پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

آفاق نیایش- تفسیر دعای سحر / آفاق نیایش - تفسیر دعای سحر
بخش سيزدهم
تفسير علم‏
آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 127
اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ مِنْ عِلْمِكَ بِانْفَذِهِ؛
وَ كُلُّ عِلْمِكَ نافِذٌ؛
اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ بِعِلمِكَ كُلهِ.
تفسير ادبى‏
«علم» از نظر لغت «ضد جهل» يا «نقيض جهل» است. «علم» مثل نور است. چنان كه درباره نور گفتيم: «
ظاهِرٌ بِذاتِهِ مُظْهِرٌ لِغَيْرِه‏[1]؛
(يعنى) نور، خود به خود نمايان است و چيزهاى ديگر را هم نمايان مى‏كند.» علم هم خود به خود معلوم است و چيزهاى ديگر هم به واسطه آن معلوم مى‏شود.
«نفوذ» به معناى دخول در باطن چيزى است. عرب به تيرى كه در بدن وارد مى‏شود «نفذ» مى‏گويد. پروردگار عالم چون قيوم، اول، آخر، ظاهر و باطن است؛ پس علمش در هر چيزى نفوذ دارد؛ يعنى از ظاهر و باطن آگاه است.
قرآن مى‏فرمايد:
«انَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ و قَلْبِه»؛[2] خدا بين انسان و دلش حائل است.
يعنى قبل از اين كه ما درك كنيم خدا درك مى‏كند، قبل از آن كه ما مقصود و ما فى الضمير خود را درك كنيم، خدا درك مى‏كند و علم پروردگار عالم به همه چيزها و به‏
آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 128
عالم هستى و باطن آن احاطه دارد، چنان كه در قرآن كريم اين مفهوم در آيات متعددى بيان شده است از جمله:

«هُوَ الاوَّلُ وَ الاخِرُ وَالظّاهِرُ وَالْباطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَىْ‏ءٍ عَليمٌ.»[3]-/ «الا انَّهُ بِكُلِّ شَىْ‏ءٍ مُحيطٌ»[4]
اقسام علم‏
«علم» دو قسم است: حصولى و حضورى.
مراد از «علم حصولى» اين است كه ما با صورت‏هاى ذهنى‏مان به خارج دست يابيم. در حقيقت، ما عالم به صورت‏هاىِ ذهنى هستيم و عالم به واقع نيستيم، بلكه بالعرض عالم به واقع مى‏شويم.
اما مراد از «علم حضورى» اين است كه ما به واسطه خود خارج، به خارج دست يابيم. به اعتبار فلسفى علم حضورى.
«حضورُ الشَّىْ‏ءٍ عِنْدَ الْعالِم»
است؛ نظير علم نفس به متصورهايش كه نفس ما عالم به علم حضورى است كه در ذهنمان نقش بسته است.
پروردگار عالم بر ما سوى الله قيوم است؛ به اين معنا كه در عالم هستى وجودى، جز وجود او نيست:
«لَيْسَ فِى الدّارِ غَيْرَهُ دَيّارٌ.»
هر چه در عالم هستى وجود دارد شعاع و افاضه‏اى از آن جا است.
«انَّهُ الحَقُّ وَ سِواهُ باطِلٌ؛
آن‏كه هست خداست. غير خدا هر چه در اين عالم وجود دارد باطل.»؛ او حق است و همه عالم بسته به وجود حقيقى او است.»
آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 129
«اللَّهُ لااله‏الّا هُوَ الْحَىّ القَيُّومُ»؛[5] مؤثرى در اين عالم، جز او نيست؛ او كه زنده حقيقى و قيوم عالم هستى است.
«كُلُّ شَىْ‏ءٍ هالِكٌ الَّا وَجْهَهُ.»[6] «سَنُريهِمْ آياتِنا فِى اْلافاقِ وَ فى انْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ انَّهُ الْحَقُّ»؛[7] آياتمان را در آفاق‏ها، و به انسان‏ها نشان داديم و خواهيم داد تا ثبوت، عينيت و وجود حقّه ذات باريتعالى ظاهر شود.
هر چه در اين عالم وجود دارد ربط، افاضه است و شعاع و ظلّى بيش نيست، و «ذى ظِلّ» خداست:
«فَهُوَ شاهِدٌ عَلى كُلِّ عالَم؛
پروردگار عالم در همه عالم هستى حضور دارد.»
همه جا محضر خداست و همه ما در محضر ربوبى هستيم. قرآن مى‏فرمايد:
«اوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ انَّهُ عَلى كُلِّ شَىْ‏ءٍ شَهيدٌ»؛[8] اين گواه بر وجود پرورگار عالم بس است كه او قيوم، و بر عالم هستى شاهد است.
پروردگار عالم وقتى قيّوم عالم هستى باشد ديگر چيزى بر او پوشيده نيست. قرآن مى‏فرمايد:
«لايَعْزُبُ عَنْهُ مِثقالُ ذَرَّةٍ فىِ السَّمواتِ وَلا فىِ الارْضِ»؛[9] همان داناى نهان‏ها كه هم وزنِ ذره‏اى نه در آسمان‏ها و نه در زمين از وى پوشيده نيست.
آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 130
قديم بودن علم پروردگار
علم پروردگار عالم مثل قدرت، اراده، سميع و بصير بودنِ او است و مانند قدرت مراتبى دارد: يكى از آن مراتب، مرتبه ذاتى است. يعنى، علم خدا، عين ذات خداست.
ديگر، مرتبه صفات است. پروردگار متعال، عالم، عليم، قادر و قدير است. و سوم، مرتبه فعل است كه اين مرتبه، معلوم و از صفات افعال است.
پروردگار عالم به اعتبار مرتبه اول و دوم قديم است؛ علم و صفت عين ذات ربوبى خدا است؛ بنابراين قديم‏است. اما در مرتبه سوم چون علم را با معلوم مى‏سنجيم حادث است.
عرفا و بزرگان ما قائل به مراتب علم هستند و آن را از معدن علم خدا (قرآن و اهل‏بيت عليهم السلام) گرفته‏اند. امام صادق عليه السلام مى‏فرمايند:
«لَمْ يَزَلِ اللّهُ رَبُّنا عَزَّوَجَلَّ وَالْعِلْمُ ذاتُهُ وَلا مَعلُومَ وَالسَّمْعُ ذاتُهُ وَلامَسْمُوعَ وَ الْبَصَرُ ذاتُهُ وَ لامُبصرَ وَالْقُدْرَةُ ذاتُهُ وَلامَقْدُورَ فَلَمّا احْدَثَ الْاشْياءَ وَكانَ الْمَعْلومُ وَقَعَ الْعِلمُ مِنْهُ عَلَى الْمَعْلومِ وَ السّمْعُ عَلَى الْمَسْمُوعِ وَالبَصَرُ عَلَى الْمُبْصَرِ وَالْقُدْرَةُ عَلَى الْمَقْدورِ؛[10]
پروردگار عالم هميشه وجود داشته و علم، جزء ذات اوست؛ معلومى نبود در حالى كه خدا، عالم بود. مسموعى نبود در حالى كه خدا، سميع بود. بينايى نبود حال آن كه خدا بصير بود. مقدورى نبود در حالى كه خدا قادر بود.»
وقتى كه اشياء و معلوم و مقدور پيدا شدند،
«وَقَعَ الْعِلمُ مِنْهُ عَلَى الْمَعْلومِ وَ السّمْعُ عَلَى الْمَسْمُوعِ وَالبَصَرُ عَلَى الْمُبْصَرِ وَالْقُدْرَةُ عَلَى الْمَقْدُورِ.»
خلاصه اين كه علم پروردگار عالم، عين ذات و از صفات ذاتى او است كه از اين نظر، قديم است، و به اعتبار معلوم‏ها از اسماى افعال است كه از اين نظر حادث است.
آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 131
شرح عرفانى‏
عارف، يعنى كسى كه بر در خانه خدا مى‏رود، وقتى به ذات مقدس خدا و عالم اسما و صفات او توجه كند، مى‏گويد:
«اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ مِنْ عِلْمِكَ بِانْفَذِه؛
اى خدا! به درخانه‏ات آمده‏ام، توجهم به علم توست، و تو را به با نفوذترين علم‏هايت قسم مى‏دهم؛ يعنى تو را به ذات مقدست قسم مى‏دهم.»
عارف وقتى توجه كند كه علم عين ذات مقدس است، مى‏گويد:
«وَ كُلُّ عِلْمِكَ نافِذٌ
اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ بِعِلْمكَ كُله؛
اى خدا! همه علم‏هايت با نفوذند.
خدايا! تو عالم به ظاهر و باطن من هستى، اى خدا! به درخانه‏ات آمده‏ام، و تو را به همه علم‏هايت كه نافذ است قسم مى‏دهم.»
به اعتبار ديگر، وقتى كه عارف در عالم كثرت بيايد و مشاهده كند كه فيض مقدس عالم هستى، مظهر و تجلى علم خدا است، در اين نظر مى‏گويد:
«اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ مِنْ عِلْمِكَ بِانْفَذِه؛
خدايا! بردرخانه‏ات آمده‏ام، و توجهم به علم توست، و تو را به با نفوذترين علم‏هايت قسم مى‏دهم.»
به با نفوذترين علم‏ها در اين عالم واسطه فيض (حقيقت محمد صلى الله عليه و آله و سلم) است؛ كسى كه عالم به ظاهر و باطن اشياء است و تو درباره‏اش فرمودى:
«قُلِ اعْمَلوُا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رُسولُهُ وَالمُؤْمِنُونَ.»[11] بنابراين، خدا عالم است و نحوه عمل را مى‏داند، و پيغمبر صلى الله عليه و آله و ائمه اطهار عليهم السلام نيز داراى علم نفوذى هستند و به ظاهر و باطن علم دارند.

[1]. بحارالأنوار، ج 4، ص 20،( باب 3، تأويل آيةالنور ...)، ذيل ح 7.

[2]. انفال، آيه 24.

[3]. حديد، آيه 3.

[4]. فصلت، آيه 54.

[5]. بقره، آيه 257.

[6]. قصص، آيه 88.

[7]. قصص، آيه 53.

[8]. قصص، آيه 3.

[9]. سبأ، آيه 3.

[10]. كافى، ج 1، ص 107،( باب صفات الذات)، ح 1.

[11]. توبه، آيه 105.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group