4. اسلام و شادى:
اسلام با توجه به نيازهاى اساسى انسان، شادى، نشاط را تحسين و تأييد كرده است. قرآن كه يكى از بهترين و مستحكمترين منابع اسلام به شمار مىرود، زندگى با نشاط و شادى را نعمت و رحمت خدا تلقى فرموده، زندگى هميشه توأم با گريه و زارى و ناله را خلاف رحمت و نعمت خداوند دانسته است.
گواه اين مطلب آيه قرآن است كه مىفرمايد: «فليضحكوا قليلاً و ليبكوا كثيراً»؛توبه (9)، آيه 82. «بايد كم بخندند و زياد بگريند». شأن نزول اين آيه، اين بود كه پيغمبر خدا(ص) دستور صادر كرده بودند كه بايد تمام نيروهاى قابل براى شركت در مبارزه عليه كفار و مشركين كه به سرزمين اسلام هجوم آورده بودند، بسيج شوند. عدهاى با بهانههاى مختلف از شركت در اين لشكر كشى خود دارى كرده بودند و از فرمان خدا و پيغمبر(ص) تخلف كرده بودند؛ خداوند در قرآن به آنها وعده عذاب مىدهد و به دنبال آن مىفرمايد: [اين گروه نافرمان] از اين پس كم بخندند و زياد بگريند».
واضح است كه نفرين به صورت كيفر و مجازاتى است كه همواره بر خلاف طبيعت و فطرت آدمى او را دچار عذاب و رنج مىسازد. اين كه خداوند آرزوى كم خنديدن و زياد گريستن براى نافرمانان مىكند، حكايت از اين حقيقت دارد كه خنده به عنوان يكى از عوامل نشاط، امر طبيعى و فطرى است كه خداوند مىخواهد به عنوان كيفر، نافرمانان از اين امر محروم باشند.گفتارها، ج 2، ص 225 - 226.
توصيفات قرآن در خصوص بهشت نيز حاكى از اين واقعيت است كه اسلام بر نشاط و شادى مُهر تاييد نهاده است؛ زيرا باغهاى زيبا، آبهاى زلال و روان، زيباترين بسترها، نرمترين و چشمگيرترين پارچهها، برترين ديدنىهار.ك: سوره الرحمن، واقعه ويس. و... كه قرآن در وصف بهشت ترسيم مىكند، همه جزء عوامل نشاط و شادى به شمار مىروند و خداوند متعال براى شادكردن انسانها بهشت را اينچنين قرار داده است.
قرآن در فراز ديگرى، برخى عوامل شادى و نشاط را مخصوص مؤمنان دانسته است؛ «قل من حرم زينة الله التي أخرج لعباده و الطيبات من الرزق قلهيللذين آمنوا في ال حياة الدنيا خالصةً يوم القيامة»؛اعراف (7)، آيه 32. «بگو (در برابر كسانى كه بسيارى از مواهب زندگى را تحريم مىكردند) اى پيغمبر چه كسى زينت و آرايش و زيبايىهايى را كه خداوند از درون طبيعت براى بندگانش بيرون كشيده، حرام كرده است. بگو اين مواهب پاك و اين زيبايىها براى مردم با ايمان در همين زندگى دنيا و در زندگانى جاويد آخرت قرار داده شده است. با اين تفاوت كه در اين دنيا، زيبايىها به زشتىها آميخته است؛ شادىها به غم آلوده و آميخته است؛ ولى در دنياى ديگر و در روز رستاخيز، اين زيبايىها و اين مواهب پاك، براى مردم با ايمان به صورت خالص وجود دارد»گفتارها، ج2، ص227-228..
اين آيه به خوبى بيانگر اين حقيقت است كه اسلام به بهرهمند شدن از يبايىها و مواهب زندگى كه در زمره عوامل نشاط آورند، اهميت مىدهد و آن را زيبنده دينداران و مؤمنان مىداند.
از زبان معصومان(ع) نيز - كه مترجمان حقيقى واحىاند - مىخوانيم:
1. رسول اكرم(ص): «مؤمن شوخ و شاداب است».بحرانى، تحف العقول، ص49.
2. حضرت على(ع): «شادمانى، گشايش خاطر مىآورد»؛آمدى، غررالحكم، ح2023. «اوقات شادى، غنيمت است»؛همان، ح1084. «هركس شادىاش اند ك باشد، آسايش او در مرگ خواهد بود»بحارالانوار، ج78، ص12..
3. امام صادق(ع) «هيچ مؤمنى نيست كه شوخى در طبع او نباشد»؛كلينى، اصول كافى، ج2، ص663. «شوخ طبعى بخشى از حسن خلق است».همان.
4. امام رضا(ع) كوشش كنيد اوقات شما چهار زمان باشد؛ وقتى براى عبادت و خلوت با خدا، زمانى براى تأمين معاش، سعتى براى معاشرت با برادران مورد اعتماد و كسانى كه شما را به عيبهايتان واقف مىسازند و در باطن به شما خلوص و صفا دارند و وقتى را هم به تفريحات و لذايذ خود اختصاص مىدهيد و از شادى ساعتهاى تفريح، نيروى لازم براى عمل به وظايف وقتهاى ديگر را تأمين كنيد».بحارالانوار، ج75، ص321. در سيره معصومان، عنصر شادى آن چنان اهميت دارد كه علاوه بر تأييد آن به بسترسازى، زمينهسازى و ايجاد آن نيز توصيه شده است.كافى، ج2، ص192.
پاره اى از احاديث، علاوه بر دستورهاى كلى درباره اهميت شادى و نشاط، دستورالعملهاى خاصى نيز براى حفظ و پرورش اين حالت مانند، پيادهروى، سواركارى، شنا در آب، نگاه كردن به سبزهها، خوردن و نوشيدن، مسواك كردن، شوخى، خنده و...وسائل الشيعه، ج12، ص112، بحارالانوار، ج16، ص298؛ حسين نورى، مستدرك الوسائل، ج8، ص418. بيان مىدارند.
چو شادى بكاهد، بكاهد روان خُرد گردد اندر ميان، ناتوان
فرودسى
5. مرز شادى و نشاط :
براساس هدف و فرجام زندگى، شادى و نشاط از ديدگاه اسلام داراى حد و مرز مىباشد. محتوا و قالب شادى و نشاط و عوامل آن نبايد با روح توحيدى و انسانى كه دين اسلام مطرح كرده است، در تضاد و تنافى باشد؛ زيرا هر پديدهاى كه انسان را از آرمان و غايت اصلى خويش دور سازد، به هيچ وجه مقبول اسلام نخواهد بود.
بنابراين پديده شادى و نشاط و عوامل آن به عنوان يك نياز اساسى و ضرورى تا حدى روا و مجاز مىباشد كه علاوه بر آن كه مانع نيل انسان به هدف اصلىاش نگردد، بلكه در رسيدن به آن مددكار وى باشد؛ از اين رو بسيارى از انديشمندان مسلمان معتقدند: از آن جا كه انسان در انجام هر رفتار ارادى، انگيزه و هدفى را پىمىگيرداخلاق اسلامى، ص98-99؛ اخلاق الهى، ج5، ص238. شادى و نشاط به عنوان يك رفتار، از اين قاعده مستثنا نبوده، هدف و انگيزهاى در آن دنبال مىشود.
در اين پديده، اگر انگيزه و هدف، حق و در راستاى هدف اصلى زندگى آدمى باشد، اين پديده حق، مفيد و سودمند خواهد بود و اگر انگيزه و هدف باطل در آن نهفته باشد و در برابر هدف اساسى زندگى انسان باشد، اين پديده، باطل و مضر خواهد بود؛ بنابراين مىتوان مرز شادى و نشاط را انگيزه و هدف آن دانست.
مزاح و شوخى كه يكى از عوامل برجسته شادى است، اگر به سبكسرى، بىشرمى و گستاخى بياميزد، «هزل» ناميده مىشود كه در اسلام مطرود است و اگر به تحقير و بدگويى و ناسزا آميخته گردد، آن را «هجو» مىخوانند و اين نيز در اسلام نهى شده استيكى از صحابيان از رسول خدا پرسيد: «آيا اگر با دوستان خود شوخى كنيم و بخنديم، اشكالى دارد؟ حضرت فرمود: اگر سخن ناشايستى در ميان نباشد، اشكالى ندارد (كافى، ج2، ص663 ن تحفالعقول، ص323). و اگر شوخى از حد خارج شود و به بيهودگى يا زيادهروى بينجامد، باز از نظر اسلام عملى ناپسند خواهد بود؛ همان طور كه اميرمؤمنان على(ع) مىفرمايد: «هر كس بسيار شوخى كند، وقار و سنگينى او كم مىشود».غررالحكم، ص222.
امام صادق(ع) مىفرمايد: «زياد شوخى كردن، آبرو را مىبرد».كافى، ج2، ص665.
خنده و تبسم كه از عوامل ديگر نشاط و شادى است، بايد صادقانه بوده، شخصيت آدمى را لكهدار نسازد. خنده از نظر اسلام، آن گاه مؤثر و مفيد ا ست كه به شخصيت ديگران لطمه وارد نياورد. خنده، با انگيزه آزردن، اهانت و تحقير ديگرى، حكم حرمت آزار شخص مؤمن را دارد و به شدت نكوهيد شده و حرام است. وقتى براى مؤمن، احترامى برتر از كعبه را بر شمردهاند، به خوبى روشن مىشود كه اهانت و تحقير او، چه اندازه نكوهيده است.اخلاق الهى، ج5، ص256-257.
قالبهاى نشاط و شادى و عوامل آن نيز بايد در شأن مقام انسان و آرمانهاى والاى او باشد؛ زيرا گاهى محتوايى مفيد، در قالبى نامناسب نتيجه اثرگذارى را معكوس خواهد كرد و به همين دليل در روايات، «قهقهه» از شيطان تلقى شدهكافى، ج2، ص664. و «تبسم» بهترين خنده دانسته شده است.غررالحكم، ص222. زمان و مكان نشاط و شادى نيز بايد با آن متناسب باشد؛ زيرا اگر اين تناسب برقرار نباشد، بسيار ناپسند و زشت خواهد بود. مزاح و بذلهگويى در مراسم سوگوارى و مكانهاى مقدس ناپسند استاخلاق الهى، ج5، ص258-259. و در خصوص مكان و زمان خنده از رسول اكرم(ص) نقل شده است: «كسى كه بر جنازهاى بخندد، خداوند در روز قيامت پيش چشم همه، به او اهانت مىكند و دعايش اجابت نمىشود و كسى كه در گورستان بخندد، باز مىگردد، در حاليكه سختى بزرگى همانند كوه اُحد، براى اوست».همان.
از آن چه در اين فراز گفته شد، مشخص مىگردد كه پارهاى از روايات كه به صورت مطلق يا مقيد، شادى و عوامل آن را نكوهش كردهاند، ناظر به شادى، نشاط و عواملى است كه از مرز و حدود شادى خوشايند از ديدگاه اسلام پا فراتر نهادهاند به افراط و تفريط در غلتيدهاند. اسلام اصل شادى و عوامل آن را ناپسند نشمرده است، بلكه آن را تأييد و توصيه كرده است.
6. چند نكته :
الف) زندگى پُر از قطع و وصلها، شادى و رنجها، نشاط و غمها، اميد و شكستها و... است در جهانى كه ما زندگى مىكنيم، شادى و رنج با يكديگر آميخته است. زندگى نمىتواند سراسر با شادى و سرور همراه باشد، ناملايمات در عرصه زندگى، امرى گريزناپذير مىباشد؛ به گفته رودكى:
خداىِ عرش، جهان را چنين نهاد نهاد كه گاه مردم، شادان و گه بُوَد ناشاد
ب) پارهاى از روايات كه مؤمن را غمگين و اندوهناك معرفى كردهاند، ناظر به حزن درونى است كه نتيجه آگاهى اجتماعى و تعلق جمعى فرد است و نه پريشان حالى و پراكندگى خاطر كه منافى با نشاط و شادى است. در واقع اين نوع اندوه، ريشه در توجه به احوال ديگران و حس همدردى انسانى دارد؛كافى، ج2، ص163؛ وسائل الشيعه، ج20، ص213.
آن گونه كه سعدى از آن چنين ياد مىكند:
بنى آدم اعضاى يك پيكرند كه در آفرينش زيك گوهرند
چو عضوى به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
ج) برخى از عوامل شادى، نشاط جسمانى را كه اثرغير مستقيمى نيز بر نشاط روحى دارد، براى انسان به ارمغان مىآورد و پارهاى از عوامل شادى به صورت مستقيم، بر نشاط روح اثر مىگذارند.
عواملى چون تلاوت قران، تفكر در آفريدههاى خداوند، ايمان و تقويت آن، صدقه دادن و پرهيز از گناه، از جمله عواملىاند كه زمينههاى روانى و روحى شادى را فرهنگ مىآورند و عواملى چون، تغذيه مناسب، ورزش، بوى خوش، خودآرايى، پوشيدن لباسهاى روشن، پياده روى و نگاه كردن به سبزهها از آن دست عواملىاند كه زمينههاى مادى و جسمانى نشاط را فراهم مىآورند؛ هر چند كه پس از برخوردارى از نشاط جسمانى، شادى روحى نيز نصيب انسان مىشود.
د) پاره اى از عارفان مسلمان كه روحيهاى درونگرا دارند - نشاط و شادى را در درونِ جان آدميان جستوجو مىكنند. اينان شادى حاصل از وصال معنوى محبوب را برتر از شادىهاى جسمانى و بيرونى مىدانند. سالكان معنوى، اندوه و غم را به منزله مقام و درجهاى از تجربههاى عرفانى مىدانند و ازاينرو، گاه، شادى و نشاط را فداى چنين غمى مىكردند و معتقدند از طريق حزن است كه مىتوان به شادى دست يازيد.
كه را ديدى توان در جمله عالم كه يك دم شادمانى يافت بىغم
شبسترى
به اعتقاد اين گروه، شادىهاى اين سويى و دنيوى، همچون خود دنيا دوايى ندارند و همواره قرين غم بوده است.
شادى بىغم در اين بازار نيست گنج بىمار وگل بىخار نيست
راه لذت از درون است نز برون ابلهى دان جستن از قصر و حصون
مولوى.
از آن جا كه عارفان پير و مكتب عشقند، معتقدند آن چه شادى و زندگى مىآفريند، عشق پاك است.
مرده بدم، زنده شدم، گريه بدم، خنده شدم دولت عشق آمد و من، دولت پاينده شدم
از توام اى شهر قمر، در من و در خود بنگر كز اثر خنده تو، گلشن خنده شدم
همان
مهم اين نكته است كه عارفان نيز در جستوجوى شادى مطلق و كاملند و به دليل ظرفيت وجودى خاص خويش؛ براى دستيابى به آن نشاط راستين از غم استقبال مىكنند؛ ولى هرگز براى ديگران آرزوى اندوه نمىكنند؛ علاوه بر آن كه در برابر غم، در ظاهر مراقبند كه ديگران از حزن آنان آگاه نشوند.اميرمؤمنان، علىعليهالسلام در توصيف عارفانه مىفرمايد: «زاهدان، در دنيا اگر چه بخندند، قلبشان مىگريد و اگر چه شاد باشند، اندوهشان شديد است (نهجالبلاغه، خطبه 113؛ ر.ك: شرح مقامات اربعين، ص260-262).