روضه دفن امام علی(ع)؛ حجت الاسلام میرزا محمدی
امشب دلاتون خوب شکسته خود خدا فرموده: «انا عند قلوب منکسره»
دل شکستۀ من انس با علی دارد
دل از همه بگسسته، تا علی دارد
منم زشهر ولایت، زکوی سوختگان
شناسنامۀ من مهر یا علی دارد
خدا مدال علی دوستی به ما دادست
به غیر کشور شیعه کجا علی دارد
به روز حشر برای، شفاعت امت
علی حسین و رسول خدا علی دارد
پیغمبر فرمود: قیامت کلیدهای بهشت و جهنم را میدم دست علی، امیرالمومنین میان کنار آتش جهنم می ایستند، این رو اهل سنت نقل کردند، فَرائدُ السِمطَین جوینی مینویسه، شراره های آتش رو می کنند به مولای من و تو، میگن آقاجان لطفا کنار برید، نور شما باعث میشه شعله های من خاموش بشه، بعد حضرت اشاره می کنند آرام بگیر” اشاره می کنند فلانی دشمن منه، “فخزی” او رو تو آتش بینداز، فلانی از دوستان منه رهاش کن، خدایا یعنی میشه ما جزو آزاد شدگان از آتش باشیم؟ آره که میشه، دهۀ آخر مگه نفرمود: اتقن من النار، دلم هوای دعای مجیر کرد، بزار بگم زمزمه کن، سُبْحَانَک یَا اللهُ تَعَالَیْتَ یَا رحمان أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ؛ اگه امشب نام ما را ننویسی کجا برم؟
اصلا امشب اینجوری باهات حرف میزنم تا نبخشی ازین خیمه بیرون نمیرم، بدن بابا رو دفن کردن، امام مجتبی، متصدی دفنه. اولین ضربه رو که زد دید یه قبر آماده ای، یه لوحی روش هست نوشته شده «هذا قبر اخی علی ابن ابیطالب» این قبریه که نوح نبی برا علی کنار گذاشته، لذا تو زیارت نامه ش میگی «السلام علی ضجیعیک آدمک و نوح» تمام اینها رو امیرالمومنین به امام مجتبی گفته بود، بالای لحد و خواستند کنار بزنن، بالای این لوح دیدن انبیاء اولوالعزم نشستن، همه دارن به پیغمبر تسلیت میگن پایین لوح که پایین پای قبر بود ابی عبدالله کنار زد، اصلا این سرش چیه نمیدونم؟
دید چهار زن بهشتی دور مادرش فاطمه رو گرفتن، اونا دارن به مادرش تسلیت میگن، نیمه شبه دیگه کجا بریم؟نمی دونم چه سریه، اون شب دفن مادرم ابی عبدالله نیمه شب اومد پایین پای مادر، شروع کرد پاهای مادر رو بوسه زد، اینجا هم نیمه شب حسین اومد پایین پای علی، بازم مادرش رو زیارت کرد.
آخ هر دیدی یه بازدیدی داره، نیمه شب هودج هایی از آسمان اومدن کنار گودال،این مادر اومده زیارت شبانۀ پسرش رو پس بده، حسین جان نیمه شب اومدی، نیمه شب اومدم دیدنت، از بالای سر(سر که نداشت، سر بالای نیزه بود) از بالای بدن که رگ های بریده نمایان بود پیغمبر آمد با انبیاء اولوالعظم، از پایین گودال هم فاطمه آمده بود با چهار زن بهشتی، هر چه گشت دید نعلینشو پیدا نمی کنه، عمامه ش رو به غارت بردن؛ لباسی که فاطمه تهیه کرده بود به تنش نیست؛ واویلا واویلا، هر چی گشت یه جای سالم تو بدن پیدا کنه، نکرد، آخ یه لحظه تصور کن این زیارت زهرا بعد از لگد مالی سم اسب هاست؛آخ ازین بدن دیگه چیزی باقی نمانده بود، نیمه شب مادر اومد، غروب فرداش هم خواهرش اومد گفت داداش:
ته گودال فقط پیکر تو مانده و من
همه رفتند فقط مادر تو مانده و من
شب زیارتی مخصوصه ارباب هست یه بیت دیگه از این شعر بخونم و التماس دعا
داداش
ته گودال فقط پیکر تو مانده و من
همه رفتند فقط مادر تو مانده و من
تو و عباس که رفتید از آن روز به بعد
زخم های بدن دختر تو مانده و من
یاحسین