در میان قنوت چشمانم عکس یک قبر خاکی افتاده سنگ غربت شکسته بغضم را دیده ام،صبر خود ز کف داده کاروان دل شکسته ی من رهسپار بقیع ویران است زائرم،زائر امامی که از غمش سینه بیت الاحزان است ... با سلامی به محضرت آقا!پر کشیدم شبیه بال نسیم السلام علیک یابن شهید السلام علیک یابن کریم آسمان کبود چشمانم باز امشب بهانه می گیرد در جوار مزار خاکیتان مرغ دل آشیانه می گیرد روز و شب دارم این نوا آقا از چه بی بارگاه گردیدی؟!با هزاران مُرید درگاهت از چه رو بی پناه گردیدی؟! ای امامی که غربت ارث شماست!شعله می بارد از گلستانت!!!زهر کینه چه بر سرت آورد؟!پدر و مادرم به قربانت گر چه از زهر کینه می سوزی شعله های غم تو دیرینه است قدر کرب و بلا،بلا داری این همان راز آه آیینه است خاطرات درون ذهنت را نیمه شب ها مرور می کردی یاد غم های روز عاشورا پلک خود را نمور می کردی دیده ای در سنین کودکی ات بین گودال،جسم بی سر را چه کشیدی در آن غروب غریب تا شنیدی صدای مادر را ضرب سیلی و صورت نیلی ظلم های امیه را خواندی زیر لب با نوای جانسوزت روضه های رقیّه را خواندی لا به لای صدای تیر و کمان ناله های رباب می آمد چه بلایی سر علی آمد؟ که حسین با شتاب می آمد مشک سقّا و اشک اهل حرم گویی از حلقه اش نگین افتاد لحظه ها لحظه های غارت شد تا که عباس بر زمین افتاد آفتاب لب بامم پدر گريه منم علي اوسطم و پير عزا و محنم قسمت اين بود كه با گريه شوم هم بيعت يادگاري غريب پدري بي كفنم آب شد پيكر من از غم دروازه شام ردي از سلسله ها هست به روي بدنم يوسفي بودم و از حادثه يعقوب شدم پسر خسته دل كشته بي پيرهنم ابكي ابكي لحسين بن علي العطشان شهره شهر شده گريه دشمن شكنم كاش در لحظه دفن پدرم مي مردم آن كه بوسيد چو عمه رگ حلقوم منم شيرم_ از حيله روباه ندارم باكي من كه دلگرم به خونخواهي ابن الحسنم قبله گريه كنان همه عالم هستم آخرين غصه جانسوز محرم هستم رمقي نيست در اين پاي پر از آبله ام بي قيام است چو زينب همه شب نافله ام كمرم را غم شش ماهه برادر تا كرد كشته ام كشته تير سه پر حرمله ام اي پدر دل ز فراق تو به جان آمده است مثل زهراي حرم خسته ازين فاصله ام تا به كي ديدن كابوس غروب غارت ؟ ديگر از اين همه غم آمده سر حوصله ام تا به كي زار زدن ياد تن نحر شده؟ شاهد سوخته سوختن قافله ام آتش از اين تن بيمار خجالت نكشيد هم تنم سوخت و هم اين دل پر از گله ام در چهل روز فقط خوردن خون كارم بود شد شكسته همه شب حرمتم و نافله ام اربعيني به دلم غربت و غم نازل شد من حسيني شدم و عمه ابوفاضل شد