روضه و مناجات بسیار جانسوز_حضرت زهرا سلام الله علیها_حجت الاسلام میرزامحمدی
أسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذی لا إِلهَ إِلاّ هُو ، الرَّحْمنُ الرَّحیمُ ، ذُوالجَلالِ وَ الإِکْرامِ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ
تو مهربونی ... نمی سوزونی ...
*یه خانم تو آتش سوخته دیگه بسه ... مادر پیش مرگ من و تو شد ، تا قیامت سوختن من و تو رو بیمه کرد *
باید که سوخت ما را ، زهرا نمیگذارد
بی بی جان ...
این بچه ها از مادر خیلی ارث ها بردن ، یه دونشو که تا حالا نشنیدی رو میگم ، هرچه بادا باد ... یه دونه ازین ارثایی که زینب از مادر برده ، ارث سوختنه ....
آخ داره نگا میکنه خود بی بی فرمود:
"فسقطت لوجهی" تا لگدو زد ... با صورت رو زمین خوردم ...
"والنارتَسعَر وجهی" آتیش اول صورتمو سوزوند ... وای .... وای ....
آخ پنجاه سال بعد ، وقتی شام غریبان دامنش آتش گرفت دست رو سر گذاشت ، هی میگفت "وااماه .... وااماه .... "
*آخ چشمی نباشه که گریه نکرده باشه ، هر کی تا حالا گریه نکرده زیر لب استغفار کنه ...*
بابا ، قاتلش کنار بسترش گریه کرد ... منو تو کمتر از اونیم؟ نه بخدا "" این شبا دیگه تماشاچی نباش ، هر طرف بسترش که اومدن ، اونقده از اینا رنجیده بود ، نمی تونست صورتشو برگردونه ، نانجیبا مادر امام زمان رو چی جوری زده بودید؟!! که حتی تو بستر نمی تونست صورتشو برگردونه ، اسماء و فضه رو صدا زد ؛ فضه بیا ، من از اینا بدم میاد صورتمو برگردون ... آخ امشب بگید بی بی جان روتو از ما برنگردون ..." این بچه ها نوروزشونو با تو شروع کردن ، حاشا به کرمت ، صورتتو برنگردون ..." امشب میگم ، اینی که شعرا می خونن زهرا دست به دیوار می گرفت من جایی ندیدم ، امام صادق تعبیری داره خیلی بالاتر از اینه ، فرمود وقتی مادر ما دیگه بستری شد ، "لَزِمتِ الفَراش" یعنی دیگه از بستر نتونست بلند شه ... "نحل جسمها ... " بگم یا نه؟؟ حسین جان ... آگه بدن تو هم اینجوری شد ، پوست و گوشت و استخوانتو با هم عجین کردن خواهر نتونست تشخیص بده ، این بدن زیر سم اسب رفته بود ، اما بدن مادرت ... بین در و دیوار اینجوری شد "نحِلَ جِسمُها ، ذاب لَحمُها ... حتی صارَت کالخیال ..." از مادر ما فقط یه شبهی باقی ماند .....*
حجم این پیکر چرا پس کوچک است؟
هجده سالست این؟ یا کودک است ....