برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: گریه راه قرب به خدا و اهلبیت (علیهم السلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين میرباقری
تاريخ پخش: 04-08-96
حاج آقای میرباقری: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین. (قرائت دعای سلامت امام زمان)
از یک طرف ایام، ایام عزاداری سیدالشهداء و اسارت اهلبیت است. دو نکته را گوشزد کنم و اگر فرصتی بود یک جمله کوتاه در مورد وجود مقدس امام حسن مجتبی(ع) هم عرض کنم. در باب عزاداری بر سیدالشهداء و بکاء بر معصومین، یک نکتهای را مکرر اشاره شده و شاید ما هم عرض کرده باشیم. حزنهایی که داریم بعضی حزنهای رشید نیست و مثل شادیهای ماست. باید از آن عبور کنیم و لذا به ما دستور دادند از این غصهها نخورید. اگر آدم زاهد شد، در اولین قدم «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ» (حدید/23) آدمی که فارغ از دنیاست، با آمد و شد در آن نه خوشحال میشود و نه غصه میخورد. در عین حال همینطور که باید به ما شادی را یاد بدهند و ما هم به کسانی که تحت سرپرستی ما هستند یاد میدهیم که چطور خوشحالی کند و در چه موضوعاتی خوشحال باشد. فرض کنید روز غدیر خوشحال باشد یا سالروز تولدش خوشحال باشد. یا هردو خوشحال باشد. ما جهت میدهیم که هم عید را تعریف میکنیم و هم مناسک برایش درست میکنیم. اعیاد را معمولاً ولات درست میکنند. یعنی سرپرستان جامعه هستند که عیدسازی میکنند. اولیاء باطل یک اعیادی درست میکنند و انبیای الهی هم یک اعیادی درست میکردند. عید درست میکردند روزی که آدم یک ماه روزه گرفته و به خدا نزدیک شده و بابش به سوی امام باز شده، میگویند: حالا عید بگیرید. «جعلته للمسلمین عیدا» اگر توانست ایام دهه ذی الحجه را پشت سر بگذارد، چه در مکه باشد یا نباشد و از برکات آن ایام استفاده کند، روز عید قربان «جعلته للمسلمین عیدا». انبیاء برای مردم مناسک نشاط را تعلیم میکردند.
نسبت به حزن هم همینطور است. بعضی خیال میکنند حزن مطلقاً بد است. اصلاً اینطور نیست. این بساط اهل دنیاست. آنها میخواهند انسان را از حزن جدا کنند و به عکس دائماً انسان را در ورطهی حزن میاندازند. ما براساس تعریف الهی حزن خوب و حزن بد داریم. کما اینکه شادی خوب و شادی بد داریم. شادی داریم که کودکانه است و انسان باید از آن عبور کند و بزرگ شود. حزنی هم داریم که باید بالغ شود و از آن حزنها فاصله بگیرد. در دستگاه مادی معمولاً میگویند: حزن و غصه بد است ولی اصلاً نمیتوانند انسان را از حزن جدا کنند. چرا؟ چون انسان را متعلق به دنیا میکنند. مکرر این را عرض کردم که آدمی که دل به پدیدههای فانی میبندد حتماً دچار خوف و حزن میشود. هنگامی که در وصال جلوههای دنیاست خوف میآید و وقتی جدا شدی حزن میآید. آدمی که تعلق به دنیا دارد غصه میخورد. در بهار غصه میخورد که چرا پاییز میآید؟ در جوانی غصهی پیری را میخورد. موقع ثروتش غصهی فقر را میخورد. چرا؟ این مال با ما نمیماند. این بهار نمیماند. این جوانی نمیماند. طبیعی است خوف و حزن پیدا میشود. بنابراین آنها به هیچ وجه نمیتوانند انسان را از خوف جدا کنند. فقط گفتار درمانی گاهی می کنند، آن هم گاهی است آدم یک تب بگیرد. همین که تب آمد غصه میآید. چون بوی مرگ میآید. به جای اینکه آدم را مهیا کنند، به غفلت میاندازند. ما حزن بد داریم و باید از آن فاصله بگیریم. حزنهای بیخودی و سر آمد و شد دنیا، دنیا همینطور است. امروز ثروت میآید و فردا میرود. معنی ندارد آدم غصه بخورد. بساط دنیا اینطور است.
یادم هست عزیزی یک زمان میفرمود: زمینهای قم همینجا که هستیم، متری پنج قران بود. من نخریدم! هرمقداری هم خریدم بردم پس دادم. بعد میفرمود: هیچوقت هم غصه نمیخورم چرا نخریدم؟ بخاطر اینکه میبینم آنهایی که خریدند هم غصه می خورند چرا کم خریدند؟ این غصهها تمام شدنی نیست. مؤمن از این غصهها نباید بخورد. دنیا همین است. چرا مریض شدم؟ چرا مقروض شدم؟ از این غصهها باید جدا شد. ولی یک حزنهایی هست که نردبان سلوک انسان است. آدم باید وارد آن فضا شود و با آن حزنها مأنوس شود. لذا در عین اینکه ما را مذمت کردند از اینکه انسان مؤمن حزن نسبت به آمد و شد دنیا داشته باشد، حضرت امیر در توحید صدوق میفرمایند: زاهد همه غصهها و شادیهای دنیا از دلش بیرون رفته است. «فَأَمَّا الزّاهِدُ فَلا يَفرَحُ بِشَيءٍ مِنَ الدُّنيا أتاهُ ولا يَحزَنُ عَلى شَيءٍ مِنها فاتَهُ» دنیا از دستش برود غصه نمیخورد و اقبال هم کند خوشحال نمیشود. از این امور راحت است. اما حضرت در جاهای متعدد وقتی مؤمن را توصیف میکنند. وقتی متقی را توصیف میکنند. وقتی اهل ذکر را توصیف میکنند. احوالات آنها را میگویند، از حزن آنها صحبت میکنند. «قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ» (نهجالبلاغه، خطبه 193) مؤمن «فَاسْتَشْعَرَ الْحُزْنَ وَ تَجَلْبَبَ الْخَوْفَ فَزَهَرَ مِصْبَاحُ الْهُدَي فِي قَلْبِهِ» (نهجالبلاغه، خطبه 87) لباس حزن پوشیده است. اهل ذکر «لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه» (نور/37) میفرماید: «قد جرحت طول الاسی قلوبهم، لطول البکاء عیونهم» طول غصه قلوبشان را مجروح کرده است. این همان حزن راه برنده است. این همان حزنی است که در مصباح الشریعه از امام صادق نقل کردند. حضرت فرمود: انسانی که در این مقام حزن است بدون تکلف دارد سلوک میکند. مثل حزن حضرت یعقوب که در این مصباح هست. آیه قرآن را در مصباح الشریعه اینطور معنا کردند. حضرت یعقوب میفرماید: «إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْنِي إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ» (یوسف/86) یعنی این حزن من برای من معرفت آورده است. این علم و معرفت من برای حزن است، حزن سازنده است و حزنی است که انسان را به خدا نزدیک میکند. نردبان سلوک انسان است. یک نوعش را امیرالمؤمنین در توبه دارند میگویند: توبه علیه! آنهایی که در مقام علیین هستند توبهشان شش تا معنا دارد. یک استغفرالله که میگویند، شش اقدام پشتش است. ندامت هست، تصمیم بر ترک هست، نسبت به گذشته نادم هستند. نسبت به آینده عازم بر ترک هستند، مصمم هستند. نسبت به حقوق مردم تدارک میکنند. نسبت به حقوق الهی تدارک میکنند، همینطور که لذت بردند، سختی عبادت هم بر خودشان تحمیل میکنند. کما اینکه راحتی و لذت گناه را بردند. ششم اینکه رو به گوشتهایی میآورند که از حرام روییده و آنها را با غصه آب میکنند. تا پوست به استخوان بچسبد، تا دوباره گوشت جدید بروید. این حزن، حزن علیین است. بنابراین یک حزن، حزنی است که در هر مقامی باشی با انسان هست. شاید یک جایی است که بعضی گفتند: خوف و حزن دو لشگر خدا هستند، وقتی تو را رساندند راحت میکنند. «أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» (یونس/62) حزن خوب داریم و حزن بد داریم.
زمانی اشاره کردم وجود مقدس سیدالشهداء یک فضایل حزنی را در همه عوالم خلقت ایجاد کرده است. در روایت دارد همه عوالم گریستند. این حزن آنقدر حزن جلیلی است و عظیم و وسیع است که از جمادات تا انبیای اولوالعزم در آن درگیر هستند. جلالت این حزن اینقدر بالاست که حضرت ابراهیم خلیل باید وارد این وادی شوند. نمیشود برای رسیدن به خدای متعال در آن ورود نکنی. یعنی یک طریق است. میبرند، وارد میکنند، محزون میکنند تا تو را سیر بدهند. مبتلا میشوی و باید بشوی. اگر نشوی از خیلی از خیرات محروم هستی. حضرت ابراهیم خلیل بعد از ذبح اسماعیل در گودی قتلگاه میبرند و بعد هم «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيم» (صافات/107). آن سراب و قربی که میخواستید حاصل شد. اگر کسی وارد این میدان شد این غصه هست که انسان را به این مقامات میرساند. مقاماتی که در زیارت عاشورا از آن مکرر بحث شده است. «ان یجعلنی معکم فی الدنیا و الآخره» به معیت و ثبات قدم میرسد. به مقام محمود یعنی مقام دستگیری از بندگان خدا میرسد. در این مقام هست « اللهم اجعلنی فی مقامی هذا ممن تناله منک صلوات و رحمة و مغفره» این صلوات را بر انسان نازل میکند. یک حزن داریم که باید از آن استقبال کنیم. به سمتش برویم. حضرت ایجاد کردند و ما باید وارد این فضای حزنی که همه کائنات در آن هستند و همه با آن سالک هستند همراه شویم و مدخلش هم معمولاً همین بکاء بر سیدالشهداء(ع) است که این مدخل است. از اینجا شروع میشود و لذا این اشک یک اشک فوق العاده است. قلب ما متصل به یک دریای بی نهایت است. از روایت استفاده میشود منتهی گاهی قلب، قلب قاسی میشود. قساوت که پیدا شد، رابطه آدم با عوالم قطع میشود. وقتی قلب، قلبِ قاسی نبود. قساوت پیدا نکرد متصل میشود و از آن عالم حقایقی بر قلب ما جاری میشود آنوقت یکی از آثارش بکاء میشود. فرمود: «مَا جَفَّتِ الدُّمُوعُ إِلا لِقَسْوَةِ الْقُلُوبِ» (عللالشرائع، ج 1، ص 81) اگر دیدی اشک نداری بدان که قلبت سخت شده است. گاهی اوقات قلب «اشد من الحجاره» میشود. قساوتش از سنگ بیشتر میشود. «وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ» (بقره/74) بعضی سنگها هستند که از دلشان چشمه میجوشد. ولی قلب طوری میشود که جوشش ندارد. اگر قلب جوشش داشت به انواع بکاء میرسد. اثر جوشش قلب است. بکاء از خوف خدای متعال، بکاء از سر رغبت، انواع مختلف گریهها و حزنهای مثبت برای اهل سلوک است. آنهایی که اهل الله نیستند از این حزنها محروم هستند. بر خلاف اینکه میگویند: حزن ندارند، دارند اما حزنهای غیر واقعی دارند. حزنی که مزاحم است. خیلی از حزنها مزاحم آدم است. بعضی حزنها آدم را راهی میکند. یکوقت انبیاء همینطور که به ما شادی یاد میدهند، حزن را هم یاد میدهند که چطور غصه بخورید، کجا شاد باشید و کجا شاد نباشید.
حضرت موسی کلیم با جناب خضر یک برخوردی داشت و زمان ملاقاتشان کوتاه بود. ولی حضرت خضر در این فرصت، حضرت موسی کلیم متذکر به عاشورا شدند و مفصل در آن وادی بردند. انبیاء و اولیای الهی اینطور هستند. گریه بر سیدالشهداء و بکاء اقسامی دارد.
شریعتی: اگر ما اشک نداشتیم یک زنگ خطر برای قساوت قلب است؟
حاج آقای میرباقری: بله، انسانی که از خوف خدا گریه نمیکند و اشک نیمه شب ندارد، پیداست قلبش، اتصال به عالم از بین رفته است. «مَا جَفَّتِ الدُّمُوعُ إِلا لِقَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ مَا قَسَتِ الْقُلُوبُ إِلا لِكَثْرَةِ الذُّنُوبِ» (عللالشرائع، ج 1، ص 81) وقتی انسان گناهش زیاد میشود قلب آرام آرام به قساوت و گاهی به موت میرسد. وقتی اینطور شد دیگر نمیتواند انسان را به عوالم غیب متصل کند. وقتی متصل نشد دیگر تحولات در او پیدا نمیشود. دل مرده میشود. تحولاتی که در یک انسان زنده هست، نیست.
بکاء بر سیدالشهداء که یکی از سرمایههایی است که خدای متعال به ما داده است، اقسامی دارد. از تباکی شروع میشود که انسان وارد وادی بکاء نشده و هنوز قلبش متأثر نیست و متصل نیست ولی سعی میکند از خودش اشک بگیرد. این تباکی میشود. اینکه آدم تباکی کند و به زور سعی کند از خودش اشک بگیرد تا آرام آرام وارد وادی اشک شود. روایتی هست به حضرت گفت: من اشکم جاری نمیشود. البته این در مورد گریه بر سیدالشهداء نیست. به حضرت عرض کردند: نصف شب بلند میشوم، اشک ندارم. میتوانم برای اینکه وارد وادی اشک شوم. مصیبتهایی بر من وارد شده و عزیزانی از دست دادم، یاد آنها بکنم و وقتی حالم حال اشک شد، کم کم این اشک را به سمت دیگری هدایت کنم. حضرت فرمودند: عیب ندارد! این تباکی است. تباکی یعنی آدم به هر طریقی شده خودش را وارد وادی اشک میکند و بعد آن را به سمت اشکهایی هدایت میکند که باید بر او گریه کند. اشک از خوف خدا، اشک از دوری از خدای متعال، تا بکاء بر سیدالشهداء که مکرر روایتهایش را خواندید که سرچشمهی حیات قلب و طهارت نفس است. «لَمْ يَمُتْ قَلْبُهُ يَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ» (أمالي صدوق، ص 73) آن روزی که همه قلبها میمیرند، کسی که بر سیدالشهداء گریه کرده است، قلبش نمیمیرد. طهارت نفس میآورد و یک قطرهاش چقدر از آلودگیها را از انسان دور میکند.
در باب تباکی گفتند: اگر تباکی هم کنید طهارت نفس برای شما میآورد، دلهای شما را پاک میکند. تعلقات شما را به دنیا از بین میبرد. اما بکاء که انسان دارد، بکاء انواعی دارد. یک قسم از بکاء که بکاء خیلی خوبی است گریه از خوف است. خدا رحمت کند استاد عزیزی داشتیم میفرمودند: یکی از گریههایی که در پای سفرهی امام حسین دارم گریه خوف است بعد توضیح میدادند و میفرمودند: من نگران این هستم که همینطور که دنیای اهل کوفه اینها را از امام حسین جدا کرد، دنیای من مرا از امام حسین جدا کند. این موجب خوف است. من گریه میکنم. یک قسم از گریه من این است. نگران هستم و میترسم من هم مثل کسانی که اول حضرت را دعوت کردند و وقتی دنیایشان به گرو رفت، آرام آرام جدا شدند و به کربلا آمدند و مقابل حضرت قرار گرفتند و بر سر بردن غنیمتها مسابقه میدادند. میگفتند: تو چرا میبری؟ میگفت: اگر من نبرم دیگری میبرد. نگران هستم وقتی دنیای من در گرو رفت، از امام حسین جدا شوم. این گریهی واقعی است که از سر خوف و از جدایی امام حسین گریه کند. این موجب میشود آدم متصل به امام حسین شود. این واقعاً بکاء دارد، یک قسم از بکاء بر سر سفره سیدالشهداء همین است. یک قسم از بکاء که اینها ممکن است با هم جمع شوند. یک قسم از بکاء، بکائی است که انسان مضطرب است و غصه میخورد برای اینکه محروم از نصرت سیدالشهداء شد. در زیارت ناحیه مقدسه همین قسم توضیح داده شده که «و لم اکن لمن حاربک محاربا، و لمن نصب لک العداوة مناصبا، فلاندبنک صباحا و مساء» اینکه من نبودم و بالاخره تقدیر الهی این شد که در دورانی باشم که واقعه کربلا تمام شده و نبودم که بیایم سپر شما شوم و در مقابل دشمن از شما دفاع کنم، صبح و شب گریه میکنم. انسان بخاطر اینکه محروم از نصرت سیدالشهداء هست غصه میخورد. یک زمان عرض کردم که ما الحمدلله حضرت را اجابت کردیم. اگر اجابت نکرده بودیم رابطه ما با حضرت قطع بود. حضرت دعوت کردند و ما اجابت کردیم. در زیارت اول رجب هم هست که آن موقع که شما صدا زدید، من با زبان جواب ندادم، گوشم شنیده و چشم قلبم صحنهها را دیده و قلبم اجابت کرده است. اینها اجابت شده است.
واقعاً ما اجابت کردیم و اگر سیدالشهداء را اجابت نکرده بودیم در دستگاه سیدالشهداء نبودیم. حضرت داعی الله است و ما اجابت کردیم. کما اینکه کسانی که دعوت به وجود مقدس رسول الله را اجابت کردند که «داعیاً الی الله باذنه» دعوت کننده اوست از طرف خدای متعال او ما را به سمت خدای متعال دعوت میکند، اینها مؤمن شدند. لذا حضرت که 1400 سال قبل رحلت فرمودند. ما چطور اجابت کردیم. اگر اجابت نکرده بودیم که مؤمن نبودیم. منتهی این وجودمقدس وجود مشرف محیط است و دعوتش تا قیامت هم هست و بعد دعوتش میرسد. ما نسبت به سیدالشهداء دعوت را اجابت کردیم منتهی دیر اجابت کردیم. آدم جا دارد بنشیند تا قیامت گریه کند که چرا تأخیر شد؟ چرا من نبودم؟ به ما گفتند: طلب کنید تا به ثواب شهدای سیدالشهداء برسید. بیان امام رضا بود که به پسر شبیب فرمودند: روز اول محرم، برای مناسک محرم دستور دادند، فرمودند: اگر میخواهی در ثواب آنهایی که پیش روی امام حسین شهید شدند، مثل آنها به تو ثواب بدهند. «ان یکون لک من الثواب» مثل کسانی که نزد سیدالشهداء به شهادت رسیدند، «فمتی ذکرته» هروقت یاد امام حسین افتادی بگو: «یا لیتنی کنت معه» یا همه وجود التماس کن و از حضرت بخواه که ای کاش من هم ملحق به آنها میشدم تا حضرت عنایت کنند و آن ثوابها برای تو حاصل شود و به آن مقامات برسی. چون ثواب قراردادی نیست. مقامات برای انسان انشاءالله به اندازه وسعش رقم بخورد. پس این هم یک نوع بکاء است. بکاء از محرومیت، از نصرت و تأخیر نبودن، اینکه آدم نبوده در کربلا و دیر اجابت کرده و اهل سرعت و سبقت نبوده است.
یک قسم هم بکاء بر خود واقعه است که بر آدم این واقعه سنگین است و مصیبتهای سیدالشهداء را یاد میکند و واقعاً بر مصیبتهایی که بر حضرت وارد شده گریه میکند. خود این هم مقاماتی دارد. انسان یک زمان بکاءاش بکاء محبین است، کما اینکه زیارت سیدالشهداء در روایت هست، زیارت متفاوت است و بعضی زیارت اهل شوق است. آنها ثوابشان هم متفاوت است. در بکاء هم همینطور است. عالیترین نوع بکاء این است که ناشی از اتصال در سرشت است. «شِيعَةً يَنْصُرُونَنَا وَ يَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا» (خصال صدوق، ج 2، ص 634) اتصالی که بین ما و امام هست، حزن امام را به ما منتقل میکند. یعنی واقعاً اتصال حقیقی است. به حضرت عرض کرد: من غروب جمعه غصهدار میشوم. هرچه میگردم نمیفهمم. هیچ دلیلی ندارد. فرمودند: یک مؤمن دیگر غصهدار است، شما با هم مرتبط هستید. شما یک ارتباط جدی با هم دارید. مؤمن برادر مؤمن است و در پدر و مادر با هم مشترک هستند. مقصود پدر و مادر ظاهری نیست. یک ریشه دیگر مؤمنین دارند. یک ارتباطی بینشان هست، آن ارتباط حقیقی موجب میشود که او غصه دارد شد، شما هم غصهدار شوید. این ارتباط بین مؤمنین هست، بین مؤمن و امام هم هست. این موجب میشود که حزن امام منتقل به انسان شود. امام سجاد(ع) با حزن خودشان عالم را وارد یک فضای نورانی کردند. آن حقیقت است که در قلوب مؤمنین جاری میشود و خیلی قیمت دارد.
در کامل الزیارات هست که حضرت عرض کرد: من تحت نظر هستم و در منطقهای که هستم سرشناس هستم و عُمال بنی امیه ناظر بر من هستند. سختگیری میکنند برای زهر چشم گرفتن از دیگران هم شده مرا تنبیه میکنند. لذا موفق نیستند. فرمود: یاد مصیبت جدم میکنی؟ عرض کرد: بله. گاهی یاد که میکنم حالم عوض میشود و از غذا خوردن میافتم و همه اهل منزل میفهمند وادی من وادی دیگری است. این حال من است. حضرت او را تشویق کردند و فرمودند: وقتی موقع مرگ رسید میفهمی این چقدر قیمت دارد و در این دنیا قیمتش معلوم نمیشود. بعد فرمودند: تو از کسانی هستی که «یَحزَنون لِحُزنِنا و یَفرَحون لفرحنا». حقیقت بکاء این است که این حزنی که در معصوم هست بیاید. این خیلی قیمت دارد. زمانی عرض کردم «بناء عبد الله» امام عبادت خدا را میکند، اگر جلوهای از آن عبادت در ما آمد و ما چشم و گوش امام شدیم، کما اینکه خود امام متصل به سرچشمههای الهی است و ما متصل به امام شدیم و حالات امام در ما تجلی کرد. این حقیقت عبادت است. در حزنی هم که انسان را رشد میدهد، این حزنی است که حزن امام است. بین خودشان و خدای متعال حالاتی دارند که ما نمیدانیم. ولی خیلی از حالاتی که در آنها هست برای شفاعت است. یعنی برای آن است که عالم را وارد یک وادی دیگر بکنند. خیلی از عبادت معصوم در این عالم برای شفاعت است. خیلی از اشکهایی که نیمه شب میریزد، استغفار میکند برای شفاعت است. عالم را جلو ببرند. چون عالم با عبادت امام رشد میکند. و الا بین خودشان و خدا حالاتی است که ما نمیفهمیم، لذا زمانی عرض کردم که این دعاهایی که معصومین میخوانند مثل دعای کمیل و دعاهای دیگر، واقعاً یک حرفهایی در آن هست که با عصمت نمیسازد. فهم بنده این است که اینها همه در منزلت شفاعت است. و الا معصوم،آن گناهان و حرفها اصلاً معنی ندارد!
بنابراین وادی حزنی که سیدالشهداء در عالم ایجاد کردند که اصل آن در وجود خودشان است، «السلام علی ساکن کربلاء» بعد در وجود مقدس امام سجاد تجلی میکند، در امام زمان جلوه میکند، این است که عالم را به سمت خدا میبرد. آنوقت ارتباط ما با معصوم موجب میشود همان حزن و غصه بیاید و راقی ترین نوع بکاء همین است. انسان به سرچشمه متصل شود و اشکش بخاطر اشک امام سجاد است. این حزن حزنی است که ما اصلاً نمیفهمیم چیست. «إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْنِي إِلَى اللَّهِ» (یوسف/86) انسان تا ملحق به امام نشود، به این نوع بکاء راه پیدا نمیکند. این است که خیلی قیمت دارد. یعنی بکائی که امام برای شفاعت ما دارد، او در وجود ما نازل میشود و ما را میرساند. آن است که راه عالم را باز میکند. اگر حزن راه برنده داریم، آن حزنی که امام سجاد دارند انسداد عالم را باز میکند. عالم با آن حزن است که سالک میشود. این است که جمادات هم سالک میشوند و نباتات هم سالک میشوند. عالم ملائکه هم سالک میشوند، عالم انبیای اولوالعزم هم سالک میشوند. بخاطر جلالت این قصه و داستان هست. ما باید تلاش کنیم که به این حزن راه پیدا کنیم. حتی با نمونه سازی و اینکه آدم غصههای خودش را مقدم قرار میدهد و بعضیها را خدای متعال برای اینکه در این وادی بیاندازد، خود خدای متعال برای آنها ابتلائاتی ایجاد میکند. ابتلائات آنها مقدمه برای ورود به این وادی با عظمت میشود و باید خیلی شکر کنند. مثل پدری که خدای متعال فرزند جوانش را از او گرفت و یا فرزندش در راه خدا شهید شده است. این مقدمه درک ماجرای سیدالشهداء است. لذا کسانی که این حادثهها برایشان پیش میآید باید واقعاً این حادثهها را مدخل ورود به آن حزن قرار بدهند. معنی این جمله «ان کنت باکیاً لشیء فأبک للحسین بن علی بن ابی طالب» همین است. یعنی آنجایی که خدا برای تو صحنهای میسازد که صحنهی حزن است. آدم جوانش را از دست داده است. چه کند؟ میگوید: این را مدخل قرار بده. چون اگر وارد آن وادی نشد، در همان مصیبت میماند و اجر آن مصیبت را میبرد. ولی اگر این را پل قرار داد و وارد این مصیبت شد، میرسد به «أَفْضَلَ مَا يُعْطِي مُصَابا بِمُصِيبَتِهِ» یعنی بالاترین ثوابهای اهل بلاء را بردی. ما ابتلائات خودمان را باید مدخل ورود به وادی بکاء بر سیدالشهداء قرار بدهیم. این تباکی است. بکاء حقیقی هم این است که آدم متصل است و اتصال در سرشت دارد. مؤمنین خیلیها دارند. فرمود: غروب جمعه اگر غصه دار میشوید بخاطر این است که قلب امام زمان محزون میشود به شما هم سرایت میکند. این اتصال سرچشمهی آن حزن راقی است.
شریعتی: در شب شهادت امام حسن مجتبی(ع) چقدر خوب است ثواب تلاوت امروز را هدیه کنیم به روح آن امام بزرگوار و انشاءالله همه ما از ثواب و برکاتش بهرهمند شویم. امروز صفحه 119 قرآن کریم در برنامه سمت خدا تلاوت خواهد شد.
«وَ لَوْ أَنَ أَهْلَ الْكِتابِ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَكَفَّرْنا عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَأَدْخَلْناهُمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ «65» وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما يَعْمَلُونَ «66» يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ «67» قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لَسْتُمْ عَلى شَيْءٍ حَتَّى تُقِيمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَ لَيَزِيدَنَّ كَثِيراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْياناً وَ كُفْراً فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِينَ «68» إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هادُوا وَ الصَّابِئُونَ وَ النَّصارى مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ «69» لَقَدْ أَخَذْنا مِيثاقَ بَنِي إِسْرائِيلَ وَ أَرْسَلْنا إِلَيْهِمْ رُسُلًا كُلَّما جاءَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُهُمْ فَرِيقاً كَذَّبُوا وَ فَرِيقاً يَقْتُلُونَ «70»
ترجمه: و اگر اهل كتاب (يهوديان و مسيحيان) ايمان آورده و تقوا پيشه مىكردند قطعاً ما گناهانشان را مىبخشيديم و آنان را به باغهاى پر نعمت بهشت، وارد مىكرديم. و اگر آنان (يهود و نصارا) تورات و انجيل و آنچه را از سوى پروردگارشان بر آنان نازل شده، برپا مىداشتند، از بالاى سرشان (آسمان) و از زير پاهايشان (زمين) روزى مىخوردند. بعضى از آنان ميانهرو هستند، ولى بسيارى از آنان آنچه انجام مىدهند بد است. اى پيامبر! آنچه را از سوى پروردگارت به تو نازل شده است (در مورد ولايت و جانشينى حضرت على) اعلام كن واگر چنين نكنى، رسالت الهى را نرساندهاى و (بدان كه) خداوند تو را از (شرّ) مردم (و كسانى كه تحمّل شنيدن اين پيام مهم را ندارند) حفظ مىكند. همانا خداوند گروه كافران را هدايت نمىكند. بگو: اى اهل كتاب! هيچ ارزشى نداريد مگر آنكه تورات و انجيل و آنچه را از سوى پروردگارتان نازل شده برپا داريد و همانا آنچه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده، طغيان و كفر بسيارى از آنان را خواهد افزود، پس بر كافران (و مخالفت آنان) تأسف مخور. همانا كسانى كه ايمان آوردند ومؤمنان و يهوديان و صابئان و مسيحيان، هر كدام به خدا و روز قيامت ايمان آورده و كار شايسته انجام دهند، بيم و اندوهى بر آنان نيست. همانا ما از بنىاسرائيل پيمان گرفتيم و پيامبرانى به سوى آنان فرستاديم. (امّا) هرگاه پيامبرى برايشان سخن و پيامى آورد كه دلخواهشان نبود، گروهى را تكذيب كرده و گروهى را كشتند.
شریعتی: خیلیها میپرسند: حالا که محرم تمام شد، چه کار کنیم که همین حال و هوا و حس و حال و همراهی با سیدالشهداء وجود داشته باشد؟
حاج آقای میرباقری: «إِنَّ لِرَبِّكُمْ فِى أَيَّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا» (بحارالأنوار، ج 68، ص 221) گاهی یک نسیمهایی هست که در زمانهای دیگر نیست. محرم اینطور است. محرم مثل شب قدر است. یکی در عالم بیشتر نیست. عاشورا یک روز در عالم بیشتر نبود. منتهی طلوع های مجددی دارد. همینطور که شب قدر هرسال بر ما طلوع میکند و برکاتش نازل میشود عاشورا هم هرسال در ایام محرم از نو برای ما طلوع میکند. مثل اینکه خورشید یکی است ولی ایام مکرر است. امروز غیر از دیروز است، طلوعها فرق میکند. هر محرم و عاشورایی یک طلوعی دارد. یک بابی از عاشورای سیدالشهداء باز میشود و انسان میتواند وارد وادی عاشورا شود. اینهایی که وارد شدند، الحمدلله! علامتش این است که روز عاشورا وقتی میرسد خودشان را در اردوگاه سیدالشهداء میبینند و احساس میکنند همه تعلقات را کنار گذاشتند و اگر الآن عاشورا بود سپر امام حسین بودند. اگر عاشورا بود جای حبیب و زهیر و بریر حاضر بودند به میدان بروند و خونشان را بدهند و اهلبیتشان هم اسیر شوند و خودشان به شهادت برسند. آنهایی که به این مقام رسیدند باید این را حفظ کنند. حفظ کردنش هم به این است که اتصالشان با سیدالشهداء قطع نشود. بکاء بر سیدالشهدا فقط برای ایام محرم نیست. آدم میتواند در تنهایی خودش برای سیدالشهداء روضه بخواند.
نکته دوم اینکه اگر کسانی نرسیدند و احساس میکنند محرم تمام شده است، خودشان را ارزیابی میکنند و میبینند این محرم که آمد من یکجوری دعوت سیدالشهداء را اجابت نکردم که مثل حر شده باشم. بعضی در لشگر دشمن بودند. وقتی به خیمه سیدالشهداء حمله شد،آمدند کشته شدند. آدم میبیند جزء هیچکدام از اینها نیست. باید از خدای متعال هم عذرخواهی کند. اگر کسی سفره ماه رمضان پهن شد و نتوانست استفاده کند، دعای وداع امام سجاد این است. خدایا تو سفره را انداخته بودی. آنهایی که باید رسیدند، من نرسیدم بخاطر کوتاهیهای خودم. تو مقصر نیستی. ولی من غصهدار تقصیر خودم هستم. خدایا حالا که در مهمانی تو غصهدار هستم، یک مزدی به من بده که جای ثوابها را بگیرد. یک عده رسیدند، خوشا به حالشان، ما نتوانستیم در این محرم برسیم. غصهدار نرسیدن هستیم. اگر غصه دار نباشیم دیگر کار تمام است. نه آدم رسیده نه غصه میخورد که چرا نرسیده است. ولی اگر غصه دار شد میتواند از خدا توقع کند که خدایا حالا که من غصه دار کوتاهی خودم هستم در ماه رمضان ثوابی که به رسیدهها میدهی به من هم بده. مثل دعای ماه رمضان وداع دیدید، آدم باید از خدا بخواهد، التماس کند خدایا مرا به ماه رمضان بعدی برسان. حالا که نرسیدم محرم بعدی را درک کنم. پس همین حالا مراقبهمان را شروع کنیم برای درک مراقبه بعدی. به من توفیق بده یک طوری زندگی کنم که ماه رمضان بعدی آماده باشم. آدم از خدای متعال عمر بخواهد برای درک یک محرم دیگر و از خدا بخواهد و مراقبه کند که طوری یکسال را بگذراند و چشمش را عاشورا برندارد. منتظر محرم باشد که روز عاشورا خودش را به سیدالشهداء برساند.
شریعتی: یک اتفاق خوبی در برنامه سمت خدا افتاده است که وقتی پیامهای عزیزانی که تا کنون به کربلا مشرف نشدند را میخوانیم و آنها تشریح میکنند احساساتشان را با دیدن تصاویر بین الحرمین و تصاویر خوب و پیاده روی، تمام وجود ما میلرزد. امسال خواستیم بانی شویم و خود ما تمام وجودمان میلرزد. امسال گفتیم بانی شویم و دوستان حمایت و کمک کنند، آنهایی که تا به حال چشمشان به صحن و سرای حضرت سیدالشهداء نیفتاده و هوای بین الحرمین را نفس نکشیدند. انشاءالله بیاییم و کمک کنیم و آنها را به کربلای معلی اعزام کنیم. برای مشارکت در این طرح میتوانید هم به کانال برنامه در فضای مجازی و هم به سایت ما مراجعه کنید.
حاج آقای میرباقری: از معصومین نقل شده که گاهی کسی را نایب میکردند به جای ایشان زیارت بروند. خیلی از افراد هستند نمیتوانند بروند. میشود کسی را نایب کنند به نیابت خودشان بفرستند. این ثواب زیارت هم به آنها میرسد و هم به کسی که زیارت رفته است. یک قسم هم این است که آدم خودش میتواند برود اما در عین حال میتواند دیگران را هم کمک کند بروند و احیاء کند به خصوص اربعین که احیای شعائر است. آن کمکی که میکنیم کمک به احیای شعائر اربعین است و آثار و برکات اربعین را یک زمان دیگر باید بحث کنیم که این زیارت چه تحولاتی را برای دنیای اسلام و تشیع ایجاد میکند و چگونه جامعهی شیعی را حول امام شکل میدهد. این عصبیتهای قومی و نژادی را از بین میبرد. چطور جامعه حول معصوم و بر محور محبت معصوم شکل میگیرد. اربعین یک قطعه از ظهور است. همیشه زیارت امام حسین رفتن و کمک کردن به زیارت مهم است. به خصوص در اربعین ثواب بیشتری هم دارد.
شریعتی: نایب الزیاره همه شما در شهر مقدس قم هستیم و خواهیم بود. دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای میرباقری: خدایا به محمد و آل محمد ما را از اولیای خودت قرار بده و رشتهی اتصال ما با معصومین(ع) را قطع نکن. ما را مدافع آنها و مدافع دینشان قرار بده. آنهایی که در مسیر دفاع از دین تو هرگونه اقدامی میکنند، مورد حمایت خودت قرار بده. خدایا به همه ما توفیق درک فضیلت زیارت سیدالشهداء در اربعین را عنایت بفرما. به خصوص برای آنهایی که تا به حال نرفتند به بهترین وجه روزی ما بفرما.