/ آفاق نیایش- تفسیر دعای سحر / آفاق نیایش - تفسیر دعای سحر
بخش دوازدهم
تفسير قدرت
آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 119
اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ مِنْ قُدْرَتِكَ بِالْقُدْرَةِ الَّتِى اسْتَطَلْتَ بِها عَلى كُلّ شَيْئْىٍ؛
وَ كُلُّ قُدْرَتِكَ مُستَطيلَةٌ؛
اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ بِقُدْرَتِكَ كُلّها.
تفسير ادبى
«قدرت» از نظر لغت به معناى «عدم عجز» است. در اصطلاح فلاسفه به كسى كه به ذاته بتواند چيزى را انجام دهد و يا ترك كند، «قادر» مىگويند:
«الَفاعِلُ فى ذاتِهِ بِحَيْثُ انْ شاءَ فَعَلَ وَ انْ لَمْ يَشَأْلَمْ يَفْعَلْ.» لغت «استطاله» از «طَول» و به معناى «سيطره» و «سعه» است. در قرآن شريف مىخوانيم:
«غافِرِ الَّذنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ شَديدِ الْعِقاب ذِى الطَّوْلِ لا الهَ الَّا هُوَ الَيْهِ الْمَصيرُ»؛[1]
خدا آمرزنده گناه و پذيرنده توبه گنهكار است، و نسبت به كسى كه بدون توبه از دنيا برود شديد العقاب است، و بر عالم سعه وجودى سيطره دارد. هيچ چيزى و مؤثرى در اين عالم جز او نيست و بازگشت همه چيز به سوى اوست.
استعمال قدرت براى خداى تعالى گاهى به اعتبار ذات مقدس اوست؛ يعنى نحوه وجودش قدرت است، گاهى به اعتبار عالم صفات است؛ يعنى يكى از صفات مقدس
آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 120
خدا، قادر است و گاهى به اعتبار عالم فعل است؛ يعنى پروردگار عالم قادر است تا هر چيزى را موجود كند و به قول فلاسفه «انْ شاءَ فَعَلَ وَ انْ لَمْ يَشَأْ لَمْ يَفْعَلْ.»
بنابراين، «قدرت» به اعتبار اول از أسماى ذات است، به اعتبار دوم از أسماى صفات است و به اعتبار سوم از أسماى أفعال است. اگر قدرت را به اعتبار ذات يا صفات سنجيديم قديم و جزء ذات مقدس خداست، و اگر به اعتبار أسماى أفعالش سنجيديم حادث است.
شرح عرفانى
عارف، وقتى به عالم صفات توجه كند، و قدرت و فيض مقدس خدا (موجودات اين عالم) را با ذات مقدس قياس كند، خواه ناخواه مىگويد:
«اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ مِنْ قُدْرَتِكَ بِالْقُدْرَةِ الَّتِى اسْتَطَلْتَ بِها عَلى كُلّ شَىْءٍ؛
اى خدا بر درخانهات آمدهام، نظر به قدرتت دارم و تو را به ذات مقدست قسم مىدهم؛ ذات مقدسى كه بر ما سوى الله سيطره دارد.»
ولى اگر توجه داشته باشد كه در عالم وجود چيزى جز خدا نيست و صفات او عين ذات اوست، مىگويد:
«وَ كُلُّ قُدْرَتِكَ مُسْتَطيلَةٌ؛
خدا! همه قدرتهايت بر عالم هستى سيطره دارد. اى خدا بر درخانهات آمدهام، و تو را به همه قدرتهايت قسم مىدهم؛ يعنى تو را به ذات مقدست قسم مىدهم.»
عارف وقتى به فيض مقدس و اسماى افعال توجه كند و فيض مقدس را با تكثر و تعيّنهايش ببيند همه عالم هستى را از تجليات قدرت حق مىداند و متوجه مىشود
آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 121
كه سعه وجودى و تسلط بعضى از تكثرات (حقيقت محمدى صلى الله عليه و آله و سلم) بيشتر از ساير موجودات است، در اين نظر مىگويد:
«اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ مِنْ قُدْرَتِكَ بِالْقُدْرَةِ الَّتِى اسْتَطَلْتَ بِها عَلى كُلِّ شَىْءٍ؛
اى خدا! به درخانهات آمدهام، توجهم به قدرت و سعه رحمت توست، و تو را به آن قدرتى كه به واسطه فيض، سيطرهاش عالم هستى را گرفته است قسم مىدهم. يعنى خدايا! به درخانه تو آمدهام، و تو را به حق محمد صلى الله عليه و آله و سلم قسم مىدهم.»
عارف وقتى توجه كند به اين كه فيض مقدس بسيط است، و به آيه شريفه كه فرموده است: «وَ ما امْرُنا الّا واحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَر»[2] توجه كند، مىگويد:
«وَ كُلُّ قُدْرَتِكَ مُستَطيلَةٌ؛
خدايا! كار، فيض مقدس و «كن رحمانى» تو بر عالم هستى سيطره دارد.»
«اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ بِقُدْرَتِكَ كُلِّها؛
خدايا! تو را به همه فيض مقدست قسم مىدهم.»
درس ولايى
عارف گاهى به واسطه فيض كه از اسماى خداست، توجه دارد، يعنى به اهلبيت متوسل مىشود، چنان كه در تفسير آيه شريفه «يَدُاللَّهِ فَوْقَ ايْديهِم»،[3] 1 يرالمؤمنين، اميرالمؤمنين عليه السلام مظهر قدرت خداست، لذا در اين نظر مىگويد:
«اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ بِالْقُدْرَةِ الَّتِى اسْتَطَلْتَ بِها عَلى كُلّ شَىْءٍ؛
اى خدا! به درخانهات آمدهام، توجهم به قدرت توست و تو را به آن قدرتى كه بر عالم هستى سيطره دارد قسم مىدهم؛ يعنى تو را به پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله قسم مىدهم.»
آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 122
عارف وقتى به بساطت فيض، واسطه فيض و اين كه همه اينها يك نورند: «كُلُّهمْ نورٌ واحد» توجه مىكند، مىگويد:
«وَ كُلُّ قُدْرَتِكَ مُستَطيلَةٌ؛
اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ بِقُدْرَتِكَ كُلِّها؛
اى خدا! واسطه فيضات يك چيز بيشتر نيست. خدايا! به درخانهات آمدهام، و تو را به محمد و آل محمد صلى الله عليه و آله قسم مىدهم.»
تذكر اخلاقى
درك قدرت حق سبب اعتقاد انسان به توحيد افعالى مىشود. وقتى كه اين جمله را مىخوانيم اگر سيطره حق و قدرت او را بر عالم هستى درك كنيم خواه ناخواه مىفهميم كه:
«لا مُؤَثِّرَ فِى الْوُجُودِ الّا اللَّهُ[4]؛
در اين عالم چيزى و كسى جز خدا نمىتواند مؤثر باشد.»
توحيد افعالى
اگر انسان به توحيد افعالى برسد ديگر، به كسى يا چيزى جز خدا اعتماد نمىكند:
«رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لاالهَالّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكيلًا»؛[5] پروردگار مشرق و مغرب است، چيزى جز او در اين جهان مؤثر نيست؛ پس به او اعتماد كن، و او را در كارهايت وكيل بگير.
آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 123
حالت توكل و اعتماد به خدا بر انسان
اگر حالت توكل و اعتماد به خدا، براى كسى پيدا شود براى او بس است، قرآن مىفرمايد:
«وَمَنْ يَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»؛[6] هر كس به خدا اعتماد بكند خدا براى او بس است.
در اين حالت، خدا، در كارهاى مادى و معنوى، مددكارِ او است. حال توكل و اعتماد بر خدا جز براى انسانهاى با تقوا به وجود نمىآيد، لذا قبل از آيه:
«وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ؛» قرآن مىفرمايد: «وَمَن يَتَّقِ اللّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لايَحْتَسِبُ»؛[7] هر كس تقوا داشته باشد پروردگار عالم در بن بستها به فريادش مىرسد، و از راه بى گمان حوائجش را برآورده مىسازد.
تقوا سبب توكل
تقوا سبب توكل، درك قدرت حق و درك توحيد افعالى است. هر چه تقوا بيشتر باشد، توكل و درك توحيد افعالى بيشتر مىشود تا كم كم اعتماد انسان بر خدا و توحيد افعالىاش يك نحوه شهودى پيدا مىكند و در عالم هستى مؤثر و پناهى جز خدا نمىبيند، و به كسى جز خدا اعتماد نمىكند.
روزه از وسايل توكل
روزه ماه مبارك رمضان از چيزهايى است كه حال توكل و توحيد افعالى را قوى مىكند. اگر روزه با شرايطش باشد، و در آن گناه نباشد و رابطه انسان را با خدا محكم كند، آدمى را به مقام شهود مىرساند.
[1]. غافر، آيه 3.
[2]. قمر، آيه 50.
[3]. فتح، آيه 10.
[4]. بحارالأنوار، ج 5، ص 150،( باب 5)، ذيل ح 13؛ ج 54، ص 306،( المقصد الخامس، تكملة)؛ ج 55، ص 260،( باب 10)، ذيل ح 50؛ ج 57، ص 169،( باب 34).
[5]. مزمل، آيه 9.
[6]. طلاق، آيه 3.
[7]. همان، آيه 3.