روضه شب ضربت خوردن علی(ع)؛ حجت الاسلام میرزامحمدی
السَّلاَمُ عَلَیْک یَا أَوَّلُ مَظْلُومٍ وَ یا أَوَّلُ مَنْ غُصِبَ حَقُّهُ
سلام ما به علی و نماز آخر او
به حال راز و نیاز و به دیدۀتر او
سلام ما به سجودش که رنگ خون دارد
سلام ما به رخ غرق خون و اطهر او
سلام ما به پریشانی حسین و حسن
سلام ما به دل پر ز آه دختر او
دیگه نتونست تو محراب طاقت بیاره، بدنشو گذاشتن تو گلیمی، آوردن نزدیک خونه، این بدن سالمه، فقط فرقش ضربه خورده، هنوز حیات در این بدن باقی، گلیم کجا؟ بوریا کجا؟ این بدن هنوز زیر سم اسب نرفته، آخ یه وقت زینب دید یه هاتفی داره صدا می زنه، زمین داره با این ناله میلرزه، حسنین هم که مسجدن؛ دقت کرد ببینه هاتف چی می گه شنید داره میگه: تهدمت و الله ارکان الهدی قًتل علی المرتضی؛ یه جا اینجا دلش خیلی به لرزه افتاد، بیست و یک سال بعد تو خیمه نشسته بود، دید هوا تیره و تار شد، زمین شروع کرد لرزیدن، یادش افتاد، پا برهنه به سمت خیمۀامام چهارم دوید، عزیز برادرم چه خبره؟! کربلا داره میلرزه؟ فرمود عمه جان کار بابامو یکسره کردن، آخ نگاه کن سرشو بالا نیزه زدن، یا حسین.