روضه جانسوز _ وداع _ حضرت زهرا سلام الله علیها _ استاد حجت الاسلام میرزامحمدی
عجیبه به خدا این زن و شوهر زندگیشون رو با حسین شروع کردن، زندگیشونم با گریه ی بر حسین تموم کردن ،گفتم و التماس دعا ، وقتی پیغمبر همه رو مرخص کرد اسماء بنت عمیس کنار امیر المومنین و حضرت زهرا بود پیغمبر اسماء رو هم مرخص کرد دست فاطمه ش رو داد تو دست علی ، فرمود : "هذه بقیه الله و بقیه رسوله" این امانت خداست اینو نمیخوام بگم ، هنوز دست فاطمه تو دست علی بود یه وقت دیدن پیغمبر تو گوش علی و فاطمه جمله ای فرمود این زن و شوهر شب اول زندگیشون تا صبح گریه می کردن ،چی فرمود؟!! فرمود علی جان، فاطمه جان ، خدا به شما یه حسینی میده ، کربلا تشنه لب سر از بدنش جدا می کنن ، فهمیدی چی گفتم ؟هنوز ابی عبدالله به دنیا نیامده بودا" ای اونایی که می خواید زندگیتونو تازه شروع کنید از این آقا درس بگیرید" بهار زندگی که با ابی عبدالله شروع بشه با اونم حفظ میشه،این شروع زندگی این زن و شوهر بود، پایان شم بگم ، اومد کنار بستر فاطمه ش، دستشو برد زیر سر خانمش ، این خانمی که مدت هاست تو بستر بیماری افتاده ، دیگه حتی دست به دیوارم نمی تونست راه بره ، چه کرد؟ با زحمت بسیار سر فاطمه شو بالا آورد، دید خانمش داره اذیت میشه ، علی خم شد. این نگاه ها به هم گره خورد تا نگاه به صورت زهرا کرد "فبکی ابوالحسن" شروع کرد گریه کردن ،صدیقه ی طاهره هم تا نگاش به امیر المومنین افتاد فرمود: :"ابکنی یا اباالحسن وبکن الیتاما" علی جان گریه کن ،بر یتیمان منم گریه کن ، اما یکی از یتیما رو بیش از همه سفارش کرد ، فرمود:"و لاتنس قتیل العدا بطف العراق" اون شهید دشت کربلا رو فراموش نکن ، چی میخوای بگی حالا ؟به امیرالمومنین عرضه بداریم آقا جان تا قیامت ما حسینتو فراموش نمی کنیم ، همینطورم شد ، اگر چه سفارش فاطمه به علی بود حسینمو فراموش نکن اما کربلا جلوتر از همه زهرا به سینه میزد ، ان شاالله مادر ندیده باشه ،چیو ؟؟؟والشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ.......حسین .......