانوار، ج 70، ص 11،( باب 122)، ذيل ح 3.
[6]. سجده، آيه 16.
[7]. سجده، آيه 17.