شنبه 3 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

 

شهادت امام حسین علیه السلام

کیست زینب همیشه بی همتا
 
 نور مستور عالم بالا
 
 کیست زینب نفس نفس حیدر
 
کیست زینب تپش تپش زهرا
 
 کیست زینب حسین پرده نشین
 
کیست زینب حسن به زیر کسا
 
کیست زینب کسی چه میداند
 
غیر آن پنج آفتاب هدی
 
کیست زینب تلاطم عباس
 
کیست زینب تموّج دریا
 
 کیست زینب فراتر از مریم
 
 روشنی بخش هاجر و حوّا
 
کیست زینب حجاب جلوه غیب
 
صبر اعظم ، صلابت عظما
 
ذوالفقار علی میان نیام
 
 اوج نهج البلاغه ای شیوا
 
اگه تا صبح هم بگم كیست زینب،باید دوباره همین رو بگم
 
 قلمم بشکند چه می گویم
 
 من و اوصاف زینب کبری ؟
 
 من چه گویم که گفت اربابم
 
 حضرت عشق ، التماس دعا
 
 جانم زینب،یه جمله بسه،درخانه اگر كس است،یك حرف بس است،می خوای مقام زینب و بفهمی،امام زمانش بهش گفت،زینب جان فردا ،منو تو نماز شبت دعا كن،داداشت و دعا كن.
 
السلام ای شکوه نام حسین
 
دومین فاطمه ، تمامِ حسین
 
 حالا این زینب فردا تموم غصه های عالم رو دلش می آد،مگه فردا چه خبره؟این زینب فردا یه لحظه ای می رسه،غم های عالم رو  روی سینه اش می بینه،كِی؟ اون موقعی كه دیدند،ذوالجناح حركت نمی كنه،عوض شد مركب های ابی عبدالله،روضه مو بخونم و یاعلی،روایت می گه هفت مركب برا حسین علیه السلام عوض كردند،اما باید بمونه،آخه اینجا كربلاست،همچین كه اون پیرمرد گفت:اینجا كربلاست،دیدن ابی عبدالله یه دست به محاسنش گرفت،یه نگاه به آسمون كرد،انا لله و انا الیه راجعون،اعوذباالله من الكرب و البلا، هاهُنا مسفك دمائنا،هاهُنا مقتل رجالُنا،اینجا كربلاست،همین جا می مونیم،زبون حال بگم برات،این جا می مونیم،اینجا خوبه، آب داره، نزدیك آبیم،آخه ما بچه كوچیك داریم،اینجا خوبه درختاش سایه داره،چیه؟ مگه من چی میگم؟خوبه،اون تپه رو می بینید،برید خیمه هارو پشت تپه ها بزنید،محفوظ باشه،كسی زن و بچه ام رو نبینه،بچه ها همه دارن بابا رو نگاه می كنن،هزار تا سئوال تو چشماشون نهفته است،مهمونی كه می گفتی همینه،مردم من ازشما سئوال دارم،یكی بلند شه جواب من رو بده،تا حالا مهمونی دعوتت كردن،معلومه كه دعوت شدی،چقدر آمادگی پیدا می كنی،خصوصاً مهمونی كه آدم با زن و بچه دعوت بشه،خودت باشی،هر لباسی شد می پوشی،هرجور باشه آماده می شی،اما زن و بچه بخوای ببری،سخته،زن وبچه ببری،حساسیت می ره بالاتر،حالا من ازت یه سئوال دارم،خداییش امشب رو این سئوال من فكر كن تا صبح،اگه با زن و بچه بری مهمونی راهت ندن،بهت بگن كی تو رو دعوت كرده،جلو زن و بچه ات چقدر خجالت می كشی؟هی بچه ها بهت می گن بابا چی شد،این همه قول دادی مهمونی می بریمون،بابا چی شد؟  آدم راش ندن می ره یه جای دیگه،راهش رو عوض می كنه،می ره یه جای دیگه،اما وای به اون روزی كه نذارن برگردی،وای به حال اون روزی كه بگن برو وسط بیابون بشین،حق نداری حرف بزنی،صدا زد همین جا خیمه ها رو برپا كنید،خیمه ها رو زدن،اما چه خیمه ای،چه زدنی،می خوام امشب هزار بار بگم وای از دل زینب می دید دارن خیمه ها رو می زنن دادش این چه خیمه زدنیه،مگه می خوای این خیمه هارو جمع نكنی،یه جوری خیمه می زنی،انگار می خوای بری،قراره من تنها باشم،من چه جوری تنها خیمه هارو جمع كنم،زینب غصه نخوری تنهایی نمی ذارم جمع كنی،میآن كمكت،یه عده نامحرم میآن،نمی ذارن خسته بشی،خودشون خیمه ها رو آتیش می زنن،هیچی از خیمه ها نمی مونه،حسین..... ،خیمه هارو زدن،بچه هارو جمع كرد،همه دور ابی عبدالله حلقه زدن،یاالله،می گن ابی عبدالله فقط نگاه می كرد،گریه می كرد، دین ما سفارش اكید می كنه،سفر می خوای بری،اول باید همسفرهاتو انتخاب كنی،من می خوام سئوال كنم،همسفر بهتر از عباس؟همسفر بهتر از علی اكبر؟ آدم با این همسفرها هرجای عالم بره غصه نداره؛اما ابی عبدالله فردا هی نگاه می كرد،گریه می كرد،هیچی نمی گفت،شروع كرد بعد از اون گریه خطبه معروفی رو خوندن،الله اكبر:می بینید به حق عمل نمی شه، می بینید امر به معروف و نهی از منكر نمی شه، شروع كرد حضرت خطبه خوندن،تاریخ می گه اصحاب بلند شُدن،زهیر بلند شد،یااباعبدالله، اگر دنیا بقاء دائم باشه،ببین یار به این می گن،حسین جان نبینم گریه كنی آقا، اگر دنیا بقاء دائم باشه ،ماهم عمر جاویدان داشته باشیم، آقا محال تورو رها كنیم،ما اومدیم تو این سرزمین برات بمیریم، بصیرت رو نگاه كن،نمی گه اومدیم پیروز بشیم، خیلی ها نرفتن كربلا،چون می دونستند،در ظاهر پیروزی با اون لشكره،گفتند چه كاریه هفتاد نفر بریم به جنگ سی هزار نفر،مگه عقلمون رو از دست دادیم،ولی نمی دونستند توی این لشكر یه نفر هست به نام حسین علیه السلام،نمی دونستند پای اعتقاد و پای ایمانشون باید وایستند،گفت ما اومدیم برات جون بدیم،بُریر گفت:آقاجان خدا به ما منت گذاشته،توفیق داده برات جهاد كنیم،ان شاءالله می مونیم توفیق بده برات تیكه تیكه بشیم،ما دست از تو برنمی داریم،تو همین حالات بودند یه وقت ابی عبدالله دید از توی خیمه زن ها صدای ضجه می آد،روضه مو دارم می برم به نقطه اوج ،هركی آماده ناله است بسم الله،چه خبره؟دید بچه های زینب دارن می دوند،دایی به دادمون برس،چرا؟گفتند دایی مادرمون داره دق می كنه،دایی بیا ببین مادرمون داره یه جوری گریه می كنه،ما می ترسیم از این گریه،الله اكبر،ابی عبدالله اومد تو خیمه،نشست جلو خواهر چه زینبی چه حسینی ،پنجاه و چهار سال باهم بودند،یه نفر تو این عالم،می تونه زینب و آروم كنه،اونم حسینه،این حسینی كه جلوش نشسته، همونیه كه وقتی به دنیا اومد،خودش زینب و بغل كرد،این حسین روز اول زینب و آروم كرد، این حسین همونیه كه یاالله،نمی خوام بی اشك بری،این حسین همونیه كه وقتی اون شب مادرشون و داشتند شبونه می بردند،می دید خواهرش دنبال جنازه هی می خوره زمین،
 
خدا مادرم را كجا می برند.
 
این حسین همونه،اون شب زینب و آروم كرد،این حسین همونه كه وقتی باباشو با فرق شكافته،آوردند،زینب و آروم كرد،وقتی جیگر پاره پاره رو دید زینب و آروم كرد،حالا باید كربلا زینب و آروم كنه،خواهر چی شده،نبینم،زانوی غم بغل بگیری،حالا زبون حال خونده،روضه ی من این چند بیته،صدا زد داداش:
 
 آه از این خاک و خارها برگرد
 
وای از این شوره زارها برگرد
 
 خوب پیداست جای نخلستان
 
 لشگری در غبارها برگرد
 
 جان به لب کرده کودکانت را
 
خنده ی نیزه دارها برگرد
 
 یه اسمی رو ببرم شب دومی براش لعنت بفرستی
 
حرمله آمده ست و بند آمد
 
 نفس شیرخوارها برگرد
 
 دخترانت چقدر میلزرند
 
از حضور سوارها برگرد
 
ای حسین..........
 
 ترس دارم که بال و پر بزنند
 
به علمدارمان نظر بزنند
 
 تا که از خواهرت جدا نشوی
 
تا که صاحب عزای ما نشوی
 
 تا که در خارهای این صحرا
 
غرق در زخم ها نشوی
 
 داداش نگام افتاد به این گودال تنم لرزید
 
تا که در شیب تند آن گودال
 
با لب تیغ آشنا نشوی
 
 تا لباس تو را ز تن نبرند
 
تا هم آغوش بوریا نشوی
 
 جان مادر بیا بیا برگرد
 
آه از این کربلا بیا برگرد
 
انگار زینب داره می بینه،با چه عزتی پیادش كردند،همه مراقب زینبند،همه مراعات زینب و می كنند،تموم شد روضه ام،همه میآن دورش حلقه می زنند،قد و بالاش و نبینه دشمن،ای وای،همه كاری می كنند،گرد و خاك رو چادرش نشینه،آخه این زینبه،این دختر علی است،همه مراقبند،نمی دونم،هشت روز دیگه،نه روز دیگه،كار همین زینب،به جایی رسید،دیدند داره وسط بیابون می دوه،هی دو دستی رو سرش می زنه،هی می گه واحسینا،كارش به جایی رسید،این زینب پرده نشین،اومد تو گودال نیزه هارو كنار زد،شمشیرهارو كنار زد،ای وای می خوای بگم آخرش چی شد،این لبهاشو گذاشت رو لبهای بریده،حسین...........
 
--------------------------------------------------------------------------------

منبع: كتاب گودال سرخ.

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group