موضوع برنامه: مقامات وجودی نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين میرباقری
تاريخ پخش: 06-03-96
بسم الله الرحمن الرحیم
«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»
شریعتی: سلام میکنم به همه شما دوستان خوبم، خانمها و آقایان، بینندهها و شنوندههای نازنینمان. اینجا تهران، آغاز ماه مبارک رمضان، خیلی خوشحالیم که در اولین روز این مهمانی باشکوه مثل همیشه مهمان لحظات ناب و نورانی شما هستیم. نماز و روزههایتان قبول باشد. انشاءالله در سحرهای پرنورتان و لحظات لذت بخش افطارتان ما را هم دعا کنید. امروز مشکلی برای حاج آقای عابدینی پیش آمد و نتوانستند بیایند. برای همین ما از استاد بزرگوار حاج آقای میرباقری دعوت کردیم و بر سر ما منت گذاشتند و قرار است از محضر ایشان استفاده کنیم. سلام علیکم و رحمه الله. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای میرباقری: علیکم السلام و رحمة الله. من هم خدمت شما و همه بینندگان عزیز عرض سلام و ادب و احترام دارم. امیدوارم از برکات این ماه برخوردار باشیم.
شریعتی: در اولین روز ماه مبارک رمضان و اولین روز از این ضیافت با شکوه ببینیم که حاج آقای میرباقری عزیز برای ما چه توصیههایی دارند؟
حاج آقای میرباقری: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین. (قرائت دعای سلامت امام زمان)
وجود مقدس نبی اکرم در قرآن عناوین و اسامی مختلفی دارند که در یک حدیثی حضرت فرمودند مثلاً ده نام در قرآن دارند. «طاها، مدثر، مزمل» امثال این اسامی که حضرت دارند. یکی از شئونی که خدای متعال در قرآن این وجود مقدس را با او معرفی کرده این است که وجود مقدس شمسی هستند، خورشیدی هستند که خدای متعال او را آفریده است. همه کائنات، نه فقط عالم ما، عالم ما یک سایهای از عوالم وجود است. با نور وجود مقدس ایشان روشن میشود و ظهور ایشان در عوالم خلقت یک ظهور تدریجی است. کما اینکه در عوالم وجودی ما هم همینطور است. میدانید انسان دارای یک عوالم وجودی است، منتهی معمولاً از عوالم وجودی خودمان غافل هستیم.
مرحوم نراقی در آغاز معراج السعادة یک بحثی در مورد نفس و معرفة النفس مطرح میکنند. آنجا توضیح میدهند که معمولاً انسانهایی که مشغول به دنیا هستند، نفس خودشان و حقیقت خودشان را در حد شهوات میشناسند. یعنی موجودی است که گرسنه و تشنه میشود و نیازهای عاطفی دارد. نیازهای غریزی دارد. نیاز به خواب و استراحت و نیاز به تفریح دارد. خودشان را اینقدر میشناسند. عوالم وجودی انسان و عوالم باطنی انسان معمولاً مشهود انسان نیست. انسان اگر تزکیه کرد و توجه به نفس پیدا کرد در ارتباط با خدای متعال و اولیای معصوم تدریجاً اگر این چراغ در وجودش افتاد، از وجود خودش هم میتواند مطلع شود. البته اطلاع ما به عوالم وجودی ما به اندازهای است که چراغی در وجود ما روشن میشود. و الا اگر وجود ما خاموش و تاریک باشد از عوالم وجودی خودمان هم غافل هستیم، همینطور که در بیرون ما اگر خورشید غروب کند و ستاره و ماه و هیچ نوری نباشد، ما نمیتوانیم مشاهده کنیم، صرف اینکه ما چشم هم داشته باشیم کافی نیست. باید یک نوری باشد تا بشود پدیدههای محسوس را ببینیم. ما هر پدیدهای را میبینیم، اول نور را میبینیم و بعد آن پدیده را میبینیم. در عوالم غیب هم همینطور است. یعنی کسی بخواهد پنجرههای عالم غیب به رویش باز شود و عوالم بیرون این عالم را ببیند، فرض کنیم بخواهد ملکوت را ببیند، عالم جبروت را ببیند، باید چراغی مناسب آن عالم برایش روشن شود و دیدههای او با آن عالم مأنوس شود. هم دیدههایی که بتواند در آن عالم سیر کند، میخواهد. هم چراغ متناسب با آن عالم، در این عالم خدای متعال یک مثالی مقابل ما قرار داده که ما عبرت بگیریم، دیدید بعضی اهل عبرت هستند. از آنچه میبینند زود عبرت میگیرند، فرض کنید در اتاق نشسته میبیند پرندهای آمده وارد اتاق شده و خودش را به شیشه میزند. ما هم میبینیم هیچ احساسی در ما پیدا نمیشود. همین که نگاه میکند اشکش جاری میشود و احساس میکند داستان ما همین است. یک حجابهای مستوری داریم که بیخود خودمان را به این حجابها میکوبیم. باید یک دری باز شود تا راه ما گشوده شود. این عبرت است.
زنبور عسل از گل شیره برمیدارد و برمیگردد خانه عبرت میگیرد. میفهمد ما هم باید ابواب باشیم. بارمان را از دنیا برداریم و به طرف خدای متعال برگردیم. نگاه بعضی نگاه عبرت است. نگاه بعضی عبرت نیست. عالم دنیا همه عبرت است. خدای متعال این عالم را آفریده است. خورشید را آفریده است، به ما چشمی داده و این خورشید غروب میکند و هوا تاریک میشود. ما بفهمیم برای سیر در این عالم یک چشمی میخواهیم و یک نور خورشیدی میخواهیم. حالا امور دیگر هم هست، در عوالم غیب هم همینطور است. باید خورشیدی متناسب با آن عوالم، نوری متناسب با آن عوالم باشد و دیده متناسب با آن عالم تا ما بتوانیم سیر کنیم و مطلع شویم. در عوالم وجودی ما هم همینطور است. یعنی ما عالم حس داریم. عالم قلب داریم، عالم عقل داریم، عالم روح داریم. سر داریم، غیر اینها هم گفته شده است. هرکدام از اینها عالم عجیبی است. ما از عوالم وجودی خودمان غافل هستیم و واقف هم شویم و ببینیم باید یک چراغی در عوالم خود ما روشن شود. تا بشود با آن چراغ باطن خودمان را ببینیم و الا اگر کسی به امام نرسید نه سیر آفاقی دارد نه سیر انفسی. هیچی ندارد. اینکه بعضی گفتند: از معرفة النفس شروع میشود، خود معرفة النفس هم با امام است. انسان اگر به امام نرسید، عوالم وجودی خودش را هم نمیشناسند. لذا معرفة الله فقط امام ممکن است، نکتهاش همین است. چون خود معرفة النفس چطور حاصل میشود؟ ما خیال میکنیم نفس خودمان را میتوانیم بشناسیم. عوالم وجودی فراوانی داریم کما اینکه عوالم بیرونی هم همینطور است.
ظهور حضرت در عوالم وجودی ما و نورانی شدن عوالم باطنی ما به نور حضرت این یک امر تدریجی است. اولاً این نور ایمان نور معرفت و محبت اهلبیت، از قلب و باطن انسان شروع میشود. طلوع میکند ولی بعد منتشر میشود. یک مؤمن همه عوالم وجودیاش نورانی است. حساش هم نورانی است. قوای ظاهریاش هم نورانی است. لذا جسمش هم نورانی است و با بقیه فرق دارد. عوالم وجودی ما به تدریج نورانی به نور امام میشود. فرض کنید از جایی نور در قلب ما ظهور پیدا میکند و یک آدابی دارد. شروعش از تسلیم است. بعد آرام آرام این خورشید در وجود انسان بالا میآید و از افق جان انسان، قلب انسان ظهور پیدا میکند. «لَنُورُ الْإِمَامِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ» (اصول کافی) نور امام در قلب مؤمن از خورشید در روز روشنتر است. بعد تدریجاً همه وجود انسان در پرتو این نور قرار میگیرد و روشن میشود و محیط ضحی میشود. البته اگر فرض کنید همه عوالم وجودی انسان با نور امام روشن شد که خیلی هم پیچیده است و بعضی وقتها یک رد پایی از غیر و ظلمت در وجود انسان هست که آن رد پاها تشخیصش از رد پای مورچه سیاه در سنگ سیاه و شب تاریک، دشوار تر است. لذا در دعا از آن به «خبیئة اسرارنا» سر ما خود عالم پنهانی ماست و آن یک پنهانیها و زوایای پنهانی دارد، گاهی در این زوایای پوشیده و پنهانی انسان رد پایی از غیر و تاریکی و ظلمت هست. اگر فرض کنیم وجود ما فتح شد. یک فتح الفتوحی اتفاق افتاد و همه قوای ما به سوی عالم نور توجه پیدا کرد و نورانی شد. این سیر شروع میشود و آغاز سیر در عالم نور است. «يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور» (بقره/257) سیر در عالم نور مقاماتی دارد. انسان ممکن است از افق پروازش در درجه اول ایمان باشد، ممکن است در درجه دوم تا دهم ایمان باشد. پس نورانی شدن ما به نور امام در عوالم باطنی ما با یک تدریجی اتفاق میافتد. تا وجود ما فتح میشود، همه وجود ما نورانی میشود و شرح صدر پیدا میکنیم. هدایت میشویم و «فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلام» (انعام/125) حضرت فرمودند: شرح صدر نوری است که در قلب مؤمن واقع میشود و وسعت پیدا میکند.
در یک عالم که هستیم در عالم نور هستیم، باید عالم بالاتر برویم، یک افقی از نورانیت بعدی برای ما آشکار شود. جالب این است که وقتی مؤمن در این عوالم نور سیر میکند اینطور نیست که این مرحله بعدی که وارد میشود از مرحله قبل خارج شود. یعنی کسی که در درجه دهم نور است، عالم درجه اول هم دارد نه اینکه از آن عالم خارج شود. یعنی حتی غیر از فراگیر بودن این نور درجات دارد و سقف پرواز است. در کدام سقف به ما اجازه پرواز میدهند؟ وارد عالم نور شدیم. در کدام افق و کدام مدار به ما اجازه پرواز میدهند؟ سقف پرواز ما کجاست؟ هر عالمی که به ما اجازه پرواز دادند اقتضاء خودش را دارد. ممکن است در درجه اول ایمان باشیم، در مدار اول هستیم. وارد عالم نور شدیم و ایمان وجود ما را پر کرده است، نورانی شدیم و داریم عوالم را میبینیم و سیر میکنیم ولی یک افق بالاتری هم هست. یک سیری است که ما با وجود مقدس نبی اکرم داریم. ما برای خودمان عوالم وجودی داریم، این عوالم وجودی ما گشایش برای نبی اکرم میشود، یک موقع گفتم که جهاد اکبر همین است. ما در درگیری که در باطن عالم بین حضرت و ابلیس و شیاطین و دشمنانشان هست، «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِ نَبِيٍ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ» (انعام/112) حضرت هم شیاطین انسی و جنی دارند، در این درگیری که در باطن بین آنها و حضرت هست که درگیری در حالت ظلمات و نور است، ما خودمان را از حالت ظلمات بیرون بیاوریم به تعبیر دیگر مملکت وجود خودمان را فتح کنیم برای نبی اکرم. حضرت کمک کنند ما فتح کنیم، وجود ما در اختیار حضرت قرار بگیرد.
اگر عوالم ما همه نورانی شدند، چشم، گوش، زبان، فکر و عقل و سرّمان، همه وجود ما نورانی شد. در خدمت حضرت بود و با نور حضرت عالم را میدیدیم، با این خورشید در عالم سیر میکردیم. با نور حضرت عالم را میدیدیم با این خورشید سیر میکردیم در عالم و معرفت کسب میکردیم. حالا این درجاتی که ممکن است در کلاس اول با حضرت همراه باشیم، یکوقت ممکن است در کلاس سلمان و ابوذر و ابراهیم خلیل، در آن کلاسها همراهی حضرت را داشته باشیم. همه اینها عوالم همراهی ماست. یعنی جدا نیستیم و همراه شدیم و همه قوا خودمان را همراه کردیم و نورانی شدیم، امام با ما هست و ما هم با امام هستیم و داریم با امام پرواز میکنیم منتهی درجاتی دارد.
اگر خورشید نبود ما هیچوقت نورانی نمیشدیم. لذا «بنا عبد الله، بنا عرف الله» اگر خورشید نبود کسی به معرفت و عبادت و مقام تواضع و خشوع و بندگی نمیرسید. همه با این حقیقت هست که خدا را بندگی میکنند. این میشود یک مسأله، نقطه مقابلش هم عالم ظلمات است که از سادهترین مرحله هست که گناه ظلمت است، صفات رذیله ظلمت هستند تا اینکه یک عوالمی است که ظلمات است. «أَوْ كَظُلُماتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّي» (نور/40) «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمات أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُون» (بقره/257) پس یک عوالم ظلمانی در بیرون هم هست که باید تلاش کنیم از آن عوالم ظلمانی نجات پیدا کنیم. از آن گاهی به حجب ظلمانی تعبیر میشود. ما باید از آن حجب رها شویم و نجات پیدا کنیم که گناه و صفات رذیله اینها ظاهرش است. باطنش از این عمیقتر و خطرناکتر است. باطنش محیط ولایت اولیای طاغوت است. «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمات» وادی ظلمات تو در تو و متراکم همراه با فتنهها و امواج که نجات از این بسیار دشوار است. باید از آن عوالم ظلمانی عبور کنیم، به حضرت برسیم، خودمان را بیت النور حضرت برسانیم و با حضرت سیر کنیم در وادی نور و مقامات نور.
این عوالم ظلمانی در واقع باطن جهنم شاید همین باشد. جهنم «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمات أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُون» این آیه را یک زمانی عرض کردم برای اینکه بحث باز شود میگویم. «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ جَهَّنَم» (ابراهیم/28) یعنی وقتی شما کلمه نور را برداشتید و جای آن کلمه کفر را گذاشتید، در واقع نعمت جنت تبدیل به جهنم میشود. عالم زندگی ما عالم جهنم میشود. پس ما یک عالم توحید داریم که عالم نور است، عالم نعمت است، عالم بهشت است. یک عالم ظلمانی داریم که عالم شرک و کفر و طغیان است. این عالم بهشت و عوالم توحید در واقع عالم نورانیت نبی اکرم و اهلبیت و مقامات ولایت ایشان است کما اینکه برکات جهنم هم شاید برکات ولایت اولیای طاغوت است. لذا همین جا یا آدم در فضای بهشت زندگی میکند، یا در فضای جهنم زندگی میکند. البته یک تلاقی بین بهشت و جهنم هم داریم. گفتم هر عالمی، هر انسانی عوالم نور دارد که این عوالم یا وارد ظلمات میشود و تحت ولایت اولیای طاغوت قرار میگیرد، اهل گناه میشود و اهل صفات رذیله میشود. از این بدتر اسیر آن عالم میشود. ولایت اولیای طاغوت را قبول میکند. این عوالم وجود ما ممکن است وارد عوالم جهنم شود. اگر شد خودمان هم جهنم میشویم. گاهی کار به جایی میرسد، آنهایی که وارد ولایت اولیای طاغوت میشوند، حقیقت ظلمات اینجاست. مراتب ولایت ظلمانی آنهاست. عوالمی است که آنها برای ما درست میکنند. در آن عوالم زندگی میکنیم، نفس میکشیم و خورد و خوراک داریم. ما رزقمان یا از سفره نور است یا از سفره ظلمت است. یا از بهشت است یا از جهنم است. یا از زقّوم است یا از شجره طوبی است. یا از دست حضرت است یا از دست دشمنان حضرت است. این برکات جهنم گاهی اوقات آدم مؤمن است، باطنش نورانی نیست ولی ظاهرش آلوده است. میشود برای این کاری کرد. یک موقع آدم واقعاً وارد ملک ولایت آنها میشود، خودش مبلغ آنها میشود، مفسر آنها و آنها را تعریف میکند و دعوت به آنها میکند، خوشش میآید. آنوقت نتیجهاش میشود که خود آدم آتش گیران جهنم میشود. آنهایی که اقامه باطل میکنند خودشان سنگ آتش گیرنده جهنم هستند.
یکجا در قرآن این آمده است، در سوره مبارکه تحریم هست که وقتی داستان درگیری با نبی اکرم را از داخل خانه حضرت بر سر موضوع ولایت توضیح میدهد، «وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِيلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهِيرٌ» (تحریم/4) بعد میفرماید: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» (تحریم/6) یک جهنمی درست شده که شما مؤمنین «قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ» خودتان مراقب خودتان و اهلتان باشید. مبادا اینها وارد آن جهنم شوند. این جهنم به پا شد، مقابل دستگاه نبی اکرم که بهشت است، درست کردند. شما مواظب خودتان و اهلتان باشید که وارد این جهنمی که آتش گیرانه است، آدمها هستند. «وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ» وَقود همان سنگ آتش گیرانه را میگویند. آن چیزی که آتش را شعله ور میکند خود آدمها هستند و احجار هستند. «عَلَيْها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ» این جهنم یک ملائکه و موکلی دارد که «لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ» ذرهای از فرمان خدا معصیت نمیکنند «وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ» کانه یک جهنمی این طرف است که وادی ظلمات است، لذا بعد به کفار میفرماید: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ» (تحریم/7) به آنها گفته میشود در جهنم که میروند، «لا تَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ» شما عذرخواهی نکنید، توجیه نکنید. «إِنَّما تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُون» عین عمل خودتان است، هیچ ظلمی به شما نشده است. آن جهنمی که «عَلَيْها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ»، «وَقُودُهَا النَّاسُ» میفرمایند: عمل خودتان است.
پس در این دنیا یا ما سیر در وادی نور میکنیم. با نبی اکرم وارد میشویم، با حضرت سیر میکنیم و قوایمان را در اختیار حضرت قرار میدهیم، عوالم وجودی ما یکی یکی نورانی میشود. بیرون هم همینطور است. از آن طرف هم وارد وادی اولیای طاغوت میشویم، ظلمانی میشویم و همه قوای ما جهنمی میشود و خودمان آتش گیرانه جهنم میشویم، روز قیامت هم به ما میگویند: عمل خودتان است. «لا تَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ إِنَّما تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» این دو تا دستگاهها را ببینید که قرآن ترسیم و توصیف میکند. این نسبت به ما هست که نور حضرت تدریجاً در ما ظهور پیدا میکند، سیرمان با حضرت تدریجی است. در دینمان هم همینطور است.
در عوالم بیرون ما هم که کل جامعه مؤمنین و کفار در آن شکل میگیرند، همین سیر است، ظهور نور حضرت در مقابل اولیای طاغوت که ممکن است سیطره پیدا کنند و جهان را ظلمانی کنند، یک ظهور تدریجی است که از یک جایی خود حضرت در افق این عالم طلوع کردند، از طریق انبیاء این عالم ما را اداره میکردند، طلوع کردند، تدریجاً در غالب ائمه میآیند، نورشان از طریق ائمه ظهور پیدا میکند. «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ» (رعد/7) از طریق ائمه عالم را روشن میکنند تا به دوران ظهور و دوران رجعت میرسد و خود حضرت هم رجعتی دارند و در روایت هست آن روزی که پنجاه هزار سال است به رجعت وجود مقدس نبی اکرم تعریف شده است، آیات رجعت حضرت هم آیات متعددی در قرآن است. حضرت در این عالم هم ظهورشان تدریجی است. همینطور که در عالم ما باید از حجاب ظلمانی بیرون بیاییم، از وادی ولایت اولیای طاغوت و گناه و صفات رذیله و بقیهی شئون ظلمت بیرون بیاییم و هیچ رد پایی از آنها در وجود ما نماند، کم کم نورانی میشویم و همه افق وجودمان به نور حضرت سیر میکنیم، عالم همینطور است. یک حجاب ظلمانی بزرگی است که «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى» (لیل/1) این حجاب ظلمانی باید برداشته شود.
آرام آرام حضرت میآیند عالم را روشن میکنند، این پرده برداشته میشود، «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها» (شمس/1) این خورشید در وسط آسمان قرار میگیرد. عالم روشن میشود. «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» (زمر/69) مردم بی نیاز از ماه و خورشید میشوند و عالم، عالم دیگری میشود و همه با نور حضرت سیر میکنند. این در بیرون هم هست. برنامه این سیر هم در باطن ما، هم در عالم نور و هم در قرآن است. شاید یکی از شئون قرآن این برنامه سیر است. که این سیر چطور در عالم واقع میشود. عالم چطور سیر میکند تا به ظهور و رجعت میرسد؟ چه سیری در باطن ما اتفاق میافتد تا به عالم نور میرسیم؟ عالم دارد به سمت ظهور حرکت میکند. منتهی قواعد سیر خیلی پیچیده است. در روایت داریم «کما ملئت ظلماً و جورا» (کشف الغمه/ج2/ص471) امتلاء پیدا میکند. یک شب تاریکی میآید، ابر تیرهای میآید، لذا فرمود: استفاده از امام در این دوران مثل استفاده از خورشید پشت ابر است. کار خودش را میکند و عالم را به سمت ظهور میبرد، تا جایی «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى، وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى» (لیل/1و2) این پرده کنار میرود و این شب تاریک بساطش تمام میشود و دوران ظهور حقیقت و نور نبی اکرم در عالم واقع میشود، و عالم نورانی به دین حضرت میشود.
شریعتی: این فراز و نشیبها در این مسیر طبیعی است؟
حاج آقای میرباقری: اصلاً مسیر حرکت عالم به سوی ظهور است. یعنی این دو جریانی که با هم درگیر هستند، قطعاً پایانش ظهور است و رجعت است و ایام الله هست. اگر آدم قرآن را خوب نفهمد و این طرح جامع را نبیند، نمیتواند استقامت کند. دو چیز باید در ما اتفاق بیافتد. یکی آن پایانههای روشن را ببینیم. یکی اینکه کم کم با افق قرآن حرکت کنیم و از نور قرآن برخوردار شویم. کسی در افق قرآن قرار گرفت، فاصلههای دور برایش نزدیک میشود. دیدید شما وقتی سوار هواپیما میشوید، شهرهای دور را خیلی به هم نزدیک میبینید. این برای افق نگاه شماست. وقتی کسی با قرآن پرواز میکند از افق قرآن، نورانی به نور قرآن میشود و با نور قرآن عالم را میبیند، دیگر خیلی راهها نزدیک میشوند. جهنم و قیامت هم نزدیک است. ظهور هم نزدیک است. «أَ لَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ» (هود/81)، «اقْتَرَبَتِ السَّاعَة» (قمر/1) قیامت نزدیک شده است. عبور از این عوالم جز با این ممکن نیست. شما باید نورانی به نور قرآن شوید، مهمان نبی اکرم بشوید و سر سفره قرآن بنشینید، با حضرت همسفر شوید، این قرآن که برنامه حرکت نبی اکرم و اهلبیت شاید به یک معنا هست، در این برنامه همه مراحل گفته شده است. لذا حضرت فرمود: «یقاتل علی التأویل» هر جنگی امیرالمؤمنین میکردند، براساس تأویل قرآن بود. قرآن را مقابلشان گذاشته بودند و عمل میکردند. حضرت فرمود: هرکاری انجام میدهید بپرسید تا ما آیهاش را از قرآن بگوییم.
منتهی قرآن همه حروف مقطعه است. به راحتی کسی نمیفهمد. مگر به افق امام نزدیک شود و همسفر با امام شود و همسفر وجود مقدس نبی اکرم(ص) شود، به این مقدار که همسفر شد، درها باز میشود. و الا تا نورانی به نور امام و به نور نبی اکرم نشوی، نمیتوانید قرآن را بفهمید. «الر كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلى صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ» (ابراهیم/1) حضرت با نور قرآن ما را نورانی میکنند و عوالم وجود ما را فتح میکنند، اگر نورانی به نور قرآن شدیم برنامه حضرت را میفهمیم، به اندازهای که در افق همراه حضرت هستیم. به اندازهای که یار حضرت هستیم اسرار قرآن بر ما معلوم میشود. بیشترش هیچ لزومی ندارد در ما معلوم میشود. هرکسی به اندازهی همراهیاش اسرار راه را میگویند. هرچه همراهی ما بیشتر شد، اسرار بیشتری را به ما میگویند. پس هم عوالم وجودی ما و هم عوالم بیرون با نور حضرت به تدریج فتح میشود. نقشاش هم در قرآن هست. دست خود حضرت هم هست. ما هم به اندازهای که با حضرت سیر کنیم، همین عوالم باطنی خودمان نقشاش و برنامهاش دستمان میآید. هم عوالم بیرون، هم میفهمیم چطور با حضرت در باطن سیر کنیم. هم در عالم بیرون چگونه با حضرت سیر کنیم و همسفر حضرت باشیم. این سیر با حضرت است و در قرآن هم نقش این هست.
پس این بهشت و جهنمی که ما از آن بحث میکنیم یک عالم منفصل از عالم ما نیست. در روایت هم شاید این معنا باشد. با همین عالم ما مرتبط است. لذا ما یا داریم الآن در مسیر جهنم و از درهای جهنم وارد جهنم میشویم یا از درهای بهشت وارد بهشت میشویم. یا وارد عالم نور و رحمت میشویم یا وارد عالم ظلمت میشویم. «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ» اصلاً دین مناسک سیر در وادی توحید، سیر در بهشت، سیر با نبی اکرم(ص) است. لذا در سوره کافرون عرض کردم حضرت دعوایشان اول سر خداست. «قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ، لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ، وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ» (کافرون/1تا3) دعوا سر معبود است. سر پرستش است. الهی که میپرستند. شما اله خودتان و من اله خودم. نه شما میتوانید اله مرا بپرستید و نه من اهل شرک و بت پرستی هستم. بعد میفرماید: «لَكُمْ دِينُكُمْ وَ لِيَ دِينِ» این دعوا به دو گانگی دین ختم میشود. دین آنها دین بت پرستی و دنیا پرستی و آلهه خودشان است. دین حضرت هم دین خداپرستی است. اینکه میفرماید: «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ» (بقره/256) بعد از اینکه توحید را معرفی میکند، یعنی شما آزاد هستید مسیر توحید را بروید، یا مسیر کفر را بروید. لذا بعد از این وادی نور و وادی جهنم میشود. «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ» (بقره/257) پس جهنم در این عالم هم به یک معنا شعلههایش برپا است. بهشت هم درهای رحمتش در این عالم گشوده شده است. منتهی یک نکتهای را بگویم. یک روایتی است که حضرت فرمودند: بنی امیه جلوی معرفی ایمان را نگرفتند، جلوی معرفی شرک را گرفتند. که مردم شرک را نشناسند و لذا نتوانند بفهمند اینها همان توحید و همان ایمان نیستند. لذا شناخت شرک، شرک هم فقط شرک مفهومی نیست. همانطور که توحید تبدیل به توحید مجسم میشود که ائمه «ارکان توحیدک، دعائم دینک» میشوند، جامعهای که حول محور آنها درست میشود، بهشت است. محیط توحید است. آنها شجرهی توحید هستند. شجره طیبه هستند. کلمة لا اله الا الله هستند. کفر و شرک هم وقتی مجسم میشود، مثل اولیای طاغوت همه جهنم است. اگر ما را دعوت به شهوات و حرص به دنیا و حسد به دنیا کردند، بعد این شد سوخت ماشینشان و بعد با این سوخت یک تمدن ساختند، این تمدن جهنم است. این شرک را اگر نشناسیم یعنی نفهمیم امپراطوری بنی امیه جهنم است. آنوقت این را به اسم توحید به ما قالب میکنند. میگویند: خوردن که حرام نیست. خدای متعال لذت دنیا را حرام نکرده است. درست هم میگویند. مگر خدای متعال میخواهد جلوی حلال را بگیرد؟ اصلاً لذت برای مؤمن است. خدای متعال مؤمن را برای لذت حلال آفریده است. ولی توجه نمیدهند که لذت از سفره کفر به سفره ایمان، این سفره را اگر ما نشناسیم.
همه اینها که گفتم مقدمه بحث بود. حضرت فرمود: ماه رمضان ماهی است که خدای متعال درهای بهشت را به روی شما باز کرده است. درهای جهنم را هم بسته است. شیاطینی که میخواهند شما را وسوسه کنند، آیاتی که در مورد شیطان در قرآن هست ببینید شیطان چه میکند؟ «يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ» (ناس/5) «يَعِدُهُمْ وَ يُمَنِّيهِمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلَّا غُرُوراً» (نساء/120) وسوسه میکند، هوس در دل انسان میاندازد. این شناخت خیلی مهم است و اگر آدم نشناسد نمیداند شیطان چه کار میکند. در همین عالم دارد کار میکند. درهای جهنم بسته میشود، شیاطین در ماه رمضان در غُل قرار میگیرند. درهای بهشت باز میشود. درهای وادی نور و رحمت باز است. از ابواب مختلف میشود وارد شد. تلاوت قرآن یک باب است. سحر یک باب است. روزه یک باب است. اینها همه ابوابی است که شما را به وجود مقدس نبی اکرم میرسانند. آن طرف هم یک ابوابی است که شما را به جهنم میرساند. دروغ، غیبت، تهمت، حسد، ریا، بخل، کبر، ظلم، دروغ گویی، فریب کاری، اینها همه ابواب جهنم هستند. دامهای شیطان هستند، درهایی است، وسوسههایی است، جذبههایی است که از آن طرف میآید، به تعبیر حضرت قوای ظلمانی است. قوای شیطانی است. میخواهد ما را در کام خودش ببرد. همین که حضرت فرمودند: این شجره زقوم شاخ و برگش را در عالم دنیا میآورد و شما را با شاخ و برگ خودش در قعر جهنم میبرد. کما اینکه شجره طوبی شاخ و برگش را نازل میکند و شما را با خودش بالا میبرد. حالا ماه رمضان ماهی است که این بهشت درهایش باز شده و این جهنم درهایش بسته شده است. شیاطین در غُل هستند. ملائکه رفت و آمد میکنند، مرتب میآیند و میروند. اگر وارد این ماه شدید، این ماه باطنش ظرف نزول قرآن است. «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ» (بقره/185) کتاب الهی که سراسر نور است و ما باید با این کتاب سیر کنیم، نقشه راه عالم و برنامه ما در آن است، با جذبههای قرآن با مقامات قرآن باید سیر کنیم، روایتش را تقدیم کردم. فرمود: درجات بهشت، آیات برابر با آیات قرآن است. لذا مؤمن اگر قرآن را یاد نگرفته باشد، در عالم برزخ قرآن یادش میدهند. چون اگر با قرآن مأنوس نباشد، قرآن نورش در وجودش نیاید، سیر در درجات بهشت ندارد. این نور قرآن در وجود ما میآید، بعد جذبههایی که آن نور در وجود ما ایجاد میکند، ما را در درجات قرآن سیر میدهد که درجات بهشت است. درجات وجودی نبی اکرم است. چون درجات بهشت ما «هم درجات للمؤمنین» فرمود: ما درجات وجودی مؤمنین هستیم. بعد فرمود: قرآن هم درجاتش درجات بهشت است.
پس این ماه، ماهی است که درهای بهشت باز شده و قرآن شاخ و برگ خودش را نازل کرده است. شجره طوبی شاخ و برگش را نازل کرده است. میوههایش را در اختیار قرار داده است. یک آیه قرآن ثواب یک ختم قرآن را دارد. و در ذیل خطبه شعبانیه حضرت یک مطلبی فرمودند که خدای متعال درهای بهشت را باز کرده است. دعا کنید به روی شما نبندد. یعنی با اینکه خدای متعال لطف کرده و در را باز کرده است، انسان یک کاری کند درهای بهشت را در این ماه به رویش ببندند. دیگر نتواند از درهای بهشت وارد شود. هم بعد از ماه رمضان، ممکن است کسی در ماه رمضان در بهشت باشد. مثل آدمی که حرم میرود، در بهشت است. وقتی بیرون میآید با همه وجودش بیرون بیاید. از حرم بیرون بیاید. ممکن است آدم از این بهشت بیرون بیاید و یک کاری کند درهای بهشت به رویش بسته شود. همینطور که بعد از ماه رمضان یک عدهای میتوانند در بهشت ماه رمضان بمانند. بیرونشان نمیکنند. ماه رمضان تمام میشود ولی قلب اینها در بهشت است. بدنشان پایین میآید، روحشان در عوالم بهشت است. در شب قدر میماند، در ماه رمضان میماند. متمسک به آیات قرآن است و دارد با قرآن سیر میکند. یک عده هم هستند نه، در ماه رمضان میآیند، بعد از ماه رمضان بیرون میآیند، در بسته میشود. یک عده ممکن است در ماه رمضان کاری کنند که بیرونشان کنند. حضرت فرمود: درهای بهشت به روی شما باز شده است، یک کاری نکنید این درها بسته شود. حضرت شما را از محیط ولایت خودشان بیرون کنند. حضرتی که شفیع است. درهای جهنم بسته شده و یک کاری نکنید دوباره باز شود. درهای ولایت شیطان را به روی شما بستند و نمیگذارند شیطان به سمت شما چنگ اندازی کند. یک عده هستند همیشه اینطور هستند و همیشه شیاطین را از اینها دور میکنند. «إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ نَحْنُ أَوْلِياؤُكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَة» (فصلت/30) اینهایی که پای توحید و ولایت استقامت کردند، عدهای در دنیا و عدهای در هنگام رفتن، ملائکه بر اینها ناز میشوند. «تَتَنَزَّلُ» خیلی عجیب است. ملائکه موقع رفتن بر مؤمن نازل میشوند و میگویند: نگران نباشید. «نَحْنُ أَوْلِياؤُكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَة» در دنیا با شما بودیم و در آخرت هم با شما هستیم. روایت در تفسیر علی بن ابراهیم است که نمیگذاریم قوای شیطان به سمت شما بیاید. شیطان تیر پرتاب میکرد ما رد میکردیم. جنود شیطان میآمدند به شما حمله کنند از دور با برق خودمان اینها را میزدیم. همینطور که با شهاب میزنند و نمیگذارند شیطان به آسمان برود. مؤمن هم یک ملائکهای هستند مثل شهاب مراقبه میکنند، سپر میشوند.
در ملک عظیم حضرت، حضرت فرمود: مؤمن وقتی در بهشت وارد ملک عظیم امیرالمؤمنین میشود، آنجا ملائکه هم بدون اجازه وارد خانهاش نمیشوند. مؤمن اگر مؤمن شد یک حفظهای دارد، ملائکه سپر هستند و نمیگذارند شیاطین بیایند. محافظ پیدا میکند.
شریعتی: نکتهای که فرمودید که یک کارهایی میکنند که از این وادی بیرونشان کنند یا درهای بهشت را میبندند، چه کار کنیم این اتفاق میافتد؟
حاج آقای میرباقری: از گناهان ظاهری شروع میشود و آنها ابتداعاً خطرناک هستند ولی خیلی خطرناک نیستند، ولی گناه عیبش این است که کار را به جایی میرساند «ثُمَ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ» (روم/10) آدم از بدی شروع میکند و بعد در بدی پیش میرود. کارهای بد را در بدترین شکلش انجام میدهد. اول یک حیایی دارد، ولی این حیا کم کم از بین میرود و بد را در بد انجام میدهد. میخواهد دزدی کند قتل هم میکند. هتک ناموس هم میکند، به یک جایی میرسد که آیات را تکذیب میکند. آیات یعنی اهلبیت، یعنی نبی اکرم، یعنی دیگر از امیرالمؤمنین جدا میشود. اگر از امیرالمؤمنین جدا شد، وادی جهنم است. انسان تا با امام هست، گناه هم بکند باز جای تدارک دارد. این درهای بهشت به رویش بسته نیست. ولی اگر به جایی رسید که «كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ» درهای بهشت بسته میشود. سیر ما با آیات است. فرمود: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكا» (طه/124) کسی که رویش را از امام برگرداند، از ذکر الهی عیشش تلخ میشود «وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً» (طه/125) چرا کور شدم، نمیبینم، در ظلمات هستم. من در دنیا که میدیدم. حضرت فرمود: هم چشم سرش کور است، هم چشم باطنش در قیامت. کسی که رویش را از امام برمیگرداند. میگوید: چرا کور هستم؟ میگوید: «قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا» (طه/126) ما که نگفتیم تو برو خورشید را پیدا کن. خورشید سراغ تو آمد. امیرالمؤمنین به تو سر زد، «فنسیتها» تو بی توجهی کردی. «وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى» اگر به تو بی توجهی میشود و از سرچشمهی نور به تو بی توجهی شد، در وادی ظلمات است. پس سیر ما در این ماه باید با نبی اکرم باشد. رمضان یک بابی است از ابواب نبی اکرم، شب قدر یک بابی است از محیط ولایت حضرت و اهلبیت و امام زمان. ما باید با این سیر کنیم، درهای جهنم را بستند و درهای بهشت را باز کردند، اسرار قرآن در اختیار قرار میگیرد تا آدم اهل قرآن و ماه رمضان شود. انشاءالله دیگر بیرون نیاید، درها را رویش نبندند، داخل شود و دیگر بیرون هم نیاید. قرآن مثالی زده است. گاهی آدم ممکن است وارد بهشت شود، از بهشت هم بیرونش کنند. «اهْبِطُوا مِنْها جَمِيعاً» (بقره/38) در بهشت هم یک کارهایی کنی میگویند: باید بیرون بروی و چاره نیست. آدم ممکن است وارد ماه رمضان شود و بیرونش کنند. بگویند: هبوط کنید، این فضا، فضای شما نیست. ماهی است که خدای متعال شما را به مهمانی خودش دعوت کرده است و مهمانی حضرت هم بهشت و قرآن است. رزق ولایت نبی اکرم است، آن نعمتی است که قرآن میفرماید: به رزقهایی که به آنها دادیم نگاه نکنید. «لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ» (حجر/88) «وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْر» (طه/131) این بهشت را خدا باز کرده که هم باید داخل شویم و حواسمان باشد ما را بیرون نکنند. الی الابد بمانیم. ما را در ماه رمضان بیرون نکنند. حضرت فرمود: گاهی آدم گناهی میکند که خدای متعال میفرماید: برو دیگر من دستت را نمیگیرم!
شریعتی: انشاءالله جزء این دسته نباشیم. یک فرصت بسیار بی نظیر پیش روی ماست. انشاءالله قدرش را بدانیم و فرصت رمضان را با همه برکاتش مغتنم بشماریم و برسیم به جایی که باید برسیم. انشاءالله دور جدید ختم قرآن را بعد از ماه مبارک آغاز میکنیم. اما در روزهای ماه مبارک رمضان از هر جزء قرآن کریم یک صفحه میخوانیم. در هر هفتهای مهمان یکی از حضرات معصومین هستیم و قرآن را از این مشاهد مشرفه تقدیم شما خواهیم کرد. در هفته اول با مدد از امام رضا(ع) وارد این فضا خواهیم شد. امروز صفحه 6 از جزء اول قرآن کریم را تلاوت خواهیم کرد.
«وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون«31» وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِين«32» قالُوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلَّا ما عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ«33» قالَ يا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ«34» وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ«35» وَ قُلْنا يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ«36» فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا كانا فِيهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حِينٍ«37» فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ«38»
ترجمه: وهنگامى كه پروردگارت به فرشتگان گفت: من بر آنم كه در زمين جانشينى قرار دهم. فرشتگان گفتند: آيا كسى را در زمين قرار مىدهى كه در آن فساد كند و خونها بريزد؟ در حالى كه ما با حمد و ستايش تو، ترا تنزيه و تقديس مىكنيم.خداوند فرمود: همانا من چيزى مىدانم كه شما نمىدانيد. و خداوند همهى اسما (حقائق و اسرار هستى) را به آدم آموخت، سپس آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست مىگوييد، از اسامى اينها به من خبر دهيد؟ فرشتگان گفتند: پروردگارا! تو پاك و منزهى، ما چيزى جز آنچه تو به ما آموختهاى نمىدانيم، همانا تو داناى حكيمى. (خداوند) فرمود: اى آدم فرشتگان را از نامهاى آنان خبر ده. پس چون آدم آنها را از نامهايشان خبر داد، خداوند فرمود: كه آيا به شما نگفتم كه اسرار آسمانها و زمين را مىدانم و آنچه را آشكار مىكنيد و آنچه را پنهان مىداشتيد (نيز) مىدانم. و هنگامى كه به فرشتگان گفتيم براى آدم سجده كنيد، همگى سجده كردند جز ابليس كه سر باز زد و تكبّر كرد، و از كافران گرديد. و گفتيم: اى آدم! تو و همسرت در اين باغ سكونت گزين و از (هر كجاى) آن هر چه مىخواهيد به فراوانى و گوارايى بخوريد، امّا به اين درخت نزديك نشويد كه از ستمگران خواهيد شد. پس شيطان آن دو را به لغزش انداخت وآنان را از باغى كه در آن بودند، خارج كرد و (در اين هنگام به آنها) گفتيم: فرود آييد! در حالى كه بعضى شما دشمن برخى ديگر است و براى شما در زمين قرارگاه و تا وقتى معيّن بهره و برخوردارى است. پس آدم از سوى پروردگارش كلماتى دريافت كرد، (وبا آن كلمات توبه كرد،) پس خداوند لطف خود را بر او بازگرداند. همانا او توبهپذير مهربان است.
شریعتی: انشاءالله لحظه لحظه زندگی ما منور به نور قرآن کریم باشد.
حاج آقای میرباقری: حالا که باز شده ما از ابواب مختلف وارد شویم. ابواب مختلف اول صوم است، هرکسی میخواهد وارد بهشت شود، روزهاش را درست بگیرد، فرمود: باید پوست بدن انسان، موهای بدنش همه روزه باشد. چه برسد به گوش و چشم و زبان و قلب انسان، همه قوای انسان از غیر خدا روزه بگیرد. تلاوت قرآن و انس با قرآن است که در ماه رمضان روایت داریم هر سه روزی ختم قرآن کنید و بعد هم انشاءالله ثواب این قرآنی که تلاوت میکنید هدیه به امام زمان کنید. حضرت محتاج نیستند. ولی وقتی به دست امام میرسانید عمل خودتان برکت پیدا میکند و برکت به شما برمیگردد. از سحرخیزی استفاده کنیم. در شبها هم دعای افتتاح بخوانید که هم حمد است و هم صلوات است، داشته باشید. به نوعی زیارت امام زمان(ع) هم هست. دو رکعت نماز دارد، با سوره «انا فتحنا» که نماز استغاثه به امام زمان را هر شب بخوانیم. در مفاتیح قبل از دعای توسل هست. در یک رکعت سوره «انا فتحنا» در رکعت دوم هم هرچه خواستیم. بعد هم نماز استغاثه بخوانیم. زیر آسمان زیارت استغاثه، زیر آسمان نشد زیر سقف، اگر زیر آسمان باشد بهتر است. دعای سحر هم بخوانیم. ابوحمزه هم بخوانیم. ماه رمضان ماهی است که این اسماء تنزل پیدا کرده و در اختیار است شما میتوانید با این اسماء الهی سیر کنید و حوائج خودتان را در پرتو این اسماء به دست خدای متعال برسانید. بخصوص دعای سحر و تلاوت، از همه مهتر این است که امیرالمؤمنین از حضرت سؤال کردند: بهترین اعمال این ماه چیست؟ حضرت فرمودند: «الورع عن محارم الله» انشاءالله چشم و گوش و زبان و قلبمان را به سوی دستگاه شیطان و دشمنان حضرت ببندیم تا با حضرت سیر داشته باشیم.