تجلی انوار الهی در وجود حضرت زهرا(س)
تجلی انوار الهی در وجود حضرت زهرا(س)
«يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ يَا سَيِّدَتَنَا وَ مَوْلاتَنَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِكِ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاكِ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنَا يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِي لَنَا عِنْدَ اللَّهِ». [1]
تو فرقانی، تو یاسینی، تو طهتو زهرایی، تو زهرایی، تو زهرا
تو حبل محکم حبل المتینیامید رحمت للعالمینی
جنان یک سبزه از دامان باغت جهان یک شعله از نور چراغت
حیات عشق از خون حسینت بلندی خاک بوس زینبین است
امامان آبرومند جلالتامیرمؤمنان محو کمالت
هر که طعم محبت خدا را چشیده، به خاطر فداکاری امام حسین(علیه السلام) و جلوه های محبتی است که امام حسین(علیه السلام) در عاشورا به خدا ابراز کرده است. وقتی در محراب عبادت می ایستاد، به گونه ای انوار الهی در او تجلی می کرد که چشم و دل امیرالمومنین(علیه السلام) را می برد و به خود مشغول می کرد.
محمد عاشق راز و نیازتخدا فخریه دارد بر نمازت
خدا به ملائکه اش فرمود:«يَا مَلَائِكَتِي انْظُرُوا إِلَى أَمَتِي فَاطِمَةَ سَيِّدَةِ إِمَائِي قَائِمَةً بَيْنَ يَدِيَّ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهَا مِنْ خِيفَتِي».[2]
بهشت قرب احمد سینه توستضمیر خلق در آیینه توست
همه دشت کویرند و تو گلشنهمه شام سیه تو صبح روشن
همه جسم ضعیف اند و تو جانیهمه قطره تو بحر بی کرانی
ملک یا حور یا آدم که هستیکه مي داند که هستی یا چه هستی
جهان از رازها بس پرده انداختسر مویی تو را نشناخت نشناخت
تمام آفرینش پای بستتپیمبر خم شد و بوسید دستت
«وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا».[3]
عایشه نقل می کند وقتی بر حضرت وارد می شد، حضرت به استقبال او می رفت و او را سر جای خود می نشاند و دست حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را می بوسید.
گنه کاران چو رو در محشر آرندهمه چشم شفاعت بر تو دارند
اگر گیرد کسی از خلق دستیتو هستی و تو هستی و تو هستی
به محشر ناقه ات چون پا گذاردصحاب رحمت از هر سو ببارد
به محشر از فراز چرخ گردونندا خیزد که أین الفاطمیون
شود تا نازنین قلب تو خرسندببخشند و ببخشند و ببخشند
فرمود: مثل مرغی که دانه خوب را سوا می کند، دوستانش را در صحرای محشر جدا می کند.
چنان گردد که از فرمان داداربگردد عفو دنبال گنه کار
تو سر تا پا بهشت مصطفاییتو جانان علی مرتضایی
که دیده حور در آتش بسوزدکه دیده باغ جنت برفروزد؟
از بی بی نقل شده که وقتی روی زمین افتادم، آتش از در نیم سوخته شعله می کشید و شعله های آتش مثل تازیانه به صورت من می خورد.
چه گویم با که گویم منطقم لالکه قرآن شد به بیت وحی پامال
بعضی نقل کردند در نیم سوخته روی حضرت فاطمه(سلام الله علیها) افتاد و جمعیت هجوم بردند.
چه نیکو با تو همدردی نمودندکه با آتش در بیتت گشودند
عدو حق ذوی القربی ادا کردز قرآن قل هو الله را جدا کرد
گمانم مرتضی شد کشته آن روزکه بشنید از تو آن فریاد جان سوز
از آن اعدا تو را حرمت شکستندکه یارانت همه خاموش نشستند
حجة الاسلام و المسلمین میرباقری
[1]. مفاتيح الجنان، ص: 108.
[2]. بحارالأنوار، مجلسی، ج28، ص: 37، باب 2.
[3]. همان، ج43، ص: 65، باب 3.