موضوع برنامه: نکاتی از سوره مبارکه علق
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين میرباقری
تاريخ پخش: 31-01-96
بسم الله الرحمن الرحیم
«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»
صبحی گره از زلف تو وا خواهد شد *** راز شب تار بر ملا خواهد شد
تو آیه وحدتی که با آمدنت *** هر قطب نما، قبله نما خواهد شد
شریعتی: سلام میکنم به همه شما دوستان خوبم، خانمها و آقایان و بینندگان خوب برنامه سمت خدا، شنوندههای نازنین و دوست داشتنی ما. انشاءالله هرجا که هستید دل و جان شما بهاری بهاری باشد. بعد از مدتی انتظار امروز افتخار این را داریم که در محضر استاد عزیز و گرانقدرمان، حاج آقای میرباقری دوست داشتنی باشیم. هم من وهم شما قطعاً منتظر بودید که این لحظه برسد و از اینجا به ایشان سلام کنیم. سلام علیکم و رحمه الله. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای میرباقری: علیکم السلام و رحمة الله. من هم خدمت شما و همه بینندگان عزیز عرض سلام و ادب و احترام دارم. خدا را شاکر هستم که دوباره روزی من شد که برای چند جلسه در خدمت شما باشیم و در محضر بینندگان عزیز و ارجمند باشیم.
شریعتی: خیلی دلمان برای شما و کلام شما تنگ شده بود. انشاءالله خدا شما را حفظ کند. ما قرار داریم که انشاءالله روزهای پنجشنبه ماه رجب و ماه شعبان را خدمت حاج آقای میرباقری باشیم و انشاءالله آماده شویم برای درک فضیلتهای روز و شبهای ماه مبارک رمضان و انشاءالله از محضر پر فیض ایشان نهایت استفاده را ببریم. خدمت شما هستیم و بحث امروز شما را میشنویم.
حاج آقای میرباقری: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین. (قرائت دعای سلامت امام زمان)
این دو هفتهای که از ماه مبارک رجب باقی مانده است. اگر صلاح بدانید سوره مبارکه علق را بخوانیم و ترجمه کنیم به مناسبت مقارن شدن این ایام با مبعث وجود مبارک نبی اکرم، چون این نظر خیلی از مفسرین هست و به واقع هم نزدیک است که این سوره اولین سورهای است که بر وجود مقدس نبی اکرم در غار حرا نازل شد و گویا بعثت حضرت با نزول این سوره آغاز شده است. نظر مفسرینی مثل علامه طباطبایی این است که این سوره یکجا هم نازل شده است. گویا وحی حضرت و بعثت ایشان با این سوره آغاز شده است. در مقدمه و ترجمه این سوره یک نکتهای را عرض کنم. وجود مقدس نبی اکرم به تعبیر قرآنی مفتاح غیب هستند. مفتاح کل غیب هستند. میدانید عالم مشهودی که ما همه آن را درک و حس میکنیم، در مقابل عالم بیکران غیب مثل یک قطره در مقابل دریاست. خدای متعال برای ما بابهایی را به سوی عالم غیب باز کرده است و مفتاح همه غیبها، مفاتیح الغیب وجود مقدس نبی اکرم(ص) هستند که ابواب غیب با ایشان باز میشود.
آیه 59 سوره مبارکه انعام هست که در نماز غفیله مکرر خواندهایم. «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلَّا هُوَ» همه مفاتح غیب، حالا مفاتح جمع مفتاح باشد یعنی خزائن، یا مفتاح یعنی کلیدها، همه خزائن غیب و کلیدهای خزائن نزد خدای متعال است. «لا يَعْلَمُها إِلَّا هُوَ» خدای متعال براساس حکمت خودش از آن کلیدهای غیب و مفاتح غیب و خزائن به روی اشخاصی که بخواهد گشایش میکند و عنایت میکند. «وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فِي ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ» همه حقایق در یک کتاب مبینی است که شاید این کتاب مبین مقامی از مقامات قرآن باشد. آن کتاب را خدای متعال بابش را به وسیله این پیامبر گرامی به سوی ما و همه عوالم گشوده است. لذا ایشان مفتاح کل غیب است ومبعث ایشان سرآغاز یک گشایشی است و ابوابی به سوی علم الهی، معرفت الهی، وقاء الهی با ایشان گشوده شده که قبل از آن به طور کلی با هیچ پیغمبری به سوی بشر باز نشده بود. این نکته اول است.
این پیغمبر گرامی که خدای متعال او را برای هدایت کل عالم مبعوث کردند، «هدی للناس» است، «رحمة للعالمین» است، «كَافَّةً لِلنَّاسِ» هست، یعنی خدای متعال قبل از اینکه در این عالم دنیا بیایند، محافظت فرموده است. در زیارتی که از راه دور نسبت به حضرت خوانده میشود ملاحظه فرمودید. آنجا هم این تعبیر را دارد که «اِذْ وَكَّلْتَ لِصَوْنِهِ وَحِراسَتِهِ وَحِفْظِهِ وَحِياطَتِهِ» (زیارة النبی صلی الله) برای حفظ این پیامبر و نگهبانی او «مِنْ قُدْرَتِكَ عَيْناً عاصِمَةً» از قدرت خودت یک دیدهبانی گذاشتهای که وقتی این پیامبر در عوالم مختلف سیر میکرده در صلبهای پدرام و ارحام مادران، هیچ آلودگی ایشان را در بر نگیرد و با طهارت محض به این دنیا بیاید. برای او محافظ خاص گذاشتند. قبل از اینکه در عالم دنیا بیاید در سیری که در عوالم ارحام و اصلاب داشته خدای متعال ایشان را به وسیله یک محافظ مخصوص «عَيْناً عاصِمَةً» یک دیدهبان «حَجَبْتَ بِها عَنْهُ مَدانِسَ الْعُهْرِ، وَمَعائِبَ السِّفاحِ» به وسیله آن علم و دیدهبان همه آلودگیها را از پیغمبر دور کرد و اجازه نداده هیچ آلودگی به ساحت پیغمبر راه پیدا کند. او را با طهارت محض به این دنیا آورده است.
یک تعبیر نورانی هم امیرالمؤمنین(ع) در خطبه قاصعه دارند. در پایان خطبه وقتی پیغمبر را توصیف میکنند، میفرمایند: «وَ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ (ص) مِنْ لَدُنْ أَنْ كَانَ فَطِيماً أَعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلائِكَتِهِ» (نهجالبلاغه، خطبه 192) از هنگامی که از شیر گرفته شد، خدای متعال بزرگترین ملک خود را مراقب او و مقارن او قرار داد. همیشه همراه پیغمبر بوده، اعظم ملائکه الهی از موقعی که از شیر گرفته شد، «وَ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ (ص) مِنْ لَدُنْ أَنْ كَانَ فَطِيماً أَعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلائِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَرِيقَ الْمَكَارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلاقِ الْعَالَم» او را سلوک میداد. سیر میداد، این اعظم ملائکه الهی در طریق مکارم اخلاقی و محاسن اخلاق عالم. در طریق کرامتها و اخلاق نیکو این پیغمبر را سیر و سلوک میداد، اعظم ملائکه الهی «مِنْ لَدُنْ أَنْ كَانَ فَطِيماً» از آن زمانی که پیغمبر از شیر گرفته شدند و قبل از اینکه به این عالم بیایند خدای متعال دیدبان نگهبانی در ایشان قرار داده شده که آلودگیها دامن ایشان را نگیرد در این عواملی که سیر میکنند. در این دنیا از زمانی که از شیر گرفته شدند شاید اعظم ملائکه مقصود جناب جبرئیل بودند، ایشان را موکل قرار دادند که ایشان را در وادی کرامتها و اخلاق سیر بدهند. «لیله و نهاره» در تمام شبانه روز.
البته یک جملهای هم حضرت دارند که بسیار لطیف است، مربوط به خودشان است و مربوط به رسول اکرم نیست. به دنبال این میفرماید: «وَ لَقَدْ كُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِيلِ أَثَرَ أُمِّهِ» (نهجالبلاغه،خطبه 192) من مثل فرزندی که دنبال مادر حرکت میکند همیشه دنبال پیغمبر بودم از دوران طفولیت. چون میدانید یکی از کرامتهایی که خدای متعال به امیرالمؤمنین عطا کردند این است که نبی اکرم از طفولیت مراقب ایشان و مربی ایشان بودند. حضرت ابوطالب ایشان را تحویل پیغمبر دادند، زیر نظر پیغمبر بزرگ شدند، «يَرْفَعُ لِي فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنْ أَخْلاقِهِ» در هر روزی از روزها حضرت از اخلاق کریمه خودش یک نشانههایی را به من نشان میداد و موانعی را کنار میزد و علائمی از کرامتهای اخلاقی خودش را به من ارائه میکرد «عَلَماً وَ يَأْمُرُنِي بِالاقْتِدَاء» به من دستور میداد که این اخلاق باید در من محقق شود. از دوره طفولیت!
عرض من این است که این وجود مقدس که خدای متعال ایشان را مبعوث کردند، قبل از اینکه به این دنیا بیایند،در این عوالم مراقب داشتند. در این عالم از دوره طفولیت مراقب داشتند تا یکی از مراحل ربوبیت خدای متعال نسبت به نبی اکرم مرحله بعثت ایشان است. خدای متعال ایشان را مبعوث میکند یک مرتبهای از ربوبیت خداست. خدای متعال ایشان را سیر دادند یکی از مقامات ربوبیت خدای متعال نسبت به نبی اکرم این است که به ایشان وحی شده و مبعوث شده و وارد یک مرحله جدید شده و با ورود ایشان به مرحله جدید همه عالم وارد مرحله جدیدی شده است. این مبعثی که اتفاق افتاده، روی دوش پیامبر مأموریتهای متعددی آمده است. یکی این است که پیامبر «اقْرَأْ» (علق/1) بخوان. «قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلا» (مزمل/2) یکی این است «يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ، قُمْ فَأَنْذِر» (مدثر/1و2) یک مأموریتی پیش آمده، این مأموریتی که بعثت ایشان با آن آغاز شد، مأموریت «اقرأ» است. بخوان!
پیغمبر گرامی با این بعثت و مأموریتها میخواهد عالم انسانی و عوالم را از موانع و حجابها و ظلمات عبور بدهند. حتی از حجب نور به قرب الهی برسانند. و این ظرفیت در این وجود مقدس هست. «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور بِإِذْنِ رَبِّهِم» (ابراهیم/1) خدای متعال به ایشان کتابی داده که به وسیله آن کتاب میتواند همه مردم از ظلمات به سمت نور و سرچشمه نور که «الله نور السماوات و الارض» هست هدایت بکنند. پایان این سیر هم خیلی واضح است. پایان این سیر خدای متعال به پیامبر گرامی که او را «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ» (سبأ/28) فرستاده است، وعده داده که «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّه» (توبه/33) «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» بخواهند یا نخواهند این اتفاق میافتد. همینطور که فرمودید، بعضی از فرق خواستند بگویند: که این واقع شده است. غلبه دین نبی اکرم بر همه مردم، ولی حقیقت این است که واقع نشده و معطوف به دوران ظهور و رجعت است. روایت ما این را توضیح میدهد که مربوط به عصر ظهور و رجعت است. تاکنون چنین چیزی اتفاق نیفتاده است. وقتی آن غلبه اتفاق میافتد، «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» (زمر/69) زمین با نور امام پر میشود که نور الله است و بعد این در دوره ظهور است، رجعت و قیامت هم هست. اینها آثار بعثت این وجود مقدس است که در ظهور رجعت و قیامت است. عالم وارد وادی نور میشود،آنوقت طعم ایمان و توحید و معرفت و محبت خدا و طعم اخلاق و معنویت و صمیمیت انسانها، طعم عدالت آن موقع چشیده میشود. قبلش موانع وجود دارد. منتهی یک نکته اینجا عرض کنم که این سیر از بعثت تا غلبه مطلق دین یک سیر پر دامنه و پر فراز و نشیب است و سختیهای فراوانی در این راه پیش روی وجود مقدس نبی اکرم است. اولاً دوریاب و دیریاب است و اینطور نیست که عصر ظهور زود در دسترس باشد، به یک معنا قریب است ولی 1400 سال از بعثت حضرت گذشته است. و سختیهای فراوانی بوده که دیگر تاریخش را چون پشت سر گذاشتیم بر آن واقف هستیم. پس یک سختیهای فراوانی است که باید تحمل شود.
در کشاورزی ما یک محصولاتی داریم که زود بازده هستند، خربزه کار اول تابستان که میکارد، آخر پاییز هم زمین میزند و میخورد. محصولش را با چشم خودش میبیند. یک محصولاتی دارد که آدم باید سالها صبر کند تا به ثمر بنشیند. مثل درخت گردو، ممکن است خود آدم هم ثمرش را نبیند، ولی دهها سال و صدها سال میوه و ثمر میدهد. بعضیها همیشه دوست دارند محصولات زود بازده و در دسترس بکارند. ولی انسانهایی هم هستند که اینها صبور و حلیم هستند. کار میکند و میداند ثمرات کارش در دوران عمر خودش به ظهور نمیرسد. ما در آدمهای غیر معصوم هم اینطور آدمها را داشتیم. بعضی هستند که واقعاً شرح صدر دارند. هم در جبهه حق و هم در جبهه باطل، چه آنهایی که شرح صدر در کفر دارند، چه در ایمان. واقعاً عجله ندارند. کار میکند برای آینده، متعلق به آینده است. این یک ظرفیت فرا زمانی میخواهد. وجود مقدس انبیاء و صدر آنها وجود مقدس نبی خاتم(ص) اینطور هستند که این بعثتی که آغاز میکنند همیشه در حال ثمر دادن است. «تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها» (ابراهیم/25) ولی تا به این نتیجه برسد، قرنها طول میکشد. زمان میبرد. و این وجود مقدس یک وجود مشرفی هستند، اصلاً عجله در این کار هم ندارند. خدای متعال در سور متعددی مثل سوره مدثر، سوره مزمل، سوره «نون و القلم» و از جمله در همین سوره که با نبی مکرم اسلام جریان کلی بعثت را در میان میگذارند و مأموریتهای حضرت را و بعد پایان کار و پیروزی قطعی حضرت را در همه این سورهها به این شکل وعده دادند، در همه این سورهها هم به یک شکلی از موانع سر راه صحبت کردند. گفتند: این مأموریت شماست و این سختیها هم در راه هست و این سختیها را هم باید تحمل کنی. ولی در هر سورهای به یک شکل است و در این سورهها معمولاً با پیامبر گرامی دو نکته را در میان گذاشتند. یکی اینکه پیغمبر اینها را به ما واگذار کن. ما کار خودمان را خوب بلد هستیم انجام بدهیم. «ذَرْنِي وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِيدا» (مدثر/11) مرا با آنها تنها بگذار. یا در این سوره میفرماید: ما خودمان با آنهایی که با تو دشمنی میکنند مقابله میکنیم.«لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِيَة» (علق/15) در همه این سورهها یک دستوری به پیامبر میدهد. ولی شما باید این اقدامات را انجام بدهید. در همین سوره هم دقیقاً همینطور است.
گاهی هم به حضرت تأکید میکنند که باید صبر کنی. خدای متعال کار خودش را میکند. کار هم به نتیجه میرسد، «وَ اصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّك» (قلم/48) پیغمبر ما برای تحقق حکم الهی صبر کن. حکم الهی محقق خواهد شد «وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوت» مثل حضرت یونس نباش که تعبیر به صاحب حوت شده است، مصاحبت با این ماهی یعنی چه؟ مثل صاحب حوت نباش که عجله کرد. صاحب حوت عجله کرد و بعد در شکم ماهی مبتلا شد تا صبر کند.«إِذْ ناداهُ رَبُّهُ» (نازعات/16) حضرت یونس دعوت کرد و اینها سالها ایمان نیاوردند. بعد به چه دلیل، عجله کردند و بنا شد عذاب نازل شود، خوب این صحنه برای حضرت پیش آمد که درون شکم ماهی رفتند. آن داستان هم داستان لطیفی است که چه اتفاقی پیش آمد که خدای متعال به پیامبر گرامی میفرماید: «وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوت» مثل ایشان نباش، «فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادى وَ هُوَ مَكْظُومٌ» (قلم/48) ندا داد در حالی که در شکم ماهی قرار گرفته شده بود و بلعیده شده بود. شاید یک معنی مکظوم این است و اگر نعمت الهی ایشان را در برنمیگرفت و برای ایشان تدارک نمیکرد، «لَنُبِذَ بِالْعَراءِ وَ هُوَ مَذْمُوم» (قلم/49) از شکم ماهی در بیابان رها میشد در حالی که مورد مذمت بود. خدای متعال برای او تدارک کرد. نکتهاش هم میفرماید که چون مسبّح بود، خدای متعال برای ایشان تدارک کرد.
به پیامبر گرامی مکرر توضیح داده میشود که این مسیر دشواریهایی دارد و شما باید پای این دشواریها صبر کنید. این شجره طیبه توحید تا به بار بنشیند و شاخ و برگش در همه عالم سایه بیافکند و همه استفاده کنند و دوران ظلمت و تاریکیها بگذرد مراحل باید طی شود و خیلی هم دشوار است. امیرالمؤمنین در خطبه پنجمشان، آنجایی که ابوسفیان و غیره بعد از تمام شدن کار در سقیفه که شما بیایید و ما مردم را برای بیعت میآوریم. حضرت فرمود: این دیگر واقع شدنی نیست و من هم دیگر عجله ندارم. چون کسی که میخواهد در غیر وقت نتیجه بگیرد، مثل کسی است که در زمین دیگری کشت میکند. ثمره آن را دیگران میبرند. بعد فرمود: یک وقایعی در پیش است که اگر میدانستید مثل طناب دلو در چاه به خودتان میلرزیدید. خیلی سخت است و ما هم غافل هستیم. پیامبر گرامی اسلام شفیع کل است. هادی کل است و به منزله پدر برای کل است. محبت نسبت به همه دارد و میخواهد عالم را عبور بدهد و حضرت میخواهند هرچه زودتر عالم عبور کند حتی بعضی گفتند: وجود مقدس نبی اکرم که منافقین را تحمل کردند برای این بود که سرعت حرکت عالم به سمت خدای متعال بیشتر شود که جریان نفاق را تحمل کردند و الا میشد تحمل نکنند. این برای سرعت عبور عالم هست.
پیغمبر گرامی اسلام که گشایشهای غیبی به دست او واقع میشود هرکسی روزنهای از غیب به روی او باز میشود، یا وارد عوالم غیب میشود و سیر میکند کلید و مفتاحش در دست وجود مقدس نبی اکرم هست. این پیغمبر را خدای متعال قبل از این دنیا و در دوران طفولیت مراقبه کرده، معصوم مطلق با طهارت مطلق است و حالا میخواهد عالم را به طهارت برساند. به یک مرحلهای رسیده که در این مرحله بعثت حضرت آغاز میشود.یک نکته عرض کنم اینکه بعضیها خیال کردند پیغمبر گرامی اسلام در بستر جزیرة العرب درست شده و به طور طبیعی تحت تأثیر فرهنگ اجتماعی است، جزیرة العرب بوده است. طبیعتاً این فرهنگ اجتماعی در وجود ایشان شکل گرفته و بسیاری از احکامی که در قرآن و اسلام است نازل به همان خصوصیات جزیرة العرب و آن جامعهی قبیلهای آن موقع است. مثل احکام قصاص و دیات، این ناشی از غفلت از همان نکته است. که آن پیغمبری که میخواهد همه کائنات را هدایت کند، آن پیغمبر در همین سیر طبیعیاش، یک موقع اشاره کردم خدا حضرت را آفرید، بعد حجب را آفرید. در هر عالمی حضرت سیر کرد و آن عوالم را نورانی کرد. اصلاً کاری به آن سیر ندارم. همین سیری که حضرت در عالم دنیا آمدند و لباس بشر پوشیدند، خدای متعال در اصلاب و ارحامی که ایشان را سیر میداده، رحمهای مادران و اصلاب پدران مراقب خاص برای ایشان گذاشته بودند.
از اولی که حضرت از شیر گرفته شدند، اعظم ملائکه خودش را موکل کرده که ایشان را سیر و سلوک در وادی اخلاق بدهند. این پیغمبر که از دامن این جامعه تغذیه نمیکند. در این دامن بزرگ نمیشود. در دامن اعظم ملائکه است. کاملاً در حفظ است و هیچ یک از آلودگیهای فرهنگی جامعه جزیرة العرب در ایشان نفوذ نمیکند. ظهور غیر از این است که او تحت تأثیر است. به هیچ وجه متأثر نیست و لذا عالم را تغییر میدهد. خدای متعال از اول طفولیت اعظم ملائکه خودش را موکل کرد که ایشان را سلوک در وادی اخلاق بدهد. ایشان خلق و فرهنگش را از جامعه نمیگیرد. در این جامعه ظهور پیدا کرده و با این مردم میخواهد حرف بزند. این فرهنگ را میخواهد تغییر بدهد. مدارا میکند، احکام دوران گذار دارد، غیر از این است که خودش تحت تأثیر این فضا باشد. لذا احکامش احکام قبیلهای است و این شریعت به درد مناسبات قبیلهای میخورد، ناشی از غفلت همین نکته است.
یک نابغه ممکن است در دامن یک جامعه بزرگ شود و تحت ولایت این جامعه و تحت تأثیر مدیریت اجتماعی باشد و یک پرورشهایی پیدا کند و بعد هم نابغه باشد. بعد هم تغییراتی ایجاد کند. ولی نبی اکرم اینطور نیست. اینطور نیست که حضرت تحت ولایت دستگاه باطل یا فرهنگ مادی جامعهای رشد کنند و اخلاق و روحیات و اندیشه ایشان مادی میشود حالا میخواهند جامعه را هم تغییر بدهند. این شدنی نیست! این کسی که میخواهد همه عالم را تطهیر کند، همه عالم را نورانی کند، باید سراسر طهارت و نور و حیات باشد تا همه عوالم به آن نورانی شوند و به حیات طیبه برسند. این غفلت شده و خیلی هم روی این مانور میدهند ولی ناشی از این است که به این نکته توجه نکردند. البته این به این معنا نیست که پیامبر گرامی اسلام نمیخواسته مردم جزیرة العرب را عبور بدهد. مدارا با اینها نمیکرده است. چرا؟ نه با آنها، با کل بشریت مدارا میکرده است. هیچ پیغمبری با قوم خودش الا به اندازه عقل خودشان صحبت نمیکرد. انبیاء به اندازه عقول صحبت میکردند. عقل را رشد میدادند. حرفهای بالاتر و نورانیتر هم به آنها میزدند.
شریعتی: چون مأموریت جهانی بود، ادبیات پیامبر اکرم هم جهانی بود؟
حاج آقای میرباقری: بله یک ادبیات جهانی و تاریخی است. نه فقط جهان دوران خودش، در طول تاریخ است. اصلاً ادبیات ساز و زبان ساز است. هنوز که ما تولی کامل پیدا نکردیم، اگر تبعیت کنیم همه زبانها حتی زبان تخصصی جامعه تابع زبان نبی اکرم میشود. گاهی ما یک عرایضی داریم که علوم جهت دارند، این همین زبان علم هم باید تابع زبان وحی شود و خواهد شد. «باش تا صبح دولتش بدمد» اینکه حضرت فرمود: از علوم دو حرف ظاهر شده و ما بقی در دوران حضرت ظاهر میشود، یعنی همین. یعنی حقایق علوم ظهور پیدا نکرده است. وقتی عقول کامل شد، اینها ظهور پیدا میکند. ادبیات علمی و تخصصی جامعه هم تابع ادبیات وحی میشود و این ادبیات یک ادبیات شامل بر کل تاریخ بشریت هست. بیان قرآن، لسان قرآن، زبان وحی، این تعابیر هم تعابیر تنگتر از ارائه واقعیت وحی است. تعبیر زبان و ادبیات و اینها، ما ناچار هستیم وقتی میخواهیم حرف بزنیم اینطور حرف بزنیم. و الا زبان خود وحی وقتی میخواهد خودش را معرفی کند این الفاظ در آن نیست. با یک آهنگ و لسان دیگری خودش را معرفی میکند.
این سوره مبارکه شروعش با این است. به پیامبر گرامی اسلام که آن دوران را طی کرده و بعد دوران خلوت گزینی در غار حرا را سالها تجربه کرده است و همه عوالمی که برای حضرت بوده به یک نقطهای میرسد که به ایشان وحی میشود «اقْرَأْ» وحی هم وحی عجیبی بوده و جبرئیل با سیمای حقیقی خودش ظاهر میشود، حضرت میفرماید: مشرق و مغرب عالم را پر کرده بود. بعد هم وقتی ایشان مأمور به قرائت میشود یک اتفاق عظیمی میافتد. همان موقع که مأمور میشود و همان موقع که تجلی اعظم بر نبی اکرم میشود، هنوز پیامدهایش در عالم آشکار نشده است. امیرالمؤمنین در خطبه قاصعه فرمودند: «سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّيْطَان» فریاد شیطان چند جا بلند شده است. در روایت هست، یکی اینجاست که به حضرت عرض کردم: چه خبر است؟ گفت: دیگر مأیوس شده از اینکه او را عبادت کنند. وقتی من آمدم بندگان خدا را عبور بدهم از شرک به توحید، با آمدن من دیگر مأیوس شد که بتواند کسی را مشرک کند. او را عبادت کنند. البته میدانید خیلیها هنوز به حرف او گوش میدهند. شیطان میخواهد ما را به عبادت خودش دعوت کند. این واضح و صریح قرآن است. ولی گویا اصلاً آنها موضوعیت ندارند. نه شیطان خیلی دنبال آنهاست. نه دعوت انبیاء خیلی روی آنها اثر میگذارد. روز قیامت هم در جهنم شیطان به آنها میگوید: من اصلاً با شما کار نداشتم. بیخود سر راه من قرار گرفتید. من تور را انداخته بودم و شما داخل تور من آمدید. حرفش همین است. دعوایی که در جهنم بین ابلیس و طرفداران آنها میشود، که آنها میگویند: تو مرا دعوت کردی و او میگوید: من به شما کاری نداشتم، شما خودتان دنبال من آمدید یعنی همین. یعنی این تور را برای دیگران انداخته است. مأیوس شده که آدمها به حرف او گوش بدهند. این اتفاق با شروع قرائت نبی اکرم اتفاق افتاده است.
وقتی از غار حرا پایین میآمدند همه ریگها و سنگهای دشت و بیابان به حضرت تعظیم میکردند. تواضع میکردند. نبوت ایشان را تبریک میگفتند. یعنی هنوز به حسب ظاهر چیزی نشده است. فقط پیغمبر قرائت را شروع کردند. لذا آن مرحلهی جدیدی از ربوبیت خدای متعال نسبت به نبی اکرم است. نبی اکرم را دارند پرورش میدهند و البته ذیل پرورش ایشان عالم پرورش پیدا میکند. وجود مقدس نبی اکرم یک شخصیتی است که «لَوْلاكَ لَمَا خَلَقْتُ الافْلاك» (المناقب، ج 1، ص216) عوالم متناسب با ایشان آفریده شده است. مثل اینکه خدای متعال اندام ما را متناسب با روح ما آفریده است. قوایی که روح ما احتیاج داشته در این اندام تعبیه کرده است. جسم متناسب با روح آفریده شده است نه روح متناسب با جسم! معارف ما این را میگوید. ممکن است بعضی از مکاتب مادی بخواهند بگویند: که روح آدم انعکاس جسم اوست، ولی حقیقت این است که خدای متعال جسم را متناسب با روح پرورش میدهد. عوالمی را برای روح خلق کرده که جسم از آن بهره میبرد. حالا این اندام که یک طرف تک تک سلولهای بدن ما اینطور هستند، این میلیاردها سلول برای ما خلق شدند، متناسب با ما خلق شدند. آنها هم رشد خودشان را دارند اما ذیل وجود ما. وقتی خدای متعال به ما یک انبساط خاطری میدهد همه سلولهای بدن منبسط میشوند. ما منقبض شویم همه سلولهای بدن منقبض میشوند. یک ارتباطی با هم با کل کائنات دارند. این وجود مقدس وقتی ربوبیت خدای متعال ایشان را وارد یک مرحله جدیدی میکند، عالم وارد یک مرحله جدیدی میشود. از جمله عالم انسان است. وارد یک حیات جدیدی میشود. خدا متعال میخواهد در عالم به پیغمبر رشد بدهد، وحی میفرستد. پیغمبر ما «اقرأ» است. آن هم کاملترین وحی «مهیمناً علی ذلک کله» آن هم همه مفاتح غیب را به سوی او باز میکند. این کتاب مبین را در اختیار او قرار میدهد. کلیدهای غیب را براساس حکمت خودش، شرح صدر میدهد. بقیه چیزهایی که هست پس با قرائت نبی اکرم اتفاق عظیمی میخواهد در عالم بیافتد. «اقرأ بِاسْمِ رَبِّكَ» حالا چه چیز را بخواهند. گفته نشده است.
پس این قرائت، قرائت «بِاسمِ رب» هم هست. «بِاسمِ رَب» یعنی چه؟ شاید معنایش این باشد. چون خدای متعال یک اسمی را در اختیار پیامبر قرار میدهد که به وسیله آن اسم میتواند بخواند. بعد هم اگر با آن اسم نخواند دیگر قرائت کتاب الهی نیست، یک چیز دیگری است. آن اسم ربی که در اختیار پیغمبر قرار میگیرد که به آن اسم رب، به استعانت آن اسم میخواند، او وحی را میکند. آنوقت چه چیزی را بخوان؟ این ذکر نشده است. ولی مفسرین بزرگوار مثل مرحوم علامه طباطبایی و دیگران معتقد هستند بخوان، یعنی همین وحی را بخوان. کتاب الهی را بخوان. چون قرائت وقتی حروف را کنار هم قرار میدهیم و به صورت ترتیل و امثال اینها میخوانیم از این تعبیر به قرائت میشود. ممکن است آدم به زبان بیاورد و ممکن هم هست حتی به زبان هم نیاورد. کتاب را شما یکجا میخوانید، در ذهن خودتان کتاب را مرور میکنید، این هم قرائت است. به پیامبر گرامی میگویند: این کتاب الهی را از روی متن وحی بخوان که مقاماتی هم دارد که در اختیار نبی اکرم قرار میگیرد. از آن مرتبه عالی که «وَ إِنَّهُ فِي أُمِ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ» (زخرف/4) تا «لِسانٌ عَرَبِيٌ مُبِينٌ» (نحل/103) اینها همه وحی الهی است. همه معصوم است. همه کلام الهی است، این کلام الهی که دارای مقاماتی است پیامبر این کلام را میخواند. حقیقت وحی، لذا مرحوم علامه طباطبایی میگوید: یعنی تلقی وحی کن. قرائت یعنی این. وقتی پیامبر آن حقیقت وحی را تلقی میکند، جلوهاش قرآن کریم میشود. همین هم از خداست، پیامبر هیچ رنگ و بویی از خودش به این اضافه نمیکند. البته این کتاب متناسب با عظمت قلب نبی اکرم است. کتابی که برای انبیای گذشته بود اینطور نبود. ولی همه مراتبش از ناحیه خداست. این کتاب با جمیع مراتب به این پیغمبر بر قلب پیامبر نازل میشود و ابواب این کتاب به سوی عالم گشوده میشود به وسیله این پیامبر. «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلى صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيد» (ابراهیم/1) کتاب را به تو میدهیم، «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ» ولی وقتی این کتاب را به تو میدهیم، رب تو رب آنها هم هست. به تو اجازه میدهد که به وسیله همین کتاب آنها را از ظلمات به سمت نور بیرون ببریم. «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ» که وقتی میخوانیم اینطور میشود «لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور بِإِذْنِ رَبِّهِمْ» این ذیل ربوبیت خدای متعال نسبت به نبی اکرم است.
بعضی خیال میکنند ما اصل هستیم و پیغمبر فرع بر ما است. خدا پیغمبر را فرستاد که ما هدایت شویم. اینطور نیست. او پیغمبر را خلق کرد، عالم را هم برای او خلق کرد، او با خدای متعال عهد شفاعت بست. خدای متعال به او نبوت داد که بیاید دست ما را بگیرد و ببرد. ما را به همان مقاماتی که به ایشان اذن دادند، هدایت کند. حالا این پیغمبر در این عالم آمده و برای آمدنش یک سیری داشته و در این دنیا هم یک سیری داشته است.
شئون و عظمت ایشان را سر جای خودش باید بگوییم. خدای متعال به جان پیامبر قسم میخورد. قسم به جان تو پیغمبر! پیغمبر نزد خدا خیلی عزیز و گرامی است. این پیغمبر را خدا فرستاد فرمود: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ» به اسم پروردگارت قرائت کن. قرائت پیامبر قرائت ما نیست. ما هم در این سوره یک روایت عجیبی ذیل سوره دارد که اگر کسی این سوره را بخواند، در تفسیر برهان مرحوم صدوق نقل کرده است. خیلی تعبیر عجیبی است. این قرائت پیامبر گرامی را وارد مرحله جدیدی میکند که به تبع آن مؤمنین هم وارد عالم جدیدی میشوند. سیری بر آنها حاصل میشود. لذا یک تعبیری هست که تعبیر بسیار عجیبی است. مرحوم صدوق فرمود: اگر کسی این سوره را در شب یا روز بخواند، «من قرأ فی یومه أو لیلته اقرأ باسم ربک» این سوره «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ» را بخواند، «ثم مات فی یومه أو لیلته» در همان روز یا در همان شب بمیرد، این سوره را خوانده و از دنیا رفته است، «مات شهیدا و بعثه الله شهیدا و أحیاه شهیدا» یعنی مقام شهادت پیدا میکند کسی که این سوره را قرائت کند. «و کان کمن ضرب بسیفه فی سبیل الله مع رسول الله ص» مثل کسی است که با شمشیرش پیش روی پیامبر میجنگید. این یعنی چه؟ این سوره پیامبر را وارد یک مرحله جدیدی میکند که مرحله قرائت و مرحله هدایت است و درگیریهایی که در این سوره گفته شده است. حضرت وارد این میدان درگیری میشوند، بعد هم با سجده خودشان که در آخر سوره دستور داده شد، عالم را به خدا نزدیک میکنند. خودشان با سجده خودشان عالم را به اقتراب الهی میرسانند. کسی که این سوره را میخواند. این قرائت یعنی از قرائت نبی اکرم یک بارقهای در قلب او آشکار میشود. قرائت سوره همین بود، یعنی وقتی پیغمبر میخواند عالم عوض میشود. مثل خواندن ما نیست. خواندن ایشان عالم را عوض میکند. با خواندن ما خیلی فرق میکند. این پیغمبر وقتی میخواند، اگر ما از روی دست این پیامبر بخوانیم...
شریعتی: پیامبر خواندهاند تمام شده است یا همچنان ادامه دارد؟
حاج آقای میرباقری: نه، قرائت پیامبر در عالم جاری است. با قرائت او ما قاری میشویم. اگر قرائت ما شعاع قرائت پیامبر در آن باشد، قرائت این سوره میشود. و الا ما چیز دیگری میخوانیم.«رُبَّ تَالٍ لِلْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ يَلْعَنُهُ» (جامعالاخبار، ص48) اگر این قرآن در تولی به نبی اکرم خوانده شود، نور قرائت نبی اکرم در قرائت ما بیاید، یک تجلی از آن قرائت شود، مثل این است که با پیغمبر جنگیدیم. چون حضرت با این سوره وارد یک میدانی میشوند. برای هدایت عالم وارد یک میدان درگیری میشوند که در این سوره صحبت از این شده است. شما اگر بتوانی ذیل نبی اکرم قرائت کنی، شما هم گویی در کنار نبی اکرم بودی و جنگیدی و به شهادت رسیدی، «مات شهیداً بعث الله شهیداً» این اثر تلاوت و قرائت این سوره است که ذیل قرائت نبی اکرم هم باید باشد.
پس پیامبر گرامی اسلام قرائتی را شروع کردند و این قرائت باسم رب است. با استعانت از اسم ربشان که ایشان را در مرحله قرائت و تلقی وحی، حالا میخواهند تلقی وحی کنند و عالم را برخوردار کنند از این وحی که تلقی ایشان فضای عالم را تغییر میدهد و شیطان را مأیوس میکند. یعنی خدای متعال القای وحی میکند و حضرت وحی را قبول میکنند و میپذیرند. که خیلی کار سختی هم هست. این اتفاقی که افتاده با قرائت افتاده است. «اقرأ بِاسمِ رَبّکَ الَّذِي خَلَقَ، خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ» فراز اول سوره داستان ربوبیت خدای متعال نسبت به نبی اکرم است که از خلقت عالم و خلقت انسان و تعلیم به انسان عبور کرده و حالا به مسأله قرائت رسیده است. «اقرأ بِاسمِ رَبّکَ الَّذِي خَلَقَ» گفتند: این «خَلَق» یعنی خلق همه عالم، «خَلَقَ الانسان» عصاره عالم انسان است و انسان را «مِن عَلَق» آفرید. حالا عَلق را به معنی خون بسته بگیریم، بعضی نکات لطیفی گفتند،گفتند: علق آن شیای است که تعلق به شی دیگری دارد، به طوری که هیچ استقلالی از خودش ندارد. وابستگیاش تام است. اصل خلقت انسان از وابستگی به تعلق است و هیچ استقلالی نسبت به خدای متعال ندارد. اینها یک معنی باطنیتری هم دارد. خلقتش از وابستگی به علق است. «خُلقَ الانسان من اَجَل» نه اینکه تمام شده، دائم با او هست. «خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ» حالا یک باطنی هم دارد که «الاوصیاء اعلاق الانبیاء» که این داستان خلقت نبی اکرم و امیرالمؤمنین است که باطن آیه است. «اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ» بخوان که پروردگار اکرم تو بالاترین کرامت را در حق این انسان کرده است. چه کرده است؟ «الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ» تعلیم به قلم بالاترین کرامت انسان است. لذا خدای متعال وقتی از او میخواهد صحبت کند از اکرمیت خدا بحث میکند. باز هم ربوبیت نبی اکرم است. «اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ» خدای متعال در مدار ربوبیت تو کریمانه ترین فعلی که انجام داده این است که «عَلَّمَ بِالْقَلَمِ، عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ» این آدمی که از علق آفریده شد، یا از خون بسته یا از تعلق و وابستگی، تام به خدای متعال، خدای متعال او را به مرحله علم و تعلیم رسانده که خیلی مرحله مهمی است. و به او چیزی آموخته است که به هیچ وجه نمیتوانست بیاموزد. «عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ» اینها مدار ربوبیت خدا نسبت به نبی اکرم است. در ربوبیت خدای متعال نسبت به نبی اکرم خلقت عالم، خلقت انسان و تعلیم انسان بالقلم واقع شده که همینجا عرض کنم این تعلیم بالقلم یک معانی باطنی دارد که «ن وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُون» (قلم/1) چیست. معانی ظاهریاش را گفتند: خدای متعال به انسان کتابت یاد داد، که این کتابت بستر انتقال فرهنگ در جغرافیای مختلف و انتقال فرهنگ بین انسانهایی است که اختلاف جغرافیایی دارند و اختلاف نسلی دارند. اگر این تعلیم بالقلم نبود، اگر کتابت نبود انسان قدرت کتابت پیدا نمیکرد. «الرَّحْمنُ، عَلَّمَ الْقُرْآنَ، خَلَقَ الْإِنْسانَ، عَلَّمَهُ الْبَيانَ» (الرحمن/1-4) اگر انسان قدرت کتابت نداشت، انتقال فرهنگ بین جوامع و نسلها واقع نمیشد. طبیعتاً تمدن بشری ساخته نمیشد. بنابراین کریمانه ترین نبی اکرم این است که به انسانها تعلیم بالقلم کرده است. این یک معنای ظاهری است.
شریعتی: امروز صفحه 556 قرآن کریم، آیات ابتدایی سوره مبارکه تغابن که یکی دیگر از مسبحات هست را تلاوت میکنند. انشاءالله زندگی ما منور به نور قرآن کریم باشد.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ «1» هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ فَمِنْكُمْ كافِرٌ وَ مِنْكُمْ مُؤْمِنٌ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ «2» خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ صَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ «3» يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ يَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعْلِنُونَ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ «4» أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ فَذاقُوا وَبالَ أَمْرِهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ «5» ذلِكَ بِأَنَّهُ كانَتْ تَأْتِيهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَقالُوا أَ بَشَرٌ يَهْدُونَنا فَكَفَرُوا وَ تَوَلَّوْا وَ اسْتَغْنَى اللَّهُ وَ اللَّهُ غَنِيٌّ حَمِيدٌ «6» زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ لَنْ يُبْعَثُوا قُلْ بَلى وَ رَبِّي لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِما عَمِلْتُمْ وَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ «7» فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ «8» يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْعِ ذلِكَ يَوْمُ التَّغابُنِ وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ يَعْمَلْ صالِحاً يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئاتِهِ وَ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ «9»
ترجمه: به نام خداوند بخشنده مهربان. آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، براى خدا تسبيح مىگويند. فرمانروايى، مخصوص او و ستايش نيز مخصوص اوست و او بر همه چيز تواناست. اوست آن كه شما را آفريد، پس بعضى از شما (به اختيار خود) كافر و بعضى مؤمن شدند و خداوند به آنچه انجام مىدهيد بيناست. آسمانها و زمين را به حق آفريد و شما را (در رحم مادر) صورتگرى كرد و صورت شما را نيكو قرار داد و بازگشت (همه) به سوى اوست. آنچه در آسمانها و زمين است مىداند و آنچه را پنهان مىكنيد و آنچه را آشكار مىسازيد، مىداند و خداوند به آنچه در سينههاست به خوبى آگاهى دارد. آيا خبر كسانى كه پيش از اين كفر ورزيدند به شما نرسيده است؟ پس عقوبت كار خود را (در دنيا) چشيدند و برايشان (در آخرت) عذابى دردناك است. اين (كيفر) به خاطر آن است كه پيامبرانشان همراه با دلايل روشن (و معجزات) به سراغ آنها آمده بودند، و آنان (به جاى پذيرش و ايمان آوردن به آنها) گفتند: آيا انسانى (مثل خودمان) ما را هدايت كند؟ از اين رو كفر ورزيدند و (به پيامبران و دستورات الهى) پشت كردند و خداوند (از ايمان آنان) بىنياز است و خداوند بىنياز و ستوده است.كسانىكه كفر ورزيدند، گمان كردند كه هرگز مبعوث نخواهند شد. بگو: آرى، به پروردگارم سوگند كه همه شما مبعوث خواهيد شد، سپس به آنچه عمل كردهايد، قطعاً خبر داده خواهيد شد و اين بر خداوند آسان است. پس، به خدا و رسولش و نورى (كتاب آسمانى قرآن) كه نازل كرديم، ايمان آوريد و (بدانيد كه) خداوند به آنچه عمل مىكنيد آگاه است. (ياد كن) روزى كه خداوند شما را براى (حضور در) روز اجتماع گرد مىآورد آن، روزِ حسرت و پشيمانى است و هر كس به خداوند ايمان آورد و كار شايسته انجام دهد، بدىهايش را مىپوشاند و او را به بهشتهايى كه از زير (درختان) آنها نهرها جارى است وارد مىكند. در آنجا براى هميشه جاودانه هستند؛ اين است رستگارى بزرگ.
شریعتی: انشاءالله تا پایان ماه شعبان المعظم، روزهای پنجشنبه خدمت حاج آقای میرباقری هستیم. حسن ختام فرمایشات شما را میشنویم.
حاج آقای میرباقری: خدای متعال میفرماید: ما در ربوبیت شما «اقرأ بِاسمِ رَبّکَ الَّذِي خَلَقَ» آفریدیم که شاید خلقت کل عوالم باشد. «خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ» انسان را از علق آفریدیم. باز تأکید میکنند که پیغمبر بخوان، مرحوم علامه طباطبایی میفرمایند: تأکید «اقرأ» اول است. یعنی شما وحی را تلقی کن و تعجب هم نکن که به شما وحی میشود. پروردگار تو به همه بشر در پرورش تو تعلیم بالقلم کرده است. شما که جای خود دارید. «اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ» کریمانهترین عنایت خدای متعال و رب تو این است که «الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ، عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَم» به انسان تعلیم بالقلم کرد. این تعلیم بالقلم را یک معنی ظاهری دارد که بزرگان فرمودند: یعنی کتابت را به انسان یاد داد. با ابزاری مثل قلم کتابت کند و انتقال فرهنگ بدهد. خدای متعال کرامتش به عبد این است که به او کتابت بالقلم یاد داد. «عَلَّمَ بِالْقَلَمِ» شاید یک معنای دقیقتری هم داشته باشد که همان «ن وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُون» است. به وسیله آن قلم تعیین کرده است. این انسان هم باید انسان خاصی باشد که قلم الهی را که در لوح مینویسد به او تعلیم کرده است. ولی همین معنی ظاهریاش را که گرفتند، فرمودند: یکی از بزرگترین مهلت الهی به بشر کتابت است که منشأ انتقال فرهنگ و شکل گیری تمدن بشری است.
من یک نکتهای بگویم. وقتی خدای متعال دارد قسم میخورد، ربوبیت خودش نسبت به نبی اکرم را بیان میکند و کریمانهترین بخشش خودش را، آنجا سخن از کدام علم است. همین دانشهایی است که در طی قرنها به وسیله بشر رسیده و خیلیهایش هم دانشهای الحادی است. مبدأ ضلالت بشر بوده است. الآن دیگر از مسلمات نخبگان جامعه ماست که قبول دارند علوم انسانی مادی مبتنی بر ضلالت بشر است. حتی علوم انسانی، ما تا اینجا پیش میرویم. خدای متعال میخواهد همین را بگوید که کریمانهترین لطف خدا در ربوبیت انسان ذیل نبی اکرم این است که به ما این علوم را یاد داده یا نه همان علوم الهی است که به وسیله انبیاء تعلیم میشده است. خدای متعال «عَلَّمَ بِالْقَلَمِ» به وسیله قلم به قلب انبیاء عنایت میکرده و انبیاء تعلیم به بشر میکردند. یعنی انبیاء آمدند باب علم را گشودند. اینها همه داستان ربوبیت خداوند متعال نسبت به شماست. همه انبیاء مقدمه شما بودند. همه آنچه انبیاء آوردند مقدمه آن چیزی است که شما آوردید. خدای متعال عالم را برای تو آفریده است و انبیاء را هم از نور تو خلق کرده است. همه تعلیم آنها شعاع تعلیم نبی اکرم است. حضرت در عالم ارواح مبعوث به انبیاء بودند. پیغمبر ما این ربی که در ربوبیت تو جهان را آفرید، انسان را آفرید، بالقلم تعلیم به انبیاء کرد و از طریق انبیاء به بشر حقایقی را تعلیم کرد که اگر انبیاء نبودند محال بود بشر بتواند و هرگز دست بشر به آن معارف نمیرسید. هر قدر هم از عقل و شعور خودش استفاده میکرد ابواب به رویش بسته بود. از کریمانهترین فعل خدای متعال در ربوبیت این است که باب آن حقایق را به وسیله وحی انبیاء به سوی بشر گشوده است. ذیل ربوبیت پیغمبر متعال، آدم آفریده شد. انسان آفریده شد. انبیاء تعلیم بالقلم شدند. بعد آن ملک بزرگ، بعد هم آنچه تعلیم شد به عموم جامعه بشری، تعلیم شد. حالا نوبت قرائت شد.حالا باید شما قرائت کنید. این مراحل گذشته است. خدای متعال در ربوبیت عالم، در ربوبیت شما، عالم را آفرید، انسان را آفرید و انبیاء را فرستاد، بساط تعلیم و تعلم الهی را شروع کرد. حالا «اقرأ» پیغمبر است و عالم میخواهد وارد مرحله جدیدی شود که آن کسی که در وعده به خدا و میثاق توحید بر همه سبقت گرفت، آخر همه آمده مکمل است. مهیمن است و همه آمدند و مقدمات فراهم شده، حالا «اقرأ» پیغمبر ماست. «كَلَّا إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى» (علق/6) مرحله بعدی است.