آفاق نیایش- تفسیر دعای سحر / آفاق نیایش - تفسیر دعای سحر
بخش بيست و دوم
تفسير شأن
آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 197
اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ بِما انْتَ فيهِ مِنَ الشَّأنِ وَ الْجَبَرُوتِ؛
وَ اسْئَلُكَ بِكُلّ شَأنٍ وَحْدَهُ وَجَبَروتٍ وَحْدَها.
تفسير ادبى
«شأن» در لغت به معناى «حال» است و در اين جمله چون به خدا نسبت داده شده، به معناى «صفت» است. قرآن مىفرمايد:
«كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فى شَأْنٍ»؛[1] پروردگار عالم در هر آنى [به واسطه صفتى و يا اسمى از اسماى مباركش] افاضه مىكند.
پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله در ذيل اين آيه شريفه مىفرمايد:
«انْ يَغْفِرَ ذَنْباً وَ يُفَرِّجَ كَرْباً وَيَرْفَعَ قَوْماً وَ يَضَعَ آخَرينَ؛[2]
در كاربودنِ هميشگىِ خداوند آن است كه در هر آن، گناهى را مىآمرزد، غم و غصهاى را از بين مىبرد و ملتى را عزيز و يا ذليل مىكند.»
«قُلِ اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤتِى الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تْنزِعُ الْمُلكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِيدِكَ الْخَيْرُ انَّكَ عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَديرٌ»؛[3] بگو: بارخدايا! تويى كه فرمان فرمايى، هر
آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 198
كس را كه خواهى فرمانروايى بخشى و از هر كه خواهى فرمان روايى را بازستانى و هر كه را خواهى عزت بخشى و هر كه را خواهى خوارگردانى، همه خوبىها به دست توست و تو بر همه چيز توانايى.
در اين جا از «شأن» صفات جمال اراده شده است؛ مثل رحمت و عنايت خاصه كه از طرف خداست.
«جبر» به معناى «اصلاح» و «جبروت» مبالغه در «جبر» است. به عبارت ديگر، كامل شدن نقص است. اما اصلاح «بضرب من القهر» يعنى بايد قهر و غلبهاى هم باشد، و در اين جا صفات جلال اراده شده است؛ مثل عظمت و سلطنت تكوينى پروردگار عالم.
انسان در سير و سلوكش استكمال پيدا مىكند و اين سير و سلوك بر اسماى جمال و جلال خدا وابسته است، و به واسطه افاضه حق مىتواند به جايى برسد كه درباره او آيه شريفه: «ثُمَّ دَنى فَتَدَلّى فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ اوْادْنى»[4] نازل شود.
پيغمبر اكرم در سير و سلوكش؛ يعنى در شب معراج به رحمت خدا نزديك شد و نزديكى او به مقدار دو طرف قيد بود يا حتى نزديكتر؛ يعنى بين او و احد به جز ميم ممكن فرق و جدايى نبود و به جايى رسيد كه جبرئيل به او گفت:
«وَ لَوْ دَنَوْتُ انْمُلَةً لا حْتَرَقْتُ.»[5]
اگر يك سرِ مو فراتر پرم
فروغ تجلى بسوزد پرم[6]
بنابراين، رسيدن به مقصود و بقاى بعد از فنا برافاضه حق به واسطه اسماى جمال و جلالش وابسته است.
آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 199
شرح عرفانى
عارف وقتى به اسما و صفات خدا توجه كند، و از كثرت به وحدت برود كم كم به مقام لقا و فنا رسيده است و درعالم وجود چيزى جز خدا، و شأن و جبروتى جز شأن و جبروت خدا نمىبيند، لذا در اين توجه مىگويد:
«اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ بِما انْتَ فيهِ مِنَ الشَّأنِ وَ الْجَبَرُوتِ؛
خدايا! به درخانهات آمدهام، و تو را به ذات مقدست قسم مىدهم؛ ذات مقدسى كه مستجمع جميع صفات جمال و جلال است.»
اين دعا فوق العاده دقيق است، زيرا به ما سلوك را ياد مىدهد. امام باقر عليه السلام به واسطه اين دعا از عالم كثرت، به عالم وحدت رفته و به مقصود رسيده است: از اين رو حضرتش مىگويد:
«اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ بِما انْتَ فيهِ مِنَ الشَّأنِ وَ الْجَبَروت؛
خدايااز اول دعا تا اين جا اگر به كثرتى توجه داشتم ديگر مقام لقا و فنا است، مقام اين است كه بر دلم هيچ چيز و هيچ كسى جز تو حكومت ندارد.
اى خدا! تمام توجهم به ذات توست، به درخانهات آمدهام، و تو را به ذات مقدست قسم مىدهم؛ آن ذات مقدسى كه مثل رحمت، صفت جمال دارد و مثل جبروت، صفت جلال دارد.»
تذكر اخلاقى
قرآن بيش از بيست مورد به مقام فنا و لقا اشاره كرده است. اگر انسان سير و سلوك داشته باشد و رابطهاش با خدا محكم باشد و راهى را كه پيغمبر اكرم و ائمه اطهار عليهم السلام از طرف خدا تعيين كردهاند برود كم كم به جايى مىرسد كه بر دل او تنها خدا حكومت دارد و به هيچ چيز و هيچ كس جز خدا دلبستگى ندارد و ديگر در اين عالم معشوق و
آفاق نيايش تفسيردعاى سحر، ص: 200
مولايى جز خدا نمىبيند:
«اللَّهُ وَلِىُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ الَى النُّورِ»؛[7] خداوند، سرور كسانى است كه ايمان آوردهاند، آنان را از تاريكىها به سوى روشنايى به در مىبرد.
«وَالَّذينَ كَفَروا اوْلِيائُهُمُ الطّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النّورِ الَى الظُّلُماتِ»؛[8] و كسانى كه كفر ورزيدهاند سرورانشان طاغوتاند كه آنان را از روشنايى به سوى تاريكىها به در مىبرد.
آرى، اگر حكومت خدا نباشد طاغوتها، تخيلها، وسوسهها، اضطراب خاطرها، نگرانىهاو غم و غصهها بر دل حكومت دارد و انسان از نور به ظلمت كشيده مىشود.
اگر كسى بخواهد به مقصود برسد و سكينه و وقار بر دل او حكومت داشته باشد بايد در سير و سلوك، خود را به مقام لقاى قرآن برساند. اگر به اين مقام رسيد قرآن مىفرمايد:
«الا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ.»[9] ديگر آن وقت سكينه و وقار دارد و نگرانىها و غم و غصهها از دلش رخت بر مىبندد و هيچ چيز جز خدا نمىتواند مقصود و مطلوب او باشد. اگر در اين دنيا اطمينان مىخواهى، اگر مىخواهى به مقصود برسى، بايد راه مشكل را بپيمايى؛ خارها و مشكلهاى زيادى بر سر اين راه است اما چارهاى جز پيمودن نيست، همچنان كه خداى متعال مىگويد:
«الا انَّ اوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاهُمْ يَحْزَنونَ.»[10]
[1]. الرحمن، آيه 29.
[2]. بحارالأنوار، ج 4، ص 71،( باب 1)، ح 17.
[3]. آل عمران، آيه 26.
[4]. النجم، آيه 8- 9.
[5]. بحارالأنوار، ج 18، ص 380،( باب 3)، ح 86.
[6]. سعدى، بوستان، در نيايش خداوند« فى نعت سيدالمرسلين-/ عليه الصلوة و السلام-/».
[7]. بقره، آيه 257.
[8]. بقره، آيه 257.
[9]. رعد، آيه 28.
[10]. يونس، آيه 62.