آفاق نیایش- تفسیر دعای سحر / آفاق نیایش - تفسیر دعای سحر
بخش دهم
تفسير عزت
آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 103
اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ مِنْ عِزَتِكَ بِاعَزِّها
وَ كُلُّ عِزَتِّكَ عَزيزَةً؛
اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ بِعِزَّتِكَ كُلِّها.
تفسير ادبى
«عزت» از نظر لغت به معناى «غلبه»، «قُوّت» و چيزى كه معادل ندارد و عزيزُ الوُجود است، آمده است. پروردگار عالم به حسب ذات بر هر چيزى غلبه دارد.
قرآن مىفرمايد:
«وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَ هُوَ الْحَكيمُ الْخَبيرُ.»[1] «وَاللَّهُ غالِبٌ عَلى امْرِهِ»؛[2] پروردگار عالم غالب بر هر چيزى است، و بر بندههايش غالب مىباشد.
پروردگار عالم از نظر ذات مقدسش قوى است و مؤثرى در اين عالم جز خدا نيست، و تأثير هر چيزى به واسطه خداست:
«يا ايُّهَا النَّاسُ انْتُمُ الفُقَراءُ الَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِىُّ الْحَميدُ.»[3] ما سوى الله و مردم، فقر و ربط محضاند. غنى مطلق اوست، و هر اثر و تأثيرى در اين عالم به واسطه وجود او مىباشد. پروردگار عالم از نظر ذات مقدسش عديل
آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 104
ندارد، و صرف الوجود است و صرف الوجود مانند و نظيرى ندارد: «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ.»[4] چنان كه پروردگار عالم از نظر صفات جمال و جلال، به هر سه معنا، عزيز است از نظر صفات غالب است؛ يعنى تأثير هر چيزى به واسطه صفات جمال و جلال اوست.
پروردگار عالم از نظر صفات عديل، مثل، بدل و نظير ندارد. نه از نظر صفاتِ جمال، و نه از نظر صفات جلال كسى همانند او نيست.
فعل و فيض مقدس پروردگار عالم برماهيات غالب است، و مبدأ همه آثار است و فيض مقدسش عدل ندارد، چنان كه قرآن فرموده است: «فَانَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعًا.»[5]
شرح عرفانى
عارفى كه بر درِ خانه خدا مىرود، اگر متوجه باشد وقتى كه به ذات مقدس، صفات و اسماى خدا توجه مىكند، پروردگار عالم را اقواى از هر چيزى و صفات خود (صفات جمال و صفات جلال) مىبيند، در اين نظر مىگويد:
«اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ مِنْ عِزَّتِكَ بِاعَزِّها؛
اى خدا! به در خانهات آمدهام، تمام توجهم به عزت تو و به عزيزترين عزتهايت است؛ يعنى به ذات مقدست تو را قسم مىدهم.»
عارف وقتى به عالم اسما و صفات توجه كند، و ببيند كه همه صفات خدا عين ذات خداست، مىگويد:
«وَ كُلُّ عِزَّتِكَ عَزيزَةً
آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 105
اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ بِعِزَّتِكَ كُلِّها؛
اى خدا! به درخانهات آمدهام، و فقط تو را مىبينم كه غالب بر هر چيز، مبدأ هر اثر و وجود بى نظير هستى. اى خدا! به درخانهات آمدهام، و تو را به ذات مقدست،- كه صرف عزت است- قسم مىدهم.»
اما اگر عارف در عالم اسماى افعال و عالم كثرت، به فيض مقدس ربوبى نظر داشته باشد و كثرت ببيند، در اين حال مىگويد:
«اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ مِنْ عِزَّتِكَ بِاعَزَّها؛
خدايا! به درخانهات آمدهام، و به فيض مقدست نظردارم، و مىبينم كه عزيزترين فيض مقدست، حقيقت محمدى صلى الله عليه و آله است، و تو را به پيغمبراكرم صلى الله عليه و آله قسم مىدهم.»
عارف وقتى كه فيض مقدس را بسيط مىبيند، مىگويد:
«وَ كُلُّ عِزَّتِكَ عَزيزَةٌ
اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ بِعِزَّتِّكَ كُلِّها؛
اى خدا! همه عزتهايت عزيز است، يك چيز بيشتر نيست. اى خدا! به در خانهات آمدام، و تو را به سعه رحمت و عزتت در اين عالم وجود، قسم مىدهم.»
درس ولايى
عارف گاهى نظر به اهلبيت عليهم السلام دارد و مىخواهد اهلبيت عليهم السلام را كه عزيزترين موجودات است، به خانه خدا ببرد، وى در اين نظر مىگويد:
«اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ مِنْ عِزَّتِكَ بِاعَزِّها؛
خدايا! به درخانهات آمدهام، نظر به چهارده معصوم دارم، و تو را به عزيزترين آنها (پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله) قسم مىدهم.»
آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 106
وى وقتى توجه كند به اين كه چهارده معصوم داراى يك عزت و نورند، مىگويد:
«وَ كُلُّ عِزَّتِكَ عَزيزَة
اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ بِعِزَّتِكَ كُلِّها؛
خدايا! به درخانهات آمدهام، و تو را به چهارده معصوم قسم مىدهم.»
تذكر اخلاقى
چيزى كه بايد در اين جمله به آن توجه داشت اين است كه مؤمن عزيز است، قرآن مىفرمايد:
«وَللَّهِ الْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤمِنينَ وَلكِنَّ الْمُنافِقينَ لايَعْلَمُون»؛[6] عزت مختص خدا، پيامبر و مؤمنين است، ليكن منافقين نمىفهمند.
هر چه ايمان، بيشتر در دل رسوخ كند مؤمن عزيزتر شده و مىتواند بر هر چيزى غالب و مبدأ هر چيزى شود؛ يعنى در عالم تكوين تصرف كند، و مىتواند بى نظير باشد. اگر انسان، كامل باشد در عالم وجود بى نظير است، مىتواند عزيز باشد، و محبت وابهتش در دلها ريخته شود. قرآن مىفرمايد:
«مَن كانَ يُريدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَميعاً»؛[7] هر كس عزت مىخواهد، عزت يك سره از آن خداست.
اى انسان اگر رابطهات با خدا محكم شد عزيز مىشوى؛ عزيز به هر سه معنا. قرآن مىفرمايد:
آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 107
«انَّ الَّذينَ آمَنوُا وَ عَمِلوُا الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الَّرحْمنُ وُدّاً»؛[8] كسانى كه ايمان آوردند و طبق ايمان عمل كردند و كارهاى شايسته انجام دادند پروردگار عالم محبت آنها را در دلها مىريزد و آنها را بر دلها حاكم مىكند.
امام حسن عليه السلام در روايتى هنگام مرگ، به جناده فرموده است:
«جُنادَةُ! و اذا ارَدْتَ عِزّاً بِلا عَشيرَةٍ وَ هَيْبَةً بِلاسَلْطَنَةٍ فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصيَةِ اللّهِ الِى عِزِّطاعَتِه؛[9]
اگر مىخواهى در بين مردم عزيز باشى بدون اين كه خويشاوندانى داشته باشى، اگر مىخواهى ابهت داشته باشى بدون اين كه قدرت و سلطنت ظاهرى داشته باشى لباسِ ذلتِ معصيت را بكَن، و لباسِ عزت اطاعت را بپوش.»
اسباب ظاهرى به كسى عزت نمىدهد. مكنتها، قدرتهاو مال و منال اين دنيا، فانى است. آن چه به انسان عزت حقيقى مىدهد و انسان را به جايى مىرساند كه همه از او حساب ببرند، رابطه با خداست؛ آن چه به انسان عزت مىدهد، روزه، دعاى سحر، نماز شب و خواندن قرآن است اگر با حال خوانده شود، و زبان بگويد و دل از او متابعت كند. معرفت و نور خدا، و حكومت او بر دل هر چه بيشتر باشد، عزت و ابهت صاحبدل در جامعه بيشتر خواهد بود؛ بنابراين اگر عزت و ابهت مىخواهيد رابطه خود را با خدا محكم كنيد. در روايات مىخوانيم: «گناه موجب سقوط است.»[10] گناه، انسان را نه تنها پيش خدا مطرود مىكند بلكه پيش اهلبيت و در جامعه هم مطرودش مىكند.
گناه موجب مىشود تا براى انسان در جامعه يك حّسِ بدبينى پيدا شود و در
آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 108
جامعه مطرود شده و ابهت و عزت خود را از دست دهد، اگر چه قدرت ظاهرى، مال و منال، مكنت و عشيره داشته باشد. ولى «مؤمن» يعنى آن كه رابطهاش با خدا محكم است- اگر چه هيچ كس را ندارد- عزيز است. چون خدا را دارد همه چيز دارد.
-/ ذلت از طرف خدا چه وقت پيدا مىشود؟
وقتى كه انسان مطرود شود.
- كى انسان مطرود مىشود؟
وقتى كه گناه در زندگى او زياد باشد.
[1]. انعام، آيه 18.
[2]. يوسف، آيه 21.
[3]. فاطر، آيه 15.
[4]. شورى، آيه 11.
[5]. نساء، آيه 139.
[6]. منافقون، آيه 8.
[7]. فاطر، آيه 10.
[8]. مريم، آيه 96.
[9]. حياة الامام الحسن بن على عليه السلام، ج 2، ص 482.
[10]. ميزان الحكمة، ج 2، ص 986.