موضوع برنامه: شرح آیات سوره تین
كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين میرباقری
تاريخ پخش: 93/12/02
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
رسیدهام تا اجل اما رسیدن شد فراموشم * * * دمیدم در نی دنیا دمیدن شد فراموشم
سرم با خندهی گل گرم شد در فصل گل چینی * * * دلم چون سیب سرخ افتاد چیدن شد فراموشم
ندای ارجعی گل کرد برگشتم دمی تا خود * * * همین که پر در آوردم پریدن شد فراموشم
چنان از آخرت گفتم که دنیا گشت عقبایم * * * چنان گرم تماشایم که دیدن شد فراموشم
به تعقیب نمازی بی اذان در خود فرو رفتم * * * رکوعم سجده ام کج شد خمیدن شد فراموشم
شب جان کندن آمد باز دل بستم به دل دادن * * * تب دل بردن آمد دل بریدن شد فراموشم
اگر گفتند نامت چیست در غوغای من ربک بگو * * * من هم ملک بودم پریدن شد فراموشم
شریعتی: سلام میگویم به همهی شما خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز آرزو میکنم در هر کجا که هستید ایام ان شاء الله به کام شما باشد. در محضر حاج آقای میرباقری هستیم سلام علیکم خیلی خوش آمدید
حاج آقا میرباقری: علیکم السلام و رحمة الله خدمت همهی بینندگان عزیز عرض ادب و سلام و احترام دارم برای همه آرزوی توفیق میکنم
شریعتی: سلامت باشید. مباحث هفتهی گذشتهی مان در ذیل بحث آیات معاد در جزء سی قرآن کریم خیلی مورد استقبال دوستان قرار گرفت. امروز قرار است حاج آقای میرباقری از آیات معاد در سورهی مبارکهی نازعات برای ما بگویند. در خدمت شما هستیم.
حاج آقا میرباقری: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم : بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیاً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً حتی تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فیها طویلاً و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خیره ما ننال به سعة من رحمتک و فوز عن عندک قبلا اشاره کردم که بحث کردن در باب معاد به ویژه بر اساس آیات قرآن کار دشواری است و اگر آدم لا اقل آخرت را ندیده است کسانی باشد وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآها (نهج البلاغه/ خطبه 184) تا بتواند در پرتو آیات نورانی قرآن عوالم بعدی را توصیف بکند لذا من فقط به میزان ترجمهی آیات اکتفا میکنم اما باطن آیات و نکات معنوی فراوانی که روایات اشاره کرده و بعضی بزرگان و مفسرین توضیح داده اند از طاقت بنده خارج است نکتهی دوم این که عوالمی را که خدای متعال برای ما توضیح داده که شاید در مباحث گذشته هم گاهی به آن پرداخته ایم بر اساس بعضی از آیات قرآن چهار مرحله است یا پنج مرحله. این آیهی مبارکهی معروفی که در آغاز سورهی بقره هم است که شاید آغاز معارف قرآن است میفرماید «كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنتُمْ أَمْوَاتاً» (بقره/28) شما چطور کفر به خدای متعال میورزید در حالی که مرده بودید «فَأَحْيَاكُمْ » شما را زنده کرد «ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ» شما را میمیراند دوباره شما را زنده میکند «ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» این رجعت را هم اگر مرحلهی مستقلی نگیریم میشود چهار مرحله یکی مرحلهی موت اول بعد حیات بعد موت بعد حیات که البته موت هم به معنی نیستی نیست از نظر قرآن. موت کیفیت خلقت انسان است انسان در دورهای از خلقت میت بوده حیات پیدا کرده دوباره به موت میرسد سوم دوباره حیات پیدا میکند حتی لازمهی موت این نیست که انسان ادراک هم نداشته باشد درک دارد شعور دارد اما حالت حالت موت است «خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ» (ملک/2) هر دو هم مخلوق خدای متعال هستند تفاوت این دو در چیست باید توضیح داده شود پس نیستی نیست ما بودیم در حالت موت بودیم خدای متعال ما را زنده کرده دوباره ما را میمیراند دوباره زنده میکند در دوران موت هم دارای درک و شعور و فهم هستیم در روایات دیده اید تشبیه شده موت به عالم خواب میفرماید ادراکاتتان را دارید همان طور که عالم خواب با این بدنش فعالیتها را انجام نمیدهد ولی درک و شعور و فعالیتی دارد در عالم موت هم انسان این گونه است منتها حالت موت است تفاوتش چیست؟ باید توضیح داده شود شاید یکی از تفاوت هایش این است که انسان در حالت موت این بدن و ابزار را در اختیار ندارد در حالت حیات این حالت را دارد دوباره باز در عالم بعد این ابزار متناسب با احتیاجش در اختیارش قرار میگیرد این یک نکته. آن وقت در قرآن همهی این مراحل خلقت مفصل توضیح داده شده در مرحلهی موت ما قبل از آمدن به دنیا که عالم میثاق و عهد و عالم زر و بحثهای پر دامنهای در آیات قرآن دارد منحصر به آیهی سورهی مبارکهی آل عمران و اعراف هم نیست و اما مرحلهی دوم که مرحلهی دنیا است که ما زنده میشویم میآییم در این دنیا خداوند به ما حیات میدهد عالمی است با خصوصیاتی که به ما اختیار داده شده به ما ظرفیت رشد داده شده و قدرت انتخاب داده شده «مِنكُم مَّن يُرِيدُ الدُّنْيَا وَمِنكُم مَّن يُرِيدُ الآخِرَةَ» (آل عمران/125) و سبیل هر دو و راه هر دو هم در دنیا قرار داده شده یعنی دنیا محل تلاقی دو راه است راه بهشت راه جهنم. راه بندگی و راه شیطنت. دو راه در عالم تلاقی کرده اند به ما هم قدرت اختیار و انتخاب داده اند که انتخاب کنیم یکی از این دو راه را برویم لذا عالم دنیا عالم امتحان مستمر است عالم ابتلاء است و امتحانات ما با همین رنجها و سختیها شکل میگیرد در این دو راهیها علی الدوام میتوانیم انتخاب کنیم این طور نیست یک انتخابی باشد به پایان برسد انتخاب مستمر است آناً تا آناً انسان میتواند دنیا یا آخرت یا بهشت و جهنم را انتخاب بکند بندگی یا شیطنت را. این تعابیر مختلفی که در قرآن آمده است. بعد از این دنیا که با موت شروع میشود عالم برزخ ما شروع میشود میرسیم به عالم قیامت در عالم برزخ هم وقایعی را اتفاق میافتد که بعضی را قرآن توضیح میدهد و به آن پرداخته است و اما صحنهی بعدی که قیامت است را مفصل قرآن توضیح داده که قیامت چطور برپا میشود خود قیامت هم در قرآن دو مرحله ذکر شده یک مرحلهای که به تعبیر قرآن در صور دمیده میشود و غیر از عدهی معدودی که مشیت خدا تعلق میگیرد ما بقی دوران موت و خاموشی است همه در یک حالت خاموشی و موت فرو میروند این عالم امتحان و بساط امتحان بعد از نفخ صور اول برچیده میشود همهی کائنات تغییر میکنند یا محدود به بخشی از این کیهان است آن هم یک بحث پر دامنهای است که مفسرین در آن اختلاف دارند ولی این عالم امتحان و تکلیف و این بساط برچیده میشود و یک مدتی بین این صور و صور بعدی طول میکشد دوباره به تعبیر قرآن در صور بعدی دمیده میشود این نفخ صور و دمیدن صور هم باید آیاتش خوانده شود و توضیح داده شود و بعد صحنهی عدل و برپایی ما دوباره زنده میشویم صحنهی حساب و کتابها برقرار میشود و حساب و کتابها در میزان عدل الهی انجام میشود و بهشتی و جهنمیها جدا میشوند و وارد بهشت و جهنم میشوند این نکتهی اول و بعد هم بهشت و جهنمی که دیده اید قرآن این مباحث را به شدت توضیح داده و پرداخته و خیلی هم ملموس و مشهود به آن پرداخته است. یکی از صحنههایی که خیلی قرآن به آن پرداخته است بحث برپایی قیامت و صحنههای قبل از برپایی قیامت است که به تعبیر قرآن از آنها به اشراط الساعه تعبیر میشود جمع شرط یعنی نشانهها و علائم قیامت.
شریعتی: قرآن کلا تصویر سازی کرده
حاج آقا میرباقری: بله به تصویر کشیده آن واقعه را منتها ما اگر بخواهیم بفهمیم قرآن را باید با قرآن همراه شویم بر سر این سفره بنشینیم از نور قرآن ارتزاق کنیم تا آرام آرام در پرتو نور قرآن آن عوالم مشهود ما شود دیده شود بتوانیم ببینیم و علم و یقین پیدا کنیم. حالا این که چطور میشود به قیامت رسید یکی اش همین است انسان تا آن چراغی که لازم است برای این که بتواند آن عالم را ببیند آن چراغ پیش رویش قرار نگیرد نمیتواند یقین به آخرت بکند نمیتواند آن عوالم را لمس بکند احساس بکند لذا حرکت در پرتو نور قرآن و گاهی در بعضی تعابیر قرآنی در پرتو نور امام موجب میشود انسان بتواند عالم آخرت را ببیند. این تعبیر را هم کوتاه عرض کنم قرآن میفرماید «زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَن لَّن يُبْعَثُو» (تغابن/7) کفار یک گمان باطلی دارند خیال میکنند بعثی در کار نیست و برانگیخته نمیشوند «قُلْ بَلی و ربِّی لتُبْعَثُنَّ» (تغابن/7) به پروردگارم قسم که مبعوث میشوید این رب ربی نیست که عالم را آفریده باشد «ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِما عَمِلْتُمْ» با همهی کردههای خودتان آشنا میشوید و با خبر میشوید «وَ ذلِکَ عَلَي اللَّهِ يَسيرٌ» اینها برای خدای متعال کار آسانی است یکی از شبهاتی که وجود دارد این همه آدمها و نسلهایی که آمده رفته اند چطور اعمالشان محفوظ است و زنده میشوند برای خدا این در قرآن مکرر آمده است که خدای متعال توضیح میدهد برای خدا کاری ندارد که برگرداندن شما به این عالم بسیار کار کوچکی است گرچه در مقابل قدرت خدای متعال همهی کارها مساوی اند بزرگ و کوچک یکسان است ولی در نگاه ما به نظر ما این کار کار مهمی است میفرماید این کار کار آسانی است بعد میفرماید «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا» (تغابن/8) به خدا و رسول و نوری که نازل کردیم ایمان آورید ما یک نوری را نازل کردیم اگر به این نور ایمان بیاورید در پرتو این نور حرکت کنید عوالم بعدی خودتان را میبینید به جای این که گمان باطل پیدا کنید و انکار کنید خودتان و آیندهی خودتان و عوالم بعدی خودتان را به خدا و رسول و این نور ایمان بیاورید و در پرتو این نور عوالم خود را ببینید روایتی که ابوخالد کابلی در ذیل این آیه نقل کرده در کافی است که امام باقر علیه السلام در پاسخ که این نور چیست که خدای متعال فرموده «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا» قسم خورده اند مکرر قسمهای موکد هم وَ اللَّهِ الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله این نور ائمه علیهم السلام هستند هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ اَلَّذی أَنْزَلَ آن نور الهی که تنزل در این عوالم کرده اینها هستند وَهُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ فِی السَّمَاوَاتِ وَ فِی الْأَرْضِ همهی کائنات اگر با نور الهی روشن است آن نور الهی نور ائمه علیهم السلام است و وَ هُمُ الّذِينَ يُنَوّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ اگر کسی مومن شد ایمان به آنها آورد که خدای متعال میفرماید «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا» آن وقت این خورشید در وجود انسان طلوع میکند نُورُالاِمامِ فِي قُلوُبِ المُؤمِنينَ أنوَرُ مِنَ الشَّمسِ المُضيئَةِ فِي النَّهارِ (اصول كافى جلد 1 صفحه: 277) نور امام در قلب مومن از خورشید در روز روشن تر است کانه افق جان انسان وقتی که به امام ایمان آورد روشن میشود آن وقت در پرتو نور امام میتواند عوالم بعدی خودش را ببیند و سیر خودش را ببیند این مسیری است که ما باید طی کنیم ما باید با نور قرآن و نور امام و این دو نوری که نبی اکرم برای ما آورده اند إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ با این دو چراغ حرکت کنیم در پرتو این دو نور اگر حرکت کردیم میتوانیم عوالم بعدی را ببینیم میشود در پرتو چراغ. چطور وقتی خورشید طلوع میکند خیلی از وقایعی که برای ما پنهان اند آشکار میشوند اگر آن خورشیدی که باطن عالم را هم روشن میکند عوالم بعدی را هم میشود در پرتو آن دید انسان ببینند در پرتو آن نور خورشید میتواند عوالم بعدی و باطنی را ببیند میتواند سیر خودش را ببیند به تعبیر آقایان طی الزمان کند این تعبیر تعبیر مسامحی است علیای حال درک معاد یک چنین سیری میخواهد حالا این سورهای که عرض کردم و فرمودید که ان شاء الله مختصری ترجمه میکنیم و تقدیم میکنیم تقریبا به همهی این بخشها به تناسب پرداخته است غیر از عوالم ما قبل از دنیا یعنی بحث دنیا بحث برزخ بحث قیامت مطرح شده و قیامت هم در دو مرحله هم نفخ صور اول که این جهان خاموش میشود عالم تکلیف به پایان میرسد عالم امتحان و هم بحث برپایی قیامت. تقریبا همهی نکات در آن است که ذیل سوره اشاره میکنم. این سوره هم بخشهای متفاوتی دارد با چند قسم شروع میشود که قسمهای بسیار سنگینی هستند مفسرین هم اقوال متعددی دارند این هم ناشی از عظمت قرآن است که این قسمها چه میخواهد بگوید ولی قسمهایی است متناسب با بحث قیامت و بعد وارد بحث طرح قیامت و صحنههای قیامت میشود بعد داستان موسای کلیم با فرعون در آن مطرح میشود «هَل اَتيكَ حَديثُ موسي» (طه/9) داستان موسای کلیم بازگو میشود باز دوباره توجه داده میشود به این که انسان در نظام خلقت دیده میشود «أَأَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ بَنَاهَا» (نازعات/27) شما که منکر معاد هستید آیا بنا آسمانها و گستراندن زمین با عظمت تر و دشوار تر و شدید تر است یا نه خلقت شما و انسان را در درون عالم به تصویر میکشد که عرض میکنم. بعد دوباره وارد بعضی از صحنههای قیامت و درک انسان از عالم برزخ میشود. این مجموع سوره است و ارتباط بخشهای سوره هم که حتی آن جایی که داستان فرعون مطرح میشود یا به انسان توجه داده میشود و انسان را درون هستی به تصویر میکشند بعضی تعبیرشان این است که مثل این که به آدم میفهمانند که شما یک برگی هستید روی درختی در یک جنگل عظیم این خبرها نیست که شما خیال کنید محور عالم هستید اینها چه ارتباطی با هم دیگر دارند این را اشاره بکنم. مطالبی که در یک سوره گفته میشود قاعدتا باید به هم مرتبط باشند یک انسجام و ارتباطی با هم دارند نمیخواهم بگویم ما ببافیم و ارتباط بتراشیم چون بعضی ارتباطهایی گفتند که نگویند بهتر است جا ندارد آدم متعرض شود و کتاب الهی را این قدر تنزل بدهد ولی قاعدتا مطالب یک سوره به خصوص آن جایی که سوره دفعتا نازل شده از اول تا آخر سوره یک جا نازل شده آن جا هم که یک جا نازل نشده همین طور است آن چیزی که مشهور است این است که وجود مقدس نبی اکرم دستور میدادند آیهها را کجا قرار بدهند معین میکردند بنابراین این سوره یک مجموعهی واحدی است و معارفی که در سوره بیان میشود به هم مرتبط است اما این نکته باید توجه شود که اگر گفته میشود معارف سوره به هم مرتبط است دو نوع ارتباط تصویر میشود یکی این که بگوییم این مفاهیم با هم مرتبط هستند مثل یک استدلال که مقدمات و نتیجه اش باید کاملا با هم دیگر مرتبط اند ما بخواهیم اینها را به صورت مقدمه و استدلال ببینیم یک ارتباط دیگر این است که این امور در سوره ممکن است امور متفاوتی باشد ولی یک غرض واحد دارد و اجزایی است که یک غرض را تامین میکند محور و غرض آیات یکی باشد فرض کنید شما وقتی وارد یک آشپزخانه میشود در آشپزخانهی بزرگ خیلی وسائل وجود دارد از نمک و ادویه و ظروف بزرگ برای پخت و پز چه ربطی بین نمک و دیگ بزرگ هست؟ هیچ رابطهی منطقی که بخواهید صغرا کبرا بچینید بینشان نیست ولی حتما به هم مرتبط اند به عکس در کتابخانه هم میروید میز کتاب قلم نرم افزارهای جدید میبینید اینها به هم مرتبط اند. ابزاری که کنار هم چیده اند ابزار تامین کنندهی هدف اند اگر قرآن اجزاء یک سوره اش با هم مرتبط است ضرورتی ندارد که یک ارتباط مفهومی بین آنها برقرار کنیم یا حتی یک ارتباطهایی را که واقعا نیست بتراشیم. همین قدر که ما بتوانیم یک انسجامی بین هدف سوره و مواجهه سوره با مسئله برقرار کنیم کافی است این یک نکته. نکتهی دیگری که شاید قابل ذکر باشد قبل از ورود به این سوره این است که برخوردهایی که با معاد میشود و افرادی که منکر معاد میشود یا سوال در مورد معاد دارند روحیات متفاوتی دارند یک موقع یک آدمی است واقعا سوالی در ذهنش است میخواهد بداند چطور میشود که موجودی که پوسیده استخوان هایش هم در خاک گم شده دوباره از نو زنده شود این جا باید جواب منطقی باید داد و منطقا توضیح داد که اولا چنین چیزی ممکن است بعد هم شکل وقوع آن حادثه را توضیح داد که در این مراحل این موجود دوباره زنده میشود به حیات مجددی دوباره برمیگردد ولی یک موقع مسئله این نیست مسئلهی انکار معاد تابع یک سلسله انگیزههای روانی است به تعبیر قرآن مسئله این نیست که سوالی مطرح است استبعاد نظری دارد باید برهان بیاوریم اثبات کنیم به تعبیر قرآن «بَلْ يُرِيدُ الْإِنسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ» (قیامت/5) میخواهد راحت باشد «يَسْأَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ» (قیامت/6) قیامتی که میگویید کی است؟ چرا وعده به نسیه میدهید سیلی نقد به از حلوای نسیه چرا ما را از لذت امروز دنیا باز میدارید برای یک آیندهی موهوم. بحث پرسش منطقی نیست این که میگوید «أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ» نمیخواهد واقعا سوال منطقی را بپرسد گاهی برخوردها این طوری است در دوران ما هم این طوری است برخوردهایی که با معاد میشود گاهی سوال منطقی دارد میخواهد ابهام را رفع کند ولی خیلی وقتها این طوری نیست ناشی از یک نوع استکبار و تفرعن و ناشی از میل به رهایی و حتی ناشی از غرور به خدای متعال است چهار کلمه یاد گرفته غرور علیم پیدا کرده همهی حقایق ادیان را مطرح میکند در دوران معاصر ما داشتیم که بعضیها بحث معاد را با طنز نقد کرده اند یعنی هیچ برهان و استدلال و سوالی نیست فقط مسخره کرده مثل صادق چوبک در نمایشنامه هایش یا بعض دیگری مثل فریدون آدمیت در بعضی از کتاب هایش مسخره میکند شب اول قبر را این که باز دوباره خدا قپون گذاشته و وزن میکند و این همه سختیهای دنیا بس نبود و کتابها را قپون میگذارد یعنی قیامت و میزان قیامت را به قپون گذاشتن و کشیدن و با ادبیات طنز معاد و برزخ و مسائل برزخ و حشر و حالاتی که در بعضی روایات آمده به طنز کشیدن و مسخره کردن این ناشی از یک نوع غرور و استکبار است یعنی کانه یک موجودی است خیال میکند محور عالم است و خیلی چیز میفهمد. با این روحیههای مختلف برخوردهای متفاوتی باید کرد آن کسی که مغرور است و مسخره میکند و میخواهد یک حقیقتی را به طنز بکشد با او نمیشود بیایی بگویی بنشین بسم الله الرحمن الرحیم بیا استدلال بیاوریم با او باید یک مواجههی دیگری داشت حالا آن سوالاتی که در این سوره نقل شده از برخورد کسانی که مواجهه با معاد دارند یک سوالهایی است که سوالهایی از این دسته کانه یک سوالهایی ناشی از استهزا و غرور است.
شریعتی: در صدر اسلام ظاهرا همین طوری بوده آنهایی که معاد را انکار میکردند و در برابر پیغمبر میایستادند چنین روحیهای داشتند بعضی هایشان واقعا سوال بوده سوال منطقی بوده میآمده میگفته چطوری آدم زنده میشود ولی بسیاری اش استهزا میکردند وقتی نبی اکرم و انبیای دیگر بحث از حیات مجدد انسان میکردند آنها را متهم به جنون میکردند که فهم اینها مشکل دارد و الا مگر شدنی است؟ لذا پاسخهای قرآن همیشه استدلال نیست خیلی وقتها وقتی با یک روحیهای برخورد میکند برای این که روحیه را آرام آرام بشکند بیاورد در یک فضایی یک مطالبی را توضیح میدهد لذا بعضی از بزرگوارانی که این سوره را معنا کردند به این نکته تنبه داده اند شاید نه قطعا بلکه شاید مخاطبی که در این سوره مخاطب است و قرآن میخواهد برخورد کند و سیر بدهد شاید به تنبه و تذکر برسد یک چنین مخاطب مغروری است که برخوردش با معاد چنین برخوردی است در این سوره آیات ده و یازده و دوازده «يَقُولُونَ أَئِنَّا لَمَرْدُودُونَ فِي الْحَافِرَةِ» (نازعات/10) میگویند بعد از این که رفتیم بالاخره برمیگردیم به این مسیری که بودیم مگر میشود انسان برگرد به این مسیری که پشت سر گذاشته؟ «أَئِذَا كُنَّا عِظَامًا نَّخِرَةً» (نازعات/11) بعد از این که استخوانهای پوسیده شدیم «قَالُوا تِلْكَ إِذًا كَرَّةٌ خَاسِرَةٌ» (نازعات/12) بر فرض که بازگشتی هم باشد این چه بازگشتی است که ما را دوباره برگردانند در این دنیای پر از سختی و رنج و مشقت و با این رنجهای مجدد بازگشت خسارت باری است یک نوع استهزا و استکبار و تحقیر بحث معاد است لذا قرآن برخوردی که میکند شاید با چنین روحیهای است مواجهه قرآن را با این روحیه چه مطالبی را مطرح میکند داستان فرعون را میگوید بعد انسان را در وسعت هستی مطرح میکند اینها شاید در برخورد با یک چنین روحیهای است وارد سوره میشویم بسم الله الرحمن الرحیم این سوره را نازعات میگویند به خاطر آیهی اولش «وَالنَّازِعَاتِ غَرْقًا» (نازعات/1) شروع میشود از آن تعبیر کرده اند به سورهی نازعات و فضیلتهایی هم برای تلاوت این سوره ذکر شده که آثار باطنی سوره است مثل این که اگر کسی این سوره را تلاوت بکند حشرش با نشاط است عالم برزخش با نشاط است حتی در بعضی نقلها از وجود مقدس نبی اکرم است که وقوفش در صحنهی محشر وقوف بسیار کوتاهی خواهد بود به اندازهی یک نماز خواندن. کسی که با این سوره مانوس باشد و معارف این سوره به دل او راه پیدا بکند یکی از برکاتش این است که به سرعت از عالم حساب و کتاب و قیامت عبور میکند و این سوره سیرش میدهد سیرش را در عالم ورود به بزرخ و ورود به قیامت سیر همراه با نشاط است سور قرآن حقایق باطنی دارند این سوره هم این آثار را دارد. بسم الله سوره در جای خودش محفوظ. پنج سوگند در اول سوره است «وَالنَّازِعَاتِ غَرْقًا، وَالنَّاشِطَاتِ نَشْطًا، وَالسَّابِحَاتِ سَبْحًا، فَالسَّابِقَاتِ سَبْقًا، فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا» (نازعات/5-1) والنازعات معانی متعددی برایش کرده اند من یک معنا را که مرحوم شهید مطهری هم فی الجمله پسندیده این معنا را عرض میکنم معانی خیلی فراوانی برایش گفته اند شاید مقصود از پنج دسته اشاره به ملائکهای باشد که تدبیر امور عالم ما به واسطهی آنها انجام میشود البته پیداست آنها هیچ استقلالی ندارند در تدبیر بلکه فرامین الهی را انجام میدهند به تعبیر قرآن ملائکه این است «بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ، لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ» (انبیاء/27-26) بندگان مکرم خدا هستند این طور نیست که فرزند خدا و این اوهامی که در باب شان گفته اند یا شریکان خدا باشند یا در عرض خدا در عالم کارهای باشند نیست تحت فرمان خدا هستند بندههای مکرم هستند فرمان خدا را در این عالم اجرا میکنند نسبتشان با نبی اکرم و اهل بیت هم این است که قوای نبی اکرم و اهل بیت در این عالم هستند ابلیس قوایی دارد نبی اکرم و اهل بیت برای ادارهی عالم قوایی دارند مدبرات امر تحت فرمان نبی اکرم و اهل بیت شان هستند ««وَالنَّازِعَاتِ غَرْقًا» یک دسته از ملائکه هستند که یک احتمالی که داده اند این است که روح ملائکهای که قبض روح میکنند و نزع میکنند ارواح کفار را با شدت این یک ترجمه «وَالنَّاشِطَاتِ نَشْطًا» یک احتمال دیگر به تناسب آن در آیهی دوم داده شده ملائکهای که با نشاط و آرامی روح مومنان را قبض میکنند دو ملائکه هستند ماموریت متفاوتی برای قبض روح دارند و دو گونه هم قبض روح میشوند در آیات قرآن هم توضیح داده شده در روایات هم مفصل توضیح داده شده «وَالسَّابِحَاتِ سَبْحًا» این سابحات را بعضی به مومنین و ارواح مومنین نسبت داده اند که به آرامی قبض میشوند به سرعت حرکت میکنند به سوی عوالم بعدی در روایات است وقتی عوالم آنها را به آنها نشان میدهند بی قرار میشوند و به سرعت حرکت میکنند به سمت آن عوالمی که دارند. «فَالسَّابِقَات سَبْقًا» بر یکدیگر سبقت میگیرند «فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا» باز یک سری ملائکه اند که تدبیر امور را میکنند ولی یک معنای دیگری که گفته اند این است که والنازعات غرقا یعنی ملائکهای که با فرمانی که به آنها داده میشود از جای خودشان حرکت میکنند برای انجام فرمان خدا و با نشاط به حرکت در میآیند و به سرعت حرکت میکنند بر یکدیگر سبقت میگیرند امور الهی را تدبیر میکنند صفات ملائکهی الهی را گفته اند به این شکل فرمان الهی را با کمال نشاط با سرعت با کمال قوت و سبقت به تدبیر امور میپردازند این احتمال بعدی را من دیدم شهید مطهری هم در تفسیرشان گفته اند منسجم هم میشود این پنج قسم همه در مورد ملائکه هست. ملائکهای که تدبیر امر میکنند. سوگند به این ملائکه یا هر چه که معنا کرده اند جور دیگری هم معنا کرده اند این هم به خاطر عظمت قرآن است «يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ» (نازعات/6) پنج قسم خورده شده مفسرین فرموده اند جواب این قسم محذوف است به این ملائکه شما مبعوث میشود کی؟ «يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ، تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ، قُلُوبٌ يَوْمَئِذٍ وَاجِفَةٌ، أَبْصَارُهَا خَاشِعَةٌ، يَقُولُونَ أَئِنَّا لَمَرْدُودُونَ فِي الْحَافِرَةِ» (نازعات/9-6) یک ترجمهی ساده اش این است صحبت از دو رجعه و زلزله است و تکان دهندهای که زمین را به حرکت در میآورد یکی رجف اول و تحرک اول است و دوم هم یک راجفهی دومی که به دنبال آن میآید زلزلهای در زمین به پا میشود و قیامت برقرار میشود «يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ» این ناظر به نفخ اول است در قرآن این حوادثی که اتفاق میافتد نفخ صور اول و دوم و بعد حوادثی که بین این دو نفخ و بعد نفخ اتفاق میافتد گاهی جدا جدا بحث میشود گاهی در یک سوره به همه اش پرداخته شده مثل سورهی قارعه «الْقَارِعَةُ، مَا الْقَارِعَةُ، وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْقَارِعَةُ» (قارعه/3-1) آن کوبندهای که تو چه میدانی که آن کوبنده چیست یک کوبندهای است که مثلا زمین چطور کوبیده میشود در این آیات توضیح داده نشده گاهی تعبیر به قارعه میشود «يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ، وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ» (قارعه/5-4) روزی که مردم مثل پروانهها هستند پروانههایی که منتشر میشوند بی هدف به هر طرف و کوهها مثل پنبهی زده شده میشوند این مرحلهی اول است بعد میفرماید «فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ» (قارعه/6) آنهایی که در میزان الهی عملشان سنگین است «فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَّاضِيَةٍ» (قارعه/7) آنها در یک عیشی هستند که آن عیش یک عیش پسندیده است «وَأَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ ، فَأُمُّهُ هَاوِيَةٌ» (قارعه/9-8) آنهایی که در میزان الهی عملشان سبک است مرجعشان هاویه است هاویه «نَارٌ حَامِيَةٌ» (قارعه/10) است آتش برافروختهای است که پناهگاه آنها است دو مرحله گاهی با هم ذکر میشود گاهی هم دو مرحله با هم ذکر نمیشود حوادث قیامت به تفکیک و به تفصیل ذکر شده پس این مرحلهی اول که صحنهی اول قیامت است در آیات قرآن تعابیر مختلفی از آن شده است گاهی نمیخواهم بگویم اینها به یک چیز برمیگردد وقایع متنوعی هستند که اتفاق میافتد بعد از برزخ آغاز شروع قیامت که در عالم است که حالا قیامت میخواهد بر پا شود حوادثی اتفاق میافتد که قرآن آنها را نقل میکند.
شریعتی: خیلی ممنون مشرف میشویم محضر قرآن کریم صفحهی 364 آیات 44 ام تا 55 ام سورهی مبارکهی فرقان قرار امروز سمت خدایی هاست تمام لحظات زندگی تان منور به نور نبی اکرم و اهل بیت بزرگوارشان باشد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا ﴿٤٤﴾ أَلَمْ تَرَ إِلَى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاكِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا ﴿٤٥﴾ ثُمَّ قَبَضْنَاهُ إِلَيْنَا قَبْضًا يَسِيرًا ﴿٤٦﴾ وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِبَاسًا وَالنَّوْمَ سُبَاتًا وَجَعَلَ النَّهَارَ نُشُورًا ﴿٤٧﴾ وَهُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا ﴿٤٨﴾ لِّنُحْيِيَ بِهِ بَلْدَةً مَّيْتًا وَنُسْقِيَهُ مِمَّا خَلَقْنَا أَنْعَامًا وَأَنَاسِيَّ كَثِيرًا ﴿٤٩﴾ وَلَقَدْ صَرَّفْنَاهُ بَيْنَهُمْ لِيَذَّكَّرُوا فَأَبَى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُورًا ﴿٥٠﴾ وَلَوْ شِئْنَا لَبَعَثْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ نَّذِيرًا ﴿٥١﴾ فَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا ﴿٥٢﴾ وَهُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَيْنَهُمَا بَرْزَخًا وَحِجْرًا مَّحْجُورًا ﴿٥٣﴾ وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا وَكَانَ رَبُّكَ قَدِيرًا ﴿٥٤﴾ وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ مَا لَا يَنفَعُهُمْ وَلَا يَضُرُّهُمْ وَكَانَ الْكَافِرُ عَلَى رَبِّهِ ظَهِيرًا ﴿٥٥﴾
ترجمه:
آیا گمان می کنی بیشتر آنان [سخن حق را] می شنوند، یا [در حقایق] می اندیشند؟ آنان جز مانند چهارپایان نیستند بلکه آنان گمراه ترند! (۴۴) آیا به [قدرت و حکمت] پروردگارت ننگریستی که چگونه سایه را امتداد داد و گستراند؟ و اگر می خواست آن را ساکن و ثابت می کرد، آن گاه خورشید را برای [شناختن] آن سایه، راهنما [ی انسان ها] قرار دادیم. (۴۵) سپس آن را [با بلند شدن آفتاب] اندک اندک به سوی خود باز می گیریم. (۴۶) و اوست که شب را برای شما پوشش، و خواب را مایه استراحت و آرامش، و روز را [زمان] پراکنده شدن [جهت فعالیت و کوشش] قرار داد. (۴۷) و اوست که بادها را پیشاپیش [باران] رحمتش به عنوان مژده دهنده باران فرستاد، و از آسمان آبی پاک و پاک کننده نازل کردیم. (۴۸) تا به وسیله آن سرزمینی مرده را زنده کنیم و آن را به آفریده های خود از دام ها ومردمان بسیار بنوشانیم. (۴۹) ما باران را میان آنان [از منطقه ای به منطقه دیگر] گرداندیم تا متذکّر [قدرت و رحمت من] شوند، ولی بیشتر مردم جز به ناسپاسی و کفران رضایت ندادند. (۵۰) و اگر می خواستیم حتماً در هر شهری [پیامبری] بیم دهنده مبعوث می کردیم [ولی به سبب کمال و جامعیّت، پیامبری را به تو ختم کردیم.] (۵۱) پس کافران را [که انتظار دارند از ابلاغ وحی باز ایستی،] فرمان مبر و به وسیله این [قرآن] با آنان جهاد [ی فرهنگی و تبلیغی] کن. (۵۲) و اوست که دو دریا را به هم آمیخت، این خوش طعم و گوارا، و این شور و تلخ است، ومیان آن دو مانع و حایل و سدّی نفوذناپذیر واستوار قرار داد [تا به هم مخلوط نشوند.] (۵۳) و اوست که از آب، بشری آفرید و او را دارای [دو نوع پیوند] نسبی و سببی کرد؛ و پروردگارت همواره تواناست. (۵۴) و به جای خدا چیزهایی می پرستند که نه سودشان می دهد ونه زیانشان می رساند؛ و کافر همواره بر ضد پروردگارش پشتیبان و یار [شیطان] است. (۵۵)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: حاج آقای میرباقری قبل از توصیف عالم قبل از برزخ من سوالی میپرسم. این توصیفاتی که در مورد قیامت و بعد از نفخ صور اول و نفخ صور دوم و آن هولناکی آن فضا برای همهی ما این چنین است یا فرق میکند
حاج آقا میرباقری: نه یکی از نکات قابل توجه این است که یک عدهای هستند که «لَا يَسْمَعُونَ حَسِيسَهَا وَهُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ» (انبیاء/102) اصلا سر و صدای آن صحنههای سخت قیامت را هم نمیشوند «وَهُم مِّن فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ» (نمل/89) از سنگین ترین سختیها که فزع قیامت و فزع اکبر است در امان محض هستند «مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ» (انعام/160) آنهایی که با خودشان یک حسنهای بیاورند آیاتش را میخوانیم این طور نیست که صحنههای سنگین قیامت و برزخ و قبر برای همه باشد آدمها متفاوت اند هم سرعت عبورشان از عالم برزخ و درکشان از زمان متفاوت است هم سختیها و شدتها در قیامت هم همین طور است عدهای هستند که واقعا سختیهای قیامت را درک نمیکنند هول موت و مرگ و برزخ را اصلا درک نمیکنند
شریعتی: موت و مرگ را شنیده بودیم ولی خود آن هولناکی قیامت و کوبندگی آن را
حاج آقا میرباقری: آن جا هم همین طور اصلا سختی هایش را درک نمیکنند آنهایی که در مقام بندگی خدای متعال هستند و در محیط ولایت قرار میگیرند در محیط امن اند وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي (عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج2، ص: 136) اصلا متوجه شدتها نمیشوند من چون روایت را ندیده ام نسبت نمیدهم یک بزرگی یک موقعی نقل میکردند که بعد از این که طوفان نوح تمام شد و کشتی به زمین نشست و آبها فرو رفت یک بانوی مکرمه پیرزنی را دیده اند که سوار کشتی هم نشده چطور بود که این باقی مانده بود چون روایتش را خودم ندیدم نمیتوانم با قاطعیت نقل کنم فقط این نکته اش مقصودم بود که به او گفتند شما متوجه طوفان عظیم و سیل نشدید گفت من دیدم ته تنورم یک نمیزده اگر کسی در حصن خدا بود همه جا در حصن است طوفان و سختیها و سنگینیها اگر کسی به مقام بندگی و اخلاص و توحید رسید حسنهی ولایت اهل بیت و ولایت نبی اکرم را با خودش داد در مقام محبت بود در وادی ایمن است حالا این در روایات و آیات مفصل توضیح داده شده بنابراین این طور نیست که این سختیها برای همه سخت باشد هم عبورشان از عالم برزخ به سختی نیست یکی از بحثهایی که در همین سوره مطرح شده است بسیار درنگ کوتاهی است هم به راحتی سیر میکنند مشتاقانه میروند مشتاقانه وارد قیامت میشوند هم با اشتیاق و به سرعت برق از صراط عبور میکنند وارد بهشت میشوند البته یک عدهای هم نه بسیار درگیرند. تعابیری که برای این اتفاقاتی که در صحنهی قیامت میافتد که هم جمع شدن بساط این عالم امتحان هم برپا شدن قیامت است گاهی از آن تعبیر به نفخ شده که در سورهی مبارکهی زمر از دو نفخ صحبت شده و بعد از نفخ دوم حوادث قیامت توضیح داده شده آیات 68 سورهی زمر به بعد است که شاید وقایع بعد از نفخ دوم در هیچ کجا به این نحو در قرآن مجتمعا ذکر نشده «وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِي السَّمَوَ'تِ وَ مَن فِي الارْضِ إِلَّا مَن شَآءَ اللَهُ» (زمر/68) در صور نفخ میشود که نفخ صور هم باید معنا شود در یک صوری دمیده میشود در شیپوری یا هر چه که هست دمیده میشود تعبیر کنایی است یا تعبیر واقعی است که مصداق حقیقی دارد، همهی آنهایی که در آسمانها و زمین هستند به حالت سعقه و شاید موت در میآیند «إِلَّا مَن شَآءَ اللَهُ» الا یک عدهای که مشیت الهی به آنها تعلق گرفته که صور به آنها اصابت نمیکند که قطعا نبی اکرم و اهل بیت هستند آنها فوق این حوادث هستند «ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَى» یک نفخ دیگری در صور است «فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنظُرُونَ» بر پا میخیزند و ناظر صحنهی قیامت و حیات مجدد این انسانها و این عالم اند بعد صحنههای بعد از نفخ دوم توضیح داده میشود هفت هشت صحنه است «وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا» (زمر/69) صحنهی بعدی این است که زمین با نور پروردگار روشن میشود پیداست صحنهی قیامت در همین زمین برپا میشود «وَوُضِعَ الْكِتَابُ» کتاب آورده میشود کتابی که همهی اعمال در آن ضبط است شاید غیر از کتاب اشخاص باشد کتاب دیگری است «وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاءِ» انبیا و شهدا میآیند مرحلهی بعدی مرحلهی شهادت است انبیا میآیند شهادت میدهند مرحلهی بعدی «وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ» مرحلهی قضاوت است که قضاوت حقی اتفاق میافتد و به احدی ظلم نمیشود مرحلهی بعدی «وَ وُفِّیَت کلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَت وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَا یَفْعَلُونَ» (زمر/70) همهی اعمال برگردانده میشود به صاحبانش بعد «وَ سِيقَ الَّذِينَ کَفَرُوا إِلَي جَهَنَّمَ زُمَراً» (زمر/71) کفار را به سمت جهنم میبرند و به عکس متقین را به سمت بهشت «وَسِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا» (زمر/73) دسته دسته به طرف بهشت میروند اینها مراحلی است که به ترتیب اتفاق میافتد اما شروع قیامت با این صیحه است هم نفح اول هم نفخ دوم گاهی از به جای نفح تعبیر به صیحه شده که یک فریاد مهیب و ناگهانی است که شنیده میشود مثل سورهی مبارکهی یس «وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ» (انبیاء/38) این قیامت کی برپا میشود «مَا يَنظُروُنَ إِلَّا صَيْحَه وَحِدَه تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ يَخصِّمُونَ» (یاسین/49) فقط اینها ناظر یک صیحه هستند در حالی که دارند با هم گفتگو میکنند مشغول گفتگو هستند این صیحه اینها را فرا میگیرد بعد میفرماید «فَلاٰ يَسْتَطِيعُونَ تَوْصِيَةً وَ لاٰ إِلىٰ أَهْلِهِمْ يَرْجِعُونَ» (یاسین/50) مجالی برای این که فرصت یک وصیت را هم ندارند فرصت رفتن نزد نزدیکان خود را و خداحافظی کردن را هم ندارند قیامت این طوری به پا میشود گاهی از آن تعبیر به صیحه میشود این صیحهی اول است صیحهای که همه میمیرند «فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنْظُرُونَ» (زمر/68) این صیحهی دیگری است. گاهی تعبیر به زلزله میشود «يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ» (حج/1) که بحث از زلزلهی قیامت است که در سورهی مبارکهی حج مفصل توضیح داده شده در سورهی زلزال هم «إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا » (زلزال/1) آن زلزلهی مخصوصی که مربوط به قیامت است که توضیح داده اند زلزلههای دیگر زلزله محدود است این زلزلهی مخصوص است که گویا زمین زنده میشود مثل یک موجود زندهای که برمیخیزد خفته بوده به پا میشود «وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا، وَقَالَ الْإِنسَانُ مَا لَهَا» (زلزال/3-2) این انسان کیست؟ در بعضی روایات دارد امیرالمومنین علیه السلام است پس یکی از حوادثی هم که است مسئلهی نفخ صور است که تعبیر به زلزله میشود گاهی تعبیر به قارعه و کوبنده شدن است پس در صحنهای که بساط این جهان برچیده میشود یک قارعه یک کوبندهای است که گویا زمین را میکوبد خصوصیاتش توضیح داده نشده و تعابیر دیگری هم در قرآن است گاهی تعبیر شده از آن به رجفه.
شریعتی: پس نفخ صور یا صیحه یا زلزله یا رجفه توصیفی است که تعابیری است که شروع قیامت را میگویند.
حاج آقا میرباقری: یک صحنه است یا صحنههای متعدد است بعید نیست که چهرههای متعدد یک صحنه را توضیح میدهد یک زلزلهای است کوبنده که خبر از شروع قیامت میدهد این بساط دارد جمع میشود با یک حوادث فراگیری که حداقل محیط زندگی ما و عالم ما را فرا میگیرد از بعضی از آیات قرآن هم بیش از این هم استفاده میشود محل بحث بین مفسرین است که همهی این کیهان و سماواتی که میگویند دست خوش تحول میشود یا همان است یا نه این محدودیت محدودیت دارد به عالم ما و محیط زندگی ما علیای حال یک تحولات عظیمی در آغاز قیامت اتفاق میافتد زلزله است رجفه است قارعه است صیحه است که در این سوره از آن تعبیر به رجفه شده «يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ» (نازعات/6) آن راجفه و لرزاننده زمین را میلرزاند آن لرزش مخصوصی است که مال قیامت است این رجفهی اول است «تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ» (نازعات/7) یک رجفهی دومی است که به دنبال آن میآید که آن صیحهی دوم یا تحرک دوم است که موجودات برمیخیزند.